چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
پایان عصر یخبندان جنبش دانشجویی

زمانی كه حركتهای دانشجویی در دانشگاه به وجود آمد و جنبش دانشجویی حضور فعال و آگاه خود را در صحنه تحولات سیاسی كشور نشان داد، جامعه سیاسی ایران حاكمیت دیكتاتوری شبهمدرن پهلوی را كه پس از شكست مشروطه بر سر كار آمده بود، تجربه میكرد و در وضعیتی نابسامان بود. در این روزگار بود كه فضای دانشگاه آرامآرام به سمت تحركات سیاسی پیش میرفت و جامعه ایرانی با پدیده نوینی به نام جنبش دانشجویی در عرصه سیاست روبهرو شد.
دانشجویان در فاصله سالهای۱۳۳-۱۳۲۰ و بعد از آن تا سال ۱۳۵۷، سال پیروزی انقلاب اسلامی، واكنشهای مختلفی نسبت به رویدادهای كشور نشان دادند. سال تحصیلی ۵۷-۵۶ برای دانشجویان سال تحركات ویژه بود.
در این ایام جریانات سیاسی هم به فعالیتهای تغییرطلبانه میپرداختند، اما نكتهای كه تفاوت بزرگ و اساسی جنبشهای دانشجویی با سایر جریانات سیاسی در آن نهفته است <آرمانگرایی و عدم سازشپذیری > آن است.
پس از پیروزی انقلاب فعالیتهای دانشجویان به سمت تثبیت نظام سوق یافت و در دهه ۶۰ هر تحول كلانی در عرصه سیاست، رگههایی از خود در درون دانشگاه داشت. دهه ۶۰ دورانی بود كه جنبش دانشجویی، بازوی حكومت به حساب میآمد و رسالت خود را نه نقد حكومت، بلكه حمایت از آن میدانست.
اوج قدرتنمایی دانشجویان و غایت فعالیتهای سیاسی آنها از آبان ۵۸ تا خرداد ۱۳۶۸ بود. این ۱۰ سال سپری شد و بعد از آن دانشگاه تا مدتها به سمت انفعال گروید اما در جریان انتخابات ریاستجمهوری در دوم خرداد ۷۶ بار دیگر جنبش دانشجویی وارد عرصه سیاست شد. در این سالها جریانات دانشجویی حول ۳ تشكیلات ویژه در فضای سیاسی به فعالیت پرداختند كه عبارت بودند از: دفتر تحكیم وحدت كه از گردهمایی انجمنهای اسلامی دانشگاههای كشور در سال ۵۹ شكل گرفته بود، جامعه اسلامی دانشجویان كه در مقابل تحكیم وحدت شكل گرفت و بسیج دانشجویی كه به سبب ماهیت غیررادیكالش نتوانست در قد و قواره تحكیم وحدت و جامعه اسلامی دانشجویان تاثیرگذار در معادلات سیاسی دانشگاه باشد.
رقابتهای این ۳ جریان در دل دانشگاه باعث پویایی فضای سیاسی دانشگاه گردید و همچنین منجر به بروز تشنجات عدیدهای در دانشگاه نیز شد. جدای از ماهیت این اتفاقات، با بازخوانی پرونده جنبش دانشجویی میتوان آنها را از منظری دیگر بررسی كرد و موانع و آفاتی كه این رویدادها را سبب شد مورد ارزیابی قرار داد.از سال ۷۶ تا ۷۹ اتفاقاتی افتاد كه جنبش دانشجویی را دچار سرخوردگی و یاس كرد و به نوعی گرمای پیكره دانشگاه به سردی گرایید. سرمایی كه روزبهروز افزایش پیدا كرد.
سكوت دولت خاتمی در برابر حادثههایی كه در دانشگاه روی میداد و از آن بدتر رفتار وزارت علوم، سرمای حاكم بر دانشگاه را دوچندان كرد. مجلس ششم نیز كه دانشجویان در آن سهم كوچكی داشتند نتوانست مطالبات جامعه دانشجویی را پاسخ دهد و حضور ۵ دانشجوی اصلاحطلب در مجلس تنها بر معضلات آنها افزود، چرا كه اولا افكار آرمانی دانشجویی در فضای سنگین واقعگرایی مجلس نتیجهبخش نبود و سبب شد كه آنها نیز تن به واقعیات حكومت و قدرت بدهند و دوم عدم وفاداری آنها به تشكیلاتی كه از آن برخاسته بودند خود بر عمق جراحات وارده بر جنبش دانشجویی افزود.
از سال ۸۰ كه دولت خاتمی با تركیبی جدید بر سر كار آمد، دیگر دولت و دانشجویان با هم تعامل جدی و موثری نداشتند و ۱۶ آذر ۸۰ آغاز جدایی دانشجویان از دولت اصلاحات بود. دانشجویانی كه تا دیروز دلبسته خاتمی بودند، افق دیدشان تغییر كرد و به سمت انفعال گروید و این انفعال، آغاز انشعاب فكری در دفتر جنبش بود.
عدهای معتقد بودند كه عبور از خاتمی و جدایی از جریانات اصلاحطلبی به صلاح نیست و باید حمایت از دولت را ادامه داد و در مقابل، جریان دیگر با محور قراردادن شعار عبور از خاتمیدر پی جدایی كامل از جبهه دوم خرداد بود. منازعات درون جنبش دانشجویی و رفتار نامناسب دولت باعث شد ارتباط بین دولت و دانشگاه به حداقل برسد.
واضح است كه در چنین شرایطی هركدام از طرفین راه و مسیر خود را میرود. در حقیقت دانشگاهیان رفتار دولت را به ریشخند حاكمیت بر رعیت تشبیه میكردند و به جای آنكه در این ایام از دانشگاه دلجویی شود و از آنها عذرخواهی شود، حوادثی كه در دانشگاه روی میداد را به رفتارهای متعصبانه نسبت میدادند و آرمانگرایی دانشجویان را رادیكالیسم كور میخواندند. نگاه صرفا ابزاری به جنبش، دانشجویان را دچار بحران روحی و بیاعتمادی مطلق به مدعیان اصلاح نظام كرد.
اعتراضات گسترده اما نامنسجم در دانشگاهها شكل گرفت ولی نه تنها به نتیجه نرسید بلكه جامعه را به عنوان ناظر بیرونی نگرانتر میكرد. اصلاحطلبان كه در طول ۸ سال گذشته نان دانشگاه را خورده و فربه شده بودند گمان میكردند كه اصلاحات محصول عقل و تدبیر جمعی ایشان است و نهاد دانشگاه جز رادیكالیسم كور یا خام و غیرمعقول چیزی نیست.
كمكم راه دانشجویان منتهی به لبه پرتگاهی شد كه میشد با تلنگری آن را از هستی ساقط كرد. در این شرایط كه دانشجو با مناسبات قدرت خود را بیگانه میداند و صاحبان قدرت نیز به درك صحیح و شایستهای از جنبش دانشجویی دست نیافتهاند نمیتوان منتظر تحول خارقالعادهای در دانشگاه بود. واقعیت این است كه كسانی كه در حریم قدرت قرار دارند قدرت درك خواستهها و مطالبات دانشجویان را ندارند.
دولت اصلاحات رفت و دولت نهم با دیدگاه كاملا متفاوت قدرت را به دست گرفت. جدا از ناملایمتیهای انتخابات ۸۴ كه مجال بحث هم در مورد آن نیست، اوضاع سیاسی كشور تغییر كرد. ركود سیاسی كه به تعبیر برخی از فعالان دانشجویی ناشی از خستگی دانشگاه از ۸ سال فعالیت بینتیجه بود، پیكره جنبش دانشجویی را فرا گرفت. سخنان رادیكال علیه فعالیتهای سیاسی در دانشگاه آغاز شد.
مسوولان جدید، نگرشی دیگر به دانشگاه داشتند.نگرش اصلاحطلبان به دانشگاه نگرشی بود كه میخواست انگشت بر نقاط حساس و محرك دانشجویان بگذارد و آنها را وادار به رفتار احساساتی كند و در این مسیر بهره خویش را بردارد و دولت فعلی با نگرش خنثی نگهداشتن دانشجو وارد كارزار قدرت شد. ادبیات مسوولان جدید كاملا متفاوت بود.
بیان عباراتی نظیر بستههای آموزشی برای تشكلهای دانشجویی، ضرورت شنیده شدن صدایی واحد از دانشگاهها و دانشگاه، باشگاه سیاسی نیست... نشانگر آن است كه دانشگاه را باید در چارچوب تعریفشدهای هدایت كرد و نباید آزادی عمل را به دانشجویان سپرد.
در این شرایط دانشجویان گمان میكنند این تحركات تازه، در حقیقت برنامهای از پیش تدارك دیده شده برای به سكوت واداشتن جنبش دانشجویی است. در این سیاست هدف نهایی در اختیار گرفتن جنبش و ایجاد دانشگاهی فاقد توان نقد است.
بیم آن میرود كه دستاوردهای جنبش دانشجویی در كسب استقلال كه مدت زمان طولانی و با فراز و نشیبهای زیاد به دست آمده یكسره به هدر رود. این برنامهها به علاوهموارد دیگری چون اعمال سیاستهای كنترلی، حتی در برخورد با اردوهای دانشجویی، جنبش دانشجویی را وارد عصری جدید از دوران حیات سیاسیاش كرده است كه از آن جز عصر یخبندان دانشگاه نمیتوان تعبیر كرد. در واقع دانشگاه وارد عصر یخبندان خود گردید .
در شرایطی كه دانشجویان فعال سیاسی ایران روزبهروز حلقه محاصره را تنگتر میبینند، چه تصویری را میتوان برای جنبش دانشجویی ایران پیشبینی كرد. رئیس دولت نهم در برنامهای تلویزیونی گفت: <دانشگاهی كه از فعالیت سیاسی خالی باشد، از ماموریت خود دور افتاده است... دانشگاه باید سوال كند كه آقای مدیر چرا در فضای عمومی كشور بیاعتمادی است... این میشود كار سیاسی پایهای.> ولی در یك سال اخیر، شواهد از بیخطر نبودن انتقاد از مدیران دولتی حكایت دارد كه آقای احمدینژاد وعدهاش را داده بود.
در حوزهدانشگاه دانشجویانی كه به <ماموریت> موردنظر احمدینژاد پرداختهاند، با سرنوشت خوشی روبهرو نشدهاند. آمارهای غیر رسمی حاكی از بازداشت و محاكمهجمع زیادی از فعالان سیاسی دانشگاهها دارد.
آمارهایی كه توسط فعالان دانشجویی تا امروز تهیه شده نشان میدهد كه با روی كار آمدن دولت نهم، وضعیت برخورد با جنبش دانشجویی حالت شدیدتری به خود گرفته است. تعداد بازجوییها توسط نهادهای امنیتی، احضار فعالان جنبش به دادگاههای عمومی و انقلاب، محاكمات انجام شده توسط دادگاههای عمومی و انقلاب و صدور احكام علیه آنان افزایش یافته و در دانشگاهها نیز، دانشجویان با احضار به كمیتههای انضباطی و صدور احكام توسط آن كمیتهها با برخورد قهرآمیز مواجه شدهاند.
نهادهای دانشجویی تعطیل شده (۲۲ مورد)، نشریات دانشجویی توقیف شده (۳۹ مورد)، جلوگیری از برگزاری مراسم (۲۸ مورد) از آمارهای موجود در این رابطه است. این رفتارها چه در شان دانشجو باشد یا نباشد رخ میدهد و آسیب آن نه متوجه هیچ جریان سیاسی، كه تنها متوجه خود دانشجو است.
متاسفانه نه در زمانی كه مدعیان حمایت از آزادی سیاسی دانشگاه در قدرت بودند و نه در زمان فعلی كه اساسا همهگونه فعالیت سیاسی را نفی میكنند جامعه دانشجویی روز خوشی را به خود ندید. رهایی از وضع موجود آسیبشناسی جنبش دانشجویی را میطلبد. باید منصفانه به تحلیل و ارزیابی حوادث و آنچه بر سر جنبش دانشجویی رفته است پرداخت.
نباید اشتباهات گذشته تكرار شود و در واقع نباید گرفتار اوهام شد. البته این بدینمعنا نیست كه آرمانها را به فراموشی سپرد. اساسا حیات جنبش دانشجویی در گرو آرمانهایی است كه به آن پایبند است اما اینكه بخواهند ره چندین ساله را یك شبه بروند، قطعا شكست نتیجهاش خواهد بود. رفتاری كه در دوران اصلاحات از جنبش دیده شد و نتیجهاش بهرهبرداری دولتمردان و آسیب دیدن جدی دانشجویان بود.
عصر یخبندان جنبش دانشجویی تنها با حرارت انسجام و بازگشت به آرمانهای اصیل جنبش پایان خواهد یافت و در این مسیر پرهیز از افراط و تفریطها امری لازم و ضرورتی اجتنابناپذیر است. امروز شاهدیم كه دانشگاه از خواب ناشی از خستگی هشت سال فعالیت سیاسی بیدار شده است و این شاید آغازی باشد بر پایان عصر یخبندان جنبش دانشجویی.
محمد مهدی مازنی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست