چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
اندیشمندان مسلمان و قرائت اسلامی از جهانی شدن
هرچند جهانی شدن از مقولههای مهم و مطرح در مجامع علمی و آکادمیک جهان اسلام است، اما تا کنون جهان اسلام فاقد پاسخی یکدستبه این مقوله بوده است. متفکران مسلمان هر کدام از زوایای متفاوت به طرح و بررسی این مقوله پرداختهاند. در مجموع میتوان این دیدگاهها را در دو طبقه کلان جای داد:
۱) دیدگاهی که جهانی شدن را در چارچوب یک «پروژه غربی» تعریف کرده، بر ضرورت مقابله با آن تاکید میکند;
۲) نظریاتی که در چارچوب خوشبینانه طرح میگردد و جهانی شدن را یک «پروسه طبیعی» تلقی مینمایند. نگرش دوم اساسا به ضرورت مواجهه منفی و یا مقابله با فرایند جهانیشدن اعتقاد ندارد; در حالی که نگرش نخست ضرورت مقابله را مطرح میکند و بیشترین نقطه تمرکز بحث را روی مکانیزمهای ممکن برای مقابل قرار میدهد. به نظر اینان به دلیل اقتضای فرهنگ جهانی شدن که عمدتا با جهانشمول نمودن فرهنگ لیبرالیسم همراه است، حفظ هویت و فرهنگ دینی ضرورت مقاومت در برابر این مقوله را مطرح میکند. اما این که آیا این مقابله در حوزه بیرون از جهانیشدن و فاصله گرفتن از آن میتواند کارآمد باشد یا با ورود در گردونه جهانیشدن، موضوعی است که با نقد و بررسی جدی روبرو است. برخی از نویسندگان امکان هر نوع مقاومت در برابر پروسه جهانی شدن را منتفی دانسته، مقاومت در برابر آن را صرف هزینه زمانی و مالی بدون دستاورد مشخصی مینامند. میگویند: اگر ما روند جهانی شدن را بپذیریم، شاید راه فراری در آن نباشد; چون ما در جایگاه یک عضو نسبتا قابل توجه در نظام بینالملل باید در فرایند جهانی شدن تاثیر گذاریم. باید بپذیریم که این فرایند، یک استراتژیک بینالمللی است و مقاومت کردن در مقابل آن، سودی ندارد.
در اینجا توصیه به برخورد عقلانی و آرام با جهانی شدن است; زیرا با نگرش ستیزهجویانه، دو هزینه را باید پرداخت:
۱) هزینه کمرنگ کردن استراتژیهای جهانی شدن;
۲) هزینه تقویت ارزشهای خودی. ولی اگر برنامه جهانیشدن را که در حقیقت همان نظام بینالمللی استبپذیریم و با شیوه مسالمتآمیز با آن برخورد کنیم، میتوانیم ارزشها و دین خود را حفظ کنیم; زیرا جهانی شدن با دین ما سروکار ندارد; بلکه فرآیندی است که با اندیشهها و رفتارهایی میجنگد که مغایر منافع جهانیشدن است. (۱)
اما این تنها یک بعد قضیه است. در مقابل کسانی هم امکان مقابله با جهانیشدن را مطرح مینمایند. در این جا پاسخ اسلامی به جهانی شدن را از منظر اندیشمندان اسلامی، نظیر دکتر حنفی، ابوربیع، برهان غلیون، دکتر نصر و دیگران مرور خواهیم کرد.
۱) محمدابراهیم ابوربیع
پایان جنگ سرد، به مفهوم پیروزی نهایی غرب و تثبیت نظام جهانی بر اساس نظم تکقطبی محسوب نمیشود. امروز مقاومتها در برابر سلطه همه جانبه غرب در اشکال مختلف سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی وجود دارد که خبر از عدم موفقیت نهایی برندگان جنگ سرد میدهد. «جهانیشدن از این منظر چیزی بیش از توسعه اقتدارگرایانه منطق سرمایهداری در ابعاد مختلف حیات بشری نیست.» (۲) این که جهانیشدن، فرهنگ اسلامی را مورد توجه قرارنداده، ملاحظات و حساسیتهای آن را درک نمیکند، احتمالا ریشه در عدم انسجام و نظم اندیشه دینی در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارد، در غیر این صورت نمیتوان حساسیت جامعه اسلامی را نسبتبه مقوله «جهانیشدن به مفهوم گسترش منطق سرمایهداری» نادیده انگاشت. ابراهیم ابوربیع که از محققان مسلمان و استاد حوزه مطالعات اسلامی - مسیحی است، ضمن تاکید بر ضرورت ارایه پاسخ اسلامی به جهانیشدن، روشنفکران مسلمان را به اتخاذ نگرش انتقادی نسبتبه این مقوله فرا میخواند. وی به صراحت اظهار میدارد: «مایلم این نکته را ابراز دارم که چشمانداز اسلام نسبتبه اقتصاد و اجتماع از سوی طرفداران جهانیشدن، جدی گرفته نشده و این امر معلول فقدان درک و ارزیابی دقیق و انتقادی این پدیده در جوامع اسلامی است.» (۳) ابوربیع یک پاسخ سه مرحلهای را در مقابل جهانیشدن مطرح میکند:
الف) بازسازی ابعاد تجویزی و تشریعی اسلام، با توجه به نفی اقتدارگرایی موجود در جهان اسلام. به نظر ابوربیع در حالی که اسلام بیش از هر دین و فرهنگ دیگری، آزادی، مساوات و برابری را مورد توجه قرار داده، مسلمانان از نظر عملی همواره با تناقض زندگی نمودهاند. فرایند جهانیشدن از طریق ترویج لیبرالیسم، فشار مضاعفی را بر جوامع اسلامی وارد میکند. روشنفکران مسلمان میتوانند با بازسازی شریعت اسلامی، روح مساواتطلبی و آزادیخواهی اسلام را به جوامع مسلمان و جامعه بشری عرضه دارند.
ب) نگاه تاریخی به تحولات سیاسی، فلسفی، اجتماعی و اقتصادی غرب. در این جا در واقع نویسنده، غربشناسی و شناخت ماهیت غرب، اهداف و منافع غرب، شعارها و رفتارهای غرب را جهت آشنا نمودن جوامع غیرغربی، بهویژه جوامع اسلامی، مورد توجه قرار میدهد. وی بر این نکته تاکید میکند که عدم ارتباط با غرب و این که جوامع اسلامی هیچ گونه نیازی به غرب ندارند، گفتار سادهلوحانه است. اما این تعامل میبایستی همراه با درک و شناخت ماهیت غرب باشد. بالاخره غرب از نظر فکری، سیاسی و اجتماعی، مراحل مختلفی را پشتسرگذاشته که آخرین مرحله جهانیشدن است. در این جا از منظر تاریخی، نویسنده مشکل اسلام را با جهانیشدن، تکرار گفتمان رایج روابط اسلام و مدرنیته تلقی میکند.
ج) سومین مرحله پاسخ مسلمانان به جهانیشدن از نظر ابوربیع آموزش و اصلاح سیستم آموزشی در جهان سوم و به ویژه کشورهای اسلامی است. وی وضعیت کنونی آموزش در کشورهای اسلامی را با اشاره به تاریخ آموزش در هند تحت استعمار توضیح میدهد. میگوید: سیستم آموزشی در این کشورها یا کاملا غیربومی و متناقض با فرهنگ اسلامی است، یا این وجه آموزش آن چنان کمرنگ و ناتوان است که عملا فرزندان این جوامع نسبتبه فرهنگ بومی خود، احساس غربت و ناآشنایی مینمایند. آموزش در این کشورها با هدف غربیسازی، برنامهریزی میشود و در اغلب این کشورها، سیستم آموزشی بیشتر فرزندان و نه تودهها را تحت تربیت و آموزش میگیرد.
پیشنهاد ابوربیع اصلاح آموزش و سیستم آموزشی در کشورهای اسلامی است; به گونهای که نظام آموزشی قبل از هر امری به تقویت فرهنگ اسلامی، فرهنگسازی جدید در چارچوب باورهای دینی و ضرورتهای عصرجدید، بیندیشد. با تعمیق فرهنگ بومی، از استحاله فرهنگ دینی در مواجهه با جهانیشدن فرهنگ سرمایهداری میتوان جلو گرفت.
مسلمانان با تنوعات قومی و فرهنگی که هیچگونه زمینه لازم را برای همسویی ندارند، بر محوریت اندیشه دینی در تقابل با سکولاریسم به وحدت میرسند و هویت جمعی مییابند.
مسلمانان مقیم امریکا که دارای تنوعات قومی - فرهنگی هستند، بدان دلیل که در درون جامعه سکولار زندگی میکنند، هویت دینشان از برجستگی خاصی برخوردار است. این امر یک نکته ظریف و مهم را برای مواجهه اسلام با جهانیشدن بازگو میکند و آن این که مسلمانانی که در قلب کشور جهانیشده، زندگی میکنند، شانس بیشتر و بهتری برای ایجاد جامعه جهانی اسلامی را دارند.
از طرف دیگر مسلمانانی که در معرض جهانیشدن قرار دارند - نظیر مسلمانان مقیم امریکا - امروزه به خوبی به این نکته واقف گشتهاند که حفظ هویت دینی آنان، در گرو ایجاد و شکلگیری گروههای روشنفکری جدید اسلامی است که بتواند باورهای سنتی و اسلامی آنان را با توجه به ضرورتهای جدید و همزیستی مسالمتآمیز، با پیروان سایر ادیان بازخوانی و اصلاح نمایند. بدین ترتیب به نظر ابوربیع پاسخ اسلامی به جهانی شدن نمیتواند یک پاسخ بیرونی باشد، بلکه مسلمانان با ورود در گردونه جهانی شدن، بهتر میتوانند از موضع دینی با این پدیده مواجه گردند.
۲) دیدگاه دکتر نصر
دکتر نصر از پژوهشگران مسلمانی است که درباره رابطه اسلام و تجدید و بالتبع رابطه اسلام و جهانی شدن، اندیشیده است. پرسش اساسی که دغدغه ذهنی و مشغولیت علمیهای نصر را در اثری مربوط به پاسخ اسلامی به تجدد، تشکیل میدهد، این است که جوان مسلمان در عصر تجدد، چگونه میتواند زندگی نماید؟ رابطه تفکر اسلامی با تجدد غربی چگونه است؟ هرچند دکتر نصر به صورت مستقیم از عنوان اسلام و جهانیشدن یاد نمیکند، اما به صورت منطقی از بحث اسلام و تجدد آقای نصر، رابطه اسلام و جهانیشدن نیز قابل پیگیری خواهد بود; زیرا از یک سو محتوای جهانی شدن عمدتا آموزههای لیبرال غربی است که قبلا با عنوان مدرنیسم یا تجدد شناخته میشد و از طرف دیگر آن گونه که آنتونی گیدنز معتقد است، جهانیشدن در واقع همان عالمگیر شدن تجدد و مدرنیته است. بنابراین به طور منطقی پرسش از نسبت اسلام و مدرنیته در مباحث آقای نصر و دیگر همکارانش، به سؤال از رابطه اسلام و جهانیشدن نیز میپردازد. دکتر نصر پاسخ اسلامی به تجدد را در دو مرحله مطرح میکند. به بیان دیگر به نظر این پژوهشگر، جهان اسلام و جوانان مسلمان برای مواجهه منطقی و مناسب با تجدد، میبایستی دو گام اساسی را بردارند:
▪ شناخت غرب:
ضرورت شناخت غرب از نظر دکتر نصر، اولین و مهمترین گام در رویارویی با تجدد است. اهمیتشناخت غرب، از آن رو است که امروزه بیشتر جوامع اسلامی از مظاهر تکنولوژی و تمدن غرب استفاده میکنند; بنابراین ناگزیرند به عنوان یک مسلمان، پاسخ اسلامی به این مسایل و پدیدههای جدید را مورد توجه قرار دهند. بررسی دستیابی به این پاسخ، لوازم و آثار، مبانی فکری انسانشناختی آن، از اهمیت جدی برخوردار میباشد. این در حالی است که به نظر نصر، جهان اسلام و جوانان مسلمان، فاقد درک روشن و بینش درست در مورد غرب میباشند. «کشورهای اسلامی سختبرای صنعتی شدن تلاش میکنند; بدون این که پیامدهای صنعتی شدن از نظر فرهنگی و مذهبی را مورد توجه قرار دهند. این امر ضرورت صورتبندی جدید تلقی اسلامی از تکنولوژی و فرهنگ غرب را مطرح میکند، اما متاسفانه بخش اعظم جهان اسلام هنوز فاقد دانش و درک عمیق از غرب است; در حالی که عمیقا از انواع آراء، اندیشه و محصولات و مظاهر تمدن غرب، از اتومبیل گرفته تا کامپیوتر و سینما و تا ادبیات و آراء فلسفی، اقتصادی و سیاسی تاثیر پذیرفتهاند.» (۴)
وی در جای دیگر شناخت غرب و درک فرهنگ و مبانی تجدد غربی را پیششرط اساسی هر نوع پاسخ اسلامی به آن عنوان نموده و معتقد است: «امواج آراء و ارزشهای غربی هم چنان بیوقفه از طریق رسانههای جمعی و سایر طرق انتقال اطلاعات، به طرف جهان اسلام سرازیر است. اما آنچه موجود نیست، اطلاع درباره غرب و درک روشن اندیشههای فکری - فرهنگی غرب از نقطه نظر اسلامی است، و تنها چنین معرفتی میتواند ابزارهای ضروری برای مواجهه و مقابله با معارف غرب جدید و تدارک پاسخ اسلامی بدان را در اختیار مسلمانان قرار دهد.» (۵)
▪ صرف شناخت و درک ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فلسفی تمدن و تجدد غرب، برای تدارک پاسخ اسلامی و ارایه مکانیزم کارآمد مواجهه با آن کافی نیست، هر چند به عنوان نخستین گام لازم ضروری است. دکتر نصر مرحله دوم پاسخ اسلامی به تجدد را پس از شناسایی تعارضات اسلام و تجدد، متوجه درون جامعه اسلامی و پایههای فکری، فلسفی اندیشه اسلامی میداند. تعمیق بینش دینی، تقویت و استحکام مبانی فکری و تقویت ایمان دینی جوان مسلمان در برابر تعارضات و نقاط چالشآور غرب، مرحله دوم از پاسخ اسلامی است که مورد تاکید و توجه نصر قرار میگیرد. میگوید: «مهمترین پاسخ جوان مسلمان این است که بیش از هر چیز قوت ایمان خود را حفظ کند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحی اسلامی از دست ندهد.... مسلمین ابتدا باید به معارضه تجدد با نفس دین پاسخ دهند و آن گاه به معارضهای که دنیای متجدد علی الخصوص با وحی اسلامی دارد، بپردازند و در این راستا تقویت ایمان دینی و استحکام اعتقاد جامعه اسلامی به مبانی دینی از اهمیت جدی برخوردار میباشد.» (۶)
بنابراین دیدگاه نصر در مورد پاسخ اسلامی به جهانیشدن، همچون ابوربیع، شناخت و درک جامع و همهجانبه جهانیشدن و تعمیق ایمان دینی و باورهای اسلامی در درون جوامع مسلمان را مورد تاکید قرار میدهد. در این رویکرد، از منظر اسلامی، جهانیشدن دارای جنبههای همساز و غیرمناقض با اندیشه اسلامی است که مسلمانان میتوانند با آن همراه گردند. از سوی دیگر برخی جنبههای ناسازگار و مناقض با فرهنگ اسلامی را با خود حمل میکند به نظر نصر مهمترین چالش جهانیشدن، ایجاد تزلزل در باورهای دینی و وحی اسلامی است که میبایستی از سوی روشنفکران مورد توجه قرار گرفته و استحکام یابد.
