پنجشنبه, ۳۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 20 March, 2025
مجله ویستا
داگویل - DOGVILLE

کشور تولیدکننده : دانمارک، سوئد، فرانسه، نروژ، هلند، فنلاند، آلمان، آمریکا و انگلستان
محصول : ویبکه ویندلوو
کارگردان : لارس وون تریر
فیلمنامهنویس : لارس وون تریر
فیلمبردار : آنتونی داد منتل
هنرپیشگان : نیکل کیدمن، هارییت آندرسن، لورن باکال، ژان مارک بار، پل بتانی، جیمز کان، پاتریشا کلارکسن، جرمی دیویس، بن گازارا، فیلیپ بیکر هال، استلان استارسگارد، زلیکو ایوانک، کلوئه سوینیی و جان هرت
نوع فیلم : رنگی، ۱۷۸ دقیقه
دههٔ ۱۹۳۰. ̎گریس̎ (کیدمن) زن مرموزی است که از چنگ عدهای گنگستر فرار کرده و به شهر داگویل پناه آورده است. ̎تام ادیسن جونیر̎ (بتانی) از ̎گریس̎ استقبال و در برابر مردم شهر از او حمایت میکند. ̎گریس̎ میخواهد کمکش کنند تا از شرّ گنگسترها در امان بماند. برخی از مردم شهر از گنگسترها هراس دارند و برخی دیگر از وجود غریبهای در شهرشان. اما در نهایت قرار میشود دو هفتهای به او پناه دهند تا ببیند چه رفتاری دارد. وقتی سروکلهٔ گنگسترها پیدا میشود کارت ویزیت خود را همراه با شمارهٔ تلفنشان به ̎تام̎ میدهند و به او میگویند که اگر جای ̎گریس̎ را لو بدهد، پاداش خوبی خواهد گرفت. با این همه ̎تام̎ به ̎گریس̎ اطمینان میدهد که او را لو نخواهد داد. ̎تام̎ ضمناً به ̎گریس̎ توصیه میکند که برای نشان دادن قدرشناسیاش به مردم شهر، بردهوار برایشان کار کند. وقتی پوسترهائی در شهر منتشر میشود که ̎گریس̎ را بهعنوان فردی گمشده معرفی میکند، اهالی شهر شک میکنند که ̎گریس̎ چرا اینقدر با محبت با آنان رفتار میکند. برخی از این اهالی، از جمله عبارتند از پدر ̎تام̎ (بیکرهال)، دکتر بازنشستهٔ شهر، فروشندهٔ بدبین شهر (باکال)، مردی نابینا و تنها (گازارا)، زن عبوسِ صاحب یک باغ سیب (کلارکسن)، یکی از زنان جذاب شهر (سوینیی)، رانندهٔ کامیون (ایوانک)، خانم موعظهگر و نوازنده ارگ (هوگان) و صاحب باغ سیب (اسکارسگارد)...
● در میان ̎کودکان وحشتناک̎ و شاید هم ̎بچهنابغه̎های تاریخ سینما، کسی در ابعاد وون تریر با باورها و ناباوریهای سینمائی تماشاگر بازی نکرده است. (در واقع او اغلب این باورها ـ یا پیشفرضهای تماشاگر دربارهٔ شکل و حس و معیاری که یک فیلم روائی باید داشته باشد ـ را به هیچ انگاشته است). پنج مانع (ساختهٔ خودش، ۲۰۰۳) آشکارترین افشای این حقیقت نهچندان بیاهمیت بود که برای وون تریر، محدودیت چهقدر با معنا و حیاتی است. چیزی که به او حق میدهد در پنج مانع انواع محدودیتها ـ یا نام دیگرش، موانع ـ را برای یورگن لت (کارگردان دانمارکی فیلم مورد علاقهٔ وون تریر، انسان کامل، ۱۹۶۷) بتراشد، این است که او پیش از این بارها برای خودش، فیلمها و شخصیتهایش و ـ با واسطهٔ مانیفست ̎دوگما̎ ـ دیگر فیلمسازان چنین کرده است. میتوان با قدری کلّیبافی گفت که فیلمهای وون تریر اگر اساساً با همهٔ تفاوتهایشان دربارهٔ چیزی باشند، همانا خفقانآور بودن دنیا بدون عشق، رؤیا و بالاخره سینماست. اما پرسش اینجاست که این دغدغهٔ محدودیت از کجا میآید؟ (و باید توجه کرد که دغدغهٔ محدودیت با خود محدودیت ـ که معلوم نیست وون تریر چهقدر با آن درگیر بوده ـ فرق دارد.) آیا نسبتی با آن محدودیت جغرافیائی/ فرهنگیای که یک هنرمند اسکاندیناویائی دیگر ـ اینگمار برگمان ـ برای خلاقیتش لازم داشته دارد؟ این دغدغه تا بدانجا در فیلمها پیش میرود که کمکم ̎محبوسیت̎ کلمهٔ مناسبتری جلوه میکند. ̎کودک وحشتناک̎ به این محبوسیت شایستهترین ادای دین را میکند، با فیلمی که از اساس یک بازی کودکانهٔ ̎تجسم̎ را تداعی میکند. داگویل، در تاریخ سینما و بهطور ویژهای در تاریخ فیلمهائی که یک فیلمساز غیرآمریکائی دربارهٔ آمریکا ساخته، بینظیر است. وون تریر سرزمینی را که هرگز مستقیماً ندیده ـ شاید به خاطر قضیهٔ معروف ترس او از پرواز با هواپیما ـ روی یک صحنهٔ تیاتر ̎بازمیآفریند̎. ̎داگویل̎، نموداری از یک شهر است با خطوط و نوشتههائی که کار خانهها و خیابانها را میکنند، خانهها دیواری ندارند، و شماری از بازیگران آمریکائی روی این صحنه کاری میکنند که ما چنین تمهیدهائی را فراموش کنیم و جادو شده، روایت قدیمی غریبهای را که پا به شهر کوچک آمریکائی میگذارد (و زندگی پیشیناش روشن نیست) دنبال کنیم. این روایت پُراستعاره، همچنین آکنده از شخصیتهای قالبی ـ نه به معنای منفی کلمه ـ روایت ادبی و سینمائی آمریکائی است که بیشتر از آنکه حاصل تمایل وون تریر به اختراع چیزها از نو باشد (از جمله در جاهطلبانه و در عین حال کودکانهترین شکلش، اختراعِ خود سینما!)، ظاهر شدهاند یا اشباحشان احضار شدهاند تا در پرتو ̎نوری دیگر̎ دیده شوند. این نور دیگر همان است که در داگویل بارها بدان اشاره میشود ـ از جمله از قول بن گازارای نابینا ـ و تکاندهندهترین تغییر بصری در چشمانداز مقتصدانهٔ فیلم هم تغییرات کوچک نوری است که دنیای بیرون و بهطوری استعاری خالق آسمانی را به یاد میآورد و ̎داگویل̎ را تغییر شکل میدهند: مثل جائیکه ̎گریس̎ با تابیدن نور مهتاب به قول راوی تمام نابهنجاریها و زشتیهای شهر را یکباره میبیند و تصمیم به قتل عام مردم میگیرد. این ساختار انتزاعی، ضمناً بدون یکی از هوشمندانه، ادیبانه، کنایهآمیز و ـ با صدای فوقالعادهٔ جان هرت ـ شنیدنیترین متنهای روایت روی تصویرِ تمام سینما، قابل تصور نیست. داگویل اسارت مکانی شهری در انتهای یک بنبست کوهستانی و اسارت مردمش را در بند اخلاقیات ریاکارانه و محافظهکارانهای که بهتدریج در برخورد با ̎گریس̎، پوشالی بودنشان به تلخی برملا میشود، بینیاز از دنیای واقعیِ بیرون از صحنه، با قدرت تمام منتقل میکند. در ابتدا تماشاگر گمان نمیبرد که این میزانسنِ فقیرانهٔ بازیِ تجسم را بتواند مدت زیادی تاب بیاورد، ولی داگویل نزدیک به سه ساعت است و دست از ذهن تماشاگرش نمیکشد. مصیبت ̎گریس̎ در دستان مردمی که آموزههای مسیحی را وارونه اجرا میکنند و نیکی را با پلیدی پاسخ میدهند، به لطف فاصلهگذاری دائمیِ فیلم، از نحوهٔ عرضهٔ مصایب زنها در فیلمهای قبلی وون تریر ـ شکستن امواج (۱۹۹۵) و رقصنده در تاریکی (۲۰۰۰) ـ فاصله میگیرد و نتیجهاش میتواند مایهٔ سرافرازی تیاتر و برشت باشد که در فعل و انفعال با بازنمائی سینمائی، بدان ژرفای بدیع و بکری میبخشد. سرچشمههای ادبی داگویل را از ناتانیل هوتورن تا شهر مای تورنتن وایلدر برشمردهاند ولی خود وون تریر یکی از مهمترین منابع الهام خود را در پایان فیلم قید کرده: نمایشگاه چندرسانهای با عنوان ̎تصاویر آمریکائی̎ که یاکوب هولتِ عکاس در کپنهاگ برپا کرد و سالها برقرار بود، با عکسهائی که گوشههای تاریک، فلاکتبار و نژادپرستانهٔ زندگی آمریکائی را شکار کرده بود و در طول عنوانبندی پایانی داگویل همراه با ترانهٔ ̎آمریکائیهای جوانِ̎ دیوید بوئی، ما را از بازی تجسم به طرزی حیرتآور بیرون میکشد. داگویل ـ با یک مقدمه و نُه بخش ـ همگام با شکیبائی و بخشندگی مسیحی ̎گریس̎ به پیش میرود تا به پایانی مخوف یعنی انتقام فجیع او ـ که یادآور حکایت عهد عتیق است ـ از مردم ناسپاس شهر میرسد. تمام بازیگران در پرتو آن ̎نور دیگر̎ میدرخشند اما کیدمن کاری کارستان در زمینهٔ باور تمامعیار فضا و نقش میکند (و غیبتش در مندرلی، ۲۰۰۵، تازه نشان داد که داگویل چهقدر مدیون او بوده). دوربین روی دست و قطعهای بیمقدمه وون تریر حس پیچیدهای از فضای تیاتری فیلم خلق میکنند و استفاده از موسیقی کلاسیک ـ به ویژه باخ ـ نبوغآمیز و از یاد نرفتنی است. داگویل این ظن عدهای را که وون تریر دستخوش نفرتی کتمانناپذیر از آمریکاست تقویت کرد (پس از تصویری که رقصنده در تاریکی از زندگ مهاجران در آمریکا به دست داد) و واکنشهای تند و تیزی از بعضی منتقدان آمریکائی دریافت کرد. اما خود وون تریر گفته که هنگام ساخت فیلم قوانین دستوپاگیر جدید دانمارک برای مهاجران ذهنش را مشغول کرده بود! شاید در اینجا دغدغهٔ محدودیت، تخیل نامحدود ̎کودک وحشتناک̎ را به بلندترین پروازش واداشته است، چون گرچه فیلمهای قبلی وون تریر با معیارهای ما برای تماشای فیلمها چالش میکردند، داگویل فیلمی است که از تمام ̎موانع̎ میگذرد و ... شاهکار میشود. فیلم در پایان به خاطرهٔ کاترین کارتلیج (۱۹۶۱ ـ ۲۰۰۲)، بازیگر مورد علاقهٔ مایک لی و ایفاگر نقش خواهر امیلی واتسنِ در شکستن امواج تقدیم شده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست