دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا
یونسکو عرصه رویارویی قدرتها
قدرتها همواره برای استقرار خود به نهادها، هنجارها و روشهایی نیاز داشتند كه استمرار آنها را ممكن و مقدور سازد. تاسیس سازمانهای بینالمللی و كارگزاریهای تخصصی آنها یكی ازجلوههای تلاش در این جهت تلقی میشود. در پایان جنگ جهانی دوم نیز نیروهای فاتح و در راس آنها ایالاتمتحده امریكا سازمانها و نهادهای بینالمللی را ایجاد كردند. یونسكو یكی از نمونههای بارز این تلاش محسوب میگردد. باوجوداین، تغییر شرایط بینالمللی و افزایش بازیگران در عرصه بینالمللی و سازمان ملل، زمینهساز قدرتمندی اعضای ضعیف در برابر نیروهای تاثیرگذار و مدافع منافع قدرتهای بزرگ گردید. مقاله حاضر، به بازخوانی فراز و فرود تحولات و معادلات قدرتی كه در قالب كارگزاری تخصصی یونسكو صورت گرفته، پرداخته است و نشان میدهد كه سازمان ملل متحد و كارگزاریهای تخصصی آن، عرصهای رقابتی و چالشی است كه نمیتوان همواره نتیجه آن را در جهت منافع قدرتهای بزرگ پیشبینی نمود.
امریكا، یكی از دولتهای پیروز در جنگ جهانی دوم، برای حفظ صلح و جلوگیری از تكرار مناقشات بینالمللی، از تاسیس سازمانهای بینالمللی سیاسی و غیرسیاسی حمایت كرد. حمایت حقوقی و مالی امریكا از این سازمانها نفوذ گستردهای را طی چند دهه برای دولت امریكا بهوجود آورد، ولی بهتدریج نفوذ ناروای امریكا با مخالفت و مقاومت دیگر اعضای سازمانهای بینالمللی روبرو شد. امریكا برای حفظ نفوذ در این سازمانها از ابزارهای مختلف چون تطمیع و تهدید استفاده كرد، ولی در برخی موارد ناكام ماند و ناچار شد در برابر كشورهای مخالف عقبنشینی كند.یونسكو از جمله عرصههایی بود كه امریكا به حفظ نفوذ در آن اهمیت بسیار میداد، اما در دهه ۱۹۷۰ در وضعی خاص به درگیری با اعضای این سازمان و دبیركل آن ناچار شد. این مقاله بهطور مختصر به علل و عوامل وقوع این درگیری اشاره میكند.
● جنگهای جهانی و سازمانهای بینالمللی
تاریخ سیاسی قرن بیستم با دو مشخصه اصلی، یعنی جنگهای بزرگ جهانی و سازمانهای بینالمللی، از دوران پیش متمایز میشود. درواقع دو جنگ جهانی اول و دوم كه بسیاری از كشورهای جهان را تحتتاثیر قرار داد، به تاسیس سازمانهای بینالمللی منجر شد. بسیاری از سیاستمداران و مردم عادی در كشورهای مختلف به این سازمانها امید فراوان بستند تا از تكرار درگیریها و مناقشات بینالمللی جلوگیری كنند و صلح و امنیت جهانی را حفظ نمایند. البته باید گفت كه تكوین سازمانهای بینالمللی جدید از قرن نوزدهم آغاز شده بود. این سازمانهای بینالمللی، ابزاری بودند در دست دولتها تا برای تامین اهداف سیاسی و عرضه خدماتی كه بهتنهایی از یك كشور ساخته نبود، از آنها استفاده كنند. عملكرد این سازمانهای بینالمللی را میتوان در نوع رابطهای كه میان آنها و دولتهای قدرتمند و ضعیف برقرار بود، ارزیابی كرد.[i]
سازمان ملل متحد و كارگزاریهای وابسته به آن (Specialized Agencies) از جمله سازمانهای مهم بینالمللیاند كه در قرن بیستم تاسیس شدند. پیرامون سازمان ملل تاكنون بیش از چهارده كارگزاری وابسته بهوجود آمده كه فعالیتهای آنها تاحدزیادی هماهنگ با اهداف و اصول اساسی سازمان ملل متحد است، اما حوزههای محدودتری از همكاری جهانی را تحت پوشش قرار میدهند. اهمیت و میزان نفوذ این سازمانهای وابسته، تحتتاثیر عوامل مختلف قرار دارد. برخی از آنها مانند اتحادیه جهانی پست (UPU) كه عملكرد بسیار تخصصی و محدود دارد، كمتر تحت نفوذ قدرتهای بزرگ قرار گرفته و استقلال بیشتری داشتهاند، ولی برخی دیگر مانند صندوق بینالمللی پول (IMF)، یونسكو و حتی فائو از بدو تاسیس تاكنون بارها عرصه مناقشات و بحثهای طولانی و ملالآوری بودهاند كه در اصل ارتباط منطقی چندانی با اهداف و ماموریتهای این سازمانها نداشته است.[ii]
● قدرتهای بزرگ و سازمانهای بینالمللی
اكثر كارشناسان، تاریخ فعالیت سازمان ملل متحد را به پنج دوره تقسیم میكنند كه این تقسیمبندی تا حد زیادی به كارگزاریهای وابسته نیز مربوط میشود:
۱) از زمان تاسیس تا سال ۱۹۴۷ كه نشانه بارز آن همكاری میان اعضای دائمی شورای امنیت برای استقرار صلح و ثبات بود؛
۲) دومین دوره در سال ۱۹۴۷ با مساله یونان شروع شد و با بهوجود آمدن اختلافنظر میان اعضای شورای امنیت اولین ضربه به روحیه همكاری دولتها در این سازمان وارد شد؛
۳) در سال ۱۹۵۵ با تشكیل كنفرانس باندونگ و سپس پیدایش جنبش عدم تعهد، اعضای اصلی سازمان ملل به سه گروه تقسیم شدند؛
۴) چهارمین دوره از سال ۱۹۶۱ و همزمان با مرگ دبیركل، راگ هامرشولد، و رشد فزاینده استقلالطلبی در كشورهای جهان سوم آغاز شد. در این دوره توجه سازمان ملل و كارگزاریهای وابستهاش به توسعه اقتصادی ــ اجتماعی جهان سوم و كشورهای تازهاستقلالیافته معطوف شد. در این دوره كارگزاریها استقلال و قدرت بیشتری یافتند؛
۵) فروپاشی كمونیسم و پایانیافتن نظام دوقطبی در جهان كه سازمان ملل متحد را در موقعیتی جدید قرار داد.
در این سالها، یكی از مسائل مهمی كه سازمان ملل متحد و كارگزاریهای وابسته با آن روبرو بودند، تلاش برخی دولتهای غربی بهویژه امریكا برای نفوذ در این سازمان بود. هرچند تاسیس سازمان ملل مانند هر سازمان بینالمللی دیگر، مستلزم اقدام دولتها و تفاهم درباره اهداف و ساختار تشكیلاتی این سازمانها بود، هیچكس نمیتوانست پیشبینی كند پس از این مرحله، سازمانهای بینالمللی چگونه عمل خواهند كرد. بسیاری از كشورهای جهان، صرفنظر از انگیزههایی كه ابتدا برای مشاركت در تاسیس چنین سازمانهایی داشتند، بهتدریج به این سازمانها بهصورت ابزاری برای حفظ سلطه یا تحكیم پایههای قدرت خود نگریستند. ازسویدیگر، برخی سازمانهای بینالمللی به تناسب زمان برخی وظایف خود را تغییر دادند یا زمینههای كاری جدیدی به آن افزودند. تكرار این تغییرات، تاثیر مهمی در عرصه جهانی بر جای گذاشت. این تاثیر متناسب با حیثیتی بود كه قبلا آن سازمان كسب كرده بود، بهخصوص اگر چنین سازمانی كمتر دچار جهتگیریهای سیاسی شده بود، اعتبار و وزن بیشتری در عرصه جهانی داشت و گاه ناگزیر میشد برای حفظ این اعتبار، با دولتهای سلطهطلب كه خواستار نفوذ بر آن سازمان بودند، رویارو شود.
البته مسلم است كه در وضعیت عادی هیچ كشوری نمیتواند بهتنهایی در یك سازمان بینالمللی، تصمیمگیرنده باشد. اما آنچه اغلب روی میدهد، مانورهای متعددی است كه در داخل و خارج این سازمانها برای رسیدن به اهداف سیاسی و غیرسیاسی انجام میشود. در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم میبینیم هرگاه تعارضات میان نیروهای سیاسی در عرصه بینالمللی شدت گرفته، این سازمانها نیز بینصیب نمانده و به عرصهای برای رقابت نیروهای سیاسی ــ اجتماعی تبدیل شدهاند. چنانكه در دهه ۱۹۶۰.م این تعارضات شدت یافت و در زمان فروپاشی شوروی و همزمان با تلاش امریكا برای سردمداری نظام تكقطبی در جهان به اوج خود رسید.
نكته مهم آن است كه سازمانهای بینالمللی غیرسیاسی مانند یونسكو، WHO و فائو كه براساس اساسنامههایشان اهداف مشخص غیرسیاسی دارند، بهروشنی صحنه درگیریهای سیاسی و سلطهطلبی برخی دولتها بودهاند.[iii]
● رویارویی امریكا و یونسكو
هنگامیكه سابقه اینگونه درگیریها را در سازمانهای وابسته به سازمان ملل بررسی میكنیم، درمییابیم كه امریكا بیش از هر دولت دیگری كوشیده است از این سازمانها برای توسعه نفوذ خود در عرصه جهانی استفاده كند. شاید وابستگی مالی این سازمانها به امریكا در بدو تاسیس و این نكته مهم كه دولت امریكا با توجه به برتری اقتصادیاش در جهان ویران پس از جنگ جهانی دوم، سهم بیشتری را در تامین بودجه این سازمانها به عهده گرفته بود، به امریكا فرصت داد، سالها بر این سازمانها بهطور نامرئی سلطه داشته باشد. سلطه امریكا تا اواسط دهه ۱۹۵۰.م در اكثر كارگزاریهای تخصصی سازمان ملل مشهود بود و این كارگزاریها اگر رئیس امریكایی نداشتند، دستكم برای انتخاب رؤسایشان به نظر مساعد امریكا نیازمند بودند. ولی از اواخر دهه ۱۹۵۰ اوضاع تغییر كرد. تعداد زیادی از كشورهای تازهاستقلالیافته آفریقایی به عضویت سازمان ملل درآمدند و متعاقب آن در كارگزاریهای تخصصی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی حضور یافتند.[iv]
این دولتهای نوپا كه با مشكلات اقتصادی و اجتماعی فراوان روبرو بودند، با حضور در سازمان ملل متحد و كارگزاریها عرصهای برای برقراری تماس با دیگر كشورهای توسعهنیافته یافتند و به وحدتنظر در مورد مسائل خاص خود رسیدند. آنها اگرچه فقیر بودند، همچون كشورهای ثروتمند، یك حق رای داشتند و بهخوبی به ارزش آن واقف بودند.
گرایشهای عقیدتی و منطقهای كه در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در سازمان ملل و كارگزاریها میان برخی اعضا نمایان شد، كار را برای دولتهایی چون امریكا دشوار كرد. ناكامیهای پیدرپی امریكا در تحمیل خواستههایش بر كشورهای عضو سازمانهای تخصصی بینالمللی، بر دوگانگی تاریخی كه در افكار عمومی امریكا نسبت به حضور این دولت در مجامع بینالمللی وجود داشت، افزود و درنهایت، در دهه ۱۹۸۰، به كنارهگیری امریكا از یونسكو، مهمترین كارگزاری تخصصی فرهنگی و اجتماعی سازمان ملل متحد، منجر شد.[v]
● علل خروج امریكا از یونسكو
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد كه به اختصار یونسكو نامیده میشود، با هدف پیشبرد صلح بینالمللی و رفاه عمومیِ نوع بشر از طریق روابط آموزشی، علمی و فرهنگی میان ملتهای جهان، تاسیس شد. اساسنامه یونسكو از آرمانی زیبا سخن میگوید: «ازآنجاكه جنگ از ذهن انسانها آغاز میشود، پس دفاع از صلح نیز باید در اذهان آدمیان بنیان گذارده شود.»[vi]
در میان كشورهای متفق، فرانسه و انگلستان كه در جنگ جهانی دوم صدمات بسیار دیده بودند، با هدف نهادینهكردن فرهنگ صلحطلبی در میان جوامع بشری از تاسیس یونسكو حمایت كردند. آنچه یونسكو را از دیگر كارگزاریهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد متمایز میكند، تعداد اعضا و دامنه گسترده فعالیت آن است.
در این سازمان كلیه كشورهای عضو و واحدهای سرزمینی حق مساوی دارند و چون بیشتر مسائلی كه در محدوده وظایف یونسكو قرار میگیرد، به توسعه اجتماعی و فرهنگی مربوط میشود، كشورهای جهان سوم، همواره برای رفع مشكلات خود به این سازمان توجه خاص داشتهاند و بهویژه در دهه ۱۹۶۰ كه به «دهه توسعه» معروف است، یونسكو عرصه فعالیتهای گسترده و پرشور كشورهای جهان سوم بود كه با توجه به جریانهای سیاسی آن عصر، در تعارض با منافع دولتهای غربی قرار گرفتند و در این راه بلوك شرق و حتی جنبش عدم تعهد از آنها حمایت كردند.
در سال ۱۹۵۴، شوروی، بهعنوان هفتادمین عضو یونسكو، به این سازمان پیوست و سپس در دهه ۱۹۶۰، بیش از بیستوچهار كشور تازهاستقلالیافته آفریقایی به آن ملحق شدند. حضور برخی سازمانهای آزادیبخش و گروههای سرزمینی در یونسكو ناخرسندی دولتهای غربی و از جمله امریكا را موجب شد، بهگونهای كه این دولت، بارها یونسكو را به سیاستزدگی متهم كرد.انتقادات امریكا از یونسكو در دهه ۱۹۷۰ شدت یافت زیرا در همین زمان كشورهای جهانسومی عضو یونسكو بهطور جدی با تحمیلات و نفوذ قدرتهای بزرگ در یونسكو مقابله كردند.[vii] با تشكیل گروه ۲۴ و گروه ۷۷، گروهبندیهای زبانی، جغرافیایی و نژادی كه از قبل در سازمان ملل و كارگزاریهای وابسته به آن دیده میشد، گسترش یافت و امریكا و متحدان غربیاش را درموقعیتی دشوار قرار داد. این كشورها برای اولینبار بهطور جدی دیدگاههای خود را درباره مسائلی چون تبعیض نژادی، فلسطین، بحران خاورمیانه و مشكلاتی كه در راه توسعه اقتصادی و فرهنگی جهان سوم وجود داشت، بیان كردند.این اعتراضات، بیش از همه، متوجه سیاستهای امریكا بود و درمقابل، امریكاییها نیز سازمان ملل و بهخصوص یونسكو را به حمایت از شوروی، چپگرایان اروپایی و كشورهای تندرو جهان سوم متهم میكردند. برخی اقدامات یونسكو در دهه ۱۹۷۰ كه مغایر با اهداف و سیاستهای امریكا و مطابق با خواسته اكثریت اعضا، یعنی كشورهای جهان سوم بود، خشم امریكاییها را برانگیخت. از جمله رویدادهای مهمی كه بهتدریج شكاف میان امریكا و دیگر اعضای یونسكو را عمیقتر كرد، تصویب طرحهای اقتصادی و فرهنگی در یونسكو بود. این طرحها از توسعه در فلسطین، كمك به سوآپو، پذیرفتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) بهعنوان عضو ناظر در امور فرهنگی و آموزشی و مخالفت اكثریت اعضا با پذیرش رژیم صهیونیستی در تقسیمبندی گروههای جغرافیایی یونسكو در كنفرانس عمومی سال ۱۹۷۴ حمایت میكرد. این امر به منزله طرد اسرائیل از یونسكو بود. این موضوع با تهدید امریكا به پرداختنكردن حق عضویت خود به یونسكو خاتمه یافت.[viii] اما مهمترین چالش امریكا و یونسكو، «نظم نوین اطلاعات و ارتباطات» بود كه در واكنش كشورهای جهان سوم به جریان یكسویه اطلاعات تحمیلی كشورهای صنعتی غرب مطرح شد.
مخالفت كشورهای جهان سوم با «جریان آزاد اطلاعات» كه با حمایت امریكا پس از جنگ جهانی دوم بر نظام اطلاعاتی بینالملل تحمیل شده بود، نفوذ كلی امریكا را بر این نظام كه وابسته به صنایع فرهنگی بود، خدشهدار میكرد.
امریكا در سال ۱۹۴۸، در كنفرانس بینالمللی سازمان ملل متحد درباره آزادی اطلاعات كه در ژنو برگزار شد، با تكیه بر ماده ۱۹ اعلامیه حقوق بشر ــ كه در همان سال در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شده بود ــ جریان آزاد اطلاعات را پایه نهاد.
از آن پس امریكا و متحدانش با تكیه بر برتری خود در فناوری اطلاعات و ارتباطات، هجوم اطلاعاتی به جهان سوم را آغاز كردند. حتی در دهه ۱۹۶۰ كه عصر سلطه استعماری بر بسیاری كشورهای جهان به پایان رسید، سلطه امپریالیسم رسانهای و اطلاعاتی غرب، باقدرت و بیرقیب ادامه یافت. آنها، دیر زمانی آزادی بیان را در كشورهای تحت سلطه سركوب میكردند، ولی در سایه تكنولوژی رسانهای جدید، اطلاعات را آنگونه كه میخواستند و به اندازهای كه منافعشان را تامین میكرد، به جهان سوم ارائه میدادند. كنترل اطلاعات در سطح بینالمللی، به تحمیل الگوهای خاصی منجر میشد كه ارزشهای فرهنگی، مذهبی و قومی را در مناطق مختلف به خطر میانداخت. این خطر به اندازهای جدی بود كه حتی كشورهایی چون فرانسه، كانادا و فنلاند لب به اعتراض گشودند.[ix] در دهه ۱۹۷۰، كشورهای جهان سوم موجی از اعتراض به جریان یكسویه اطلاعات را در یونسكو به راه انداختند و جنبش عدم تعهد آنها را حمایت كرد. در اجلاسهای متعدد كه یونسكو از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ برگزار كرد، بر ضرورت قرارگرفتن «جریان متعادل اطلاعات» به جای جریان بهظاهر آزاد اطلاعات تاكید شد. معترضان مدعی بودندهمانگونه كه صنایع غرب بازار كشورهای درحالتوسعه را هدف قرار داده است، صنایع فرهنگی غربی نیز با تولیدات رسانهای خود، فرهنگ دیگر ملتها را تهدید میكند. كشورهای درحالتوسعه، عدم توازن اطلاعات را فقط موجب تداوم فقر در فناوری ارتباطات و اطلاعات نمیدانستند، بلكه عقیده داشتند این موضوع تهدیدی برای استقلال فرهنگی جوامع مختلف است؛ همانگونه كه استعمار كوكاكولا (CoCa-Colonization) جهان را درمینوردد، اطلاعات ارسالی جوامع غربی هم كشورها را تسخیر میكند.[x] آی. ك. گوجرال، وزیر وقت اطلاعات دولت هند، در شانزدهمین اجلاسیه كنفرانس عمومی یونسكو كه در پاییز ۱۹۷۰ در پاریس برگزار شد، با آماری دقیق، از هجوم اطلاعاتی غرب به كشورهای جهان سوم سخن گفت و به انتقاد از آن پرداخت. او گفت: «تعداد اخبار ارسالشده به طرف هندوستان از طرف خبرگزاریهای غربی، پانصد برابر اخباری است كه از هندوستان به خارج ارسال میشود.»[xi] پس جریان آزاد اطلاعات، افسانهای بیش نیست.
حمایت قاطع شوروی از موضوع جریان متعادل اطلاعات در این اجلاسیه و پس از آن، و نیز تصویب قطعنامهای از طرف یونسكو در حمایت از مبارزات ضدنژادپرستی و آپارتاید در پاییز ۱۹۷۴، خشم شدید امریكا و انگلیس را برانگیخت و موجب تبلیغات فراوان درباره جبههگیری مشترك كشورهای جهان سوم و كمونیستها شد. در كنفرانس عمومی یونسكو كه در پاییز ۱۹۷۶ در نایروبی كنیا برگزار شد، درگیری لفظی شدیدی میان نمایندگان دولتهای غربی و هیاتهای نمایندگی كشورهای جهان سوم و كشورهای سوسیالیستی بهوجود آمد و كار به جایی رسید كه امریكا برای جلب رای كشورهای جهان سوم به تطمیع آنها پرداخت و پیشنهاد كرد اگر این كشورها از مواضع قبلیشان صرفنظر كنند، كمكهای فنی، مالی و حتی ماهوارههای ارتباطی در اختیار آنها قرار میدهد. بااینحال، باز هم امریكا و انگلیس در اقلیت قرار گرفتند و درنهایت تهدید كردند كه پرداخت سهمیههای مالی خود در بودجه یونسكو را قطع میكنند و از این سازمان خارج میشوند. كارشكنی امریكا و متحدانش موجب شد تصویب قطعنامهای در مخالفت با سلطهجویی انحصارهای بزرگ اطلاعاتی به تعویق افتد، ولی اعضای یونسكو به دبیركل ماموریت دادند كمیسیونی ویژه برای بررسی مسائل ارتباطی تشكیل دهد. این كمیسیون كار خود را در سال ۱۹۷۷ شروع كرد و در سال ۱۹۸۰ به پایان رساند. گزارش نهایی این كمیسیون كه به نام «كمیسیون مكبراید» شهرت دارد، از دستاوردهای مهم همكاری كشورهای درحالتوسعه در سازمانهای بینالمللی برای تحقق عدالت و مبارزه با توسعهطلبی و نفوذ قدرتهای بزرگ بود.[xii]
این گزارش در بیستویكمین اجلاسیه كنفرانس عمومی یونسكو در سال ۱۹۸۰ تصویب شد و قطعنامهای هم درباره برقراری نظم نوین اطلاعاتی صادر گردید كه رفع انحصارهای عمومی و خصوصی در امر ارتباطات، آزادی مطبوعات، كمك به كشورهای جهان سوم برای بهبود وضع ارتباطات آنها، احترام به هویت فرهنگی همه جوامع و تعادل در دستیابی به منابع خبری در عرصه بینالمللی را خواستار بود.
در همه اجلاسها، دولتهای غربی و بهخصوص امریكا بهشدت در انزوا بودند و پیشنهادهای آنها با مخالفت اكثر دولتها روبرو میشد. در پاییز ۱۹۸۳، امریكا در بیستودومین اجلاسیه كنفرانس عمومی یونسكو هنگام بحث درباره «برنامه بزرگ ارتباطات در خدمت انسانها» ــ كه یونسكو آن را برای سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۹ طراحی و پیشبینی كرده بود ــ اعلام كرد به علت «سوء مدیریت» و «سیاستزدگی» از یونسكو خارج خواهد شد.[xiii]
در سال ۱۹۸۴ این تهدید عملی شد و پس از امریكا، انگلیس و سنگاپور هم از یونسكو خارج شدند و حتی تهدید كردند از اتحادیه جهانی مخابرات هم خارج خواهند شد. آنها خواستار اولویت خصوصیسازی در صنایع ارتباطی و پذیرفتن اصل رقابت براساس مقررات «گات» بودند.[xiv]
با خروج امریكا از یونسكو كه یكچهارم بودجه این سازمان را تامین میكرد، محدودیتهای مالی شدیدی برای این سازمان بهوجود آمد، ولی احمد مختار امبو، دبیركل وقت یونسكو، در برابر این فشارها پایداری كرد. شاید بتوان گفت یكی از عوامل موفقیت یونسكو در مقابله با امریكا و پیگیری برنامههایش درباره نظم نوین ارتباطی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، همزمانبودن این تلاشها با اقدامات جنبش عدم تعهد بود كه از زمان تاسیس در سال ۱۹۵۵، در جهت طرد همه جنبههای وابستگی به غرب، اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، قدم برداشته بود. اعضای جنبش عدم تعهد از سال ۱۹۷۰، تقریبا همزمان با یونسكو، به مسائل ارتباطی و تجدید سازمان مجراهای ارتباطی توجه كردند و سپس در كنفرانس ۱۹۷۴ در الجزایر، بر آن تاكید ورزیدند. ازآنجاكه تقریبا همه اعضای جنبش عدم تعهد در یونسكو نیز عضویت داشتند، این تلاشهای همسو، قدرت و نیرویی مضاعف مییافت. پیشنهاد تاسیس «شبكه خبرگزاریهای كشورهای غیرمتعهد»[xv] با حمایت دولت وقت یوگسلاوی، گام مهمی در راه تحقق این هدف بود. تا سال ۱۹۸۹ در كلیه اجلاسهای جنبش عدم تعهد، بر گسترش همكاریهای ارتباطی میان اعضا تاكید میشد، اما متاسفانه تحولات بینالمللی بر این اقدامات تاثیر سوء نهاد و آن را از مجرای اصلی خارج كرد. در اواخر دهه ۱۹۸۰، نفوذ جهانی جنبش عدم تعهد تا اندازهای كاهش یافت و نظام سوسیالیستی در شوروی و كشورهای اروپای شرقی از هم پاشید و در نتیجه یكی از گروهبندیهای عمده در سازمان ملل و كارگزاریهای تابع آن، از بین رفت. عملا جنگ سرد و رقابت سنتی شرق و غرب كه از بدو تاسیس سازمان ملل متحد وجود داشت، به پایان رسید و امریكا كه خواستار استقرار نظام تكقطبی در فضای جدید بینالملل بود با قدرتیابی روزافزون چین، انسجام بیشتر در اتحادیه اروپا و سربرآوردن روسیه مواجه شد.
امریكا در موقعیت جدید به همكاری سازمان ملل نیاز داشت لذا تصمیم گرفت از فشارهای گذشته بهخصوص فشارهای مالی كه بر این سازمان وارد كرده بود، بكاهد. تا ژوئن ۱۹۹۵، امریكا هنوز ۷/۲ میلیارد دلار به سازمان ملل بدهكار بود، اما سخنانی كه بوش و كلینتون ایراد میكردند از پایان خصومتها حكایت داشت.[xvi] در سال ۲۰۰۳.م امریكا به سازمان یونسكو بازگشت، درحالیكه با تغییرات متعدد در نظام بینالملل، تلاش اعضای یونسكو در جهت تعادل نظام اطلاعاتی همچنان ادامه داشت. اگرچه نظام بینالملل دگرگون شده بود، نابرابریهای اطلاعاتی و ارتباطی بهخصوص در عصر اینترنت هنوز باقی و حتی بیشتر شده بود. سه دهه از عمر یونسكو كه آكنده از موفقیتها و شكستهای كشورهای درحالتوسعه بود، میتواند درسی مهم دربرداشته باشد.
●نتیجه
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، امریكا بارها تلاش كرد به شیوههای مختلف سازمانهای بینالمللی را تحت نفوذ خود درآورد و چون در برخی موارد ناكام شد، كوشید با ابزارهای مختلف چون تهدید و تطمیع در كار این سازمانها اخلال ایجاد كند. بارزترین نمونه، سازمان یونسكو بود كه چون امریكا در این تطمیع موفق نشد، از این سازمان خارج گردید.
خروج امریكا و سپس انگلستان از یونسكو، یك پیروزی برای كشورهای جهان سوم و اعضای اینگونه سازمانها بود و وجهه این سازمان را در بین ملتها ارتقا بخشید. یونسكو پس از خروج امریكا با بحرانی مالی روبرو شد، اما بااینحال نمونهای موفق از اتحاد ملتها را برای دفاع از حقوق خود به نمایش گذاشت. البته این موقعیت دیری نپایید و با تغییر دبیركل یونسكو و به دنبال آن تحولاتی كه در عرصه بینالملل روی داد، اتحاد اعضای یونسكو متزلزل شد و با فروپاشی بلوك شرق و نظام كمونیستی، جهان چهرهای نو یافت.
در دوران جدید، امریكا كه گمان میكرد یگانه قدرت مطلق جهان است، برای تحقق سیاستهای خود به جلب مشاركت سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل توجه كرد و برای حل اختلاف با سازمان ملل و یونسكو انعطاف بیشتری نشان داد. بازگشت مجدد امریكا به یونسكو نشانهای از بهوجود آمدن تغییر در درون یونسكو و نیز نگاه جدید امریكا به نقش سازمانهای بینالمللی بود.
ویدا همراز*
پینوشتها
* عضو هیات علمی دانشكده صداوسیما.
[i]ــ ل. اینیس كلاد، ارزیابی سازمانهای بینالمللی در قرن بیستم، ترجمه: فرهنگ رجایی، تهران، ۱۳۶۹، صص۱۲ــ۱۱
[ii]ــ جوزف فرانكل، روابط بینالملل در جهان متغیر، ترجمه: عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی، ۱۳۷۳، ص۲۵۹
[iii]ــ هوشنگ عامری، كارگزاریهای تخصصی سازمان ملل متحد، ترجمه: فریدون مجلسی، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۸۰، صفحه سیوچهار مقدمه.
[iv]ــ همان، ص۱۲۷
[v]ــ چارلز گوپچان، پایان عصر امریكا، تهران، بنیاد فرهنگی پژوهشی غربشناسی، ۱۳۸۳، ص۵۰۱
[vi]ــ شن مكبراید، یك جهان، چند صدا، ترجمه: ایرج پاد، تهران، سروش، ۱۳۷۵، ص۲۶۷
[vii]ــ برایان وایت، مسائل سیاست جهان، ترجمه: سید محمدكمال سرورویان، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۱، ص۱۹۲
[viii]ــ محمد همایینژاد، بحران مالی سازمان ملل متحد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۲، ص۱۸۶
[ix]ــ شن مكبراید، همان، ص۱۴
[x]ــ برایان وایت، همان، ص۲۱۳
[xi]ــ شن مكبراید، همان، ص۱۶
[xii]ــ رك: شن مك براید، همان، متن كامل گزارش كمیسیون مكبراید.
[xiii]ــ برای اطلاع بیشتر از علل اصلی این تصمیم دولت امریكا رك: فیلیس بنیس، سیطره امریكا بر سازمان ملل، ترجمه: احمد تدین، تهران، همشهری، ۱۳۷۶
[xiv]ــ برای اطلاع بیشتر میتوانید رك: كاظم معتمدنژاد، جامعه اطلاعاتی، مبانی نظری و چشماندازهای جهانی، تهران، مركز پژوهشهای ارتباطات، ۱۳۸۳
[xv]ــ شن مكبراید، همان، ص۲۷
[xvi]ــ محمد همایینژاد، همان، صص۱۹۴ــ۱۹۲
پینوشتها
* عضو هیات علمی دانشكده صداوسیما.
[i]ــ ل. اینیس كلاد، ارزیابی سازمانهای بینالمللی در قرن بیستم، ترجمه: فرهنگ رجایی، تهران، ۱۳۶۹، صص۱۲ــ۱۱
[ii]ــ جوزف فرانكل، روابط بینالملل در جهان متغیر، ترجمه: عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی، ۱۳۷۳، ص۲۵۹
[iii]ــ هوشنگ عامری، كارگزاریهای تخصصی سازمان ملل متحد، ترجمه: فریدون مجلسی، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۸۰، صفحه سیوچهار مقدمه.
[iv]ــ همان، ص۱۲۷
[v]ــ چارلز گوپچان، پایان عصر امریكا، تهران، بنیاد فرهنگی پژوهشی غربشناسی، ۱۳۸۳، ص۵۰۱
[vi]ــ شن مكبراید، یك جهان، چند صدا، ترجمه: ایرج پاد، تهران، سروش، ۱۳۷۵، ص۲۶۷
[vii]ــ برایان وایت، مسائل سیاست جهان، ترجمه: سید محمدكمال سرورویان، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۱، ص۱۹۲
[viii]ــ محمد همایینژاد، بحران مالی سازمان ملل متحد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۲، ص۱۸۶
[ix]ــ شن مكبراید، همان، ص۱۴
[x]ــ برایان وایت، همان، ص۲۱۳
[xi]ــ شن مكبراید، همان، ص۱۶
[xii]ــ رك: شن مك براید، همان، متن كامل گزارش كمیسیون مكبراید.
[xiii]ــ برای اطلاع بیشتر از علل اصلی این تصمیم دولت امریكا رك: فیلیس بنیس، سیطره امریكا بر سازمان ملل، ترجمه: احمد تدین، تهران، همشهری، ۱۳۷۶
[xiv]ــ برای اطلاع بیشتر میتوانید رك: كاظم معتمدنژاد، جامعه اطلاعاتی، مبانی نظری و چشماندازهای جهانی، تهران، مركز پژوهشهای ارتباطات، ۱۳۸۳
[xv]ــ شن مكبراید، همان، ص۲۷
[xvi]ــ محمد همایینژاد، همان، صص۱۹۴ــ۱۹۲
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست