پنجشنبه, ۲۲ آذر, ۱۴۰۳ / 12 December, 2024
مجله ویستا


‌شایسته‌سالاری، از گفتار تا عمل‌


‌شایسته‌سالاری، از گفتار تا عمل‌
اشتراک لفظ دائم رهزن است
اختلاف گبر و مومن در تن است
اختلاف خلق از نام او فتاد
چون به معنی رفت آرام اوفتاد
(مثنوی مولوی)
یکی از بزرگترین آفات سخنرانی‌ها، مقالات یا متن‌هایی که هر روزه با آنها سر و کار داریم کلی گویی، مغلق و مبهم و چند وجهی بودن الفاظ بکار گرفته در آنهاست. کمتر کسی به خود این زحمت را می‌دهد که در به کار گیری الفاظ و واژه‌ها دقت لازم را به خرج دهد و طیف گستردهِ معانی مشعشع از واژه‌ها و الفاظش را متوجه باشد به طوری که از الفاظ مشترک و چند وجهی استفاده نکند و یا به عبارتی جزئی و دقیق و مدلل و مستند حرف بزند یا بنویسد، زیرا این کار (یعنی به کارگیری واژه‌های شفاف و دقیق) دو زحمت برای کاربرنده آن دارد:
▪ اول آنکه زمان زیادی را باید صرف این کار کند تا مستدل و مستند و دقیق و شفاف بگوید یا بنویسد،
▪ دوم آنکه راه سوءاستفاده را برای خود می‌بندد اما کلی‌گویی، هم وقت زیادی لازم ندارد و هم شخص کلی‌گو می‌تواند در برابر نقدها و پرسش‌ها از خود دفاع کند و از زیر بار مسئولیت معانی کلامش بگریزد. ولی اگر سخنران یا نویسنده‌ای دقیق، جزیی، شفاف و مستند بگوید یا بنویسد، هم باید پاسخگو باشد و هم از این کار فهم جدیدی را وارد فضای ذهن مخاطبش می‌کند و زمانی را که مخاطبان برای سخنرانی یا خواندن متن و مقالهِ او گذاشته‌اند مفید و بهینه می‌سازد.
یکی از فواید بی‌شمار متن‌های شفاف و مدلل و دقیق، حرکت دادن اذهان مخاطبان به سوی منطقی شدن و ترویج فرهنگ دلیل جویی برای مخاطبان در هر کلامی است. ‌
این مقدمه را از آن جهت طرح کردم تا ذهن مخاطبان عزیز را متوجه کاربرد غیرعادلانهِ یکی از همین واژه‌های چند وجهی و کلی بکنم و نشان دهم که چگونه از این کلمه کلی و غیرشفاف سوءاستفاده و بهره‌برداری منفعت محور می‌شود و در نتیجهِ استفاده فراوان از آن چه ظلم مضاعفی بر جامعه انسانی تحمیل می‌شود. ‌بر سر ترکیب <شایسته‌سالاری> که در جای خود شعار جالب توجه و ارزشمندی بوده است، نیز همین بلا آمده است هم در نصب مدیران و هم در نصب پارچه‌ها بعد از انتصاب مدیران که می‌نویسند انتخاب بجا و شایسته... که البته هم واژه انتخاب درست استفاده نمی‌شود، زیرا انتخاب وقتی است که چند گزینه داوطلب شوند و بین آنها را‡ی‌گیری شود به آن کس که بیشترین را‡ی را آورده می‌گویند انتخاب شده است بنابراین وقتی مدیر بالادستی با اراده فردی خویش برای کسی مسئولیتی در نظر می‌گیرد باید بگوییم و بنویسیم انتصاب بجا نه انتخاب بجا، و دوم آنکه شایسته‌ در اینجا نیز مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد زیرا یک واژه کلی است و معلوم نیست شایسته از چه منظر یا میزانی؟ به عنوان مثال اگر در نصب مدیری برای یک سازمان به ویژگی‌های ظاهری فرد توجه داشته باشیم به صورتی که بهترین ویژگی‌ها را از نظر سر و صورت و لباس و کلاس دارا باشد ما به شایسته‌ توجه کرده‌ایم و یا اگر به طرز بیان یا رفتا او با دیگران دقت کنیم و آن طرز بیان و رفتار را مناسب سلیقه خود بدانیم به نوعی به شایسته‌ توجه کرده‌ایم و شایسته‌سالاری را ارج نهادیم و یا اگر... ‌با این توضیح معلوم شد که کسی نمی‌تواند به عزل و نصب ما ایرادی بگیرد یا شبهه و پرسشی بیافکند، زیرا حوزه و شعاع معنایی این واژه شایسته آنقدر وسیع است که از هر زاویه‌ای می‌توان به آن طناب چنگ زد و به مقصود و مراد خود رسید. بنابراین مشخص شد که مشکل در نحوهِ عزل و نصب نیست بلکه مشکل در خود واژهِ شایسته است که یک واژهِ عام و عاطفی است و دارای معانی متکثر و متنوع و گاهی هم متضاد و چند وجهی است، که آن را در جهت مقصود و مراد خود می‌توان مورد استفاده قرار داد. به نظر می‌رسد مدیریت سازمان‌ها و نهادهای کشور ما از فقر یک روش مدیریتی ثابت و منسجم و علمی رنج می‌برد و این عدم وجود یک نظام ثابت مدیریتی خسارت‌های جبران‌ناپذیری را متوجه همه ما می‌کند. به عبارت دیگر آنچه در مدیریت کشور ما معمول و مرسوم است، شیوه سنتی و غیر سیستمی عزل و نصب مدیران است که در این شیوه عزل و نصب مدیران براساس واژه‌ شایسته‌ با بالانس معنایی بسیار زیاد گاهی مدیران کاملاً متضادی را از جهت سلیقه و رفتار در یک پست جابجا می‌کند. ‌
در این شیوه واژه شایسته با بار معنایی عام و با در برگرفتن طیف وسیع معانی خویش مورد توجه مدیر بالادستی قرار می‌گیرد، به صورتی که او می‌تواند در میان عموم معانی متصور در این واژه معنایی را بزرگ و برجسته کند و معانی دیگر را کم ارزش و بی‌قدر نشان دهد یا اصلاً نیم‌نگاهی هم به دیگر معانی نهفته در آن نداشته باشد، به عنوان مثال اگر معانی نهفته در واژه شایسته را شامل: تجربه، دانش، ظرفیت، ظاهر، اخلاق، دین ورزی و... بدانیم از آنجا که هیچ یک از این معانی به صورت دقیق اندازه‌گیری نشده‌اند و برای هر کدام امتیاز و نمره‌ای در نظر گرفته نشده است، هرکس می‌تواند یکی از این معانی را در شخصی برجسته کند و از معانی دیگر این واژه تعمداً تغافل و چشم‌پوشی نماید. ‌
پس برای اینکه از این آشفتگی در مدیریت و نظام قضایی که محصول بکارگیری واژه‌های غیرشفاف می‌باشد خارج شویم ناگزیریم به یک شیوه مدرن تقنین یا مدیریت روی بیاوریم به این معنا که در گزاره‌های قانونی از الفاظ منطقی و زبان علمی استفاده کنیم تا گزاره‌های قانونی را چنان شفاف سازیم که جلوی هر نوع اعمال سلیقه و تفسیرهای معطوف به منافع باند، گروه، دسته و حزب خاص گرفته شود، تا اعتبار قانون به عنوان حداقل عامل نظم و امنیت اجتماعی و اهرم بازدارنده انواع خلاف‌ها و جهت‌دهنده مردم به پایبندی به حداقل‌های اخلاق انسانی و اجتماعی در جامعه دوچندان و نهادینه شود و در بحث مدیریت نیز واژه شایسته را به جزئی‌ترین معانی خویش تحلیل کرده و برای هر یک از معانی آن نمره مخصوصش را قرار دهیم و از مجموع امتیاز حاصله به نتایج مورد نظر برسیم، به عنوان مثال برای نصب مدیر شایسته کلمه شایسته را به همهِ معانی موردنظر تقسیم کنیم و برای هر یک امتیاز مخصوصش را بدهیم و مجموع امتیازات را نمرهِ نهایی یا امتیاز آن مدیر قرار دهیم، سپس با مقایسه نمره یا امتیاز مدیران داوطلب بالاترین نمره را به عنوان مدیر مورد نظر یک نهاد یا سازمان تعیین نماییم و سپس صلای عام دهیم که محک و میزان ما این امتیازات است و این معیار نیز همیشه ثابت خواهد ماند تا دیگران مجبور نشوند برای احراز مقام شایسته به انواع و اقسام راه‌های بی‌روشی همچون تمنا و تملق و توسل و... روی بیاورند بلکه به امتیازات توجه کنند و بکوشند تا آن امتیازات را در پرونده یا نامه کارکرد خویش ثبت و درج نمایند تا با این روش علمی به مقام شایسته صعود کنند. ‌
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که دراو غش باشد (حافظ)‌
این شیوهِ مدرن جلوی هر نوع سوءاستفاده یا هر نوع روش غیرعلمی همچون ریا، چاپلوسی، ارتباط تلفنی، رشوه و ... را برای رسیدن به هرم مدیریتی خواهد گرفت و راه را برای شایستگان واقعی باز خواهد کرد. ‌
ساری - دکتر علی (ا.م) فلاح‌
منبع : روزنامه اطلاعات