۳) ماهاتیر محمد
متفکران و اندیشمندان مسلمان هر یک از زاویه خاص به تحلیل مفهوم و ماهیت جهانیشدن پرداخته و بالتبع رویکردهای متفاوتی را در مواجهه با این پدیده ارایه دادهاند.
ماهاتیر محمد ، نخستوزیر مالزی، ضمن هشدار به طرفداران جهانیشدن، نسبتبه آمادهسازی خود برای سوء استفاده از بازار جهانی بدون مرز، میگوید: «مسلمانان نباید روند جهانیشدن را رد کنند; بلکه باید با کوششی هماهنگ بر تعریف مفاهیم آن تاثیر بگذارند، و آن را قانونمند سازند، پایههایش را تغییر دهند و شکل تازهای بدان بخشند.... لازم نیست که جهانی شدن به معنای داشتن جهانی بودن مرز باشد; مرزها میتوانند همچنان سرجای خود باقی بمانند و باید همچنان مورد احترام نیز باشند، اما با فناوری مدرن، اطلاعات به همه اشکال خود، میتواند بدون هیچ محدودیتی از مرزها بگذرد. اما مسلمانان میتوانند نرمافزارها و حتی سختافزارهایی بسازند که دست کم برخی از عناصر ناپاک از این اطلاعات دور نگاه دارد.» به نظر ماهاتیر محمد، طرفداران جهانیشدن به خرید بانکها و شرکتها پرداخته و داراییهای خود را روی هم گذاشتهاند و از بیشتر کشورها هم بزرگتر شدهاند; به گونهای که حتی اگر بخواهند، میتوانند کشورها را نیزخریداری نمایند. کاهش سرمایهگذاری با خارج کردن سرمایه، کاهش ارزش پول، افزایش فشار بر دولتها برای تغییر قوانین خود به سود آنها و کارهای دیگری که این غولها میتوانند انجام دهند، همه در راستای تاخت و تاز بر دیگر جوامع صورت میگیرد. وی معتقد است: «زندگی، از هر جنبهای مورد تاخت و تاز قرار خواهد گرفت، اذهان ما اشغال خواهد شد و حتی دین ما به اشغال درخواهد آمد. اما مسلمانان در برابر چنین وضعیتخطیری چگونه میتوانند رفتار نمایند؟ به نظر ماهاتیر محمد، مسلمانان باید بکوشند روند جهانی شدن را درک کنند و با این درک خود را آماده سازند که نه تنها خطرها را از خود دور نمایند، بلکه از روند جهانی شدن برای رسیدن به کشورهای توسعهیافته، هم در فناوری اطلاعات و هم توان صنعتی، بهره گیرند.
۴) دیدگاه حسن حنفی
دکتر حسن حنفی از نویسندگان مطرح مصری است که در زمینه فلسفه و مسایل اسلامی از منظر جدید، پژوهشهایی را انجام داده است. در زمینه جهانیشدن نیز آقای حنفی، دیدگاههایی را ارایه میکند که میتواند برای دستیابی به پاسخ اسلامی در برابر جهانیشدن، مفید افتد. حنفی در بحث جهانیشدن برای جایابی رابطه اسلام و جهانیشدن ابتدا به طرح نظریات میپردازد. وی از دو دسته نظریه عام، با عنوان دیدگاه راست و دیدگاه چپ یاد میکند. دیدگاه راستبه نگرشی مثبت و جانبدارانه از جهانی شدن میانجامد; در حالی که دیدگاه چپ با نوعی نگرش منفی و انتقادی همراه میگردد. وی در یک گونهشناسی نسبتا دقیقتر و جزئیتر هر دو دیدگاه چپ و راست را در دو طبقه و نیز مجموعه جای میدهد. میگوید هر دو دیدگاه راست و چپ به دو دسته تقسیم میشود:
الف) راست معتدل یا میانه که جهانیشدن را تنها به عنوان یکی از ابزارهای رشد اقتصادی، مورد دفاع و حمایت قرار میدهد.
ب) راست تقلید (افراطی) که اقتصاد آزاد و لیبرال را تنها توسعه و مسیر نهایی تاریخ میداند.
به همین صورت، دو دسته از نظریات چپ را آقای حنفی معرفی میکند:
▪ چپ تقلیدی (افراطی) که جهانیشدن را به عنوان چهره جدیدی از استعمار مورد نفی و انکار قرار میدهد.
▪ چپ جدید (میانه) که امکان را به جمع میان جهانیشدن و خواستهای مستقل ملی باور دارد و الزاما در مواجهه با جهانی شدن به نفی مطلق آن نمیاندیشد.
جهتگیری اسلامی در کدام دسته جای میگیرد؟ البته به نظر آقای حنفی پاسخ اسلامی الزاما در هیچکدام از طبقهبندیهای مزبور جای نمیگیرد; اما قرابت و یا اشتراک نسبی با برخی نظریات، بیشتر است تا با دسته دیگر. جهتگیری اسلامی در چارچوب واحدی ارایه نمیشود; بلکه با تعدد آراء و افکار روبرو میباشد و احتمالا همین تعدد آراء و افکار، یکی از مشکلات جدی در بحثحاضر میباشد. به نظر دکتر حنفی اسلام پیشرو، با چپ ملی از نظر تحلیل کیفی همسویی بیشتر دارد تا با اسلام محافظهکار. نقطه اشتراک سکولاریزم ملی با اسلام ملیگرا بیشتر از سکولاریزم ملی یا سکولاریزم جهانوطنی است. بنابراین اختلاف بین اسلام و نگرش چپ به صورت جدی وجود ندارد; زیرا هر دو تا چهره استقلال و پیشرو بودن را مورد تاکید قرار میدهند. از سوی دیگر اختلاف بین اسلام پیشرو (مستقل) و اسلام پیرو (تابع) و نیز چپ پیشرو (ملیگرا) و چپ وابسته (تابع) بیشتر مشاهده میشود. (۸) البته آنچه در بیان آقای حنفی آمده، اشتراک و تشابه جزئی است. عمدتا دیدگاه اسلامی با نگرش چپ در مورد نفی استعمار و مورد توجه قرار دادن پیشینه استعماری جهان سوم، اشتراک نظر دارد. در هر دو دیدگاه مخالفتبا امپریالیسم به عنوان یک چارچوب تحلیلی مورد توجه قرار میگیرد. آشکار است که از نظر مبنا و اصول، اسلام و نگرش اسلامی به همان میزان که نگرش لیبرالیستی راست را به دلیل اتکاء بر رفاه و منافع اقتصادی مادی، مورد نفی قرار میدهد، به همان میزان نگرش مارکسیستی چپ را به دلیل مادیگرایانه بودن آن طرد میکند.
به نظر حسن حنفی، جهانی شدن یک مقوله صرفا نظری نیست، بلکه برخورد تاریخی میان مرکز و پیرامون، بین کشورهای ثروتمند و فقیر، بین استعمار و آزادیخواهی، بین سلطهجویی و استقلال و بالاخره بین شمال و جنوب است. وی تاثیر رخدادهای تاریخی بر شکلگیری فرایند جهانیشدن را با استناد به این نکته روششناختی (متدولوژیک) مستدل مینماید که «تئوری و نظریهای محض، بدون آن که فعل سیاسی و حرکت تاریخ، جزیی از عوامل تشکیلدهنده آن باشد، وجود ندارد». بنابراین به نظر دکتر حنفی، جهانیشدن مقوله جدیدی نیست; بلکه یکی از اشکال جدید سلطه و برتریطلبی نظام جهانی است. ایشان در جای دیگر، جهانیشدن را مساوی با اروپایی شدن عنوان میکند. وی هرچند این نکته را به صراحت اظهار نمیکند، اما از بیان ابزاری بودن جهانیشدن، برای تثبیت هیمنه و سلطه اروپا بر سایر ملل ابایی ندارد. (۹)
حنفی جهانیشدن را یک فرایند فراگیر و همهبعدی میداند که با آثار اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هویتی همراه میباشد. در بعد اقتصادی، توسعه تجارت آزاد و دستیابی به بازارهای جهان سوم و تامین مواد خام نفتی و غیرنفتی از این کشورها مورد توجه است; در بعد سیاسی مهمترین هدف جهانیشدن، ترویج لیبرالیسم سیاسی است. اما در این میان به نظرحنفی، بعد هویتی جهانیشدن از اهمیت جدیتری برخوردار است. میگوید: «برای ما، همانند دیگر روشنفکران آزادیخواه، موضع فرهنگی - هویتی جهانیشدن، بیش از ابعاد سیاسی و اقتصادی آن حایز اهمیت است; زیرا به نظر میرسد برای سیطره سیاسی و اقتصادی غرب، مدخل فرهنگی، طبیعیترین مسیر باشد. (۱۰) در همین چارچوب میتوان تحقیقات انجام شده توسط ادوارد سعید (شرقشناسی) حسن حنفی (مقدمهای در علم غربشناسی) سمیرامین و انورعبدالملک و ریح الشرق را نام برد. مخرج مشترک کلیه این تلاشها اثبات هویت در مواجهه با غرب میباشد. به نظر حنفی از آن جا که فرهنگ مربوط به تمدن، زبان و قوم تاریخ کشورهاست نمیتوان از یک فرهنگ عام و جهانی و فراگیر یاد کرد. بنابراین جهانیشدن فرهنگ، به مفهوم حاکمیتیک فرهنگ خاص بر جوامع بشری، عملا ممکن نخواهد بود. این غرب و طرفداران فرهنگ غربی است که برای تسخیر سایر ملل و به اطاعت کشیدن آنان، اسطوره فرهنگ جهانی را خلق کردهاند. (۱۱)
● استراتژی مواجهه با جهانیشدن
به نظر حسن حنفی از دو نوع استراتژی مثبت و منفی در مواجهه با جهانی شدن میتوان یاد کرد. این نوع استراتژی در واقع ناشی از تلقی و برداشت ما از جهانی شدن خواهد بود. به عبارت دیگر نحوه تلقی و تفسیر از «جهانیشدن» تا اندازه زیادی نوعی استراتژی پیشنهادی ما را در مواجهه با جهانی شدن شکل خواهد داد. در هر حال وی از این نوع استراتژی در گونههای ذیل یاد میکند:
۱) دفاع از جهانیشدن و نشر آن، این استراتژی عمدتا از سوی کشورهایی دنبال میشود که در فرایند جهانیشدن ذینفع هستند. در واقع کشورهایی که میتوانند از جهانیشدن به عنوان یک فرصت استفاده نمایند، از آن دفاع کرده و به ترویج آن میپردازند. در کشورهای جهان سوم و ملل اسلامی نیز هستند کسانی که از این استراتژی حمایت میکنند; زیرا به نظر آنان راهی غیر از این وجود ندارد.
۲) استراتژی همراهی و مقاومتبه منظور سیطره بر آن. در این جا به نظر حنفی از یک سو تلاش بر آن است تا از فرصتهای برآمده از جهانیشدن استفاده شود و از طرف دیگر در برابر محصولات آن به خصوص چالشهای هویتی ناشی از آن مقاومت صورت میگیرد. بنابراین در اینجا نوعی تلفیق از دو استراتژی نفی مطلق و همراهی مطلق، به چشم میخورد. اما این که آیا فرصتهای ناشی از جهانیشدن با توجه به توانمندیها و زمینههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشورهای اسلامی بیشتر ستیا جنبههای منفی و تهدیدآمیز آن، آقای حنفی بدان پاسخ نمیدهد. در جای دیگر از نوشتههای آقای حنفی تاکید نویسنده بر استراتژی دفاع از هویت محلی و فرهنگ دینی در برابر فرهنگ غربی به عنوان مظروف جهانی شدن به چشم میخورد. اما وی معتقد است که دفاع از فرهنگ و هویتخودی در قبال جهانی شدن، نبایستی به مفهوم رفض و نفی مطلق جهانی شدن تلقی شود; زیرا این امر به قول حنفی، تصحیح خطا به خطا است و هر دوناصواب. (۱۲) نویسنده در ادامه، استراتژی دفاع از هویت محلی و فرهنگ خودی را به صورت تدریجی در سه مرحله مطرح میکند.
▪ اعاده و بازگشتبه سنتهای فرهنگی; به گونهای که این سنتهای فرهنگی از منظر ضرورتهای جدید مورد بازخوانی قرار گرفته و مواردی که با تحولات زمانه و نیازمندیهای عصرناسازگار است، تصحیح شود. به قول نویسنده، تراث قدیم، راهنمای اساسی برای فرهنگ بومی است. (۱۳)
▪ دفاع از هویت فرهنگی از طریق کاهش اتکای بر غرب و تقویتخودباوری. نویسنده پیشنهاد میدهد که برای این امر بازنمایی میراث فرهنگ بومی و آشکار نمودن کاستیهای فرهنگ غربی، میتواند مفید و کارساز باشد. میگوید: «فرهنگها عموما در مقطع تاریخی خاص و در درون جامعه خاص، رشد میکنند و پس از آن از طریق وسایل ارتباطی و تلاش برای هژمونیک شدن، هیمنه خود را بر سایر جوامع بسط میدهند. اگر چنین است، در روند جدیدی که ایجاد میگردد، چرا فرهنگ فراگیر و جهانیشده، خود از الزامات جهانی شدن استثنا گردد؟» در این جا حنفی به یک نکته ارزنده اشاره میکند و آن این که: اگر در فرهنگ جهانیشدن، تکثر، تنوع، آزادی اعتقادی و فرهنگی وجود دارد، خود فرهنگ مسلط نیز میبایستی به نقض خود برآید; زیرا او خود ناقض اصولی است که آنها را تبلیغ میکند. (۱۴)
▪ آخرین مرحله لازم برای استراتژی دفاع از هویت و فرهنگ بومی در برابر جهانی شدن، این است که فرهنگ بومی در یک تعامل دو سویه با فرهنگ مسلط، وارد بازی و چانهزنی میشود. در این جاست که فرهنگ بومی ناگزیر است که میان میراث گذشته، ضرورتهای حال و استلزامات آینده زندگی اجتماعی، پیوند زند. بنابراین آنچه سلفیگری تاکید دارد (نگاه مثبتبه گذشته) و آنچه نوگرایان مورد توجه قرار میدهند (نگاه به حال و آینده) در یک معامله منطقی به هم میرسند و بدینترتیب فرهنگ بومی از فرصتها و جنبههای مثبت جهانی شدن، بیشترین بهرهبرداری را نموده، محذورات آن را به حداقل میرساند.
□ نقد و بررسی
نظریه دکتر حنفی در مورد پاسخ اسلامی به جهانی شدن، هر چند دارای نقاط ارزندهای است، اما با تاملاتی چند نیز همواره است. مشکل اساسی نظریه حنفی این است که تعریف خاصی از جهانی شدن ارایه نمیدهد. تلقی وی از جهانی شدن، کلیه ویژگیهایی را برای جهانی شدن در تفاسیر و رویکردهای مختلف بیان شده، دربر میگیرد. میگوید جهانیشدن، یعنی توسعه و گسترش اقتصاد آزاد; جهانیشدن، یعنی سیطره مرکز بر عالم; جهانیشدن به عنوان جدال تاریخی و بالاخره جهانی شدن عنوانی ستبرای حرکتسیطرهطلبانه آمریکا، یعنی تقلیل دنیا به دهکده واحد.
همانگونه که مشاهده میشود وی کلیه دیدگاههای مثبت و منفی را در جهانی شدن وارد میکند. همین نکته باعث میشود که تحلیلهای بعدی حنفی نیز از وضوح و پایداری برخوردار نباشد. نکته دوم در مورد دیدگاه حنفی، ماهیت آرمانی آن است. نویسنده میگوید اگر فرهنگ اسلامی به قرائت پویا از سنتهای گذشته، دستیابد و بتواند بین تراث تاریخی و نیازمندیهای عصری جمع زند، زمینه دفاع از خود را در برابر جهانی شدن دارد. اما توضیح نمیدهد که آیا این کار تا چه اندازه عملی است و مکانیزم تحقق و عینیت آن چگونه است؟ و چه زمانی فرهنگ اسلامی به این مهم دست مییازد؟
۵) برهان غلیون
به نظر برهان غلیون جهانی شدن عبارت است از مرحله جدیدی از نظم جهانی که دارای ویژگی اساسی است: انتقال علوم و سرعت انتقال به گونهای که همگان در جهان واحد و جامعه واحد زندگی مینمایند. بنابراین فشرده شدن زمان و مکان از ویژگیهای جهانی شدن است که در اثر آن هر نظر یا عملی به سرعت در تمام جهان منتشر میشود و بر سایر ملل تاثیر میگذارد و یا تاثیر میپذیرد. (۱۵)
هر چند غلیون همانند برخی دیگر نویسندگان، مبنای اصلی و تکیهگاه مهم جهانی شدن را اقتصاد و حوزه تجارت جهانی میداند، اما همچنان اهمیت جهانی شدن سیاست و فرهنگ را مورد توجه قرار دارد. بنابراین وی در مورد جهانی شدن فرهنگ عقیده دارد که جهانی شدن مربوط به انقلاب دانش و تکنولوژی ارتباطی است، و در راستای سیطره جماعتی بر سایر جوامع عمل میکند. (۱۶)
در نهایت غلیون جهانی شدن را هر چند پدیده تاریخی میداند، اما منشا و خاستگاه آن را با نظامسرمایهداری پیوند میزند. به نظر وی جهانی شدن در راستای هیمنه و برتری جوامع سرمایهداری بر سایر جوامع، قابل تحلیل میباشد. اگر چنین است دیگر فرهنگها در قبال جهانی شدن فرهنگ سرمایهداری «نئولیبرال» چه وضعی دارند؟ کدام استراتژی در مواجهه با جهانی شدن میتواند مفید افتد. برهان غلیون تحول اساسی در موضع و دیدگاههای تقلیدگرایانه فرهنگ اسلامی را پیشنهاد میدهد. در این راستا تقویت اعتماد به نفس، تعدیل نظام جهانی و تطویر تعاون و همکاری اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد.
هرچند غلیون از موضع نفی سلطه فرهنگی صحبت میکند، اما هیچگاه استراتژی مقابله از بیرون و رویارویی خارج از حوزه جهانی شدن را مطرح نمیکند، بلکه این عقیده را دارد که میبایستی موضع، نص و نفی سلطه فرهنگی با ورود در درون منظومه جهانی شدن و همراهی با این فرایند، انجام گیرد. از این روی وی معتقد است که فرهنگ عربی و اسلامی میبایستی از طریق همراهی مشروط با جهانی شدن به بدیلسازی فرهنگی در درون آن بپردازد و این امر هم اکنون باید اجرا شود نه آن گونه که برخی میاندیشند که تا لحظه خلاصی و رهایی از هیمنه دولتی فرا رسد و زمینههای تغییر پدید آید، باید صبر کرد. این زمینهها را بایستی از طریق ورود در گردونه جهانی شدن فراهم نمود. به نظر او، برخورد با جهانی شدن را در سه استراتژی متفاوت میتوان گونهیابی کرد:
۱) مقاومت در برابر جهانی شدن و نادیده انگاشتن اهمیت، لوازم و ابعاد مختلف آن. دراین طریق به جای حرکت فعال و پویا در برابر جهانی شدن از واقعیتهای عینی چشمپوشی میشود. هر چند اینان تلاش میکنند تا از طریق اجتناب و دوریگزیدن از جهانی شدن از آثار و تبعات آن در امان مانند، اما ماهیت جهانی شدن به گونهای است که حتی ناخواسته برخی از الزامات خود را بر اینان تحمیل خواهد کرد.
۲) استراتژی همراهی و اعتراف به اهمیت آن، با اتخاذ موضع نفی از درون نظام. این موضع به گفته غلیون روشی است که به نظر سمیرامین منطقی و مناسب است. در این جا هدف، ایجاد نظام بدیل در قبال جهانی شدن سرمایهداری است. سمیرامین در جایی از نوشتههای خود با تقسیمبندی نظام جهانی به مرکز، نیمه پیرامون و پیرامون، روش به هم زدن نظم موجود را از طریق فعالیتهای شورشی و براندازانه از درون نظام سرمایهداری جستجو میکند! در این جا نیز به نظر برهان غلیون، استراتژی نفی مطلق جهانی شدن دنبال میشود، اما از طریق همراهی و رخنه کردن در درون نظام جهانی. او با نقد معتقد است که هر دو دیدگاه بدان دلیل که به نفی مطلق جهانی شدن بر میخیزند و دارای ماهیت کاملا سلبیاند، به خطا میروند.
۳) سومین استراتژی که خود نویسنده نیز میپذیرد، بر این مبنا استوار است که جهانی شدن ثمره و محصول تطورات مختلف تاریخی است. بنابراین استراتژی مقابله با آن - که جهانی شدن را نه یک فرایند تاریخی بلکه محصول تلاش غرب برای سیطره برنظام جهانی شدن میداند - دچار اشتباه تحلیلی و نظری است. به نظر او جهانی شدن کاملا یک پدیده منفی و زیانبار نیست، بلکه در برخی ابعاد افقهای جدیدی را برای جوامع بشری میگشاید; هرچند از برخی جهات تهدیداتی را نیز ایجاد میکند. در این دیدگاه درک تناقضات درونی جهانی شدن و آشکار نمودن جنبههای منفی و زیانبار آن، در نهایت تفکیک فرصتهای برآمده از محذورات و تهدیدات مبتنی بر آن، میتواند برای برخورد منطقی و کارآمد با این مقوله کارآمد و مفید باشد. وی جهانی شدن را در این چارچوب مورد مطالعه قرار میدهد. هرچند خود اذعان میکند که به دلیل هژمنوتیک شدن فرهنگ لیبرالیسم و کاستیهای نظری فرهنگ عربی - اسلامی، این امر با مشکلات جدی روبرو است. اما این مشکلات به مفهوم آرمانی بودن این اندیشه نخواهد بود. در نهایتبه نظر این نویسنده از آنجا که جهانیشدن یک فرآورده طبیعی و محصول تاریخ بشری است، حتی خود غرب و فرهنگ غربی را نیز دربرمیگیرد و از این رو نفی مطلق آن مبنای منطقی ندارد. از سوی دیگر این فضای جدید از نظر سیاسی و فرهنگی، همان گونه که چالشآور است، افقهای جدیدی را نیز ایجاد میکند. استراتژی کارآمد میبایستی ضمن فهم چالشهای درونی جهانی شدن، به تفکیک جنبههای مثبت و منفی آن همت گمارد; جنبههای منفی آن را مورد نقد قرار دهد و ضمن آشکار نمودن نقایص و تعارضات درونی آن، به الگوسازی بدیل و جایگزین بپردازد. در مجموع برهان غلیون تمام این فعالیتها را از طریق همراهی و همآویی با جهانیشدن مورد توجه قرار میدهد.
□ نقد و بررسی
دیدگاه غلیون هرچند از نظر مبنایی در دستهای از نظریات خوشبینانه جای میگیرد و جهانی شدن را یک فرایند طبیعی و بدور از مداخله هدایتگرانه غرب عنوان میکند، اما از آنجا که در درون این چارچوب به استراتژی مقابله فعال و پویا میرسد میتواند، در خور توجه باشد. اما آنچه در این نظریه بدان توجه نمیشود، مکانیزمهای اجرایی و یا تحقق این نظریه است. در عمل استراتژی برخورد فعال چگونه تنظیم و اجرا میگردد؟ آیا در درون گفتمان مسلط غرب، «بنابر نظریه فوکو که گفتمانهای مسلط دانشسازاند» ، امکان فهم تناقضات درونی گفتمان مسلط وجود دارد؟ آیا در درون این گفتمان میتوان توانمندیها و کاستیهای فرهنگ بومی را فهم کرد؟ برهان غلیون به این موارد نمیپردازد.
نویسنده: سید عبدالقیوم - سجادی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از هفته نامه پگاه حوزه، شماره ۶۹
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از هفته نامه پگاه حوزه، شماره ۶۹
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست