چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا

صبح نزدیک تر شده است؟


صبح نزدیک تر شده است؟
کسی نیست به این آقای رئیس جمهور بگوید آخر مگر بیکاری که پا روی دُم افراد می گذاری. آنهم دمهائی به این کلفتی!
حالا هم می بینی که از زمین و زمان برایت می بارد! چکار داری به اینکه چه کسی می برد، چه کسی می خورد. تا بوده همین بوده. شما هم مثل دیگران معامله می کردی. یک سال دیگربیشتر به ریاست جمهوری ات نمانده. گرانی هم که بیداد می کند. همه را هم اینطور گردنت انداخته اند. به جای اینکه پول نفت را قلمبه به همان دم کلفت ها بدهی تا آنها به فرمان اعتدال و فرمول و "دانش" اقتصاد میان مردم تقسیم کنند، راه افتاده ای در استانها و می گوئی پول باید تا اعماق کشور به دست نیازمندان برسد تا ثروت فقط در دستان اغنیاء نچرخد و اقتصادی مردمی رونق یابد.
آخر این هم شد تئوری اقتصادی؟! نتیجه اش را هم دیدی؟ نقدینگی زیاد می کنی تورم می آفرینی، بعد هم می آیی قم و پیش همانها که به قول از ما بهتران، شیفته تو هستند سفره دل می گشائی که چه بشود؟ قدری دندان روی جگر می گذاشتی. خوب تو هم معامله می کردی! چه می دانم زمین می دادی، زمان می گرفتی! یک سال بیشتر نمانده. عقل سیاسی چیز دیگری می گوید. طرف مقابل تو اهل معامله است. مگر به مسئول مبارزه با مفاسد در مجلس نگفتند تو هم مثل قبلی ها معامله کن و وقتی او ایستاد، تهدیدش کردند که آبروی دوستانت را می بریم. می بینی چطور در همه جا هستند و تو مانده ای تنها با یک ملت دست خالی! خدا را هم که تا به حال کسی ندیده!
مگر نمی بینی کسی نمی فهمد چه می گوئی؟ تو خواستی با نوک انگشت به یک مورد از صدها اشاره کنی، همه دارند نوک انگشتت را به هم نشان می دهند! چه گرد و خاکی! با چه عجله ای! طاقت از کف داده و سکوتهای چند ساله خود را شکسته اند. صدای نعره ها بلند شده.
اما خودمانیم دستپاچه هم شده اند. دروغ می گویند، تحریف می کنند، سناریو می سازند، با شعبده بازی سرو ته یک مطلب را بدون اطلاع مصاحبه شونده، مثل کشتی گیرها آنچنان جفت می کنند که تو را یکی از ۳ جریان ضد مرجعیت در کنار صوفی ها و غرب زده ها قرار دهند و ضربه ات نمایند. خط و نشان می کشند، فضای روانی درست می کنند که خسته و عصبی و پرخاشگر و کم حوصله و عجول شده ای تا اینکه مجلس برایت یک حکم مرخصی و استراحت بنویسد.
می دانی جرمت چیست؟ جرمت آن است که حرفهای مولایت را که سالها پیش گفت و گوشهای سنگین چون همیشه نشنیدند و از آن گذشتند، تکرار و جرم بالاتر آنکه دنبال می کنی.
بگذار بار دیگر آنهمه فریاد آن یگانه مرد تنهای دوران را در باره مفاسد اقتصادی که یکجا جمع کرده ام در اینجا بیاورم. اینها تعبیراتی است که در سالهای فراخوان رهبری برای مبارزه با مفاسد اقتصادی از آن تنها نای عدالتخواهی در آن بیرون آمد:
▪ مسابقه رفاه طلبی و زر اندوزی
▪ بی بند و باری در امور مالی و مسائل بیت المال
▪ جمع ثروت برای خود و نزدیکان از سوی مسئولی که فلان تجارت خارجی و فلان مناقصه بزرگ در اختیارش است یا فلان پروژه مهم و پر خرج زیر امضای اوست و فلان صندوق زیر کلید اوست.
▪ تسلط نوکیسه گان بی رحم بر گوشه و کنار نظام اقتصادی جامعه
▪ پر کردن کیسه های خود با زرنگی، قانون دانی و زبان چرب و نرم
▪ استفاده کارگزاران و مسئولان حکومت از امکانات عمومی از بانکها، از زمین، آب، هوا، تجارت و واردات و صادرات متکی بر نفوذ سیاسی
▪ چنگ انداختن قانون دانهای قانون شکن بر ثروت ملی
▪ استفاده از امکان و فرصتِ دراختیار، در راه کامجوئی ها و التذاذهای شخصی و نامشروع
این متن دادنامه و فهرست اتهامات و قرارمحکومیت مفسدان و گزارش آن چیزی است که در طول سالهای میانی انقلاب از سوی برخی غاصبان مناصب، بر سر مردم و بیت المال رفت و تو امروز برخاسته ای تا مردم در نجواهای خود به هم بگویند دیدی بالاخره آقا تنها نماند.
آنان که تو امروز متهمشان می کنی و طلبکارانت برآشفته اند که چرا اسمشان را نمی گوئی و چرا از طرق قانونی و پیش بینی شده به مراجع ذیربط! معرفی شان نمی کنی و چرا آبروی افراد را با اتهام زنی می بری، اینها قبلا در دادگاه ملت نه متهم بلکه محکوم شده اند. نشانه اش هم همان رأی اعجاز گونشان به تو در سال ۸۴ و کنار گذاردن همه رقبای اصلاحگرا و میانه جو و اصول طلب توست. مگر یک ملت چند بار باید حرف خود را بزند؟ آخر چند بار رفراندوم؟ حالا بگذار انتخاباتها مدیریت، عناوین مصادره و کرسی ها باز تصاحب شود و مظلومان و حق طلبان و عدالتخواهان باز هم نظاره کنند.
ملت که می دانست اما شاهکار کردی. یک چوب برداشتی و این همه مخالف از همه جا بپا خاست تا ناباوران هم بفهمند چه طوفانهائی در پس پرده هاست و چرا در این ۳ سال شعله جان پاکت در این طوفانها نتوانسته است، گرمی بیشتری به خانه های محرومان ببرد.
مردم اما اکنون دارند با تردید نظاره می کنند تا ببینند عاقبت این میدان مبارزه چه می شود؟ راستش فضای عدالت خواهی آنقدر از ذهنها دور شده که اگر کسی چنین ادعایی کند، او را متهم می کنند که می خواهد جای امام زمان(عج) بنشیند. مردم تشنه عدالتند اما بسان تشنه ای منتظر و مأیوس. مردم نظاره می کنند تا ببینند عاقبت چه خواهد شد؟ آنها در دل، تو را دوست دارند حتی همانها که گاه زبان به ناسزا می گشایند. هر کس سهمی از پاکی دارد، در دل تحسینت می کند اما مستضعفان از زمانی که پس از سقیفه آن عدل مطلق خانه نشین شد، دیگر طعم عدالت از کامشان رفته است. این است که تصمیم گرفته اند عشق و سودای عدالت آن آخرین ذخیره الهی را در دل و سر داشته و روزگار بگذرانند.
اما مردم امروز نظاره می کنند و گویا در اعماق دلشان چیزی مانند هیجان و امید دارد، حرکت می کند. آنها می گویند اگر این بار کاری بشود، پس معلوم است که در کانون نهضت انتظار یک شعله پر طپش برای تحقق عدالت در سراسر گیتی در حال بالا آمدن است. آنها می گویند اگر این سرباز نایب امام زمان موفق شود-و دعا می کنند که چنین باد-، پس معلوم می شود که صبح نزدیک تر شده است.
علی ثقفی
قم
منبع : رجا نیوز