سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

ایمان در دل است، نه در کلیسا


در حالی که کشورهایی چون فرانسه و اسپانیا تحت لوای شاهان خود قدرت بیشتری می یافتند، حکومت مرکزی امپراتوری ژرمن رو به تضعیف بود و قلمروهایش یکی پس از دیگری مستقل می شدند. امپراتور فقط در قلمرو شخصی خود صاحب قدرت بود. تنش ها رو به تزاید دارند، هرچه طبقه بورژوازی فرهیخته مرفه تر می شود، شرایط زندگی برای دهقانان دشوارتر می شود. بیکاری و محدود کردن حقوق بیشتر می شود. قبل از ظهور لوتر شورش ها آغاز می شود، به ویژه در جنوب آلمان. طبقه اشراف نیز بحران زده می شود: مناصب سنتی آن ها به عنوان مشاور دادگاه توسط حقوقدانان حرفه ای از آن ها گرفته می شود.
آلمان ها از بیرون نیز احساس خطر می کنند. آن ها از چندین دهه پیشتر به انتقاد از نفوذ رومی ها در انتخاب کشیش ها و اسقف ها پرداخته بودند. روم به بذل و بخشش زیاد متهم بود. به اعتقاد آلمان ها، پول زیادی روانه ایتالیا می شد. افکار عمومی نسبت به زیاده روی های کلیسا حساس شده بود.
باید به جنگ های مختلف که پیوسته روی می دادند نیز اشاره کرد. امپراتور شارل کنت، خصومت دیرینه ای با پادشاه فرانسه، فرانسوای اول داشت. درگیری با ترک ها نیز تهدید روزافزونی به شمار می آمد. در سال ،۱۵۲۶سلیمان دوم بوداپست را فتح کرد و در سال ۱۵۲۹ قوای عثمانی به دروازه های وین می رسند. امپراتور ژرمن ها از نظر نظامی و مالی در معرض تهدید قرار می گیرد. در سال ۱۵۱۷ راهبی به نام مارتین لوتر از فرقه آگوستین، استاد الهیات در دانشگاه ویتن برگ، ۹۵ تز درباره آمرزش الهی به رشته تحریر درمی آورد. وی تلاش می کند اصلاحاتی را در کلیسا به وجود آورد، بدون این که قصد جدایی از کلیسا را داشته باشد، اما مقامات مذهبی مارتین لوتر را مرتد اعلام می کنند. در سال ۱۵۲۱ وی از کلیسا اخراج می شود و سپس دادگاه ورمز رای به محکومیت او می دهد. طبق حکم این دادگاه نوشته های لوتر باید سوزانده می شدند. در قلمرو امپراتور، لوتر هواخواهانی پیدا می کند. مسئولان چندین شهر و قلمرو (همچون شاهزاده فردریک که به لوتر پناه داده بود)، اجازه می دهند که اصلاحات مورد نظر مارتین لوتر تحقق یابند. کشیش ها ازدواج می کنند و در عبادات، تغییراتی رخ می دهد. در مراسم عشای ربانی همه پیروان مسیح نان و شراب می خورند، در حالی که قبلا شراب مختص کشیش ها بود. خطابه های ملهم از آموزه های لوتر گسترش می یابند. از سال ،۱۵۲۵ کلیساهای مستقل از کلیسای روم، با اتکا به پیام مارتین لوتر و با ابتکار عمل مقامات محلی، تاسیس شده و نهضت را ادامه می دهند.
در سال ،۱۵۲۰ لوتر پذیرفت که همه مسیحی ها، به خصوص مقامات محلی، در اداره کلیساها نقش داشته باشند، به طور مشخص به منظور تشکیل یک شورا، چراکه کلیساهای نهادینه شده،ناکارآمد و مضمحل به نظر می رسید.
تاسال ۱۵۲۵مارتین لوتر اجازه می دهد که افکارش توسط واعظان ترویج شود و تلاش می کند که پیروانش در انتخاب وعاظ نقش داشته باشند. ولی از این تاریخ به بعد و به تقاضای لوتر، مقامات شهری در ساکس طی یک ابتکار عمل اقدام به سازماندهی بازرسی از کلیساهایی می کنند که پیرو آیین لوترند و به نوعی دچار هرج و مرج شده اند.
به منظور آموزش جوانان و راهب های جوان، لوتر دو شیوه آموزشی می نگارد که تا قرن ها در کلیساها استفاده می شوند. لوتر معتقد است که شاهزاده فقط در وضعیت های استثنایی در کلیسا دخالت کند. شاهزاده هنگام ضرورت، اسقف است. اسقف های واقعی یا حداقل نمایندگانشان بازرسان کلیسا هستند، البته در عمل، کلیساها تا دوران معاصر در اطاعت شاهزاده ها هستند.
احداث کلیساهای انجیلی در قلمروها، نوعی ثبات برای این شاهزاده ها به ارمغان آورده بود و باعث پیوندی میان نهضت لوتر و مردم شده بود. از سال ۱۵۱۹ تا زمان مرگش، مارتین لوتر پیوسته در مسائل اجتماعی و سیاسی موضع گیری می کند.
مارتین لوتر بین قوانین حاکم بر زندگی انسان ها و ایمان آن ها که برخاسته از درون است، تفکیک قائل می شود. خطبا می بایست اراده خداوند را مبنی بر ایجاد قانونی که زندگی انسان ها را بهتر کند، یادآور شوند. بنابراین آن ها می بایست عیوب حکام دنیوی را محکوم کنند. آن ها باید عقاید خود را درباره نهادها مطرح کنند، حتی اگر کتاب مقدس فاقد الگوهای سیاسی و اجتماعی معتبر برای همه اعصار باشد. لوتر خود را از دخالت در مسائل روزگار محروم نمی کند.
وی در مورد ازدواج و شیوه حکومت موضع گیری می کند. لوتر خواهان ایجاد اصلاحات عمیق در شیوه حکومت تک نفره پادشاهان می شود. وی اغلب در مواردی چون تجارت، ربا، عملکرد حکام و محدودیت های قدرت ابراز عقیده می کند. لوتر همچنین دیدگاه های خود را در حوزه آموزش و محتوای دروس در مدارس مطرح می کند.
مارتین لوتر با تأکید بر «حق» می نویسد: «کسی که با حق مبارزه می کند، درواقع با خدا مبارزه می کند، چراکه این خداست که حق را ایجاد کرده و از آن محافظت می کند». این بدین معنی است که مسیحیان نباید از مقاماتی پیروی کنند که دستوراتشان برخلاف حق و اراده الهی است. کتاب مقدس تصریح می کند که باید از پروردگار اطاعت کرد و نه از بندگان، اما به اعتقاد مارتین لوتر نافرمانی باید به مقاومت انفعالی محدود شود.
این برداشت لوتری از تاریخ، دورنمایی فاجعه آمیز دارد. تاریخ صحنه نبردی طولانی بین خدا و شیطان است، شیطانی که فقط به روح انسان ها حمله نمی کند بلکه تلاش می کند با استفاده از نهادهای مدنی همچون ازدواج و شغل، مخلوق خوب خدا را به انحراف بکشاند.
لوتر در مانیفست خود به طبقه اشراف آلمان که در سال ۱۵۲۰ چاپ شد، از اشرافیت مسیحی تقاضا می کند که در راه اصلاح کلیسا و جامعه اهتمام ورزند. شوالیه ها از این دعوت چنین استنباط کردند که می توانند در صورت لزوم، برای وادار کردن کشیش ها به پرداختن به شغل صرفا معنوی خود، از زور استفاده کنند، ولی آیا این فراخوان لوتر دعوت به تصاحب ثروت روحانیون و سکولاریزه کردن زمین ها و دارایی های کلیسا نبود؟ آیا لوتر استفاده از زور علیه کلیسا را برای آزادی ملت آلمان تجویز نمی کرد؟
بانی این جنبش، شوالیه و شاعری به نام اولریخ فون هوتن بود و بازیگر اصلی اش فرانتس فون زیکینگن بود. هوتن قصد داشت زیکینگن را تبدیل به رهبر شورش ملی آلمان کند؛ رهبری که می بایست مذهب جدید را نیز گسترش دهد و موجبات آزادی ژرمن ها را فراهم آورد. در ژانویه ،۱۵۲۲ فرانتس فون زیکینگن هدایت یک شورش در میان خرده اشراف ها را در جنوب آلمان به دست می گیرد. وی سرزمین های سر اسقف ترو را اشغال کرده و خود او را در پایتختش محاصره می کند، اما عملیات شکست می خورد و سر اسقف شورش را سرکوب می کند.
البته لوتر با این جنبش اعلام همبستگی نکرده بود. وی معتقد بود که نباید انجیل را با خشونت بسط داد و نباید آزادی مسیحی را با آزادی های اجتماعی و سیاسی درهم آمیخت. شورش دهقانان در سال ۲۵-۱۵۲۴ ابعاد مهم تری می گیرد و بین۷۰ تا ۱۰۰ هزار قربانی به جای می گذارد. مارتین لوتر دقیقا چه نقشی در این جنبش داشت؟ به باور برخی، شورش دوم بدون حضور لوتر روی نمی داد. عده دیگری معتقدند وی نقش یک کاتالیزور را داشته است. او دلیل شورش نبوده است، ولی ناخواسته بر آتش دمیده است. در مورد توسل به زور عملکرد لوتر در ابتدا مبهم است.
دلایل هرچه باشند و چه لوتر و نهضت انجیلی سهمی داشته اند یا خیر، شورش در اواسط سال ۱۵۲۴ آغاز می شود. دهقانان خواستار کاهش مالیات ها و لغو برده داری می شوند. حرکت در ابتدا صلح آمیز بود، ولی خیلی سریع در برابر مقاومت اربابان تبدیل به شورش می شود. کشتار و ویرانی، برخی شهرها را فرا می گیرد. در ۱۵ مه سال ،۱۵۲۵ نیروهای شاهزاده ها شورش دهقانان را خاموش کرده و سر از تن سردسته آنان جدا می کنند. لوتر این سرکوبی را محکوم می کند و به شاهزاده ها گوشزد می کند که ظلم آن ها باعث شورش شده است. لوتر تلاش می کند که شورشیان را از توسل به زور بازدارد و خطاب به آن ها می گوید که انجیل، این بالاترین مرجع ایمان، برای مشکلات زندگی روزمره مانند مسائل اقتصادی راه حلی ندارد. سرانجام لوتر شورش را محکوم کرده و به مخالفت با آن برمی خیزد، اما در عین حال از شاهزاده های تشنه به خون می خواهد که دهقانان را ببخشند. شاهزاده ها که معتقد به مذهب سنتی خود بودند، مارتین لوتر و پیروانش را مسبب جنگ دهقانان می دانند. برخی از ارباب ها که ابتدا درباره اصلاحات لوتری نظر مساعد داشتند، از نهضت انجیلی فاصله می گیرند. کم کم از هیجانات اولیه پیروان مارتین لوتر کاسته می شود، آن ها از این که نهضت نتوانسته بود شرایط زندگی را بهبود بخشد، سرخورده شده بودند.
در سال ،۱۵۳۹ لوتر تأکید می کند که در برابر حاکمین کافر شورش مجاز نیست و تنها یک مقاومت انفعالی و آرام ممکن است. از سال ،۱۵۲۵ لوتر از مقامات پیرو نهضت انجیلی می خواست که به وضعیت کلیساها سامان بخشند. ولی سرنوشت کسانی که می خواستند به کلیسای سنتی روم وفادار بمانند چه می شد؟ لوتر آن ها را از کافرها جدا می کند و تصریح می کند که شاهزاده پروتستان نمی تواند آن ها را وادار به پذیرش آیین انجیلی بنماید و می بایست به آن ها اجازه بدهد که آزادانه کشور را ترک کنند. درواقع مارتین لوتر در این تاریخ عقیده خود را تغییر می دهد و می گوید که نباید کسی را مجبور به پذیرش دین کرد، ولی او تأکید می کند که باید کسانی را که علنا کفر را ترویج می کنند، سرکوب کرد. دیگر در قلمرو پروتستان ها، شاهزاده ها و مقامات ارشد می توانند از حقوق خاصی همچون انتخاب روحانیون برخوردار شوند. مقامات شهری قدرت خود را روی همه مظاهر مذهب و کلیسا بسط می دهد.
رعیت فقط یک انتخاب دارد؛ اطاعت یا مهاجرت. پیمان صلح اوگسبورگ در سال ۱۵۵۵ میان پادشاه فردیناند اول و شاهزاده ها، پایان نیم قرن رفورم در آلمان است. این پیمان آموزه های لوتر را که از این به بعد مورد حمایت حقوقی قرار می گیرند، به رسمیت می شناسد. صلح همچنین به امیدهای مارتین لوتر که می خواست کلیت کلیسا در آلمان را نوسازی کند، پایان می دهد. این صلح آیین لوتر را در سراسر آلمان علیا مستقر کرد و نفوذ شاهزاده ها بر کلیسا را تقویت کرد.
آیین مارتین لوتر با خروج از قلمرو ژرمن ها و به مدد شاهزاده ها در سایر نقاط جهان مشخصا در حوزه اسکاندیناوی نیز رخنه می کند. همان قواعد در همه جا اجرا می شوند: نظارت بر کشیش ها و بر کلیساها از طریق نظام بازرسی، پرهیز از آموزه های ارتدوکس، طبقه بندی جماعت کلیسا، ادعیه و سرودهای مذهبی، اطاعت از مقامات، احترام به نظام اجتماعی و بها دادن به کار هر شخص در حوزه حرفه ای و خانوادگی.
تحول لوتر در مقابل کلیسای کاتولیک منجر به آزار، اذیت و تعقیب پیروانش شد. کلیسای کاتولیک با راه انداختن تفتیش مقدس عقاید، انسان ها را به طرز هولناکی آزار می داد، این برخلاف پیام عشق، احترام و عدالت مسیح بود. پاپ ها نه تنها جنایت می کردند، بلکه بدتر، دستور کشتار می دادند. کلیسا به اغنیا کمک می کرد و به تحقیر فقرا می پرداخت. در اسپانیای دوران فرانکو و شیلی دوران پینوشه، کلیسا حق را به دیکتاتورها می داد. حتی در دوران ما، هزاره سوم، پاپ هایی که مخالف ازدواج کشیش ها هستند، به کودک آزاری روی می آورند.
منبع: www.innovation_democratique.org
پل ورس ‎/ ترجمه: محسن ایمانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید