شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

محمد حسین طباطبایی


محمد حسین طباطبایی
روزهای ماه ذیحجه هجری قمری یکی پس از دیگری می‌گذشت و دل‌های شیفتگان بیت‌الله در هوای حرم الهی لبیک شوق سر‌می‌داد. یاد عرفات و نام مشعر عطش دیدار به جان‌ها داده بود. ناگاه کعبه کرامت الهی زیبا چهره‌ای نورانی را در آغوش پدر و مادری مهربان نهاد. گویی بار دیگر زمزم لطف خداوندی رخ نشان داده است. آری طفلی دیده به جهان گشود که نور سیادت بر سیمای بلورینش آینده‌ای روشن را خبر می‌داد. نام او را محمدحسین نهادند و آن را به تبرک نام جد و فرزند مایه برکت شمردند. زیرا خاندان محمدحسین ، خانواده‌ای اصیل بود که هماره بیرق بزرگی در دست داشته و شهر تبریز لبریز از نام آنان بوده است.
سراج‌الدین عبدالوهاب جد معروف اوست که با وساطت وی نبرد خونین دولت ایران عثمانی، در سال ۹۲۰ قمری پایان یافت و مرحوم میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی شخصیت دیگری است که از قرن‌ها پیش تا کنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز کرده است.
● طفولیت و توفان حوادث
دوران کودکی محمدحسین با توفان حوادث و بلا همراه بود. بیش از پنج بهار از عمر عزیزش نگذشته بود که مادر مهربان و با فضیلتش را از دست داد. بغض غم و اندوه بی‌مادری او را رها نکرده بود که گرد یتیمی بر وجودش سنگینی کرد و از دیدن روی پدر محروم شد. همراه با بردار کوچک‌تر خود تنها ماند، اما هماره دست لطف خداوندی سایه‌بان مرحمتی بر سر او بود. مدت زیادی از تحصیل او نمی‌گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتاب‌های گلستان، بوستان، اخلاق مصور، تاریخ معجم، ارشادالحساب ، نصاب الصبیان و دیگر کتاب‌های متداول در مدارس آن روز را فراگرفت. صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش، مرحوم شیخ محمدعلی سرابی آموخت و پس از آن با گامی بلند و همتی فراتر، سطوح عالی در فقه، اصول ، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد استادان آن خطه تحصیل کرد. روح لطیف او، ذوقی هنری به وی بخشیده بود، دستمایه‌ای که با کمک آن توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزاعلی نقی بیاموزد.
با سپری شدن ایام تلخ و ناکامی طفولیت، شکوفه‌های رشد و تکامل بر شاخسار وجود سیدمحمدحسین نمایان شد. وی از سال ۱۲۹۷ ش . تا ۱۳۰۴ علوم بسیاری آموخت. در این مدت، تمامی درس‌های مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسیاری کتاب‌های مربوط به ادبیات، فقه، اصول، کلام و معارف اسلامی را آموخت. او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو می‌کند: در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می‌خواندم نمی‌فهمیدم... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی‌تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریبا هیجده سال کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‌پرداختم بسیار می‌شد - بویژه در بهار و تابستان - که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذراندم ...
عشق و شور به تحصیل و تکامل استاد را بر آن داشت که از شهر خویش رو به سوی سینای اسرار نجف اشرف هجرت کند تا از شراب عشق علی علیه‌السلام جامی نوشیده و طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید. با اولین نگاه به قبه و بارگاه امیرالمؤمنین آخرین کلام خویش را زده و می‌فرماید: یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده‌ام، ولی نمی‌دانم چه روشی پیش گیرم. از شما می‌خواهم که در آنچه صلاح است، مرا راهنمایی کنید. چند روزی نمی‌گذرد که نصرالله و یاری الهی به دست مولای متقیان به سوی استاد می‌آید. شخصیت وارسته‌ای چون حاج میرزا علی آقا قاضی (ره) به سراغ وی آمده و خطاب به او این‌گونه می‌گوید: کسی که به قصد تحصیل به نجف می‌آید، خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند.
کیمیای وجود مرحوم قاضی، روح و روان استاد را دگرگون کرده و برنامه‌ای روشن و نورانی برای آینده او ترسیم می‌کند. از آن روز فصلی دیگر از کتاب زندگی استاد فرزانه باز می‌شود .
● طلوع عشق و اندیشه
مفسر فرزانه مدت یازده سال در کنار مرقد نورآفرین امیرالمؤمنین علیه‌السلام کسب علم کرد. وی خوشه‌چین زبر‌دستی بود که بیشترین استفاده را از فرصت فراهم‌آمده کرد. فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، و رجال را از محضر استادانی والامقام فراگرفت. بزرگانی چون: آیهٔ‌الله نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسین بادکوبه‌ای، سید ابوالقاسم خوانساری، حجت، حاج میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملکی. سر سلسله استادان ایشان مرحوم قاضی است؛ شخصیتی که سید محمد حسین را علامه کرد. جام وجود این انسان پاک را جرعه‌های حیات ابدی و معنویت جاودانه بخشید. مرحوم علامه درباره استاد خود، مرحوم قاضی چنین می‌فرماید: ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم؛ چه آنچه را که در حال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته‌ایم.
● بازگشت به تبریز
دست تقدیر، رجعت فرزانه اندیشمند را رقم زد. پس از سال‌ها اندوختن معارف ناب، در سال ۱۳۱۴ ش. مجبور به بازگشت به زادگاه خویش شد. دوران تلخ‌‌کامی و غربت از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد، اما مدتی نگذشت که لطف خفی الهی خود را از سراپرده حکمت خداوندی نشان داد. کار تدریس و تحقیق شروع شد و اولین غنچه‌های "المیزان" با نمودی در "بحارالانوار" بر شاخسار علامه رویید.
● هجرت به قم
دوران ده ساله اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تالیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد تا این که فیض روح‌القدس بار دیگر مدد فرمود و با آمدن چنین آیه‌ای در استخاره، علامه راهی قم شد. در آن روزها که حوزه علمیه قم از ضربات سهمگین رضاخان رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگوار چون آیت‌الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی طلایی فراهم آمده بود تا علامه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و طبق آن‌ها، برنامه‌ای منظم و کارآمد تنظیم کند. تفسیر و فلسفه درسهایی بود که -بر اساس احساس وظیفه علامه - شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت؛ چراکه تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می‌شد، اما پشتکار و اخلاص علامه کار را بدانجا رساند که المیزان حاصل سال‌های تلاش و تدریس شد.
درس فلسفه نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این رو تلاش‌های بسیاری در تعطیل این درس انجام می‌شد، اما رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانه آیت‌الله العظمی بروجردی ابرهای تیره سوتفاهم‌ها را کنار زد و سعایت‌ها را بی‌اثر کرد. به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی این عالم فرهیخته و حضور شاگردان اندیشمندی چون آیت‌الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه‌های غربی - خصوصا ماتریالیسم دیالکتیک - شد و آثار و برکات جاودانه‌ای در تدوین کتاب‌های فلسفی به همراه خود آورد.
هر روز که سپری می‌شد، ابعاد علمی و چهره چشمگیر علامه بیشتر از گذشته نمایان می‌شد. شعاع شخصیت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نشد، بلکه اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفت‌وگو با آنان منجر شد. این عظمت بدانجا انجامید که دولت امریکا توسط شاه ایران از علامه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه‌های آن کشور فلسفه شرق را تدریس کند. روح بلند و بینش کم‌نظیر علامه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می‌داد.
● یادگارهای ماندگار
انبوه دانش و کیمیای ایمان علامه آثاری گرانبها و جاودانه بسان مشعلی فروزان فراراه دانش پژوهان آفرید کتاب‌هایی چون :
▪ تفسیرالمیزان: دائرهٔ‌المعارفی از معارف و در بردارنده بحث‌های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر قرآن کریم؛ اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰سال یا۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می‌داند. این کتاب ثمرهای کم‌نظیر از بیست سال تلاش شبانه‌روزی علامه است. نقطه آغازین این تالیف به برکت غور و ژرف‌نگری در روایات بحارالانوار بود. علامه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی کرد.
▪ بدایهٔ الحکمهٔ: کتابی که یک دوره تدریس فشرده برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاه‌های کشور شد.▪ نهایهٔ الحکمهٔ: این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزون‌تر و سطحی عالی‌تر تدوین شده است اصول فلسفه و روش رئالیسم: بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیست‌ها باعث فراهم آوردن این اثر شد؛ اثری که موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقی‌های استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.
▪ حاشیه بر کفایه: کتابی اصولی درباره قوانین استنباط است.
▪ شیعه در اسلام: دوره‌ای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم می‌خورد.
مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن: او که محققی فرانسوی است، درباره چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد
▪ خلاصه تعالیم اسلام: خلاصه آنچه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته باشد و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.
روابط اجتماعی در اسلام: انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.
▪ بررسی‌های اسلامی: مجموعه‌ای است زرین از مقالات استاد که بسان دائره‌المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع‌آوری شده است.
▪ آموزش دین: کتابی در قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش‌آموزان نوشته شده است.
رساله انسان قلب از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا: این کتاب که اکنون با نام انسان از آغاز تا انجام ترجمه شده است، مباحثی مفید از عوالم سه‌گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه‌خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است
علاوه بر این از استاد رساله‌هایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال‌الله، وسائط، نحو، صرف، و... این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.
▪ دیوان شعر فارسی: مجموعه‌ای از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.
▪ سنن النبی: سیره و روش رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می‌خورد.
▪ لب اللباب: مجموعه درس‌های اخلاق استاد که از سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزه قم بیان فرموده‌اند.
▪ حاشیه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع‌آوری شده است.
● شاگردان
همای همت علامه، باعث تربیت مه‌گونه‌هایی شده تا آن‌گاه که خورشید وجودش رخ در نقاب خاک می‌کشد، اینان چون ماهتاب هدایت نورافشانی کنند. شاگردان علامه، ده‌ها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزه‌های علمیه هستند که به تنی چند از آنان اشاره می‌شود. حضرات آیات و حجج اسلام: شهید مرتضی مطهری، شهید سیدمحمد حسینی بهشتی، امام موسی صدر، ناصر مکارم شیرازی، شهید محمد مفتح، شیخ عباس ایزدی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، عزالدین زنجانی، محمد تقی مصباح یزدی، ابراهیم امینی، یحیی انصاری، سید جلال‌الدین آشتیانی، سید محمد باقر ابطحی، سید محمدعلی ابطحی، سید محمد حسین کاله زاری، حسین نوری همدانی، حسن حسن زاده آملی ، سید مهدی روحانی، علی احمدی میانجی، عبدالله جوادی آملی و...
● داستان‌هایی از زندگی علامه
علامه طباطبایی این عالم سترگ و تابناک، چهره‌ای الهی بود که با دو بال قرآن و عترت پرواز کرد. به بلندای جاودانگی و ابدیت رسید و برای همیشه اسطوره‌ای شکوهمند شد. در این فرصت برآنیم تا گوشه‌هایی از زندگی سراسر روشن او را یادآور شویم:
▪ ارادت به اهلبیت علیه‌السلام: استاد هفته‌ای یک بار - حداقل - به حرم حضرت معصومه علیه‌السلام مشرف می‌شد. پیاده می‌رفت و در بین راه اگر پوسته پرتقال یا خیار و یا موز می‌دید، با ته عصا آن را از مسیر مردم کنار می‌زد. در ایام تابستان غالبا به مشهد مقدس مشرف می‌شد. شب‌ها به حرم امام رضا علیه‌السلام می‌رفت، در بالای سر می‌نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت می‌پرداخت. به پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه‌السلام علاقه بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از آن‌ها نام می‌برد، در مجالس روضه‌خوانی شرکت می‌کرد و برای مصایب اهل بیت بشدت اشک می‌ریخت. علامه در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیه‌السلام افطار می‌کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می‌شد، ضریح مقدس را می‌بوسید، سپس به خانه می‌رفت. فعالیت‌های شبانه‌روزی علمی، او را از توسل در عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت بازنمی‌داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می‌دانست و آن‌چنان به سخنان معصومین احترام می‌گذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف‌السند هم به احتمال این که از بیت عصمت صادر شده است. رفتار احتیاط‌آمیزی داشت. و بر عکس کوچک‌ترین سوءادب و کژاندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پرافتخار تشیع قابل چشم‌پوشی نمی‌دانست. آن گاه که نام یکی از معصومین علیه‌السلام برده می‌شد، اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می‌شد و نسبت به امام زمان علیه‌السلام تجلیل خاصی داشت مقام و منزلت آن‌ها و حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و حضرت صدیقه کبری علیه‌السلام را فوق تصور می‌دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آن‌ها داشت و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می‌دانستند.
▪ شرح‌صدر علامه: یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مانوس بوده، پیرامون خصوصیات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است: علامه انسانی وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بی هوا و هوس ، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. در طول تدریس حتی یک بار عصبانی نشدند و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچک‌ترین سخن تند یا توهین‌آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می‌گفت و هیچ‌گاه داد و فریاد نمی‌کرد، خیلی زود با افراد انس می‌گرفت و صمیمی می‌شد. با هر کس، حتی کوچک‌ترین فرد طلاب چنان انس می‌گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست. گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار می‌گرفت، می‌فرمود: این تعبیر را دوست ندارم ما این‌جا گردآمده‌ایم تا با تعاون و همفکری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم. استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود، به سخنان دیگران خوب گوش می‌داد، سخن کسی را قطع نمی‌کرد و اگر سخن حقی را می‌شنید، تصدیق می‌کرد. از مباحثات جدلی گریزان بود، ولی به سؤال‌ها، بدون خودنمایی پاسخ می‌داد. یکی از شخصیت‌های مارکسیست با علامه به بحث و گفت‌وگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان شد. هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفت‌وگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را این‌گونه بازگو می‌کند: آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد. او حرف توهین‌آمیز هر کافری را می‌شنید و نمی‌رنجید و پرخاش نمی‌کرد.
▪ آینه اخلاص: استاد جعفر سبحانی روحیات علامه را چنین توصیف می‌کند: ما با این که با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح کند. هنگامی که یکی از علمای حوزه علمیه قم از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف می‌کند، علامه با نیم نگاهی به او می‌فرماید: تعریف نکن که خوشم می‌آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود. آنگاه که یکی از استادان اندیشمند حوزه رساله امامت خود را برای نظریابی خدمت علامه می‌دهد، ایشان پس از مطالعه می‌فرماید: چرا دعای شخصی کردید؟ بارالها توفیق فهم آیات الهی را به این جانب مرحمت بفرما چرا در کنار سفره الهی دیگران را شرکت ندادی. تا آنجا که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم.
▪ تعبد و بندگی: استاد فرزانه، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقید به ترک اولی کرده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچ‌گاه از توجه به پروردگار غافل نمی‌شد. اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش قرآن بود. هر آیه‌ای که خداوند در قرآن نصب‌العین انسان کامل می‌داند، ما در حد انسانی که بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می‌یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلام و خلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کمتر اتفاق می‌افتاد. نام کسی را به بدی نمی‌برد. بد کسی را نمی‌خواست و سعی می‌کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند. طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شب‌ها را تا صبح به عبادت و بیتوته می‌پرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد و ذکر مشغول بود.
▪ شناخت مقتضیات زمان و مکان: توجه به جهان اطراف و بررسی وضعیت حال و آینده از نشانه‌های بارز استاد والامقام، مرحوم علامه طباطبایی بود. ایشان در سال‌های دهه ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم به دست گرفته و کاری کارستان می‌کرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بی‌مقدار جلوه داد و حساسیت‌های زمان را به کار گرفت. هدایت فوج و فوج جوانان کار کم‌نظیری بود که علامه یارای آن را داشت و بخوبی از عهده آن برآمد. پس از رحلت آیهٔ‌الله العظمی بروجردی (ره) حکومت اسلامی موضوع درس وی شد و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آن‌ها توانایی حکومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.
▪ جلوه‌های هنری و ادبی علامه: خط نستعلیق و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنه کوه‌های اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می‌کرد. خط‌هایی که تعجب ایشان را برمی‌انگیخت و یا سخن از زمانی می‌کردند که علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آن‌ها می‌کردند. از جمله جلوه‌های دیگر استاد تجلی ایشان در آینه شعر است. "مرا تنها برد" و "پیام نسیم" و "هنر عشق" از جمله اشعار گرانسنگی است که از علامه باقی مانده است.
سرانجام پس از ۸۱ سال و ۱۸ روز بابرکت و زندگی پرتلاش، روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسی و ملکوت رهسپار شد.
منبع : موسسه گفتگوی ادیان