جمعه, ۲۰ مهر, ۱۴۰۳ / 11 October, 2024
مجله ویستا

حلقه مفقوده امنیت در قفقاز


حلقه مفقوده امنیت در قفقاز
در اثبات نیات امپراتورمآبانه روسیه همین بس که دوسال پیش جسد «ماریا فیودوروا» مادر آخرین تزار روس به همت ولادیمیر پوتین عاقبت پس از سال‌ها فراق به خانه بازگشت و در مراسمی پراحتشام و با حضور سران روسیه در سن‌پترزبورگ به خاک سپرده شد و در انکار هیبت شوروی‌مآبانه روس‌ها همین بس که به برکت ولادیمیر پوتین، رهبری روسیه برای اول بار به اختیار دست به دست شد و پیش از آنکه پوتین هوس رهبری مادام العمر کند عنان رهبری را به الکساندر مدودوف سپرد و خود در پشت ابرها پناه گرفت. امپراتوری شوروی مایه فخر و مباهات پوتین نیست؛ چه آنکه هرگاه می‌خواهد کژخلقی رهبر جوان گرجستان را نشانه بگیرد او را به استالین (که از قضا تبار گرجی هم داشت) شبیه می‌سازد و هر وقت بخواهد اقتدار روسیه را به رخ بکشد به نمادهای تزارها تشبث می‌جوید. بحران چندساله تفلیس و مسکو نیز باید با توجه به نیات و تصویر ذهنی رهبران روسیه از خود نگریسته شود و نیز تصویری که روس‌ها از نقش و نیات گرجی‌ها در ذهن دارند. افزایش نیروهای نظامی روسیه در آبخازیا و در پی حمایت ناتو از عضویت گرجستان و اوکراین در این اتحادیه نظامی و کمی جلوتر استقلال کوزوو از صربستان که برخلاف خواست قلبی روسیه صورت پذیرفت و به سرعت از جانب غالب قدرت‌های غربی به رسمیت شناخته شد و از سویی تهدیدات توخالی گرجستان و شخص ساکاشویلی که به نظر می‌رسد بیشتر مصرف داخلی داشته باشد، برآمده از بحران ریشه‌ای و دامنه‌دار قومی و تاریخی میان دو کشور است. اما اصل بحران از آنجا آغاز شد که گرجستان به انقلاب «رز سرخ» گرفتار آمد و نظام وابسته به روسیه واژگونه شد و نظام وابسته به غرب سر از قلب تفلیس بیرون کشید.
تضادهای مرزی و ارضی روسیه و گرجستان پیرامون دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی که یکی در سال ۱۹۹۲ و دیگری به سال ۲۰۰۶ استقلال خود را از گرجستان اعلام داشتند اما از سوی کسی به رسمیت شناخته نشدند در درجه اول بازمانده تبعات فروپاشی شوروی است اما تشدید این مخاطرات بالقوه در مقطع کنونی را می‌بایست با در نظر داشتن مناسبات تیره و تار و البته شتابناک غرب و روسیه به مداقه کشید که بداهتا شامل حال گرجستان غرب‌گرا نیز می‌شود. علاقه وافر گرجستان به عضویت در ناتو و اتحادیه اروپایی که با مخالفت سرسختانه روس‌ها مواجه شده است و آخرین آن در مواضع روسیه و ناتو در اجلاس بخارست خودنمایی کرد به واقع منتج از هراس تاریخی گرجستان از هژمونی مطلق روسیه بر قفقاز است که با اهمیت یافتن دوچندان این منطقه بر اثر منابع انرژی و دیگر منابع کشمکش‌زا همانند ترانزیت غیرقانونی مواد مخدر به اروپا یا احتمال تقویت بنیادگرایی اسلامی و به یک کلام ضرورت «مدیریت منطقه‌ای» اضطرابی معنادار می‌یابد. بی شک سیرت بحران دوگانه تفلیس و مسکو علاوه بر ساختار متشنج و ذاتا بحران‌آفرین قفقاز با صورت‌بندی ناخوشایند دول غربی با نگاه یکجانبه‌گرایانه که روسیه را در جایگاه معتبری نمی‌نشاند و رشد و بالندگی این کشور را علامت بازگشت نظام بین‌الملل به جهان چند قطبی نمی‌شناسد، رابطه سیستماتیک دارد.
اوج این مناقشه در مناظره غیررسمی «دیمیتری روگوزین» نماینده دائم روسیه در ناتو و «جیمز آپاتورای» سخنگوی ناتو در نشست بروکسل رخ داد که هر یک دیگری را به تخطی از اصول اجماع شده همکاری در ۹۰ که بنا را بر استقرار نیروهای حافظ صلح روسی در منطقه آبخازیا گذاشته بود متهم می‌کرد. بنابراین تعارض منافع روسیه و گرجستان اساسا تعارضی فائقه در سطح جهانی و ژئواستراتژیک برای روسیه و در آنسو محلی و شدیدا استراتژیک برای گرجستان است. بسیاری گمان می‌کنند که این ویژگی رقابتی دنیای آنارشیک است که تصادم کشورها را ناگزیر می‌سازد اما هم اینان به یاد نمی‌آورند که آنارشی ساختار یا به کلامی بستر شکل‌گیری مناسبات دوستانه و خصمانه است و لاجرم نوع رفتار سیاسی و اقتصادی را بر کسی تحمیل نمی‌کند. این مناقشه امنیتی میان گرجستان و روسیه که از تحریم گرجستان و انسداد گذرگاه‌های ارتباطی گرجستان و روسیه به کریدور شورای امنیت نیز در پی شکایت گرجستان از روسیه به دنبال انهدام هواپیمای تجسسی گرجی بر فراز آبخازیا کشیده شد، در حقیقت، بازخورد دو رویکرد امنیتی بلکه حتی بازتاب دو طریقت خودشناسی است که یکی گریز از عصر تزارها را می‌خواهد و دیگری بازگشت تزاریسم را می‌طلبد.
جدای از این واقعه روانشناختی توده‌ها و نخبگان، مسئله امنیت بلکه «امنیت ملی» در رهگذر تفهم مناقشه دوگانه روس‌ها و گرجی‌ها بسی مهم‌تر از روانشناسی رهبران دوسوی قفقاز است. به این ترتیب شکل امنیتی که بازیگران سعی در تسخیر آن دارند با دو بعد سخت‌افزاری و نرم‌افزاری امنیت مرتبط است. بدین معنا عناصر سازنده سخت‌افزار امنیت آن دست عناصری هستند که نخبگان تصمیم‌ساز به مثابه معنای تجسد یافته و تفکیک‌ناپذیرکلیت امنیت درک می‌کنند؛ همانند حفظ تمامیت ارضی یا برخورداری از میزان مشخصی از نیروی نظامی تدافعی.
در حقیقت مولفه‌های سازنده سخت‌افزار امنیت همان فاکتورهای مادی امنیت هستند به گونه‌ای که بدون حداقل استنباطی از ملحوظ و محفوظ داشتن آن دستیابی به کلیت امنیت ممکن نمی‌شود. دقت داشته باشیم که «سخت افزار امنیت» تفاوت ماهوی با «سخت افزار قدرت» ندارد بلکه تمایز در چگونگی برداشت رهبران از اسلوب به‌کارگیری آنها از جمله ادوات نظامی است که تعیین‌کننده ارزش دفاعی یا تهاجمی آن می‌شود. انتظاری که رهبران سیاسی از کارکرد کشتی‌های جنگی و تانک‌ها دارند، ارزش دفاعی یا تهاجمی این ابزارها را هم تعیین می‌کند. بنا به همین ویژگی تبدیل‌پذیری سهل و آسان افزارهای نظامی، معلوم می‌شود که چرا سلاح هسته‌ای در زرادخانه‌های برخی کشورها مخل صلح و امنیت به حساب نمی‌آید اما برخورداری از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای و با درجه تهدیدکنندگی بسیار نازل‌تر در برخی دیگر از کشورها، عامل برهم زننده صلح جهانی معرفی می‌شود.
چنانکه از نیشتر چاقو می‌توان هم به عنوان قتاله استفاده کرد و هم در پوست گرفتن سیب بهره برد. بعد دوم اما عناصر نرم‌افزاری، ذهنی یا روانی امنیت را تشکیل می‌دهند؛ عناصری که سبب تشجیع نخبگان و تصمیم گیرندگان به اتخاذ تصمیمات مبتنی بر تهور و تهاجم و یا بالعکس حزم و تدافع می‌شود. از عناصر متجلی در این زمره یکی تصویر ذهنی رهبران از کیفیت توان خود و همچنین تصویری است که همان رهبران از توان، نیات و ابزارهای دیگر کنشگران در محیط رقابت دارند. به مثال چاقو برگردیم. فرض کنیم در تاریکی با فردی مواجه می‌شویم که وسیله‌ای مشابه چاقو یا قلم‌مو به دست دارد. در مواجهه با او چه خواهیم کرد. اینکه فرار را بر قرار ترجیح دهیم یا ستیز را بر گریز رجحان ببخشیم بسته به آن است که حریف را چگونه برانداز کنیم. اگر به شرارت او باور داشته باشیم ابزار در دست او را چاقوی قتل خواهیم پنداشت و اگر به خوش طینتی او ایمان بیاوریم، وسیله را قلم‌موی بوم نقاشی قلمداد می‌کنیم. راز دیپلماسی در تاریکی سیاست بین‌الملل همین است. اعتماد‌سازی به اینکه ابزار دست ما قلم‌مویی بیش نیست حتی اگر چاقوی برنده باشد و سلاح کشتار جمعی نیست حتی اگر بمب اتم باشد. چه آنکه اگر حریفان ابزار صلح ما را آلت خصم بنگارند کرداری خواهند داشت که با مخاصمان و دشمنان دارند و اگر در پندار آنها وسیله خصم ما ابزار صلح باشد رفتاری خواهند داشت که با مصلحان و دوستان دارند. البته رابطه دوسویه قدرت و امنیت کمی پیچیده‌تر است؛ همانند اینکه برخورداری از قدرت بلامنازع یک بازیگر سلطه‌گر در دو سطح منطقه‌ای و جهانی نهایتا «آستانه روداری» حریفان را در برابر سلاح‌های کشنده قدرت هژمون افزایش می‌دهد.
به هر رو با این تفصیلات می‌توان فهمید که چرا میکائیل ساکاشویلی به اصرار، خود را متعلق به اردوگاه غرب می‌داند و روسیه از گسترش میدانی ناتو هراسان می‌شود. مسئله اصلی تصویر کدر ذهنی طرفین از نیات و ابزارهای دیگری است. مسئله نه جوهره آنارشی که فقدان اعتماد در بستر آنارشی است.
دیاکو حسینی
منبع : روزنامه کارگزاران