جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
مدارکی دال بر تدوین زود هنگام قرآن
در مقاله حاضر سه دلیل تاریخی ارائه شدهاند که تدوین قرآن در اوان قرن اول هجری را تأیید مینمایند. این سه مدرک عبارتاند از کتیبههای قرآنی بر دیواره قبه الصخرهٔ در بیت المقدس مربوط به دوره خلافت عبدالملک بن مروان (۶۵ - ۸۶ هجری) ؛ نوشتههای قرآنی مربوط به دوره خلافت ولید بن عبدالملک (بیست سال بعد از مورد پیشین)، که بر دیواره مسجد جامع مدینه حک شده بودهاند؛ و نهایتاً اشاراتی که در منابع تاریخی آمده است و حکایت از آن در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم هجری در مدینه، گروه وجود داشتند که تخصص آنها استنساخ قرآن بوده است.
بنابر نظر عموم علمای اهل سنت، قرآن در زمان ابوبکر و عمر، از روی نوشت افزارهای پراکنده جمع آوری شد و، در زمان خلیفه سوم، نهایتاً یک متن «معتبر و رسمی» از قرآن تهیه گردید. اما در دهههای اخیر این اعتقاد به لحاظ تاریخی از طرف مستشرقان زیر سؤال برده شد.
در اوایل قرن بیستم، مستشرقی به نام آلفونس مینگانا (۱) ادعا کرد که قرآن چند دهه دیرتر از آنچه ادعا میشود، یعنی در زمان حکومت عبدالملک بن مران (۶۵ - ۸۶ هجری) تدوین شده است. در سالهای ۱۹۷۰، مستشرق دیگری به نام جان ونزبرو (۲) از این هم فراتر رفت و بر پایه تحلیلهای زبان شناختی مدعی شد که هیچ دلیل و مدرکی دال بر وجود یک متن «معتبر و رسمی» (۳۸۱) از قرآن، تا قبل از پایان قرن هشتم میلادی (اواخر قرن دوم هجری) وجود ندارد.
ونزبرو از یک سو به بررسی خود قرآن میپردازد و طبیعت آن را نمایانگر تحولی سازمند (۳) در آن میداند و توضیح میدهد که این متن از نقلهایی کاملاً مستقل فراهم آمده است که هر یک تحولی دراز آهنگ را از سرگذراندهاند تا در نهایت با بهرهگیری از معدودی ساختارها و شیوه بلاغی (۴) به صورت یک مجموعه واحد، کنار هم قرار داده شدهاند.
او از دیگر سوی، صحت گزارشهای تاریخی مسلمانان را زیر سؤال میبرد و تمام آنچه را در روایات اسلامی درباره وحی و زندگی پیامبر اکرم (ص) آمده است، صرفاً گزارشهایی میداند که تنها در منابع متأخر اسلامی، به مانند تفاسیر قرن ۸ و ۹ میلادی، یافت میشوند و بس. بیرون از این مجموعه، شاهدی بر صحت آنها وجود ندارد؛ بدان سان که این مطالب را نمیتوان در منابع تاریخی غیر مسلمانان هم عصر با دوران بعثت و بعد از آن یافت. بر همین اساس، او نتیجه میگیرد مراحلی را که قرآن طی کرده است با به صورت یک متن «معتبر و رسمی» درآمده و نیز نقشی که در پیدایش و تکامل جامعه اسلامی داشته است، دقیقاً مشابه روندی بوده است که کتاب مقدس یهودیان از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده است.
ونزبرو، در تأیید دیدگاههای خود از استنتاجهای مستشرق دیگری به نام یوزف شاخت (۵) نیز بهره میگیرد. شاخت در تحقیقات خود میکوشد تا نشان دهد قرآن تا پیش از قرن ۹ میلادی به عنوان منبعی برای استخراج قوانین و احکام مورد استفاده نبوده است. ونزبرو این امر را حاکی از آن میگیرد که تا این تاریخ متن معینی از قرآن به عنوان یک «متن رسمی و معتبر» تدوین نشده بوده و جامعه با آن آشنایی و انس نداشته تا از آن در قانون گذاری بهرهگیرد (ص ۲).
با این همه، تحقیقات ونزبرو به لحاظ ارائه تحلیلهای زبان شناختی از متن قرآن بسیار ارزشمند میباشند. اگر چه، چنین تحلیلهایی از قرآن بیسابقه نیستند، اما کار او به لحاظ دقت و نکته سنجی و بررسی همه جانبه از القائات و معانی ضمن متن قرآن، ممتاز میباشند. این اثر تاریخ شناسان تاریخ صدر اسلام را به چالش فرا میخواند تا ملاحظات مفید و غیر قابل انکار او را با شواهد تاریخیای از نظر دور داشته، درآمیزند و این دوره را از نوبازسازی کنند.
در این بررسی باید توجه داشت که تحلیلهای تاریخی او، به طور کلی تحت تأثیر این پیش فرض است که تاریخچه تدوین کتاب مقدس بر تاریخ اسلام، قابل تعمیم است.
آنچه هماوردی با آن بسی دشوارتر خواهد بود، نتیجهای است که بدان تصریح نکرده، اما از سخنان او به طور ضروری استتناج میشود و آن اینکه تمام گزارشها و روایات مسلمانان درباره تاریخ صدر اسلام، جعلی هوشمندانه است؛ جملی بدان حد مؤثر و آنچنان فراگیر که هیچ ردی از شواهد مستقل بر خلاف آن، باقی نگذاشته است.
موضوع دیگری که از نتایج تحقیقات ونزبرو متأثر میشود، مسئله تاریخ نگارش نسخههای کهن قرآن است. بنابر ادعای او، هیچ یک از این نسخهها نمیتوانند متعلق به دوره امویان و حتی اوایل دوره عباسیان باشند، در این میان نسخههای صنعا بیش از همه درخور بحث است. این نسخه از قرآن که در سالهای ۱۹۷۰ در صنعای یمن، پیدا شده، متعلق به اوایل هشتم میلادی دانسته شده است. در حالی که بنابر نظر ونزبرو، این تاریخ پذیرفتنی نیست و تاریخ صحیح سالها بعدتر است.
مقاله حاضر میکوشد تا شواهدی تاریخی ارائه کند که ونزبرو به آنها توجه نکرده و با برداشتهای تاریخی او، در تعارض میباشند.
۱) کتیبه قبهٔ الصخره
یکی از مهمترین شواهدی که میتوان وضعیت قرآن را در قرن اول هجری، بنمایاند، دو کتیبه بلندی است که دور تا دور ساختمان هشت ضلعی قبه الضحره را از خارج و داخل پوشانده است. این کتیبهها که در زمان عبدالملک بوجود آمدهاند، در حال حاضر، جز با تغییر اندکی در نام خلیفه، (مأمون به جای عبدالملک) همچنان دست نخورده باقی ماندهاند. متن اصلی کتیبه ترکیبی است از شهادتین همراه با فرازهایی از آیات مختلف: ادغامی از آیه اول سوره ۶۴ و آیه دوم سوره ۵۷، آیه ۵۶ سوره ۳۳ به طور کامل، آیه ۱۷۱ و ۱۷۲ سوره چهارم به طور کامل، آیات ۳۳ تا ۳۶ سوره ۱۹ با اندک تغییراتی در ضمائر و حرف عطف و آیه ۱۸ و ۱۹ سوره سوم به طور کامل.
متن با شهادت به وحدانیت خداوند و قدرت کامل او آغاز میشود و با شهادت به پیامبری حضرت محمد (ص) و معرفی او به عنوان بندهای از بندگان خدا ادامه مییابد.
تنبه بر این که مسیح هم پیامبری بود همچون پیامبر خاتم، هدف اساسی این کتیبه را که هماوردی با عقیده مسیحیان در مهمترین شهر زیارتی ایشان بوده، مینمایاند. نوشته با یادآوری قیامت پایان میپذیرد.
این قرآن نوشت، از آن رو که با متن کنونی آیات مختلف قرآن، تطبیق میکند، حکایت از تدوین متن «معتبر و رسمی» قرآن دارد. اما تفاوتهای آن نیازمند توضیح میباشند.
نویسنده مقاله در بیان این تفاوتها که در تغییر ضمائر و حذف عطف صورت گرفته، به شیوه متداولی که در جامعه اسلامی وجود داشته اشاره میکند و آن، استفاده خلاق از آیات قرآنی با اعمال تغییرات اندک در آن بوده تا عباراتی کامل و با معنی پدید آورد که در موقعیتهای مختلف نظیر خطبهها استفاده میشده است. نویسنده دو نمونه از این دست گزارشهای تاریخی را ارائه میدهد.
در مقابل این توجیه، او حتی این احتمال را که چه بسا، قرآن در همان دوره، تدوین شده باشد رد میکند و اظهار میدارد که سخت است بپذیریم قرآن در زمان عبدالملک تدوین شده باشد، اما از روال و چگونگی آیات در این کتیبه که در همان دوره تنظیم شده، متأثر نشده باشد. همچنان که بعید مینماید که بپذیریم مجموع عبارت ادغام شده از آیه ۱ سوره ۶۴ و آیه ۲ سوره ۵۷ که در این کتیبه دوبار هم تکرار شده، در واقع یک عبارت بوده، که به هنگام تدوین، از هم جدا شده و در دو قسمت مختلف قرآن نهاده شده است.
در کنار این کتیبه، سکههای ضرب شده همین دوران هم، تا آخر دوره امویان، در جریان بودهاند، میتوانند مورد استناد قرار گیرند. بر این سکهها، شهادت به یگانگی خداوند، سوره توحید بدون بسمله و قل، و بخشی از آیه ۳۳ سوره توبه با تغییراتی جزئی، ضرب شده است.
۲) کتیبههای مسجد النبی
اما ارزشمندتر از اینها، نمونهای که میتواند، قالب کلامی (۶) قرآن را نشان دهد، قرآن نوشتههایی است که بر دیوار قبله در مسجد النبی حکاکی شده بوده است.
این نوشتهها مدتهاست از بین رفتهاند، اما چندین گزارش تاریخی از منابع اسلامی و غیر آن، در اختیار است. این نوشتهها از باب مروان (باب السلام) در دیوار غربی شروع میشده و دور تا دور ضلع جنوبی تا ضلع قبله، و از آنجا تا ضلع جنوب شرقی یعنی باب علی (ع) و باب جبرئیل امتداد داشته است. این کتیبه با سوره حمد شروع میشده که پس از آن از سوره شمس تا آخر قرآن (سور ۹۱ تا ۱۱۴) را به طور کامل با همین ترتیب فعلی قرآن، گزارش میکرده است.
تاریخ آن به زمان بازسازی مسجد در دوره حکومت پسر عبدالملک یعنی ولید (۸۶ - ۹۶ هجری) بر میگردد که بین سالهای ۸۸ تا ۹۱ توسط شهردار او در مدینه، عمر بن عبدالعزیز، صورت گرفته است. این قرآن نوشتهها از آن جهت مهم هستند که نشان میدهند ترتیب سورههای ۹۱ تا ۱۱۴ تا زمان تهیه آن در سال ۹۱، در متن قرآن معین شده بوده است؛ همچنان که ردیف شدن سورههای کوتاه را میتوان حاکی از آن گرفت که به طور کلی مرتب کردن تمام قرآن به ترتیب طول سورهها، تا این زمان، کامل شده بوده است.
نویسنده، به طور ضمنی مستند دیگر ونزبرو را نیز رد میکند و آن اینکه او عدم استفاده از قرآن را تا پیش از قرن ۹ میلادی برای استخراج احکام فقهی، دلیلی عدم الفت جامعه با این متن و، در نتیجه، جمع آوری دیر هنگام قرآن دانسته بود. نویسنده تصریح میکند.
شواهد کافی در دست است که نشان میدهد در دوره امویان، جامعه به طور کامل و کافی با قرآن آشنا بوده که بتواند در مباحث سیاسی به منظور اثبات مشروعیت سیاسی و همچنین برای تبلیغات مذهبی از قرآن بهره گیرد.
۳) استنساخ قرآن
در کنار این قرآن نوشتههای گوناگون، شواهد غیر مستقیم دیگری نیز وجود دارند که بر تدوین متن «معتبر و رسمی» قرآن دلالت دارند. از جمله میتوان به لقبی اشاره کرد که تاریخ نگاران و فراهم آورندگان فرهنگهای انساب بدان اشاره دارند و آن لقب «صاحب المصاحف» است که مؤلف مراد از آن را «استنساخ مصحف قرآن» میداند (ر.ک. ص ۱۱، پاورقی ۵۱) او با بررسی منابع تاریخی، به طور مشخص سه نفر را در مدینه، در ربع آخر قرن اول، مشخص میکند که چنین عنوانی داشتهاند و حرفه آنها استنساخ قرآن بوده است.
همچنان که محلهای در مدینه، به همین گروه اختصاص داشته است که در آن قرآن استنساخ و معامله میشده است. وجود چنین متخصصانی در جامعه مدینه، حکایت از آن دارد که در آن سالهای اولیه، نه تنها متن معتبر و رسمی قرآن تدوین شده، بلکه این متن کاملاً در جامعه جا افتاده و تقاضاهای فراوانی برای آن، به منظور استفادههای عمومی در مساجد و مدارس وخصوصی، توسط متمکنان و مؤمنان بوده است. مهم آن است که نمیتوان احتمال جعلی بودن این مطلب را پذیرفت، چرا که این حقائق بر گرفته از جزئیات بسیار پراکنده و مطالب جانبی گزارشها هستند و آنقدر جزئی و بیاهمیت بودهاند که نمیتوانند بخشی از یک جعل آگاهانه بوده باشند.
در کنار این همه، رسم الخطی که در قرآن نوشتهها وجود دارد - به عنوان نمونه، آنچه در قبهٔ الضحرهٔ به کار رفته است - تحول روشنی را در خط عربی، نسبت به نوشتههای پیش از آن دارد که این همه نتیجه به وجود آمدن گروهی حرفهای در استنساخ قرآن است که رسم الخط معینی را با سبک خاصی برای نگارش قرآن پایهگذارده بودند که علاوه بر شیوهای خاص در نوشتن حروف، از آرایههایی برای تفکیک تقسیمات متن، استفاده میکردهاند.
سرانجام باید نتیجه گرفت که شواهد متعدد و مختلف، قول مسلمانان را مبنی بر تدوین متن معتبر و رسمی قرآن در دوره حکومت خلیفه سوم، تأیید میکنند.
(۱)
.۲۹۳-۲۹۶ .pp (۱۹۷۹) in his review of Quranic Studies in JSS ,Juynboll .G.H.A .
ینبل در این نقد و معرفی خود بر کتاب مطالعات قرآنی این عجز را به نحو کامل بیان میکند: «آنچه پذیرفتن نظریه ونزبرو را این چنین دشوار میسازد، تفاوت روشن در سبک و محتوای سور مکی از مدنی است» (ص ۲۹۴). فضل الرحمان نیز در فصل دوازدهم همین کتاب و نیز در صفحه xvi از مقدمه کتابش، مضامین اصلی قرآن، سخنی مشابه درباره ضرورت ترتیب تاریخی (آیات و سور) به دلیل نظریه نسخ میگوید. وی نسخ را نه به معنای الغای فقهی و حقوقی، بلکه مساوی با حذف خود آیه میداند و به هیچ روی دو نظریه رقیب، یعنی نظریه برتن (اشاره به عادات و اعمال یهودی جایگزین شده)، و نظریه ونزبرو (اشاره به لغو رخصت گذشته) را مورد توجه قرار نمیدهد. هر یک از این دو راه حل رقیب آن «ضرورت» ترتیب تاریخی را رفع میکنند.
(۲)
Alphonse Mingana .
(۳)
canonical .
(۴)
organic .
(۵)
organic .
(۶)
rhetorical conventions .
(۷)
Joseph Schacht .
استل ولان
.۲۹۳-۲۹۶ .pp (۱۹۷۹) in his review of Quranic Studies in JSS ,Juynboll .G.H.A .
ینبل در این نقد و معرفی خود بر کتاب مطالعات قرآنی این عجز را به نحو کامل بیان میکند: «آنچه پذیرفتن نظریه ونزبرو را این چنین دشوار میسازد، تفاوت روشن در سبک و محتوای سور مکی از مدنی است» (ص ۲۹۴). فضل الرحمان نیز در فصل دوازدهم همین کتاب و نیز در صفحه xvi از مقدمه کتابش، مضامین اصلی قرآن، سخنی مشابه درباره ضرورت ترتیب تاریخی (آیات و سور) به دلیل نظریه نسخ میگوید. وی نسخ را نه به معنای الغای فقهی و حقوقی، بلکه مساوی با حذف خود آیه میداند و به هیچ روی دو نظریه رقیب، یعنی نظریه برتن (اشاره به عادات و اعمال یهودی جایگزین شده)، و نظریه ونزبرو (اشاره به لغو رخصت گذشته) را مورد توجه قرار نمیدهد. هر یک از این دو راه حل رقیب آن «ضرورت» ترتیب تاریخی را رفع میکنند.
(۲)
Alphonse Mingana .
(۳)
canonical .
(۴)
organic .
(۵)
organic .
(۶)
rhetorical conventions .
(۷)
Joseph Schacht .
استل ولان
منبع : بلاغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست