چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا

تجدد بنای کعبه و حکمیت رسول خدا


تجدد بنای کعبه و حکمیت رسول خدا
از اتفاقاتی كه پس از ازدواج با خدیجه تا بعثت پیش آمد داستان تجدید بنای كعبه و حكمیّت رسول خدا ( ص ) است . ده سال پس از ازدواج با خدیجه سیلی بنیان كن از كوه های مكه سرازیر شد و وارد مسجد گردید و قسمتی از دیوار كعبه را شكافت و ویران كرد . از سوی دیگر كعبه سقف نداشت و دیوارهای اطراف آن نیز كوتاه بود و ارتفاع آن كمی بیشتر از قامت یك انسان بود . همین موضوع سبب شد تا در آن روزگاران سرقتی در خانهٔ كعبه واقع شد ، و اموال و جواهرات كعبه را كه در چاهی درون كعبه بود بدزدند . با اینكه پس از چندی سارق را پیدا كردند و اموال را از او گرفتند و دستش را به جرم دزدی بریدند ، اما همین سرقت ، قریش را به فكر انداخت تا سقفی برای خانهٔ كعبه بزنند ، ولی این تصمیم به بعد موكول شد . برای انجام این منظور ناچار بودند دیوارهای اطراف را خراب كنند و از نو تجدید بنا كنند .
مشكلی كه سر راهشان بو ، یكی نبودن چوب و تخته ای كه بتوانند با آن سقفی بر روی دیوارهای كعبه بزنند و دیگر وحشت از اینكه اگر بخواهند دیوارها را خراب كنند ، مورد غضب خدای تعالی قرار گیرند و اتفاقی بیفتد كه نتوانند این كار را به پایان برسانند .
مشكل اول با یك اتفاق غیر منتظره كه پیش بینی نكرده بودند حلّ شد و چوب و تختهٔ آن تهیّه گردید و آن اتفاق این بود كه یكی از كشتیهای تجّار رومی كه از مصر می آمد در نزدیكی جدّه به واسطه توفان دریا – یا در اثر تصادف با یكی از سنگهای كف دریا شكست و صاحب كشتی كه به گفتهٔ برخی نامش « یاقوم » بود از مرمّت و اصلاح كشتی مأیوس شد و از بردن آن صرفنظر كرد . قریش نیز كه از ماجرا خبردار شدند به نزد او رفته و تخته های آن را برای سقف كعبه خریداری كردند و به شهر مكه آوردند .
مشكل دوم وحشتی بود كه آنها از اقدام به خرابی و ویرانی و زدن كلنگ به دیوار خانه و تجدید بنای آن داشتند و می ترسیدند مورد خشم خدای كعبه قرار گیرند و به بلایی آسمانی یا زمینی دچار شوند . به همین جهت مقدمات كار كه فراهم شد و چهار سمت خانه را برای خرابی و تجدید بنا میان خود قسمت كردند ، جرئت اقدام به خرابی نداشتند تا اینكه ولید بن مغیره به خود جرئت داد و كلنگ را دست گرفته و پیش رفت و گفت : « خدایا تو می دانی كه ما از دین تو خارج نشده و منظوری جز انجام كار خیر نداریم . » این سخن را گفت و كلنگ خود را فرود آورد و قسمتی از دیوار را خراب كرد .
مردم دیگر تماشا می كردند و جرئت جلو رفتن نداشتند و با هم گفتند : « ما امشب را هم صبر می كنیم . اگر بلایی برای ولید نازل نشد ، معلوم می شود كه خداوند به كار ما راضی است و اگر دیدیم ولید به بلایی گرفتار شد دست به خانه نخواهیم زد و آن قسمتی را هم كه ولید خراب كرد تعمیر می كنیم . »
فردا كه دیدند ولید صحیح و سالم از خانه بیرون آمد و دنبالهٔ‌ كار گذشتهٔ خود را گرفت ، دیگران نیز پیش رفته روی تقسیم بندی كه كرده بودند اقدام به خرابی دیوارهای كعبه نمودند .
رسول خدا ( ص ) نیز در این عملیّات بدانها كمك می كرد تا وقتی كه دیوارهای اطراف كعبه به وسیلهٔ سنگهای كبودی كه از كوههای مجاور می آوردند به مقدار قامت یك انسان رسید و خواستند حجرالاسود را به جای اولیهٔ خود نصب كنند . در این جا بود كه میان سران قبایل اختلاف پدید آمد و هر قبیله ای می خواست افتخار نصب آن سنگ مقدس را به دست آورد .
دسته بندی قبایل شروع شد و هر تیره از تیره های قریش جداگانه مسلّح شده و مهیّای جنگ گردیدند .
بزرگان و سالخوردگان قریش در صدد چاره جویی برآمده دنبال راه حلّی می گشتند تا موضوع را خردمندانه حلّ كنند كه كار به جنگ و زد و خورد نكشد .
روز چهارم یا پنجم بود كه پس از شور و گفتگو همگی پذیرفتند كه هر چه اباامیه بن مغیره كه سالمندترین افراد قریش بود ، رأی دهد بدان عمل كنند و او نیز رأی داد : « نخستین كسی كه از در مسجد وارد شد در این كار حكمی كند و هر چه او گفت همگی بپذیرند . » قریش این رأی را پذیرفتند و چشمها به درب مسجد دوخته شد .
ناگهان محمد ( ص ) را دیدند كه از در مسجد وارد شد . جریان را به او گفتند ، فرمود : « پارچه ای بیاورید . »
پارچه را آوردند رسول خدا ( ص ) پارچه را پهن كرد و حجرالاسود را میان پارچه گذارد . آن گاه فرمود : « هر یك از شما گوشهٔ آن را بگیرید و بلند كنید . » رؤسای قبایل پیش آمدند و هر كدام گوشهٔ پارچه را گرفتند و بدین ترتیب همگی در بلند كردن آن سنگ شركت جستند . چون سنگ را محاذی جایگاه اصلی آن آوردند خود آن حضرت پیش رفته و حجرالاسود را از میان پارچه برداشت و در جایگاه آن گذارد ، سپس دیوار كعبه را تا هیجده ذراع بالا بردند . (۱)
پی نوشت :
(۱) به نقل از كتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی
منبع : منادی