دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
راز موفقیت دعوتگر
نیاز به فقه دعوت در هرجا به صورت واضح و آشکار مشهود است و کسی که تاریخ دعوت اسلامی را در عصر حاضر بررسی کند، متوجه میشود که کاستیهای بزرگ این باب سر و صدای دعوتگران مجرب را بلند نموده و همه در صدد جبران این کاستیهایند.
ما هم به نوبة خود در این عرصه سهیم شده و ضرورت به فقه دعوت را در کتاب «المنطلق» یادآوری و از آن به عنوان «صنایع سنگین» تعبیر نمودهایم. وقتی یک مملکت نوپا بخواهد قدم در میدان صنعت بگذارد و کارخانهها تأسیس نماید، ابتداء به تأسیس «صنایع سنگین» اقدام میکند، چون «صنایع سنگین» به منزلة کلیدهایی است که دروازة ورود به صنایع کوچک و سبک را میگشاید و آن را قادر میسازد تا به دست خود کارخانههای سبک را ایجاد کند. چنین طرح و برنامهیی در پلانگذاریهای صنعتی و پیشرفتهای بینالمللی نزد کسانی که در اقتصاد تخصص دارند، کاملاً شناختهشده است. به همین صورت است قضیة ما دعوتگران.
در داخل صفوف دعوتگران «صنایع سنگین» به مراتب مهمتر از صنایع سبک است. منظور ما از صنایع سبک در دعوت، برانگیختن حماسه، تحریک عواطف و فکر سیال روزانة حاشیهیی است. چنین حرکاتی نه از دعوت حرکتی پیشرفته میسازد و نه هم منجر میشود که دعوت در مقام رهبری جامعه قرار گیرد؛ حد اکثر نتیجهیی که از آن به دست میآید، ایجاد موجی خواهد بود که چه بسا در اثر مصیبتی کوبنده و امتحانی پراکنده، به سرعت از جوش و خروش باز ماند و دعوتگران را به گفتوگوهای بیهدف مشغول نماید و از مطلوب اصلی باز دارد و یا دعوت را با احزاب دیگری که در ساحه فعالیت دارند، وادار به مسابقه کند و در مقابل پلانها و فنونشان را از پا درآورد و آن گاه دعوتگران سراسیمه شده، ندانند چه کاری باید انجام دهند.
اما «صنایع سنگینی» که ما در دعوت از آن سخن میگوییم، کارخانههایی است که دعوتگران مبتکر و نوآور، تحویل میدهد که از میراث اصیل علم قرآن و حدیث و تفسیر و شرح آن بهرهمند باشند، و از فکر تربیتی در روشنی تجارب گذشته توشه گیرند؛ این مسأله بسیار مهم و حایز اهمیت است چون دعوتگر با چنین پشتوانهیی میتواند بالای دیگران تأثیر تربیتی بگذارد نه تأثیر عاطفی زودگذر. همچنان دعوتگر را از فکر تنظیمی بهرهمند می کند که قادر است از فعالیت افرادی اندک، نتایج بزرگ و چندبرابری را به دست آورد.
این صنایع به دعوتگر بینش و یا حکمت سیاسی گستردهیی میدهد، به گونهیی که متوجه موقعیتهای مناسب شده، آن را غنیمت میشمارد و موقعیتهای خطرناک را حدس زده، از آن فاصله میگیرد و با این روند، دانش تنظیمی و تربیتی خود را تکمیل میکند. وقتی ما برای برادران دعوتگر خود وسیلهیی را فراهم سازیم که آگاهی را در جوانب فوقالذکر بسازد، عناصر سنگینی را بنیاد نهادهایم که در مواجهشدن با امتحانات سخت و مصیبتهای کمرشکن، متزلزل نشده، نیروهای خود را بیجا و بیمورد به مصرف نمیرساند. این چیز در جماعت دعوتگران به منزلة «صنایع سنگین» است.
● هدف اول توحید فهم
فهم یگانة افراد متمایل به گرایشهای مختلف و متفاوت یک منطقه را به هم نزدیک میکند؛ مهمترین چیزی که افراد متمایل به گرایشهای متفاوت را برای عملی واحد و فعالیتی یگانه دور هم جمع میکند، فهم یگانه است نه منافع یگانه؛ بناءً وحدت فهم متکای اصلی و اساسی عمل و فعالیت یگانه است. به مثالی واضح که همین اکنون در مصر جریان دارد توجه کنید: وقتی جماعت با تجربه از صحنه کنار زده شد و افراد آن به زندان انداخته شده و مجبور شدند از جوانان فاصله بگیرند، در بین جوانان مصر جهتگیریهای زیادی پیداشد؛ گروهی تمام جامعه را به کفر متهم نمودند، عدهیی مردم را به سرعت عمل و جهاد دعوت کردند و بدون این که برای چنین کاری تربیه شده باشند و یا مقدمات آن را فراهم نموده باشند، خود را گروه جهاد نام نهادند؛ تعدادی نیز شیوة حزبی را در پیش گرفته به این تصور شدند که سیاست، یگانه راهی است که باید از آن داخل شد و فکر کردند که هیچ نیازی به تربیه و فکر شرعی غیر سیاسی ندارند؛ بناءً دامنة اختلافات و اجتهادات را وسیعتر نمودند.
میبینم که در نسل حاضر، جوانان دانشگاهی ما چقدر زیادند، ولی حیف که همةشان در یک جریان منسجم که در خدمت دعوت اسلامی قرار داشته باشد؛ داخل نیستند، وحدت تنظیمی از بین رفته و مشکلات بزرگی را در مقابل نسل قهرمان مصری که از زندانها خارج شدهاند قرار داده و آنها را با معضلة بزرگ جمعکردن جوانان پراکنده، دور یک محور واحد روبهرو کرده است و سبب این چنددستهگی چیزی جز اختلاف فهمها نیست.
یکی میگوید چه اشکالی دارد که همة ما به عملی واحد مصروف نباشیم؟ و چه عیبی در کار است که همه به یک اجتهاد شرعی و تربیتی قناعت نکنیم؟ هریک از ما به شیوه و روش دلخواه خود مشغول است. و انتظار دارد که به وسیله شعارهای حماسی قلبها را به هم نزدیک نموده، وحدت مطلوب را به ارمغان آرد.
موضوع به مراتب مهمتر و بزرگتر از این است؛ زیرا عواطف و گفتههای حاشیهیی، قدرت یکجاکردن قلبها را ندارد، تکیهگاه وحدت قلبها، وحدت فکر و یگانهگی فهم است و وحدت فکر است که منتج به عمل واحد میشود.
قبلاً به موضوع ایجاد عناصر سنگین در دعوت به سوی خدا پرداختیم، عناصری که در هنگام پیشآمدن امتحانات سخت و مصیبتهای شدید متزلزل نشده و نیروی خود را در جای غیرمناسب بههدر ندهند و همچنان گفتیم که اولین عنصر در این زمینه توحید فکری است.
در این قسمت دو هدف دیگر از اهداف فقه دعوت را بررسی مینماییم.
● ساختن کادر رهبری:
دومین هدفی که از نظر اهمیت در موازات هدف نخستین قرار دارد، پرورش نیروهای قیادی است که بتوانند در بهدوشکشیدن مشکلات رهبری و جهتدهی انرژیهای مجتمع سهیم شوند، چون اگر مجموعة همفکر را دور هم جمع نمودی، بعد از آن چه خواهی کرد؟ یا به سخن دیگر آن گاه که تعدادی دعوتگر را تربیه نمودی، قدم بعدی چه خواهد بود؟
اگر برای مجموعة همفکر شرایط و ظروفی فراهم نشود که انرژی و توان خود را در آن صرف کنند، نیروهایشان روزبهروز افرون شده و در داخل یک حصار متراکم میگردید و این خفقان باعث انفجار میشود، درست مانند بخاری که در یک ظرف محدود و بدون منفذ جمع شود و اجازه ندهید از آن ظرف خارج گردد؛ مسلماً این بخار یا ظرف را منفجر می کند، یا بدون این که مشکلی را برطرف کند، ضایع میگردد؛ ولی اگر این بخار را در داخل ظرفی ذخیره کرده، سپس از طریق مجرایی به سوی یک چرخ ارسال کنید، نیرویی را به وجود آوردهاید، که میتواند دستگاهی را به کار اندازد و یا قطاری را به حرکت درآورد و شما از انرژی دستداشتة خود به بهترین وجه بهرهبرداری نمودهاید.
در اکثر موارد فعالیتهای تربیتی و تلاشهای گروهی رضایتبخش و موفق است به گونهیی که یک هستة تنظیمی را ایجاد میکند، اما سؤالی که مطرح میشود این است که بعد از تشکُل این هستة تربیتیافته چه باید کرد؟ و نیروی متراکم این مجموعه را در کجا به کار باید بست؟
همزمان این سؤال نیز عرض وجود میکند که: چگونه ممکن است انرژیهای موجود در جامعه را رهبری نمود؟ و از چه راههایی ممکن است در قلب جامعه راه یافت؟
قدرت رهبری از مهمترین دستآوردهای کار اسلامی بهشمار میآید، واجب ما این است که برای هردعوتگر مسلمان آموزش دهیم که از چه راهی میتواند شخصیت خود را بر مسلمانان غیرمنظم و کسانی که در اول قافله قرار دارند، عرضه کند و موقف خود را به عنوان رهنما تثبیت نماید؛ منظور ما از رهبری این نیست که تلاش نماید مقام رهبری جماعت را بهدست آورد، هرچند آموزش رهبر شامل رهبری داخل جماعت نیز میشود، ما برادران خود را تشویق نمیکنیم که برای رسیدن به رهبری سعی کنند، چون تلاش در این زمینه کاری ناپسند است، لکن ایشان را تشویق میکنیم که عِلم رهبری و قیادت را به این نیت بیاموزند که جامعه آنها را به عنوان الگو و پیشوا بپذیرد نه این که فنون رهبری را بیاموزند تا با همقطاران خود وارد مسابقه شده به رهبری و زعامت هستة بزرگتر جماعت مسلط گردند؛ بلکه میخواهیم که هریک از برادران ما شخصیتی باشد که در داخل جامعه مردم او را به عنوان پیشوا و الگویی شایسته قبول داشته باشند.
بلی میگوییم انرژیهای جامعه را به گونة درست رهبری کنید، چون همیشه ایمان و حماسه در قلوب مردم ما موج میزند و در جوامع ما انرژیهای بزرگ اسلامی عاطل و باطل افتاده است... حالا این سؤال پیش میآید که چگونه این نیروها را رهبری کنیم تا برای خدمت به تمام جهان اسلام نقش سازندهیی داشته باشد؟
سؤالی است بزرگ و جواب آن از خلال مخیمهای گدازندة تربیتی به دست میآید؛ زیرا فن تربیت فنی است بغرنج و پیچیده، بلی برادران من، فن دعوتکردن، نویددادن و جمعکردن مردم فنی است در نهایت پیچیدهگی، فنمنظمکردن و جمعکردن خوبیهای مردم در نقطة واحد، بسیار پیچیده است، کسی که به چنین کاری مبادرت میورزد باید از تجربة کافی برخوردار باشد و بتواند ابتدا انرژی به وجود آورد و سپس آن انرژی را به صورت صحیح در برآوردن اهداف خود استخدام کند.
● هدف سوم اصالتدادن به منهج (روش تربیتی):
اصالت منهج و بازدهی دورههای تربیتییی که با استفاده از آراء فقهی برگرفته شده از کتابهای موروثی ما است، استعداد و توان دعوتگر تنها از دیدن و پیبردن به کنه آن عاجز است، زمانی که کار اسلامی در عصر حاضر آغاز شد، بعضی از برادران گمان کردند که این فن تنظیمی و تربیتی از ابتکارات جدید برگرفتهشده از غرب است و فکر کردند که ما هم میتوانیم عقل خود را در زمینة باروری آن آزادانه و بدون قید و شرط جولان دهیم، ولی بعضی از دعوتگران طلیعهدار و پیشقدم در دعوت، کسانی که وقت زیادی را با کتابهای گذشتهگان صرف کرده بودند، توانستند موضوعات ارزشمندی از فقه دعوت را که در کتب فقه نهفته بود برای ما کشف کنند در حالی که ما به این فکر بودیم که کتابهای فقه، غیر از عرصة عبادات و معاملات شرعی عادی مانند بیع، اجاره و دیگر امور عرفی مردم، در زمینههای دیگر چیزی برای گفتن ندارد، اما بعد از صبر طولانی برخی از دعوتگران و مطالعة زیاد و تأنی ایشان، برای ما مسایل زیادی از فقه دعوت تنظیمی و تربیتی و حتا مسایل سیاسی کشف گردید.
امروز دعوتگران به جملاتی کوتاه از ابن تیمیه، شافعی و یا یکی دیگر از فقهای سلف بر میخورند و این چند جمله میتواند ایشان را از کتابهای زیادی که در مباحث و گفتوگوهای عقلی نوشتهشده بینیاز کند؛ البته به این شرط که هدف دعوتگر اقناع مسلمانان به وسیلة آثار گذشتهگان باشد، چون احترامی که یک مسلمان به امامانی مثل ابوحنیفه، شافعی، احمد، مالک، ابن تیمیه و دیگر بزرگانی که در این عرصه توانستند به خوبی از عهدة مکلفیت و مسؤولیت خود برآیند، دارد؛ همین احترام از میزان کمیت قناعتی که دعوتگر مخاطب به آن محتاج است، میکاهد؛ هنوز هم به عباراتی از گذشتهگان نیکسیرت خود برمیخوریم که شنونده را بیش از نوشتههای عقلی مجردی که دعوتگر معاصر تألیف میکند، تکان میدهد.
وقتی برنامة تربیتی ما دارای چنین اصالتی باشد، یعنی به اصول اولیه ارجاع داده شده و به آن چه فقهای سلف گفتهاند منضبط باشد، مطمئن میشویم که از تحریفات و تأویلات بعید و شاذ مأمون مانده است و از این که بازیچة خواهشات نفسانی و تأویلات بیاساس عدهیی قرار گرفته باشد، کاملاً به دور است، همچنین مطمئن میشویم که مورد سوء استفادة شهوات دیگری که ما آن را میدانیم قرار نگرفته است کششهایی که از صفات اهل جاهلیت است، اما بندة مسلمان نمیتواند خود را به صورت کامل از آن پاک کند. پیامبر اکرمصلی الله علیه و سلم به یکی از اصحاب بزرگوارشان میگوید: «إنک امرؤ فیک جاهلیة» تو کسی هستی که در وجودت آثار جاهلیت باقی است، در حالی که آن شخص از اصحاب سابقهدار پیامبر اکرم است و باور داریم که روزگار کسی را سراغ ندارد که در صداقت لهجه بهتر از ابوذر(رض) باشد، با وجود آن پیامبر برایش میگوید: «إنک امرؤ فیک جاهلیة»
بناءً موجودیت شعبهیی از شعبات جاهلیت در وجود شخص مؤمن، امری غریب و دور از انتظار نیست و یکی از شعبات جاهلیت که ممکن است در وجود مؤمن پیدا شود، مسألة زیر بحث ما است، مداخلة تمایلات نفسانی و خواهشات شهوانی در سوقدادن مؤمن به سوی تأویلات بعید و دور و با تکلف اتکا به رأی که در تصادم و تضاد با آراء دیگران قرار گیرد و از طرق مختلف تحمیلکردن رأی و نظری که فکر میکند صحیح است بر آراء دیگران، بسیار اتفاق میافتد، اما ضابطه و قانون عبور از چنین تنگناها و رد قوی آن این است که فیصلة آن به عادلترین مرجع گذاشته شود و در این زمینه ما از سلف صالح مرجع عادلتری نداریم.
قرآن کریم از این معانی به گونهیی تعبیر میکند که ما متوجه میشویم آنان که سابقة بیشتر دارند، فضلشان نیز زیادتر است «ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذین سبقونا بالإیمان» حشر۱۰ با این اشارة ساده تذکر میدهد باید کسانی که بعد از سلف میآیند، در تعامل با آنان، ادب و احترام کامل را رعایت کنند؛ از همینجا است که هرگاه به کمیتی بزرگتر از فقه دعوتی که از گذشتهگان به ما میراث رسیده است، دست یابیم، عمل و فعالیت ما اصالت زیادتری مییابد و میتوانیم از آن استفادة بیشتری ببریم.
اهداف سهگانة فوق، مهمترین اهدافی است که امیدواریم از طریق درسها و دورههای تربیتی به آن دست یابیم.
من سخنی دارم در بارة شروطی که یک برادر با داشتن آن میتواند از این کلام استفاده کند و یک پیشنهاد هم برای ساختن فقهای دعوت دارم.
یعنی چگونه دعوتگر میتواند در مسایل دعوت فقیه شود؟
جوابهایی که به این سؤال داده میشود، مختلف است، ولی به گمان من در این میان بعضی از وسایل نقش اساسیتری دارد که از یکجاشدن و تکامل آنها، دعوتگر فقیه ساخته میشود. از جمله:
نخست: استعداد فطری
میتوانیم از طریق فراست خود مطمئن شویم که در دعوتگر موجود است یا نه؛ برادران من! این قضیه از مهمترین قضایایی است که به هیچ صورت نباید فراموش شود و قطعاً جایز نیست از کنارش سطحی عبور نماییم؛ خداوند متعال بشر را در مقدار و میزان زکاوت متفاوت آفریده است، چنان که در بینایی چشم، بعضی بسیار قویاند، مانند «زرقایی یمامه» و بینایی برخی آن قدر ضعیف است که اشیاء ماحول خود را دیده نمیتوانند؛ همچنان در بین عقلاء، بعضی آن قدر ذکاوتشان قوی و دقیق است که گویا از امور غیبی خبر دارند، ولی حقیقت این است که زکاوت زیادشان باعث شده که پردهها را عقب بزنند نه این که از غیب مطلع شده باشند؛ بر عکس کسانی هستند که حوادث و وقایع در اطرافشان بیداد میکند و مسایل زیادی پیرامونشان شاخبهشاخ میشود، اما ذکاوتشان آن قدر ضعیف است که دلایل واضح و روشن حوادث را شناخته نمیتوانند.
فراست و تجربه میگوید: ابتداء باید این مسأله را روشن سازیم که ما در دعوت خود جز افراد ذکی، تیزبین، صبور، شجاع و شخصیتهای قوی و جوانمرد را جذب نمیکنیم، چرا که تمام صفات یادشده، خلقت خداوند است و شما نمیتوانید آن را از طریق تربیه در وجود شخصی که فاقد آن است خلق کنی، ولی کسی که قرار است عهدهدار مسؤولیتی بزرگ و سنگین شود، باید از این صفات برخوردار باشد. قوماندان لشکر هیچگاه محافظان خود را از بین افراد معیوب، ترسو و آنانی که در فنون جنگی مهارت ندارند، انتخاب نمیکند؛ بلکه قویترین افراد لشکر را با خود همراه مینماید، ما هم در کار دعوت جز شخصیتهای قوی را انتخاب نمیکنیم.
ما ادعا نمیکنیم که اسلام در جماعت ما خلاصه شده است تا بگوییم کسی که به خانة ما داخل شد، مسلمان و کسی که داخل نشد کافر است و به این دلیل مجبور باشیم قوی و ضعیف را داخل صفوف جماعت خود نماییم تا صفت ایمان را از آنان سلب نکرده باشیم؛ ما جماعتی از مسلمانانیم که خود را برای خدمت به مسلمانان وقف نمودهایم، و عهدهدار کاری مهم شدهایم که عموم مسلمانان نمیتوانند از عهدة آن برآیند... میخواهیم به مسلمانان راه رسیدن به عزت را تعلیم دهیم «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین» منافقون:۸ »عزت از آن خدا، پیامبر و مؤمنان است«
مسلمانان زمانی عزت خود را باز مییابند که کلمة اسلام بلند گردیده و در روی زمین خدا، به جای سلطة جاهلیت، اقتدار اسلام گسترش یابد.
از همینجا است که میگوییم فقه دعوت در ابعاد مهم و بزرگ خود، موهبتی است که از جانب خداوند دانا و حکیم به بعضی از انسانها بخشیده میشود و ممکن نیست انسانی بتواند آن را در وجود کسی که فاقد آن است، ایجاد کند؛ البته ممکن است اولویتهای موجود در برخی از جوانانی که پیرامون دعوت حلقه زدهاند کشف شده، برای تربیة دقیقتر و تمرین زیادتر آماده شوند؛ این مسأله کاملاً مشهود است که بعضی از عزیزان با وجود ایمان راسخ قابلیت کار در میدان دعوت را ندارند.
قبلاً از ساخت کادر رهبری، اصالتدادن به منهج (روش تربیتی) و چگونگی فقیهشدن یک دعوتگر ـ تا حدی ـ سخن راندیم و از استعداد فطری به عنوان اولین وسیلة تفقه صحبت نمودیم.
در این قسمت، ادامة بحث گذشته و پختگی در کورة حوادث و قالبلیت اجتهاد را به عنوان وسیلة دوم و سوم، بررسی خواهیم نمود.
کار سیاسی آن قدر ساده و آسان نیست که هر کس بتواند از عهدة آن بر آید؛ احیاناً با دعوتگری مسلمان و خوبسیرت که از ایمانی عالی برخوردار است بر میخوریم که اگر او را وارد میدان سیاست و کارهای عمومی کنیم، نمیتواند به درستی صحبت کند و یا سخنی گوید که در جایگاه مناسب نفعی را متوجه دعوت سازد؛ این کاری است خطرناک، زیرا اگر چنین اشتباهی در میدان نبرد صورت گیرد نتیجه کارزار را به نفع دشمن تغییر میدهد همچنان در کار ما دعوتگران اگر شخصی در جای مناسب شأن و استعدادش گماشته نشود نتیجة غیرمطلوب را به بار میآورد.
توان ذاتی که ما از دعوتگر میخواهیم، باید واضح و روشن باشد؛ انتظار ما از دعوتگر این است که دارای فراست سیاسی بوده و فطرتاً به نظم و تشکیلات دعوت قانع باشد، چنان که از کسی که انتظار میرود در آینده شاعر شود، مطلوب است از قریحة شعری بر خوردار باشد؛ همچنین کسیکه قرار است در صف دعوت به مقام رهبری و قیادت برسد، لازم است که از این موهبت بر خوردار باشد.
سؤال این است که چنین موهبتی در کیان شخص چگونه شناسایی میشود؟ بگذارید کسانی که توان کشف آن را دارند، به تشخیص آن در وجود شخص مکلف شوند، بگذارید رهبران دعوت بگویند این شخص صلاحیت ارتقا به این مقام را دارد و آن دیگری ندارد… خوب است این وظیفه به قیادت دعوت واگذار شود؛ آنها میتوانند گزینش کنند؛ البته ممکن است قیادت نیز اشتباه کند، چون کسانی که در مقام قیادت قرار میگیرند نیز بشر اند، و تجاربشان در مسیر کاملشدن قرار دارد و هنوز کامل نیست.
با وجود این هم چون ما در کار دعوت ناگزیریم مرجعی برای فیصلة کارهای خود داشته باشیم، این مسؤولیت را به قیادت میسپاریم تا آنها کسانی را که استعداد رهبرشدن دارند، انتخاب کنند.
این قانون در تمام میادین دعوت جاری و ساری است، یعنی باید مرجعی برای فیصله و تصمیمگیری نهایی وجود داشته باشد؛ از جمله، موضوع زیر بحث ما که انتخاب افراد برای قیادت باید توسط رهبران جماعت صورت گیرد.
از این که احیاناً ممکن است کسی که استعداد رهبری را دارد از دید قیادت پنهان بماند و یا قیادت او را برای رهبری انتخاب نکند و یا در مواردی کار به غیراهلش سپرده شود، مأیوس نشوید؛ چرا که این کار از جملة مسایل اجتهادی است و ما در زمینه فقط به فراست رهبران نسبت به اعضای جماعت اتکا میکنیم تا آنها به اساس فراست خود کسانی را که اصلح میدانند، گزینش کنند؛ بناءً استعداد فطری شرطی اساسی از شروط ساختن فقهای دعوت به شمار میرود.
▪ پختهگی در کورة حوادث: این موضوع را در کتاب المنطلق (صفحة ۲۴۴) جایی که بحث پیرامون آن بود ذکر نمودم؛ یکی دیگر از وسایلی که در ساختن دعوتگر فقیه نقش اساسی دارد، پختهگی در کورة حوادث روزگار است و واجب است یک فرد مدتی را با مشکلات راه دعوت دست و پنجه نرم کرده باشد تا در دعوت فقیه شود؛ تمام کسانی که استعداد فطری دارند، نمیتوانند پیرامون فقه دعوت ابراز نظر کنند، چنان که کسی با داشتن موهبت شعری نمیتواند شعر موزون و زیبا بسراید… چه بسا که شعرای دوران جاهلیت چنین بودند، ولی امروز باید فرد شاعر علاوه بر قریحة شعری، در فنون ادبی مهارت داشته و بعضی مسایل را حفظ کند تا توان سرودن اشعار زیبا در او پیدا شود.
در این عرصه نیز واجب است که شخص علاوه بر داشتن استعداد فطری، مدت زمانی را در این مسیر زحمت کشیده و رنج برده باشد، منظور این نیست که مدتی را سپری کند تا علمش زیاد شود؛ هرچند اندوختن علمی که ما در این مسیر لازمش داریم، بخشی از چیزهایی است که دعوتگر هنگام تعامل با حوادث و پیشرویهای فردی، ضرورتش را احساس میکند و او را برای فهم آن چه در صدد آن است، آمادهتر میسازد؛ مثلاً وقتی یک دعوتگر مسلمان آغاز به آموختن دعوت میکند، از مشکلات راه چیزی نمیداند و مانند دیگر جوانان فکر میکند به نوعی سرگرمی مشغول است، ولی وقتی با قضایای دعوت تا اندازهیی مواجه شده و موفق میشود تا
حدودی بر کارهایش مسلط گردد، متوجه میشود که در بارة قضایای مربوط به مسلمانان به صورت جدیتری میاندیشد و از بیهودگی و لهو و لعب فاصله میگیرد.
چنین دعوتگری هرگاه در بارة امور مسلمانان و انحطاطی که به آن دچار شدهاند، فکر میکند، این سؤال در ذهنش هجوم میآورد که چرا مسلمانان به این حالت گرفتار آمدهاند و چرا پراکنده شدهاند؟ به همین صورت از خود دهها سؤال را میپرسد و میاندیشد که کدامین راه را در پیش گیرد…؟ درگیری داخلی و انقلابی که در نفسش پیدا شده، معانی زیادی را در برابرش قرار میدهد، معانییی که در آمادهکردن او برای پذیرش و برداشت هرجوابی که از طرف مقابل داده شود، عامل اصلی بوده است.
همچنان است تجاربی که در خلال کار مستمر دعوتی بهدست میآید، تجارب شکست و پیروزی و پیامدهای آن همه و همه دعوتگر را آب دیده میکند و منظور ما از پختهشدن در کورة حوادث همین است. از این بحث به نتیجة مهمی دست مییابیم، به این شرح که شما هرگز نمیتوانید مسیر دعوت را برای جوانان خیلی کوتاه کنید و بگویید وقتی یک دعوتگر به ما مراجعه کند، با او در بارة فقه دعوت فشردهتر صحبت میکنیم و به جای این که فقه دعوت را در چهار یا پنج سال فرا گیرد و بر آن مسلط شود، از خلال درسهای فشرده در چهار پنج ماه برایش آموزش میدهیم.
برادرم! این چیز خواب و خیالی بیش نیست؛ چرا که این عملیه با مانع اساسی فقدان تجربة میدانی در قلب کسی که میخواهی او را از طریق صحبت فقیه بسازی تصادم میکند، او میتواند مانند تو احساس کند و سخن تو را به گونهیی که تو میخواهی درک کند، اما به او توان توجیهکردن سخن به وجهی دیگر پیدا نمیشود و نمیتواند گفتهات را به گونة دیگر که احیاناً لازم میافتد تفسیر کند.
به همین علت باید مدتی را برای آبدیدهشدن دعوتگر در نظر گرفت؛ یعنی باید برای تربیه و آمادهساختن معادن قیادی قدمبهقدم جلو رفت؛ منظور طفرهرفتن نیست و نمیخواهیم در بارة ساختن معادن قیادی سخن را به درازا بکشانیم، چون خیلی آسان است که برای شما دهها برادر را آماده کنیم که در دروس مختلف به شما سخن بزنند و بسیار سهل است که شما را به کتابخانة غنییی که در این زمینه کتب مختلف را داشته باشد، رهنمایی کنیم و شما به مدت دو ماه در آن کتابخانه بنشینید و بعد از آن، جماعت از مردان سنگر و رهبران و فقها بینیاز باشد، ولی قضیه خیلی بزرگتر از این است؛ باید یک دعوتگر روزبهروز با مشکلات دست و پنجه نرم کند تا بالآخره به پختهگی لازم برسد.
▪ قابلیت اجتهاد: یکی از شروط اساسی در این باب قابلیت اجتهاد است؛ این موضوع از بزرگترین مسایل این عرصه بهشمار میرود؛ منظور از اجتهاد در اینجا این است که فقه دعوت را به گونهیی بهدست آورد که بتواند در بارة آن اجتهاد نموده و آن چه را برایش گفته میشود به درستی فهم کند؛ این چیز اولین شرط اجتهاد در میدان دعوت است؛ مسألة بعدی این است که دعوتگر به نوعی استعداد اجتهادی و برداشت برسد که هر آن چه را میشنود به گونة تقلیدی و جامد نپذیرد.
این موضوع شبیه به دیگر قضایای اجتهادی است؛ امروزه عدهیی از علما را میبینید که علم زیادی دارند لکن علمشان تقلیدی بوده و از گفتة مالک و شافعی خارج نمیشود، هراندازه علم چنین عالمی گسترش یابد، نمیتواند در حل معضلات جدیدی که در زندهگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان رونما میشود ابراز نظر کند، چون فاقد حس اجتهادی است.
اجتهاد و یا به تعبیر دقیقتر استعداد اجتهادی، در کار دعوت مسألة اساسی است، چون ما از یک گفتة نظری صحبت میکنیم، کسی که به شما مراجعه میکند تا از شما درس بگیرد او خودش میتواند آن چه را در کتاب نوشته شده بخواند و چنین سخنانی در هرجا ممکن است ابراز گردد، اما زمانی که باید در زندهگی عملی انسانها تطبیق شود، نیاز به اجتهاد دارد؛ اینجاست که موضوع از اطلاق به نسبیت کشیده میشود.
ما انتظار داریم در میدان دعوت چنین اجتهادی صورت گیرد که یک موضوع طرحشدة عام و مطلق را، خاص کرده و در مملکتی معین، شرایطی بهخصوص و افرادی مشخص به گونهیی مطلوب ارتباط دهد.
▪ قدرت گزینش و دسته بندی
جوهر این مسأله این است که موارد همسان و نزدیک به هم گزینش۱۲۱۲۱ شده نظریات و برنامه های که در مناطق دیگر عملی شده و با شرایط جدید ما نزیکتر است اخذ گردد. این قضیه اجراء کننده و دستور دهنده را یکسان مورد خطاب قرار میدهد؛ رهبر برای محیط خود پلان وضع نموده و برنامه ریزیی میکند و به محیطهای دیگر سر کشیده و از همه جا آنچه را که اخذ آن ممکن است اقتباس نموده و آن را دسته بندی مینماید، همچنان اجراء کننده از طریق قیاس چیزهای مشابه و همانند را مشاهده کرده و میداند که این چیزها در حالت کنونی بدیلی مناسب است.
برادرم: انتظار ما از تو این است که رهبر و جهت دهنده انرژی ها باشی، اگر مسئول مجموعهای از دعوتگران نبودی و برادران، تو را در جایگاه مناسبت قرار دادند، انتظار ما این است که مستقیماً جهت دهندة نیروها و انرژی ها مجتمع باشی؛ حالا اگر نتوانی از منظر کلی به مجتمع نگاه کنی چگونه این قدرت را داری که نیروهای مجتمع را رهبری نمایی؟
درس های تربیت با دروس سیاست تکامل مییابد و معلومات بیشتر از وضعیت کنونی جهان اسلام همه را تکمیل میکند و سپس تمام اینها به هم میپیوندد و ما را قادر میسازد تا از جایگاهی بلند فعالیت های اسلامی و شعبههای مختلف آن را نظاره کنیم... مانند سیاست، تربیت، حالت فعلی، تاریخ و ریشههای عمیق آن که همانند ریشههای یک درخت منتشر شده است و شما آن را دیده نمیتوانید ولی ما ریشه های آن را که در اعماق زمین فرو رفته است برایتان میشگافیم که چگونه به هر طرف خزیده و برای رشد و بالندهگی این درخت عمل میکند.
از همین جا است که تاریخ دعوت صرف به خاطر علاقمندی شما و یا جهت برانگیختن حماسه و زیاد کردن علم و اندوختن معلومات به شما عرضه نمیشود، بلکه از خلال تاریخ ریشههای را کشف میکنید که سبب پختگی و یا خامی ثمرة آن شده است؛ اگر ریشه سالم باشد قوی شده ثمر را پختهتر میکند و اگر در ریشه فسادی پیدا شد و آن را معالجه نمایید مجدداً میوة خوبی را نتیجه خواهد داد؛ به این ترتیب میخواهیم توضیح داده بگوییم: منظور ما از قابلیت اجتهادی در این میدان چیست؟
▪ گفتگو با علماء
این مسأله خیلی ضروی و مهم است و به خاطر اندوختن علم و برداشت از صحبت علما اهمیت آن از ابواب فوقالذکر کمتر نیست؛ در جهان اسلام رهبران، متفکران و دعوتگران زیادی هستند که مدتی غریب به سی سال را با مشکلات راه دعوت دست و پنچه نرم کردهاند و از این طریق علم زیادی در سینههایشان جمع شده است. چنانچه علی بن ابی طالب(رض) در حالی که بر سینة خود میکوبد میفرماید: «ان هاهنا علماً کثیراً لو وجدت له حفظه» بخاری. در این جا علم زیادی نهفته است اگر کسانی را مییافتم که آن را از من حفظ میکردند.
علی(رض) بر سینة خود میکوبد ولی افسوس آنانی که قرار بود علم او را حفظ کنند، همانها بودند که او را با مصیبتهای بزرگی مواجه ساختند. آشوبها بالاگرفت و شعلهور شد و علی(ض) فرصت پخش و نشر علم زیاد خود را پیدا نکرد. در این زمان هم علم فراوانی در سینة رهبران و دعوتگرانی که در اطراف و اکناف عالم پراکنده اند انباشته شده است، و شما نمیتوانید تمام این علم را از طریق نوشتهها و رسالههایشان به دست آورید، و اگر آنها میتوانستند حتماً تمام آنچه را در سینه دارند به رشتة تحریر در میآوردند، گاهی دعوتگر فرصتی را برای نوشتن نمییابد و احیاناً دعوتگر مسائل زیادی را میداند ولی از بلاغتی برخوردار نیست که بتواند آنچه را میداند بر روی صفحة کاغذ تعبیر کند، و گاهی نیز ممکن است دعوتگر تواضع کرده و بگوید من نویسنده نیستم، بناءً علم خود را به نزدیکان خود منتقل میکنم و آنها آن را به دیگران میرسانند و به این کار خود دلائل مختلفی را ارائه میکند، و احیاناً هم علم زیادی در سینة او جمع شده ولی احساس میکند ضرورتی به نشر آن نیست و اگر میدانست که کسانی به آن محتاج اند حتماً آن را منتشر میساخت. خیلی از مسائل تجربی هست که گمان میرود، همه در شناخت آن یکسان اند در حالی که ممکن است آن چیز از علوم کمیاب باشد، زیرا دعوتگر مجرب به آن علم به عنوان یک روایت تاریخی رهنمای نمیکند، بلکه وفق مفاهیم اجتهاد که قبلاً از آن یاد آوری شد، تحلیل نموده، قیاس و مقارنه مینماید.
بهیاد دارم که یک مرتبه بر جماعت تبلیغ که در هند فعالیت دارند و دعوتشان به شکل سیار است نه بهگونة مرکز، اعتراض کرده و گفتم: روشیکه شما در پیش گرفتهاید فایدهیی ندارد، آنها پاسخ دادند بلی، وقتی نتیجة دعوت را در اشخاصیکه دعوت میشوند نگاه کنی حقیر و ناچیز معلوم خواهد شد، ولی اگر شخصیت مبلغی که ما آنرا برای تبلیغ میفرستیم در نظر گیری، متوجه میشوی که نتیجة بسیار عظیمی را در بر داشته است، چون مبلغ مجبور است که علم خود را زیاد کرده و با انواعی از مردم سروکله زند، به این ترتیب هم علمش زیاد میشود و هم جرئتش؛ بناءً برای شخص مبلغ بسیار مفید است، بلی! اگر چنین نمیبود هم افراد خود را از دست داده بودیم و هم معلومات خود را و افراد جماعت تبلیغ چیزی از علم شریعت نمیدانستند.
متوجه شدم که جواب واضح و منطقیاست، وقتی این فایده برای یک تبلیغی که با مردم عامه و غالباً بیسواد سروکار دارد از تبلیغش برسد، در حالی که او مردم را به یک خطاب ساده در شرح (لاإله إلا الله) و به معانی واضحی مخاطب قرار میدهد، چه فکر میکنید وقتی شما با رهبران دعوت، اهل فکر، دعوتگران باسابقه و مجرب گفتوگو نمایید؟!
از اینجاست که مجبور میشوی در جایگاه مناسب خود قرارگیری؛ این چیز ریا نیست پناه بر اللهY البته برای دعوتگر ممکن است حدودی را برای خود تعیین کند و نفس خود را از داخلشدن در ورطة ریا باز دارد، ولی اگر دعوتگر بخواهد با بزرگان و آگاهان همراهی کند و برایشان سخنی واضح داشته باشد در صورتیکه از نظر نفسی اهل ذوق و معرفت نباشد، جوابی که ارائه میدهد، جواب با ارزشی نخواهد بود؛ مثلاً وقتی با دعوتگری از کویت روبهرو شوی و از او در بارة چگونهگی کار دعوت در کویت و این که آنها با زندهگی مرفه آنجا چگونه برخورد میکنند و با جریانهای مخالف آنجا چگونه مبارزه مینمایند، بپرسی، باید انتظار داشته باشی که او نیز از تو در بارة سرزمین تو و جریان دعوت در اینجا سؤال کند... حالا فکر کن که اگر شناختی دقیق از محیط خود نداشته باشی چگونه پاسخ خواهی داد؟ اگر بهرهیی از علوم شرعی نداشته باشی که نظریات تحلیلی خود را به آن اتکاء دهی با کدام زبان صحبت خواهی کرد؟...
میبینید اگر بخواهید در چنین گفتوگوهایی سهیم شوید، باید از تربیت نفس خود آغاز کنید، این چیز یکی از عوامل مهمی است که دعوتگر را به اندوختن علم، تفکر زیاد و تماس با دیگران تشویق و ترغیب میکند تا علمی را که از آنها آموخته به کسانی که قرار است با آنها گفتوگو کند منتقل نماید، به همین خاطر این موضوع را گفتوگو نام گذاشتیم. این گفتوگو همانند صحبت یک ژورنالیست نیست که از یک دیپلومات یا یک کارمند بلندپایه مصاحبه میگیرد و او نیز آخرین اخباری را که به آن دست یافته گزارش میکند... دعوتگر با گفتار خود ارشاد و رهنمایی مینماید... ولی روزنامهنگار سخن شخصرا بر روی نوار ضبط میکند؛ گفتوگویی که ما منظورش را داریم، تبادل آراء و نظریاتی است که عقلها را صیقل میدهد.
▪ مطالعة کتاب
مطالعة کتاب یکی از مسائلی است که نیاز بهآن کاملاً ملموس است، اگر وقت میداشتم برایتان موازین و معیارهای مطالعة صحیح را شرح میدادم و قرائت کتابهایی را نیز پیشنهاد میکردم، ولی این چیز نیاز به بحثی طولانی دارد که گمان میکنم در این مجال چیزهای مهمتری است که باید بهآن بپردازم، مطالعة زیاد از مهمترین اسباب ساختن فقه دعوت است و از شرایط موفقیت و کامیابی مطالعه این است که توأم با اجتهاد و استنباط بوده و بهاجتهاد و استنباط بیانجامد، نه مطالعة تقلیدی که حرف به حرف حفظ شود و ارائه گردد و آن چه را در کتاب خوانده به گونهیی بگیرد که گویا از مسلمات بدیهی و آشکار است که نباید از حدود آن پا فراترگذاشت و یا با آن مناقشه نمود، هرگز؛ مطالعه سرچشمة علم است که انسان باید همگام با مطالعه به سوی کمال و ترقی ره بپیماید.
مسألة مهم دیگری که باید دعوتگران بهآن توجه داده شوند این استکه همیشه آن چه جدید است مهم نیست، چنان که سخنوران میکوشند همیشه در صحبتهای خود کلمات نو و جدید را اختیار و انتخاب کنند؛ بلکه مهم این است که اسباب پدیدههای معروف و مشهود شناسایی گردد و موضوعات مجمل و پیچیده تحلیل شود و جزئیات آن بیان گردد و جوانب مختلف و مشابه در مسألة معلوم و شناخته شده بیان گردد و ارتباط بین دو پدیدة معروف که گمان میشود بین آنها ارتباطی نیست کشف شود؛ علاج این کمبودها در مطالعة مشخص و روشمند و قدمبهقدم در ابواب فقه، تاریخ، اقتصاد و سیاست نهفته است.
پس ای برادر! سعی کن برای خود روشی مشخص برای مطالعه ترتیب کنی؛ روشی که به تدریج تو را به دانشی کامل برساند.
نویسنده: محمّد احمد راشد / ترجمه: امین الله معتصم
منبع : معرفت
منبع : معرفت
منبع : نوگرا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست