پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شاه‌کلید - THE SKELETON KEY


شاه‌کلید - THE SKELETON KEY
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دانیل بابکر، مایکل شامبرگ، استیسی شر و ایئن سافتلی
کارگردان : سافتلی
فیلمنامه‌نویس : ارن کروگر
فیلمبردار : دانیل میندل
آهنگساز(موسیقی متن) : اد شیرمر
هنرپیشگان : کیت هادسن، جینا رولندز، جان هرت، پیتر سارسگارد، جوی برایانت و ماکسین بارنت
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه


̎وایولت دورو̎ (رولندز)، ̎کارولاین̎ (هادسن) را که در یک خانهٔ سالمندان کار می‌کند، استخدام می‌کند تا از شوهرش، ̎بن̎ (هرت) مراقبت کند. ̎بن̎ وضع جسمی خوبی ندارد و چند صباحی از عمرش بیشتر باقی نمانده است. ̎وایولت̎ و ̎بن̎ در خانهٔ اربابی نیمه‌ویرانه‌ای زندگی می‌کنند که چندان فاصله‌ای با نیواورلیانز ندارد و در حالی‌که ̎کارولاین̎ رفته‌رفته در کار خود جا می‌افتد، شروع می‌کند به جست‌وجوی خانه و به سوراخ‌های مختلفش سرک کشیدن. دیری نگذشته که ̎کارولاین̎ به اسناد و شواهدی دست می‌یابد که ثابت می‌کند ̎بن̎ و ̎وایولت̎ عضو یک فرقهٔ شوم ̎هودو̎ هستند.
● نمونه‌ای از فیلم ترسناکی که از خرافه و معتقدان به آن به‌عنوان عامل اصلی ایجاد هراس سود می‌جوید. فیلم در این زمینهٔ پیروی الگوی نمونه‌های کلاسیک این ژانر، مثل من با یک مردهٔ متحرک راه رفتم (ژاک تورنور، ۱۹۴۳) است. اگر فیلم تورنور از مراسم آئینی ̎وودو̎ یا جادوی سیاه (که مطابق روایات فولکلوریک منطقهٔ هائیتی، بومیان با توسل به آن مردگان را به جهان مادی بازمی‌گرداندند)، به‌عنوان درون‌مایه‌ٔ اصلی و عامل پیوند سایر عناصر فیلم سود می‌جست، سافتلی (که کارگردانی فاقد تشخص در عرصهٔ ژانر ترسناک به شمار می‌آید) و دیگر سازندگان فیلم می‌کوشند از مراسم جادوگری موسوم به ̎هودو̎ (که هم‌چنان در مناطقی چون نیواورلیانز معتقدانی دارد)، استفادهٔ مشابهی به عمل آورند. اما میان این دو مفهوم (با وجود شباهت‌های‌شان مثل ریشه داشتن هر دو در تاریخ برده‌داری) باید تفاوتی اساسی قائل شد: در حالی‌که ̎وودو̎ را باید نوعی آئین و سنت تلقی کرد، اما ̎هودو̎ (که در باورهای اخرافی برده‌های سیاه‌پوستی ریشه دارد که در قرون گذشته اعتقادات‌شان را با خود از افریقا به ایالات جنوبی آمریکا آوردند)، بیشتر شیوه‌ای خاص از جادوگری است. بین فیلم و الگوهای کلاسیک آن به لحاظ خاستگاهی که برای عامل وحشتزا قائل می‌شوند هم تفاوت‌هائی وجود دارد. اگر در آمریکای محافظه‌کار دههٔ ۱۹۴۰، گریزی جز قائل شدن خاستگاهی بیرونی برای هیولا/ عامل ترسناک نبود، فیلم سافتلی خاستگاهی دوگانه، هم خارجی (خرافاتی که بردگان از افریقا آورده‌اند) و هم داخلی (مظالم دوران برده‌داری که به نوعی زمینه‌ساز همهٔ این ماجراها شده)، برای آن در نظر می‌گیرد، ولی با این وجود در قیاس با فیلم تورنور که دهه‌ها پیش عامل وحشت را در قلب نهاد خانوادهٔ آمریکائی (اگرچه در سرزمینی بیگانه) تصویر می‌کرد، شاه‌کلید (با توجه به تحولات سالیان اخیر) در رویکردی هم‌چنان محافظه‌کارانه، از تجسم ساختار خانواده و سنت‌های خانوادگی به‌عنوان منشاء اصلی پدیدآورندهٔ شر (حتی با وجود همهٔ وقایعی که در فیلم می‌بینیم)، پرهیز است که به ناگاه از فضای آشنای شهرهای بزرگ وارد دنیای غریب مناطق دورافتادهٔ سازندگان فیلم از لوکیشن‌های ناآشنا و کم‌نظیر این منطقه در تشدید این احساس بیگانگی سهم به‌سزائی دارد). نویسندگان فیلم‌نامه با وفاداری به ساختار معمائی اثر و تأکید بر اهمیت گره‌گشائی نهائی (که برگ برندهٔ فیلم هم هست)، گرچه با افت‌وخیزهائی چند و به قیمت نادیده انگاشتن منطق داستانی بعضی صحنه‌ها، در صحنهٔ پایانی موفق به غافل‌گیر کردن تماشاگر می‌شوند. طرح تقابل هادسن/ رولندز به‌عنوان عامل اصلی پیش‌برد داستان، وجه زنانهٔ فیلم را پررنگ‌تر کرده و آن را در ردهٔ آثار ترسناک‌ دارای گرایش زن ـ آزاد ـ خواه سالیان اخیر جای می‌دهد.