پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مرده‌های قدیم باید برای مرده‌های جدید جا باز کنند


مرده‌های قدیم باید برای مرده‌های جدید جا باز کنند
نگاهی به مفاهیم سیاسی و بعضاً انسانی تریلوژی ارباب حلقه‌‌ها
بعد از ساخت و اكران تریلوژی ارباب حلقه‌ها مطالب بسیار زیادی دربارهٔ آن نگاشته شده و نویسندگان مخالف و یا موافق با فیلمها نظرات قابل توجهی را بیان كرده‌اند. عده‌ای ساخت این سه فیلم را نقطهٔ عطفی در تاریخ سینمای هزارهٔ جدید می‌‌دانند؛ معتقدند بعد از اكران فیلمها تا سالها مورد مشابهی ظهور نخواهد كرد و دیگر فیلمسازان، در آثار آتی خود به‌شدت تحت تأثیر آنها خواهند بود. این گروه همواره جزء تحسین‌كنندگان فیلمها بوده‌اند و در اكثر مطالب خود آن سه را با همشهری كین و سرگیجه و دیگر اسطوره‌های تاریخ سینما در قرن گذشته، مقایسه كرده‌اند. در مقابل عده‌ای دیگر معتقدند ماهیت این سه فیلم چیزی جز آمیزه‌ای از آخرین سطح جلوه‌های ویژه هالیوودی به علاوهٔ مقداری مفاهیم انسانی افسانه‌های تاریخی نیست كه در حقیقت شركتهای فیلمسازی، این‌بار همان علایق بعضاً مبتذل خود را با سر و شكل تازه‌ای به خورد مخاطبان ناآگاه داده‌اند. اما نكته‌ای كه هر دو گروه به آن اذعان دارند؛ این است كه حاصل كار، متناسب با هر گرایشی بسیار عالی و جذاب است و «پیتر جكسن» و دیگر همكاران حرفه‌ای‌اش وظیفهٔ خود را به نحو احسن انجام داده‌اند و اثر خلق شده، دارای تمام ویژگیهای یك دستاورد هنری قابل بحث است و در هر صورتی مخاطبان خود را در مقابل پردهٔ نقره‌ای میخكوب می‌كند. همچنین اكثر این افراد معتقدند كه تمامی موفقیتهای به دست آمده در فیلمها به‌شدت مدیون مجموعهٔ سه كتاب «تالكین» هستند كه در نوع خود رمان بسیار قدرتمندی به شمار می‌رود و همانند گذشته تا سالها به‌عنوان یك اثر جاودانه باقی خواهد ماند. شاید بعد از گذشتن بیشتر از یك سال از اكران فیلم سوم در جهان، صحبت از فیلمها كمی دیر و تكراری به نظر برسد اما گستردگی مفاهیم مطرح‌شده در این سه فیلم به قدری وسیع است كه می‌توان تا سالها دربارهٔ آنها صحبت كرد و مطالب بسیاری آموخت. در این نوشته، سعی می‌شود، تریلوژی ارباب حلقه‌ها از جانب «مفاهیم سیاسی» بررسی شود كه در دیگر مطالب كمتر به آنها پرداخته شده است. مفاهیمی كه یكی از علل جذابیت و ماندگاری فیلمها تا سالهای متمادی خواهند بود.
قدرت
قدرت فسادآور است و قدرت مطلق مساوی با فساد مطلق است.
لرد آكتون۱
حفظ منابع قدرت، توزیع آن. مبارزه بر سر تصرف آن از مهم‌ترین مباحث دانش سیاسی است كه نزاع زیادی بر سر آن شده است و صاحب‌نظران آراء متفاوت و مهمی دربارهٔ آن صادر كرده‌اند. «نیچه» قدرت را محور حیات انسان دانسته و معتقد است هر زمان كه كشش انسان، به این نیرو كاهش پیدا كند، باعث فروریزی فرهنگی و تمدنی و زوال زندگی انسانی خواهد شد۱. همین‌طور راسل كه در كتاب قدرت خود، مفهوم قدرت را در كنار مفهوم انرژی در علم فیزیك قرار می‌دهد و معتقد است كه از میان هوسهای بی‌پایان انسان، هوسهای قدرت و شكوه از همه نیرومندترند.۲ شماری از فلاسفهٔ سیاسی قرن بیستم و ماقبل آن تعبیری مشابه همین تعابیر داشته و برای قدرت، ارزش بسیاری قائلند۳. آنان معتقدند قدرت به‌عنوان نیرویی مهم و قوی در ذات بشر، هموا‌ره وجود دارد و همان‌طور كه نیچه معتقد است؛ اگر ضعیف شود؛ رشد بشر را با مشكل مواجه می‌سازد و برعكس اگر در مسیر صحیحش هدایت نشود موجب خرابیهای جبران‌ناپذیری خواهد شد. وقتی بار دیگر از پس این پیش‌فرضها به رمان و فیلم بنگریم؛ می‌توانیم تطابقات بسیاری بین اندیشهٔ تالكین و نظریات اندیشمندان مذكور بیابیم؛ ولی در كل تالكین بیشتر متأثر از همان نظریهٔ مشهور است كه به لرد آكتون منتسب است: قدرت فسادآور است و قدرت مطلق مساوی با فساد مطلق است. بر طبق این نظریه كه اندیشمندانی مانند جان لاك هم تقریباً به آن اعتقاد دارند قدرت جزء امیال ذاتی انسانهاست و اگر به طور مطلق و بدون محدودیتهای لازم در دست نیرویی واحد بیفتد می‌‌تواند برای جامعه خطرناك باشد. لاك و دیگر هم‌فكرانش به همین منظور نظریهٔ تفكیك قوا را (در كنار لغو تقدس شاهان) مطرح می‌كنند و برای اینكه دچار عواقب وخیم واگذاری قدرت مطلق نشوند؛ نظریهٔ قدرت مشروط و محدود را مطرح می‌‌كنند۴.
در تریلوژی ارباب حلقه‌ها، حلقه به‌عنوان نماد قدرت، كاركرد مهمی در تمام لایه‌های درام دارد و می‌توان به طور كلی تمام تلاش و تقلای شخصیتها را حول دو محور خاص مطابق با آن طبقه‌بندی كرد؛ گروهی در پی به دست آوردن حلقه و استفاده از آن در راه مقاصد غیر انسانی خویشند و گروهی دیگر تمام هم‌ّ و غم خود را صرف از بین بردن آن و رسیدن به زندگی دلخواه می‌كنند. سائورون به‌عنوان فرمانروای تاریكی، نمایندهٔ گروه اول و رهروان حلقه نمایندگان گروه دوم، محسوب می‌شوند و هر كدام متناسب با هدف خود از نیروهای متفاوتی كمك می‌گیرند. سائورون از قدرت، برای به دست آوردن قدرت برتر استفاده می‌كند و یاران حلقه به‌وسیلهٔ قدرت تنها با تكیه بر ابزارهای انسانی و اخلاقی، مانند عشق و دوستی و وفاداری پیش می‌روند. در حقیقت هر دو گروه برای رسیدن به قدرت تلاش می‌كنند اما قدرتی كه سائورون به‌دنبال آن است، با قدرتی كه مد نظر فرودو و همراهانش است تفاوت دارد. سائورون برای فرمانروایی بر تمام سرزمین میانه، احتیاج به قدرت مطلقی دارد كه با كمك آن بتواند به تمام اهداف خویش برسد ولی در مقابل، یاران حلقه به دنبال قدرت مطلق هستند تا آن را از بین ببرند و صلح و آرامش را به سرزمینشان بازگردانند. آنها می‌دانند كه قدرت مطلقی كه سائورون به دنبال آن است اگر در دست موجود نااهلی قرار بگیرد؛ بسیار خطرناك خواهد بود و برای بقای دیگر موجودات مضر است. آنان معتقدند حتی در صورت وجود قدرت مطلق در دست آراگون هم احتمال خطا وجود دارد و ممكن است روزی این قدرت از مسیر راستین خود خارج شود و برای همگان مضر باشد. به همین خاطر خواستار نابودی حلقه هستند تا به زعم خودشان احتمال خطر را از بین برده و با خیال راحت به زندگی‌شان ادامه دهند. تمام مصائبی كه یاران حلقه متحمل می‌شوند، همگی تحت همین منظور قرار می‌گیرد و هیچ‌گاه كسی خواستار این نمی‌شود كه حلقه را به دست آورده و با سپردن آن به آراگون، دست سائورون را از آن كوتاه كند. تالكین در روند وقایع داستانش بر این نكته تأكید می‌‌كند كه چون در تمام سالیان گذشته هر زمان كه حلقه وارد جریان زندگی موجودات سرزمین میانه شده، باعث جنگ و خون و مرگ بوده است پس اگر حلقه نابود شود دیگر هیچ‌گاه نیروهای خیر و شر در مقابل هم قرار نخواهند گرفت. در حقیقت تالكین معتقد است كه ساخت حلقه از ابتدا اشتباه بوده و باعث بر هم زدن نظم جهان شده است و به همین دلیل فرودو مجبور است در سخت‌ترین شرایط خود را به مقصد رسانده و حلقه را نابود كند تا پس از آن دست هیچ موجودی به آن نرسد. حال تفاوت نمی‌كند كه این موجود سائورون باشد یا آراگون. چون تالكین هم مانند لرد آكتون معتقد است كه قدرت، فسادآور است و قدرت مطلق برابر با فساد مطلق است. شاید بتوان این اندیشهٔ تالكین را متأثر از دورهٔ زندگی او هم دانست۵. تالكین هر دو جنگ بزرگ جهانی را، یكی را در زمان جوانی و دیگری را در میان‌سالی به خوبی درك كرده و با مصائب آنها دست و پنجه نرم كرده است. او دیده است كه دولتهای بزرگ و كوچك برای به دست آوردن قدرت بیشتر (و یا تنها ابزارهای قدرت) دست به چه اقداماتی زده‌اند و چه جنایاتی مرتكب شده‌اند.با ملاحظات فرامتنی می‌توان گفت یكی از عواملی كه تأثیر زیادی بر وی و به تبع بر آثارش گذاشته است همین شرایط زمانه حیاتش بوده است. صرف ‌نظر از خوب یا بد بودن ذاتی قدرت آنچه تالكین متأثر از متفكران مورد علاقه‌اش و یا همان اثرات زمانه بدان اعتقاد دارد این است كه اگر قدرت مطلق در جامعه وجود داشته باشد، به هر صورت باعث مشكل خواهد شد و این قدرت به نحوی باید تحت كنترل درآید.امروزه از تقسیم قدرت و به تعبیر روشن‌تر از موازنهٔ قوا برای كنترل قدرت استفاده می‌‌شود؛ اما قدرت مطلقی را كه تالكین در جهان خاص خودش به تصویر كشیده، تنها با نابودی، می‌توان كنترل كرد و اگر كسی بخواهد، آن را به دست آورد؛ در نهایت جان خود را به خاطر آن از دست خواهد داد. حتی آراگون هم برای رسیدن به پادشاهی؛ از هیچ قدرت ماورایی استفاده نمی‌كند و با اینكه وارث ایزلدور است و حكمرانی حق مسلمش، تنها زمانی كه از مجاری طبیعی و مردمی به «مشروعیت» و «مقبولیت» می‌رسد؛ تاج بر سر گذاشته و فرمان می‌راند.
وسوسهٔ دست یافتن به قدرت
اگر میل به قدرت را جزو ذات موجودات بدانیم، طبیعی است كه هر موجودی میل وافری برای رسیدن به آن خواهد داشت و اگر شرایط برایش مهیا باشد از هیچ اقدامی برای رسیدن به قدرت بیشتر فروگذار نمی‌كند؛ و در این شرایط تنها كسی كه بتواند این میل را در خود كنترل كند و از بیراهه رفتن آن جلوگیری كند، خواهد توانست آزمون خود را گذرانده و سربلند به هدفش برسد. در تاریخ سیاسی جهان، همواره كسانی بوده‌اند كه نتوانسته‌اند این میل سیری‌ناپذیر خود را كنترل كنند و در نهایت به همین خاطر، توسط فرد یا گروه دیگری كه معمولاً آنها هم در پی رسیدن به قدرت بوده‌اند، نابود شده‌اند. در این داستان هم در طول دوران وجود حلقه تمام كسانی كه با آن دمساز بوده‌اند به نحوی دچار وسوسهٔ رسیدن به آن و به تبع، رسیدن به قدرت شده‌اند و به عواقب آن هم رسیده‌اند. به تعبیر دیگر قدرتِ حلقه آن‌قدر زیاد است كه تمام مباشران خود، مگر آنهایی كه ضمیر خود را پرورش داده و تجربهٔ زیادی كسب كرده‌اند (گندالف و آراگون و حتی سام) را تحت تأثیر قرار می‌دهد و از بورومیر گرفته تا فرودو هر كدام هر چقدر هم كه مقاومت كنند؛ بالاخره در جایی دچار انحراف می‌شوند. بورمیر فرزند دنه‌ثور كارگزار میناس تی‌ریث در همان قسمت اول دچار ضعف می‌شود و به همین خاطر باید جان خود را از دست بدهد. نكته قابل توجه این است كه طبق منطق داستان تالكین اگر كسی تسلیم قدرت حلقه شود؛ باید جان خود را بر سر این وسوسه بدهد. این منطق در مورد همه به جز فرودو اجرا می‌شود كه دلیل این استثنا هم كاملاً روشن است: فرودو بیشتر از میزان توانایی‌اش با حلقه دمساز بوده است و همین كه می‌تواند آن را تا لبهٔ پرتگاه كوه هلاكت برساند؛ بسیار موفق عمل كرده است و شایستهٔ تقدیر است. گرچه فرودو هم بعد از مغلوبِ قدرت حلقه شدن قسمتی از انگشت خود را از دست می‌دهد كه تا پایان عمر با دیدن آن ضعف خود را به یاد آورده و به خود غر‌ّه نشود. اما نمود كامل كسی كه زندگی خود را برای رسیدن به حلقه فنا می‌كند؛ گالوم است. او از همان ابتدا برای سیدن به حلقه، دوست خود را می‌كشد و بعد از به دست آوردنش، به‌قدری مغلوب قدرت و جذابیت آن می‌شود كه تبدیل به غلامی حلقه به گوش می‌شود كه از خودش هیچ اختیاری نداشته و برای به دست آوردن حلقه دست به هر كاری می‌زند؛ و چه زیباست این شگرد تالكین كه همین حرص گالوم برای رسیدن به محبوب باعث نابودی خودش، حلقه و نیروی اهریمنی سائورون می‌شود. با نگاهی به گوشه و كنار جهان، به راحتی تعداد زیادی از امثال گالوم را می‌توان دید كه بعضاً نقش مهمی در تاریخ بشریت داشته‌اند؛ كسانی كه شاید در اكثر موارد برخلاف داستان تالكین به همین راحتی از بین نرفته‌اند و فجایع بسیاری را به بار آورده‌اند.
رهبری: اقتدار، مشروعیت، كاریزما
تجمیع افكار و سلایق مختلف افراد برای رسیدن به هدفی خاص هیچ‌گاه خودبه‌خود حاصل نمی‌شود و همواره نیاز به یك رهبر مقتدر و شایسته برای كنترل و همسویی عوامل احساس می‌شود كه در تریلوژی ارباب حلقه‌‌ها در شخصیت گندالف و آراگون به خوبی تعریف می‌شود. رهبری هر گروهی به‌عنوان یكی از اعضای خانوادهٔ قدرت نیازمند ویژگیهای فردی رهبران و ارادت پیروان است. به عبارت دیگر، رهبر یك گروه نیازمند مشروعیت و مقبولیت كامل است تا در سایهٔ آنها بتواند دولت مورد نظرش را بنا كند و مردم را به سوی اهداف مورد نظرش سوق دهد. اقتدار، قدرت مشروع و مقبولی است كه می‌باید در شرایط مقتضی مورد اطاعت و فرمانبرداری قرار گیرد و یا به تعبیر دیگر در اقتدار توجیه و استدلالی نهفته است كه آن را از شكل قدرت عریان خارج ساخته و برای موضوع قدرت پذیرفتنی می‌كند. اقتدار رهبران در سیر روایی ارباب حلقه‌ها از نوع اقتدار مرسوم و سنتی است كه خود‌به‌خود مورد پذیرش موجودات است و حق اعتراض را از آنها می‌گیرد و در نهایت به مشروعیت یافتن آنها نزد موجودات می‌انجامد. اگر مشروعیت را به معنای پذیرش اجتماعی از جانب اتباع تعریف كنیم؛ بر سه بخش تقسیم می‌شود: اول مشروعیت سنتی، دوم مشروعیت كاریزمایی و سوم مشروعیت قانونی۶. قسم سوم مخصوص جوامع مدرن است و نمود زیادی در بحث ما ندارد، اما دو قسم اول یعنی مشروعیت سنتی و مشروعیت كاریزمایی، به خوبی مصداق می‌یابد. مشروعیت سنتی موجود در فضای درام باعث می‌شود كه گندالف خاكستری به‌عنوان رهبری شایسته و مقبول پذیرفته شود و هیچ موجودی از هر سنخ از موجودات جهان گستردهٔ ارباب حلقه‌ها توان سرپیچی از فرامین او را نداشته باشد. از طرف دیگر خود گندالف هم وظیفهٔ خود را در تمام لحظه‌های حضورش در سیر ماجراها به خوبی انجام می‌دهد. گندالف به حق دارای تمام خصوصیات لازم یك رهبر شایسته است و تمام تلاش خود را صرف اتحاد نیروهای خیر می‌كند تا با كمك هم بتوانند بر نیروهای شر غلبه كنند. آن زمانی كه گروه در تپه‌های موریا گرفتار ترول می‌شوند؛ این گندالف است كه با تدبیر و به خطر انداختن خود، جان بقیه را نجات می‌دهد. همین‌طور هنگامی كه دنه‌ثور عقل خود را از دست داده است و قصد دارد میناس تریث را به اورك‍ها واگذار كند این گندالف است كه ارتش ناچیز او را رهبری می‌كند و پی‌پین را وامی‌دارد تا به شاه تئودن علامت دهد كه با سپاهیان عظیم روهان به كمك آنها بیاید. گندالف مظهر رهبری شایسته و مقتدر و شجاع است كه هیچ‌گاه تردید به خود راه نمی‌دهد و همواره تكیه‌گاه و امید‌بخش دیگر افراد است. اما در سوی دیگر آراگون وجود دارد كه علاوه بر مشروعیت سنتی، كه از پدرانش به ارث برده است نماد كامل مشروعیت كاریزماتیك هم محسوب می‌شود. رفتار و منش آراگون در طول داستان، همواره مؤید و نشانگر خصوصیات كاریزماتیك وی است كه برای رهبری موجودات در دورهٔ چهارم سرزمین میانه، بعد از فروكش كردن مشكلات به آنها نیاز دارد (خلاقیت و تأكیدات بصری مورد نظر پیتر جكسن هم به این موضوع كمك كرده است). دقت در خصوصیات آراگون، تفاوتش را با دیگر رهبران موجود در داستان (از شاه تئودن گرفته تا دنه‌ثور و حتی الروند) آشكار می‌كند. آراگون از همان ابتدا می‌داند كه در صورت پیروزی بر نیروهای اهریمنی به عنوان پادشاه جدید پذیرفته می‌شود. وقار و متانت او در طول داستان و فیلم و نوع رفتارش با اطرافیان به قدری صمیمی و دوستانه است كه مخاطب در اكثر مواقع مقام و مرتبهٔ او را فراموش كرده و هیچ تفاوتی بین او و دیگر همراهان قائل نمی‌شود. آراگون می‌داند كه در سفر پرمخاطره‌ای كه در پیش دارد هر زمان لگولاس و یا گیملی تصور كنند كه باید از او اطاعت كرده و به فرامینش گوش دهند، شكست خورده است و نمی‌تواند به هدفش كه تجدید پادشاهی پدرانش است برسد. یكی از زیباترین صحنه‌های فیلمها در قسمت سوم آن جایی است كه آراگون بعد از تاج‌گذاری در صحن كاخ میناس تریث، از میان نمایندگان طوایف مختلف حركت می‌كند و آنها هم در مقابل آراگون تعظیم می‌كنند؛ اما وقتی آراگون به هابیتها می‌رسد به آنها می‌گوید كه لازم نیست به كسی تعظیم كنند و خودش و به تبع او تمام افراد حاضر به پاس زحمات هابیتها به آنها تعظیم می‌كنند. یكی از مواردی كه به اثر تصویری پیتر جكسن ارزش بسیاری داده، انتخاب ویگو مورتنسن برای نقش‌آفرینی آراگون است.مطمئناً اگر قرار بود نقش آراگون را یكی از ستاره‌های فعلی هالیوود بازی كند؛ نتیجهٔ كار كاملاً سطحی می‌شد، (نمونه‌های ناموفق را می‌توان در امثال تروا و اسكندر مشاهده كرد)؛ اما مورتنسن با آن چهرهٔ منحصر‌به‌فردش به بهترین حالت ممكن از پس این نقش (با نیروهای لازم كاریزماتیكش) برآمده است و حالت اسطوره‌ای آراگون را حفظ كرده است.
وحدت
برای به فعلیت رساندن هر عمل انقلابی، آنچه می‌تواند با فرض فراهم بودن دیگر شرایط، تضمین‌كنندهٔ نهایی رسیدن به هدف باشد؛ عنصر وحدت است. نمونهٔ این قانون را می‌توان در تمام طول تاریخ از انقلاب انگلستان و انقلاب كبیر فرانسه در ۱۷۸۹ گرفته تا انقلاب ایران در سال ۵۷ به خوبی مشاهده كرد. به عبارت دیگر همواره برای رسیدن به سعادت نهایی و مقابله با نیروی شر راهی بس دشوار در پیش است كه گذر از آن هیچ‌گاه به تنهایی ممكن نیست. حركت یاران حلقه برای غلبه بر نیروی سائورون هم خارج از این قانون قرار نمی‌گیرد و چون نیروی شرِ مقابل بسیار قوی است، وحدت آنان هم باید كاملاً منسجم و حساب‌شده باشد. این امر در تمام طول داستان از ابتدا تا انتها به شدت نمایان است. از همان زمانی كه فرودو و همراهانش از شایر به سمت سرزمین فرمانروایی الروند پادشاه الفها راه می‌افتند تمام افرادی كه بر سر راهشان قرار می‌گیرند؛ مشتاق كمك به آنها هستند. از تام بامبادیل در قسمت اول گرفته تا بانو گالادریل كه تا آخرین لحظات مشوق فرودو برای رسیدن به كوه هلاكت است. در اصل همان زمانی كه نمایندگان نژادهای مختلف در كاخ الروند گرد هم می‌نشینند، پیمانی را امضا می‌كنند كه تا پایان داستان هیچ‌گاه گسسته نمی‌شود. تنها گروه ناراضی تئودن و فرزندش بورومیر هستند كه هر دو جان خود را از دست می‌دهند. بورومیر بعد از مغلوب شدن در مقابل قدرت حلقه، توسط اوركها كشته می‌شود و تئودن كه به‌عنوان كارگزار، حافظ میناس تریث است چون می‌داند با آمدن آراگون، تاج و تخت خود را از دست می‌دهد از همكاری با گندالف سرپیچی می‌كند و كارش به جنون می‌كشد. اما گستردگی وحدت به‌وجود آمده در سایهٔ یك هدف مشترك، آن‌قدر زیاد است كه با كارشكنی چند نفر محدود از بین نمی‌رود. اگر سپاهیان نیروی خیر به پیشنهاد آراگون توجه سائورون و ده هزار اوركی كه سر راه فرودو و سام بودند را گرم نمی‌كردند، فرودو و سام هرگز نمی‌توانستند خود را به كوه هلاكت رسانده و حلقه را نابود كنند. وحدت مذكور را خود آراگون بعد از تاج‌گذاری به خوبی بیان می‌كند: آنجایی كه رو به جمع می‌گوید كه این پیروزی مختص یك نفر یا گروه نیست و همهٔ ما در آن سهیم هستیم. در كنار مفهوم وحدت مفهوم رهبری هم خودنمایی می‌كند كه طبق آن یك رهبر موفق در سایهٔ مشروعیت و مقبولیتی كه در بین مردم به دست می‌آورد؛ برای پیوند و همزیستی ملتش در راه هدف مشترك تلاش می‌كند. گندالف و آراگون هم به همین صورت در تمام داستان وظیفهٔ خود را به خوبی انجام می‌دهند و مانع از هم‌گسیختگی افراد هم‌پیمان می‌شوند.
عشق
شاید صحبت از عشق در كنار مفاهیم فوق در بدو امر جالب نباشد اما با كمی دقت می‌توان دریافت كه تمامی آن مفاهیم اگر در سایهٔ عشق قرار نگیرند؛ كارایی لازم را نخواهند داشت. عشق را شاید به تعبیر دیگر بتوان هدف اصلی تمامی افراد در كنار هدف فرعی‌شان به حساب آورد. بر طبق هدف فرعی، تمامی نیروهای خیر بر یك چیز اتفاق ‌نظر دارند و آن هم نابودی نیروی اهریمنی است كه در سائورون متجلی شده است؛ اما هر كدام از این افراد برای خود، اهداف اصلی دیگری دارند كه در مواقع خطر به كمكشان می‌آید و باعث تسهیل كارشان می‌شود. عشق فرودو و سام به شایر در پایان قسمت سوم كه در دیالوگهایشان دربارهٔ خاطرات شیرینِ گذشته مانند آب و هوای بهار و طعم خوش توت‌فرنگی متجلی می‌شود از مهم‌ترین مواردی است كه به نابودی سائورون كمك می‌كند. همین‌طور عشق پاكی كه آراگون به آروِن دارد و گه‌گاه در داستان به آن اشاره می‌شود. همگی این موارد وقتی در كنار هم قرار گیرند نیروی عظیمی را خلق می‌كنند كه هیچ اهریمنی را یارای مقابله با آن نیست. اما در كنار آراگون، سام و فرودو كسان دیگری مانند گندالف وجود دارند كه به تعبیری بین هدف اصلی و فرعی‌شان هیچ تفاوتی نیست و در حقیقت هدف اصلی‌شان، همان هدف فرعی‌شان محسوب می‌شود. برای گندالف تنها نابودی نیروی حلقه و نیروی شر اهمیت دارد و برای رسیدن به آن بسیار تلاش می‌كند. بر طبق همین استدلال است كه گندالف و دیگر همسانانش (اگر همسانی داشته باشد) دارای نیروی جاودانه‌ای می‌شوند كه در صورت نابودی هم تا سالها اثرش باقی خواهد ماند. و تنها همین افراد هستند كه در پایان در لنگرگاههای خاكستری سوار كشتی می‌شوند و سرزمین میانه را ترك می‌كنند. افرادی كه به قول خودشان تنها برای یك كار فرستاده شده بودند و اكنون دیگر جایی در سرزمین میانه ندارند. و آنجاست كه ملحق شدن فرودوی متحول‌شده، به آنها دیگر عجیب نیست و او هم مانند گندالف خاكستری، بانو گالادریل، الروند و بیلبو بگینز دیگر «دلیلی» برای ماندن ندارند و باید سرزمین میانه را ترك كنند و به سمت «افق» پیش روند. گستردگی تریلوژی ارباب حلقه‌ها به قدری زیاد است كه می‌توان تا سالها دربارهٔ آن نوشته و هیچ‌گاه از صحبت دربارهٔ آن خسته نشد. وجود تنوع موجودات با هر گرایش و خواسته‌ای این اثر تالكین را جاودانه كرده و به حق جكسن تمام سعی خود را به كار بسته و اثر قابل قبولی خلق كرده است. حال شاید بتوان گفت؛ علت اهمیت فیلمها چیزی فراتر از جلوه‌های ویژهٔ دیجیتالی است كه در بدو امر مخاطب را میخكوب می‌كند. فیلمها و در حقیقت رمانی كه تالكین دوازده سال صرف نگارش آن كرده است، حاوی نكات متنوع و در نوع خود مهمی است كه توجه هر مخاطب و تماشاگری را با هر گرایشی جلب می‌كند و همین امر باعث جاودانگی آنها خواهد شد./
۱- اراده معطوف به قدرت- فردریش نیچه- نشر فرزان- چاپ اول ۷۶- ص ۳۴
۲- قدرت- برتراند راسل- انتشارات خوارزمی- چاپ سوم۷۱- ص ۲۶ و ۲۷
۳- به عنوان نمونه می توان از میشل فوکو یاد کرد
۴- اموزش دانش سیاسی- حسین بشیریه – نشر نگاه معاصر – چاپ سوم۸۲- ص ۲۸۱
۵- ۱۹۸۲-۱۹۷۳ م
۶- اموزش دانش سیاسی – حسین بشریه- نشر نگاه معاصر- چاپ سوم۸۲- ۴۳

یحیی نطنزی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید