چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


به جستجوی معنای زندگی


به جستجوی معنای زندگی
▪ «حسین قلی، مردی که لب نداشت»
▪ نوشته: نشمینه نوروزی و امید سهرابی
▪ کارگردان: حمید پورآذری
▪ بازیگران: ذبیح محمدی/ نادیا پروانی/ فروزان پروانی/ نثار ظریفی/ ایمل کریمی/ امید فقیری/ آمنه نوری/ پیام پروانی
▪ خلاصه داستان: «حسین قلی» مردی سختکوش و پر تلاش است که صبح تا شب کار می کند و زحمت می کشد، اما یک موضوع خیلی مهم او را آزار می دهد. حسین قلی لب ندارد و نمی تواند مثل همه مردم دور و برش، بخندد به همین دلیل راهی می شود تا بتواند خنده را در جای دیگری بیابد...
نمایش، گستره نامحدودی است که می تواند دستمایه ها و شکل گیری اش را از هر حوزه و محدوده ای بگیرد و آن را به دستمایه ای دراماتیک تبدیل کند.
داستان، شعر، سینما، و .... همه و همه در این ارتباط می توانند با تئاتر سهیم باشند یا آن را همراهی کنند.
«حسین قلی، مردی که لب نداشت» نمایشی است که براساس روایت منظوم یکی از شعرهای شاملو نوشته شده و حکایت مردی را نقل می کند که مدام در حال کار و تلاش است اما لبی برای خندیدن ندارد. برهمین اساس، کلیت نمایش پورآذری به طور مشخص متکی بر روایت ادبی و شاعرانه شکل گرفته و برای تبدیل شدن به یک درام، نیازمند قالب بندی دراماتیک است. در واقع این روایت منظوم، با وجود داشتن ظرفیتهای دراماتیک، باید در حوزه ساختار داستانی هم، جنبه های دیگری را مورد توجه قرار می داد که یکی از مهمترین این جنبه ها به عمل نمایشی مربوط می شود. عمل در نمایش پورآذری، مجموعه ای از موتیف های روایی است که بدون پرداخت قانونمند تئاتری، تنها با هم همنشین می شوند و خودشان را تکرار می کنند.
حسین قلی برای خندیدن لب ندارد؛ بنابراین در صحرا و بازار راه می افتد و برای خندیدن به دنبال خنده لبی خندان می گردد. این خواسته یا موقعیت داستانی در نمایش پورآذری خودش را تکرار می کند و هر چند ممکن است در ابتدا جنبه عمل دراماتیک را هم داشته باشد، اما در ادامه، قدرت و تأثیرش را در زمینه چالش و درگیری نمایشی از دست می دهد و بیشتر به شکل و گونه ادبی آن گرایش پیدا می کند.
البته نباید این را هم از نظر دور داشت که کارگردان نمایش، در کار گروه نمایشی اش سعی کرده تا این ضعف ساختار داستانی را با شیوه اجرایی جبران و شکل اجرایی کارش را به عنوان چارچوب اصلی به تئاتر و ترفندهای دیداری نزدیک نماید.
یکی از مهمترین این ترفندها، موسیقی و حرکت است. نمایش پورآذری را از این منظر می توان در حوزه نمایش موزیکال نیز مورد بررسی قرار داد زیرا موسیقی و حرکت بازیگران در آن، جزء مهمی از درگیری و تقابل روایی است که شکل دیداری و نمایشی پیدا می کند. از سوی دیگر، شعر به عنوان پایه و اساس ساختار روایی نمایش، می تواند بهتر و راحت تر در کنار موسیقی قرار بگیرد و البته همین طور هم هست، به ویژه آنکه نویسندگان نمایشنامه در جریان نگارش متن، وفاداری نسبی ای هم به شعر دارند و قالب موزون و آهنگین آن را هم در حوزه زبان نمایش رعایت کرده اند.
به همین دلیل هم هست که نمایش هر جا که زبان شعر را در کنار موسیقی قرار می دهد و ترفندهای نمایشی و دیداری را با آن همراه می کند، موفق تر از بخشها و صحنه های دیگر نشان می دهد. در عوض آنجایی که این زبان به زبانی ساده و بدون وزن و آهنگ تبدیل می شود، ضرباهنگ و ریتم نمایش را دچار اشکال کرده و به همین دلیل میزان درگیری مخاطب با اجرا را هم کاهش می دهد.
ویژگی مهم دیگر «حسین قلی مردی که لب نداشت»، آرایش صحنه آن است؛ در واقع آنچه صحنه نمایش را آرایش می دهد، حضور بازیگران و طراحی لباس آنهاست که این نوع طراحی کمک زیادی به باور تماشاگر نسبت به فضاهای نمایشی نمی کند، اما در این زمینه بی تأثیر هم نیست. به علاوه اینکه پورآذری در بخشهایی از نمایش اش توانسته شکلهای نمایشی مناسب و خوبی را هم به کار بگیرد. به عنوان مثال آنجا که حسین قلی در جستجویش به ننه چاه بر می خورد، طراحی لباس و نوع قرار گرفتن بازیگر در وسط صحنه به زیبایی، شکل یک چاه را در فضایی مطلوب متصور می سازد.
صحنه حضور ماه و همچنین آنجا که حسین قلی در کنار دریا قرار می گیرد نیز به خوبی نشان دهنده فضاهای مورد نظر است و در ضمن خلاقیتهایی در زمینه ترکیب جنبه های دیداری نمایش را هم در خود دارد.
نوع دیگر این پرداخت تئاتریکال را نیز می توان در نمایشی کردن روایت مشاهده کرد؛ آنجا که مردی حضور حسین قلی در بازار را برای او روایت می کند - مثلاً اتفاقاتی که برای حسین قلی در بازار رخ می دهد - تماشاگر به راحتی می تواند توالی و انسجام رویدادهای داستانی را در ساختار کلی نمایش ببیند. گردش قهرمان نمایش در بازار و وحدت میان اتفاق پیرامون او، در واقع ترفندی است که فضا را در صحنه باورپذیر و تصویری می کند. به عنوان مثال دزدیدن کیف توسط یک زن و ورود و خروج او همراه با دیگر افراد در بازار اتفاقات مشترکی است که در پیرامون موقعیتهای متفاوت حسین قلی وخواسته اش شکل می گیرد و کارکرد لازم را نیز در زمینه فضاسازی ایجاد می کند.
در زمینه طرح محتوا و ژرف ساخت نیز، پور آذری با داستان و روایت ساده و اجرای روانی که به نمایش می گذارد، تقریباً موفق است.«حسین قلی، مردی که لب نداشت» نمایشی درباره زندگی و تلاش برای درک آن است. در واقع شرایط و زندگی ، موقعیت و حالتی تمثیلی را بر فرد تحمیل کرده اند که محمل و بستر رویدادهای ساده نمایش قرار می گیرند. تلاش برای خندیدن، تلاشی برای درک زندگی است و این مسأله با عدم موفقیت حسین قلی و اطرافیان او همچنان به عنوان یک سؤال اصلی باقی می ماند.حسین پور آذری، در جدیدترین تجربه نمایشی اش که با حضور گروهی از بازیگران نوجوان مهاجر افغانی شکل گرفته به خوبی توانسته ترکیبی از سلایق خودش را در اشتراک با کار گروهی غیر حرفه ای قرار دهد و از این جهت هر چند نمایش کامل و بی نقصی را به اجرا نمی گذارد، اما توانسته تجربه متفاوت و تازه ای را در ارتباط با مخاطب به دست آورد.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید