دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
جستاری در تصوف
![جستاری در تصوف](/mag/i/2/tsxgu.jpg)
در این مقاله به برخی فرقه های صوفیه از جمله فرقه ذهبیه و سر سلسله آن، یعنی معروف كرخی، پرداخته شده و مسایلی هم چون بریدگی مشایخ ذهبیه و مهم ترین بدعت ها و انحرافات فرقه های صوفیه مانند خانقاه، تأویل قرآن، اسلام گزینش گر و غیره و نیز شبهات آن ها و فتاوای فقها در این موارد بیان گردیده است.
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنهٔ الله».(۱)
ما در دنیایی به سر می بریم كه انواع كثرت های فلسفی، كلامی، فرهنگی و... وجود دارد. مكتب های سیاسی و اجتماعی و فرقه های عرفانی و صوفیه نیز در این تنوع بشری ظاهر گردیده اند. متأسفانه با این كه این گونه فرقه ها در سرزمین های اسلامی روییده و رشد و نمو یافته اند، مستشرقینی مانند آربری، نیكلسون، گلذیهر و ادوار براون بیش از محققان مسلمان پیرامون تصوف و انواع آن پژوهش كرده اند. به همین دلیل، اقبال و ادبارها و رد و قبول ها همیشه معلّلانه ـ نه مدلّلانه ـ، خشونت وار، تساهل گونه و غیرمنطقی انجام گرفته است.
تصوف، ایدئولوژی مخصوصی است كه از نظر تا عمل و از بینش تا كنش را در بر گرفته و تفسیر خاص زندگی و چگونگی تعامل با حیات دنیوی است. این تفسیر به ادعای صوفیه با روش كشف و شهود حاصل می گردد. البته فرقه های صوفیه آن قدر متنوع اند كه به راحتی نمی توان پیرامون آن ها سخن گفت و حكم واحدی در مورد آنها جاری نمود. اما با تأمل در ریشه های اولیه و بررسی وضعیت موجود آن ها می توان به نتایج عالمانه ای دست یافت. تصوف و عرفان در آغاز راه به عنوان یك نحله مشترك مطرح گردید و آثار صوفیه و عرفانی آن ها هم یكسان بود اما به مرور زمان، برخی از عرفا با توجه به نصوص دینی به بُعد معنویت اسلام اصیل پی بردند و جریان عرفان از جریان تصوف، به ویژه در شش سده اخیر، متمایز گشت. بنابراین، عارفانی مانند سید علی قاضی طباطبایی، ملا حسینقلی همدانی، سید احمد كربلایی، سید علی شوشتری و ملا محمدعلی جولای دزفولی را نباید با اقطاب صوفیه یكی پنداشت.
طبق گفته جامی در نفحات الانس، تصوف و صوفی گری از قرن دوم هجری در میان مسلمین ظاهر گشت. بزرگ ترین مظهر روح تصوف در این دوره، تحقیر دنیا، فرار از تمتعات و تمام شئون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت كشی و تحمّل شكنجه ها می باشد. به همین جهت، صوفیان در برابر ائمه اطهار علیهم السلام ایستادند و بر بینش و سیره زندگی آن ها متعرض شدند.(۲)
برای نمونه، به نقل از تحف العقول و فروع كافی(۳)، سفیان ثوری بر امام صادق علیه السلام در مدینه وارد شد در حالی كه امام علیه السلام جامه ای سفید و لطیف بر تن داشت؛ سفیان به امام علیه السلام اعتراض كرد كه چرا زهد نمی ورزی؟ امام فرمود: خوب گوش فرا ده تا برای دنیا و آخرت تو مفید باشد، مگر این كه بخواهی بدعتی در اسلام ایجاد كنی. وضع ساده و فقیرانه پیامبر و صحابه، تكلیفی برای همه مسلمین تا روز قیامت نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمانی زندگی می كرد كه عموم مردم از لوازم اولیه زندگی محروم بودند اما اگر در عصر و روزگاری وسایل زندگی فراهم شد، سزاوارترین مردم برای بهره بردن از نعمت ها صالحان اند، نه فاسقان، مسلمانان اند نه كافران.
سفیان در برابر پاسخ امام علیه السلام عاجزانه بیرون رفت و سپس به همراه یارانش بر امام علیه السلام وارد شدند تا دسته جمعی با امام علیه السلام مباحثه كنند. آن ها به آیه ۹ حشر و ۸ دهر تمسك كردند تا بر دین شناسی امام خرده گیرند و روش او را با آیه «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» نقد كنند. در این هنگام، یك نفر بلند شد و به صوفیان اعتراض كرد كه چرا مردم را فریب می دهید، غذاهای خوب می خورید و مردم را از آن نعمت ها پرهیز می دهید.
امام علیه السلام فرمود: این حرف ها را كنار بگذارید و سپس توضیح داد كه این آیات بر حرمت استفاده از نعمت های الهی دلالت ندارد بلكه بخشش و ایثار را توصیه می كند. سپس آیه «وَ لا تَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَهًٔ إِلی عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(۴) را كه دلالت بر اعتدال دارد به آن ها فهماند.
صوفیه بر امام رضا علیه السلام هم تاختند كه چرا لباس درشت بر تن نداری و غذای خشن نمی خوری و امام علیه السلام فرمود: یوسف، پیامبر خدا، قباهای دیباجی و لباس های زربفت بر تن داشت.
همه پایه گذاران اولیه تصوف بر مذهب اهل سنت بودند، اما مطلب مهم این است كه آموزه های آن ها تنها مستند به قرآن و سنت نبوده و كاملاً گرفتار تفكر التقاطی می باشند.
● عوامل پیدایش تصوف در اسلام(۵)
۱) افكار و مذاهب هندی و بودایی:
در عصر حكومت بنی امیه، جماعتی از هندی ها به آیین اسلامگرویدند و كتاب های هندی مانند سندباد الكبیر، سند باد الصغیر، ادب الهندو الصین و نیز، كتاب «یوذاسف و بلوهر» كه روش زندگی صوفیانه بود توسط منكه هندی و ابن دهن هندی ترجمه شد. مرحوم صدوق در اكمال الدین و اتمام النعمهٔ و مرحوم مجلسی در بحارالانوار پیرامون یوذاسف و بلوهر داستانی نگاشته اند.
البته ادیان و مذاهب هندی، اختلافات نظری و عملی فراوانی دارند ولی رویكرد صوفیانه آن ها مشترك است و تصوف در نزد آن ها به عنوان یك ایدئولوژی مطرح می گردد.
فرقه ودایی در پیدایش برهمایی و برهمایی در ظهور بودایی و هندو و بودایی در تحقق هانایانا و ماهایانا مؤثر بوده است و همه آن ها در ریاضت كشی و پرهیز از دنیا مشترك اند و راه سعادت و نجات آدمیان را ترك لذت جسمانی و شكنجه بدنی می دانند.
این فرقه ها بر این باورند كه جهان سراسر رنج و عذاب بوده و ریشه این رنج ها، آرزوها و خواهش های دنیوی است و رهایی از علایق و شهوات مادی و سیله نجات و سعادت است.
بودا معتقد است برهمن، كسی است كه فقر نصیبش شده و از هر چیزی محروم و از هر خوفی به دور باشد.
نیروانا كه غایت بوداییان است در لغت سانسكریت به معنای فنا می باشد. مسأله طلب مرید و سالك از مراد و قطب نیز از روش های صوفیان هندی است كه بر فرقه های صوفیه در جهان اسلام وارد شده است. مسأله وحدت وجود از دیگر عقاید مشترك صوفیان هندی است. او پانیشادها كتاب مقدس برهمائیان این عقیده را پایه گذاری كرده است.
هم چنین، موارد دیگری مانند خرقه پوشی، دیانا (به اصطلاح بودائیان به معنای تمركز فكر كه در مراقبت انجام می دهند)، اذكار دسته جمعی ـ به گفته ابوریحان بیرونی در كتاب تحقیق ما للهند ـ، انزوا و ریاضت كشی از سلوك رفتاری هندیان است كه توسط مرتاضین بودایی و جوكی های تارك دنیا و دوره گردهای هندی در میان فرقه های صوفیه اسلامی رواج یافته است.
۲) دنیاپرستی و آشوب های سیاسی:
گرایش مادی گرایانه و دنیاطلبانه برخی از اصحاب پیامبر و نزاع های سیاسی قرن اول و دوم زمینه ساز پیدایش و گسترش صوفیه بوده است.
تمایل به دنیا در اثر فتوحات، اولین قدم انحراف مسلمین بود كه دولت عثمان آن را توسعه داد. نتیجه این انحراف، زهدورزی افرادی چون عبدالله بن عمر و حسن بصری و پرهیز آن ها از وارد شدن در حوزه مسایل سیاسی ـ اجتماعی بود. حسن بصری متوفای ۱۱۰ هجری با این كه امام علی علیه السلام ، امام حسن علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، امام سجاد علیه السلام و امام محمدباقر علیه السلام را درك كرد، در پوستین ریاضت كشی خود فرو رفته و هیچ گاه ائمه اطهار را یاری نكرد.
عبدالواحد بن زید از اصحاب حسن بصری، اولین كسی بود كه خانقاه كوچكی برای صوفیه ساخت و زمینه را برای ابراز وجود صوفیان قرن دوم و سوم مانند ابو هاشم كوفی، ذوالنون مصری، معروف كرخی، ابراهیم ادهم، ابو حامد بلخی و محاسبی فراهم آورد.
داود طایی متوفای ۱۶۵ قمری خطاب به فرزندش چنین گفته است: ای پسر! اگر سلامت خواهی دنیا را وداع كن و اگر كرامت خواهی بر آخرت نیز تكبیر گوی. وی آن قدر از دنیا اعراض كرد كه نان در آب می ریخت و می آشامید تا خوردن و آشامیدن را یكی كند!
۳) تماس مسلمانان با رهبانیان مسیحی:
رهبانیت مسیحی هم بر صوفی گری مسلمانان تأثیرگذار بود. حتی مسجد ضرار هم توطئه راهب مسیحی بود. توضیح این كه: قبل از جنگ تبوك، عده ای از منافقین مدینه با مرد راهبی به نام ابو عامر ـ كه بسیار ریاست طلب بود ـ بیعت كردند. ابو عامر، پس از فتح مكه به طائف گریخت و چون اهل طائف به اسلام گرویدند، به سوی شام و نزد امپراطور روم رفته و از آن جا به منافقین پیام فرستاد كه آماده شوند و مسجدی بنا نهند تا به كمك امپراطور روم، بساط رسول خدا در مدینه برداشته شود.منافقین در گام نخست در جهاد شركت نكردند و با نیرنگ از پیامبر تقاضا نمودند كه مسجد مدینه برای بیماران و پیرمردان دور است و لذا اقدام به ساختن مسجد ضرار كردند. پیامبر به جهت اهمیت جنگ تبوك با آن ها برخورد نكرد و علی علیه السلام را به جای خود در مدینه گماشت. پیامبر صلی الله علیه و آله پس از مراجعت طبق آیه ۱۰۷ سوره توبه به تخریب مسجد ضرار فرمان داد.
۴) انتشار فلسفه یونانی و نو افلاطونی:
تصوف در قرن سوم به جز زهد و ترك دنیا و ریاضت كشی وارد فاز جدیدی شد و به مباحث عرفانی مانند وحدت وجود، عشق، كشف و شهود، فنا و... پرداخت. این رویكرد از فلسفه افلاطون و فلوطین و نو افلاطونیان كه در قرن سوم ترجمه شده بود بر صوفیان مسلمان تأثیر گذاشت.
جنید بغدادی، با بهره گیری از مفاهیم نو افلاطونی، قالب جدیدی به تصوف بخشید. به همین دلیل، وی لباس پشمینه صوفیان اولیه را به دور انداخت و لباس معمولی به تن كرد و گفت: لیس الاعتبار بالخرقهٔ انما الاعتبار بالخرقهٔ (احتراق دل).
۵) تفسیر به رأی از مفاهیم و تعلیمات دینی:
متون اسلام، سرشار از مفاهیم اخلاقی و عرفانی ناب و خالص است. آیات قرآن، روایات و ادعیه اهل بیت علیهم السلام مانند صحیفه سجادیه، دعای كمیل، دعای عرفه و مناجات شعبانیه برای سیر و سلوك عرفانی ارایه گردیده است. پیش فرض های صوفیانه هندی، پاره ای از زاهدان و تاركان دنیا را گرفتار تفسیر به رأی كرده و معانی ناصواب را بر واژگان قرآنی مانند زهد و دنیا و... وارد ساختند. فاصله گرفتن از معارف اهل بیت نیز بر این انحراف فكری و رفتاری افزود.
تا این جا روشن شد كه اولاً: تصوف و فرقه های صوفیه از اصالت عرفان اسلامی برخوردار نیست، زیرا كاملاً از هندیان و بودائیان و مسیحیان تأثیر پذیرفته اند.
ثانیا: تصوف در بهره وری از آموزه های اسلامی هم گرفتار تفسیر به رأی و تأویل گرایی شد.
ثالثا: اسلام، آیین اعتدال است، زیرا «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّهًٔ وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیداً»(۶)
قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ»(۷). «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَٔ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ»(۸). «وَ ابْتَغِ فِیما آتاكَ اللّهُ الدّارَ الآْخِرَهَٔ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیْكَ»(۹).
بنابراین، افراط در ترك دنیا و ریاضت كشی و بریدن از جامعه، مورد رضایت و پذیرش اسلام نیست.
● فرقه های صوفیه(۱۰)
واضع صوفیه در جهان اسلام، عثمان بن شریك كوفی، معروف به ابو هاشم كوفی است كه جامی در نفحات الانس و قشیری از بزرگان علمای صوفیه به آن اعتراف نموده اند. وی مانند رهبانان، جامه های پشمینه و درشت می پوشید و نظریه حلول و اتحاد را رواج داد.
فرقه هاشمیه، ابو هاشمیه، عثمانیه و شریكیه به او منسوب اند. سفیان ثوری، طریقه و روش او را پذیرفت و تشبیه و تجسم گرایی را بر مذهب او افزود و فرقه ثوریه و سفیانیه را ساخت و بعد از او، ابو یزید بسطامی، فرقه یزیدیه و بسطامیه و شطاریه را رواج داد.
فرقه جنیدیه، پیرو ابوالقاسم جنید بن محمد بغدادی، فرقه نوریه، پیرو احمد بن محمد نوری، فرقه خرازیه پیرو ابو سعید خرازند، فرقه طیفوریه پیرو بایزید طیفور بن عیسی بسطامی، فرقه قصاریه پیرو حمدون بن احمد عماره قصّار، فرقه سهلیه پیرو سهل بن عبدالله تستری، فرقه نقشبندیه پیرو ابراهیم ادهم و فرقه ذهبیه پیرو معروف كرخی می باشد.
برخی از این فرقه ها، اهل سكر و عده ای اهل صحوند، سكریان مانند بایزید بسطامی و طیفوریان كه از شطحیات بهره می گیرند و الفاظ كفرآلود را به كار می برند، و صحویان مانند جنید و اصحاب او كه جانب اعتدال در گفتار را رعایت می كنند.
برخی از محققان، فرقه های صوفیه را بر چهار مذهب اصلی حلولیّه، اتحادیه، واصلیّه و عشاقیه دانسته اند و عده ای، فرقه تلقینیه و رزّاقیه و وحدتیه را نیز به آنها افزوده اند.
دسته ای از آن ها معتقدند خداوند در انسان ها و نیز ابدان جمیع عارفان حلول می كند و گروهی نیز بر این باورند كه خدای تعالی با همه عارفان یكی می شود. این ادعاها كه مستلزم كفر است با عقل قطعی و استدلال برهانی مردود می گردد. البته، گرایش عده ای از عارفان به نظریه وحدت وجود ربطی به حلول و اتحاد ندارد بلكه آن ها خداوند متعال را تنها وجود دانسته و سایر موجودات را تجلیّات و تعیّنات حق تعالی و نمودها و مظاهر الهی شمرده اند، كه این مطلب با پاره ای از نصوص دینی هم سازگار است. پس عقیده فرقه های حلولیه و اتحادیه با نظریه تجلیات الهی تمایز اساسی دارد.
فرقه واصلیه، خود را واصل به حق تعالی دانسته اند و تكالیف شرعیه را بر خود واجب ندانسته و تمام محرمات را حلال شمرده اند. فرقه مشاركیه، ادعای مشاركت با انبیا دارند. فرقه مباحیه، همه چیز را بر عارف، مباح و حلال می شمارند. فرقه های ملامتیه، حوریّه، باطنیه و... نیز بر عقاید باطل دیگری گرایش دارند.
گرایش پاره ای از شیعیان به تصوف باعث شد تا برخی از فرقه های صوفیه به امامان معصوم منسوب گردند؛ مثلاً فرقه نقشبندیه (تابعان ابراهیم ادهم) به امام زین العابدین علیه السلام ، سلسله شطاریه (تابعان بایزید بسطامی) به امام جعفر صادق علیه السلام و سلسله ذهبیه (تابعان معروف كرخی) به امام رضا علیه السلام منسوب گردیده اند.
معروف كرخی، متوفای ۲۰۰ هجری، وقتی به آیین اسلام گروید به داود طایی پیوست و سَری سقطی، متوفای ۲۵۳ هجری، نیز پس از آتش گرفتن مغازه اش ترك دنیا كرده و شاگرد معروف كرخی شد و جنید بغدادی نیز از فرقه صوفیه سقطی بهره مند گردید.
پس معروف كرخی در طریقت داود طایی بود و داود طایی به اعتراف عطار در تذكرهٔ الاولیا و جامی در نفحات الانس به حسن بصری ـ از صوفیان مخالف ائمه علیهم السلام ـ گرایش داشت و به اعتراف هجویری، شاگرد ابو حنیفه بود. در هیچ كتاب رجالی نیامده است كه معروف كرخی خرقه از امام رضا علیه السلام گرفته باشد یا امام، مجوز فرقه صوفیه به او داده باشد، وتنها ابوالحسن علی بن عثمان جُلاّیی هُجویری غزنوی، متوفای ۴۸۱ تا ۵۰۰ هجری، نویسنده كشف المحجوب ادعا می كند كه وی بر دست علی بن موسی الرضا علیه السلام اسلام آورد، اما سخنی از خرقه پوشاندن و تأیید فرقه ذهبیه توسط آن حضرت به میان نمی آورد.(۱۱)● فرقه ذهبیه(۱۲)
یكی از فرقه هایی كه خود را به معروف كرخی منسوب می كند، فرقه ذهبیه است. در مورد وجه تسمیه آن گفته اند به لحاظ علم كیمیاگری دانستن رؤسای این فرقه، آن را ذهبیه خوانده اند و می گویند رؤسای این فرقه، سالك را مانند طلای بی غش می نمایند و تا به این رتبه نرسد اجازه دستگیری به او نمی دهند. وجه دیگر آن كه در این فرقه، سنی وجود نداشته و مشایخ و اولیای آن ها امامی مذهب بوده اند؛ در حالی كه سر سلسله های این فرقه عبارت اند از جنید بغدادی، احمد غزالی، شیخ ابوالقاسم گرگانی، ابوبكر نساج و ابو نجیب سهروردی كه همه آن ها مذهب غیر امامیه داشته اند.
برخی می گویند: چون علی بن موسی الرضا علیه السلام حدیث سلسلهٔ الذهب را بیان فرموده و سند خرقه رئیس این فرقه یعنی معروف كرخی به آن بزرگوار می رسد، به این لحاظ ذهبیه نامیده شده اند.
● معروف كرخی كیست؟(۱۳)
مؤلف تذكرهٔ الاولیا می نویسد: «داود طایی، نان می خورد و ترسایی به گذشت، پاره ای بدو داد تا بخورد... و معروف به وجود آمد».(۱۴) ابو محفوظ معروف بن فیروزان یا فیروز از اهل كرخ بوده كه بعدا مسلمان شده است و صوفیه معتقدند او نیز به دست حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اسلام اختیار كرده و بعد از توبه، دربان آن حضرت گردیده است.
این گزارش فاقد هرگونه سند تاریخی است؛ زیرا امام رضا علیه السلام در طول زندگی خود وارد بغداد نشده است و در مدینه كنار پدر بزرگوار خود و پس از او تا سال ۲۰۰ هجری در آن جا اقامت داشته و در این سال به درخواست مأمون از مدینه به خراسان منتقل شده و طبق گواه تاریخ، حركت او به ایران از مسیر بغداد نبوده است و از طرفی، طبق گفته صوفیه، معروف كرخی تا آخر عمر، بغداد را ترك نگفته و در فاصله سال ۲۰۰ تا ۲۰۱ در همان جا درگذشته است.
ابو عبدالرحمن سلمی نیشابوری، متوفای ۴۱۲ هجری، مؤلف كتاب طبقات الصوفیه، برای نخستین بار و بدون هیچ مدركی داستان اسلام آوردن و دربانی معروف كرخی را نگاشته است.
به گفته محققان، وی شخص غیرموثقی است؛ «كان ابو عبدالرحمن سلمی غیرثقهٔ و كان یضع للصوفیه الاحادیث». علاوه بر این كه قضیه اسلام آوردن معروف كرخی در كودكی به دست امام رضا علیه السلام و مسأله دربانی او در آن سن قابل جمع نیست. هم چنین تاریخ مرگ معروف كرخی ـ بنابر قول مشهور ـ سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ نقل شده است، در حالی كه مسأله ولایت عهدی حضرت رضا علیه السلام به قول طبری در سال ۲۰۱ رخ داده است.
● بریدگی مشایخ ذهبیه(۱۵)
از مباحث پیشین روشن شد كه عدم انتساب معروف كرخی به امام رضا علیه السلام بریدگی عمیقی در فرقه ذهبیه ایجاد می كند. دلایل فراوان دیگری در اختیار است كه سایر مشایخ ذهبیه نیز اتصال به اقطاب مذكور در شجره نامه آن ها ندارند، مثلاً جنید بغدادی به سری سقطی و شیخ نجم الدین كبری به عمار یاسر بدلیسی نیز استناد ندارد. بسیاری از بزرگان تصوف مانند مجد الدین بغدادی، سیف الدین باخرزی، علاء الدولهٔ سمنانی، شیخ شهاب الدین ابو حفص سهروردی و غیره گفته اند كه نجم الدین كبری، خرقه از اسماعیل قصری گرفته است؛ پس یازدهمین خرقه دار ذهبیه یعنی عمار یاسر بدلیسی نیز از سلسله خارج گردید. بیستمین رئیس فرقه ذهبیه یعنی خواجه اسحاق ختلانی، به گفته دو نفر از شاگردان و مریدان وی یعنی سید محمد نور بخش و سید عبدالله برزش آبادی، به موجب رؤیا و الهام سید محمد قهستانی به لقب نوربخش ملقب گردید و او خرقه پیر و مرشد خود سید علی همدانی را به او پوشانید.
انشعابات گوناگون در فرقه ذهبیه آن قدر فراوان است كه نام آن را اغتشاشیه گذاشته اند، مثلاً سید عبدالله برزش آبادی از دستور پیر و مراد خود، خواجه اسحاق ختلانی نافرمانی كرد. آقا محمد بن رفیع جیلانی ساكن محله بید آباد اصفهان، شاگرد سید قطب الدین نیریزی، توجهی به برگزیده پیر و مراد خود نكرده و از تبعیت محمد هاشم درویش شیرازی سرپیچی نمود و خود پایه انشعاب دیگری را گذاشت. و این جدایی از فرقه ذهبیه را، سید صدر الدین كاشف دزفولی و بعد از او، حاج سید محمدرضا دزفولی و بعد از او حاج سید حسین ظهیر الاسلام دزفولی و بعد از او حاج سید اسدالله گوشه گیر دزفولی با اغتشاش دیگر ادامه دادند. انشعاب دیگر، پس از مرگ سی و پنجمین رئیس فرقه ذهبیه، میرزا ابوالقاسم راز شیرازی انجام گرفت. عناوین مختلف سلسله ذهبیه كبرویه ـ منسوب به شیخ نجم الدین احمد بن عمر خیوقی خوارزمی (متوفای ۶۱۸ ه) ـ و سلسله اغتشاشیه ـ منسوب به عبدالله برزش آبادی مشهدی كه از تبعیت شیخ اسحاق ختلانی و سید محمد نوربخش سرپیچی كرد و ذهبیه مهدویه ـ منسوب به سید علی كفری ـ تشتّت فرقه های ذهبیه را نشان می دهد.
پس فرقه ذهبیه نه تنها جایگاهی در اسلام و تشیع و استنادی به امام معصوم ندارد بلكه سلسله مشایخ آن ها، منقطع و گرفتار بریدگی و اغتشاش های فراوانی است و آن چه امروز به دكتر گنجویان رسیده، پایه و اساس تاریخی ندارد.
مهم ترین بدعت ها و انحرافات فرقه های صوفیه عبارت است از:
۱) خانقاه به عنوان محل ذكر و عبادت
بنا به تصریح منابع صوفیه مانند نفحات الانس و طرایق الحقایق، خانقاه به پیشنهاد امیری ترسا در عصر ابوهاشم كوفی ساخته شد و بدعت صوفیان به این است كه آن را به دین و طریقت دینی منتسب می سازند.
۲) تأویل قرآن
اولین بار، جنید بغدادی، تصمیم به تطبیق عقاید و اعمال صوفیان با آیات و اخبار گرفت و سپس ابو نصر سراج در كتاب اللمع فی التصوف و ابوطالب مكی در كتاب قوت القلوب آن را دنبال كرده و برای اسلامی جلوه دادن عقاید و اعمال متصوفه، از معانی ظاهری آیات ـ بدون هیچ قرینه ای ـ چشم پوشی نموده و تفسیر به رأی را پیشه خود ساختند.
تأویلات در آثار ذهبیه از جمله كتاب طباشیر الحكمهٔ، شرح حدیث نور محمدی نوشته میرزا ابوالقاسم حسینی شیرازی معروف به آقا میرزا بابا، متخلص به راز شیرازی هویداست.(۱۶)
۳) اسلام گزینش گر
مشكل اساسی صوفیان در طول تاریخ، پذیرش گزینشی اسلام در مقابل اسلام جامع نگر بوده است. به گفته دكتر قاسم غنی، گاهی مشایخ صوفیه به مقتضای زمان، شرع را از شروط تصوف می شمردند و گاهی هم قیودی می گذاشتند. و حتی برخی از صوفیان معتقدند شریعت راه را نشان می دهد و اگر انسان به مقصد رسید نیازی به شریعت ندارد.
شیخ لاهیجی می گوید: «چون بنده را دل پاكیزه گردد و به نهایت دوستی و محبت پروردگار رسد و ایمان به غیب در دل او استوار باشد در چنین حال، تكلیف از وی برداشته شود و هر چند گناهان بزرگ مرتكب گردد خداوند او را به دوزخ نبرد». در حالی كه بنا بر نص قرآن و سنت، انسان ها باید تا هنگام مرگ، احكام الهی را همراهی كنند و به همین دلیل، امام علی علیه السلام در محراب عبادت، مضروب گردید و امام حسین علیه السلام ظهر عاشورا، نماز به جای آورد و هیچ یك از پیشوایان اسلام، در اجرای احكام الهی كوتاهی نكردند.
انحراف اسلام گزینش گر در فرقه ذهبیه هم مشاهده می شود، مثلاً نسبت به احكام سیاسی و اجتماعی بی مهری نشان می دهند و به همین دلیل، انقلاب اسلامی و حركت فقه الاجتماع امام خمینی رحمه الله را همراهی نكردند و برخی از آن ها در نماز و پرداخت وجوهات و تقلید از مجتهد جامع الشرایط كوتاهی می كنند.
مطلب دیگر این كه: از زمان ملا سلطان گنابادی، قرار شد كه اتباع فرقه، ده یك از درآمد خویش را به عنوان عشریه به رئیس فرقه بپردازند، كه به صراحت تمام آن را جای گزین زكات و خمس قلمداد می كنند، در حالی كه قرآن درباره خمس می فرماید: «فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ». و به فتوای تمام فقها، عُشریه جایگزین خمس نیست. علاوه بر این كه خمس باید به اذن مجتهد جامع الشرایط، مصرف شود و اقطاب و رؤسای فرقه های صوفیه، مجوّز شرعی برای مصرف اموال شرعیه ندارند. این رویكرد، طبق آیه:
«إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُوءْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلاً أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً»(۱۷)
۴) بهره برداری استعمار از تصوف
استعمارگران از اوایل قرن نوزدهم به این نتیجه رسیدند كه با ایجاد فرقه های ظاهرا مذهبی در جوامع اسلامی بهتر می توانند به اهداف سیاسی و استعماری خود دست یابند به همین دلیل، پشتیبان صوفیه و فرقه های آن بودند.
مطلب دیگری است كه نباید از آن غفلت كرد برای نمونه، انگلیس برای اجرای طرح های استعماری خود، شخصی را به نام صوفی اسلام از افغانستان به عنوان امام زمان عَلَم كرد و او را با لباس زهد و صورتی آراسته سوار بر هودجی نمود كه سیصد و شصت نفر فدایی اطراف آن را احاطه كرده و با پنجاه شمشیر زن و مرید به طرف خراسان حركت كرد و در مسیر حركت او خون ها ریخته شد و خرابی ها به بار آمد و سرانجام ارتش ابران با كشتن صوفی اسلام و تمام فدائیانش و تار و مار كردن سربازانش آتش فتنه را خاموش كرد.(۱۸)
۵) هماهنگی صوفیه با جریان های طاغوتی
از دیگر پیامدهای تصوف كه تاریخ بر آن گواهی می دهد، هماهنگی صوفیه با جریان های طاغوتی است. برای نمونه، سعادت علیشاه، رئیس فرقه نعمت اللهیهٔ و جزء ندمای ظل السلطان می گفت: «ما یك نفر زارع دهاتی درویشیم و نمی دانیم مشروطیت یا استبداد چه معنی دارد و این چنین كاری نداریم و مطیع امر دولت می باشیم خواه مشروطه باشد و خواه مستبد».
شیخ عبدالله مازندرانی معروف به حائری، حقوق بگیر انگلیس، ارادتمند ملا سلطان گنابادی و نیز عبدالحسین تیمور تاش وزیر دربار رضاخان از ارادتمندان سلطان علیشاه تا صالح علیشاه بوده است. سلطان حسین تابنده گنابادی معتقد بوده است روحانیون در امور دنیوی كه مربوط به امر دیانت نیست، موظف به اطاعت سلاطین و مقررات مملكتی بوده و نباید مخالفت كنند.(۱۹)
دكتر گنجویان مدعی قطبیت ذهبیه اغتشاشیه كه فرارش بعد از انقلاب اسلامی به انگلیس به خوبی بر همراهی او با دربار محمدرضا شاه دلالت می كند، نمونه دیگری از این هماهنگی است.
انحرافات فراوان دیگری در فرق صوفیه از جمله سماع، رقص، شطحیات و غیره وجود دارد كه تبیین آن ها مجال دیگری را می طلبد.
۶)اباحه گری
مشكل دیگر بسیاری از فرقه های صوفیه، مسأله تساهل و تسامح و اباحی گری است. سماع و آواز و غنا و آسیب های اخلاقی و انحرافات جنسی و فاصله گرفتن از شریعت نیز زاییده این انحراف بنیادین است و اصولاً برخی از گروندگان به تصوف نیز به همین جهت خود را آلوده می سازند. نیروهای امنیتی كشور در سال های پس از انقلاب اسلامی، فرقه های صوفیه برخی از شهرستان ها را ـ كه مبتلا به انحرافات اخلاقی بودند ـ افشا نمودند.
انحراف و آلودگی های اخلاقی دراویش در خانقاه ها، سابقه ای دیرینه دارد. مولوی در مورد آن ها می گوید:
خانقاهی كو بود بهر مكان
من ندیدم یك زمان در وی امان
۷) انحراف دیگر پاره ای از صوفیان
پشمینه پوشی یكی دیگر از انحراف های آنها است كه در اواخر قرن دوم هجری در میان مسلمین رواج یافت و به همین جهت، نام صوفی بر آنها نهاده شد. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به ابوذر غفاری فرمود: «در آخر الزمان، جماعتی خواهند بود كه در تابستان و زمستان، پشم پوشند و گمان كنند كه ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادی بر دیگران است. ملائكه آسمان و زمین، این گروه را لعنت می كنند»(۲۰). صوفیان معاصر، گرچه كم تر اهل پوشیدن پشمینه اند اما هم چنان از ماهیت انحرافی برخوردار می باشند..
۸) كشف و شهودهای شیطانی
انحراف و بدعت دیگر صوفیان كشف و شهودهای شیطانی است. بر اهل فن پوشیده نیست كه كشف و شهود و اشراق بر دو نوع است: گاهی هم چون رؤیاهای صادقه، قابل اعتمادند، اما در بسیاری از مواقع در اثر عواملی، شهود كاذب و شیطانی محقق می یابد. به همین دلیل، نمی توان بر مكاشفات منقول از صوفیان، مهر صحت نهاد و به تعبیر همه عارفان اصیل، برای تشخیص مشاهدات الهی از مشاهدات شیطانی باید به سراغ كشف معصوم یعنی قرآن و سنت رفت. بنابراین، توصیه ها و ارشادات قطب و مرشد هیچ گونه حجیتی ندارد مگر این كه مستند به قرآن و سنت باشد؛ یعنی اقطاب باید قدرت اجتهاد و استنباط از متون دینی را داشته باشند تا معیار تمییز شهود الهی از شهود شیطانی را در اختیار داشته باشند، در حالی كه اقطاب و شیوخ صوفیه فاقد این ویژگی هستند.
● شبهات صوفیه
۱) برخی از كم مایگان خرده می گیرند كه چرا اهل كتاب، حق فعالیت مذهبی در اماكن عبادی خود را دارند اما صوفیه از این حق برخوردار نیستند. پاسخ این است كه اولاً: این حق را قرآن و سنت به اهل كتاب داده است اما چنین حقی از ناحیه منابع دینی به فرقه های صوفیه داده نشده است و احكام و حقوق شرعی باید مستند به قرآن و سنت باشد.
ثانیا: تفاوت اساسی میان ادیان و فرقه های بدعت گذار است؛ مسیحیت و یهود و زردشت، خود را به اسلام مستند نمی سازند؛ اما فرقه های صوفیه همانند سایر فرقه های منحرف چون بهائیت و بابیت، رنگ اسلامی به خود گرفته و به همین دلیل، بسیار خطرناك تر از منحرفین دیگرند.
ثالثا: روایات فراوانی جهت مقابله با بدعت ها از ائمه اطهار علیهم السلام صادر شده است و سیره و گفتار آنها بر ابطال منش صوفیه دلالت دارد.
۲) شبهه دیگر این است كه اگر فرقه های صوفیه، اهل بدعت اند و مثلاً خانقاه، از مصادیق بدعت به شمار می آید پس حسینیه ها و مدرسه های جدید هم بدعت است، زیرا همه این پدیده ها، نو و جدید می باشد. پاسخ این است كه اولاً: حسینیه ها و مدارس جدید، فرقه های دینی نساخته اند و موجب كم رنگ كردن حضور مردم در مسجد و تفرقه میان مسلمین نشده اند، در حالی كه تمام این پیامدهای منفی در خانقاه ظاهر گشته است.
ثانیا: هر امر نوی را بدعت نمی نامند. بدعت عبارت است از انتساب غیردین به دین. و خانقاه به عنوان مكان طریقت دینی در برابر شریعت دینی، بدعت آفرین است.
ثالثا: صوفیان، احكامی در خانقاه جاری می كنند كه جملگی بدعت اند؛ مثلاً پیوند وثیقی میان ولایت و تصوف برقرار می سازند و ولایت را در اقطاب خود ساری و جاری می دانند و آن را جانشین ولایت ائمه اطهار علیهم السلام قرار می دهند. اگر ولایت ـ به زعم صوفیان ـ قیام عبد است به حق در مقام فنا از نفس خود، پس لازمه بریدن از نفس و اتصال به حق تابعیت از اهل بیت علیهم السلام در تمام زمینه ها است، و یكی از دستورات ائمه اطهار علیهم السلام ، اطاعت از فقهای جامع الشرایط و مجتهدان فقه تشیع است؛ در حالی كه، فرقه های صوفیه به شدت مخالفت مرجعیت شیعه بوده و در دین شناسی، از فقها و نائبان عام امام عصر(عج) بهره نمی گیرند. هم چنین گرایش سكولاریستی و توصیه به جدایی دین از سیاست و مسایل اجتماعی و انتساب دین گزینش گر به اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و نیز تمایز قایل شدن بین شریعت و طریقت و انتساب آن به دین اسلام بدون هیچ مدرك و مستندی بدعت دیگر صوفیان است كه در خانقاه آن را ترویج می نمایند.
البته حقایق اسلام به ظاهر و باطن و مقدمه و ذی المقدمه قابل تقسیم اند اما شریعت و طریقت با تفسیری كه صوفیان گفته اند ناصواب است.
شریعت در نزد صوفیان، احكام شرعی و طریقت، تعلیمات سالك در خانقاه زیر نظر مرشد است تا او را به حقیقت برساند. شریعت به منزله پوست و طریقت به منزله مغز تلقی شده است. صوفیان بر این باورند كه وقتی حقایق آشكار گشت، شرایع باطل می گردد؛ «لو ظهرت الحقائق، بطلت الشرایع».
به تعبیر نویسنده شرح گلشن راز(۲۱): «غرض از شرایع و اعمال و عبادات ظاهره و باطنیه، قرب و وصول به حق است و سالك چون به متابعت اوامر و نواهی به نهایت و كمال وصول می رسد و در بحر وحدت، محو و مستغرق شده و از آن استغراق و بی خودی مطلق، بار دیگر به ساحل و مرتبه عقل باز نیامده و چون مسلوب العقل گشته به اتفاق اولیا، تكالیف شرعیه و عبادات از این طایفه ساقط است». در حالی كه این ادعا، مخالف آموزه های دین و معارض با فتوای همه علمای اسلام و فاقد مبنای شرعی و عقلی است. آیا انسان عاقل، شرعا مجاز است به مقدماتی دست بزند كه عقل وی ساقط گردد تا تكالیف شرعی از او زدوده شود؟! مسلّما چنین مجوزی وجود ندارد. و همان طور كه قبلاً گذشت، ائمه اطهار و بزرگان دین تا آخر عمر، اهل عبادت و مناسك الهی بودند.
عارفان وارسته ای هم چون سید علی شوشتری، سید احمد كربلایی، ملا حسین قلی همدانی، آقا سید علی قاضی، میرزا جواد ملكی تبریزی، آیت الله بهجت و دیگران، سراسر زندگیشان انس با خدا و معنویت بوده و لحظه ای از شریعت فاصله نگرفتند. حتی عارفان صدر اسلام مانند اصحاب صفه نیز در كنار مسجد، سكنا داشته و اهل عبادت و فعالیت اجتماعی بودند. مرحوم كلینی در كتاب كافی، چنین نقل كرده است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی پس از ادای نماز صبح، چشمش به جوانی رنگ پریده افتاد و از او پرسید: كیف اصبحت؟
گفت: در حال یقین به سر می برم.
فرمود: علامت یقین چیست؟
عرض كرد: یقین من این است كه مرا در اندوه برده و شب ها، مرا بیدار و روزها، مرا تشنه قرار داده است. گویا عرش خدا را می بینم كه برای رسیدن به حساب مردم نصب شده و مردم، همه محشور شده اند.
رسول خدا به اصحاب خود رو كرد و فرمود این شخص، بنده ای است كه خداوند، دل او را به نور ایمان منوّر گردانیده است. آن گاه به جوان فرمود: حال خود را حفظ كن كه از تو سلب نشود.
جوان گفت: دعا كن، خداوند مرا شهادت روزی فرماید. طولی نكشید كه غزوه ای پیش آمد و جوان در آن غزوه به شهادت رسید.»(۲۲)
پس عارفان حقیقی، اهل تهجّد و عبادت در مسجد و اهل رشادت در میدان مبارزه و اهل تفقه در دین الهی اند و اسلام جامع نگر را ملاك زیستن می دانند و این مظهر همان مناجات عارفین است كه: «واجعلنا من اخص عارفیك و اصلح عبادك و اصدق طائعیك».
● روایات صحیحه ائمه اطهار علیهم السلام پیرامون تصوف(۲۳)
۱) بزنطی از اسماعیل بن بزیع از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام : كسی كه به نزد او نامی از صوفیه برده شود و نسبت به آنها ابراز تنفّر و مخالفت نكند از ما نیست و كسی كه آنان را انكار نماید چنان است كه در ركاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با كفار جهاد كرده است.
عارفان حقیقی، اهل تهجّد و عبادت در مسجد و اهل رشادت در میدان مبارزه و اهل تفقه در دین الهی اند و اسلام جامع نگر را ملاك زیستن می دانند و این مظهر همان مناجات عارفین است كه: «واجعلنا من اخص عارفیك و اصلح عبادك و اصدق طائعیك».
۲) بزنطی می گوید: مردی از اصحاب ما به امام صادق علیه السلام گفت: در زمان ما دسته ای پیدا شده اند كه به آنها صوفیه گفته می شود، شما درباره آنها چه می فرمایید؟ امام علیه السلام فرمود: آنان دشمنان ما هستند؛ هر كس به سوی آنها اظهار تمایل كند از آنها محسوب می شود و با آنها محشور خواهد شد. زود است كه عده ای از مدعیان دوستی ما اهل بیت نسبت به آنها تمایل خواهند نمود و خود را تشبیه به آنها كرده و به نام و لقب آنها ملقب خواهند شد و گفته های آنان را تأویل و توجیه خواهند كرد. آگاه باش، هر كس به آنها تمایل نماید از ما نیست و من از او بیزارم و هر كس نسبت به آنان ابراز مخالفت و انكار نماید و آنها را رد نماید مانند كسی است كه پیش روی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله با كفار جهاد كرده باشد.
۳) سید مرتضی رازی از محمد بن حسین بن ابی الخطاب نقل می كند كه گفت: با امام هادی در مسجد النبی بودم، عده ای از اصحاب به خدمتش رسیدند، مدتی بعد جماعتی از صوفیه وارد مسجد شدند و در گوشه ای به حالت دایره ای نشسته و شروع به گفتن لا اله الا الله نمودند. امام هادی علیه السلام فرمود: به این مردم فریب كار توجه نكنید، این ها هم پیمانان شیاطین و ویران كننده مبانی دین هستند.
۴) امام حسن عسكری علیه السلام می فرماید: از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدند: ابو هاشم كوفی (مؤسس تصوف) چگونه آدمی است؟ فرمود: وی شخص فاسد العقیده ای بوده و او همان كسی است كه مذهبی را بدعت گذارد كه آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد.
این روایت را ابن بابویه قمی در قرب الاسناد ذكر نموده است.
● دیدگاه فقهای شیعه
بسیاری از علمای شیعه اعم از متقدمان و متأخران، فرقه های صوفیه را مذمت كرده و روش آنها را بدعت شمرده و كتابهای زیادی بر رد آنها نگاشته اند؛ مانند علی ابن بابویه، شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، علامه حلی و غیره.
شیخ بهایی در كشكول از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت كرده كه فرمود: «قیامت، قیام نخواهد نمود بر امت من تا كه بیرون آیند طایفه ای از امت من كه آنها را صوفی گویند، نیستند از امت من، حلقه زنند از برای ذكر سرهای خود را، و بلند سازند به ذكر صداهای خود را، گمان كنند كه آنها بر طریقه ابراهیم اند. بلكه آنها گمراه ترند از كفار و از اهل آتش هستند، از برای آنها نعره هاست مثل نعره های خرها، قولشان قول فجّار است و عملشان عمل جهّال و آنها نزاع كنندگان با علمایند، ایشان ایمان ندارند و به اعمال خود عُجب كنند و حال آن كه از برای ایشان از عمل خود غیر از تعب نباشد».(۲۴)
ملا محسن فیض كاشانی، عارف وارسته، در كتاب وافی و كتاب بشارهٔ الشیعه به مذمت صوفیه پرداخته و بدعت های آنها مانند غنا و سماع و حركات خاصه و دعاوی گمراه كننده را افشا می كنند.
نویسنده: حسین - دزفولی
پی نوشت:
۱ـ كلینی، اصول كافی، ج ۱، باب البدع و الرأی و المقاییس، حدیث ۲، ص ۵۴.
۲ـ عبدالرحمن جامی، نفحات الانس، تصحیح: محمود عبادی، اطلاعات، تهران، ۱۳۷۰، ص ۸۵ و قاسم غنی، تاریخ تصوف در اسلام، انتشارات نروار، ج ۲، تهران، ۱۳۸۳، ص ۳۵.
۳ـ فروع كافی، ج ۵، باب المعیشه.
۴ـ اسراء / ۲۹.
۵ـ ر.ك.: عباسعلی عمید زنجانی، تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، دار الكتب الاسلامیهٔ، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۷، فصل اول؛ زین الدین كیائی نژاد، سیر عرفان در اسلام، انتشارات اشراقی، تهران، ۱۳۶۶، ص ۵۵ـ۳۹؛ داود الهامی، موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، انتشارات مكتب اسلام، قم، ۱۳۷۸، ص ۳۷ـ۲۲؛ تاریخ تصوف در اسلام، صص ۱۵۷ـ۶۳.
۶ـ بقره / ۱۴۳.
۷ـ مائده / ۸۷.
۸ـ اعراف / ۳۲.
۹ـ قصص / ۷۷.
۱۰ـ ر.ك.: آقا محمد جعفر بن آقا محمدعلی، فضایح الصوفیه، تحقیق: مؤسسه علامه مجد و وحید بهبهانی، انتشارات انصاریان، قم، ۱۴۱۳؛ ابوالحسن علی بن عثمان جلاّبی هُجویری غزنوی، كشف المحجوب، به كوشش: محمدحسین تسبیحی، انتشارات مركز تحقیقات فارسی ایران و پاكستان، ۱۳۷۴؛ محمدكاظم یوسف پور، نقد صوفی، انتشارات روزنه، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۱۱۶ـ۸۶.
۱۱ـ موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، ص ۴۵؛ از كوی صوفیان تا حضور عارفان، ص ۲۶۹ـ۲۷۰.
۱۲ـ ر.ك.: سید تقی واحدی صالح علیشان، از كوی صوفیان تا حضور عارفان، چاپ سوم، ۱۳۷۷، ص ۳۵۰.
۱۳ـ داود الهامی، موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، انتشارات مكتب اسلام، قم، ۱۳۷۸، ص ۴۵ـ۴۶.
۱۴ـ ر.ك.: عطار نیشابوری، تذكرهٔ الاولیاء، تصحیح: رنیولد نیكلسون، انتشارات میلاد، چاپ اول، ۱۳۷۶.
۱۵ـ ر.ك.: از كوی صوفیان تا حضور عارفان، صص ۲۸۴ـ۲۸۲ و ۳۶۴ـ۳۵۰.
۱۶ـ راز شیرازی، طباشیر الحكمهٔ، انتشارات خانقاه احمدی شیرازی، ۱۳۵۲.
۱۷ـ النساء / ۱۵۱ـ۱۵۰.
۱۸ـ از كوی صوفیان تا حضور عارفان، ص ۲۲۸.
۱۹ـ از كوی صوفیان تا حضور عارفان، ص ۲۱۶ـ۲۰۵.
۲۰ـ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۹۳.
۲۱ـ لاهیجی، شرح گلشن راز، ص ۳۵۰.
۲۲ـ كلینی، اصول كافی، ج ۲، باب حقیقهٔ الایمان و الیقین، حدیث ۲، ص ۵۳.
۲۳ـ سفینهٔ البحار، ج۲، واژه صوف.
۲۴ـ شیخ بهایی، كشكول، مخطوط، ص ۲۱۷.
پی نوشت:
۱ـ كلینی، اصول كافی، ج ۱، باب البدع و الرأی و المقاییس، حدیث ۲، ص ۵۴.
۲ـ عبدالرحمن جامی، نفحات الانس، تصحیح: محمود عبادی، اطلاعات، تهران، ۱۳۷۰، ص ۸۵ و قاسم غنی، تاریخ تصوف در اسلام، انتشارات نروار، ج ۲، تهران، ۱۳۸۳، ص ۳۵.
۳ـ فروع كافی، ج ۵، باب المعیشه.
۴ـ اسراء / ۲۹.
۵ـ ر.ك.: عباسعلی عمید زنجانی، تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، دار الكتب الاسلامیهٔ، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۷، فصل اول؛ زین الدین كیائی نژاد، سیر عرفان در اسلام، انتشارات اشراقی، تهران، ۱۳۶۶، ص ۵۵ـ۳۹؛ داود الهامی، موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، انتشارات مكتب اسلام، قم، ۱۳۷۸، ص ۳۷ـ۲۲؛ تاریخ تصوف در اسلام، صص ۱۵۷ـ۶۳.
۶ـ بقره / ۱۴۳.
۷ـ مائده / ۸۷.
۸ـ اعراف / ۳۲.
۹ـ قصص / ۷۷.
۱۰ـ ر.ك.: آقا محمد جعفر بن آقا محمدعلی، فضایح الصوفیه، تحقیق: مؤسسه علامه مجد و وحید بهبهانی، انتشارات انصاریان، قم، ۱۴۱۳؛ ابوالحسن علی بن عثمان جلاّبی هُجویری غزنوی، كشف المحجوب، به كوشش: محمدحسین تسبیحی، انتشارات مركز تحقیقات فارسی ایران و پاكستان، ۱۳۷۴؛ محمدكاظم یوسف پور، نقد صوفی، انتشارات روزنه، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۱۱۶ـ۸۶.
۱۱ـ موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، ص ۴۵؛ از كوی صوفیان تا حضور عارفان، ص ۲۶۹ـ۲۷۰.
۱۲ـ ر.ك.: سید تقی واحدی صالح علیشان، از كوی صوفیان تا حضور عارفان، چاپ سوم، ۱۳۷۷، ص ۳۵۰.
۱۳ـ داود الهامی، موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، انتشارات مكتب اسلام، قم، ۱۳۷۸، ص ۴۵ـ۴۶.
۱۴ـ ر.ك.: عطار نیشابوری، تذكرهٔ الاولیاء، تصحیح: رنیولد نیكلسون، انتشارات میلاد، چاپ اول، ۱۳۷۶.
۱۵ـ ر.ك.: از كوی صوفیان تا حضور عارفان، صص ۲۸۴ـ۲۸۲ و ۳۶۴ـ۳۵۰.
۱۶ـ راز شیرازی، طباشیر الحكمهٔ، انتشارات خانقاه احمدی شیرازی، ۱۳۵۲.
۱۷ـ النساء / ۱۵۱ـ۱۵۰.
۱۸ـ از كوی صوفیان تا حضور عارفان، ص ۲۲۸.
۱۹ـ از كوی صوفیان تا حضور عارفان، ص ۲۱۶ـ۲۰۵.
۲۰ـ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۹۳.
۲۱ـ لاهیجی، شرح گلشن راز، ص ۳۵۰.
۲۲ـ كلینی، اصول كافی، ج ۲، باب حقیقهٔ الایمان و الیقین، حدیث ۲، ص ۵۳.
۲۳ـ سفینهٔ البحار، ج۲، واژه صوف.
۲۴ـ شیخ بهایی، كشكول، مخطوط، ص ۲۱۷.
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست