دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا

تاریخچه و آبشخور “معضله نفس- بدن” در فلسفه اسلامی و غربی


تاریخچه و آبشخور “معضله نفس- بدن” در فلسفه اسلامی و غربی
چگونه میان جسم و روح که یکی مادی و دیگری مبرا از ماده است ارتباطی دوسویه برقرار می‌شود؟ این سوال اساسی مطرح شده در این تحقیق است که پاسخ‌های متعدد مطرح شده در تاریخ فلسفه را گردآورده است؛ پاسخ‌هایی از فلسفه یونان، روم باستان، فلسفه اسلامی، رنسانس و فلسفه معاصر.
برخی از فیلسوفان به دلیل عدم یافتن جوابی مناسب- اعم از عقلی یا تجربی- برای این سوال وجود نفس را انکار کرده‌اند. ماتریالیست‌ها صاحب این عقیده هستند؛ عقیده‌ای که در عصر حاضر با عنوان فیزیکالیسم خودنمایی می‌کند.
این عقیده معتقد است که الفاظ فیزیک عرفی برای تبیین حوادث عالم کافی است و نیازی به استفاده از کلماتی مثل نفس، خدا و... نمی‌باشد. از سوی دیگر فیلسوفانی قرار می‌گیرند که وجود نفس را مانند وجود بدن می‌پذیرند و معتقدند که این دو می‌توانند با یکدیگر در ارتباط باشند. فیلسوفان مسلمان و از جمله دکارت(۱) از جمله این فیلسوفان هستند.
این گروه را می‌توان در حیطه بحث نفس و بدن، ثنوی نامید. نیز فیلسوفانی همچون بارکلی(۲) معتقد به ایده‌آلیسم هستند و وجود اجسام را در سایه علم خداوند و وجود او تفسیر می‌کنند. کسانی که معتقد به وجود نفس و بدن و رابطه دوسویه این دو با یکدیگر هستند، لازم است به این سوال پاسخ دهند که این دو چگونه در ارتباط با یکدیگر هستند. این توضیح مختصر خود حکایت از اهمیت مسئله رابطه نفس و بدن را نشان می‌دهد.
یکی از موضوعاتی که امروزه در مباحث فلسفه ذهن،(۳) مورد کندوکاو قرار می‌گیرد کیفیت رابطه نفس و بدن است. این مسئله در غرب تحت عنوان “مشکل ذهن- بدن” مطرح می‌شود. قبل از هر چیز توضیحی مختصر درباره عنوان مذکور ضروری به نظر می‌رسد. کلمه “mind” (ذهن) بیش از کلمه “soul” (روح= نفس) به جنبه فکری انسان اشاره دارد. کلمه “soul” ترجمه انگلیسی واژه یونانی “psyche” فرانسوی “ame” و واژه لاتین “anima” است. یونانیان واندیشمندان قرن هفدهم میلادی، همچون دکارت، برای اشاره به چیزی که در مقابل بدن مطرح بود از لفظ “Soul” استفاده می‌کردند، اما در بحث‌های امروزین از کلمه “mind” که به کلمه یونانی “nous” (نوس()۴) نزدیک‌تر است، استفاده می‌شود. به همین جهت است که امروزه از عنوان “body problem-mind” استفاده می‌شود، بحثی که اگر یونانیان می‌خواستند نامی بر آن بنهند از عبارت “body problem-soul” سود می‌جستند.
به دیگر سخن، مسئله “مشکل ذهن- بدن”، همان “مشکل نفس- بدن” است که در آن کیفیت ارتباط نفس با بدن مورد بررسی قرار می‌گیرد. اولین مشکلی که درباره ارتباط نفس با بدن به اندیشه بشری خطور می‌کند چگونگی ارتباط موجود مادی با موجود مجرد است! چگونه ممکن است موجودی غیر مکان‌دار در تعامل و ارتباط علی با موجودی مکان‌دار باشد؟
چگونه می‌توان فرض کرد که روح به عنوان موجودی بدون جرم، جسم را که دارای جرم و وزن است به حرکت در می‌آورد؟‌در صورت پذیرش ارتباط علی میان روح و بدن، عضو ارتباط دهنده میان آن دو کدام است؟
امروزه نظریات متعددی در تبیین کیفیت ارتباط نفس با بدن در مغرب زمین به چشم می‌خورد که می‌توان آنها را در دو دسته نظریات “ثنوی”(۵) و نظریات “وحدت گرا”(۶) قرار داد. در نظریات ثنوی، وجود نفس و بدن به عنوان دو امر اصیل مورد پذیرش قرار می‌گیرد، این در حالی است که در نظریات وحدت‌گرا، کفه ترازو به نفع یکی از دو طرف پایین آمده است. نظریات ایده‌آلیستی وجود نفس را پذیرفته و نظریات فیزیکالیستی(۷) برخلاف ایده‌آلیسم گام برداشته است.
هرچند که امروزه کیفیت رابطه نفس با بدن در مغرب زمین مورد بررسی فراوانی قرار گرفته است، ولی نباید سابقه تاریخی این مبحث را از نظر دور داشت. توجه به تاریخ زندگی بشر نشان می‌دهد که این مسئله از دیرباز به عنوان مسئله‌ای مطرح، برای بشر- حتی بشر اولیه- جلوه کرده است. در تمدن بین‌النهرین، مصر و یونان قدیم وجود این مسئله مشهود است؛ هرچند که تفاوت‌هایی از لحاظ زبان و کیفیت طرح آن وجود دارد.
فیلسوفان یونانی را می‌توان اولین افرادی دانست که این مسئله را به صورت فلسفی صریح، مورد بررسی قراردادند که در میان آرای افرادی همچون فیثاغورس،(۸) الکمئون،(۹) امپدکلس،(۱۰) آناکساگوراس،(۱۱) افلاطون،(۱۲) ارسطو،(۱۳) افلوطین،(۱۴) فیلسوفان رواقی(۱۵) و اپیکوری(۱۶) قابل ذکر است. قرون وسطی نیز آبستن این مسئله بوده است ؛ خصوصا آنکه عقاید دین مسیحیت درباره بازگشت حضرت مسیح(ع)، عود ارواح و قیامت، لزوم بحث درباره آن را بیشتر می‌ساخت. آرای افرادی همچون آگوستینوس،(۱۷) گروستیست(۱۸) و آکویناس(۱۹) نمونه‌های بارزی از نظریات مطرح شده در آن دوران است.
دکارت فیلسوف شهیر عهد رنسانس با احیای تفکر افلاطونی درباره ارتباط نفس و بدن، نظریه‌ای ثنوی اتخاذ کرد که این امر سبب وارد آمدن انتقاداتی بر او از سوی افرادی همچون کاتروس(۲۰) گشت. این امر زمینه بحث دقیق‌تر و فلسفی را در باب این مسئله فراهم کرد و آن را به عنوان مسئله‌ای بسیار جدی در میان فیلسوفان غربی افکند که ثمره‌اش اظهار نظریات متعددی درباره آن می‌باشد؛ نظریاتی همچون “فعل موقعی”،(۲۱) هماهنگی پیشین،(۲۲) پدیدار فرعی(۲۳) و دوجنبه‌ای(۲۴.) مسئله رابطه نفس و بدن را نباید تنها درآرای غربیان جستجو نمود و مسلمانان را در این باب به فراموشی سپرد. آیات قرآن کریم درباره نفس زمینه‌ای را فراهم ساخت تا متکلمان درباره آن بیندیشند و نظریات متعددی در قلمرو حکومت اسلامی پدیدار شود که از این میان می‌توان به نظریه‌های “هشام‌بن حکم”، “ابوالهذیل علاف”، “ضراربن عمر”، “ابراهیم بن سیار نظام”، “احمدبن یحیی راوندی”، “محمدبن عبدالوهاب جبایی”، “ابن اخشید” و “شیخ صدوق” اشاره کرد.
ترجمه کتاب‌های فلسفه به زبان عربی در عصر ترجمه و بعد از آن آتش این بحث را شعله‌ور تر کرد به گونه‌ای که برخی از فیلسوفان کتاب‌هایی را اختصاصا در این مورد نگاشتند.
البته باید توجه داشت که فیلسوفان متقدم همچون کندی، فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق تا حدفراوانی متاثر از عقاید فیلسوفان یونان هستند. با ظهور صدرالمتالهین وضع تغییر یافت و آرای بدیع فلسفی او عرصه را برای ابتکارات در فلسفه اسلامی هموار ساخت. هرچند که غربیان مباحث فراوانی راجع به این مسئله داشتند ولی نتوانستند از حل آن برآیند؛ اما به نظر می‌رسد که نظریه ملاصدرا تا حد فراوانی بتواند راهگشای این مسئله باشد. توجه به آثار برخی از شاگردان وی خصوصا ملاعبدالرزاق لاهیجی، سبب آگاهی بیشتر ما از اندیشه ملاصدرا و درک استواری و راهگشا بودن آن می‌شود. این امر اهمیت بررسی آرای ملاصدرا درباره این مسئله را آشکار می‌سازد که در نوشتارهای دیگری به بحث و بررسی آن نظریه خواهیم پرداخت.
پی‌نوشتها:
۱-escartes , Rene D
۲-erklly B
۳- فلسفه ذهن )The phibsophy of mind(؛ در برگیرنده مباحث فلسفی درباره نفس است که از مهمترین مباحث آن می‌توان به “مشکل ذهن- بدن”‌)body problem -mink(؛ “مسئله شعور”‌)consciousness( و “بازنمایی” )Representation( اشاره کرد
۴- از دیدگاه یونانیان باستان “nous” مهمترین بخش “Psyche” را تشکیل می‌داده که امروزه به عقل یا ذهن )mind( ترجمه می‌شود.
آناکساگوراس )Anaxagoras( فیلسوف پیش از سقراط اولین کسی است که این مفهوم را وارد فلسفه یونانی کرد.
۵-ualism D
۶-Monism
۷- فیزیکالیسم )Physicalism( نوعی ماتریالیسم پیشرفته است. از مهمترین نظریات فیزیکالیستی می‌توان به نظریات این همانی نوعی )Type Identity Tehory(، این همانی مصداقی
)Token Identity theory(، رفتار گرایی )Behaviorism(، کارکرد گرایی )Functionalism( و مدل کامپیوتری ذهن )The Computeral moedel of mind( اشاره کرد.
۸-ytagoras p
۹-lcmaeon A
۱۰-mpedocles E
۱۱-naxagoras A
۱۲-lato P
۱۳-ristotle A
۱۴-laotinus P
۱۵-toice S
۱۶-picureans E
۱۷-ugustinus A
۱۸-rosseteste G
۱۹-quinas A
۲۰-aterus C
۲۱-ccasionalism O
۲۲-arallelismP
۲۳-i phenomenalismE
۲۴-oub le Aspert theoryD
منابع:
۱- اکبری، رضا، جاودانگی، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۲
۲- همسو، ایمان‌گروی (کی‌یرکگور، ویتگنشتاین و پلانتینگا) پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی، زمستان ۱۳۸۴
۳- همسو، رابطه نفس و بدن نزد فیلسوفان اسلامی و غربی، پایان نامه کارشناسی ارشد، ۱۳۷۵
۴- خاتمی، محمود، درآمدی بر مکاتب فلسفه ذهن، انتشارات طه
۵- هارت، ویلیام، فلسفه نفس، مترجم دیوانی
۶- سعیدی مهر، محمد، فلسفه تحلیلی، قبسات، ش ۱۷
سکینه نعمتی
منبع : روزنامه رسالت