یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


این نمایش من است


این نمایش من است
نمایش خانواده تت، به كارگردانی مائده طهماسبی در تالار سایه روز‌های پر‌مخاطبی را پشت سر می‌گذارد، تا این اندازه كه بلیت‌های آن پیش‌فروش می‌شوند و پله‌های تالار سایه به تماشاگران علاقه‌مند فروخته شده است.
این نمایش روایتگر خانواده‌ای به نام تت است كه فرزندشان در جبهه‌های جنگ مجارستان سرباز است و این خانواده برای حفظ جان و محافظت از او مجبورند تن به پذیرایی از یك سرگرد دیوانه دهند. در این نمایش طهماسب فضایی ضد‌جنگ را می‌آفریند كه در بستری طنز گسترده است. فرهاد آئیش، احمد مهرانفر، فرشته صدرعرفانی، لیلی رشیدی و شكوفه هاشمیان از بازیگران نمایش خانواده تت هستند. با مائده طهماسبی درباره ترجمه متن، كارگردانی نمایش، شخصیت‌پردازی‌ها و حضور بازیگران حرفه‌ای گفت‌وگو كردیم.
گویا با نمایشنامه خانواده تت از طریق خانم سمیرا سینایی آشنا شدید. پیشینه نویسنده آن‌ایشتوان اركنی چه بوده و این نمایشنامه در مجموعه آثار او دارای چه جایگاهی است؟
همانطور كه گفتید من از قبل آشنایی‌ای با این نویسنده نداشتم و زمانی با او آشنا شدم كه نمایشنامه «خانواده تت» را خواندم، اما بعدها كه در اینترنت جست‌وجو كردم، فهمیدم كه اركنی در عمر كوتاه هنری‌‌اش، آثار زیادی نوشته و چندین نمایشنامه و داستان شاخص از او به چاپ رسیده است. او در مدت‌زمان كوتاهی توانسته است فضای نمایشی خاص را با تجربه شخصی‌اش به وجود آورد كه خانواده تت از جمله این تجربیات است. همچنین به طوری كه از دوستان مجارستانی‌ام شنیدم، هر سال یكی _ دو اجرا از نمایشنامه خانواده تت در مجارستان به روی صحنه می‌رود و به چندین زبان دنیا از‌جمله آلمانی، انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است ولی پیش از این شناختی از این نمایشنامه‌نویس نداشتم و فكر نمی‌كنم در ایران هم تا قبل از اینكه خانواده تت ترجمه شود، كسی اركنی را می‌شناخته است.
برای اینكه بتوانید نمایشنامه خانواده تت را كارگردانی كنید و به شكلی در آورید كه با مخاطب ایرانی ارتباط برقرار كند، چه ویژگی‌هایی در آن دیدید تا بخواهید برجسته و بزرگ‌نمایی كنید؟
ابتدا قرار بود ما فقط نمایشنامه را ویراستاری كنیم ولی در حین روخوانی به این نتیجه رسیدیم كه بهتر است نمایشنامه مورد بازنویسی قرار گیرد. من از آقای آئیش خواستم كه متن را بازنویسی كنند. یكی از دلایل اصلی بازنویسی این بود كه بتوانیم از نمایشنامه اركنی، اجرایی منسجم، قابل لمس و درك برای مخاطب ایرانی در تالار سایه داشته باشیم. دلیل دیگرش هم این است كه نمایشنامه خانواده تت، نمایشنامه‌ای بسیار طولانی است و من می‌خواستم یكی از صحنه‌های آن كاملا حذف شود ولی با در نظر گرفتن وفاداری كامل به تمام مفاهیمی كه اركنی در نمایشنامه‌اش داشت. اگر شما متن اصلی نمایشنامه و نسخه بازنویسی شده‌اش را مطالعه كنید، متوجه می‌شوید كه متن بازنویسی‌شده نه اثری ایرانی و نه متنی مجاری است. فكر می‌كنم نمایش تا امشب كه شب یازدهم اجراست، توانسته با مخاطب ارتباط خوبی برقرار كند و من این ارتباط را به لحاظ متن مدیون آقای آئیش هستم كه بازنویسی بسیار خوبی از نمایشنامه انجام دادند. ما برای بازنویسی متن، طی جلساتی كه با هم داشتیم به یكسری مسائلی كه من دلم می‌خواست به لحاظ اجرا در متن باشد، رسیدیم.
ـ متن كنونی نسبت به متن اصلی كوتاه شد ولی مفاهیم آن در صحنه‌های دیگر گنجانده شد.
كدام پرده حذف شد؟
مثلا یك صحنه‌ای وجود دارد كه خانم تت، آقای تت را به دكتر روانشناس می‌برد و این صحنه در پرده پنجم نمایشنامه كاملا مجزا آمده است. در متن اركنی لوكیشن‌های مختلفی وجود دارد، یعنی ما در نمایشنامه خانه كشیش، خانه روانشناس، ایستگاه قطار و خانه تت را داریم كه به لحاظ اجرایی امكان این نبود كه همه این لوكیشن‌ها را منظور كنیم ولی زمانی كه نمایشنامه را خواندم، خیلی دوست داشتم فضایی كه الان خانم سینایی، به عنوان طراح‌صحنه برای نمایش ایجاد كرده را در نمایش داشته باشم. یعنی یك باغچه كوچك روستایی، یك توالت در حیاط این خانه، یك اتاق روستایی و یك مسیری در جلوی باغچه كه محل تردد پستچی است و همچنین می‌خواستم كه صحنه در یك سطح تخت نباشد و در دو سطح اجرا شود كه به هر حال با سختی‌های زیاد كه برای ساخت دكور وجود داشت، ایجاد شد. اگر دقت كنید می‌بینید كه خانم تت مكرر آقای تت را پیش كشیش روستا می‌برد اما به لحاظ نداشتن تنوع لوكیشن به جای اینكه این خانواده پیش كشیش بروند، كشیش به خانه آنها می‌آید و چكیده‌ ماجرای گفت‌وگوی روانشناس با خانم تت در حضور كشیش روایت می‌شود. در بازنویسی ما این مسائل را اعمال كردیم و توانستیم حداقل ۸۰ درصد به متن وفادار بمانیم.
آنچه كه در نمایش شما دیده می‌شود، فضایی واقع‌گراست و با چیزی كه از نمایشنامه اصلی برمی‌آید متفاوت است.
بله، منتها شخصیت‌های نمایشنامه اركنی همه رئال هستند و هیچكدام آنها غیرواقعی نیستند. فقط صحنه دكتر روانشناس هست كه این حال و هوا را دارد. همه شخصیت‌های مارشیكا، آگیكا و تت، سرگرد و پستچی، واقعی هستند و فقط وقتی نمایشنامه را می‌خوانید و با صحنه روانشناس رو به رو می‌شوید، به نظر من بی‌هیچ دلیلی غیرواقعی و غلوآ‌میز بودن آن را كاملا می‌بینید. ولی همینطور است، من خیلی دلم می‌خواست كه نمایش كاملا رئال اجرا شود و به هر حال به این نكته معتقدم كه اگر موضوعات ابزورد را در فضای رئال اجرا كنید باور‌‌پذیرتر خواهند شد و تماشاچی بیشتر آن را می‌پذیرد.
ـ حضور بازیگران حرفه‌ای تا چه میزان در رسیدن نمایش به فضای واقعی كمك كرد؟
ما در یك پروسه تمرین جدی به صورت روزانه به نقش‌ها رسیدیم اما در رابطه با بعضی نقش‌ها می‌دانستم كه چه چیزی را می‌خواهم. مثلا برای نقش سرگرد می‌دانستم كه چه شخصیتی را می‌خواهم. به خصوص كه فضای دوره فاشیسم آلمان را به دلیل اینكه در آن كشور زندگی كردم خیلی خوب می‌شناختم و خیلی زیاد با این دوران كه دوران استیلای فاشیسم در آلمان بود آشنا هستم. من با تفكر هیتلر و حزبش و اصولا انسان‌هایی كه با تفكراتشان دیگران را زیر سلطه قرار می‌دهند آشنا هستم و این ویژگی‌ها در شخصیت سرگرد متبلور است. روی این نقش خیلی با احمد مهرانفر صحبت كردیم و نكاتی را به او تذكر دادم. همینطور درباره باقی نقش‌ها با بازیگران دیگر وارد صحبت می‌شدیم تا بتوانیم نقش‌های مارشیكا و آگیلای آقای تت و حتی نقش‌های كوچك‌تر مثل مرد همسایه كه آقای بجستانی آن را بازی كردند را به بهترین شكل اجرا كنیم. ولی واقعا دوستان من خودشان برای درآوردن نقش و فضا‌سازی خیلی تلاش كردند.
‌در نمایش سرنوشت خانواده تت به دست پستچی است و او به تماشاگر می‌گوید كه در چه فضایی قرار دارد. پستچی شخصیت‌های نمایش را معرفی می‌كند و پیش درآمدی به تماشاگر می‌دهد اما برخلاف آن چیزی كه توقع می‌رود، این راوی فاصله‌ای بین نمایش و مخاطب ایجاد نمی‌كند و در راستای قصه پیش می‌رود. راوی شما با راوی اركنی چقدر تفاوت دارد؟
در متن اركنی راوی همین كاركرد را دارد و پستچی فضا را ایجاد می‌كند، خبرها را می‌آورد و با شخصیت‌ها ارتباط برقرار می‌كند و جزوی از خانواده تت می‌شود. این شخصیت هم فضای نمایش را به ما می‌گوید و هم ما را از اتفاقاتی كه می‌افتد یا قرار است كه بیفتد مطلع می‌كند و یك رابطه زیبایی هم با این خانواده دارد. ولی در یكی دو صحنه به خاطر تعویض صحنه از پستچی استفاده كردم چون دوست نداشتم تماشاگر در تعویض صحنه منتظر بماند.
در نمایش خانواده تت بسیار هوشمندانه به مقوله جنگ پرداخته شده و این مساله جهانی با طنزی روان و سرگرم‌كننده عرضه شده است. تعبیر شما از این وجه نمایشنامه چه بود؟
تفكر پشت نمایشنامه این است كه اگر در راستای تفكر و ایدئولوژی فاشیستی حركت كنی چه اتفاقی برایت می‌افتد.می‌دانید جنگی كه هیتلر در اروپا شروع كرد با تفكر بی‌اندازه وحشتناكش آنقدر فاجعه‌آمیز است كه چیزی غیر از فاجعه نمی‌توانید آن را بنامید. او در آلمان و اروپا می‌خواست تفكر اروپای بزرگ را خلق كند. فكر می‌كنم فضایی كه اركنی از تفكر فاشیسم گرفته در این نمایشنامه ظهور كرده است چرا كه او جزو سربازانی بود كه در جبهه جنگ روسیه حضور داشت. من فكر می‌كنم او خیلی خوب توانست خودش را با نوشتن چنین نمایشنامه‌ای بیرون بریزد. او برای ارتش مجارستان می‌جنگد تا روسیه می‌رود و اسیر می‌شود. برای همین هم هست كه از ژار می‌گوید كه در سیبری است.
ـ چرا بار تراژدی روی دوش كمدی داستان قرار گرفته است؟
اینكه مساله تراژیك جنگ را به صورت كمدی نشان دادیم به این دلیل است كه كار تراژدی همیشه مخاطب را پس می‌زند و آدم‌ها با آن فاصله می‌گیرند. اركنی به عنوان كسی كه جنگ را تجربه كرده حس می‌كند كه اگر این فاجعه را به صورت طنز نشان بدهد گیرایی بیشتری دارد، به طوری كه هنوز هم بعد از این همه سال این نمایش اجرا می‌شود و خیلی هم تاثیرگذار است. این هنر بزرگی است كه بتوانید یك تراژدی را به صورت كمدی اجرا كنید تا تماشاچی در هر لحظه با حس‌های مختلفی رو به رو شود.
این كمدی در شخصیت‌پردازی آدم‌های نمایشنامه هم دیده می‌شود، شخصیت‌هایی كه هركدام ویژگی‌های برجسته شده‌ای با خود دارند.
شخصیت‌های این نمایشنامه به صورت كاریكاتور نشان داده می‌شوند. مثلا شخصیت تت، مارشیكا، پستچی، یك صورت غلو شده و كاریكاتوری دارند كه فكر می‌كنم این در چارچوب اجرا به نمایش كمك می‌كند. به هر حال در تاریخ گفته شده تا مظلومی نباشد ظالمی هم وجود ندارد، همیشه تحقیر شونده و تحقیر‌كننده وجود دارند. در علم روانشناسی هم ذكر شده كه هر انسانی با خود مشكلات روانی دارد كه می‌شود روی آن صحبت كرد و هر یك را كشف نمود. به هر حال این خانواده هم یك خانواده روستایی هستند كه خوش قلبی، مشكلات و زیبایی‌های خودشان را دارند.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید