چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
مجموعه نقدها و مقالات سینمایی
در این بخش، پس از ارائه نقد دو فیلم مستند «پس از برائت» و «زندگی و بدهی»، گفت و گویی در مورد فیلم «سهم هر کس از این خاک» با کارگردان این اثر و همچنین یک مقاله با عناوین «چرا هالیوود باید به ساخت فیلمهای بد از کتابهای خوب پایان دهد» به خوانندگان نشریه، ارائه میشود.
ـ نام فیلم: پس از برائت
ـ نویسنده: برینکه یونگ ( Bernice Yeung: نویسنده مستقل آمریکایی و ساکن شهر نیویورک.)
ـ عنوان اصلی: After Innocence
ـ کارگردان: مارک سیمون
ـ سال ساخت: ۲۰۰۷ میلادی
ـ مدت: ۷۹ دقیقه
در ابتدای فیلم مستند «پس از برائت»، مخاطبان با یک واقعیت خیره کننده رو به رو میشوند: در ایالات متحده، بیش از صد و پنجاه نفر به دنبال انجام آزمون DNA و پس از چندین دهه حبس، بیگناه تشخیص داده شده و از زندان آزاد شده اند.
در این فیلم، ابتدا صحنه ملاقات چند نفر از این افراد با خانوادههایشان پس از آزادی و انبوهی از گل ها و بادکنکهای تقدیم شده به آنان در فضایی شاد و خاطره انگیز (صحنههایی که البته بارها آنها را از صفحه تلویزیون مشاهده کردهایم) به نمایش درمیآید. اما پس از بازگشت آنها به خانه و خاموش شدن دوربینها، چه اتفاقاتی روی خواهد داد؟ مارک سیمون، که در «پروژه برائت شهر نیویورک» به عنوان یک دانشجوی حقوق به فعالیت میپردازد، در این فیلم به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است: این افراد پس از برائت چه میکنند؟
در این اثر با نگاهی به زندگی هفت نفر از این افراد پس از آزادی، میتوانیم دریابیم که چگونه این زندانیان پس از گذراندن دهها سال حبس با وجود بی گناهی، پس از آزادی، حتی در مقایسه با دوره زندان، از حمایتهای اجتماعی و اقتصادی کمتری برخوردار میشوند. مثلاً به داستان زندگی نیک یاریس توجه کنید: او پس از گذراندن بیست و سه سال حبس، در سال ۲۰۰۳ میلادی از زندان ایالتی آزاد شد. یاریس میگوید: آنها در هنگام خروج، پنج دلار و هفت سنت از پولهایم را به من دادند و گفتند که از جهنم بیرون برو. آزمایش DNA با قطعیت زیادی نشان داد که او مسئول تجاوز جنسی و شکنجه یک زن پنسیلوانیایی نیست. یاریس باید پس از آزادی به زندگی خانوادگیاش سر و سامان میداد. او در این فیلم مستند برای مخاطبان میگوید که پس از آزادی از زندان (بدون اینکه هیچگونه جرمی مرتکب شده باشد) نتوانسته از هیچ گونه خدمات اجتماعی بهره گیرد. به علاوه، هیچگونه کمک مالی نیز به او پرداخت نشده است. از سوی دیگر، در دوره طولانی زندان مشخص شد که یاریس به بیماری هپاتیت B مبتلاست، اما هیچگونه خدمات پزشکی و درمانی به او ارائه نشد. او که حالا توانایی شنیدن سر و صدای خیابانها را ندارد، برای ما میگوید که توانسته در یک مرکز شست و شوی اتوبوسهای شهری و به ازای شستن هر دستگاه پنج دلار، کاری پیدا کند. اما یاریس تنها نیست، چرا که در جامعه ما، دامنه خدمات حمایتی و مالی و اجتماعی بسیار محدود است. براساس اعلام مدیران پروژه «زندگی دوباره»، دولت آمریکا باید هر چه زودتر برای این موضوع، به ویژه در جهت حمایت از قربانیان بیگناه سیستم قضایی فدرال، چارهای بیاندیشد. لولا والن بنیان گذار این پروژه میگوید: «این افراد پس از آزادی شاهد اتفاقاتی متفاوت با آنچه که انتظار آن را داشتهاند، میشوند. آنها انتظار شرایطی آسان تر را دارند.» در این اثر مستند که بخشهای ناگفتهای از سیستم کنونی اجتماعی حاکم بر ایالات متحده را نشان میدهد، ما با زندگی دنیس ماهر چهل و سه ساله نیز آشنا میشویم که در بیست سالگی دستگیر و اینک به تازگی با اثبات بیگناهی آزاد شده و به نزد والدینش بازگشته است. او در جوانی امیدوار بوده که به عنوان مکانیک در ارتش کشورش استخدام شود، اما اینک با سردرگمی رو به روست. داستان زندگی اسکات هورنوف نیز شنیدنی است. او که به جرم شکنجه در دوران کار در نیروی پلیس دستگیر و محاکمه شده بود، اینک پس از سال ها حبس، خواهان دریافت حقوق و مزایای نادیده گرفته شدهاش است. همسرش برای ما میگوید که او با یأس و مشکلات روحی فراوانی رو به رو شده و معتقد است که در دوره زندان، با چنین مشکلاتی رو به رو نبوده است. من معتقدم که این اثر تأثیرگذار مستند، توانسته تا حدود زیادی ابعاد زندگی این افراد نادیده گرفته شده را برای ما نشان دهد. با مشاهده فیلم پس از برائت، ما میتوانیم با نگاهی عمیقتر به بی عدالتیهای موجود در جامعه خود بنگریم.
منبع: www.Motherjones.com
ـ نام فیلم: زندگی و بدهی
ـ نویسنده: دیوید ال.وینکر(David. L. Vinker ؛نویسنده و پژوهشگر مستقل آمریکایی)
ـ عنوان اصلی Life and Debt
ـ کارگردان: استفانی بلک
ـ سال ساخت: ۲۰۰۷ میلادی
ـ مدت: ۸۳ دقیقه
در فیلم مستند «زندگی و بدهی» که جوایز سینمایی متعددی کسب کرده، با نگاهی به شرایط جاماییکا، ناگفتههای زندگی روزمره مردم این کشور که هیچ یک از توریستهای آمریکایی آن را نمیبینند، در معرض قضاوت مخاطبان قرار داده شده است. اگر شما از خشم و مخالفت میلیونها شهروند دنیای امروز با جهانی سازی و به جان خریدن مخاطرات دستگیری و شکنجه شدن تا سرحد مرگ، بهت زده شدهاید، مشاهده این فیلم را از دست ندهید.
زندگی و بدهی، بیش از هر چیز نشان دهنده نگرانیهایی است که اقتصاد دانان برجسته ما سالهاست بر آنها پافشاری میکنند؛ چنین اقداماتی با اولویت دادن به سیاستهای مالی در برابر منافع انسانی و تمرکز بر خواستههای رهبران کشورهای ثروتمند، در پشت درهای بسته اتخاذ میشود و آثار آن، بیش از همه، خانوادههای فقیر و فاقد قدرت دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد. و البته تنها فیلم سازان اندک نظیر استفانی بلک و نویسندگانی محدود نظیر جامائیکا کینساید که با نگارش کتاب «یک خانه کوچک» الهام بخش سازندگان این فیلم بوده، در برابر این شرایط اعتراض میکنند. این اثر که در جشنواره فیلمهای حقوق بشر در شهر نیویورک نیز اکران شده، همزمان با گرد هم آیی مقامات دولتی و بانک داران سراسر دنیا در اجلاس سالانه صندوق بینالمللی پول (IMF) که در واشنگتن دیسی برپا میشود، به نمایش عمومی درخواهد آمد. همزمان با این اجلاس، پیشبینی میشود که بیش از چهل هزار نفر از معترضان به شرایط جهانی سازی، با گرد هم آیی در مقابل ساختمان محل برگزاری، اعتراض خود را به جهانیان نشان دهند. شهردار آنتونی ویلیامز میگوید: «تظاهرات کنندگان و معترضان، در حال آماده شدن برای اقداماتی هستند که ما هرگز در این شهر (واشنگتن)، شاهد آن نبودهایم.» البته در سال گذشته نیز در اعتراضات مردمی به برپایی اجلاس سالانه صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، حدود دو هزار و سیصد نفر دستگیر شده بودند و به همین دلیل، در سال جاری، مدت زمان برپایی این گرد هم آیی، به دو روز کاهش یافت تا زد و خوردها و ناآرامیهای گروههای مخالف، محدودتر شود. این دو مؤسسه مالی بینالمللی که در سال ۱۹۴۴ میلادی و به دنبال انعقاد معاهده «برتون وودز» در نیوهمپشایر تشکیل شدند و هدف نهایی بنیانگذاران آنها، جلوگیری از وقوع یک افول جهانی اقتصادی، مشابه دوره رکود بزرگ سالهای دهه سی میلادی بود، اینک به کابوس مردم کشورهای فقیر تبدیل شدهاند. هدف اصلی از تأسیس صندوق بینالمللی پول، وام دهی به دولتها جهت تثبیت نرخهای مبادله ثابت به نسبت دلار بود. اما در سال ۱۹۷۱ میلادی، دولت نیکسون به نرخهای ثابت مبادله پایان داد و برای این صندوق اهداف نوینی را مطرح کرد. در سالهای دهه هشتاد میلادی، صندوق بینالمللی پول، حفاظت از سرمایه بانکهای خصوصی و افراد را در دستور کار خویش قرار داد تا نتایج سرمایهگذاریهای نامناسب، به حداقل برسد. در عین حال، اجرای «برنامههای اصلاحات ساختاری» را برای همه وام گیرندگان الزامی کرد.
هدف از اجرای این برنامههای سختگیرانه، بهبود زندگی فقرا، کاهش سرمایه گذاریهای دولتی در بخشهای آموزش و درمان، کاستن از حجم یارانهها، خصوصی سازی سازمانهای عمومی و بهینه سازی تخصیص منابع در بخشهای تولید و اشتغال بود. در این فیلم، یکی از کارشناسان میگوید: «صندوق بینالمللی پول با ایجاد یک سیستم استعماری نوین، ضمن تحمیل اصلاحات ساختاری اقتصادی به فقرا، در جهت فربه شدن ثروتمندان گام برمیدارد.»
نگاهی به شرایط کشور جامائیکا (مستعمره سابق انگلستان تا سال ۱۹۶۲ میلادی) نشان میدهد که چگونه استعمارگری در حال احیای مجدد خویش است. میشل مانلی، پس از انتخاب به عنوان نخست وزیر این کشور در سال ۱۹۷۶ میلادی چنین گفت: «دولت ما به دستورات هیچ کس در هیچ جای دنیا توجه نمیکند... چرا که مهم تر از هر موضوعی، همه باید بدانند که ما فروشی نیستیم.»
در این فیلم پر سر و صدا، با نگاهی به تغییر اجباری در سیاستهای توسعه اقتصادی دولت مانلی، شاهد این موضوع هستیم که دولت وی شاهد لگدمال شدن فقرا و گرفتار شدن آنها در چنگال قدرتهای خارجی میباشد و مردم فقیر جاماییکایی، روز به روز بیشتر در گرداب فاجعه آمیز بدهی فرو میروند و هیچ گریز گاهی ندارند. آیا این وضعیت سرانجام خاتمه خواهد یافت؟ این سؤالی است که کارگردان این اثر به دنبال پاسخ آن میباشد.
منبع:www.CommonDreams.org
ـ نام فیلم: سهم هرکس از این خاک
ـ عنوان اصلی: Everyone Their Grain of Sand
ـ کارگردان: بت برد
ـ سال ساخت: ۲۰۰۷ میلادی
ـ مدت: ۸۱ دقیقه
شورشها و زد و خوردهای صورت گرفته برای زنده ماندن در یک شهر کوچک و علیه ابرشرکتهای قدرتمند بخش کشاورزی، میتواند ما را با جلوههایی از سقوط جهانی سازی و روابط اقتصادی نابرابر ایالات متحده و مکزیک آشنا کند. از سال ۱۹۸۸ میلادی تاکنون، انجمن محلی «ماکلوویو روجاس»، در جهت احقاق حقوق و جلوگیری از آوارگی مردم محلی، به مبارزه با دولت میپردازد. رهبران این انجمن بارها دستگیر و شکنجه شدهاند ولی این انجمن روز به روز قدرتمندتر شده است. ت برد در فیلم مستند خود، با ارائه تصویری جذاب و نفسگیر و به یاد ماندنی، برای ما میگوید که این افراد برای چه چیزهایی به مبارزه برخاستهاند.
▪ برای ما در مورد این فیلم و علت گرایش به ساخت اثری در این مورد صحبت کنید. چرا که شما تاکنون در این حوزه فیلمی نساخته بودید.
بت برد: من از سالها پیش به موضوع تأثیرات جهانی سازی بر خانوادههای کم درآمد سراسر دنیا علاقمند بودم و فکر مرا به خود مشغول کرده بود. گاهی از اوقات ما به این نتیجه میرسیم و برای مبارزه با این اهریمن غول پیکر، هیچ کاری از دست ما برنمیآید. البته من تا پیش از آغاز تحقیقاتم، تصویر درستی نسبت به ابعاد این معضل نداشتم. جهانی سازی تأثیرات زیادی بر سازمانهای محلی و زندگی جوامع مختلف میگذارد که مسأله آلودگیهای زیست محیطی به وجود آمده توسط کارخانههای وابسته به ابرشرکتهای چند ملیتی، پایمال شدن حقوق کارگران و آواره شدن مردم بومی از زمینهایشان، بخشی از این آثار است. بررسیهای من نشان داده که با نگاهی به شرایط مردم سراسر دنیا در سطح محلی و منطقهای، میتوان اثری تأثیر گذار و جذاب ساخت.
▪ واکنش مخاطبان به فیلم سهم هرکس از این خاک چه بود؟
▪ این فیلم تاکنون در اروپا و چند کشور دیگر اکران شده است. (نظیر آلمان، مکزیک، برزیل، وین، پراگ و بسیار از شهرهای دیگر.) بسیاری از افرادی که این اثر را دیدهاند، رضایت خود را ابراز کرده و با گروههای اجتماعی مخالف جهانی سازی اعلام همبستگی کردهاند. اما مسأله اصلی این است: «برای حمایت از این گروهها چه میتوان کرد؟»
▪ آیا شما معتقدید که جهانی سازی را باید به عنوان یک گونه جدید برده داری دید؟
▪ شرایط کنونی نیروهای انسانی کشورهای در حال توسعه، علامتهای سؤال بزرگی را در اذهان به وجود آورده است. ما با یک الگوی جدید برده داری رو به رو شدهایم که با تأثیرات متفاوت آن در مقایسه با گذشته، آثار عمیق و گستردهای را بر جای گذاشته است. مثلاً در منطقه «تیجوانا» که در فیلم به آن اشاره میشود، کارگران مهاجر زیادی برای دریافت حقوق بیشتر(شصت دلار) به آنجا مهاجرت کرده اند. اما به دلیل استانداردهای بالای زندگی، آنان با مشکلات زیادی رو به رو میشوند. آنان در خانههای بدون برق، آب لولهکشی، فاقد بهداشت و ساخته شده از ضایعات ساختمانی که از داشتن حمام محروم است، زندگی میکنند. کارگران ساکن در این مناطق کثیف و آلوده، محصولات الکتریکی و مصرفی ارزان قیمتی را برای ما شهروندان ایالات متحده میسازند و یکی از دلایل عرضه چنین محصولات ارزانی، نظام کارگری برده وار در چنین مناطقی است. ما از منافع اقتصادی حقوق پرداختی اندک به آنان بهره برداری میکنیم و در حقیقت، ما از پول به سرقت رفته از جیب این کارگران، استفاده میکنیم.
▪ در مورد اکران این فیلم در ایالات متحده، چه تصمیمی گرفتهاید؟
▪ ما هنوز فاقد یک شرکت طرف قرارداد جهت اکران این اثر هستیم. به هرحال، نمایش فیلمهای مستقل همواره با چالشهای زیادی رو به روست که از دیرباز وجود داشته است.
▪ نظر شما در مورد وضعیت صنعت فیلمهای مستقل چیست؟
▪ من معتقدم که با پیشرفت صنعت فیلم سازی و گسترش یوه DV، هزینههای ساخت فیلم به شدت کاهش یافته است. فیلم سازان مستقل میتوانند از این شرایط به بهترین نحو استفاده کنند؛ اما مشکل اصلی را باید در بخش توزیع چنین آثاری دانست، چرا که توزیع کنندگان با سلایق و راهبردهای خاص تجاری و اقتصادی خود و روابط پشت پردهشان، همواره نقش مهم و تأثیر گذاری بر دیده شدن و یا دیده نشدن یک اثر دارند و من نیاز به اصلاح در شیوه کنونی پخش و اکران فیلمها را به شدت ضروری میدانم.
منبع: www.Digitaljournalonline.com
● چرا هالیوود باید به ساخت فیلمهای بد از کتابهای خوب پایان دهد؟
▪ نیکی بوریچ(Nikki Boroevich ، نویسنده و منتقد سینمایی.)
من هرگز هالیوود را درک نمیکنم. البته این وضعیت به دلیل جایگاه دراماتیک ستارههای زن و یا عمر کم ازدواجهای بازیگران سرشناس هالیوود نیست. چرا که من به این دلیل هرگز هالیوود را درک نمیکنم که هالیوود از قرار گرفتن در قالبی مشخص، شانه خالی میکند. آیا آنان نمیتوانند گامی نیز در جهت تأمین رضایت بینندگانشان و از جمله من بردارند؟ به هر حال، باید بگویم که شخصاً از وضعیت هالیوود، دلخوریهای زیادی دارم.
مثلاً هالیوود با تبدیل رمانهای پر فروش و پرمخاطب به فیلم، در نظر دارد که رضایت بینندگان خود را کسب کند، اما در اکثر موارد شکست میخورد. آخرین ناکامی آنان (حداقل از نگاه من) به رمان «دختر دیگر بولیین» بازمیگردد. نویسنده این رمان، فیلیپا گریگوری، در اثر خود، داستانی سرشار از مفاهیم تاریخی و جنایی را برای ما بازگویی میکند، اما در روایت هالیوودی مزخرف آن، اریک بانا تلاش میکند که خود را به ناتالی پورتمن که حتی ظاهری جذاب نیز ندارد، تحمیل کند. در این اثر سینمایی، حتی به حقایق تاریخی توجهی نشده، اگرچه مدیران استودیوهای فیلم سازی هالیوودی همواره علاقه زیادی به ساخت شاهکارهای پرهزینه تاریخی دارند. در این رمان، با نگاهی به یک دوره پانزده ساله از تاریخ انگلستان رو به رو هستیم، اما همه اتفاقات فیلم، گویی در یک هفته روی میدهند. (البته باید یک دوره حاملگی نه ماهه ذکر شده در فیلم را استثناء دانست.) لیست تغییرات و دستکاریهای صورت گرفته این کتاب شناخته شده و قابل اعتنا، بسیار طولانی خواهد بود و در مقابل، ویژگیهای منطبق بر کتاب این فیلم، بسیار محدود و اندک است. اما این وضعیت چگونه روی میدهد؟
از همه مهم تر اینکه، چرا این اتفاقات به وقوع میپیوندد؟ نکته اصلی در خراب کردن و لگدمال کردن یک رمان بزرگ و شناخته شده چیست؟ البته این کار برای بار اول نیست که روی میدهد و من تردیدی ندارم که بار آخر نیز نخواهد بود. مطمئناً ما با یک جریان مأیوس کننده رو به رو هستیم.
مثال دیگری میزنم: «راههای کهکشان» هیچکاک به عنوان یک اثر سرگرم کننده و با نگارش خیره کنندهاش، از کارهای اخیر داگلاس آدامز است و البته بهتر است من این جمله خود را بدین گونه اصلاح کنم: ما با یک سهگانه برجسته تا پیش از ساخت اثر هالیوودی آن رو به رو بودیم. البته من میپذیرم که بازسازی سینمایی بخشهایی از این کتاب، کاری مشکل است، اما چرا هالیوود ماهیت این رمان خواندنی را تا این حد به نابودی کشانده است؟ و اصولاً ساده انگاری هالیوود و تنزل رمانهای بزرگ به داستانهایی مبتذل و پیش پا افتاده، چه دلایلی دارد؟ در پارهای از موارد، هالیوود یک رمان ارزشمند را به یک داستان علمی ـ تخیلی با جلوههای رایانهای پیشرفته تبدیل میکند که در جذب مخاطبان منتقد، ناتوان است. البته مدیران هالیوود، در مورد چند اثر شاخص ادبیات، به دستکاری و حذف تعدادی از شخصیتها دست زدهاند (نظیر رمان خواهر خواندگی دو مسافر). بدین ترتیب، تغییر طرح کلی رمان، یکی از ابزارهای آنان است: اما چرا آنان گاهی یک شخصیت را کاملاً حذف و یا دستکاری میکنند؟ آیا میتوان برای چنین کاری، انگیزههای مالی را مؤثر دانست؟ من که نمیتوانم این حرف را بپذیرم. مثلاً چرا در آخرین فیلم مجموعه «هری پاتر»، یکی از شخصیتهای معصوم داستان (چوچانگ) به یک دختر بدکاره تبدیل شده است؟ و اصولاً با چنین کاری، آیا اکثریت مخاطبان معمولی فیلم، که هیچگاه این کتاب را مطالعه نخواهند کرد، از تغییرات اعمال شده، آگاهی خواهند یافت؟ پاسخ این سؤال منفی است. ما در این فیلم، نه تنها با یک شخصیت جدید مواجه میشویم، بلکه درمییابیم که دوست دختر هری در کتاب، به یک دخترک خائن تبدیل شده است. لذا چرا آنها ما را به سوی جهنم سوق میدهند؟ بله، جهنم. من این پرسش را بدین دلیل مطرح میکنم که سال هاست موضوعی فکر مرا به خود مشغول کرده است: چرا سازندگان چنین فیلمهایی، تمایل دارند برای ساخت آثار مورد علاقه خود، از نام رمانهای بزرگ بهره برداری کنند؟ بهتر نیست که در ابتدای این فیلمها، چنین جملهای درج شود: «طرح کلی این فیلم، از رمان X اقتباس شده است، اما سایر ماجراهای آن با اتفاقات داستان ارتباطی ندارد.» لذا، با یک عمل شرافتمندانه، میتوان از هرگونه سوء تعبیر جلوگیری کرد.
این اتفاقات در مورد رمان «قطبنمای طلایی» نیز روی داده است. من از گذشته به این کتاب علاقمند بودم و با نقشآفرینی نیکول کیدمن و آن موهای بلوندش، من در یکی از موارد اندک، توانستم فیلمی تقریباً منطبق با رمان الهام گرفته در نگارش فیلم نامه، مشاهده کنم. هر چند برای یک بازی دو دقیقهای، باز هم هالیوود نشان داد که خواهان وفادار ماندن به کتاب نیست. این وضعیت مرا ناراحت میکند. من میتوانم دریابم که در پارهای موارد، باید بخشهایی از یک کتاب حذف شود، اما انجام تغییراتی اساسی در یک اثر داستانی، کاری شرافتمندانه نیست. در سهگانه «ارباب حلقهها» نیز ما شاهد لگدمال شدن کامل رمان هستیم. فیلم در لحظهای بسیار بد پایان مییابد و بازیگران قادر به اجرای هیچ عکسالعمل احساسیای نیستند.
با تغییر دادن یک کتاب (و ایجاد دستکاری در محور اتفاقاتی که یک کتاب را به اثری ارزشمند تبدیل میکند) من معتقدم که مهم ترین موضوع، بازدهی اقتصادی یک اثر است، هر چند میتوان پیشبینی کرد که با وفاداری به آثار ادبی ارزشمند نیز امکان دستیابی به فروش بالا مسیر است.
بدین ترتیب میتوان آثاری ارزشمند و رضایت بخش تولید کرد که ارزش دو ساعت اختصاص وقت را داشته باشد و با وجود سلب اعتماد من به چنین آثاری، من به هالیوود و مدیرانش میگویم که از این کار دست بردارید و به ساخت فیلمهایی خوب و مبتنی بر اتفاقات کتاب دست بزنید.
منبع: www.Alternet.org
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۶
مترجم:محسن داوری
مترجم:محسن داوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست