یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


ارفع در افق عشق


ارفع در افق عشق
پر معنا ترین تراوشات ذهنی که ،حاصل تحول و تغییرات درونی تکامل یافته در انسان است ،از دیر باز به صورت نظم ودر قالب های شعری گوناگون ؛ در برهه های مختلف از سوی شاعران نیک نهاد روایت شده است.در این بین نام شاعرانی در ملک ادب این سرزمین حکمرانی می کند که؛زمزمه ابیات شان غنچه شوق بر لب می نشاند!یک ندای رمز آلود و پنهان که ،جان را لبریز می کند و گویی از فراز آسمان ؛خیالی ناب تورا به خود می خواند!...استاد سید محمود توحیدی (ارفع کرمانی)؛شاعر ، نویسنده ، محققی است که ، سالها در مسیر اشراق و عشق ، قلمش بر مدار اندیشه ،مخاطب را به کرامت و منزلت عشقبازی با معبود حقیقی فرا خوانده است.نگاه وی ، نگاه عارف عاشقی است که ؛ تمام گستره هستی را با نفحات آسمانی در هم می آمیزد تا من را در درون خود بشکند.با زبان و لفظی که از پژواک آن خروشی اهورایی در شریانها جاری می شود .
هرکجا قصه عشقی ست، بیان دل ماست هر کجا شعله آهی ست نشان دل ماست
در لابلای اشعار « ارفع » ، یک حس با مخاطب همراه است ؛ شکرانه برای بصیرت یافتگی بر حقیقت و جذبه وجود الهی ؛ که شاعر زاهد ،خود را از کدورت نفس رها می بیند،و به پاس این شوریدگی و سر خوشی در میخانه عشق ؛ و رهایی از نفس کافر کیش ، رسالتی را متعهد می شود و آن گستردن خوان مهر و آیات الهی در واگویه های شعری و رویاندن شکوفه امید به وصل حقیقی، بر کویر سوخته روح های عطشان است.
...«هزار شکر که هر کس شناخت ارفع را / زروی صدق و صفا گفت بود عاشق عشق»
...« هزار شکر که ارفع دوباره دید به چشم / به قلب آینه ؛ احساس کم کَمَک گل کرد »
عشق و امید در شعر « ارفع» صدر نشین است !اگرچه گاهی نگاهش به افق های کبود گره می خورد و از دلهای پریشان روزگار شکوه سر می دهد ؛ اما جوهره کلامش نبض شور انگیزی است که ؛ این تزاحمها و درگیری های دلگیر کننده را دستخوش تغییر می کند .
هر کجا گونه زردی است،زهجر رخ توست / هرکجا ضجه حزنی است زبان دل ماست
هرکجا تیر بلایی ست پیش غمزه توست / جای آن ناوک دلدوز ، میان دل ماست
بنابراین تألمات انسان را در رویارویی با دیدگاه زیبا شناسانه اش به ذات حق ،و یقین به حکمت نهفته در امورات دنیا به چالش می کشد و خود معترض را ،با اشارات و ایماژهای عاشقانه و عارفانه متوجه مقصود نهایی می کند تا همگان دل را در جذبه نور صفا دهند ،و به اندازه استطاعت؛ ذهن و جسم خسته را از خیالهای واهی برهانند!
دل ما دور نرفته است، که ره گم بکند / وعده گاه دل و دلدار ، همین دور و بر است
بر نشان نامه ارفع خط نسیان بکشید / که چوازدوست خبر یافت، زخودبی خبراست
آغاز بهارگونه اش...
سید محمود توحیدی ؛ فرزند شاعر چیره دست و نامی دوران خود عبدالحسین « مجدالسادات»در آغازین ماه بهار – فروردین – به سال ۱۳۲۲در ملک ادب پرور کرمان متولد شد ؛ شروع تحصیلاتش در مقطع ابتدایی و متوسطه در زادگاهش بوده است و تحصیلات عالیه را در حوزه زبان و ادبیات فارسی تا مقطع کارشناسی ارشد؛ در دانشگاه فردوسی مشهد گذرانده است. ‌‌(زنده یاد ارفع بین سالها- ۱۳۵۰تا ۵۴ – در مسابقات ادبی که از سوی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار می شده است، به مدت چهار سال متوالی رتبه برتر را از احراز نموده است.)مأنست و مراودات نزدیک « ارفع» با عمویش « سید جلال توحیدی ‌» که از عرفای جلیل القدر دوران خود به شمار می رفته است ،سبب می گردد؛وی مشتاق برای شناخت اسرار وجود و آگاهی از رمز و رازهای صعود به عالم بالا ؛و جلب محبت حضرت دوست ، پای در گذرگاه پر سوز و ساز عشق و عرفان و تصوف نهد!و با مشرف شدن به «فقر نعمت اللهی» به سال ۱۳۴۲در خانقاه نعمت اللهی تهران به دست پیر و مرادش ، «مولانا حضرت جواد نور بخش کرمانی» بر خوان ناکرانمند عشق الهی سالها میهمان شود.وی خالصانه براین مکتب و مرام عشق می ورزید ، و یافته ها و واردات قلبی را بر وادی نغمه های دل انگیز شعر و کلام جاری می ساخت، چنانکه در دوران فراغت و باز نشستگی نیز،هم وغم خود را بر پژوهش و اشاعه عرفان و تصوف می گذارد،تا همگان لذت پروردن صفات خدایی در درون خود را تجربه نمایند.آنچه از خصوصیات فردی و اجتماعی زنده یاد ارفع کرمانی بنا بر گواهی همدمان وی می توان اشاره کرد؛کلام بی پیرایه ، صداقت و صمیمیت در محاورات و مراودات و نیز ظرافت و لطافت طبع در نظم و نثرش می باشد که ؛ آمیزه ای از صراحت ، حصار شکنی و شهامتی خاص است ، و این به وقت مطالعه آثارش بر مخاطب محرز می شود...
بر خاک غلتیدم ، ولی در مذبح عشق / سهراب سان پشت تهمتن را شکستم
دیگرمنی در من مجو « ارفع» که گفتم / اول قدم در راه او ؛ من را شکستم
استاد سید محمود توحیدی دی ماه ۱۳۷۹در سن ۵۷ سالگی دارفانی را وداع گفت ؛ ودر بهارستان هنرمندان کرمان در جوار مسجد وکوه صاحب الزمان ؛ روح بی تابش در میان هلهله دف و سماع آرام گرفت ...
«به روز واقعه،رقصان رسم به منزل دوست / اگر طنین دف آید ، ز کوی و برزن من »
آنچه از مکتوبات باشرح قلم وی به جاست ؛مجموعه غزلهایش با عنوان « یاس ها و داس ها» و « در شهر قصه هیچ عجیبی عجیب نیست » ؛ و همچنین تالیفی است ؛ تحت عنوان« بحث انتقادی راجع به تشبیهات لیلی و مجنون نظامی و جامی » . در حال حاضر گروه های موسیقی با نام « ارفع» ؛ در کرمان با سرپرستی استاد سید فواد و سید وداد توحیدی مشغول فعالیت هستند که تاکنون اجراهای فراوانی را درداخل و خارج داشته اند.ضمن آنکه هرساله با فرارسیدن سالگشت درگذشت « ارفع کرمانی» جمع زیادی از دوستدارانش ؛ یاد و خاطره عاشقی هایش را ، در آرامگاهش زنده می دارند.
جای آن هست که : یادی کنم از آلبوم ماندگار قلندروار که اشعار ارجمند « ارفع» ، با پیوستن به احساسی غریب و شگرف از سوی سید عماد توحیدی و نوای علیرضا افتخاری ؛ تصویری آفرید جاودان، از شهود عارفانه... آوای یادش پر ترنم.
دل را می سپاریم به غزلی از « ارفع»
آشوب عشق
دیری است حرف آمدنت را شنیده ام
ای نور چشم من ، قدمت روی دیده ام
گفتی که دل بریدن از غیر؛ عالمی است
باور بکن که از همه عالم بریده ام
یارب چه دیده ،دیده که آشوب عشق را
افشا نموده ،در دل اشک چکیده ام
عمری میان سنبل و سوسن نفس زدم
یک گل برای روز مبادا نچیده ام
امروز را مبین که ز پا اوفتاده ام
یک عمر خورده ام به زمین و دویده ام
از جای پای تفته به دشت عطش بپرس
خود را چگونه تا لب دریا کشیده ام
سنگین مکن به سنگ ستم سرسرای خویش
من سال هاست از لب بامت پریده ام
چون سرنوشت ما رقمی جز بلا نخواند
تومار نقطه چین قضا را دریده ام
مرآت شاهد ازلی ، گشتگاه ماست
ارفع مگو که گوشه عزلت گزیده ام
مینا ضرابی