دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
ضرورت تمسک به ولایت
یكی از شاگردان امام صادقعلیه السلام میگوید: به امام صادقعلیه السلام گفتم كه حدیثی از شما برای ما روایتشده كه گفتهاید: «اذا عرفت فاعمل ما شئت»; یعنی وقتی به شناخت (امر و راه ما) رسیدی، هر چه خواستی انجام بده! امامعلیه السلام فرمودند: بله، گفتهام. پرسیدم: حتی اگر سرقت كنند، شراب بخورند و زنا كنند؟
امام صادقعلیه السلام آیه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون» را از روی شگفتی قرائت كرد و فرمود: به خدا قسم كه انصاف را رعایت نكردهاند. در جایی كه ما خودمان عمل (به اعمال صالح) و تلاش مینماییم، چگونه دیگران را معاف میكنیم و بار مسؤولیت را از شانه دیگران بر میداریم؟ آنچه من گفتهام چنین بوده است: آنگاه كه به شناخت رسیدی، هر چه از خیر خواستی انجام بده، كم یا زیاد باشد; زیرا خداوند از تو قبول میكند. (۱)
به سادگی از این قصه میتوان فهمید كه منشااشتباه در مفاهیم مكتب، اعم از بد فهمی، تحریف، انحراف، خیانت و... میتواند تاثیر بدی بر مسیر سلوك پیروان داشته و آنان را به شدت دچار گمراهی نماید.
بنابراین از آنجا كه تمسك به ولایت جایگاه اجتناب ناپذیری در رشد و تعالی مؤمنین دارد، باید روشن و واضح شود; زیرا این ارتباط ولایی نیز گاه به محبت تنها و عشق ورزیدن خلاصه میگردد و یا محدود به ابعاد اجتماعی آن شده و از مسؤولیتهای جانبی و اصیل آن كه همان تبیعت و سازندگی خود و دیگران است، غفلت میشود.
شایان ذكر است كه اصیلترین وجه ولایت همان رهبری انسان است و بر خلاف آنچه تصور شده، این نكته فقط حد فاصل و فارق بین تشیع و تسنن نیست، بلكه این ویژگی تفكر دین و شكل ناب آن یعنی تشیع، همه اندیشههای سیاسی در مساله رهبری رابه چالش میكشاند. در هر صورت، برای شفافیت جامع این دیدگاه مترقی، لازم است كه چند موضوع تبیین گردد.
۱ - مفهوم ولایت
۲ - ضرورت ولایت
۳ - زیر بنای ولایت
۴ - اهداف ولایت
۵ - تصویر حقیقی تمسك به ولایت
مفهوم لغوی ولایت
كلمه ولایت، لغت مانوسی است كه در قرآن به صورتهای گوناگون به كار رفته است. ولایت (با فتح واو) به معنای سرپرستی، رهبری و ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت میباشد. شهید مطهریقدس سره نوشته است: ولاء، ولایت، ولی، مولی همه از ماده «ولی» اشتقاق یافتهاند. این واژه از پر استعمالترین واژههای قرآن است كه ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل به كار رفتهاست. راغب در «مفردات القرآن» گفتهاست: قرار گرفتن چیزی در كنار چیز دیگر، به نوعی كه فاصلهای در كار نباشد. و در معانی دیگر مثل قرب، چه مكانی چه زمانی، دوستی، یاری، تصدی امر و تسلط نیز توسعه دارد. راغب نیز تایید نموده كه ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت و (به فتح واو) به معنی تصدی و صاحب اختیار شدن كار است و ادامه میدهد كه هر دو كلمه (با فتحه و با كسره) یك معنا دارد و حقیقت آن، همانا تصدی و صاحب اختیاری میباشد. (۲)
حاصل جمع این بررسی آن است كه به مناسبت موضوع امامت و سایر قرینهها، معنی شاخص و آشكار ولایت همان رهبری میباشد. درباره این موضوع تحقیقات كاملی انجام شده و آیات قرآنی و داستان غدیر، به صراحت گویای این معناست كه ولایت همان رهبری است و جای هیچ تردید و شكی نیست. اما آن چه باید مورد بحث قرار گیرد، این است كه این ولایت چه ضرورتی داشته و چه جنبههایی را در انسان و در جامعه انسانی تحت تاثیر قرار میدهد.
ضرورت ولایت
انسان موجودی اجتماعی است. او به خاطر نیازهای گسترده و زیادهطلبی و تنوع طلبی به جامعه پیوند میخورد و نمیتواند در كوهها و غارها به تنهایی زندگی كند. هنگامی كه اجتماع تشكیل شد، بطور طبیعی نیاز به حكومت و رهبری مطرح میشود. از آنجا كه انسان موجودی است آزاد و دارای اختیار امكانات بیشتری را میطلبد، این مجموعه زمینه تجاوز را آماده میكند، بویژه آنكه وقتی با قدرت پیوند بخورد. پس چارهای جز رهبری و تشكیل حكومت نیست; حتی اگر این حكومتستم پیشه هم باشد. علیعلیه السلام وقتی شنید كه خوارج میگویند: «لاحكم الا لله»; فرمانی جز فرمان خدا نیست، فرمود: این سخن حقی است كه هدف باطلی را دنبال میكند. آری! درست است كه فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی اینها میگویند كه زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی كه مردم به فرمانداری نیازمندند; خواه نیكوكار باشد، یا بدكار، تا مؤمنان در سایه حكومتبه كار خویش مشغول و كافران هم بهرهمند شوند. مردم در سایه این حكومت زندگی كنند و به وسیله او اموال بیتالمال جمعآوری گردد و به كمك او با دشمنان مبارزه شود. جادهها امن و امان و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود. نیكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان باشند. (۳)
اما در زمان حكومت پاكان، پرهیزكاران بخوبی انجام وظیفه میكنند، ولی در حكومتبدكاران، ناپاكان از آن بهرهمند میشوند تا مدتش به سر آید و مرگش فرا رسد. (۴)
بنابر آن چه گذشت، در جامعه بشری رهبری و حكومت اجتنابناپذیر است. حكومت میتواند جمهوری استبدادی، دمكراتیك، لیبرال، موروثی و سلطنتی، یا نظام اسلامی یعنی بر پایه امامتباشد.
نكته ارزشمند در این جا این است كه انتخاب نوع حكومت وابسته به دیدگاه حكومتبر انسان و جهان است.
۱ - اگر انسان موجودی باشد كه فقط با مشتركات حیوانی بررسی شود، دیگر نیازی به حكومت ولایی نیست. چون این شخص جز خوردن و خوابیدن و خوش بودن، هدف دیگری ندارد و دنیای او چیزی جز آخور و خوابگاه و عشرتكده نیست و هدفهای این جامعه تا حد رفاه و امنیت و آزادی و حتی عدالت كفایت میكند.
اما در صورتی كه عقل، فكر، روح، وجدان و استعدادهای عظیم انسان را شناسایی كنیم، اعتراض بر اهداف ذكر شده شروع میشود; زیرا در آن حكومت انسان در حد حیوان و جامعه او در حد دامپروری سقوط میكند. با شناخت ابعاد گسترده وجود آدمی، دیگر وضع موجود قانع كننده نیست و انسان آگاه، وضع مطلوب را جستجو خواهد كرد. از این رو، شیعه همیشه معترض بودهاست.
۲- از طرف دیگر، وقتی دانستیم انسان فقط در جامعه مطرح نیست، بلكه در هستی و كل نظام جهان مطرح است و این انسان معاد و استمرار دارد، دیگر نمیتوان به آگاهیهای محدود و تجربهها و حتی عقل جمعی او اعتماد كرد. چنین بینش بزرگی سبتبه اتصال و پیوند آدمی، حاكم و رهبری برتر میطلبد; رهبری كه از دانشی برتر به نام وحی بهرهمند باشد.
ویژگیها و زیر بنای ولایت
رهبری انسان با مقدمهای كه گذشت، باید دارای چند خصوصیتباشد:
۱. آگاهی;
۲. آزادی و رهایی از تعلقات كه به آلودگی و گناه میانجامد;
۳. دلسوزی.
مجموعه این عناصر همان چیزی كه است كه تشیع در امام معصوم یافته است و معصوم كسی است كه دارای آگاهی لازم، پاكی و عدم تعلق و دلسوزی است. این خصوصیات نیاز به نوری از جانب حق دارد. بیحكمت نیست كه از امام به عنوان نور یاد شده است: «الامامهٔ هی النور; و ذلك قوله عزوجل «آمنوا با لله و رسوله و النور الذی انزلنا» النور هو الامام»; امامت نور است و این همان قول خدای تعالی در قرآن است كه فرمود: ایمان بیاورید به خدا و رسول او و نوری كه نازل كردیم، نور همان امام است. (۵)
این تعبیر بسیار دقیق است; زیرا بدون نور اصلا چشم قادر به دیدن نیست. پس با نور امامت است كه انسان هستی واقعی خود را مییابد و به مقصود میرسد. از اهمیت این مطلب است كه بعد از نبوت نیاز به امامت است، همچنان كه ابراهیمعلیه السلام پس از پیامبری به مقام امامت رسید. علیعلیه السلام به عنوان ریشه امامت و پدر ائمهعلیهم السلام علم گسترده وحی را از رسولاللهصلی الله علیه وآلهتحویل گرفت; چنانكه میفرماید: رسول خداصلی الله علیه وآله هزار در از حلال و حرام از آنچه بوده و آنچه تا قیامتخواهد بود، برایم گشود كه از هر دری هزار در دیگر باز میشد تا آنكه دانش آینده و حوادث و بلاها و جدا نمودن حق از باطل را دانستم. (۶)
جزئیات این دانش عظیم در روایات علم امامعلیه السلام آمدهاست.
این علم شامل همه ابعاد وجود انسان است; از فیزیولوژی جسم گرفته تا لایههای تو در توی روح آدمی. به نمونه زیر توجه كنید:
زنی نزد امام صادقعلیه السلام رفته و از عادت ماهانه و نشانههای آن پرسش میكند. وقتی امامعلیه السلام برای او توضیح میدهد و زن پاسخ را میگیرد، بیرون میرود و این جمله را میگوید: «و الله لوكان امراهٔ ما زاد علی هذا»; به خدا قسم اگر او زن میبود، چیزی بر این مطلب نمیافزود. (۷)
و نمونهای دیگر
ابوحبیب تیاجی گوید: شبی رسول خداصلی الله علیه وآله را در خواب دیدم كه به تیاج (روستایی در خراسان) آمده و در مسجدی كه حاجیان هر سال میآمدند، نشست. محضر ایشان رفته و سلام كرده و مقابلش ایستادم. نزد آن حضرت ظرفی از خرما بود. رسول خدا مشتی از آن خرما به من داد. شمردم، هیجده عدد بود. بیست روز از این رؤیا گذشت. در زمین خود مشغول كشاورزی بودم كه مردی پیشم آمد و گفت: حضرت ابوالحسن، امام رضاعلیه السلام به تیاج آمده و الان در مسجد نشستهاند. به مسجد شتافتم. مردم همه به دیدار او میآمدند. امام رضاعلیه السلام را دیدم كه در محلی نشسته بود كه رسول خداصلی الله علیه وآله را در آنجا دیده بودم. امامعلیه السلام روی حصیری نشسته بود كه در خواب، رسولالله روی آن نشسته بود. در مقابل امامعلیه السلام طبقی از خرما بود. سلام كردم; جواب سلامم را داد واز من خواست نزدش بروم. مشتی خرما به من داد كه آن را شمردم، دقیقا هجده تا بود. گفتم: ای پسر رسول خدا ! زیادتر بدهید. امامعلیه السلام بیدرنگ فرمود: اگر رسول خدا زیادتر دادهبود ما هم میدادیم! این است امام كه به رؤیای من و تو اشراف دارد. (۸)نمونههایی از پاكی مقام ولایت
علیعلیه السلام میفرماید: «انا الذی اهنت الدنیا»; من بودم كه دنیا را تحقیر نمودم. (۹) ایشان بعد از داستان عقیل و آتش نهادن بر دست او میگوید: شگفتآورتر از این سرگذشت داستان كسی است كه نیمه شب ظرفی سرپوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ به درب خانه ما آورد، ولی این حلوا معجونی بود كه من از آن متنفر شدم. گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر كرده بود. به او گفتم: هدیه استیا زكات و صدقه؟ كه این هر دو بر ما اهل بیتحرام است. گفت: نه این است و نه آن، بلكه هدیه است. به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو گریه كنند ! آیا از طریق آیین خدا وارد شدهای كه مرا بفریبی ؟! دستگاه ادراكتبه هم ریخته یا دیوانه شدهای و یا هذیان میگویی؟ به خدا سوگند ! اگر سرزمینهای هفتگانه با آنچه در زیر آسمانهاست را به من دهند كه با گرفتن پوست جوی از دهان مورچهای، خدا را نافرمانی كنم، هرگز نخواهم كرد و این دنیای شما از برگ جویدهای كه در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بیارزشتر است. علی را با نعمتهای فناپذیر و لذتهای نابود شدنی دنیا چه كار. از به خواب رفتن عقل و لغزشهای قبیح به خدا پناه میبریم و از او یاری میجوییم (۱۰) .
برای پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله مقداری حلوا ساخته شده از آرد و روغن آوردند. آن گرامی از خوردن ابا كرد. به ایشان گفته شد: آیا تحریم میفرمایید؟ فرمود: نه، لیكن دوست ندارم كه نفس من مشتاق به آن حلواگردد و علاقهام شدت گیرد. سپس آیه ۲۰ سوره احقاف را خواند كه میفرماید: شما بهره خود را از طیبات در دنیا بردید.
نیز هنگامی كه امام موسیعلیه السلام در زندان بود، هارون قاصدی فرستاد كه دستور بدهید غذایی را كه دوست دارد، تهیه كنیم. امام پاسخ دادند: اینجا مالی ندارم كه خرج غذا كنم. پس میماند كه از كسی بخواهم و حال آنكه «ما خلقتسؤولا»; من خواهش كننده آفریده نشدهام. مصداق این آزادگی و طهارت، آیه تطهیر است كه به شهادت شیعه و سنی درباره اهل بیتعلیه السلام نازل شده است (۱۱) . نمونهای از دلسوزی و محبت مقام ولایت
رمیله میگوید: بیماری سختی داشتم، اما ناگهان سبك شدم. با خود گفتم كه به مسجد بروم و در نماز علیعلیه السلام شركت كنم. نمازم را به امام اقتدا نمودم. بعد از نماز امام به سخنرانی پرداخت و من نشسته و گوش میكردم. ناگهان حالم به هم خورد، اما تحمل نمودم و بعد از سخنان امام با ایشان برای خروج، همراه شدم امیرالمؤمنین به من فرمود: رمیله! دیدم كه تو آرام نداشتی من نیز جریان بیماری را تعریف نمودم. امام با لحن صمیمی فرمود: ای رمیله! وقتی یكی از شما مریض شود، ما رنجور میشویم و وقتی دعا كنید، آمین میگوییم و اگر ساكتباشید، ما برای شما دعا میكنیم. پرسیدم: آیا این توجه و عنایتشما محدود به این محیط است؟ پاسخ دادند: ای رمیله هیچ مؤمنی در شرق و غرب عالم از نظر ما پنهان نیست (۱۲) .
و چنین است كه درمییابیم امام و رهبر در بینش شیعی كسی است كه از خود ما به ما آگاهتر و مهربانتر است; چنانكه امام صادق علیه السلام فرمود: «و الله لانا لارحم بكم من انفسكم»; به خدا قسم من از شما به خودتان مهربانترم. (۱۳)
نتیجه این ویژگیها
این خصوصیات فقط در رهبری یافته میشود كه توحید در تمامی سلولهایش سریان دارد و از توحید در همه ابعاد وجودی خویش بهرهمند است; زیرا توحید در وسعت هستی، خدایان و بتها را به كنار میریزد و در درون چنان كه تاثیر میكند كه موحد جز خدا كسی را حاكم نمیگیرد; چیزی جز وظیفه، او را حركت نمیدهد و هیچ دستوری او را فعال نمیكند، مگر دستور و امر خدا.
كسی كه جز امر حق امری و جز خواهش او خواهشی نداشته باشد، این روح به ولایت میرسد و از همین جاست كه رسول اكرمصلی الله علیه وآله به ولایت و اولویت رسید (۱۴) و خداوند درباره او در سوره احزاب، آیه ۶ چنین فرمود: پیامبر از مؤمنین به خودشان و جانشان اولی و مقدم است. و در جریان غدیر، این ولایتبه امام و نظام امامت تفویض گردید.
آیا چنین رهبری میتواند برای شیعیان و پیروان وظیفهای در حد محبت قرار دهد؟ محبت ارادتی قلبی است كه از شناخت مرحله ذهنی نتیجه میشود، اما این احساس قلبی باید میوه داشته باشد، همانگونه كه میوه شناخت، عشق و محبت است. اهداف ولایت
۱ . تبیین و تفسیر دین;
۲ . هدایت و جهت دادن به سوی خداوند;
۳ . تربیتباطنی(هدایتبه امر);
۴ . اقامه حق;
۵ . انقلاب در انسان .
۱ . در روایات زیادی آمده است كه كار تاویل دین به عهده امام است ; چنانچه رسول اكرمصلی الله علیه وآله فرمودند: «من بر تنزیل قرآن جنگیدم و علی بر تاویل آن میجنگد . » این روایت را حاكم نیشابوری در مستدرك صحیحین تحت داستان زیبایی نقل كرده است .
مفهوم تاویل رجوع دادن به اصل و پردهبرداری از رموز است . (۱) به خاطر همین مساله است كه میبینیم در تمامی روایات اهل سنت، بیش از پانصد حكم استخراج نمیشود، ولی پشتوانه بینش شیعی بیش از سی هزار حدیث است كه غالب احكام از آنها استخراج میشود و یا اصول كلی داده شده است . در تالیفات شیعه، كتاب «علل الشرایع» شیخ صدوقرحمه الله، حكمت احكام زیادی را در روایات تبیین كرده است .
۲ . گفتار و رفتار ائمهعلیهم السلام هدایت و جهتدادن به سوی خداوند، در موج میزند و زیباترین دعاها و مناجاتها در فرهنگ شیعه شكل گرفتهاست . از آنجا كه انسان به شهود و ظاهر هستی قانع نمیشود و غیب هستی را میطلبد، هر اندیشهای كه انسان را از معنویت و مفهوم خداباوری دور كند، انسان را به خستگی و پوچی میرساند . انسان به هر مقامی دستیابد باز در جستجوی مقام بالاتری است، مگر آن كه آن بینهایت نامحدود در هستی را پیدا كند و درستبه همین دلیل بود كه هنگام بیعت مردم با علیعلیه السلام و ازدحام و هجوم بیامان مردم به سمت ایشان، امامعلیه السلام دستخود را عقب كشیده و فرمود: « مرا رها كنید و غیر مرا بجویید . هدف من و شما یكی نیست . من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خود (هدفهای شخصی) میخواهید!» (۲)حجتخدا انسان را نمیفریبد و حتی برای او بالاتر از عدالت و تكامل را میخواهد; چیزی كه انسان معاصر غربی با همه بهرهمندیها، كمبود آن را حس كرد و گفت: آنچه به زندگی شور و هیجان میبخشد، تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه كامیابی . (۳)
روانشناس مشهوری; چون «آلپورت» گفته است: رستگاری تنها از آن كسی است كه پیوسته در پی اهدافی باشد كه سرانجام بطور كامل به دست نمیآید . (۴)
۳ . تربیتباطنی و هدایتبه امر: افرادی كه دارای قابلیت و زمینههای خوبی باشند، میتوانند با بهرهگیری از معرفت و محبت ائمه اطهارعلیهم السلام هدایتشوند . نیاز به هدایت و پشت نكردن به حقیقتبا كمك باطنی ائمهعلیهم السلام به نتیجه میرسد . علامه طباطبائیرحمه الله در این باره میفرماید: « امامعلیه السلام چنان كه وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، هم چنان ولایت و رهبری باطنی اعمال آنان را نیز بر عهده دارد و اوست كه حیات معنوی مردم را تنظیم میكند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد . » (۵)
در قرآن میخوانیم: «و جعلناهم ائمهٔ یهدون بامرنا» (۶) . كیفیت این نصرت و یاری مؤمن در حدیثی، این گونه آمده است: «خدای تعالی مؤمن را به وسیله روحی از جانب خود تایید كند، هرگاه مؤمن تقوی ورزد، آن روح حاضر شود و اگر تجاوز كند، آن روح غایب شود . بندگان خدا ! نعمتهای خدا را به وسیله اصلاح نفس خویش مراقبت كنید تا بر یقین شما بیفزاید و سود نفیس و گرانبها ببرید . خدا رحمت كند بندهای را كه تصمیم خیری بگیرد و انجام دهد و یا از شری باز ایستد . » حضرت ابیالحسنعلیه السلام سپس فرمود: «ما اهل بیت آن روح را به وسیله اطاعتخدا و عمل برای او تایید میكنیم . » (۷)
این مساله را نه فقط شیعیان، بلكه هر كس كه در جست و جوی حقیقتبوده و به اسلام و تشیع راه یافته، احساس نموده است . آدمی با ارتباط و عشق به ائمهعلیهم السلام حس میكند كه چگونه مسیر حق برایش آسانتر گشته و به حقیقت نزدیكتر میشود .
این حركت از بهترین جلوههای ولایت است . «هربرت اسپنسر» گفتهاست: بزرگترین آرمان نیكان این است كه در آدم سازی شركت كنند; یعنی مكتب صالح سازی بیاورند . (۸)
۴ . اقامه حق: اقامه حق در این مقال، محدود به مفهوم مبارزه با ستم و گستردن عدالت نیست . اقامه حق در مفهوم گسترده آن، برپایی سنتهای حاكم بر نظام هستی است; سنت هایی كه مخالفتبا آن انسان را زمینگیر كرده و به هلاكت میكشد; سنتهایی كه قابل تغییر و تبدیل نیستند . (۹)
قانونهایی كه اگر خداوند میخواست اهل زمین رابا آن مواخذه كند، هیچ كس باقی نمیماند، اما خداوند وقت و فرصت میدهد و یا از بسیاری گذشت میكند . (۱۰)
هنگامی كه آیه «من یعمل سوء یجز به» (۱۱) ; (هركس بدی كند، با آن جزا داده میشود) نازل شد، شخصی نزد رسول اكرمصلی الله علیه وآله آمده و گفت: آیهای كمرشكن نازل گشته است ! پیامبر او را تسلیت داده و فرمود: «آیا غمگین نمیشوی، مریض نمیگردی، آیا مصیبتها و مشكلات دامنت را نمیگیرد؟» گفت: آری ! پیامبر فرمود: «با همینها مجازات میبینی . » (۱۲)
این حقطلبی در ساختار واحد، همان دین داری است; چرا كه دین مجموعه ضوابط و قواعد حاكم بر هستی را به انسان هدیه میكند . هدایتی كه جلوتر از علم و تجربه آدمی است و در حوزه آگاهی انسان نبوده و به آن دسترسی نداشته و نخواهد داشت . از این روست كه قرآن فرموده است: «یعلمكم ما لم تكونوا له تعلمون»; به شما چیزی را میآموزد كه نمیتوانستید بدانید . بر همین اساس است كه حضرت علیعلیه السلام پیوسته این جمله را بر منبر تكرار میفرمود كه: «دینتان را دینتان را، مراقب باشید كه خوبیها در طریق غیر دین قبول نمیشود، اما بدیهایتان اگر در مسیر دین باشید، مورد عفو واقع میشوند . » (۱۳)
۵ . انقلاب در انسان هدفی است كه برتری دین و رهبری آن را بر دیگر عقاید ایدئولوژیها و همه مكاتب فلسفی بشری نشان میدهد . تاكنون انقلابهای غیر دینی، محتوایی جز تحول در امكانات و دانش مادی و یا سیاسی نداشتهاند، اما پیامبران هدف انقلاب خویش را در انسان و آرمانهای او قرار دادند .
علیعلیه السلام در توصیف اهداف انبیا میفرماید:«ویثیروا لهم دفائن العقول»; (۱۴) پیامبران در گنجینه عقلها انقلاب میكنند .
آری!آنان در ارزیابیها و سنجش انسانها، تعالی ایجاد كرده و آدمی را از اهداف پست و حقیر به مقاصد بلند و تعالی میكشاندند . امامت نیز در ادامه خط رسالتبه چنین آرمان بلندی میاندیشد و این است كه سراسر نهجالبلاغه و فرهنگ امامت و برخوردهای آنان، مملو از چنین محتوایی است .
هدف ولایت در انسان را میتوان با كمك حدیثی ارجمند از پیامبرصلی الله علیه وآله خلاصه كرد .
رسولاللهصلی الله علیه وآله میفرماید: «الناس معادن»; مردم معدن هستند، مثل معدنهای طلا و نقره .
معدن چهار مرحله دارد: ۱ . كشف ۲ . استخراج ۳ . شكلدادن ۴ . جهت دادن . آنها به انسانها كمك میكنند كه خود را بشناسند، سپس نیروهای خود را استخراج نموده و از پراكندگیها و شرك نجات یافته و جهتیابی كنند; آن هم جهتبرتر . زیرا حركتبه سوی پایینتر از خویش «تنزل» مساوی خویش «تنوع» و بالاتر از خود «تحرك» است . هم چنان كه در نماز میگوییم: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» و به سوی برترین هدف اوج میگیریم .تصویری صحیح از تمسك به ولایت
بنابر آنچه گذشت، گفتار و سیره ائمهعلیهم السلامنشانگر یك وحدت كامل با قرآن و هدفهای وحی است و این مهم با مراجعهای كوتاه به سخنان آن گرامیان و حكایاتی از سیره آنان روشن میشود . شایان ذكر است كه اهل بیتعلیهم السلامجلوهای از ظمتخداوند هستند و اگر آنان نبودند، خداوند شناخته نمیشد .
اكنون برای توضیح این مقصود، دو عنوان را از نظر میگذرانیم:
۱ . توصیفی كه اهل بیتعلیهم السلامدرباره كسانی كه با آنان هستند، دارند .
۲ . توصیف اهل بیتعلیهم السلام درباره كسانی كه با آنان نیستند .
۱ . ویژگی كسانی كه از اهل بیت علیهم السلام هستند
رسول اللهصلی الله علیه وآله فرمود: «هر پرهیزگاری از خاندان محمدصلی الله علیه وآلهاست . » و نیز امام صادقعلیه السلام فرمود: «هر كس كه ما را دوستبدارد، از ما اهل بیت است» . به ایشان عرض شد: یابن رسول الله! از شماست؟ فرمود: «به خدا قسم از ماست . آیا نشنیدهای این سخن ابراهیمعلیه السلام (در قرآن) را كه: پس هر كه از من پیروی كند، او از من است!»
حسن بن موسی بغدادی میگوید: من در خراسان، در مجلس علی بن موسی الرضاعلیه السلام بودم و زیدبن موسی (برادر حضرت) نیز حضور داشت و رو به عدهای از مجلسیان كرده و بر آنان فخر میفروخت و میگفت كه ما چنین و چنانیم .
حضرت رضاعلیه السلام سخنان زید را شنید رو به او كرده، فرمود: «ای زید ! آیا این سخن سبزی فروشان كوفه تو را مغرور ساخته است كه میگویند: فاطمه دامن خود را پاك نگه داشت و از این رو، خداوند آتش را بر ذریه او حرام كرد؟ به خدا قسم كه این فقط اختصاص به حسن و حسین و فرزندی دارد كه از شكم او زاییده شده باشد; اما این كه موسی بن جعفر، خدا را اطاعت كند، روزها روزه بگیرد و شبها را به عبادت بگذراند و تو معصیتخدا كنی و سپس در روز قیامتیكسان باشید! در این صورت، آیا تو نزد خدا عزیزتر از او خواهی بود؟»
علی بن الحسین علیه السلام میفرمود: «برای نیكوكار ما دو برابر بهره از پاداش است و برای بدكردار ما دو برابر عذاب . »
سپس آن حضرت روبه من كرده و فرمود: «ای حسن! آیهی «قال یا نوح انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح» (۱۵) را چگونه قرائت میكنید؟» عرض كردم: بعضی آن را انه عمل غیر صالح (وصف غیر برای عمل) میخوانند . برخی انه عمل غیر صالح (به اضافه عمل به غیر) میخوانند . پس كسی كه به اضافه میخواند، او را از فرزندی نوح نفی میكند . حضرت فرمود: «هرگز! او فرزند نوح بود، اما چون خدا را نافرمانی كرد، خداوند او را از پدرش نفی كرد . همین طور هر یك از ما اهل بیت كه خدا را نافرمانی كند، از ما نیست و تو نیز چنان چه خداوند را فرمان بری، از ما اهل بیت هستی . » (۱۶)
۲ . ویژگی كسانی كه از اهل بیت علیه السلام نیستند
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «هر كس با میل و اختیار تن به ذلت دهد،از ما اهل بیت نیست . » و نیز فرمود: «ای مردم! خداوند، ما اهل بیت را از این كه فریب خوریم یا فریب دهیم یا فتنهانگیزی كنیم یا دروغگو باشیم یا پیش گویی كنیم یا جادوگری و مانع تراشی كنیم یا خیانتكار باشیم یا با پرندگان فال بگیریم یا بدعتگزار باشیم یا دستخوش شك و تردید شویم یا از خلق خدا روی برتابیم و منافق باشیم ; مصون داشته است . »
بنابراین، هر كس چیزی از این صفات را دارا باشد، از ما نیست و من از او نیستم و خدا از او بیزار است و ما از او بیزاریم وهر كس كه خدا از او بیزار باشد، وی را به دوزخ برد . (۱۷)
هم چنین فرمود: «از ما نیست، كسی كه همسایهاش، از بدیهای او در امان نباشد . » و فرمود: «از ما نیست كسی كه با مسلمان تقلب و دغلی كند و هم چنین از ما نیست كسی كه در امانتخیانت كند . »
امام صادقعلیه السلام فرمود: از ما نیست كسی كه برای همسایه خود همسایه خوبی نباشد . و از ما نیست كسی كه نماز شب نخواند و در شهری صد هزار نفری زندگی كند و در آن شهر، پارساتر از او وجود داشته باشد .
و در جایی دیگر فرمود: از ما نیست كسی كه دنیای خود را به خاطر آخرتش و یا آخرت خود را به خاطر دنیایش رها سازد .
و نیز فرمود: شیعهی ما نیست كسی كه به زبان دم از ما زند، ولی بر خلاف كردار و رفتار عمل كند . خداوند دوستی و ولایت ما را بر شما واجب فرمود و اطاعت از ما را بر شما فرض كرده است . پس آگاه باشید، هر كس از ماست، باید به ما اقتدا كند و از جملهی صفات ما: پارسایی و كوشش در عمل و باز گرداندن امانتبه نیكوكار و بدكار، بجای آوردن صله رحم، مهمانداری و گذشت كردن از كسی كه(به ما) بدی كند، میباشد و هر كه به ما اقتدا نكند، از ما نیست .
امام كاظمعلیه السلام فرمود: از ما نیست كسی كه هر روز به حساب اعمال خود رسیدگی نكند، تا اگر دید كار نیك كرده از خداوند بیشتر بخواهد و اگر بدكرده، آمرزش خواسته و توبه كند .
امام رضاعلیه السلام فرمود: هر كس با كسی كه از ما بریده است ; پیوند برقرار كند و یا از كسی كه با ما پیوند و رابطه دارد، جدا شود و یا سرزنش كننده ما را ستایش كند یا مخالف ما را گرامی بدارد، از ما نیست و ما از او نیستیم . (۱۸)حكایاتی درباره متمسكین واقعی ولایت
ابوحمزه سعد بن عبدالملك، از فرزندان عبدالعزیز پسر مروان بود . حضرت باقر علیه السلام او را سعد الخیر مینامید . روزی بر امام باقرعلیه السلام وارد شد، در حالی كه مانند زنان اشك میریخت . حضرت فرمود: چرا گریه میكنی ای سعد؟ عرض كرد: چگونه گریه نكنم، حال آن كه من از شجره امویان و تباری هستم كه در قرآن لعنتشدهاند . حضرت به او فرمود: تو از این شجره نیستی; تو اموی ای هستی كه از خاندان ما میباشی . مگر نشنیدهای كه خداوند از قول ابراهیمعلیه السلام (۱۹) نقل میكند: هر كس از من پیروی كند، او از من است (۲۰)معاویه روزی برای ابوالاسود دوئلی هدیهای فرستاد كه مقداری از آن حلوا بود . مقصود او از فرستادن هدیه این بود كه دل او را به دست آورد و قلبش را از محبت علیعلیه السلام خالی كند . دختر كوچك ابوالاسود كه پنجیا شش سال داشت، پیش پدر آمد و همین كه چشمش به حلوا افتاد، لقمهای از آن برداشته در دهان گذاشت . ابوالاسود گفت: دختركم! حلوا را بیرون بینداز، این غذا زهری است كه معاویه میخواهد به وسیله آن ما را فریب دهد و از امیرالمؤمنین دور كند و محبت ائمهعلیهم السلام را از دل ما خارج كند . دخترك گفت: «قبحه الله و یخدعنا عن السید المطهر بالشهد المزعفر تبا لمرسله و آكله»; خدا صورت او را زشت كند، میخواهد ما را از سید پاك و بزرگوار به وسیله حلوای شیرین و زعفرانی بفریبد; مرگ برفرستنده و خورنده این حلوا باد . آنقدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قی كرد . آنگاه كه خود را پاك از آلودگی حلوا یافت این شعر را سرود:
ابا الشهد المزعفر یابن هند
نبیع علیك احسابا و دینا
معاذ الله كیف یكون هذا
و مولانا امیرالمؤمنینا
ای پسر هند! آیا با حلوایی زعفرانی میخواهی شرافت و دین ما را بدزدی! به خدا پناه میبرم! این كار نخواهد شد، در حالی كه مولا و آقای ما امیرالمؤمنین است! (۲۱)
مردی به امام حسینعلیه السلام گفت: من از شیعیان شما هستم . حضرت امام فرمود: از خدا بترس! چیزی را ادعا مكن كه خداوند بگوید: دروغ میگویی و در ادعای خود گناه كردی . شیعیان ما كسانی هستند كه از هر غل وغش و حیلهای پاك باشند . بگو من از موالیان و دوستان شما هستم .
مردی به امام زینالعابدینعلیه السلام گفت: من از شیعیان خاص شمایم . فرمود: پس تو نیز مانند ابراهیم خلیل هستی كه خداوند درباره او میفرماید: «و ان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم»; همانا از شیعیان او ابراهیم است كه با قلبی پاك و سالم نزد پروردگارش آمد .
اگر دلت مانند قلب ابراهیمعلیه السلام است، از شیعیان ما هستی; اما اگر مانند او نیست، ولی پاك از غل و غش میباشد، از دوستان ما هستی . اگر اینطور هم نیست و میدانی آنچه گفتی دروغ بود، به كفاره این دروغ مبتلا خواهی شد كه تا آخر عمر تو را رها نكند .
مردی در حضور حضرت باقرعلیه السلام با این جملات، دیگری را خطاب كرد و گفت: تو بر من فخر میكنی! با این كه من از شیعیان آل محمدصلی الله علیه وآله هستم . حضرت فرمود: به پروردگار كعبه قسم! تو بر او فخری نداری، با این كه اشتباهی نیز در این دروغ گفتن كردی . آیا دوست داری مالت را بیشتر برای خود خرج كنی یا برای دوستان مؤمنت؟ گفت: بیشتر مایلم برای خودم صرف كنم! فرمود: پس تو از شیعیان ما نیستی . در نزد ما، خرج كردن اموال برای كسانی كه به ادعا میگویند كه شیعه شما هستیم، محبوبتر است تا برای خودمان، چه رسد به كسانی كه واقعا شیعه ما هستند، ولی بگو: «انا من محبیكم و من الراجین بمحبتكم»; من از دوستان شما هستم و از آنهایم كه امیدوارم به واسطه محبتشما نجات یابم . (۲۲) معروف است كه در زمان ولایتعهدی تحمیلی امام رضاعلیه السلام، به وسیله مامون، عدهای به در خانه آن حضرت آمده و گفتند: ما یك دسته از شیعیان هستیم كه میخواهیم به خدمتشما برسیم . امامعلیه السلام فرمودند: من مشغولم آنها را برگردانید . فردا باز آمدند و همان جواب را شنیدند و این مطلب روزها به طول انجامید و بعد از مدتی سرگردانی و یاس به دربان گفتند: به آقای ما علی بن موسی الرضاعلیه السلام بگویید: ما از خجالتبه وطن نمیرویم; زیرا تحمل شماتت دشمنان را نداریم . امامعلیه السلام این بار اجازه دادند و آنها به حضور امام مشرف شدند . زبان به شكایت گشودند كه چرا ما را خوار میكنید؟ اگر بعد از این همه سرگردانی اجازه حضور نمیدادید، دیگر برای ما چه باقی میماند؟
امامعلیه السلام فرمود: این آیه را بخوانید « مآ اصابكم من مصیبهٔ فبما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر»; هر مصیبتی به شما میرسد، به واسطه كارهایی است كه كردهاید; با این كه خداوند بسیاری از آنها را میبخشد . (۲۳) در این عمل، از اجداد طاهرینم پیروی كردم .پرسیدند: برای چه سرزنش و عتاب شدیم؟ امامعلیه السلام پاسخ داد: چون ادعا میكنید كه شیعیان علیعلیه السلام هستیم . وای بر شما! شیعیان آن آقا، حسن و حسین و اباذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابیبكرند . كسانی كه كوچكترین مخالفتی نسبتبه دستورات علیعلیه السلام نكردند و مرتكب یك كار كه او نهی كرده بود، نشدند . اما شما میگویید كه ما شیعیان علی هستیم و در بیشتر كارها مخالف او هستید و نسبتبه بسیاری از واجبات كوتاهی میكنید . حقوق برادران را سبك میشمارید . در جایی كه نباید تقیه كنید، تقیه مینمایید و آنجا كه باید تقیه كنید، نمیكنید . اگر بگویید كه دوستان و محبین آن آقاییم و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستیم، این سخن را رد نمیكنیم . اما مقامی بس ارجمند را ادعا كردید . . . . سپس آنان عذر آورده و استغفار كردند و مورد محبت امامعلیه السلام واقع شدند و امامعلیه السلام به آنان هدایایی بخشید . (۲۴)
محمد بن مسلم (راوی و صحابی بزرگ امام باقرعلیه السلام و امام صادقعلیه السلام) میگوید: روزی حضور امام باقرعلیه السلام رسیده و اشك ریختم . سلام كرده و دست ایشان را بوسیدم . فرمود: چرا گریه میكنی؟ گفتم: فدایتشوم، به خاطر این كه از خدمتشما دورم و در فاصله بسیار زیادی واقع شدهام و اكنون هم نمیتوانم زیاد بمانم و شما را ببینم .
امامعلیه السلام فرمود: اما این كه نمیتوانی زیاد بمانی، خداوند دوستان ما را چنین قرار داده و بلا را نسبتبه ایشان سریع كرده و اما دوری و غربت كه گفتی، باید راجع به این موضوع به ابی عبدالله الحسینعلیه السلام تاسی بجویی كه دور از ما و در عراق دفن شده است . این كه گفتی، فاصله بین تو و ما زیاد است، همانا مؤمن در دنیا و میان این مردم كج رفتار، غریب است، تا زمانی كه به سوی رحمتخدا برود و این كه میگویی ما را دوست داری و میخواهی پیوسته ما را ببینی، خداوند از قلبها آگاه است و بر این ولایت و محبت تو را پاداش خواهد داد . (۲۵)
احمد بن محمد خالد كه محضر امام عسگریعلیه السلام را درك نموده، میگوید: من در ری مقیم شدم و مهمان ابوالحسن مازرانی كه منشی كوتكین (حاكم ری) بود، گردیدم . این دوستی بر قرار بود تا این كه او به خاطر پارهای از كارها از من غفلت كرد و از من مطالبه مالیات نمود; آن هم در روزهایی كه در سختی و اضطراب بودم در این هنگام، پیر مردی عفیف كه در اثر كتك مامورین دولت از او خون زیادی رفته بود، به نزدمان آمده و گفت: دوستی ائمه طاهرینعلیهم السلام بین من و تو رابطه ایجاد نموده به خاطر خشنودی خدا كمك كن!
پرسیدم: مشكل تو چیست؟ گفت: مرا متهم نمودهاند كه علیه كوتكین، به سلطان نامه نوشتهام . به همین دلیل جان و مال مرا مباح دانستهاند . من به پیرمرد وعده اصلاح كارش را دادم . وقتی او رفت، با خود گفتم: اگر نزد منشی كوتكین بروم و حاجت هر دو نفرمان را بگویم، بر آورده نخواهد شد و اگر حاجت او را بگویم، حاجتخودم برآورده نمیشود . متحیر مانده بودم كه كدام نیاز را مطرح كنم، در این هنگام، ناگهان به حدیثی برخوردم كه امام صادقعلیه السلام فرموده بود: هر كس قصد خود را برای اجتبرادر مؤمن خالص كند، خداوند اصلاح كارش را به دست او مقرر میكند و حاجتخودش را هم برآورده خواهد كرد . زود برخاستم و به در خانه ابوالحسن مازرانی رفتم . بعد از اندكی ممانعت از برخی دربانان و موافقتبرخی دیگر، همه اجازه دادند . وقتی داخل شدم، دیدم ابوالحسن (منشی كوتكین) به مسند تكیه نموده و چوبی در دست دارد . سلام كردم، جواب داد و اشاره كرد كه بنشین . همان موقع خداوند این آیه را بر زبانم جاری ساخت «و ابتغ فیما آتیك الله الدار الآخرهٔ»; به خاطر آن چه خدا به تو داده، آخرت را انتخاب كن و نصیب خودت را از دنیا فراموش مكن و نیكی كن، چنان كه خداوند به تو نیكی نموده، و فساد در زمین را طلب ننما، همانا خداوند فساد كنندگان را دوست نمیدارد . (۲۶)
ابوالحسن گفت: خداوند تو را گرامی بدارد . این آیات كه خواندی مقدمه ترغیب به كار خیر است، پس آن را ذكر كن . من به آرامی گفتم: در حق فلانی چنین و چنان گفتهاند . پرسید: آیا او از شیعیان است كه او را میشناسی؟ گفتم: آری، سپس از تخت فرود آمده، به غلامش گفت: آن دفتر را بیاورید . بعد از آن، دستور داد كه مالها را به پیر مرد مزبور برگردانند و خلعت و اشتری به او بخشید و با كمال احترام به خانوادهاش برگردانده شد .
ابولحسن مازرانی رو به من نموده و گفت: در نصیحت كوتاهی نكردی و باعثشدی كه این كار ناروای ما، در حق آن مرد، جبران شود . آنگاه بدون آن كه من راجع به خودم خواهش كنم، دستور داد ده هزار درهم به من داده شود . سپس در كاغذ دیگری نوشت ده هزار درهم دیگر به احمد داده شود كه ما را به خیر هدایت كرد .
پینوشتها:
۱) بررسی مساله امامت، آیت الله خرازی .
۲) انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم»; نهجالبلاغه، خطبه ۱۳۶ .
۳) روانشناسی كمال، ص ۴۴ .
۴) همان .
۵) شیعه در اسلام، ص ۱۵۲
۶) انبیاء/۷۳
۷) اصول كافی، ج ۳، ص ۳۶۹ .
۸) شهید مطهری، حماسه حسینی، ج۳، ص ۷۶ .
۹) فاطر/۴۳ .
۱۰) فاطر/۴۵ .
۱۱) نساء/۱۲۳ .
۱۲) بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۹۲ .
۱۳) اصول كافی .
۱۴) نهجالبلاغه، خطبه اول .
۱۵) هود/۴۶ .
۱۶) معانی الاخبار، ص ۱۰۶ .
۱۷) محمدی ری شهری، اهل بیت در قرآن و حدیث، ص ۸۳۸ .
۱۸) همان، ص ۸۳۹ - ۸۴۰ .
۱۹) ابراهیم/۳۶ .
۲۰) همان، اهل بیت در قرآن و حدیث، ص ۸۴۷ .
۲۱) پند تاریخ، ج ۵، ص ۱۱۳ .
۲۲) بحار الانوار، ج ۱۵، جزء اول، ص ۱۴۳ و ۱۴۴ .
۲۳) شوری/۳۰ .
۲۴) بحار الانوار جلد ۱۵، جزء اول، ص ۲۴۴ .
۲۵) پند تاریخ، جلد ۵، ص ۱۱۰- ۱۱۱ .
۲۶) قصص/۷۷ .
۲۷) نمونههایی از تاثیر، ص ۱۲۸- ۱۲۹ .
عزیز الله حیدری
امام صادقعلیه السلام آیه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون» را از روی شگفتی قرائت كرد و فرمود: به خدا قسم كه انصاف را رعایت نكردهاند. در جایی كه ما خودمان عمل (به اعمال صالح) و تلاش مینماییم، چگونه دیگران را معاف میكنیم و بار مسؤولیت را از شانه دیگران بر میداریم؟ آنچه من گفتهام چنین بوده است: آنگاه كه به شناخت رسیدی، هر چه از خیر خواستی انجام بده، كم یا زیاد باشد; زیرا خداوند از تو قبول میكند. (۱)
به سادگی از این قصه میتوان فهمید كه منشااشتباه در مفاهیم مكتب، اعم از بد فهمی، تحریف، انحراف، خیانت و... میتواند تاثیر بدی بر مسیر سلوك پیروان داشته و آنان را به شدت دچار گمراهی نماید.
بنابراین از آنجا كه تمسك به ولایت جایگاه اجتناب ناپذیری در رشد و تعالی مؤمنین دارد، باید روشن و واضح شود; زیرا این ارتباط ولایی نیز گاه به محبت تنها و عشق ورزیدن خلاصه میگردد و یا محدود به ابعاد اجتماعی آن شده و از مسؤولیتهای جانبی و اصیل آن كه همان تبیعت و سازندگی خود و دیگران است، غفلت میشود.
شایان ذكر است كه اصیلترین وجه ولایت همان رهبری انسان است و بر خلاف آنچه تصور شده، این نكته فقط حد فاصل و فارق بین تشیع و تسنن نیست، بلكه این ویژگی تفكر دین و شكل ناب آن یعنی تشیع، همه اندیشههای سیاسی در مساله رهبری رابه چالش میكشاند. در هر صورت، برای شفافیت جامع این دیدگاه مترقی، لازم است كه چند موضوع تبیین گردد.
۱ - مفهوم ولایت
۲ - ضرورت ولایت
۳ - زیر بنای ولایت
۴ - اهداف ولایت
۵ - تصویر حقیقی تمسك به ولایت
مفهوم لغوی ولایت
كلمه ولایت، لغت مانوسی است كه در قرآن به صورتهای گوناگون به كار رفته است. ولایت (با فتح واو) به معنای سرپرستی، رهبری و ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت میباشد. شهید مطهریقدس سره نوشته است: ولاء، ولایت، ولی، مولی همه از ماده «ولی» اشتقاق یافتهاند. این واژه از پر استعمالترین واژههای قرآن است كه ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل به كار رفتهاست. راغب در «مفردات القرآن» گفتهاست: قرار گرفتن چیزی در كنار چیز دیگر، به نوعی كه فاصلهای در كار نباشد. و در معانی دیگر مثل قرب، چه مكانی چه زمانی، دوستی، یاری، تصدی امر و تسلط نیز توسعه دارد. راغب نیز تایید نموده كه ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت و (به فتح واو) به معنی تصدی و صاحب اختیار شدن كار است و ادامه میدهد كه هر دو كلمه (با فتحه و با كسره) یك معنا دارد و حقیقت آن، همانا تصدی و صاحب اختیاری میباشد. (۲)
حاصل جمع این بررسی آن است كه به مناسبت موضوع امامت و سایر قرینهها، معنی شاخص و آشكار ولایت همان رهبری میباشد. درباره این موضوع تحقیقات كاملی انجام شده و آیات قرآنی و داستان غدیر، به صراحت گویای این معناست كه ولایت همان رهبری است و جای هیچ تردید و شكی نیست. اما آن چه باید مورد بحث قرار گیرد، این است كه این ولایت چه ضرورتی داشته و چه جنبههایی را در انسان و در جامعه انسانی تحت تاثیر قرار میدهد.
ضرورت ولایت
انسان موجودی اجتماعی است. او به خاطر نیازهای گسترده و زیادهطلبی و تنوع طلبی به جامعه پیوند میخورد و نمیتواند در كوهها و غارها به تنهایی زندگی كند. هنگامی كه اجتماع تشكیل شد، بطور طبیعی نیاز به حكومت و رهبری مطرح میشود. از آنجا كه انسان موجودی است آزاد و دارای اختیار امكانات بیشتری را میطلبد، این مجموعه زمینه تجاوز را آماده میكند، بویژه آنكه وقتی با قدرت پیوند بخورد. پس چارهای جز رهبری و تشكیل حكومت نیست; حتی اگر این حكومتستم پیشه هم باشد. علیعلیه السلام وقتی شنید كه خوارج میگویند: «لاحكم الا لله»; فرمانی جز فرمان خدا نیست، فرمود: این سخن حقی است كه هدف باطلی را دنبال میكند. آری! درست است كه فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی اینها میگویند كه زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی كه مردم به فرمانداری نیازمندند; خواه نیكوكار باشد، یا بدكار، تا مؤمنان در سایه حكومتبه كار خویش مشغول و كافران هم بهرهمند شوند. مردم در سایه این حكومت زندگی كنند و به وسیله او اموال بیتالمال جمعآوری گردد و به كمك او با دشمنان مبارزه شود. جادهها امن و امان و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود. نیكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان باشند. (۳)
اما در زمان حكومت پاكان، پرهیزكاران بخوبی انجام وظیفه میكنند، ولی در حكومتبدكاران، ناپاكان از آن بهرهمند میشوند تا مدتش به سر آید و مرگش فرا رسد. (۴)
بنابر آن چه گذشت، در جامعه بشری رهبری و حكومت اجتنابناپذیر است. حكومت میتواند جمهوری استبدادی، دمكراتیك، لیبرال، موروثی و سلطنتی، یا نظام اسلامی یعنی بر پایه امامتباشد.
نكته ارزشمند در این جا این است كه انتخاب نوع حكومت وابسته به دیدگاه حكومتبر انسان و جهان است.
۱ - اگر انسان موجودی باشد كه فقط با مشتركات حیوانی بررسی شود، دیگر نیازی به حكومت ولایی نیست. چون این شخص جز خوردن و خوابیدن و خوش بودن، هدف دیگری ندارد و دنیای او چیزی جز آخور و خوابگاه و عشرتكده نیست و هدفهای این جامعه تا حد رفاه و امنیت و آزادی و حتی عدالت كفایت میكند.
اما در صورتی كه عقل، فكر، روح، وجدان و استعدادهای عظیم انسان را شناسایی كنیم، اعتراض بر اهداف ذكر شده شروع میشود; زیرا در آن حكومت انسان در حد حیوان و جامعه او در حد دامپروری سقوط میكند. با شناخت ابعاد گسترده وجود آدمی، دیگر وضع موجود قانع كننده نیست و انسان آگاه، وضع مطلوب را جستجو خواهد كرد. از این رو، شیعه همیشه معترض بودهاست.
۲- از طرف دیگر، وقتی دانستیم انسان فقط در جامعه مطرح نیست، بلكه در هستی و كل نظام جهان مطرح است و این انسان معاد و استمرار دارد، دیگر نمیتوان به آگاهیهای محدود و تجربهها و حتی عقل جمعی او اعتماد كرد. چنین بینش بزرگی سبتبه اتصال و پیوند آدمی، حاكم و رهبری برتر میطلبد; رهبری كه از دانشی برتر به نام وحی بهرهمند باشد.
ویژگیها و زیر بنای ولایت
رهبری انسان با مقدمهای كه گذشت، باید دارای چند خصوصیتباشد:
۱. آگاهی;
۲. آزادی و رهایی از تعلقات كه به آلودگی و گناه میانجامد;
۳. دلسوزی.
مجموعه این عناصر همان چیزی كه است كه تشیع در امام معصوم یافته است و معصوم كسی است كه دارای آگاهی لازم، پاكی و عدم تعلق و دلسوزی است. این خصوصیات نیاز به نوری از جانب حق دارد. بیحكمت نیست كه از امام به عنوان نور یاد شده است: «الامامهٔ هی النور; و ذلك قوله عزوجل «آمنوا با لله و رسوله و النور الذی انزلنا» النور هو الامام»; امامت نور است و این همان قول خدای تعالی در قرآن است كه فرمود: ایمان بیاورید به خدا و رسول او و نوری كه نازل كردیم، نور همان امام است. (۵)
این تعبیر بسیار دقیق است; زیرا بدون نور اصلا چشم قادر به دیدن نیست. پس با نور امامت است كه انسان هستی واقعی خود را مییابد و به مقصود میرسد. از اهمیت این مطلب است كه بعد از نبوت نیاز به امامت است، همچنان كه ابراهیمعلیه السلام پس از پیامبری به مقام امامت رسید. علیعلیه السلام به عنوان ریشه امامت و پدر ائمهعلیهم السلام علم گسترده وحی را از رسولاللهصلی الله علیه وآلهتحویل گرفت; چنانكه میفرماید: رسول خداصلی الله علیه وآله هزار در از حلال و حرام از آنچه بوده و آنچه تا قیامتخواهد بود، برایم گشود كه از هر دری هزار در دیگر باز میشد تا آنكه دانش آینده و حوادث و بلاها و جدا نمودن حق از باطل را دانستم. (۶)
جزئیات این دانش عظیم در روایات علم امامعلیه السلام آمدهاست.
این علم شامل همه ابعاد وجود انسان است; از فیزیولوژی جسم گرفته تا لایههای تو در توی روح آدمی. به نمونه زیر توجه كنید:
زنی نزد امام صادقعلیه السلام رفته و از عادت ماهانه و نشانههای آن پرسش میكند. وقتی امامعلیه السلام برای او توضیح میدهد و زن پاسخ را میگیرد، بیرون میرود و این جمله را میگوید: «و الله لوكان امراهٔ ما زاد علی هذا»; به خدا قسم اگر او زن میبود، چیزی بر این مطلب نمیافزود. (۷)
و نمونهای دیگر
ابوحبیب تیاجی گوید: شبی رسول خداصلی الله علیه وآله را در خواب دیدم كه به تیاج (روستایی در خراسان) آمده و در مسجدی كه حاجیان هر سال میآمدند، نشست. محضر ایشان رفته و سلام كرده و مقابلش ایستادم. نزد آن حضرت ظرفی از خرما بود. رسول خدا مشتی از آن خرما به من داد. شمردم، هیجده عدد بود. بیست روز از این رؤیا گذشت. در زمین خود مشغول كشاورزی بودم كه مردی پیشم آمد و گفت: حضرت ابوالحسن، امام رضاعلیه السلام به تیاج آمده و الان در مسجد نشستهاند. به مسجد شتافتم. مردم همه به دیدار او میآمدند. امام رضاعلیه السلام را دیدم كه در محلی نشسته بود كه رسول خداصلی الله علیه وآله را در آنجا دیده بودم. امامعلیه السلام روی حصیری نشسته بود كه در خواب، رسولالله روی آن نشسته بود. در مقابل امامعلیه السلام طبقی از خرما بود. سلام كردم; جواب سلامم را داد واز من خواست نزدش بروم. مشتی خرما به من داد كه آن را شمردم، دقیقا هجده تا بود. گفتم: ای پسر رسول خدا ! زیادتر بدهید. امامعلیه السلام بیدرنگ فرمود: اگر رسول خدا زیادتر دادهبود ما هم میدادیم! این است امام كه به رؤیای من و تو اشراف دارد. (۸)نمونههایی از پاكی مقام ولایت
علیعلیه السلام میفرماید: «انا الذی اهنت الدنیا»; من بودم كه دنیا را تحقیر نمودم. (۹) ایشان بعد از داستان عقیل و آتش نهادن بر دست او میگوید: شگفتآورتر از این سرگذشت داستان كسی است كه نیمه شب ظرفی سرپوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ به درب خانه ما آورد، ولی این حلوا معجونی بود كه من از آن متنفر شدم. گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر كرده بود. به او گفتم: هدیه استیا زكات و صدقه؟ كه این هر دو بر ما اهل بیتحرام است. گفت: نه این است و نه آن، بلكه هدیه است. به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو گریه كنند ! آیا از طریق آیین خدا وارد شدهای كه مرا بفریبی ؟! دستگاه ادراكتبه هم ریخته یا دیوانه شدهای و یا هذیان میگویی؟ به خدا سوگند ! اگر سرزمینهای هفتگانه با آنچه در زیر آسمانهاست را به من دهند كه با گرفتن پوست جوی از دهان مورچهای، خدا را نافرمانی كنم، هرگز نخواهم كرد و این دنیای شما از برگ جویدهای كه در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بیارزشتر است. علی را با نعمتهای فناپذیر و لذتهای نابود شدنی دنیا چه كار. از به خواب رفتن عقل و لغزشهای قبیح به خدا پناه میبریم و از او یاری میجوییم (۱۰) .
برای پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله مقداری حلوا ساخته شده از آرد و روغن آوردند. آن گرامی از خوردن ابا كرد. به ایشان گفته شد: آیا تحریم میفرمایید؟ فرمود: نه، لیكن دوست ندارم كه نفس من مشتاق به آن حلواگردد و علاقهام شدت گیرد. سپس آیه ۲۰ سوره احقاف را خواند كه میفرماید: شما بهره خود را از طیبات در دنیا بردید.
نیز هنگامی كه امام موسیعلیه السلام در زندان بود، هارون قاصدی فرستاد كه دستور بدهید غذایی را كه دوست دارد، تهیه كنیم. امام پاسخ دادند: اینجا مالی ندارم كه خرج غذا كنم. پس میماند كه از كسی بخواهم و حال آنكه «ما خلقتسؤولا»; من خواهش كننده آفریده نشدهام. مصداق این آزادگی و طهارت، آیه تطهیر است كه به شهادت شیعه و سنی درباره اهل بیتعلیه السلام نازل شده است (۱۱) . نمونهای از دلسوزی و محبت مقام ولایت
رمیله میگوید: بیماری سختی داشتم، اما ناگهان سبك شدم. با خود گفتم كه به مسجد بروم و در نماز علیعلیه السلام شركت كنم. نمازم را به امام اقتدا نمودم. بعد از نماز امام به سخنرانی پرداخت و من نشسته و گوش میكردم. ناگهان حالم به هم خورد، اما تحمل نمودم و بعد از سخنان امام با ایشان برای خروج، همراه شدم امیرالمؤمنین به من فرمود: رمیله! دیدم كه تو آرام نداشتی من نیز جریان بیماری را تعریف نمودم. امام با لحن صمیمی فرمود: ای رمیله! وقتی یكی از شما مریض شود، ما رنجور میشویم و وقتی دعا كنید، آمین میگوییم و اگر ساكتباشید، ما برای شما دعا میكنیم. پرسیدم: آیا این توجه و عنایتشما محدود به این محیط است؟ پاسخ دادند: ای رمیله هیچ مؤمنی در شرق و غرب عالم از نظر ما پنهان نیست (۱۲) .
و چنین است كه درمییابیم امام و رهبر در بینش شیعی كسی است كه از خود ما به ما آگاهتر و مهربانتر است; چنانكه امام صادق علیه السلام فرمود: «و الله لانا لارحم بكم من انفسكم»; به خدا قسم من از شما به خودتان مهربانترم. (۱۳)
نتیجه این ویژگیها
این خصوصیات فقط در رهبری یافته میشود كه توحید در تمامی سلولهایش سریان دارد و از توحید در همه ابعاد وجودی خویش بهرهمند است; زیرا توحید در وسعت هستی، خدایان و بتها را به كنار میریزد و در درون چنان كه تاثیر میكند كه موحد جز خدا كسی را حاكم نمیگیرد; چیزی جز وظیفه، او را حركت نمیدهد و هیچ دستوری او را فعال نمیكند، مگر دستور و امر خدا.
كسی كه جز امر حق امری و جز خواهش او خواهشی نداشته باشد، این روح به ولایت میرسد و از همین جاست كه رسول اكرمصلی الله علیه وآله به ولایت و اولویت رسید (۱۴) و خداوند درباره او در سوره احزاب، آیه ۶ چنین فرمود: پیامبر از مؤمنین به خودشان و جانشان اولی و مقدم است. و در جریان غدیر، این ولایتبه امام و نظام امامت تفویض گردید.
آیا چنین رهبری میتواند برای شیعیان و پیروان وظیفهای در حد محبت قرار دهد؟ محبت ارادتی قلبی است كه از شناخت مرحله ذهنی نتیجه میشود، اما این احساس قلبی باید میوه داشته باشد، همانگونه كه میوه شناخت، عشق و محبت است. اهداف ولایت
۱ . تبیین و تفسیر دین;
۲ . هدایت و جهت دادن به سوی خداوند;
۳ . تربیتباطنی(هدایتبه امر);
۴ . اقامه حق;
۵ . انقلاب در انسان .
۱ . در روایات زیادی آمده است كه كار تاویل دین به عهده امام است ; چنانچه رسول اكرمصلی الله علیه وآله فرمودند: «من بر تنزیل قرآن جنگیدم و علی بر تاویل آن میجنگد . » این روایت را حاكم نیشابوری در مستدرك صحیحین تحت داستان زیبایی نقل كرده است .
مفهوم تاویل رجوع دادن به اصل و پردهبرداری از رموز است . (۱) به خاطر همین مساله است كه میبینیم در تمامی روایات اهل سنت، بیش از پانصد حكم استخراج نمیشود، ولی پشتوانه بینش شیعی بیش از سی هزار حدیث است كه غالب احكام از آنها استخراج میشود و یا اصول كلی داده شده است . در تالیفات شیعه، كتاب «علل الشرایع» شیخ صدوقرحمه الله، حكمت احكام زیادی را در روایات تبیین كرده است .
۲ . گفتار و رفتار ائمهعلیهم السلام هدایت و جهتدادن به سوی خداوند، در موج میزند و زیباترین دعاها و مناجاتها در فرهنگ شیعه شكل گرفتهاست . از آنجا كه انسان به شهود و ظاهر هستی قانع نمیشود و غیب هستی را میطلبد، هر اندیشهای كه انسان را از معنویت و مفهوم خداباوری دور كند، انسان را به خستگی و پوچی میرساند . انسان به هر مقامی دستیابد باز در جستجوی مقام بالاتری است، مگر آن كه آن بینهایت نامحدود در هستی را پیدا كند و درستبه همین دلیل بود كه هنگام بیعت مردم با علیعلیه السلام و ازدحام و هجوم بیامان مردم به سمت ایشان، امامعلیه السلام دستخود را عقب كشیده و فرمود: « مرا رها كنید و غیر مرا بجویید . هدف من و شما یكی نیست . من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خود (هدفهای شخصی) میخواهید!» (۲)حجتخدا انسان را نمیفریبد و حتی برای او بالاتر از عدالت و تكامل را میخواهد; چیزی كه انسان معاصر غربی با همه بهرهمندیها، كمبود آن را حس كرد و گفت: آنچه به زندگی شور و هیجان میبخشد، تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه كامیابی . (۳)
روانشناس مشهوری; چون «آلپورت» گفته است: رستگاری تنها از آن كسی است كه پیوسته در پی اهدافی باشد كه سرانجام بطور كامل به دست نمیآید . (۴)
۳ . تربیتباطنی و هدایتبه امر: افرادی كه دارای قابلیت و زمینههای خوبی باشند، میتوانند با بهرهگیری از معرفت و محبت ائمه اطهارعلیهم السلام هدایتشوند . نیاز به هدایت و پشت نكردن به حقیقتبا كمك باطنی ائمهعلیهم السلام به نتیجه میرسد . علامه طباطبائیرحمه الله در این باره میفرماید: « امامعلیه السلام چنان كه وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، هم چنان ولایت و رهبری باطنی اعمال آنان را نیز بر عهده دارد و اوست كه حیات معنوی مردم را تنظیم میكند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد . » (۵)
در قرآن میخوانیم: «و جعلناهم ائمهٔ یهدون بامرنا» (۶) . كیفیت این نصرت و یاری مؤمن در حدیثی، این گونه آمده است: «خدای تعالی مؤمن را به وسیله روحی از جانب خود تایید كند، هرگاه مؤمن تقوی ورزد، آن روح حاضر شود و اگر تجاوز كند، آن روح غایب شود . بندگان خدا ! نعمتهای خدا را به وسیله اصلاح نفس خویش مراقبت كنید تا بر یقین شما بیفزاید و سود نفیس و گرانبها ببرید . خدا رحمت كند بندهای را كه تصمیم خیری بگیرد و انجام دهد و یا از شری باز ایستد . » حضرت ابیالحسنعلیه السلام سپس فرمود: «ما اهل بیت آن روح را به وسیله اطاعتخدا و عمل برای او تایید میكنیم . » (۷)
این مساله را نه فقط شیعیان، بلكه هر كس كه در جست و جوی حقیقتبوده و به اسلام و تشیع راه یافته، احساس نموده است . آدمی با ارتباط و عشق به ائمهعلیهم السلام حس میكند كه چگونه مسیر حق برایش آسانتر گشته و به حقیقت نزدیكتر میشود .
این حركت از بهترین جلوههای ولایت است . «هربرت اسپنسر» گفتهاست: بزرگترین آرمان نیكان این است كه در آدم سازی شركت كنند; یعنی مكتب صالح سازی بیاورند . (۸)
۴ . اقامه حق: اقامه حق در این مقال، محدود به مفهوم مبارزه با ستم و گستردن عدالت نیست . اقامه حق در مفهوم گسترده آن، برپایی سنتهای حاكم بر نظام هستی است; سنت هایی كه مخالفتبا آن انسان را زمینگیر كرده و به هلاكت میكشد; سنتهایی كه قابل تغییر و تبدیل نیستند . (۹)
قانونهایی كه اگر خداوند میخواست اهل زمین رابا آن مواخذه كند، هیچ كس باقی نمیماند، اما خداوند وقت و فرصت میدهد و یا از بسیاری گذشت میكند . (۱۰)
هنگامی كه آیه «من یعمل سوء یجز به» (۱۱) ; (هركس بدی كند، با آن جزا داده میشود) نازل شد، شخصی نزد رسول اكرمصلی الله علیه وآله آمده و گفت: آیهای كمرشكن نازل گشته است ! پیامبر او را تسلیت داده و فرمود: «آیا غمگین نمیشوی، مریض نمیگردی، آیا مصیبتها و مشكلات دامنت را نمیگیرد؟» گفت: آری ! پیامبر فرمود: «با همینها مجازات میبینی . » (۱۲)
این حقطلبی در ساختار واحد، همان دین داری است; چرا كه دین مجموعه ضوابط و قواعد حاكم بر هستی را به انسان هدیه میكند . هدایتی كه جلوتر از علم و تجربه آدمی است و در حوزه آگاهی انسان نبوده و به آن دسترسی نداشته و نخواهد داشت . از این روست كه قرآن فرموده است: «یعلمكم ما لم تكونوا له تعلمون»; به شما چیزی را میآموزد كه نمیتوانستید بدانید . بر همین اساس است كه حضرت علیعلیه السلام پیوسته این جمله را بر منبر تكرار میفرمود كه: «دینتان را دینتان را، مراقب باشید كه خوبیها در طریق غیر دین قبول نمیشود، اما بدیهایتان اگر در مسیر دین باشید، مورد عفو واقع میشوند . » (۱۳)
۵ . انقلاب در انسان هدفی است كه برتری دین و رهبری آن را بر دیگر عقاید ایدئولوژیها و همه مكاتب فلسفی بشری نشان میدهد . تاكنون انقلابهای غیر دینی، محتوایی جز تحول در امكانات و دانش مادی و یا سیاسی نداشتهاند، اما پیامبران هدف انقلاب خویش را در انسان و آرمانهای او قرار دادند .
علیعلیه السلام در توصیف اهداف انبیا میفرماید:«ویثیروا لهم دفائن العقول»; (۱۴) پیامبران در گنجینه عقلها انقلاب میكنند .
آری!آنان در ارزیابیها و سنجش انسانها، تعالی ایجاد كرده و آدمی را از اهداف پست و حقیر به مقاصد بلند و تعالی میكشاندند . امامت نیز در ادامه خط رسالتبه چنین آرمان بلندی میاندیشد و این است كه سراسر نهجالبلاغه و فرهنگ امامت و برخوردهای آنان، مملو از چنین محتوایی است .
هدف ولایت در انسان را میتوان با كمك حدیثی ارجمند از پیامبرصلی الله علیه وآله خلاصه كرد .
رسولاللهصلی الله علیه وآله میفرماید: «الناس معادن»; مردم معدن هستند، مثل معدنهای طلا و نقره .
معدن چهار مرحله دارد: ۱ . كشف ۲ . استخراج ۳ . شكلدادن ۴ . جهت دادن . آنها به انسانها كمك میكنند كه خود را بشناسند، سپس نیروهای خود را استخراج نموده و از پراكندگیها و شرك نجات یافته و جهتیابی كنند; آن هم جهتبرتر . زیرا حركتبه سوی پایینتر از خویش «تنزل» مساوی خویش «تنوع» و بالاتر از خود «تحرك» است . هم چنان كه در نماز میگوییم: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» و به سوی برترین هدف اوج میگیریم .تصویری صحیح از تمسك به ولایت
بنابر آنچه گذشت، گفتار و سیره ائمهعلیهم السلامنشانگر یك وحدت كامل با قرآن و هدفهای وحی است و این مهم با مراجعهای كوتاه به سخنان آن گرامیان و حكایاتی از سیره آنان روشن میشود . شایان ذكر است كه اهل بیتعلیهم السلامجلوهای از ظمتخداوند هستند و اگر آنان نبودند، خداوند شناخته نمیشد .
اكنون برای توضیح این مقصود، دو عنوان را از نظر میگذرانیم:
۱ . توصیفی كه اهل بیتعلیهم السلامدرباره كسانی كه با آنان هستند، دارند .
۲ . توصیف اهل بیتعلیهم السلام درباره كسانی كه با آنان نیستند .
۱ . ویژگی كسانی كه از اهل بیت علیهم السلام هستند
رسول اللهصلی الله علیه وآله فرمود: «هر پرهیزگاری از خاندان محمدصلی الله علیه وآلهاست . » و نیز امام صادقعلیه السلام فرمود: «هر كس كه ما را دوستبدارد، از ما اهل بیت است» . به ایشان عرض شد: یابن رسول الله! از شماست؟ فرمود: «به خدا قسم از ماست . آیا نشنیدهای این سخن ابراهیمعلیه السلام (در قرآن) را كه: پس هر كه از من پیروی كند، او از من است!»
حسن بن موسی بغدادی میگوید: من در خراسان، در مجلس علی بن موسی الرضاعلیه السلام بودم و زیدبن موسی (برادر حضرت) نیز حضور داشت و رو به عدهای از مجلسیان كرده و بر آنان فخر میفروخت و میگفت كه ما چنین و چنانیم .
حضرت رضاعلیه السلام سخنان زید را شنید رو به او كرده، فرمود: «ای زید ! آیا این سخن سبزی فروشان كوفه تو را مغرور ساخته است كه میگویند: فاطمه دامن خود را پاك نگه داشت و از این رو، خداوند آتش را بر ذریه او حرام كرد؟ به خدا قسم كه این فقط اختصاص به حسن و حسین و فرزندی دارد كه از شكم او زاییده شده باشد; اما این كه موسی بن جعفر، خدا را اطاعت كند، روزها روزه بگیرد و شبها را به عبادت بگذراند و تو معصیتخدا كنی و سپس در روز قیامتیكسان باشید! در این صورت، آیا تو نزد خدا عزیزتر از او خواهی بود؟»
علی بن الحسین علیه السلام میفرمود: «برای نیكوكار ما دو برابر بهره از پاداش است و برای بدكردار ما دو برابر عذاب . »
سپس آن حضرت روبه من كرده و فرمود: «ای حسن! آیهی «قال یا نوح انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح» (۱۵) را چگونه قرائت میكنید؟» عرض كردم: بعضی آن را انه عمل غیر صالح (وصف غیر برای عمل) میخوانند . برخی انه عمل غیر صالح (به اضافه عمل به غیر) میخوانند . پس كسی كه به اضافه میخواند، او را از فرزندی نوح نفی میكند . حضرت فرمود: «هرگز! او فرزند نوح بود، اما چون خدا را نافرمانی كرد، خداوند او را از پدرش نفی كرد . همین طور هر یك از ما اهل بیت كه خدا را نافرمانی كند، از ما نیست و تو نیز چنان چه خداوند را فرمان بری، از ما اهل بیت هستی . » (۱۶)
۲ . ویژگی كسانی كه از اهل بیت علیه السلام نیستند
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «هر كس با میل و اختیار تن به ذلت دهد،از ما اهل بیت نیست . » و نیز فرمود: «ای مردم! خداوند، ما اهل بیت را از این كه فریب خوریم یا فریب دهیم یا فتنهانگیزی كنیم یا دروغگو باشیم یا پیش گویی كنیم یا جادوگری و مانع تراشی كنیم یا خیانتكار باشیم یا با پرندگان فال بگیریم یا بدعتگزار باشیم یا دستخوش شك و تردید شویم یا از خلق خدا روی برتابیم و منافق باشیم ; مصون داشته است . »
بنابراین، هر كس چیزی از این صفات را دارا باشد، از ما نیست و من از او نیستم و خدا از او بیزار است و ما از او بیزاریم وهر كس كه خدا از او بیزار باشد، وی را به دوزخ برد . (۱۷)
هم چنین فرمود: «از ما نیست، كسی كه همسایهاش، از بدیهای او در امان نباشد . » و فرمود: «از ما نیست كسی كه با مسلمان تقلب و دغلی كند و هم چنین از ما نیست كسی كه در امانتخیانت كند . »
امام صادقعلیه السلام فرمود: از ما نیست كسی كه برای همسایه خود همسایه خوبی نباشد . و از ما نیست كسی كه نماز شب نخواند و در شهری صد هزار نفری زندگی كند و در آن شهر، پارساتر از او وجود داشته باشد .
و در جایی دیگر فرمود: از ما نیست كسی كه دنیای خود را به خاطر آخرتش و یا آخرت خود را به خاطر دنیایش رها سازد .
و نیز فرمود: شیعهی ما نیست كسی كه به زبان دم از ما زند، ولی بر خلاف كردار و رفتار عمل كند . خداوند دوستی و ولایت ما را بر شما واجب فرمود و اطاعت از ما را بر شما فرض كرده است . پس آگاه باشید، هر كس از ماست، باید به ما اقتدا كند و از جملهی صفات ما: پارسایی و كوشش در عمل و باز گرداندن امانتبه نیكوكار و بدكار، بجای آوردن صله رحم، مهمانداری و گذشت كردن از كسی كه(به ما) بدی كند، میباشد و هر كه به ما اقتدا نكند، از ما نیست .
امام كاظمعلیه السلام فرمود: از ما نیست كسی كه هر روز به حساب اعمال خود رسیدگی نكند، تا اگر دید كار نیك كرده از خداوند بیشتر بخواهد و اگر بدكرده، آمرزش خواسته و توبه كند .
امام رضاعلیه السلام فرمود: هر كس با كسی كه از ما بریده است ; پیوند برقرار كند و یا از كسی كه با ما پیوند و رابطه دارد، جدا شود و یا سرزنش كننده ما را ستایش كند یا مخالف ما را گرامی بدارد، از ما نیست و ما از او نیستیم . (۱۸)حكایاتی درباره متمسكین واقعی ولایت
ابوحمزه سعد بن عبدالملك، از فرزندان عبدالعزیز پسر مروان بود . حضرت باقر علیه السلام او را سعد الخیر مینامید . روزی بر امام باقرعلیه السلام وارد شد، در حالی كه مانند زنان اشك میریخت . حضرت فرمود: چرا گریه میكنی ای سعد؟ عرض كرد: چگونه گریه نكنم، حال آن كه من از شجره امویان و تباری هستم كه در قرآن لعنتشدهاند . حضرت به او فرمود: تو از این شجره نیستی; تو اموی ای هستی كه از خاندان ما میباشی . مگر نشنیدهای كه خداوند از قول ابراهیمعلیه السلام (۱۹) نقل میكند: هر كس از من پیروی كند، او از من است (۲۰)معاویه روزی برای ابوالاسود دوئلی هدیهای فرستاد كه مقداری از آن حلوا بود . مقصود او از فرستادن هدیه این بود كه دل او را به دست آورد و قلبش را از محبت علیعلیه السلام خالی كند . دختر كوچك ابوالاسود كه پنجیا شش سال داشت، پیش پدر آمد و همین كه چشمش به حلوا افتاد، لقمهای از آن برداشته در دهان گذاشت . ابوالاسود گفت: دختركم! حلوا را بیرون بینداز، این غذا زهری است كه معاویه میخواهد به وسیله آن ما را فریب دهد و از امیرالمؤمنین دور كند و محبت ائمهعلیهم السلام را از دل ما خارج كند . دخترك گفت: «قبحه الله و یخدعنا عن السید المطهر بالشهد المزعفر تبا لمرسله و آكله»; خدا صورت او را زشت كند، میخواهد ما را از سید پاك و بزرگوار به وسیله حلوای شیرین و زعفرانی بفریبد; مرگ برفرستنده و خورنده این حلوا باد . آنقدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قی كرد . آنگاه كه خود را پاك از آلودگی حلوا یافت این شعر را سرود:
ابا الشهد المزعفر یابن هند
نبیع علیك احسابا و دینا
معاذ الله كیف یكون هذا
و مولانا امیرالمؤمنینا
ای پسر هند! آیا با حلوایی زعفرانی میخواهی شرافت و دین ما را بدزدی! به خدا پناه میبرم! این كار نخواهد شد، در حالی كه مولا و آقای ما امیرالمؤمنین است! (۲۱)
مردی به امام حسینعلیه السلام گفت: من از شیعیان شما هستم . حضرت امام فرمود: از خدا بترس! چیزی را ادعا مكن كه خداوند بگوید: دروغ میگویی و در ادعای خود گناه كردی . شیعیان ما كسانی هستند كه از هر غل وغش و حیلهای پاك باشند . بگو من از موالیان و دوستان شما هستم .
مردی به امام زینالعابدینعلیه السلام گفت: من از شیعیان خاص شمایم . فرمود: پس تو نیز مانند ابراهیم خلیل هستی كه خداوند درباره او میفرماید: «و ان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم»; همانا از شیعیان او ابراهیم است كه با قلبی پاك و سالم نزد پروردگارش آمد .
اگر دلت مانند قلب ابراهیمعلیه السلام است، از شیعیان ما هستی; اما اگر مانند او نیست، ولی پاك از غل و غش میباشد، از دوستان ما هستی . اگر اینطور هم نیست و میدانی آنچه گفتی دروغ بود، به كفاره این دروغ مبتلا خواهی شد كه تا آخر عمر تو را رها نكند .
مردی در حضور حضرت باقرعلیه السلام با این جملات، دیگری را خطاب كرد و گفت: تو بر من فخر میكنی! با این كه من از شیعیان آل محمدصلی الله علیه وآله هستم . حضرت فرمود: به پروردگار كعبه قسم! تو بر او فخری نداری، با این كه اشتباهی نیز در این دروغ گفتن كردی . آیا دوست داری مالت را بیشتر برای خود خرج كنی یا برای دوستان مؤمنت؟ گفت: بیشتر مایلم برای خودم صرف كنم! فرمود: پس تو از شیعیان ما نیستی . در نزد ما، خرج كردن اموال برای كسانی كه به ادعا میگویند كه شیعه شما هستیم، محبوبتر است تا برای خودمان، چه رسد به كسانی كه واقعا شیعه ما هستند، ولی بگو: «انا من محبیكم و من الراجین بمحبتكم»; من از دوستان شما هستم و از آنهایم كه امیدوارم به واسطه محبتشما نجات یابم . (۲۲) معروف است كه در زمان ولایتعهدی تحمیلی امام رضاعلیه السلام، به وسیله مامون، عدهای به در خانه آن حضرت آمده و گفتند: ما یك دسته از شیعیان هستیم كه میخواهیم به خدمتشما برسیم . امامعلیه السلام فرمودند: من مشغولم آنها را برگردانید . فردا باز آمدند و همان جواب را شنیدند و این مطلب روزها به طول انجامید و بعد از مدتی سرگردانی و یاس به دربان گفتند: به آقای ما علی بن موسی الرضاعلیه السلام بگویید: ما از خجالتبه وطن نمیرویم; زیرا تحمل شماتت دشمنان را نداریم . امامعلیه السلام این بار اجازه دادند و آنها به حضور امام مشرف شدند . زبان به شكایت گشودند كه چرا ما را خوار میكنید؟ اگر بعد از این همه سرگردانی اجازه حضور نمیدادید، دیگر برای ما چه باقی میماند؟
امامعلیه السلام فرمود: این آیه را بخوانید « مآ اصابكم من مصیبهٔ فبما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر»; هر مصیبتی به شما میرسد، به واسطه كارهایی است كه كردهاید; با این كه خداوند بسیاری از آنها را میبخشد . (۲۳) در این عمل، از اجداد طاهرینم پیروی كردم .پرسیدند: برای چه سرزنش و عتاب شدیم؟ امامعلیه السلام پاسخ داد: چون ادعا میكنید كه شیعیان علیعلیه السلام هستیم . وای بر شما! شیعیان آن آقا، حسن و حسین و اباذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابیبكرند . كسانی كه كوچكترین مخالفتی نسبتبه دستورات علیعلیه السلام نكردند و مرتكب یك كار كه او نهی كرده بود، نشدند . اما شما میگویید كه ما شیعیان علی هستیم و در بیشتر كارها مخالف او هستید و نسبتبه بسیاری از واجبات كوتاهی میكنید . حقوق برادران را سبك میشمارید . در جایی كه نباید تقیه كنید، تقیه مینمایید و آنجا كه باید تقیه كنید، نمیكنید . اگر بگویید كه دوستان و محبین آن آقاییم و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستیم، این سخن را رد نمیكنیم . اما مقامی بس ارجمند را ادعا كردید . . . . سپس آنان عذر آورده و استغفار كردند و مورد محبت امامعلیه السلام واقع شدند و امامعلیه السلام به آنان هدایایی بخشید . (۲۴)
محمد بن مسلم (راوی و صحابی بزرگ امام باقرعلیه السلام و امام صادقعلیه السلام) میگوید: روزی حضور امام باقرعلیه السلام رسیده و اشك ریختم . سلام كرده و دست ایشان را بوسیدم . فرمود: چرا گریه میكنی؟ گفتم: فدایتشوم، به خاطر این كه از خدمتشما دورم و در فاصله بسیار زیادی واقع شدهام و اكنون هم نمیتوانم زیاد بمانم و شما را ببینم .
امامعلیه السلام فرمود: اما این كه نمیتوانی زیاد بمانی، خداوند دوستان ما را چنین قرار داده و بلا را نسبتبه ایشان سریع كرده و اما دوری و غربت كه گفتی، باید راجع به این موضوع به ابی عبدالله الحسینعلیه السلام تاسی بجویی كه دور از ما و در عراق دفن شده است . این كه گفتی، فاصله بین تو و ما زیاد است، همانا مؤمن در دنیا و میان این مردم كج رفتار، غریب است، تا زمانی كه به سوی رحمتخدا برود و این كه میگویی ما را دوست داری و میخواهی پیوسته ما را ببینی، خداوند از قلبها آگاه است و بر این ولایت و محبت تو را پاداش خواهد داد . (۲۵)
احمد بن محمد خالد كه محضر امام عسگریعلیه السلام را درك نموده، میگوید: من در ری مقیم شدم و مهمان ابوالحسن مازرانی كه منشی كوتكین (حاكم ری) بود، گردیدم . این دوستی بر قرار بود تا این كه او به خاطر پارهای از كارها از من غفلت كرد و از من مطالبه مالیات نمود; آن هم در روزهایی كه در سختی و اضطراب بودم در این هنگام، پیر مردی عفیف كه در اثر كتك مامورین دولت از او خون زیادی رفته بود، به نزدمان آمده و گفت: دوستی ائمه طاهرینعلیهم السلام بین من و تو رابطه ایجاد نموده به خاطر خشنودی خدا كمك كن!
پرسیدم: مشكل تو چیست؟ گفت: مرا متهم نمودهاند كه علیه كوتكین، به سلطان نامه نوشتهام . به همین دلیل جان و مال مرا مباح دانستهاند . من به پیرمرد وعده اصلاح كارش را دادم . وقتی او رفت، با خود گفتم: اگر نزد منشی كوتكین بروم و حاجت هر دو نفرمان را بگویم، بر آورده نخواهد شد و اگر حاجت او را بگویم، حاجتخودم برآورده نمیشود . متحیر مانده بودم كه كدام نیاز را مطرح كنم، در این هنگام، ناگهان به حدیثی برخوردم كه امام صادقعلیه السلام فرموده بود: هر كس قصد خود را برای اجتبرادر مؤمن خالص كند، خداوند اصلاح كارش را به دست او مقرر میكند و حاجتخودش را هم برآورده خواهد كرد . زود برخاستم و به در خانه ابوالحسن مازرانی رفتم . بعد از اندكی ممانعت از برخی دربانان و موافقتبرخی دیگر، همه اجازه دادند . وقتی داخل شدم، دیدم ابوالحسن (منشی كوتكین) به مسند تكیه نموده و چوبی در دست دارد . سلام كردم، جواب داد و اشاره كرد كه بنشین . همان موقع خداوند این آیه را بر زبانم جاری ساخت «و ابتغ فیما آتیك الله الدار الآخرهٔ»; به خاطر آن چه خدا به تو داده، آخرت را انتخاب كن و نصیب خودت را از دنیا فراموش مكن و نیكی كن، چنان كه خداوند به تو نیكی نموده، و فساد در زمین را طلب ننما، همانا خداوند فساد كنندگان را دوست نمیدارد . (۲۶)
ابوالحسن گفت: خداوند تو را گرامی بدارد . این آیات كه خواندی مقدمه ترغیب به كار خیر است، پس آن را ذكر كن . من به آرامی گفتم: در حق فلانی چنین و چنان گفتهاند . پرسید: آیا او از شیعیان است كه او را میشناسی؟ گفتم: آری، سپس از تخت فرود آمده، به غلامش گفت: آن دفتر را بیاورید . بعد از آن، دستور داد كه مالها را به پیر مرد مزبور برگردانند و خلعت و اشتری به او بخشید و با كمال احترام به خانوادهاش برگردانده شد .
ابولحسن مازرانی رو به من نموده و گفت: در نصیحت كوتاهی نكردی و باعثشدی كه این كار ناروای ما، در حق آن مرد، جبران شود . آنگاه بدون آن كه من راجع به خودم خواهش كنم، دستور داد ده هزار درهم به من داده شود . سپس در كاغذ دیگری نوشت ده هزار درهم دیگر به احمد داده شود كه ما را به خیر هدایت كرد .
پینوشتها:
۱) بررسی مساله امامت، آیت الله خرازی .
۲) انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم»; نهجالبلاغه، خطبه ۱۳۶ .
۳) روانشناسی كمال، ص ۴۴ .
۴) همان .
۵) شیعه در اسلام، ص ۱۵۲
۶) انبیاء/۷۳
۷) اصول كافی، ج ۳، ص ۳۶۹ .
۸) شهید مطهری، حماسه حسینی، ج۳، ص ۷۶ .
۹) فاطر/۴۳ .
۱۰) فاطر/۴۵ .
۱۱) نساء/۱۲۳ .
۱۲) بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۹۲ .
۱۳) اصول كافی .
۱۴) نهجالبلاغه، خطبه اول .
۱۵) هود/۴۶ .
۱۶) معانی الاخبار، ص ۱۰۶ .
۱۷) محمدی ری شهری، اهل بیت در قرآن و حدیث، ص ۸۳۸ .
۱۸) همان، ص ۸۳۹ - ۸۴۰ .
۱۹) ابراهیم/۳۶ .
۲۰) همان، اهل بیت در قرآن و حدیث، ص ۸۴۷ .
۲۱) پند تاریخ، ج ۵، ص ۱۱۳ .
۲۲) بحار الانوار، ج ۱۵، جزء اول، ص ۱۴۳ و ۱۴۴ .
۲۳) شوری/۳۰ .
۲۴) بحار الانوار جلد ۱۵، جزء اول، ص ۲۴۴ .
۲۵) پند تاریخ، جلد ۵، ص ۱۱۰- ۱۱۱ .
۲۶) قصص/۷۷ .
۲۷) نمونههایی از تاثیر، ص ۱۲۸- ۱۲۹ .
عزیز الله حیدری
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست