جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
مطهری که بود؟
من این توفیق را داشتهام که سالها از محضر شهید مطهری، این متفکر بزرگ اسلامی، در دانشکده الهیات و معارف اسلامی در رشته فلسفه استفاده کنم و در خارج از دانشکده نیز در مسیر نهضت اسلامی و مبارزات ملت به رهبری امام در محضر ایشان بودم و در جلساتی هم که بحثهای اعتقادی و ایدئولوژیک داشتند بودهام و استفاده کردهام و کم و بیش با ابعاد شخصیتی این استاد بزرگ آشنایم.
بعد از شهادت ایشان هم تاکنون در این بیست و هشت سال در سالگردهای شهادت این شهید بزرگوار توفیق آن را داشتهام که صبحت کنم اما باز باید اعتراف کنم که هرگاه قرارمیشود درباره ایشان سخن بگویم، با وجود اینکه از این شهید شناخت کافی دارم و همه ابعاد شخصیتی ایشان را کم و بیش میدانم، دچار مشکل میشوم، زیر شخصیت استاد مطهری چند بعدی است و وقتی میخواهم راجع به بعدی از ابعاد زندگی ایشان بحث کنم، در حین مطالعه و بررسی، بعد دیگری ذهن مرا مشغول میکند که آن هم خیلی ارزشمند است، بعضی از شخصیتها ابعاد مختلف دارند، یک بعدی نیستند، اما در بین ابعاد شخصیتی آنها یک وجه برجسته است و انسان میتواند به آسانی درباره آن وجه برجسته صحبت کند ولی ابعاد شخصیتی این متفکر بزرگ اسلامی به گونهای است که همه آنها برجستهاند و انسان نمیداند که بین این ابعاد کدام را انتخاب کند تا ترجیح بلامرجع نشود و استفاده بهتری کند.
● قیام برای خدا
وقتی قرار شد در دانشکده خودمان سخن بگویم، همین مساله سه چهار روز ذهن مرا مشغول کرد، اما سرانجام به یک نکته توجه کردم و روی یک نکته که عامل اصلی همه آن ابعاد است متمرکز شدم. به نظر من عامل آن برجستگیها در ابعاد مختلف، عاملی است که عامل محرک معلم و استاد ایشان هم بوده است.
مطهری از استاد خویش این نکته را به خوبی آموخته و قدم جای پای او گذاشته است و آن عامل، قیام برای خداست؛ شما در همه ابعاد شخصیتی مطهری خصوصیت «قیام برای خدا» را به خوبی درمییابید. آیهای که من در ابتدای عرایضم تلاوت کردم این آیه بود: قل انما اعظکم بواحده آن تقوموالله مثنی و فرادی؛ پیغمبر بگو من به یک چیز شما را موعظه میکنم؛ یک چیز که همه مواعظ در آن خلاصه میشود و آن قیام برای خداست، حرکت برای خدا، حرف زدن برای خدا، مبارزه برای خدا، هر کاری برای خدا. مثنی و فرادی: یا فردی یا جمعی. جالب است که این آیه مورد نظر امام هم بوده است، به مصداق «این همه آوازها از شه بود» همه این هنرها از امام است و بزرگانی چون مطهری دست پرودههای اویند.
● نامهای از امام(ره)
من بخشی از نامهای از امام را که ضمنا خاطره خوبی هم هست برای شما برادران و خواهران میخوانم، شما آنوقت خواهید دانست که شهید مطهری چه مسیری را طی کرده و از این استاد چگونه آموخته. یکی از علمای یزد، مرحوم وزیری رحمتالله علیه است که در حال حاضر کتابخانه ایشان به نام کتابخانه وزیری در یزد دایر است و کتابخانه عمومی است. در دوران مبارزه، یکی از دوستان ما که هم پرونده بودیم وقتی که مرا دستگیر کردند خوشبختانه فرار کرد و به نجف رفت، جناب آقای حمید روحانی نویسنده کتاب نهضت امام خمینی بود که فامیلی اصلی او «زیارتی» است.
ایشان از نجف به این حقیر، نامه نوشت که من سرگرم نگارش جلد اول کتاب نهضت امام خمینیام، نامهای را سراغ دارم که در نزد آقای وزیری است، آیا شما میتوانید نامه را بگیرید و برای من به نجف بفرستید؟ من نه یزد رفته بودم و نه ایشان را میشناختم، به هر حال با لطایف الحلیلی از طریق کرمان و بعضی از دوستانی که در آنجا میشناختیم، با داماد مرحوم وزیری آشنا شدم و از طریق او به عیادت مرحوم وزیری در منزلش رفتم؛ پیرمردی بود که هر چه در زندگی درآورده بود، همه را به کتابخانه تبدیل کرده بود.
وقتی به عیادت ایشان رفتیم داماد ایشان به خانمشان گفت: آقا دفتر خاطراتی دارد، آن را میتوانی بیاوری، فلانی میخواهد ببیند. ایشان به صندوقخانه رفت و از درون صندوقی، بقچهای را که حاوی کتابی و در واقع دفتر خاطراتی بود، آورد. این کتاب خیلی قطور و به اندازه یک مفاتیح بود. کتاب را ورق زدم، فهمیدم مرحوم وزیری آدم خوش ذوقی است؛ به هر یک از علما که رسیده، درخواست کرده خاطرهای در این دفتر بنویسد و هر کس مطابق ذوق خویش چیزی نوشته؛ یکی شعری از حافظ نوشته، یکی از اشعار مولانا نوشته، یکی حدیث نوشته و یکی هم جملهای حکیمانه نوشته. ضمن تورق، وقتی به نامه امام رسیدم، عظمت امام و نگاه امام را فهمیدم.
● امام و قیام برای خدا
این نامه دقیقا شصت و پنج سال قبل نوشته شده؛ تاریخی که من از آن استنساخ کردم، ۱۳۶۳ قمری بود. الان ۱۴۲۸ قمری است، ۶۵ سال قبل آقای وزیزی به خدمت امام رسیده و درخواست کرده که امام برایش بنویسند. امام هم به جای یک شعر و یک جمله و یا یک حدیث، متنی نوشتهاند که بخشی از آن را برایتان میخوانم:
«بسمالله الرحمن الرحیم. قالالله تعالی: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فرادی خدای تعالی در این کلام شریف از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده است؛ بهترین موعظههایی است که خدای آدم از میان تمام انتخاب مواعظ فرموده و این کلمه را پیشنهاد بشر فرموده؛ این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است.
قیام برای خداست که ابراهیم خلیلالرحمن را به منزل خلیلیت رسانده و از جلوههای گوناگون عالم طبیعت رهانده. خلیل آسا در علم الیقین زن / ندای لا احب الافلین زن
قیام الله است که موسای کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آن را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند. قیام برای خداست که خاتمالنبیین صلیالله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و این ذات مقدس را به مقام قابقوسین او ادنی رساند.
خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوتپرست پشت میزنشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر بیسواد مثل رضاخان را بر یک گروه چند میلیونی چیره میکند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را بر تمام کشور، بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزه گرد کرده و نفس از هیچکس در نمیآید. قیام برای نفسی است که چادر عفت را از سرزنهای عفیف مسلمان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جاری است و کسی بر ضد آن سخن نمیگوید. قیام برای نفعهای شخصی است که روزنامهها که کالای پخش فساد اخلاق است امروز هم همان نقشهها را که از مغز خشک رضاخان]...[ تراوش کرده تعقیب میکنند و در میان توده پخش میکنند. قیام برای خود است که مجال به بعضی از این وکلای قاچاق داده که در پارلمان برضد دین و روحانیت هرچه میخواهند بگویند و کسی نفسی نکشد.
هان ای روحانیون اسلامی، ای علمای ربانی، ای دانشمندان دیندار، ای گویندگان آییندوست، ای دینداران خداخواه، ای خداخواهان حقپرست، ای حقپرستان شرافتمند، ای شرافتمندان وطنخواه، ای وطنخواهان با ناموس، موعظه خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرمود بپذیرید و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نائل شوید.»
در پایان این یادداشت امام خطاب به مرحوم وزیری نوشتهاند:
«آقای محترم که این صفحات را جمعآوری میکنی و به نظر علمای بلاد و گویندگان میرسانی، خوب است کتابی هم فراهمآوری و از همه امضا بگیری که اگر در گوشهای از مملکت به دین جلسارتی شد، همه یکدل و یک جهت از تمام کشورقیام کنند و چون این کار را تاکنون نکرهایم، خیرهسران بیدین از جای خود برخاسته و در هر گوشهای زمزمه بیدینی را آغاز کردهاند و به هیمن زودی بر شما تفرقه زدهها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان همروزگار سختتر میشود. و من یخرج من بیته مهاجرا الیالله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علیالله. ۱۱ شهر جمادیالاولی، سیدروحالله خمینی»
قیام برای خدا، این معلم و این استاد را به امامت میرساند و قیامی میکند که تفکر اسلامی در جهان اسلام احیا میشود.
● استقامت در راه هدف
شاگرد این استاد، مطهری است. مطهری از نظر فقهی و کلامی برجسته بود، فکری جذاب و بینشی باز داشت و به معنی واقعی کلمه، روشنفکر و دوراندیش و نوآور بود. اگر مطهری با این ویژگیها در حوزه میماند، قطعا از مراجع تقلیدی که الان درحوزههای علیمه نجف و قم و مشهد حضور دارند بالاتر بود؛ یعنی مرجعی جامعالاطراف و روشنفکر بود. اما این شهید بزرگوار در اوج کار در حوزه و در عین نشاط و شادابی، یک مرتبه حوزه را ترک میکند و به تهران میآید.
واقعا من خودم سالها روی این مساله فکر میکردم که چرا استاد حوزهرا رها کرد؟ به خصوص وقتی که به عنوان دانشجوی رشته فلسفه به این دانشکده آمدم و وضع استاد را دیدم، چون جایگاهش را میدانستم، بغض گلویم را گرفت، الان هم که میخواهم بگویم منقلب میشوم؛ استادی که شاگردانش اسفار ملاصدرا و تالیفات و تصنیفاتی از بوعلی از قبیل اشارات را در مدرسه مروی و در قم درس میدادند به تهران آمده و با خواهش و با تحمل ناسزاها و نارواگوییها سعی میکند در دانشگاه تهران اجازه تدریس بگیرد. به راستی چرا استاد مطهری آن عزت و عظمت حوزه و آن جایگاه و آن مقام و آن آینده را رها میکند و به دانشگاه میآید. شاید استاد بزرگوار جناب آقای حجتی که در دانشکده الهیات استاد ما بودند و در خدمتشان تلمذ کردیم بدانند که تا چه حد شهید مطهری مشکلات را تحمل کرد تا استادیاش به رسمیت شناخته شد.
● آقای نوری یک شاگرد، شما هم یک شاگرد!
خوب است خاطرهای برایتان نقل کنم. یک روز سرکلاس، بحث بر سر اصالت وجود یا اصالت ماهیت بود. استاد زحمت کشید یک ساعت ونیم درباره اصالت وجود یا ماهیت بحث کرد و ادله اصالت وجودیها و اصالت ماهیتیها را بیان کرد و بعد بحث را خلاصه و جمعبندی کرد و نظر خودش را هم که از طرفداران اصالت وجود بود بیان کرد. از هنرهای بینظیر استاد مطهری این بود که سختترین مسائل و غامضترین مباحث علمی را در سادهترین قالبها بیان میکرد. وقتی بحث تمام شد جمعی از دانشجویان بلند شدند و به صورت توهینآمیزی گفتند که ما اصلا نفهمیدیم که شما چه گفتید! ایشان به دانشجویان نگاهی کرد و فرمود: من که خسته شدم، اگر در بین دانشجویان کسی هست بیاید درسی که دادهام تقریر کند.
من جرات پیدا کردم، گفتم: استاد من حاضرم درس امروز را تقریر کنم. فرمود: تقریر کن. من هم در نیم ساعت باقیمانده کلاس، اجمالی از بحث استاد را بیان کردم که دانشجویان برای من کف زدند و من هم خیلی خجالت کشیدم. البته استاد خیلی هوشمندانه پاسخشان را داد و فرمود: آقای نوری یک شاگرد، شما هم یک شاگرد، چطور او فهمید و شما نفهمیدید!؟
● رسالت شهید مطهری در دانشگاه
خلاصه کلام اینکه استاد مطهری حوزهای را که در آن اعتبار و احترام داشت رها کرد و به دانشگاه آمد، چون در آن زمان تبلیغ میشد روحانیت به دلیل اینکه در حوزهها درس میخوانند یک مشت روضهخوان بیسوادند و البته دست رژیم هم پشت این قصه بود که دانشگاه را از حوزه و حوزه را از دانشگاه جدا کند و آنها را به یکدیگر بدبین نماید. مرحوم بهشتی، مرحوم مفتح و جلوتر از همه مرحوم مطهری به دانشگاه آمدند تا اولا این فاصله را بردارند و حوزه و دانشگاه را به هم نزدیک کنند، ثانیا حرف طلبهها و روحانیون را در دانشگاه بگویند، ثالثا جوانها را از انحراف باز دارند. واقعا آن چیزی که سبب شد استاد به دانشگاه بیاید این بود که به فکر جوانها و به یاد جوانها بود.
در همین دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک سابق) ایشان را دعوت کرده بودند و ما طلبهها با یک اتوبوس از قم راه افتادیم و در سخنرانی استاد شرکت کردیم. آن سخنرانی به مناسبت عید غدیر در یک سالن بزرگ برگزار میشد. استاد پشت میز نشست، به عادت معمول دستمال یزدیاش را باز کرد، خیلی آرام و بدون اینکه اصلا تحت تاثیر جو واقع شود، نهجالبلاغه و نوشتههایش را درآورد. به یاد دارم که در آن جلسه، موضوع سخنرانی استاد «زهد درنهجالبلاغه» بود که فکر میکنم همین بحث در کتاب سیری در نهجالبلاغه آمده است. در آن جلسه وقتی درباره «زهد» بحث میکرد چنان اساتید و دانشجوها مبهوت فکر و بینش و زاویه دید شهید مطهری شده بودند که ما طلبهها را به ذوق آوردند و ما از جهت اینکه سخنرانی یک روحانی اینگونه مورد توجه دانشگاهیان واقع شده خوشحال شدیم. مطهری برای خدا قیام کرد. حوزه را رها کرد و به دانشگاه آمد تا فرزندان این آب و خاک را از انحراف نجات دهد.
● دین بدون معاد!
در همین دانشکده استاد ادبیاتی داشتیم که اکنون از دنیا رفته است و انشاءالله خدا او را بیامرزد. او شاعری توانمند و در رشته خود فردی قوی و صاحبنظر بود. به یاد دارم که یک روز سرکلاس شعری از ابوسعید ابوالخیر خواند، بعد گفت: «البته من خیلی از ابوسعید خوشم نمیآید.» او خیلی با عرفان و عرفا و مسائل متافیزیک میانهای نداشت، اما از خیام خوشش میآمد. او از طرفداران این تز بود که خدا وجود دارد اما معاد وجود ندارد.
یک روز سرکلاس ضمن ابزار عقیدهاش و اینکه معاد وجود ندارد، گفت: «خدا بزرگتر از این است که روز قیامت آدمها را زنده کند و با حالت تمسخر بگوید: تو به او یک شاخزدی حالا او هم باید به تو یک شاخ بزند.» من هم که ته کلاس نشسته بودم و جوان پرشور و اهل مبارزهای بودم و سرم برای این جور مباحث درد میکرد، بلند شدم و گفتم: «استاد مثل اینکه حواست پرت است، اینجا دانشکده الهیات و معارف اسلامی است، اینجا کسی نباید ضدقرآن و معارف اسلامی حزف بزند، معاد از ضروریات دین است و در قرآن از معاد فراوان یادشده» و از این دست حرفها. داد و فریادمان بالا گرفت، دانشجویان هم که بهدنبال بهانهاند تا شلوغ شود و کلاس را تعطیل کنند به این بحث و درگیری دامن زدند.
● شهید مطهری و دفاع از حق
تصور میکنم رئیس دانشکده در آن زمان آقای دکتر محمدی بود که اگر زندهاند خدا سلامتشان بدارد و اگر درگذشتهاند خدا رحمتشان کند. من به دفتر ایشان رفتم و قضیه را گفتم. هنگام بیرون آمدن، مرحوم مطهری را دیدم! ایشان از من پرسید که کجا بودهام؛ قضیه را شرح دادم و تاکید کردم که هرچه بشود پای کار ایستادهام. ایشان فرمود چون دفاع از حق کردهای مقاومت کن. تا هر جا باشد از تو پشتیبانی میکنم. البته دکتر محمدی هم خوب برخورد کرد، اما شاگردها به من گفتند: نان خودت را پختی، چون امتحان شفاهی است و باید کتابت را جلوی استاد بیاوری تا شعر انتخاب کند و بخوانی و تو که دعوا کردهای، حسابت معلوم است. وقتی نوبت من شد و برای امتحان شفاهی پیش او رفتم، لبخندی زد و مرا نگاه کرد.
من معمولا آدم عبوسی نیستم، من هم لبخندی زدم؛ بعد استاد از من شعری را خواست که بخوانم و خواندم. در آن لحظه فکر میکردم که با لبخند او کارم در آن درس تمام است، ولی انصافا مردانگی کرد و یک «الف» درست و حسابی به من داد و برخورد آن روز هیچ تاثیری در او نداشت. بالاخره در این قضیه مرحوم مطهری محکم از من دفاع کرد و این استاد ناچار شد در حضور رئیس دانشکده از بابت حرفی که در کلاس زده بود عذرخواهی کند. به هر حال هرجا بحث حق بود شهید مطهری میایستاد و دفاع میکرد و هرگز از غیرخدا نمیترسید.
● مخالفان سهگانه شهید مطهری
اگر بررسی کنیم میبینیم که مخالفان مرحوم مطهری به چند گروه تقسیم میشوند: اول ملحدان و کمونیستها و مارکسیستها که سخت مخالف ایشان بودند. بعد از ملحدان متاسفانه بعضی از اساتید بودند که حسابی به خون استاد مطهری تشنه بودند، البته ایشان هم از آنها خیلی ناراحت بود.
عدهای دیگر روشنفکرهای غربزده و به معنی واقعی کله بیمار بودند که روشنفکری را در مخالفت با مذهب و دین میدانستند و شهید مطهری سخت با آنها مخالفت میکرد و گروه دیگر آدمهایی که تفکر نیمه مارکسیستی خود را روغن مالی دینی کرده بودند و اعتقادشان را به نام مذهب و اسلام به خورد مردم میدادند و هرچند که با شاه میجنگیدند ولی مرحوم استاد سخت با آنها مخالف بود.
● مخالفت استاد با مجاهدین خلق
شهید مطهری با مجاهدین خلق قبل از همه به مخالفت برخاست، حتی آن موقع که هنوز چهره آنها در مبارزات و در زندان روشن نشده بود؛ چون در زندان اعلام مواضع کردند و مذهبیها از آنها در اواسط دهه پنجاه جدا شدند. مرحوم استاد مطهری از همان اول سخت مواظب بود، اصلا ایشان در دقت کردن عجیب بود. اصلا ایشان در دقت کردن عجیب بود. جامعه جوانها از تهران و از شهرستانهای اطراف تهران به جلسات تفسیر قرآن بعضی از این گروهکها میآمدند که خیلی هم شلوغ میشد و من نوارهای این جلسات را برای ایشان میبردم و گوش میدادیم و استاد مطهری با دقت و پیگیریای که داشت برای جلوگیری از انحراف جوانها تلاش میکرد که این جلسات تفسیر تعطیل شود.
آن وقتها ما به تفسیرهای اینچنینی که مجاهدین خلق هم داشتند، تفسیر تفنگی میگفتیم؛ از لای یک آیه (برای جذب جوانان) یکدفعه آرپیجی و ادوات جنگی درمیآوردند و خیلی مشتری پیدا میکردند. مثلا در جلسه تفسیری که درباره سوره حمد از سوی مجاهدین خلق برپا شده بود گفته بودند: «حمد را در فلسطین میخوانیم، رکوع را در اریتره و سجده را در نیکاراگوئه به جا میآوریم و سلام را در کوبا میدهیم.» این حرفها را به گونهای بیان میکردند که خیلی برای جوانها جاذب بود.
● مبارزه شهید مطهری با انحراف فکری
مرحوم مطهری با این افکار و اعمال انحرافی سخت مبارزه میکرد. یک روز در مجلس عقدی نشسته بودیم، مقالهای از شخصی که اگر عنوان مقاله را بگویم بعضی از شما پی میبرید که او چه کسی است، در کیهان چاپ شده بود و مقاله درباره اومانیسم بود. با اینکه خود نویسنده مقاله در زندان بود، مقاله او را چاپ کرده بودند. من ناگهان متوجه مرحوم مطهری شدم که به شدت رنگ پریده و عصبانی به نظر میرسید. آقایانی که با ایشان آشنا بودهاند میدانند که وقتی مرحوم مطهری عصبانی میشد، هم رنگش زرد میشد و هم سرش خیلی تکان میخورد. آن شهید بزرگوار در همان حال به من گفت: «آقای نوری این علما نمیدانند که این مقاله با اسلام چه میکند و کجای اسلام را نشان رفته است؟»
یک روز به مناسبتی بحث مجاهدین خلق پیش آمد؛ من گفتم «استاد! باز مجاهدین خلق اولیه مثل بدیعزادگان و حنیفنژاد و ناصر صادق بد نبودند و کمی اهل مراقبه بودند.» استاد به من تشر زد و گفت: «این چه حرفی است که میزنی؟ همینها خبیث بودند که بعدیها هم خبیث شدند.»
● کار فقط برای خدا
وقتی انسان برای خدا کار کند، تعیین و تشخیص برایش مطرح نیست و نمیگوید جایگاه من چیست؟ استاد بزرگی که پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم را مینویسد و درباره نهجالبلاغه در اوج بحث میکند، یکدفعه بنا به اقتضای زمان کتابی به نام داستان راستان به رشته تحریر درمیآورد. وقتی به بعضی از علما میگوییم «چرا تفسیر و بحثهای قرآنیتان را تعطیل کردید؟»
میگویند: «اطرافیان ما گفتهاند در شان شما نیست»! اما مطهری ملاحظه شأن خویش را نمیکرد و برای خدا داستان راستان و کتاب قصه هم مینوشت.
علیاکبر ناطق نوری
منبع : صنایع نیوز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست