دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


اقتصاد آزاد و اوضاع آمریکا


اقتصاد آزاد و اوضاع آمریکا
نه این که فکر کنید تنها سوسیالیست‌ها و پیروان مکاتب آلترناتیو اقتصاد آزاد، خواهان شکست هیمنه سیاسی - نظامی‌ایالات متحده در جهان باشند، ...
... که با اندکی ژرف‌نگری می‌بینید که پیروان مکتب آزادی‌خواهی و اقتصاد بازار نیز بر این اعتقادند که عملکرد ایالات متحده در کشورهای دیگر و به خصوص جنگ‌هایی که به آن دامن زده است، با اساسی‌ترین بنیان‌های مکتب اقتصاد آزاد همخوانی ندارد. تحدید و تهدید حقوق و آزادی فردی مردم جنگ زده بزرگ‌ترین گناهی است که بر دوش دولت بوش سنگینی می‌کند و معیاری برای توجیه آن نیست، مگر دلایلی که از زبان خود وی جاری می‌شود: «من تصمیم گیرنده هستم و من بهترین را انتخاب می‌کنم» (۱۸ آوریل ۲۰۰۶). این منطق مکتب آزادی‌خواهی نیست، و به باور پیروان این مکتب، ایالات متحده اتفاقا از جاهایی ضربه می‌خورد که در رفتارش مبانی این مکتب را فراموش کرده است. در واقع آن جنبه‌ای از چهره ایالات متحده که به باور عامه، همراه با زورمداری است، دقیقا در تضاد با اصول مکتب اقتصاد آزاد است. به همین رو ادعای این مساله که این وجه ایالات متحده برآمده از اندیشه مدرن آزادی در غرب است، تنها در سطح ادعا باقی می‌ماند، زیرا اثبات آن در حالی که مبانی این اندیشه به طور شفاف در تضاد با آن است، غیرممکن می‌نماید. آن چه که شاید باعث می‌شود این ادعای پیروان مکاتب آلترناتیو آزادی‌خواهی، از سوی عوام مورد پذیرش قرار گیرد، تنها به این مساله برمی‌گردد که قدرت سیاسی- نظامی‌ ایالات متحده برآمده از قدرت اقتصادی است که مدیون اندیشه اقتصاد آزاد است.
در حقیقت قدرت اقتصادی این ابزار را به سردمداران ایالات متحده می‌دهد تا نظم جهانی را بر مبنای خواسته‌ها و قدرت خود تنظیم کنند. این نه برآمده از اندیشه آزادی‌خواهی که برآمده از بلندپروازی است که هر قدرتمندی را وسوسه می‌کند، وسوسه‌ای که حتی عمل بر خلاف عقیده را تجویز می‌کند، وسوسه‌ای چون هر وسوسه‌ای دیگر. سخن به اینجا رساندم تا محو تماشای آنانی نشویم که با نادیده گرفتن واقعیت، اقتصاد آزاد را به خصیصه‌های ددمنشانه پیوند می‌زنند و با اقرار به نابودی ظلم و زور نتیجه می‌گیرند که پس اقتصاد آزاد نیز به پایان می‌رسد. فارغ از این، تحولات اخیر بازارهای مالی است که پیروان مکاتب آلترناتیو را به تکاپوی تازه واداشته است و آن را نشانی می‌دانند بر ختم به زعم خود محتوم اقتصاد آزاد. اما مساله آن است که علم اقتصاد بازار، خود رکود‌های دوره‌ای را می‌پذیرد و انکار نمی‌کند و اتفاقا برای بسیاری این رکودها نه مضر که مطلوب بازار است. آنچنان که آدمی‌در طول روز فعال است و نیاز به خواب دارد تا قوای خویش را احیا کند، بازار نیز نیازمند رکود است تا نیروهای ناکارآمد از دور خارج شوند و عاملان کاراتر جای آنان را بگیرند. لیک همچنان که خواب طولانی مضر است و برخی خواب‌ها نیز بیمارگونه می‌نمایند و نیاز به درمان دارند، تمام بیم اقتصاددانان نیز از عمق و دامنه رکود است.
روزگاری فریدمن راه‌حل یک خواب راحت را برای اقتصاد بازار تجویز نموده بود و همین رییس فعلی فدرال رزرو از او برای این نسخه تقدیر کرده بود، لیک این بار هم بانک مرکزی آنچنان بدان نسخه وفادار نبود و رکود از جای دیگر آغاز شد. اجماع اقتصاددانان رکود فعلی را دردناک می‌بیند، آنچنان که از شکل یک خواب معمولی قوت بخش، فراتر است. این بدان معنا نیست که بازار بدون مداخله دولت به سامان نمی‌رسد، بلکه با احتمالی بالا این به سامان رسیدن، هزینه مادی و معنوی بسیاری بر دوش عموم خواهد گذاشت و این همان شکست بازاری است که حتی اقتصاددانان لیبرالی همچون اقتصاددانان مکتب شیکاگو بدان اعتقاد دارند. اما طرز مداخله در این بین پر اهمیت است.در حالی که در بریتانیا دولت به سمت دولتی کردن بانک‌ها می‌رود، در ایالات متحده بحث بر سر خرید وام‌های مسکن است. آنچنان که مشخص است، در روش آمریکایی اتکا به مبانی اقتصاد آزاد بیش از روش انگلیسی نمود می‌یابد و همین مساله می‌تواند اثر مداخله را در بلندمدت نشان دهد. در حقیقت فارغ از مداخله، روش مداخله بیشتر می‌تواند تهدیدکننده اقتصاد بازار باشد. تهدید بازار با تعیین سقف یا کف قیمتی، ایجاد انواع محدودیت‌های جیره‌بندی، دولتی ساختن عرضه کالا‌ها و خدمات، نوعی از مداخله است و عمل در چارچوب بازار برای خرید کالایی توسط دولت نیز نوعی دیگر، و نیک می‌دانیم کدام مداخله همواره مذموم بوده است. بنابراین باید با نگاه به واقعیت رکود فعلی راه مداخله‌ای را که مخرب آینده اقتصاد بازار نباشد، برگزید و به نظر می‌رسد این همان گزینه‌ای است که اقتصاد ایالات متحده به دنبال آن است.
با این وجود فراموش نکنیم آن درس بزرگ پوپر را که معتقد بود تضمینی کامل وجود ندارد که جامعه باز به جامعه‌ای بسته تبدیل نشود، آنچنان که دیدیم آلمان دهه ۱۹۳۰ را و باز هیچ تضمین صد درصدی (هر چند می‌توان به تضمینی بالا اعتقاد داشت) وجود ندارد که اقتصاد آزاد به یک اقتصاد بسته تبدیل نشود، اما می‌دانیم که جامعه باز و اقتصاد آزاد محصول قرن‌ها حیات و تفکر بشری است که شاید در دوره‌هایی که محصول غلیان احساس و عدم عقلانیت است، خللی در آن ایجاد شود، اما باز جامعه انسانی بدان باز خواهد گشت و باز آنکه نه به علت تضمین و حتی کارآمدی اقتصاد آزاد، که به خاطر نفس آزادی بدان اعتقاد داریم. نتیجه آن که ای بسا هیمنه نظامی‌و سیاسی ایالات متحده بشکند، این نشانی بر افول اقتصاد آزاد نیست، بل باید در جست‌وجوی قدم‌هایی بود که ایالات متحده بر ضد مبانی اقتصاد آزاد برداشته است. بعد آنکه رکود فعلی قابل درمان است و راه‌های درمانی آن نیز آن‌چنان که شرح داده شد، منطبق بر علم است و تا جای ممکن در راستای بازار. در نهایت آنکه تضمینی تمام وجود ندارد که در دوره‌هایی بازترین اقتصادها بسته نشود، اما این دلیلی نیست بر آنکه پیروان اقتصاد آزاد حتی لحظه‌ای بر برتری تفکر خویش بر آلترناتیو‌های دیگر شک کنند.
پویا جبل عاملی
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد