پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
مفاهیم فلسفی
بعد از رنسانس نظام فلسفی پایداری در مغرب زمین به وجود نیامد بلكه همواره نظریات و مكاتب مختلف فلسفی در حال زایش و مرگ بوده و هستند تعدد و تنوع ایسمها از قرن نوزدهم رو به افزایش نهاد و در این نگاه گذرا مجال اشارهای هم به همه آنها نیست و تنها به بعضی از آنها اشاره سریعی خواهیم كرد. بعد از كانت از اواخر قرن هیجدهم تا اواسط قرن نوزدهم چند تن از فلاسفه آلمانی شهرت یافتند كه اندیشههای ایشان كمابیش از افكار كانت سرچشمه میگرفت و میكوشیدند كه نقطه ضعف فلسفه وی را با بهره گیری از مایههای عرفانی جبران كنند و با اینكه اختلافاتی در میان نظریات ایشان وجود داشت در این جهتشریك بودند كه از یك دیدگاه شخصی شروع میكردند و با بیانی شاعرانه به تبیین هستی و پیدایش كثرت از وحدت میپرداختند و بنام فلاسفه رومانتیك موسوم شدند .
از جمله ایشان فیخته شاگرد بیواسطه كانت است كه سخت علاقمند به اراده آزاد بود و در بین نظریات كانت بر اصالت اخلاق و عقل عملی تاكید میكرد .همین گرایش به آزادی بود كه او و سایر رومانتیكها مانند شلینگ را به اصالت روح كه ویژگی آن را آزادی میشمردند و نوعی آیدآلیسم سوق داد مكتبی كه به دست هگل سامان یافت و به صورت یك نظام فلسفی نسبتا منسجم در آمد و بنام ایدآلیسم عینی نامیده شد .
هگل كه معاصر شلینگ بود جهان را به عنوان افكار و اندیشههایی برای روح مطلق تصور میكرد كه میان آنها روابط منطقی حكمفرما است نه روابط علی و معلولی به گونهای كه دیگر فلاسفه قائل هستند .
به نظر وی سیر پیدایش ایدهها از وحدت به كثرت و از عام به خاص است در مرتبه نخست عامترین ایدهها یعنی ایده هستی قرار دارد كه مقابل آن یعنی ایده نیستی از درون آن پدید میآید و سپس با آن تركیب شده به صورت ایده شدن در میآید شدن كه جامع سنتز هستی تز و نیستی آنتیتز است به نوبه خود در موقعیت تز قرار میگیرد و مقابل آن از درونش ظاهر میشود و با تركیب شدن با آن سنتز جدیدی تحقق مییابد و این جریان همچنان ادامه پیدا میكند تا به خاصترین مفاهیم بینجامد .
هگل این سیر سه حدی تریاد را دیالكتیك مینامید و آن را قانونی كلی برای پیدایش همه پدیدههای ذهنی و عینی میپنداشت.
● پوزیتویسم
در اوائل قرن نوزدهم میلادی اگوست كنت فرانسوی كه پدر جامعه شناسی لقب یافته استیك مكتب تجربی افراطی را به نام پوزیتویسم (لاثباتی تحصلی تحققی) بنیاد نهاد كه اساس آن را اكتفاء به دادههای بیواسطه حواس تشكیل میداد و از یك نظر نقطه مقابل ایدآلیسم بشمار میرفت .
کنت حتی مفاهیم انتزاعی علوم را كه از مشاهده مستقیم به دست نمیآید متافیزیكی و غیر علمی میشمرد و كار به جایی رسید كه اصولا قضایای متافیزیكی الفاظی پوچ و بیمعنی به حساب آمد .
اگوست كنت برای فكر بشر سه مرحله قائل شد : نخست مرحله الهی و دینی كه حوادث را به علل ماورائی نسبت میدهد دوم مرحله فلسفی كه علتحوادث را در جوهر نامرئی و طبیعت اشیاء میجوید و سوم مرحله علمی كه به جای جستجو از چرایی پدیدهها به چگونگی پیدایش و روابط آنها با یكدیگر میپردازد و این همان مرحله اثباتی و تحققی است .
شگفتآور این است كه وی سرانجام به ضرورت دین برای بشر اعتراف كرد ولی معبود آنرا انسانیت قرار داد و خودش عهده دار رسالت این آیین شد و مراسمی برای پرستش فردی و گروهی تعیین كرد .
آیین انسان پرستی كه نمونه كامل اومانیسم است در فرانسه و انگلستان و سوئد و آمریكای شمالی و جنوبی پیروانی پیدا كرد كه رسما به آن گرویدند و معابدی برای پرستش انسان بنا نهادند ولی تاثیرات غیر مستقیمی در دیگران هم بجای گذاشت كه در اینجا مجال ذكر آنها نیست.
● عقل گرایی و حس گرایی
مكاتب فلسفی مغرب زمین به دو دسته كلی تقسیم میشوند عقلگرایان و حسگرایان نمونه بارز دسته اول در قرن نوزدهم ایدآلیسم هگل بود كه حتی در انگلستان هم طرفدارانی پیدا كرد و نمونه بارز دسته دوم پوزیتویسم بود كه تا امروز هم رواج دارد و ویتگنشتاین و كارناپ و راسل از طرفداران این مكتباند .
غالب فلاسفه الهی از عقلگرایان و غالب ملحدان از حسگرایان هستند و در میان موارد غیر غالب میتوان از مكتاگارت فیلسوف هگلی انگلیسی نام برد كه گرایش الحادی داشت .
تناسب حس گرایی با انكار و دست كم شك در ماوراء طبیعت روشن است و چنین بود كه پیشرفت فلسفههای حسی و پوزیتویستی گرایشهای مادی و الحادی را به دنبال میآورد و نبودن رقیب نیرومند در جناح عقل گرایان زمینه را برای رواج آنها فراهم میكرد .
چنانكه اشاره شد مشهورترین مكتب عقل گرای قرن نوزدهم ایدآلیسم هگل بود كه علی رغم جاذبه ناشی از نظام نسبتا منسجم و وسعت مسائل و دیدگاهها فاقد منطق قوی و استدلالهای متقن بود و طولی نكشید كه حتی از طرف علاقهمندان هم مورد انتقاد و معارضه واقع شد و از جمله دو نوع واكنش همزمان ولی مختلف در برابر آن پدید آمد كه یكی از طرف سون كییركگارد كشیش دانماركی و بنیانگذار مكتب اگزیستانسیالیسم و دیگری از طرف كارل ماركس یهودی زاده آلمانی و مؤسس ماتریالیسم دیالكتیك انجام گرفت .
● اگزیستانسیالیسم
گرایش رومانتیكی كه به منظور توجیه آزادی انسان پدید آمده بود سرانجام در ایدآلیسم هگل به صورت یك نظام فلسفی جامع در آمد و تاریخ را به عنوان جریان اصیل و عظیمی معرفی كرد كه بر اساس اصول دیالكتیك پیش میرود و تكامل مییابد .
و بدین ترتیب از مسیر اصلی منحرف گردید زیرا در این نگرش ارادههای فردی نقش اصیل خود را از دست میداد و از این روی مورد انتقادات زیادی قرار گرفت .
یكی از كسانی كه منطق و فلسفه تاریخ هگل را شدیدا مورد انتقاد قرار داد كی یركگارد بود كه بر مسئولیت فردی انسان و اراده آزاد وی در سازندگی خویش تاكید میكرد و انسانیت انسان را در گرو آگاهی از مسئولیت فردی به خصوص مسئولیت در برابر خدا میدانست و میگفت نزدیكی و پیوند و ارتباط با خدا است كه آدمی را انسان میسازد .
این گرایش كه با فلسفه پدیدار شناسی فنومنولژی ادموند هوسرل تقویت میشد به پیدایش اگزیستانسیالیسم انجامید و اندیشمندانی مانند هایدگر و یاسپرس در آلمان و مارسل و ژان پل سارتر در فرانسه با دیدگاههای مختلف الهی و الحادی به آن گرویدند
● پراگماتیسم
در پایان این مرور سریع نگاهی بیفكنیم بر تنها مكتب فلسفی كه به وسیله اندیشمندان آمریكائی در آستانه قرن بیستم به وجود آمد و مشهورترین ایشان ویلیام جیمز روانشناس و فیلسوف معروف است .
این مكتب كه به نام پراگماتیسم اصالت عمل نامیده میشود قضیهای را حقیقت میداند كه دارای فایده عملی باشد و به دیگر سخن حقیقت عبارت است از معنایی كه ذهن میسازد تا به وسیله آن به نتایج عملی بیشتر و بهتری دستیابد و این نكتهای است كه در هیچ مكتب فلسفی دیگری صریحا مطرح نشده است گو اینكه ریشه آن را در سخنان هیوم میتوان یافت در آنجا كه عقل را خادم رغبتهای انسان مینامد و ارزش معرفت را به جنبه عملی منحصر میكند .
اصالت عمل به معنایی كه گفته شد نخستین بار توسط شارل پیرس آمریكائی مطرح شد و بعد به صورت عنوانی برای مشرب فلسفی ویلیام جیمز در آمد مشربی كه طرفدارانی در آمریكا و اروپا پیدا كرد .
جیمز كه روش خود را تجربی خالص مینامید در تعیین قلمرو تجربه با دیگر تجربهگرایان اختلاف نظر داشت و آن را علاوه بر تجربه حسی و ظاهری شامل تجربه روانی و تجربه دینی هم میشمرد و عقائد مذهبی مخصوصا اعتقاد به قدرت و رحمت الهی را برای سلامت روانی مفید و به همین دلیل حقیقت میدانست و خود وی كه در بیست و نه سالگی دچار یك بحران روحی شده بود با توجه به خدا و رحمت و قدرت او بر تغییر سرنوشت انسان بهبود یافت و از این روی بر نماز و نیایش تاكید میكرد ولی خدا را هم كامل مطلق و نامتناهی نمیدانست بلكه برای او هم تكامل قائل بود و اساسا عدم تكامل را مساوی با سكون و دلیل نقص میپنداشت .
ریشه این تكاملگرایی افراطی و تجاوزگر را در پارهای از سخنان هگل از جمله در مقدمه پدیدار شناسی ذهن میتوان یافت ولی بیش از همه برگسون و وایتهد اخیرا بر آن اصرار ورزیدهاند .
ویلیام جیمز همچنین بر اراده آزاد و نقش سازنده آن تاكید داشت و در این جهت با پیروان اگزیستانسیالیسم همنوا بود .
منبع : وبلاگ سلطان سایهها
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست