دوشنبه, ۱۹ آذر, ۱۴۰۳ / 9 December, 2024
مجله ویستا
رؤیایی که به حقیقت پیوست
تا اواخر قرن نوزدهم، قطب جنوب تنها مكان ناشناخته كره زمین بود. به احتمال زیاد صیادان گمنام نهنگ و فك اولین انسانهایی بودند كه برای یافتن فرصتهای تجاری به این قاره قدم گذاشتند، اما نهایتاً ملل متمول غربی دست به اكتشاف این سرزمین میهمان ستیز زدند. انگلستان، آلمان، سوئد، نروژ، فرانسه، بلژیك و حتی ژاپن قصد داشتند در سالهای اولیه قرن بیستم، هیاتی را به قطب جنوب اعزام كنند و مدعی كشف این قاره شوند. اولین گروهی كه تلاش برای دستیابی به قطب جنوب را آغاز كرد، تیمی سه نفره شامل كاپیتان روبرت اسكات، دكتر ادوارد ویلسون و ارنست شكلتون بود كه با پیمودن ۶۶۰ كیلومتر ركورد جدیدی را در این راه به ثبت رساند، اما اختلاف موجود میان شكلتون و اسكات باعث شد شكلتون به تنهایی سفری را تدارك ببیند و هدفش این بود كه نخستین فردی باشد كه به قطب جنوب دست مییابد. وی در نهم ژانویه ۱۹۰۹، در سفری كه با سرمایه شخصیاش ترتیب داده بود، پرچم بریتانیا را در ۱۶۰ كیلومتری قاره جنوبگان به زمین زد، اما ادامه دادن مسیر در آن شرایط به معنی مرگ حتمی بود و او بسیار خوش اقبال بود كه توانست زنده به انگلستان بازگردد.
● آمادهسازی
كاپیتان اسكات همواره قصد داشت قبل از شكلتون به قاره یخی برسد. وقتی پی برد تلاش او با ناكامی روبرو شده، تصمیم گرفت عازم قطب جنوب شود، اما همین كه مشغول فراهم آوردن مقدمات سفرش شد، رقیبی بیسروصدا سفر خود را به قطب جنوب طرحریزی كرد.
كاپیتان روالد آماندسن نروژی یكی از نخستین كسانی بود كه در سال ۱۸۹۸ به مدار قطب جنوب رفت و از این طریق شهرتی برای خود دست و پا كرد. او در كودكی آرزو داشت اولین كسی باشد كه به قطب شمال پا میگذارد، اما در سال ۱۹۰۹ دو امریكایی مدعی دستیابی به قطب شمال شدند و بدین ترتیب رویای آماندسن نقش برآب شد، اما وی تمركز خود را به سوی قطب جنوب معطوف كرد و از آنجا كه ممكن بود او را از تصمیمش باز دارند، ایدهها و برنامههای خود را با كسی در میان نگذاشت. در این اثنا، اسكات برنامههای خود را با سازماندهی تجهیزات، جمعآوری آذوقه و جذب نیروهای جدید ادامه داد و تصمیم گرفت علاوه بر دانشمندان و ملوانان، افراد دیگری را نیز به همكاری دعوت كند. در میان افراد نام یك افسر ارتش به نام كاپیتان لورنس اتس به چشم میخورد كه مسوولیت اسبهای گروه را برعهده گرفت. سرانجام گروه اسكات شهر كاردیف (مركز ولز) را در ژوئن ۱۹۱۰ ترك كرد. در استرالیا بود كه تلگرافی عجیب از آماندسن به دست اسكات رسید.
آماندسن در تلگرافش گفته بود به سمت جزیره مادیرا در اقیانوس اطلس در حركت است و این چیزی بود كه اسكات میبایست از رویاهای اسرارآمیز یك نروژی میآموخت. آماندسن برنامههایش را با افراد گروه در میان گذاشت وبه آنها اختیار تام داد كه در صورت نارضایتی میتوانند گروه را ترك كنند؛ اما حتی یك نفر هم گروه را ترك نكرد.
● چادر زدن
تیم انگلیسی در ژانویه ۱۹۱۱ به قاره جنوبگان رسید و در راس آیلند اردو زد. آنها قبل از اعزام به قطب، گروه را با وسایل و لوازم مورد نیاز تجهیز كردند اما در جریان این سفر دشوار و پرالتهاب، سورتمه موتوری اسكات از كار افتاد و سرمای شدید اسبها را آزرد. در نتیجه تجهیزات گروه آنقدر كه اسكات پیشبینی كرده بود، دوام نیاورد و در بازگشت مشكلات زیادی برای آنها ایجاد كرد.
هیات نروژی هم در ژانویه ۱۹۱۱ به راس آیس شلف، ناحیه وسیعی در مرز قطب جنوب، رسیدند كه ۶۴۰ كیلومتر از كمپ انگلیسیها فاصله داشت. آنها با استقرار اردوگاه اصلی خود بر روی یخ خطر بزرگی را به جان خریدند. آماندسن و گروهش مثل انگلیسیها ماههای نخستین سفر خود را به تهیه و تدارك و مهیا كردن تجهیزات و موادغذایی سپری كردند و با استفاده درست و بهینه توانستند مدت بیشتری از این ذخایر بهره ببرند. آماندسن به درستی پیشبینی كرد كه چند مسیر مختلف به سمت فلات قطبی وجود دارد و از این رو گروه نروژی مسیر جدیدی را در پیش گرفتند، اما دمای ۴۰ درجه آنها را مجبور به بازگشت به یك مكان امنتر كرد. این مساله اعتراض یكی از افراد گروه به نام جالمر جانسون را به دنبال داشت كه خود كاوشگری معروف بود. آماندسن در آن مرحله از سفر نتوانست اختلاف نظر را تحمل كند و از این رو گروه را از ۸ نفر به ۵ نفر كاهش داد. ولی جانسون هرگز نتوانست سلامتی خود را پس از این ماجرای خفت بار به دست آورد و كمی بعد هنگام بازگشت گروه به نروژ، دست به خودكشی زد. گروه آماندسن در ۲۰ اكتبر همان سال با بیش از ۵۰ سگ نروژ را باردیگر به قصد قطب جنوب ترك كرد.
● شروع رقابت
در یكم نوامبر ۱۹۱۱، اسكات به همراه گروههای پشتیبانی، سورتمههای موتوری و سگها و اسبهای گروه، كمپ را ترك كرد و سفر خود را به سوی جنوب پی گرفت. آماندسن از سورتمههای موتوری ابداعی اسكات با خبر بود و از امتیازاتی كه این وسایل به اسكات و گروهش میداد، میترسید ولی در عین حال معایب فنی این سورتمهها در سرمای شدید قطب براو پوشیده بود.
در این شرایط مشكل دیگری گریبانگیر گروه روبرت اسكات شد. كاپیتان اتس برسر مساله سلامت اسبها كه بیشك در آن شرایط آب و هوایی و سرمای زیاد در وضعیت مطلوبی قرار نداشت، با اسكات درگیر شد. بطوریكه وقتی وضع جسمانی اسبها رو به ضعف نهاد، آنها را كشتند تا از گوشتشان استفاده كنند و تعدادی را هم برای فراهم كردن غذای مسیر بازگشت زنده نگه داشتند.
گروه آماندسن با تكیه بر مهارت كارشناسان خود توانستند بسرعت از میان یخچالهای طبیعی و فلات قطبی پیشروی كنند. سرانجام در ساعت ۳ بعدازظهر روز ۱۵ دسامبر ۱۹۱۱ (بنا به روایتی دیگر ۱۴ دسامبر ۱۹۱۱) گروه نروژی توقف كردند... بله آنها به قطب رسیده بودند. یادداشتهای آماندسن در مورد این اتفاق در دفتر خاطراتش بسیار مختصر بود: «ما رسیدیم و پرچممان را به زمین زدیم؛ خدا را شكر!»
الیو یكی از اعضای گروه از آن لحظه تاریخی با دوربین شخصی خود عكس گرفت كه بعدها باعث شهرت آنها شد، اما آنچه آماندسن میبایست انجام میداد، برگرداندن افراد به كشور و اطمینان از رسیدن آنها بود تا خبر موفقیت آنها را در اختیار رسانهها قرار دهند؛ چراكه نمیدانست رقیبش اسكات چقدر از او فاصله دارد. اسكات در ۱۷ ژانویه ۱۹۱۲ یعنی ۳۳ روز پس از آماندسن به قطب رسید. یكی از اعضای گروه اولین كسی بود كه كمپ نروژیها را در فاصلهیی دور دید و نشانههایی را از موفقیت آنها به دست آورد. آماندسن حتی یادداشتی برای اسكات گذاشته بود كه در صورتیكه نتوانند به سلامت به كشورشان بازگردند، آن را به پادشاه نروژ بدهند.
مردان افسرده و غمگین اسكات پس از گرفتن تعدادی عكس آنجا را ترك كردند. اسكات در رابطه با این اتفاق در دفترش نوشت: «به قطب رسیدیم ولی تحت شرایطی متفاوت از آنچه انتظار میرفت. خدای بزرگ اینجا جای وحشتناكی است و برای ما بسیار سخت كه برای رسیدن به اینجا بشدت تلاش كنیم بدون اینكه پاداشی در انتظار ما باشد.»
تمام افراد گروه اسكات از گرسنگی، هیپوترمی (كاهش غیرطبیعی دمای بدن) و اسكوربوت (ضعف در اثر كمبود ویتامین C) رنج میبردند. پتی اوانس اولین فرد از این گروه بود كه در ۱۷ فوریه آن سال درگذشت و یك ماه بعد در ۱۷ مارس، كاپیتان اتس در اثر سرمازدگی فلج شد. سه نفر باقیمانده گروه در حالیكه در چادر به انتظار مرگ بودند، در كیسههای خوابشان در دمای c۳۰ و در میان برف و كولاك محبوس شدند.
در این میان اسكات تنها كسی بود كه به نوشتن خاطراتش ادامه داد:
«ما تا آخر ادامه میدهیم اما بیشك رفته رفته ضعیف و ضعیفتر خواهیم شد. چیزی به پایان كار باقی نمانده. مرگ نزدیك است و افسوس كه دیگر قادر به نوشتن نیستم.»
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست