سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
ریشه کنی بیکاری با فرهنگ سختکوشی
چرا این قدر بزرگش میكنند؟ بیكاری، بیكاری! به من كه خیلی هم خوش میگذره. كار همیشه هست. اما باید از دوره بیكاری حسابی استفاده كرد. هزار تا نقشه برای آینده دارم. دوست دارم هر كاری را یك بار هم كه شده امتحان كنم. حالا حالاها فرصت هست كه خوب سبك سنگین كنم، ببینم كدام كار را اول از همه امتحان كنم. من كه مدركم توی جیبم است، چرا بیخودی غصه بخورم؟ هر روز این همه آگهی كار توی روزنامهها چاپ میشه، بگذریم كه هزار تا دوست و آشنا هم اینور و آنور دارم. خدایا چقدر حال من خوبه...!
● از بیكاری تا بیماری
روزگاری بیكاری یك معضل اجتماعی بود. تمركز جمعیت در شهرها و خالی ماندن مراكز تولید در نقاط دور افتاده، علل اصلی این معضل بود. مساله، مساله جامعهشناسان بود. آنها باید تدبیری میاندیشیدند ومنابع كار را به نحوی تقسیم میكردند كه نیروی كار را به شكل بهینهیی پوشش دهد.
جامعهشناسان چشمها را بر هم نهاده بودند و دستی را ستون چانه كرده بودند و به دنبال راه حلی برای مساله خودشان بودند.
در همین زمان دانشمندان به مساله دیگری فكر میكردند: چطور میشود ماشینها را جایگزین آدمها كرد؟ دانشمندان به فكر راحتی آدمها بودند. آدمها بنشینند و به جای آنها، ماشینها كار كنند. از آنجا كه نیت خیری داشتند، موفق شدند. كارخانههایی طراحی كردند كه با وجود تولیدات انبوه، نیاز چندانی به نیروی كار آدمها نداشتند. به نظر میرسید كه مشكل جامعهشناسان هم حل شده است. دیگر كاری نبود كه آنها به فكرتقسیم كردنش باشند. ناگهان صدای روانشناسان در آمد. آقا چه كار میكنید؟ مگر تنها فایده كار تولید است؟ چرا این قدر سطحی با مسائل برخورد میكنید. آدمها اگر كار نكنند به هزار و یك مرض روحی دچار میشوند.
حالا همه به دنبال راهی بودند تا به شكلی آدمها را مشغول كنند. ولی به نظر میرسید این معضل به این سادگیها قابل حل نباشد. از آن به بعد، از وقتی كه بیكاری به عنوان یك معضل جهانی شناخته شد، اسمش را كمی تغییر دادند: بحران بیكاری. ما یك اعتقاد داریم. اعتقادی كه اگر به آن نگاهی متفاوت بیندازید مطمئنا میتوانید با آن كنار بیایید و چه بسا آن را قبول داشته باشید. و آن تلاش و كوشش است. در این مجال بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
● سختكوش باش تا بیكار نمانی!
یك جامعه برای توسعه و پیشرفت نیازمند انسانهایی است كه به جامعه خود عشق میورزند و تلاش و سخت كوشی را بهترین وسیله برای دستیابی به اهداف مد نظر قرار میدهند.در غیر این صورت هنگامی كه انسانها از سخت كوشی دوری میجویند و به سوی كاهلی و تنبلی قدم میگذارند ممكن است در آینده با عواقب ناخواسته زیر روبرو شوند:
این را بدانید كه انسانهای كاهل و تنبل قادر نیستند تجربیات ارزشمندی را در زندگی كسب كنند زیرا مهمترین تجربیات تنها از طریق تلاش و كوشش و تجربه كردن زیاد به دست میآید و به همین خاطر به مرور آنان به تجربیات دیگران وابسته میشوند و چون دانستههای ارزشمندی نیز برای ارایه كردن ندارند،كم كم دیگران نیز تمایلی به ارتباط برقرار كردن با آنها نخواهند داشت و لذا به آرامی از ساحل دریای تجربیات دیگران فاصله گرفته و قادر نیستند به رشد و تعالی برسند.
اما راههای مبارزه با این پدیده یعنی همان بحران بیكاری!
● بیتفاوتی
مگر نه اینكه بیكاری روز به روز رشد میكند و قرار هم نیست برایش راه حلی پیدا شود؟ پس چرا بیخودی خودم را اذیت كنم. وقتی این همه برنامهریزی و مصاحبه و تحقیق و گزارش رادیو تلویزیونی، راه به جایی نمیبرد، من میخواهم این مشكل را حل كنم؟ بیخیال! دنیا دو روزه، بیكار یا با كار...
پذیرفتن واقعیت، آن هم در تلخترین شكلش راه دیگری برای به رسمیت نشناختن آن است. بیتفاوتی میتواند یكی از سادهترین راهها برای دور زدن مشكلات و درگیر نشدن با آنها باشد. خصوصا زمانی كه به نظر میرسد، مشكل از حد و اندازه تواناییهای انسانی فراتر رفته است.
● رقابت نابرابر
یك ماهی میشود كه كارت پایان خدمتم را گرفتهام. پدرم در آمد تا بالاخره این دو سال گذشت. یك هفته به خودم استراحت دادم و بعد رفتم دنبال كار. قبل از اینكه به خدمت بروم، مشكل عمدهام برای استخدام، نداشتن همین كارت لعنتی بود و حالا خیالم راحت بود؛ اما اشتباه میكردم. هر جا میروم، میگویند رزومه پر كنید، خبرتان میكنیم، فعلا كار نیست. چند تا از همكلاسیهای اناث دوره دانشگاه را هم دیدم كه خوش و خرم مشغول كار بودند. دخترها خوب از این فرصت استفاده كردهاند و همه جا را گرفتهاند...
● اضطراب
تا همین چند وقت پیش خودم را با كتاب سرگرم میكردم. هر چی دستم میرسید؛ از داستان و رمان گرفته تا تاریخ و جغرافیا. اما مدتی است كه نمیتوانم حتی یك ساعت یك جا بنشینم. كتاب خواندن كه خیلی كار است، حتی نمیتوانم یك برنامه تلویزیونی را از اول تا آخر ببینم. مدام اینور و آنور میزنم. توی آشپزخانه سرك میكشم، روی تختم دراز میكشم، میزنم بیرون، آرام و قرار ندارم. گاهی ضربان قلبم آن قدر تند میشود كه خودم میترسم.
به نتیجه نرسیدن فكرها و برنامههای شغلی، اندك اندك نگرانكننده میشود و اضطراب به شكل یك عارضه خطرناك بروز میكند. پیآمدهای این عارضه، سوء هاضمه، كم خوابی، ضربان قلب و... است كه در درازمدت حتی سلامت جسمی فرد مبتلا را به خطر میاندازد.
● منفیبافی
این هم شد زندگانی؟ بیشتر زندهمانی است. اصلا كی گفته همه باید زندگی كنند؟ نصف این آدمها اضافی هستند. آخرش چی؟ اصلا بگیر كار هم پیدا كردم، خانه و زندگی هم ردیف كردم. این همه آدم كه این كارها را كردهاند، كجا را گرفتهاند؟ آخرش باید همه چیز را گذاشت و رفت. مردهشوی این زندگی را ببرند...
فشارهای روانی ناشی از عدم موفقیت، فرد را به ورطه بدبینی میكشاند؛ زیرا مشكلات آن قدرها بزرگ نیستند كه عدم تحرك و انفعال را توجیه كنند. بنابراین بزرگ كردن مشكلات و ارتباط دادن آنها به مسائل ازلی و ابدی و منفیبافی در مورد همه چیز و همه كس، این مشكلات را از حالت شخصی بیرون میآورد و مواجهه با آنها را نیز بیفایده جلوه میدهد.
● تزلزل شخصیتی
خودم را متاهل معرفی كردم. گفتم پنج سال سابقه كار دارم. گفتم زبان انگلیسی را مثل آب خوردن حرف میزنم؛ ولی نگران بودم كه طرف شروع كند باهام انگلیسی صحبت كردن. هر جا كه دنبال كاری میروم اول میبینم چه شرایطی دارند، خودم را جوری معرفی میكنم كه مناسبترین آدم برای كارشان به نظر برسم. من این هستم یا آن؟ آن هستم یا این؟ اصلا من هستم؟ دكارت! كجایی تا مغزت را داغان كنم؟...
ارایه شخصیتهای متفاوت و متنوع با تغییر موقعیت، رفته رفته فرد را نسبت به واقعیت وجودی خودش بیاعتماد میكند. كمترین پیآمد تظاهر به شخصیتهای ساختگی، بروز تردید نسبت به تواناییهای حقیقی شخص است، تا جایی كه خود را موجودی بیمصرف میپندارد كه هیچكاری از دستش ساخته نیست و در عین حال نمیداند چه ویژگیها، علایق و انتخابهایی دارد.● بیانگیزگی
بعد از چند ماه علافی دیروز زنگ زدند و گفتند برای مصاحبه بیا. قرار بود ساعت ده توی شركت باشم. در این انفعال نتیجه نهایی فعالیتهای بینتیجه است. هدف، شكلی دستنیافتنی به خود گرفته است. فعالیت و یك جا نشستن، علیالسویه است. انگیزهیی برای پیگیری كوششها نمانده است.
● افسردگی
خستهام. حوصله كسی را ندارم. همه چیز تكراری است. آدمها، حرفها، اتفاقها. باید همه چیز را ول كنم و فرار كنم. كجا؟ هر جا بروم خودم كه هستم. حوصله خودم را هم ندارم...
نتیجه طبیعی فشارهای مختلف روانی و پیدا نكردن راهی برای گریز از آنها، دپرس روانی است كه اصطلاحا افسردگی نامیده میشود. این حالت ممكن است به اقدامات عملی خطرناكی منجر شود كه بیتوجهی به ارزشهای اجتماعی و اقدام به خودكشی از آن جملهاند.
● شیدایی
سرخوشی و بیخیالی اگر از اندازههای طبیعی خود خارج شود، نه تنها نشانه سلامت نیست بلكه میتواند علایم نوعی اختلال روانی باشد كه اصطلاحا شیدایی نامیده شده است. افرادی كه به این عارضه دچار میشوند، با شادی بیش از حد و اعتماد به نفس كاذب از روبرو شدن با واقعیت پرهیز میكنند.
● جوانان و بیكاری
براساس گزارش سازمان بینالمللی كار، ۱۷۰ میلیون فرد جوان در جهان بیكارند و بر اساس پیشبینیهای صورت گرفته با افزایش ۱۱۰ میلیون نفری جمعیت جهان، لازم است حدود ۵۰۰ میلیون شغل ایجاد شود؛ در غیر این صورت فاجعهیی به وقوع خواهد پیوست كه اثری قوی بر زندگی جوانان خواهد داشت.
بیكاری ۱۷۰ میلیون نفر در جهان در حالی گزارش میشود كه نرخ بیكاری جوانان در ۵۰ كشور جهان بیش از ۱۵ درصد است.
به باور كارشناسان، واقعیت تلخ بیكاری جوانان در حالی در كشورهای در حال توسعه از جمله ایران نمایانگر است كه رشد اقتصادی این كشورها همگام با رشد جمعیت و نیازهای آن رخ نداده است. نتیجه آنكه میزان بیكاری در بین گروه سنی ۱۹ـ۱۵ و ۲۴ـ۲۰ سال ۳۴ درصد و بین ۲۵ تا ۲۹ سال ۱۶ درصد است و با پیشبینی نرخ رشد ۲/۱۳ درصدی بیكاری در هر سال پیشبینی شده است كه در سال ۸۵، بیش از نیمی (۵۲ درصد) از جمعیت ۲۹ـ ۱۵ سال كشور بیكار باشند.
آثار و عواقب بیكاری و دشواری ورود به بخش رسمی اقتصاد، علاوه بر تحمیل تنگناهای اقتصادی بر جوانان، ورود آنان به حاشیه اقتصاد و نیز مشاغل كاذب و در نتیجه گسست زنجیرههای زندگی، افزایش جرم و جنایت، اعتیاد و نابسامانیهای اجتماعی دیگر را به دنبال دارد.
در این میان رویآوری جوانان به مشاغل سیاه همچون قاچاق مواد مخدر، فعالیت در باندهای خلافكار و ... كه آن را در زمره عوامل انحرافات اجتماعی گنجاندهاند، خطری است كه در كنار واقعیت ناگوار بیكاری شكل گرفته و تهدیدی علیه جوانان است.
● جواهر لعل نهرو میگوید:
آب تا وقتی جاری و در حركت است تازه و پاك میماند، اگر آن را متوقف سازیم كم كم فاسد و گندیده میشود و زندگی انسان و زندگی یك ملت نیز چنین است.
هنگامی كه آدمی در موقعیتی قرار میگیرد كه احساس میكند دیگران از كار و تلاش فرار میكنند اما او میخواهد قدم در راه سخت كوشی و تلاش بردارد، در ابتدا در وجود خود یك احساس ضرر خواهد كرد ،زیرا تصور میكند كه او در حال زحمت كشیدن و عرق ریختن است در حالی كه عدهیی تنبل و كاهل و فرصت طلب در حال بهره گیری از این شرایط میباشند، در این مرحله است كه آدمی در كشاكش یك دوگانگی قرار میگیرد كه آیا در مسیر این رودخانه آلوده شنا كند و یا بر خلاف جهت مسیر را بپیماید؟
در این مرحله آدمی باید این احساس درونی خود را كه در صورت سخت كوشی ضرر خواهد كرد ، از بین ببرد و به خاطر داشته باشد كه با تلاش و سختكوشی توانمندیهایش به مرور به نحو چشمگیری افزایش خواهد یافت و همین امر اعتماد به نفس و قدرت عمل او درانجام فعالیتها دگرگون خواهد ساخت به نحوی كه بتواند براحتی از سد مشكلات گذشته و تصمیمات منطقی تری اتخاذ نماید و بر عكس افراد كاهل به مرور زمان قابلیتهای خود را از دست خواهند داد و با بر جای گذاشتن خسارتهای فراوان دچار مشكلات مختلف گشته بگونهیی كه تا آخر عمر ،عوارض ناخواسته آن را باید تحمل كنند.
هنگامی كه بر تعداد انسانهای سخت كوش و پر تلاش در یك جامعه اضافه میشود، تقید انسانها به ارزشهای اخلاقی گسترش مییابد، زیرا انسانها نیازی نمی بینند كه دروغ بگویند و ریا كار شوند و بر حقوق دیگران پابگذارند.
آلمانیها دارای یك ضرب المثل هستند كه بیان میكند «جهان در دست انسانهای سخت كوش است.»
زمانی كه فردی بخواهد در یك جامعه كه فرهنگ سخت كوشی در آن توسعه نیافته است، فعالانه انجام وظیفه نماید، در ابتدا بازخوردهای خوبی دریافت نمیكند زیرا خیلیها ، تلاش او را با بدگمانی نظاره میكنند زیرا بر خلاف شرایط در حال حركت است، اما با گذشت زمان شرایط به ضرر افراد كاهل و به سود افراد سختكوش تغییر خواهد كرد.
با افزایش انسانهای سختكوش، كار در جامعه به ارزش تبدیل خواهد شد و فرد پر تلاش، انسان ساده لوح به حساب نخواهد آمد و دیگر افراد كاهل، تنبل و فرصت طلب زرنگ به حساب نمیآیند، بلكه چنین افرادی مطرود جامعه خواهند بود.
برای ریشه كنیبیكاری و گسترش اشتغالزایی در جامعه باید نسلی را تربیت كرد كه با كار انس بگیرد. اگر كودكان امروز در لای پنبه پرورش یابند، سرانجام این پنبه آتش خواهد گرفت و نسل آینده را میسوزاند. ضروری است والدین كم كم كودكان خود را علاوه بر تحصیل ،با كار و تلاش نیز آشنا كنند و با مهارت آموزی و مشاركت دادن آنها در فعالیتهای اجتماعی افراد با مسئولیتی تربیت نمایند در غیر این صورت نسل راحت طلب تنها به سوی فعالیتهای كاذب و دلالی رو خواهد آورد و چنین جامعهیی مستعد بسیاری از آسیبهای اجتماعی خواهد بود .
رقابت میان كشورهای جهان روز به روز سخت تر میشود و نسل آینده باید در میان این رقابت شدید زندگی كند و اگر سخت كوشی را نپذیرد، مجبور است دنباله رو دیگر جوامع شده و از فرهنگ آنان تبعیت نماید.
این را همیشه یادتان باشد، منتسكیو میگوید «كار و كوشش انسان را از سه بلای بزرگ نجات میدهد: ۱افسردگی ۲فسق ۳ احتیاج.»
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست