جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


جهان عرب و زبان فارسی


جهان عرب و زبان فارسی
در دوره ی معاصر تلاش عربها در خدمت به ادبیات فارسی كمتر از ملل و اقوام دیگر نبوده. هر چند این خدمت به علل و اسبابی كه از اراده ی آنها خارج بوده، دیر صورت گرفته ولی بی هیچ غرور و بالیدنی می توان گفت كه فراوان و عظیم و ارجمند بوده است. این تلاشها به میراث ادبی قدیم ایران محدود نمی شود، بلكه فراتر از آن رفته و شامل آثار جدید فارسی نیز می شود.
نقش مصریها و عراقیها:
بی شك در تلاشهایی كه عربها در خدمت به زبان و ادب فارسی اعم از قدیم و جدید آن به خرج داده و می دهند عمده ترین نقش از آن مصریها بوده و هست. علل آن هم روشن است. هم صنعت چاپ و نشر در این كشور قدمت دارد و هم این كشور در حوزه های علمی فرهنگی ریشه دار و باسابقه تر است. خاصه آنكه مصر در بیرون آمدن از محدوده ی سلطه ی عثمانیها در آغاز سده ی بیست پیشتاز دیگر كشورهای عربی است. نیز زودتر از دیگر كشورهای عرب به پژوهشهای شرقی توجه داشته و كرسیها و گروههای مربوط به این پژوهشها را در دانشگاههایش راه اندازی كرده است. از همین دانشگاهها نیز نخستین پیشگامان شناساندن آثار نغز ادبیات فارسی به عربها برخاستند. مبشر طرازی می گوید: «دستاوردهای علمی و ادبی ای كه دانشمندان مصری نسبت به ایران و فرهنگ آن انجام داده اند كاری عظیم و شگرف است. مصریانی كه با تقدیر و تمجیدتمام به آثار ادب پارسی خدمت كرده اند و دانشمندان مصری ای كه آثار زیبا و دل انگیز ادب فارسی اطلاع حاصل كرده اند كم كم كتابخانه های عرب را به مجموعه ای بزرگ از كتب ایرانی ترجمه شده از فارسی به عربی و شماری فراوان از پژوهشهای علمی و ادبی مجهز كرده اند. این كار از نیمه دوم سده ی بیست آغاز شده است. اینان در این زمینه به راه عالمان گذشته ی عرب رفته اند كه از زمانی كه اسلام دو قوم عرب و فارس را به هم پیوند داد و از زمانی كه فرهنگ ایرانی در استقرار بخشیدن فرهنگ اسلامی جایگاه خود را یافت به ترجمه و تألیف پرداخته اند.» ۱
می توان گفت: عراق در این زمینه در جایگاه دوم قرار می گیرد. این هم امر روشنی است، زیرا عراق در قدیم مركز تعامل و به هم رسیدن فرهنگ و تمدنهای قدیم بوده و بوته ای بوده كه نتایج این امر در آن با هم امتزاج یافته است. اما در روزگار معاصر، عراق بیش از هر كشور عربی دیگر، ایرانی در خود جای داده و از قدیم ترین كشورهای عربی است كه ایران برای آموزش فرزندان ایرانیان مقیم در آن مدارس ایرانی ایجاد كرده است.
نقش مجله الدراسات الأدبیهٔ:
اگر كوشش و تلاش كرسیهای زبان فارسی و اعضای هیأت علمی آنها در دانشگاههای كشورهای عرب پراكنده بوده، ولی باید گفت تلاشهای گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان در بیروت افتخار چاپ و انتشار مجله ی الدراسات الأبیهٔ را دارد. این مجله در طول نه سال ۲ مداوم به زبان و ادبیات فارسی و عربی و دانشهای هر دو خدمت كرده و با آن پژوهشها و مقالات و شناساییهایی كه به دو زبان عربی و فارسی از ادبیات و دانشهای گوناگون هر دو ملت ایران و عرب داشته و ثمرات نیكو و نتایج پرباری بر جای گذاشته است.
در اینجا هم لازم و هم به حق است كه به حقی كه دو استاد ایرانی بزرگوار بر این مجله داشته اند اشاره كنیم. این دو عبارت اند از: [مرحوم] دكتر محمد محمدی استاد دانشكده ی الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران كه در آن دوران رئیس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لبنان و سردبیر مجله ی مذكور بود و استاد احمد لواسانی كه ساكن لبنان و استاد این گروه در دانشگاه لبنان است. وی رنج برگردان بسیاری از مقالات را از فارسی به عربی و بالعكس بر خود هموار كرد و شماری از كتابهای فارسی و عربی را به هر دو زبان معرفی نمود. به مدد تلاشهای این دو، این مجله توانست سطح علمی بالا و جایگاه ادبی والای خود را در طی نه سال عمر خود حفظ كند و شاید برگشت استاد دكتر محمدی به ایران، بیشترین تأثیر را در تعطیلی این مجله داشت. این مجله به صورت فصلنامه بود و مقالات و پژوهشهای عربی ای در آن به چاپ می رسید شامل مقاله ها، ترجمه ها و شناساندن آثار ادبی علمی
می شد. البته در اینجا نمی خواهیم از مقاله ها و پژوهشهایی كه ایرانیان در این مجله نوشته اند صحبت كنیم.۳
اكثر مقاله ها و ترجمه ها در موضوعات ادبی و تاریخی نویسندگان و شاعران بزرگ و همچنین موضوعات دیگر بود. این مجله از همان آغاز چاپ و انتشار، شناساندن كتابهای فارسی به عربی را بر عهده داشت و فرهیختگان عرب مهم ترین تألیفات ایرانی را به زبان عربی(و نیز به فارسی)‌معرفی می كردند و بابی به نام «در كتابخانه ی ما» برای این كار اختصاص داشت.
نقش مجله ی الاخاء : ۴
این مجله از سوی مؤسسه روزنامه ی اطلاعات ایران در تهران به چاپ می رسید و در آغاز یعنی ۱۹۶۰م. به صورت ماهنامه بود، سپس به دو هفته نامه تبدیل شد و سرانجام به هفته نامه ای جامع بدل شد كه هدف آن خدمت به روابط ایران و عرب از جهات گوناگون بود. در تحریر و نگارش آن شماری از متخصصان عرب ساكن تهران یا دارای سكونت موقت در آن و برخی از ایرانیانی كه در كشورهای عربی زندگی كرده بودند و تا حدودی زبان و فرهنگ عربی را آموخته بودند و یا كسانی كه در سالهای اخیر از عراق به ایران برگشته بودند و اینك موسوم به «معاودین»،اند، شركت داشتند.
هر چند كه این مجله یك نشریه ی علمی آكادمی صرف نبود و بیشتر كسانی كه در آن قلم می زدند از نویسندگان جوان بودند،‌ولی به هر حال گاهی در آن مقالات علمی آكادمی وزین و استوار كه نوشته ی شماری از پژوهشگران و استادان عرب و درباره ی ادبیات فارسی و عربی و پیوندهای میان آن دو و موضوعاتی از آن دو بود به چشم می خورد. به هر حال سهم این مجله انكار ناپذیر و نقشی كه در حوزه ی ادبیات داشت در حد خود چشمگیر است، به شرط آنكه دو چیز را در نظر داشته باشیم: اولاً این مجله ی هفته نامه شده بود و ثانیاً یك مجله ی ادبی یا آكادمی تخصصی نیز نبود. در سخن از این نشریه حق آن است كه به سهم و حقی كه چند نفر بر آن داشتند اشاره كنیم: نذیر فنصهٔ، دكتر نادر نظام [تهرانی كه اینك استاد دانشگاه علامه طباطبایی است]، دكتر ویكتور اَلكك. چه با كار كردن در آن و چه با ارائه موضوعات و مقالات مناسب آن.
رویكردها:
توجه و تلاشهای معاصر عرب به زبان و ادب فارسی دو رویكرد دارد: یكی آكادمیك و شخصی كه نتیجه ی طبیعت تخصص بسیاری از محققان به زبان و ادبیات فارسی است كه این خود ابعاد بسیاری دارد. دیگری دولتی كه بر عهده وزارتخانه های فرهنگ و تبلیغات و یا آموزش و پرورش در پاره ای از كشورهای عربی است.
مثلاً در مصر وزارت آموزش و پرورش در دهه ی پنجاه دكتر یحیی خشاب و صادق نشأت را مسئول ترجمه ی تاریخ بیهقی [به زبان عربی] كرد. نیز مسئولیت ترجمه كتاب ایران در دوره ی ساسانی را به دكتر خشاب سپرد و در مجموعه ی هزار كتاب كه در آن زمان چاپ می كرد این دو كتاب را منتشر كرد. یا مثلاً مدیریت عمومی فرهنگ وزارت فرهنگ مصر مسئولیت ترجمه ی بخشی از جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی ـ یعنی بخشی كه به طور ویژه مخصوص هولاكو است ـ را به صادق نشأت و دكتر موسی هنداوی و دكتر فؤاد صیاد واگذار كرد. همچنین در سرآغاز دهه ی هفتاد وزارت فرهنگ و تبلیغات مصر به شماری از پژوهشگران مسئولیت داد تا كتاب پژوهشهایی در هنر ایرانی را بنگارند. یا مثلاً در سوریه هم در دهه ی شصت میلادی وزارت فرهنگ و ارشاد ملی این كشور۵ از «محمد فراتی» دعوت كرد و از او خواست تا شماری از آثار فارسی سعدی شیرازی و نیز جلا الدین مولوی و دیگران را به عربی برگرداند آن گاه این ترجمه ها به چاپ رسید.
تلاش پژوهشگران عرب:
كوشش و تلاش پژوهشگران عرب متخصص در زبان و ادبیات فارسی و دانشهای آن فراوان و گونه گون است، زیرا به یك نوع محدود نمی شود و حوزه ی آن گسترده است و شامل میراث ادبی قدیم و جدید و موضوعات و فنون مختلف می شود. هر چند در حوزه ی قدیم سهم بیشتری دارد. این امر هم طبیعی است، زیرا ایرانیها در این قضیه مانند عربها هستند، یعنی توجه آنها به زبان و ادبیات قدیم عربی نبست به زبان و ادبیات جدید عربی بیشتر است. بنده به یك اشاره كوتاه به انواع این تلاشها بسنده خواهم كرد، بدون آن كه به طور مفصل آن ها را برشمارم. چون این برشماری خود موضوع یك پژوهش كتابشناسی توصیفی، ادبی و نقادانه ای است كه آن را آماده ی چاپ كرده ام. من در این كتابشناسی عمده تألیفات و ترجمه ها و پژوهشها و مقالاتی كه در زمینه زبان و ادبیات و علوم و فنون فارسی از عربها نقل شده یك یك برشمرده ام . به هر حال این تلاشها به نظر بنده به دو حوزه ی برجسته تقسیم می شود: ۱- زبان و ادبیات قدیم و جدید پارسی ۲- علوم و معارف و فنون مختلف پارسی.
در حوزه ی نخست به پژوهشها و كاوشهایی درباره ی زبان پارسی و پژوهشهای زبانی تطبیقی به ویژه درباره ی نفوذ زبانی از فارسی به عربی فصیح كهن و به گویشهای محلی جدید برمی خوریم. از برجسته ترین كسانی كه به این جنبه اهتمام ورزیده اند می توان از عبدالوهاب عزّام و حامد عبدالقادر از مصر، و داوود چلبی و محمد رضا شبیبی و جعفر خلیلی از عراق و فؤاد افرام بستانی از لبنان و محمد تونجی از سوریه نام برد. زیرا شماری فراوان از تألیفات آموزشی و فرهنگ لغتهای فارسی ـ عربی به تحریر در آمده است. این نوع نگارش در روزگار ما از زمانی بسیار زود آغاز شد و شاید قدیم ترین انواع توجهات و تلاشهای عربها به زبان و ادبیات فارسی باشد. این تلاشها در زمینه ی ادبیات كهن پارسی به تحقیق و تألیف و مقالات عربی و فارسی و برخی زبانهای خارجی دیگر و ترجمه ی مستقیم از فارسی یا ترجمه از زبانی بیگانه تقسیم می شود. نیز شامل توجهی است كه به شاعران بزرگ و درجه اول و آثار آنها می شود.
شاعران و نویسندگان بزرگ در ادبیات كهن پارسی و همچنین آثار برجسته ی آنان از توجه و اهتمام فراوانی برخوردار شده اند كسانی مانندخیام و رباعیاتش، سعدی و بوستان و گلستان او، حافظ واشعارش، جلال الدین مولوی و مثنوی او، فردوسی و شاهنامه اش، ناصر خسرو و سفرنامه و دیگر آثارش، فریدالدین عطار، عبدالرحمن جامی و نظامی گنجوی. در این میان بهره ی خیام ازلحاظ نگارش درباره ی او و ترجمه رباعیاتش از فارسی و غیر فارسی به عربی بیشتر است.۶ ودیع بستانی، احمد رامی، محمد سباعی، جمیل صدقی زهاوی، احمد زكیا بوشادی، احمد صافی نجفی، احمد حامد صراف، طالب حیدری، عبدالحق فاضل و ابراهیم عریض از نامبردارترین مترجمان رباعیات خیام به عربی هستند. نیز در رأس كسانی كه در پژوهش و تألیف و ترجمه به ادبیات قدیم فارسی اهتمام می ورزند نام عبدالوهاب عزام، ابراهیم امین شورابی، یحیی خشاب، محمد كفافی، حسین مجیب مصری، عبدالنعیم حسنین، طه ندا، محمد فراتی، محمد موسی هنداوی، عبدالعزیز جواهری، حسین علی محفوظ، امین عبدالمجید بدوی، احمد ناجی قیسی، عبداللطیف سعدانی و علی شابی برجسته و درخشان است.
از مهم ترین تلاشهای تازیان در این حوزه آثاری است كه پژوهشگران عرب در زمینه ی پژوهشهای ادبی تطبیقی میان عربی و فارسی در شعر و نثر و فنون گونه گون ادبیات تطبیقی به قلم آورده اند، مانند اوزان و قوافی، ایستادن بر خرابه های دیار یار، داستان عاشقانه به ویژه داستان عشق لیلی و مجنون و تأثیر پذیری شماری از شاعران بزرگ ایران مانند سعدی و منوچهری و عمر خیام از برخی شاعران عرب به طور خاص و به طور عام از فرهنگ و زبان عربی. از كسانی كه در قلمرو پژوهشهای تطبیقی تلاش كرده اند می توان از عبدالوهاب عزام، محمد غنیمی هلال، طه ندا، حسین علی محفوظ، جعفر خلیلی، فارس ابراهیم حریری، ویكتور اَلكك و محمد كفافی یاد كرد.
اما در زمینه ی ادبیات فارسی معاصر باید گفت تلاشهای صورت گرفته، هر چند نسبت به تلاشهای مشابه در ادبیات فارسی قدیم اندك تر است، اكثر این كوششها و تلاشها در حد و قالب پژوهش و مقاله و ترجمه ی گزیده هایی از شعر و نثر است. از میان بزرگان ادبیات فارسی معاصر كه بیش از دیگران از این كوششهای عربها سهم و بهره داشته اند یكی صادق هدایت است، زیرا شماری از داستانهای او به عربی ترجمه شده. دیگری حسین قدس نخعی، شاعر شیرازی است كه رباعیات وی چندین بار ترجمه شده است. نیز شاعر نامبردار پاكستانی [علامه] محمد اقبال كه تعدادی از دفترهای شعری فارسی او به عربی برگردان شده است.از دیگر انواع ادبیات معاصر فارسی كه از اهتمام و توجه عربها بهره مند بود، سفرنامه نویسی است چنانكه می دانیم تنی چند از عربها به ایران یا بعضی شهرهای آن مسافرت كرده اند و مشاهدات و رخدادهای سفر خود یا بخش عمده ی آن را در یك كتاب یا مقاله به نگارش در آورده اند، از جمله این افراد عبدالوهاب عزام، ابراهیم امین شواربی [هر دو از مصر] عبدالله فیاض از عراق و احمد مكی لبنانی هستند.
اما بخش دیگر كه خاص علوم و فنون و معارف فارسی است و در آن انواع تلاشها و كوششهای عربها می گنجد. موضوعاتی مانندتاریخ، روابط قدیم و جدید میان عربها و ایرانیان، شهرها و جغرافیا، دین و فلسفه و تصوف، هنرها و موسیقی و آواز، نسخه های خطی و كتابها و كتابخانه ها است. مثلاً در تاریخ، شماری از امهات كتب تاریخی فارسی در كتابخانه های كشورهای عربی هست كه به طور مستقیم از فارسی به عربی ترجمه شده مانند شرف نامه شرف خان بدلیسی، تنسر نامه، تاریخ بیهقی، راحهٔالصدور راوندی، جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی، تاریخ بخارا، سیاست نامه، یا سیرالملوك از خواجه
نظام الملك طوسی، بخشهایی از تجارب السلف هندو شاه نخجوانی، بخشهایی از تاریخ جهانگشای عطاملك جوینی و بخشهایی از تاریخ گزیده ی حمدالله مستوفی قزوینی. علاوه بر این اروپاییان كتابهایی در باره ی تاریخ ایران نگاشته اند و از غیر فارسی به عربی برگردانده شده، یا خود عربها كتابها یا مقالاتی را نوشته اند. در زمینه ی روابط میان دو قوم ایران و عرب در طول تاریخ تا به حال نیز وضع به همین منوال است. همچنین است موضوعات دیگری كه پیش از این به آنها اشاره كردیم و اینجا مجال تفصیل آنها نیست. زیرا همه ی این موضوعات تا حد زیادی در كتابی نگاشته ی اینجانب به نام میراث ادبی ایران نزد عربها بحث و بررسی شده است.
نمونه هایی از رنجها و زحمات عربها در این زمینه:
تلاش توانفرسای پژوهشگران عرب در خدمت به میراث ادب فارسی در مشقتها و رنجهایی كه بسیاری از آنها برای یافتن یك نسخه ی خطی به منظور تصحیح یا تألیف كتاب یا در ترجمه ی اثری نمایان است. دكتر عبدالوهاب عزّام در باره ی رنج و سختی و دشواری ای كه برای نگارش مدخلها و دیباچه های شاهنامه با سفر از جایی به جایی دیگر برای یافتن نسخه های شاهنامه كشیده سخن گفته. وی پیش از اقدام به انتشار شاهنامه عربی در مدت دو سال (۱۹۲۹- ۱۹۲۷) به انگلستان و فرانسه و استانبول مسافرت كرده و به نسخه های
خطی ای كه از شاهنامه در دارالكتب المصریهٔ یافته بسنده نكرده است. ۷
احمد صافی نجفی[شاعر معاصر عراقی] نیز تجربیات، رنجها، دشواریها و حیرتش را در زمانی كه خود را برای ترجمه ی شماری از رباعیات خیام آماده می ساخته و نیز در حین ترجمه توصیف می كند: «من در آن زمان اهمیت موقعیت و كار و همچنین دشواریهایی را كه با آن برخورد خواهم كرد دریافته بودم. همچنان كه هر كس زحمت ترجمه ی شعری را به شعر مانند آن تحمل كرده باشد احساس می كند. این امر هم طبیعی است زیرا نقل یك مضمون به شعر از یك زبان دیگر [به زبان عربی] با حفظ معنای اصلی به گونه ای كه اثر تكلف در ترجمه در آن پدیدار نباشد امری شاق است و در برابر آن اراده ها سست و همتها حیران می شود ولی رمز كامیابی، انگیزه است و عشق، گرفتاریها را پشت سر می گذارد و دشواریها را آسان می كند. بنابراین من كه سراپا انگیزه بودم به تعریب (ترجمه به عربی)‌این رباعیات روی آوردم و شروع به آزمودن ذوق خود در چند تا از آن ها كردم. سپس آن ترجمه ها را به ادبای ایرانی كه از زبان و ادبیات عربی آگاهند عرضه داشتم. آنان نیز این ترجمه ها را با اصل فارسی آنها مقابله و تطبیق كردند و اعجاب خود را از آنها اظهار كردند و مرا به تكمیل این كار تشویق نمودند. من نیز سه سال تمام تلاش و كوشش نمودم و در طی این مدت به هیچ كار دیگری مشغول نبودم تا آن كه پس از ترجمه سیصد و پنجاه و یك رباعی آنها را به اتمام رساندم.» (مقدمه ترجمه/ص۶)
همچنین دكتر امین عبدالمجید بدوی یادآور می شود كه ده سال تمام از عمر خود را بر سر تألیف كتاب خود القصهٔفی الادب الفارسی گذارده است.۸ یا مثلاً شاعر عاشقانه سرای مصری، احمد رامی، كه خود یكی از ترجمه كنندگان رباعیات خیام، به عربی است چنین می گوید: «من از شیفتگی به خواندن رباعیات خیام جنونم گل كرده بود. می خواستم آنها را به فارسی بخوانم. همین امر مرا به رفتن به پاریس و اقامت دو ساله در آنجا كشاند تا زبان فارسی را در آنجا بیاموزم. تنها به علت آنكه می خواستم از رهگذر این امر به ترجمه ی رباعیات خیام به عربی نائل شوم.»۹
ولی رنجی كه مرحوم دكتر ابراهیم امین شواربی در ترجمه ی بخشی از كتاب ادوارد براون (تاریخ ادبیات در ایران)۱۰ كشیده و دشواریهای فراوانی كه با آن رو به رو شده، خود از بهترین و جامع ترین نمونه های دشواریها و مشكلاتی است كه ما از آن صحبت می كنیم. وی در مقدمه ی ترجمه اش می نویسد: «دشواریهایی كه من در ترجمه ی این كتاب به عربی تحمل كرده ام بیش از آن است كه به تفصیل از آنها در این مجال یاد شود. ترجمه ی این كتاب داستانی دارد كه به اندازه ی داستان نگارش آن جالب است. و حتی شاید بتوان گفت كه ترجمه ی آن دشوارتر و پر رنج تر از تألیف آن بوده است. هم به سبب عللی عمومی كه هر كس در وادی ترجمه از زبانی به زبانی دیگر سختی كشیده باشد با آنها آشناست و هم به سبب عللی خاص.»۱۱
قدردانی ایران و ایرانیان از این تلاشها:
تلاشهای علمی عربها در خدمت به زبان و ادب فارسی در ایران پژواك نیكویی داشت. هم از سوی دولت ایران، هم از سوی دانشمندان و هم از سوی پژوهشگران این كشور، به ویژه از سوی آنهایی كه با زبان و ادبیات عربی آشنا هستند. این قدردانی می تواند به دو بخش معنوی و ادبی تقسیم شود:
الف) قدردانی معنوی: تا آنجا كه بنده اطلاع دارم ایران از تلاشهای چهار تن از پیشگامان عرب در زمینه ی زبان و ادب فارسی قدردانی به عمل آورده است. این افراد عبارت اند از: دكتر عبدالوهاب عزّام، دكتر ابراهیم امین شواربی، دكتر محمد موسی هنداوی و دكتر یحیی خشاب.
عبدالوهاب عزّام كه خود نماینده ی دانشگاه قاهره در كنگره ی بین المللی فردوسی در سال ۱۹۳۴ م. بود كمی پس از پایان كنگره برای قدردانی از تلاشهایش در زمینه ی شاهنامه نشان ارزشمندی دریافت كرد.۱۲ نیز دولت نشان علمی درجه ی دو را در ۱۹۳۵م. به او اعطا كرد و او را به عنوان عضو فرهنگستان ایران برگزید. ۱۳ عبدالوهاب عزّام شایسته ی همه ی این پاسداشتها و قدردانیها و حتی بیش از آن بود، زیرا وی زندگی خود را وقف خدمت به اسلام و میراث اسلامی در بیشتر زبانهای اسلامی كرد. چنانكه مرحوم عقاد در باره ی او در مقدمه ای كه بر دیوان دومش المثانی نگاشته گفته است: «تحصیل عزّام در دو زبان فارسی و اردو در به هم نزدیك كردن این دو فرهنگ تأثیر داشت. وی از سفیران ادب و فرهنگ است كه در او علم و عمل با هم تعامل و همكاری داشتند.» نیز عبدالمنعم خلاف در سوگ او چنین گفته: «خداوند در زبان او زبانهای عربی و فارسی و تركی و هندی را كه تكلم كنندگان به آنها بزرگ ترین امتهای تمدن اسلامی اند،[یك جا] جمع كرده بود. عزّام محل اعتماد و اكرام این ملل بود و نزد هر یك برای دیگری سفیر بود و ترجمان شناسایی متقابل و برادری در بین آنان بود.» ۱۴ نیز طه حسین درباره ی عزّام گفته: «وی پیشگام این نسل از دانشمندان عرب بود كه اهتمام و توجه فراوانی به زبانهای شرقی داشتند.» ۱۵
اما ابراهیم امین الشواربی كه بیشترین عنایت و اهتمام را به حافظ شیرازی داشت. وی ایران را به «كشور دوست و برادر» توصیف می كرد.۱۶ ایران خدمات او را در حوزه ی پژوهشهای شرقی و فارسی به طور خاص و [به ویژه] پژوهش حافظ و ترجمه دیوانش به عربی پاس داشت ودولت ایران در سال ۱۹۵۲م. نشان درجه ی دوی معارف را به او اعطا كرد و لقب «شهروند افتخاری» شهر شیراز، زادگاه و خاستگاه و آرامگاه حافظ را در سال ۱۹۵۵م. به او داده شد.»۱۷
نیز وزارت فرهنگ وقت ایران از فضل و حق تلاشهای محمد موسی هنداوی، دوست سعدی شاعر دیگر شیراز در زندگی اش و بوستان و گلستان اش، به سبب پژوهش در زمینه ی سعدی و برگردان بوستان و گلستان به عربی قدردانی كرد و به او در سال ۱۹۵۳م. نشان «معارف ایران» را اعطا كرد. هنداوی در آن زمان استاد دانشكده ی دارالعلوم دانشگاه قاهره بود. ۱۸ همچنین دانشگاه تهران درجه ی دكترای افتخاری در ادبیات فارسی به دكتر یحیی خشاب اعطا كرد.۱۹
ب) قدردانی ادبی: برخی از تلاشهای عربها، توسط گروهی از دانشمندان و ادبای معاصر ایران مورد تقدیر و سپاسگزاری و پاسداشت واقع شده است. خاصه درباره ی برخی از نوشته های در باب خیام یا ترجمه ی رباعیات او. بیشترین توجه آنان به دو تن از ادیبان عراق كه به تسلط و اشراف در دو زبان و ادبیات فارسی و عربی معروف اند یعنی مرحوم شاعر، احمد صافی نجفی و ادیب و سیاستمدار قدیم، عبدالحق فاضل، تعلق گرفته است.نجفی تهران را هشت سال به عنوان هجرتگاه خود اختیار كرد و همه ی اهتمامش چنانكه خود گفته این بود كه «ادبیات را بیاموزم و به مضامین دقیق و اهداف والای آن برسم تا از آنها به چشمه سار زلالی كه تخیلات عمر خیام از آنها جاری شده دست یازم. همان خیامی كه از میان دیگر شعرای ایرانی فقط به او شیفته شده بودم.۲۰ از این پس در تحصیل و آموختن ادبیات فارسی به جایگاهی رسیدم كه می خواستم و علاقمند بودم و كم كم به نگارش و ترجمه و چاپ برخی مطالب با نام «سید احمد نجفی» در روزنامه های مهم فارسی زبان پرداختم...»۲۱
از بزرگ ترین نتایج آموزش زبان فارسی از سوی صافی نجفی اینكه سیصد و پنجاه و یك رباعی از رباعیات خیام را به عربی [و به صورت منظوم] برگرداند و در چاپ معروف لندن، این رباعیات همراه با ترجمه ی انگلیسی فیتز جرالد از آنها منتشر شدند.۲۲ ترجمه ی [منظوم] عربی صافی نجفی از سوی محافل ادبی ایران با استقبال رو به رو شد و بسیار مورد بزرگداشت واقع گردید تا آن جا كه محمد تقی ملك الشعرای بهار گفت: «بعضی از این ترجمه های عربی صافی نجفی از رباعیات خیام هم بسیار مطابق با فارسی است و هم از لحاظ شیوایی و اسلوب برتر از آن است.» از نمونه هایی كه استاد بهار به آن استشهاد كرده رباعی زیر به همراه برگردان عربی آن است: ۲۳
ای چرخ خسیس خس دون پرور خس
هـرگــز نـروی تــو بــر مـــراد دل كس
چرخا فلكا تو را همین عادت بس
ناكس تو كسی كنی و كس را ناكس
أیا فلكاً یربّی كل نَذْلِ‌
و لیس یدور حسب رضا الكریم
كفی بك شیمهٔ أن رحت تهوی
بذی شرف و تسمو باللئیم ۲۴
شایان یادآوری است كه علامه صدرالأفاضل از فرط اعجابش نسبت به این ترجمه ی عربی به صافی نجفی گفته: «تقریباً باور دارم كه خیام رباعیاتش را هم به عربی و هم به فارسی سروده ولی سروده های عربی مفقود شده و اینك تو آنها را یافته ای و به خود منسوب داشته ای.»!
شاید همین نظر و امثال آن باعث شده تا درباره ی ترجمه های عربی ای كه از سوی عراقیها از این رباعیات شده گفته شود: «امتیاز ترجمه های ادبای عراق نسبت به دیگر ترجمه های عربی این است كه ترجمه های عربی ادبای عراقی از روی اصل فارسی رباعیات صورت گرفته و رایحه ای نزدیك به آن اصل را دارد كه اگر مطابق با آن نباشد تقریباً از آن دور نیست و من خود را مجاز می دانم كه بگویم پاره ای از ترجمه ی عربی رباعیات از لحاظ دل انگیزی و نغزی و زیبایی از اصل فارسی شان برتر است و اگر خیام می خواست این رباعیات را به عربی بسراید حتماً به همین صورت آنها را به نظم می كشید.»۲۵ همچنین مجله ارمغان، نشریه ی انجمن ادبی تهران، پاره ای از این رباعیات را به همراه ترجمه ی عربی صافی نجفی از آنها به علاوه ی مقدمه ای جامع درباره ی جایگاه این ترجمه و اهمیت آن به چاپ رساند.
هنگامی كه صافی نجفی پس از فراغت از این ترجمه ی عربی، تعداد هشتاد و شش رباعی را برای علامه قزوینی در پاریس فرستاد تا نظر خود را درباره ی آنها اظهار دارد، وی در پاسخ او نامه ای بلند بالا، به فارسی نوشت و اتفاقاً صافی نجفی اصل فارسی این نامه را به همراه ترجمه ی عربی آن در آغاز ترجمه ی خود از رباعیات خیام آورده است. علامه ی قزوینی در جایی از آن نامه آورده بود كه «اشهدالله كه ما بین تراجم كثیره لا یُعدُ و لا یُحصایِ خیام به السنه ی مختلفه كمتر ترجمه ای به صحت ترجمه ی سركار عالی و تطابق آن با اصل دیده ام ولی از حیث تطابق معنی ترجمه با اصل (تا آنجا كه تقید به وزن و قافیه در ترجمه ی منظوم اجازه می دهد.» الحق و الانصاف چنانكه عرض كردم بسیار بسیار خوب از عهده برآمده اید و شاید بتوان گفت این ترجمه نزدیك ترین جمیع تراجم شعری خیام است بلا استثنا به اصل فارسی آن.» ۲۶
اما عبدالحق فاضل نیز توانست مانند هموطنش، صافی نجفی، پاره ای از رباعیات خیام را به عربی برگرداند و در اواخر دهه ی چهل قرن بیست وقتی در سمت كنسول عراق در ایران در تهران بود آنها را به بخش دوم كتابش «انقلاب خیام» بیفزاید و به خواست خدا یكی از ادبای ایران مهارت و توانایی او را در ترجمه رباعیات خیام و فهم و درك و تعمق ورزیدن در آنها ستود. وی كسی نیست جز استاد سعید نفیسی، پژوهشگر معروف ایرانی، مرحوم نفیسی در مقدمه ای كه بر این كتاب عبدالحق فاضل نگاشته آورده: «مؤلف محترم كتاب خود، «ثورهٔالخیام» را پیش از چاپ به بنده سپرده بود. من نیز به دقت آن را به مطالعه گرفتم. به نظر بنده تا به امروز هیچ كس به این پایه و درجه از كمال در تحلیل باطن و درون خیام و رسیدن به كنه ذات او و بررسی اندیشه های او نرسیده. این كتاب تا آن پایه و مایه مرا شیفته ی خود ساخت كه من نیز مانند مؤلف آن (عبدالحق فاضل) با بی شكیبی در انتظار آن روزی بودم كه نسخه ی چاپ شده ی آن نیز بارها و بارهای دیگر مطالعه كنم...وقتی از دیدار شاعر نغز گوی و بزرگ آقای عبدالحق فاضل در تهران در ۱۹۵۰ م. شادمان شدم و ایشان برخی رباعیات خیام را كه اخیراً با آن توان بالا و استادی حیرت آور به زبان عربی برگردانده برایم خواند باز در ذهنم همان اندیشه را مرور كردم. این اندیشه كه این فرزانه ی بزرگ نیشابوری در واقع خوشبخت ترین شاعر و سخنسرای گیتی است زیرا چنین مترجمان و معرفانی بی نظیر در زبانهای مختلف برای او فراهم شده است.»
نیز [مرحوم] دكتر محمد محمدی، استاد دانشگاه تهران، دو كار دیگر را ستوده. یكی در باب ترجمه است یعنی كتاب نفحات من خمائل الأدب الفارسی از [مرحوم] جعفر خلیلی و دیگری در قلمرو پژوهشهای تطبیقی یعنی تأثیر فرهنگ عرب در اشعار منوچهری دامغانی به قلم دكتر ویكتور آلكك است. وی درباره ی كتاب نفحات... میگوید: «....بیشتر اشعار برگزیده از بیتهای رائج معروف در زبان فارسی است از آن جهت كه این ابیات شعری هم استواری لفظ دارد هم سهل و روان است و هم در بیان اندیشه یا نكته ای كه شاعر خواسته بیان كند موجز است. شاعر [جعفر خلیلی] ابیات عربی را به سبك و سیاق اصل فارسی آنها ترجمه كرده و در برگردان خود هر چه را امكان داشته رعایت كرده و هرچه از ویژگیهای زبان فارسی را كه زبان مقصد (عربی) به او اجازه می داده به عربی انتقال داده. بنابراین دقت تعبیر را با زیبایی ارائه تلفیق كرده. این امر بی نظیر وی را بستاید و از سویی دیگر از گزینش نیكو و ذوق رفیع وی خشنود باشد.» [مقدمه ترجمه]
حقیقت آنكه دكتر محمدی در باره ی نفحات استاد خلیلی آنچه بنده اعتقاد داشته ام بیان كرده است. برای نمونه به این بیت سعدی و ترجمه ی عربی خلیلی از آن توجه كنید:
من از جفات نترسم ولی از آن ترسم
كه عمر من به جفا كردنت وفا نكند
أنا خِفتُ یا حبیبی، فخوفی
لم یكن من جفاك أو اغضائك
انما خیفتی بأن یقصر العم
رو یمضی، فلا یفی لجفائك
استاد محمدی در باره ی كتاب دیگر [تأثیر فرهنگ عرب در اشعار منوچهری دامغانی]
می گوید: «این كتاب نمونه ای از دقت پژوهش و حسن سلیقه ی مؤلف فاضل آن است و در ادبیات فارسی جایی خالی را پر می كند و در حوزه ی ادبیات تطبیقی جای آن تا كنون خالی بوده است.» [مقدمه ی فارسی محمدی بر كتاب، ص ۱۷]
همچنین مرحوم صادق نشأت در زمانی كه رایزن فرهنگی ایران در قاهره و استاد فارسی در دانشگاههای آن بود در گزارشی از «وضع زبان فارسی در مصر» كوششهای نسل اول مصریها و خدمات علمی آنها رابه زبان و ادبیات فارسی ستوده است. از جمله ی این افراد می توان عبدالوهاب عزّام، یحیی خشاب، ابراهیم امین شواربی، محمد موسی هنداوی، طه ندا، محمد كفافی، احمد ساداتی، محمد غنیمی هلال، حامد عبدالقادر و عبدالنعیم حسنین، فؤاد صیاد، حسین مجیب مصری، امین عبدالمجید بدوی و احمد رامی را نام برد.
پانوشت ها:
* این نوشتار ترجمه ای است از مقاله ای با عنوان «الجهود العربیهٔ فی تراث فارس» از كتابی به نام نحن و تراث فارس نوشته ی دكتر یوسف حسین بكار و چاپ رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دمشق در سال ۲۰۰۰ م. وی استاد پیشین دانشگاه فردوسی مشهد و استاد كنونی دانشگاه یرموك اردن است.
۱- جوانب من الصلات الثقافیهٔ بین مصر و ایران، ص ۱۵۹.
۲- از ۱۹۵۹م تا ۱۹۶۷م.
۳- باید اشاره كنیم كه مقالات ممتازی به دست ایرانیها نوشته و در این مجله چاپ شد كه اكثر آنها را استاد احمد لواسانی به عربی برگرداند.
۴- مجله ی الاخاء پس از انقلاب اسلامی در ۱۹۷۹م/۱۳۵۷ش تعطیل شد.
۵- مجله ی الدراسات الأدبیهٔ سال پنجم، شماره های ۳ و ۴، سال ۶۴- ۱۹۶۳، ص ۳۰۱.
۶- درباره ی خیام به آثار زیر از بنده مراجعه كنید:
- ترجمه های عربی رباعیات خیام (پژوهشی نقادانه)، دانشگاه قطر، دوحهٔ، ۱۹۸۸.
- گمانهایی درباره ی نوشته های عربها از خیام. بیروت دارالمناهل، ۱۹۸۸.
- عمر خیام و رباعیات او در آثار پژوهشگران معاصر عرب، بیروت، دارالمناهل ۱۹۸۸.
- رباعیات عمر خیام، ترجمه به عربی از مصطفی وهبی تل(همراه با مقدمه و تصحیح و استخراج اصل فارسی رباعیات و پژوهش) بیروت، دارالجیل و عمان، دارالرائد العلمیهٔ، ۱۹۹۰.
۷- مدخل شاهنامه (برگردان عربی ۱/۳- ۵، چاپ افست، تهران، ۱۹۷۰م .
۸- مقدمه ی كتاب، دارالمعارف، قاهره /۱۹۶۴.
۹- مصطفی سویف، الاسس النفیسهٔ للإ بداع الفنی – فی الشعر خاصهٔ،ص ۲۳۷. دارالمعارف، قاهره، چ ۲، ۱۹۵۹.
۱۰- Alierary History of Persia. .
۱۱- نگارنده مقاله پس از این در طی پنج شماره به این دشواریهای خاص در ترجمه ی این اثر براون اشاره
می كند كه ما برای اختصار آنها را حذف كردیم. ضمناً این مطالب از تاریخ الادب فی ایران من الفردوسی الی سعدی(الترجمه ی العربیهٔ) مقدمهٔالمترجم ص ذ – ظ دارطباعهٔ كمبریج، ۱۹۴۵، نقل شده است.
۱۲- صالح شهرستانی اول كسی كه به این نشان دست یافت. مجله ی الاخاء شماره ی ۱۸۲، ص ۹، سال یازدهم، تشرین الثانی ۱۹۷۰ م.
۱۳- قمم أدیبهٔ(قله های ادب) ۲۳۹ – ۲۴۰. عالم الكتب قاهره (د.ت).
۱۴- همان ص ۲۴۱.
۱۵- كنز جدید – تاریخ البیهقی مقاله ای كه مجله ی الاخاء آن را در شماره ی ۷۴ خود – سال ششم، نیسان ۱۹۶۶ – تجدید چاپ كرد.
۱۶- مقدمه ی كتاب (ایران ماضیها و حاضرها) ترجمه ی دكتر عبدالنعیم حسنین ص ج، قاهره، ۱۹۵۸.
۱۷- معرفی امین شواربی توسط دكتر عبدالنعیم حسنین در آغاز كتابش، القواعد الأساسیهٔ الفارسیهٔ. مكتبهٔ الانجلو المصریهٔ، قاهره، چاپ چهارم، ۱۹۶۴.
۱۸- ر. ك. مقدمه ی هنداوی برتر ترجمه ی بوستان، مكتبهٔ الأنجلو المصریهٔ، قاهره، ۱۹۵۴.
۱۹- نشریه ی رستاخیز، شماره ی ۹۴۷، سوم تیر ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۸)م.
۲۰- احمد صافی نجفی در این زمینه سروده:
أخیامُ أرسلت روحك هادیا
لروحی فی اتقان هذی التراجم
فانی تلمیذ لروحك فی الاسی
أمارسه من قبل حل التمائم
لئن نلتُ من بعد التشاؤم لذهًٔ
فما نلت من دنیای غیر التشاؤم
۲۱- از سخنان نجفی در آغاز ترجمه اش از رباعیات خیام، چ۱، دمشق، ۱۹۳۱م.
۲۲- النجفی صوفیهٔ الغربهٔ، مجله ی البیان كویت، شماره ی ۱۳۷، آگوست ۱۹۷۷م ، ص ۴ .
۲۳- شرح حال صافی نجفی، ص ۱۰۷.
۲۴- یادآوری می شود شماره ی این رباعی در چاپ دو زبانه (عربی – فارسی) كه به صورت افست از سوی انتشارات ارومیه در قم صورت گرفته ۲۹۵ است. [مترجم]
۲۵- مشكرا الاسدی وقفه علی قبر خیام(توقفی بر گور خیام) مجله ی الاخاء سال پنجم« شماره ی ۵۹« كانون الثانی ۱۹۵۹م.
۲۶- رباعیات عمرالخیام، تعریف السید احمد الصافی النجفی، چاپ افست، قم انتشارات ارومیه ، ۱۴۰۵، صص ۱۲ و ۱۳ [مترجم].
احسان اسماعیلی طاهری
برگرفته از: كتاب ماه ادبیات و فلسفه ش ۷۷
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی