سه شنبه, ۲۰ آذر, ۱۴۰۳ / 10 December, 2024
مجله ویستا

پاکستان آتش زیر خاکستر


پاکستان آتش زیر خاکستر
پاکستان این روزها به جهت تشدید اقدامات تروریستی و حوادث مربوط به « لعل مسجد» در اسلام آباد، به کانون توجه افکار عمومی و خبرگزاری های بین المللی تبدیل شده است. در منطقه خاورمیانه و شبه قاره هند نیز به این دلیل که مسائل درون این کشور ارتباط مستقیم و بعضاً شتاب دهنده و موجب بی ثباتی در چنین مناطقی به شمار می آید، نسبت به اهمیت رخدادهای کنونی حساسیت دو چندانی وجود دارد. جامعه سیاسی - اجتماعی پاکستان بی شک کانون هراس و امیدها در خصوص آینده یی نامعلوم است که در شرایط کنونی وضعیت در این کشور را به مرزهای انفجار نزدیک کرده است.
متاسفانه طی سال های اخیر که پس از حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر توجه همگان بر نفی فیزیکی تروریسم، جنگ افغانستان و عراق متمرکز شده است به نظر می رسد که جامعه بین المللی، افکار عمومی و رسانه های گروهی نسبت به ماهیت مخاطره آمیز آنچه در این کشور می گذرد چندان توجهی را مبذول نمی کنند. حتی گستردگی حجم پوشش حوادث این کشور طی روزهای اخیر به واسطه نوع تحلیل براساس «حلقه های منفصله » و بررسی انتزاعی حوادث، گرهی را از این مشکل نخواهد گشود.
بویی که هم اکنون از این کشور استشمام می شود در پشت ظاهر تقریباً آرام آن که طبق همان درک حلقه های منفصله مدنظر قرار می گیرد بسیار گمراه کننده به نظر می رسد. مشکلات کنونی در پاکستان متاثر از یک بحران ترکیبی در ساختار دوگانه این کشور است که در آینده نزدیک به جهت اهمیت آن در معادلات بین المللی و منطقه یی می تواند از جنوب شرقی آسیا تا خاورمیانه و شاخ آفریقا را در چنبره وقایع درونی خود گرفتار سازد.
وجود دیکتاتوری نظامی، بنیادگرایی مذهبی و سرکوب دوسویه نهادهای دموکراتیک در این کشور که توسط هر دو جریان فوق در شرایط متفاوت انجام می گیرد نمونه های مشابهی در بعضی دیگر از کشورهای خاورمیانه یی از جمله عربستان سعودی و مصر نیز دارد، در صورتی که در اینجا یک تفاوت اساسی وجود دارد که در نوع خود می تواند صورت مساله را دگرگون کند.
بافت سیاسی - اجتماعی در کشورهای عرب منطقه به واسطه نبود سوابق دموکراتیک در زیست اجتماعی این چنین ساختارهایی و پیوندهای نظام سیاسی با سنت های قبیله یی در آنجا تا حدود زیادی از تشدید شرایط پارادوکسیکال در ارتباطات بین دولت - ملت جلوگیری کرده است.
در صورتی که نظام سیاسی - اجتماعی در شبه قاره هند از جمله پاکستان تحت تاثیر بافت دوگانه فرهنگ بنیادگرایی و عرفی گرایی نیمه دموکراتیک بوده است که وجود احزاب قدرتمند سیاسی که معمولاً در هرم فوقانی قدرت نیز نقش آفرینی می کنند موید چنین تفاوتی است. تنها با شناخت درست از ذات ساختار عینی در پاکستان و ارتباط آن با شرایط منطقه یی، فرهنگ دوگانه سلفی گرا - نیمه دموکراتیک در درون این جامعه، موقعیت ارتش و نقش آن در سیستم ادواری دیکتاتوری های نظامی از ضیاء الحق تا مشرف، نقش این کشور در رقابت چهارگانه بین امریکا، روسیه، هند و چین به عنوان اصلی ترین اضلاع قدرت جهانی و همچنین جایگاه سنتی آن در طول دوران جنگ سرد، می توان ارزیابی دقیقی از وقایع کنونی ارائه داد. در کنار چنین شرایطی می بایست به تاثیر انکار ناپذیر کانون نبرد ایدئولوژیک بین بلوک شرق و غرب که در نهایت از دهه ۸۰ میلادی به مسائل افغانستان منتقل شد و اسلام آباد در این بین نقش اساسی ایفا کرد توجه خاصی مبذول داشت.
شکاف سیاسی - اجتماعی در پاکستان هم اکنون این کشور را به دو نیمه کاملاً متفاوت و متناقض تبدیل کرده است که معمولاً نظام های سیاسی حاکم و به خصوص حاکمیت های نظامی در آن برای بقا و توجیه خود به تناوب از چنین وضعیتی استفاده کرده اند. اعتراضات فزاینده مردم به جهت برکناری « افتخار محمد چوهدری» رئیس دیوان عالی پاکستان توسط ژنرال پرویز مشرف از یک طرف جامعه و لایه های دموکراسی خواه را به همراه سلفی گراهای شریعت خواه در تقابل با حاکمیت نظامی قرار داده است و از طرف دیگر تحرکات گروه های بنیادگرا و تروریست های با گرایش وهابی از کشمیری ها گرفته تا مناطق قبایلی جنوب غربی این کشور در طی ماه ها و روزهای اخیر که اوج دهشت افکنی آنان در لعل مسجد در حال انجام است، نظام سیاسی حاکم و جامعه دموکراسی خواه را به همسویی مقطعی با هم سوق داده است.
این وضعیت سیال و ژلاتینی در عمق زیست سیاسی - اجتماعی این کشور هرگونه پیش بینی و برنامه ریزی مثبت برای سامان بخشیدن به اوضاع کنونی را با تردید مواجه می کند. ارتش پاکستان همواره در ساختار سیاسی - اجتماعی این کشور نقش بی بدیلی داشته است چنانچه قبل از فروپاشی شوروی موتور محرکه تدارک و سازماندهی گروه های تروریست افغانی علیه حکومت هوادار شوروی و در نهایت زایش طالبانیسم بوده است.
به دلیل همین نقش اساسی در معادلات دوران جنگ سرد امریکا و به طور کلی غرب در یک آوانس ارتجاعی از کودتاهای نظامی در این کشور یا به صورت مستقیم یا به طور تلویحی حمایت کرده است. این وضعیت خاص نه تنها موجب ظهور و تقویت بنیادگرایی و تثبیت حاکمیت های نظامی در پاکستان شده است که حتی عامل اصلی برای ایجاد فضای خاکستری در بافت سیاسی - اجتماعی این کشور نیز تلقی می شود.
اینکه امروز طلاب مدرسه لعل در اسلام آباد خودسرانه به وضع کردن قانون شریعت و اجرای آن در پایتخت این کشور دست می زنند و در یک مدرسه مذهبی زنان و مردان را به آموزش نظامی وامی دارند عمق خطراتی است که جامعه پاکستان را در چنبره خود گرفتار کرده است.
برخورد روزهای اخیر بین نیروهای امنیتی این کشور با شبه نظامیان مستقر در این مسجد که محل تجمع طلاب با تفکرات بنیادگرایی وهابی است و همچنین فرار « مولانا محمد عبدالعزیز » امام جماعت این مسجد در برقع و میان زنان و عدم حمایت های مردمی از آنان به خوبی نشان می دهد که برخلاف تصور موجود سرکوب گروه های شبه تروریست با حمایت مردمی نیز روبه رو خواهد شد.
پاکستان امروز درگیر یک بحران سه وجهی است که گرایش به سمت هر کدام از آنها می تواند تبعات و مسائل خاص خود را داشته باشد که بدون شک مستلزم پرداخت هزینه خواهد بود. « گالیلئو گالیله » اندیشمند بزرگ جهانی می گوید؛ « هیچ چیز نمی توان به کسی دیکته کرد، اما می توان به او کمک کرد تا پاسخ ها را در درون خود بیابد ». با وجود تاثیرات منطقه یی و بین المللی در مورد پاکستان، در وهله اول می بایست جامعه مدنی و سیاسی این کشور خود مسیر تحولات آینده را مشخص کند.
ژلاتین سه گانه دموکراسی خواهی، دیکتاتوری نظامی و بنیادگرایی مذهبی و ارتباطات متقابل آنان بر همدیگر هم اکنون به مرحله تعیین تکلیف رسیده است. بندبازی سیاسی و موقعیت ارتباطات معمول نزدیکی - دوری که به تناوب در مبارزات این سه نیروی تاثیرگذار اتفاق می افتد بیش از این نمی تواند ادامه یابد چرا که پیچیدگی امور و خطرات این نوع بازی موش و گربه در آینده بسیار نزدیک حتی بیش از آنچه در تصور عمومی می گنجد جامعه پاکستانی را به فضای بحران های غیرقابل کنترل سوق خواهد داد.
ساختار نظامی حاکم و مشرف باید این واقعیت را بپذیرند که جهان تغییر کرده است و دیگر نمی توان در کشاکش بین دو نیروی مدرن دموکراسی خواه و بنیادگرای متمایل به تروریست بی طرف ماند، در کنار احترام به فرهنگ و باورهای سیاسی - اجتماعی جامعه می بایست دست به انتخاب زد، هرچند که چنین انتخابی بدون شک هزینه های خود را خواهد داشت.
با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری این کشور و شکاف کنونی چشم انداز تثبیت اوضاع در کوتاه مدت بسیار بعید می نماید. نیروهای تاثیرگذار بین المللی به خصوص ایالات متحده با توجه به خطراتی که تشدید بحران در پاکستان می تواند بر کل منطقه بگذارد وظیفه سنگینی برعهده خواهند داشت که با رویه کنونی هرگز محقق نخواهد شد.
حمایت یک جانبه از ژنرال مشرف و نفی نیروهای دموکراسی خواه که هم اکنون می توانند در کنار چوهدری به عنوان یک آلترناتیو شکل گیرند، تنها به نفع نیروهای بنیادگرا و ساختار تروریست پرور منطقه یی تمام خواهد شد. تعمیق بحران در پاکستان تمام منطقه خاورمیانه و جنوب شرق آسیا را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد و به همین دلیل به سامان شدن اوضاع در این کشور به نفع همگان است.
یک موضوع مهم را نیز هرگز نباید فراموش کرد و آن اینکه به جهت ارتباطات پنهان لایه هایی از ارتش پاکستان که بیشتر در قسمت ضد اطلاعات آن سازماندهی شده اند و در طی درگیری های مجاهدین با حکومت هوادار شوروی در افغانستان نقش اساسی در تحولات سیاسی پیدا کرده اند هنوز هم موقعیت خود را تا حدودی حفظ کرده اند. با توجه به وجود تسلیحات اتمی در این کشور هرگونه بی ثباتی در درون جامعه و ارتش می تواند برای تمام جهان و منطقه فاجعه آمیز تلقی شود.
بنابراین فارغ از سویه های متفاوت تفکرات و جناح بندی های سیاسی - اجتماعی در درون و برون پاکستان ضرورت ایجاب می کند که به تحولات کنونی و آتی این کشور به دیده تعامل، مدارا، همکاری و کمک در جهت حل مسائل موجود نگریسته شود. پاکستان یکی از مهمترین شاه کلیدهای حل و فصل بسیاری از معضلات ملی، منطقه یی و بین المللی در شرایط کنونی است و به همین دلیل توجه دو چندانی را می طلبد.
منبع : روزنامه اعتماد