پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
جبر اجتماعی حاصل از جنگ
ایتالو کالوینو را با سه اثر معروف و پستمدرن میشناسیم؛ «ویکنت شقه شده» با آن بار تخیلی و تمثیلیاش، «بارون درخت نشین»، با حکایت حال روشنفکر درختنشیناش و «شوالیه ناموجود» که در برگیرنده ژانر علمی- تخیلی و طنز خاص کالوینویی است.
کالوینو نویسنده،خبرنگار،منتقد و نظریهپرداز ایتالیایی در ۱۹۲۳ به دنیا آمد. او در بیست سالگی به نهضت مقاومت ایتالیا پیوست. اولین کتابش «راه لانه عنکبوت» در ۱۹۴۷ با مضمون مقاومت در بستری نئورئالیستی به شرح مبارزه پارتیزانی میپردازد؛ این مبارزات در کتاب دیگر او «کلاغها آخر از همه میرسند» نیز جایگاه خاصی دارد. با آغاز دهه پنجاه عنصر تخیل در کارهای کالوینو شدت یافته و در انتهای همین دوره،او به داستانهای علمی- تخیلی گرایش مییابد. کالوینو کتابهایی چون «شهرهای نامرئی»، «کمدی کیهانی»، «مارکو والدو» را در این دوره مینویسد که با تخیل و فانتزی همراه است و سبک و طنز خاص کالوینویی را میسازد؛ سبکی که در آن قصهگویی، لذت خوانش و نثر روان و ساده، رکن اصلی کار محسوب میشود.
اما آنچه در مجموعه «چه کسی در دریا مین کاشت؟» بارز است، نگاه غیرپست مدرنیستی و سیاسی کالوینوست. این مجموعه شامل یازده داستان کوتاه است که با دیدگاه غالب دانای کل یا محدود- صناعتی که بیشتر ما را به یاد رمانهای قرن نوزده میاندازد تا داستان کوتاه مدرن که معمولا ذهنگرایانه هستند- روایت میشود. سنت روایت داستانها بر اصل گفتار محوری، رعایت خط توالی زمان و شیوه کلاسیک استوار است. داستانها، با مقدمهای که به توصیف فضا و مکان میپردازد، با تعادل اولیه یا عدم تعادل آغاز میشود، داستانها دارای گره و گرهگشایی کلاسیک است و گاه با پایان خوش به اتمام میرسد. کانون روایت به غیر از دو داستان (خانه کندوها، دیدار در غذاخوری) بیرونی است . عناصر تکرار شونده در داستانها جنگ،فقر، اضطراب، ناامنی و ترس است. شخصیت اصلی و محوری داستانها مردان هستندو زنان در این تحول تاریخی جایگاه خاصی ندارند. محور اصلی که باعث انسجام متنی میشود، جنگ و جبر و اجتماعی،حاصل از جنگ است. تقابلهای اصلی داستانها مرگ- زندگی/فقر-ثروت/ گرسنگی- سیری است. با این نشانههای متنی میتوان گفت، ژانر داستانها، واقعگرای انتقادی- اجتماعی است و دیدگاه پست مدرنی (به جز طنز دو داستان) چشمگیر نیست.
در داستان اول «سپیده بر شاخههای برهنه» با زمینداری به نام مایورکو آشنا میشویم که نگران محصول باغ خرمالویش است؛ اما مهاجران گرسنه و بیکار، شاخههای این باغ را میشکنند و به میوههای نارس آن گاز میزنند. مایورکو در صدد پاسداری شبانه باغ است که البته کارش بینتیجه میماند و باغ به غارت میرود. دو داستان اول با این کلمات آغاز میشوند: «طرفهای ما معمولا». این دیدگاه، نگاهی جمعی و کل گرایانه است و قصد آن دارد تا با عنوان کردن مشکلات یک فرد، به عمومیت بخشی این مشکل برای دیگران بپردازد؛ به تقابلی فراتر از تقابل زارع و مهاجر مهاجم. در واقع داستان بیانگر جبر اجتماعی حاصل از جنگ است که باعث میشود مهاجر دست به دزدی بزند، کاری که شاید برخلاف میلش نیز باشد. در داستان دوم این دیدگاه به ذهنیت گاو نیز رسوخ پیدا میکند تا نشان دهد این جبر نه تنها برای انسان، بلکه برای گاو اخته شده، نیز دیده میشود. همچنین داستان دوم به نگاهی ناتورالیستی، منجر میشود. بدبختی که موروثیست (حماقت و بیقوارگی) از پدر به پسر میرسد. با وجود زمینهای بایر پر از سنگ و کلوخ، درههای تنگ، این بدبختی میتواند دائمی باشد و گریبان پسر نانین را هم در آینده بگیرد. گویی فقر یک وضعیت تثبیت شده است. در داستان «دیدار در غذاخوری» با تضاد زن پولدار خودخواه امروزی و مرد آدابدان و پولدار دیروزی مواجه هستیم؛ یکی چاق که به کمک بازار سیاه به پول میرسد و دیگری لاغر و درهم که فقیر میشود و حال با نگاه حسرتبار، محو تماشای غذا خوردن دیگریست. این تقابل، به خواننده یادآور میشود که جنگ،آدمهای محترم و آدابدان را به گدایی و فلاکت میاندازد و آدمهایی که به نرخ روز (بازار سیاه) زندگی میکنند، پرورش میدهد. در واقع داستان به آرزوهای تحقق نیافته آدمی چون ژنرال میپردازد که گمان میکند مبارزهاش میبایست ارج داده شود و دارای ارزش والایی باشد که نیست. کالوینو در بیان روایتش، از نظرگاه من راوی شاهد و ناظر سود میجوید. از خصوصیات راوی شاهد به جز ایجاز در کلام و مستند کردن آنچه که حادث شده، میتوان به عدم قضاوت و بیطرفانه بیان کردن مسئله اشاره داشت؛ در حالی که در این داستان راوی ناظر نه تنها بیطرفی خود را اعلام نمیکند،بلکه به ذهنیت پیرمرد رسوخ مییابد و مستقیما از ذهن او میگوید. «فکر میکرد: شاید بتونم پسش بدم و بگم که دیگه میل ندارم و پولی بابتش ندم و واقعا هم دیگر میلی به نوشیدن شراب نداشت و نه میلی به خوردن غذا» (ص ۷۹)
راوی ناظر نه تنها از کلماتی چون «شاید- احتمالا» سود نمیجوید، بلکه بارها به درون ذهن پیرمردرفته و از دیدگاه او سخن میگوید؛ این نشان از تخطی زاویه دید است و شاید باز میگردد به آغاز کار نویسنده. گویا کالوینو این مجموعه را در سن بیست و چند سالگی، بعد از جنگ جهانی دوم نگاشته است.
کالوینو به بیان آدمهای حاشیهای میپردازد که با وجود علاقه به همسر،زندگی و مادر به جنگ کشیده میشوند. دنیای داستانی کالوینو در این مجموعه به انسانهای بعد از جنگ و یا درگیر و دار جنگ مربوط میشود. برادری که به تپانچه علاقهای ندارد، اما در نبرد با فاشیست و نفرت از آن، دیگر حالت قبلی را ندارد. این نفرت و ماجراها درست وطبیعی است؛ انگار روال زندگی همان است که برادران در آن لحظه تجربه میکنند؛ جبری که باعث تحول فکری در نوجوانان میشود و آنان را به سوی جنگهای پارتیزانی میکشاند. مردانی حاشیهای، با انگیزش قوی که میتوانند نیروی فعال جنگی محسوب شوند. «آنها این اهانت را در کودکانهترین زوایای عمیق روحشان نگاه میداشتند و انتقام میگرفتند» (ص ۳۷)
پیوستن به پارتیزانها، عملی است که در داستان «اضطراب در پادگان» نیز مشهود است. در این رمان پسرانی هستند که مجبورند برای جان نجات مادر و خبر گیری از پدر، مدتی با دشمن سر کنند و در صورت امکان دوباره به نیروهای پارتیزانی بپیوندند. مردانی چون میکله در داستان «در یک هتل به انتظار مرگ» که در حزب نیستند و تنها به فکر همسر جوانشان هستند، نیز به جنگ و اینکه بالاخره باید سر فاشیست کلاه بگذارند، متمایل میشوند. تحول اجتماعی بزرگی چون جنگ حادث میشود تا شخصیتها هویت و هستی خود را در جریان این تحول عظیم آشکار کنند. اینجاست که نگاه انتقادی- سیاسی کالوینو در اثر چشمگیر میشود و میتوان گفت که اکثر داستانها دغدغه هستیشناسی و جامعهشناسی جنگ را داراست.
از معایب و اشکالات متنی اثر میتوان به اطناب در بیشتر داستانها اشاره داشت؛ اطنابی که مخل روایت است. به همین دلیل اگر قسمتهایی حذف شود مشکل در گرهگشایی داستانی ایجاد نمیکند. دیگر اینکه در داستان «گرسنگی در بوورا» گرچه داستان بر محور شخصیت بیسمای پیر میچرخد ولی به اعتقاد نگارنده وجود بعد زمانی طولانی و ایجاد گره در گره- که بعد از گره و گرهگشایی اولیه ایجاد شده- کار را دو تکه کرده است. ابتدا مشکل غذای اهالی عنوان و سپس گره دوم، نجات یا مرگ بیسما مطرح میشود.
از دیگر کنشهای باور ناپذیر متنی میتوان به کنش قاضی «اونوفریوکلریچی» اشاره کرد. قاضی با ایتالیاییها خوب نیست و آنان را احمق و از نژادی پست میداند. او هنگام دادرسی، حق را نا حق میکند؛ کسی که در انتها خیلی راحت گول میخورد و حکم اعدام خود را امضا میکند و تن به چوبه دار میدهد. گرچه این داستان نشان از عدالتخواهی مردم و ایجاد تغییرات اساسی در میان ایتالیاییهاست، ولی گویا بیشتر شبیه یک رویاست، تاداستان. قاضی هیچگونه کنش و کشمکشی در قبال این حکم انجام نمیدهد؛ به راحتی طناب را دور گردن خود میاندازد و سه پایه را به گوشهای هل میدهد! جالبتر آن که مردمی که از قاضی بیزارند، حتی هنگام اعدام شدن او حضور ندارند و به این صحنه نگاه نمیکنند. در حالی که آنچه موجب باورپذیری متنی میشود، بیان انگیزه کنشها و کشمکش حاصل از این کنشهاست.
اما از محاسن اثر باید به طنز کالوینو در دو داستان «آرزو در نوامبر» و «چه کسی در دریا مین کاشت؟» اشاره کرد. این دو اثر از بهترین داستانهای این مجموعه شمرده میشوند. تقابل گرسنگی- سیری/ فقر- ثروت، در این دو داستان با طنزی ظریف و پایانی خوش، همراه است.
فرحناز علیزاده
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست