پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
جامعیت وحی محمّدی(صلی الله علیه وآله) به گستره علم آن حضرت

اُوْتِیْتُ جَوامِعَ الْكَلِمِ; به من جوامع دانش (گنجینه های معرفت) داده شد.
قرآن كریم در مورد فضیلت برخی انبیا بر برخی دیگر می فرماید:
«تلكَ الرسلُ فضّلنا بعضَهم علی بعض» (بقره: ۲۵۳); برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم.
و نیز در مورد برتری قرآن كریم بر كتاب های دیگر می فرماید:
«و اَنزلنا اِلیكَ الكتابَ بالحقِّ مُصدقاً لِما بین یَدیهِ من الكتاب و مهیمناً علیهِ» (مائده: ۴۸); و ما این كتاب (قرآن) را بحق به سوی تو فرو فرستادیم، در حالی كه تصدیق كننده كتاب های پیشین و حاكم بر آن هاست.
این كتاب الهی متناسب با ویژگی های امّت آخرالزمان می باشد. قرآن در این زمینه می فرماید:
«و لقد اَنزلنا اِلیكم كتاباً فیه ذكرُكم افلا تعقلونَ» (انبیاء: ۱۰); در حقیقت، ما كتابی به سوی شما نازل كردیم كه شرف شما در آن است. آیا نمی اندیشید؟
گرچه برخی از مفسّران در تفسیر این آیه شریفه بر این باورند كه «فیه ذكركم» یعنی شرف شما در قرآن است اگر به آن عمل كنید، اما چنان كه علّامه طباطبائی نیز معتقد است، خدا در این آیه، بر امّت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) منّت می گذارد و مراد از «ذكركم» بیان لایق حال آن ها و آخرین مرحله از معارف حقیقی متعالی است كه بشر لیاقت درك آن را دارد و آنچه از دین الهی در جامعه امكان اجرا دارد.
بحث تفصیلی از جامعیت قرآن و پرداختن به تمام جوانب، عوامل و ملاك های آن مجال وسیعی را می طلبد. در این مقال پس از بیان آیات مربوط جامعیت قرآن و دسته بندی و ذكر اقوال اندیشمندان اسلامی، نظر مورد قبول و دلایل و تحلیل آن به اختصار، بیان می گردد. تذكر این نكته ضروری است كه علی رغم توجه دانشمندان مسلمان به موضوع جامعیت قرآن از صدر اسلام تاكنون، تمام جوانب این مسأله مورد بحث تفصیلی و دقیق قرار نگرفته و پرونده آن همچنان برای تحقیق باز است. در سال ۱۳۷۸، كتابی به نام جامعیت قرآن از آقای سید محمدعلی ایازی منتشر شده است. هنگام مطالعه معلوم شد تمام محتوای این كتاب همان مطالبی است كه در سال ۱۳۷۶ به نام جامعیت دین، در مجموعه مقالات كنگره مبانی فقهی حضرت امام خمینی(قدس سره) چاپ شده است كه نشان می دهد در نظر نویسنده محترم جامعیت دین همان جامعیت قرآن است. در حالی كه درستی این مطلب متوقف به این است كه ثابت شود: اولاً، تمام دین در قرآن آمده است و تمام محتوای قرآن دین است حال آن كه این دو مبنای مهم نه تنها اثبات نشده، بلكه سخنی از آن به میان نیامده است. در صفحه ۵۷ كتاب سؤال می شود قرآن تا چه حد به مسائل دین پرداخته است؟ و در صفحه ۵۸ آمده است: آیا قرآن ارائه اطلاعاتش اعم از مسائل دینی و غیردینی است؟ این قبیل سؤالات نشان می دهد دین و قرآن مساوی هم نیستند. حال چگونه جامعیت این دو یكی می باشد، توضیح داده نشده است.
● آیات دالّ بر جامعیت قرآن
آیاتی كه در بحث از جامعیت قرآن كریم مورد استناد قرار گرفته، عبارتند از:
آیه اول. «وَ ما مِنْ دَابَّهٔ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِر یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْكِتابِ مِنْ شَیْء» (انعام: ۳۸); و هیچ جنبنده ای در زمین و نه هیچ پرنده ای كه با دو بال خود پرواز می كند، نیست، مگر آن كه آن ها نیز گروه هایی مانند شما هستند. ما هیچ چیز را در كتاب (لوح محفوظ) فرو گذار نكرده ایم.
آیه دوّم. «وَ لا رَطْب وَ لا یابِس إِلاّ فِی كِتاب مُبِین» (انعام: ۵۹); و هیچ تر و خشكی نیست، مگر این كه در كتابی روشن ثبت است.
آیه سوّم. «أَ فَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِی حَكَماً وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً» (انعام: ۱۱۴); پس داوری جز خدا جوییم، با این كه اوست كه این كتاب را به تفصیل به سوی شما نازل كرده است؟
آیه چهارم. «ما كانَ حدیثاً یُفتری و لكن تصدیقَ الّذی بین یدیهِ و تفصیلَ كلِّ شیء و هُدیً و رحمهًٔ لقوم یُؤمنون» (یوسف: ۱۱۱); سخنی نیست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصدیق آنچه (از كتاب هایی) است كه پیش از آن بوده و روشنگر هر چیزی است و برای مردمی كه ایمان می آورند، رهنمود و رحمت است.
آیه پنجم. «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّهٔ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْء وَ هُدیً وَ رَحْمَهًٔ وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ» (نحل: ۸۹); و به یاد آور روزی را كه در هر امّتی گواهی از خودشان برایشان برانگیزیم و تو را هم بر این امّت گواه آوریم، و این كتاب را، كه روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، بر تو اقوال گوناگون درباره جامعیت قرآن
میان مفسّران قرآن اختلاف است كه آیا آیات ۳۸، ۵۹ و ۱۱۴ سوره «انعام» مربوط به قلمرو بیانات قرآن كریم می باشند یا نه. و این اختلاف در مورد آیات ۳۸ و ۵۹ از این جا ناشی می شود كه مراد از «كتاب» در این دو آیه، «قرآن كریم» است یا «لوح محفوظ» و «علم خدا»، كه اگر مراد قرآن كریم باشد، هم مضمون با دو آیه ۱۱۱ سوره «یوسف» و ۸۹ سوره «نحل» خواهند بود.
و اختلاف نظر در مورد آیه ۱۱۴ سوره «انعام» ناشی از این است كه «مفصلاً» را به معنای «روشن و غیر مختلط بودن احكام و معارف» آن بگیریم و یا همانند مرحوم طبرسی به معنای «بیان كننده تمام مایحتاج بشر» بدانیم، كه در این صورت، این آیه نیز هم مضمون با آیات ۸۹ سوره «نحل» و ۱۱۱ سوره «یوسف» می شود.
اما نسبت به آیه ۸۹ سوره «نحل» و آیه ۱۱۱ سوره «یوسف»، اتفاق نظر وجود دارد كه در باب قلمرو بیانات قرآن است.
اندیشمندان اسلامی و مفسّران قرآن كریم برداشت ها و تفاسیر گوناگونی از این آیات دارند كه می توان آن ها را به چند گروه تقسیم كرد:
الف) یك گروه به نحوی اطلاق آیه را قبول دارند. این گروه نظرات گوناگونی ارائه داده اند; از جمله:
ـ ظاهر اطلاق آیات مراد است; یعنی قرآن كریم تمام احكام و معارف و علوم را دربر دارد.
ابن مسعود می گوید: خداوند در قرآن كریم، همه علوم را نازل كرده و هر چیزی را برای ما بیان نموده است; زیرا می فرماید: «نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیانَاً لِكُلِّ شَیء.»(نحل: ۸۹)
محی الدین عربی و ابو حامد غزّالی و جلال الدین سیوطی نیز معتقدند كه قرآن كریم تمام علوم را دربر دارد و علوم اولین و آخرین از آن منشعب می شوند. ابو حامد غزّالی می گوید: تمام علوم در افعال و صفات خداوند داخل بوده، در قرآن شرح ذات و صفات و افعال خداوند آمده است.
ـ قرآن كریم با اشارات بر همه چیز دلالت دارد. مرحوم علّامه طباطبائی معتقد است: قرآن با دلالت لفظی، امور مربوط به هدایت را مطرح می كند; چون كتاب هدایت می باشد و ممكن است با اشارات یا امر دیگری، بر همه چیز دلالت كند.
ـ قرآن كریم با داشتن باطن، كه در روایات متعددی به آن اشاره شده و برخی از آن ها صحیح است، بیانگر همه چیز است و افراد عادی به دلیل تیرگی دل و نداشتن لیاقت لازم، از رسیدن به تمام آن معارف عاجزند و فقط پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)می توانند به تمام آن برسند. آقایان آیهٔ اللّه جوادی آملی، دكتر صادقی و حجج اسلام رجبی و لاریجانی این نظر را پذیرفته اند. برای این نظر، به روایات نیز استشهاد شده است; مانند: «حقیقت قرآن را كسی كه به آن خطاب شده است، می فهمد.»
ـ قرآن به اجمال بیانگر همه چیز است و تفصیلش برعهده پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)می باشد. كسانی همچون شیخ طوسی و زمخشری بر این قول هستند.
ب) گروه دیگری از مفسّران و دانشمندان اسلامی اطلاق آیات را نپذیرفته، و به نحوی آن را قید زده اند. این گروه نیز نظرات گوناگونی دارند:
ـ جامعیت قرآن مربوط به احكام دینی، یعنی حلال و حرام و اوامر و نواهی الهی، است. این دیدگاه به ابن عباس نسبت داده شده است.
ـ جامعیت قرآن در بیان امور مربوط به هدایت می باشد. بیش تر مفسّران و صاحب نظران عصر حاضر و برخی از مفسّران پیشین در باب قلمرو احكام و معارف قرآن، این قول را پذیرفته اند; مانند امین الاسلام در مجمع البیان، فخر رازی در تفسیر كبیر، سید محمود آلوسی در روح المعانی، ابوحیان اندلسی در بحر المحیط، سید قطب در فی ظلال القرآن، محمد عبده در المنار، ابن عاشور محمد بن طاهر در التحریر و التنویر، آیهٔ الله مكارم شیرازی و آیهٔ الله معرفت. این گروه از دانشمندان با توجه به قلمرو دین و هدف از نزول قرآن كریم، كه آن را مربوط به امور هدایتی و دینی می دانند، اطلاق آیات و جامعیت را قید می زنند.
ـ جامعیت قرآن در بیان علوم و معارف مورد نیاز پیامبر و امام(علیه السلام)(نظر مختار): بدون شك، قرآنی كه در دست ماست، با دلالت لفظی، تمام امور دینی وهدایتی را شامل نمی شود، تا چه رسد به این كه همه چیز را در برداشته باشد; مثلاً، در روایات آمده است كه ۱۲۴ هزار پیامبر از سوی خداوند مبعوث شده اند، اما نام و احوال تعداد اندكی از آن ها در قرآن كریم آمده است. قرآن كریم خود بر این مطلب اشاره دارد:
«و رُسلاً قَد قَصصناهم عَلیكَ مِن قبلُ و رُسلاً لم نقصصُهم علیك» (نساء: ۱۶۴); و پیامبرانی كه آن ها را بر تو نقل كرده ایم و پیامبرانی را (نیز برانگیختیم) كه ماجرای آن ها را بر تو حكایت نكرده ایم.
بنابراین، نمی توان پذیرفت كه مراد از «كتاب» و «حدیث» در آیات مورد بحث، همین قرآن كریم با دلالت لفظی باشد و به اطلاق آیه نیز اخذ كرد. پس باید از اطلاق آیات دست برداشت، و یا پذیرفت كه باطن قرآن یا قرآن موجود در لوح محفوظ مراد می باشد، و یا مراد بیان اجمالی یا دلالت غیر لفظی است.
به نظر می رسد باید تا حد امكان، تلاش شود ظاهر آیه حفظ گردد و اطلاق آن تقیید نشود، به ویژه با توجه به دلالت روایات متعدّد ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)بر جامعیت قرآن نسبت به همه چیز، كه برخی قابل اعتمادند، مگر این كه نتوان به هیچ وجه این اطلاق را حفظ كرد و مراد از «حدیث» و «كتاب»، قرآن نازل شده باشد.
بنابراین، برای اتخاذ موضع صحیح در مورد تفسیر آیات مربوط به جامعیت قرآن، مسائل متعددی از جمله مطالب ذیل، باید مورد بحث قرار گیرند: ۱ـ مراد از «حدیث» در آیه ۱۱۱ سوره «یوسف» و «كتاب» در آیه ۸۹ سوره «نحل»، قرآن نازل شده بر پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) است، یا قرآن موجود در لوح محفوظ و یا علم خداوند؟
ـ جامعیت مورد نظر در این آیات كدام است؟
ـ احكام و معارف جامع مورد نظر در این آیات، از ظاهر قرآن قابل استفاده است، یا از باطن آن؟
ـ دلیل وجود بطن برای قرآن كدام است؟
ـ آیا غیر از پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) كسی می تواند به معانی بطنی جامع قرآن نایل شود؟
ما دو مسأله اول را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم كه در ضمن آن، پاسخ سؤالات دیگر نیزروشن می شود.
● مراد از «حدیث» و «كتاب» در آیات مربوط به جامعیت قرآن
چنان كه پیش تر گفته شد، اتفاق نظر هست كه مراد از «كتاب» در دو آیه ۱۱۱ سوره «یوسف» و ۸۹ سوره «نحل» قرآن عربی نازل شده و موجود در دست مسلمانان می باشد. و این اتفاق نظر صحیح است; زیرا در آیه ۱۱۱ سوره «یوسف»، سخن از دروغ نبودن قرآن و تصدیق كتاب های دیگر الهی است كه در آیات متعددی، این دو مطلب در مورد قرآن كریم آمده است. در یك آیه، این دو وصف با هم آمده است، كه می فرماید:
«و ما كانَ هذا القرآنُ اَن یفتری من دونِ اللّه و لكن تصدیقَ الّذی بین یدیهِ و تَفصیل الكتاب لا ریبَ فیهِ من ربِّ العالمینَ.» (یوسف: ۳۷)اما در آیه ۸۹ سوره «نحل» نیز خود آیه دلالت دارد بر این كه مراد از «كتاب»، قرآن نازل شده است، نه آنچه در «امّ الكتاب» یا «لوح محفوظ» می باشد; زیرا می فرماید: «نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ.»
● جامعیت قرآن به گستره علم حضرت(صلی الله علیه وآله)
پس از آن كه ثابت شد مراد از «حدیث» و «كتاب» در آیات مورد بحث، همین قرآن كریم است، حال سؤال این است كه آیا همه چیز در این قرآن، موجود است؟
ظاهر «تَفْصِیلَ كُلِّ شَیء» و «تِبْیانَاً لِكُلِّ شَیء» این است كه قرآن كریم بیان كننده همه چیز است; زیرا «تفصیل» و «تبیان» به معنای «بیان» می باشند. و معنای «كل شیء» هم روشن است. شواهد و دلایلی نیز وجود دارند براین كه نمی توان اطلاق آیات مورد بحث را، به امور معنوی، هدایتی و احكام مقیّد ساخت و این بیان ویژه خود پیامبر است كه قرآن بر او نازل شده و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)نیز می توانند به ایشان برسند. این شواهد و دلایل
دو دسته اند: یكی دلایل و شواهدی كه بیواسطه بر جامعیت قرآن دلالت دارند، و دیگری دلایل و شواهدی كه با ضمیمه امور دیگر، بر این مسأله دلالت می كنند.
الف. شواهد و دلایل نقلی مستقل
سیاق آیه ۸۹ سوره «نحل»: می فرماید: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّهٔ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْء وَ هُدیً وَ رَحْمَهًٔ وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ.»
از این آیه استفاده می شود كه مراد بیان جامع است; چون در آیه شریفه سخن از شهادت پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) به اعمال تمام امت هاست و این شهادت در صورتی ممكن است كه آن حضرت به حقیقت تمام اعمال انسان ها آگاهی كامل داشته باشد و این آگاهی فقط با اتصال به منبع الهی میسّر می شود. این كه قرآن در ادامه می فرماید: «نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیانَاً لِكُلِّ شَیء»، گویی این بخش از آیه دلیل بر توانایی حضرت پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) بر شهادت به اعمال تمام امّت هاست و می خواهد بگوید: به واسطه این كتابی بر كه تو نازل شده و بیان هر چیز است، تو می توانی به حقیقت اعمال و نیت همه انسان ها آگاه شده و روز قیامت شهادت بدهی.
مضمون این آیه شریفه در مورد شهادت حضرت پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) به تمام امت ها، در آیه دیگر نیز آمده است:
«فكیفَ اِذا جئنا مِن كلِّ امّهٔ شهیداً و جئنابِكَ علی هؤلاء شهیداً» (نساء: ۴۱); پس چگونه است حالشان آن گاه كه از هر امّتی گواهی آوریم و تو را بر آنان گواه گیریم؟
در آیه دیگر، علاوه بر شهادت حضرت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بنابه روایاتی كه در تفسیر آن آمده، به شهادت ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)نیز اشاره شده است:
«و كذلكَ جعلناكُم امّهًٔ وسطاً لِتكونوا شهداءَ علی النّاسِ و یكون الرسولُ علیكم شهیداً» (بقره: ۱۴۳); بدین گونه، شما را امّت میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد.
علاوه بر این كه از خود آیه استفاده می شود مراد از «امّت وسط» تمام امّت پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیستند به علت این كه این شهادت نیاز به آگاهی ویژه دارد، روایات نیز دلالت دارند بر این كه مراد از «امّت وسط»، ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) هستند. حضرت امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «امهٔ وسطاً» فرمود: ما امّت وسط و شاهدان خدا بر مردم هستیم.»
این كه در قرآن كریم آمده است:
«فسیریَ اللّهُ عملَكم و رسولُه و المؤمنون»; (توبه: ۱۰۵); به زودی خدا و پیامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگریست.
بر خلاف آنچه گفته شد دلالت ندارند; زیرا: اولاً، در روایت آمده است كه امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
«الْمُؤْمِنُونْ هُمْ الْأَئِمَهٔ.»
ممكن است منظور ایشان بیان مصداق انحصاری برای آیه باشد، نه یكی از مصادیق.
ثانیاً، در این آیه شریفه (توبه: ۱۰۵) سخنی از شهادت به میان نیامده و خطاب به عده خاصی است، و شاید مراد دیدن افعال منافقان و پی بردن به نفاق آن هاست، ولی آیات شهادت، به ویژه آیه ۸۹ سوره «نحل» مربوط به قیامت و اعمال تمام مردم است.
ثالثاً، بر فرض كه برخی از مؤمنان بتوانند در قیامت شهادت بدهند، ولی شهادت آن ها بر برخی اعمال بعضی افراد است، نه تمام اعمال همه انسان ها كه برای ائمّه اطهار(علیهم السلام) از آیات شهادت استفاده می شود.
این شهادت گرچه در قیامت صورت می گیرد، ولی تحمّل آن در دنیاست; زیرا قرآن كریم در حكایت از حضرت عیسی(علیه السلام)می فرماید:
«تا وقتی در میانشان بودم، بر آنان گواه بودم. پس چون روح مرا گرفتی، تو خود بر آنان نگهبان بودی، و تو بر هر چیز گواهی.» (مائده: ۱۱۷)
روایات: روایات متعددی از ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) در مورد قلمرو قرآن كریم و تفسیر آیات مربوط به جامعیت آن در كتب روایی و تفسیری نقل شده كه ۱۹ روایت در تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه ۸۹ سوره «نحل» آمده است كه ۹ تای آن ها در اصول كافی نیز آمده و دست كم پنج تا از آن ها صحیح السند بوده و در مجموع، بر جامعیت قرآن دلالت دارند. این روایات را به سه دسته می توان تقسیم كرد:
دسته اول: روایاتی كه فقط از آن ها استفاده می شود خبر گذشته و آینده، بیان همه چیز و یا خبر آسمان ها و زمین در قرآن كریم وجود دارد، ولی در هیچ كدام به عالمان آن اشاره نشده است. از میان ۱۹ روایت موجود در نورالثقلین، روایت ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۸۷، ۱۹۰ از این قسمند; مثلاً، در روایت ۱۷۶ با سند صحیح از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل شده است:
«خداوند بیان همه چیز را در قرآن نازل كرده است. قسم به خدا، چیزی كه بندگان به آن نیاز دارند، فروگذار نشده است، تا كسی نگوید: "اگر فلان چیز در قرآن نازل می شد"، مگر اینكه خداوند آن را نازل كرده است.»
دسته دوم: روایاتی كه اشاره دارند، همه چیز در كتاب و سنّت آمده است. روایات ۱۷۸ و ۱۸۴ كه هر دو صحیح السندند از این قسم می باشند. در روایت ۱۸۴ راوی می گوید: از امام كاظم(علیه السلام)پرسیدم: آیا واقعاً همه چیز در كتاب و سنّت موجود است، یا مردم چنین می گویند؟
حضرت فرمودند: «بله، همه چیز در كتاب خدا و سنّت پیامبرش هست.»
در بحث آینده خواهد آمد كه از قراین و دلایل نقلی می توان استفاده كرد كه منبع سنّت نیز قرآن است.
دسته سوم: این دسته تعداد بیش تری از روایات را شامل می شود و به نحوی اشاره دارد كه بیان همه چیز در قرآن كریم، به ویژه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)است. روایات ۱۷۲، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۷، ۱۷۹، ۱۸۰، ۱۸۱، ۱۸۲، ۱۸۳، ۱۸۵، ۱۸۶، ۱۸۷، ۱۸۹، از این قسم بوده و روایات ۱۸۲ و ۱۸۳ صحیح السند هستند; مثلاً، در روایت ۱۷۷ آمده است: هر چیزی كه امّت به آن نیاز دارد خداوند در قرآن كریم فرو فرستاده و برای پیامبرش بیان فرموده است.
از این روایت استفاده می شود كه جامعیت قرآن علاوه برنزول، نیاز به بیان هم دارد و این بیان مخصوص پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)است.
از روایت ۱۸۳ استفاده می شود ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) نیز به معنای جامع قرآن آشنا هستند. با سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است:
«خبر گذشته و آینده و تفصیل (وقایع) حال در كتاب خداست و ما آن را می دانیم.عقول مردم به این معارف جامع قرآن نمی رسد.»
و در روایت ۱۸۹ امام صادق(علیه السلام)می فرماید:
«اگر از آنچه در قرآن است، برای شما خبر دهم، تعجب می كنید.»
و در بخشی از روایت طولانی از امام كاظم(علیه السلام) در مورد علم پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)و انبیای الهی و ائمّه(علیهم السلام)كه در اصول كافی و بصائر الدرجات نقل شده، آمده است:
«خدا در كتابش می فرماید: "و اگر قرآنی بود كه كوه ها روان می شد یا زمین بدان قطعه قطعه می گردید یا مردگان به سخن در می آمدند."(رعد: ۳۱) ما وارث آن قرآن هستیم. علاوه بر آنچه خدا برای پیامبران گذشته اجازه فرموده، (علومی كه به آن ها داده است) همه این ها را خدا در قرآن برای ما مقرّر فرموده است. همانا خدا می فرماید: "هیچ نهانی در آسمان ها و زمین نیست، جز این كه در كتابی آشكار است." (نحل: ۷۵) و باز می فرماید: "پس این كتاب را بر بندگان خود، كه آنان را برگزیده بودیم، به میراث دادیم." (فاطر: ۳۲) و ماییم كسانی كه خدای ـ عزّوجلـ انتخابمان كرده و این كتاب را، كه بیان همه چیز در آن است، به ارثمان داده است.»
ب. دلایل و شواهد غیر مستقل
جامعیت علم پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام): شواهد و دلایل نقلی و عقلی متعددی دلالت دارند بر این كه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)از علوم گسترده ای برخوردارند كه شامل تمام ممكنات می شود. از جمله آن دلایل عبارتند از:
الف) دلایل نقلی:
آیه اول: «و ما یَعلمُ تأویلَهُ الاّ اللّهَ و الراسخونَ فِی العلمِ» (آل عمران: ۷); تأویل قرآن را جز خدا و ریشه داران در علم، كسی نمی داند.
مفسّران در مورد مستأنفه یا عاطفه بودن واو در آیه شریفه، اختلاف نظر دارند. به نظر می رسد واو عاطفه است و فقط طبق همین فرض می توان از آیه برای بحث استدلال آورد. «رسوخ» به معنای «ثبات» است و راسخان در علم كسانی هستند كه دانش آن ها ثبات داشته، تزلزل و تبدّل در رأی و علم آن ها مطابق با واقع است و با توجه به این كه الف و لام در «العلم» برای جنس است، اینان در تمام قلمرو علم، ثبات رأی داشته، در هیچ بخش از دانش تزلزل ندارند; یعنی راسخ در مطلق علم هستند.
در روایات متعددی آمده است كه راسخان در علم حضرت پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)هستند; از جمله از برید بن معاویه از صادقین(علیهما السلام)نقل شده كه درباره «و ما یعلم تَأْوِیْلَهُ اِلاّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلَمِ» فرموده اند:
«رسول خدا بالاترین ریشه داران در علم است. خداوند همه آنچه فرستاده از تأویل وتنزیل به او تعلیم داده است. خداوند چیزی را كه علم تأویل آن را به پیامبر نیاموخته باشد، بر وی فرود نیاورده است و همه آن را اوصیای پس از او می دانند.»
و نیز حضرت علی(علیه السلام)فرموده اند: «كجایند كسانی كه پنداشتند آنان ریشه داران در علم هستند نه ما، چه دروغ و ستمی كه بر ما می رانند؟ (زیرا) خداوند ما را بالا برده، آن ها را فرو گذاشته، به ما عطا كرده و آنان را محروم گذاشته، ما را (در حوزه عنایت خود) داخل كرده و آنان را بیرون كرده است.»
آیه دوّم: «یقولُ الذینَ كفروا لَست مرسلاً قُل كفی بِاللّه شهیداً بینی و بینكم و مَن عِندهُ علمُ الكتابِ»;(رعد: ۴۳) و كسانی كه كافر شده اند، می گویند: تو فرستاده نیستی. بگو: كافی است خدا و آن كه نزد او علم كتاب است میان من و شما گواه باشد.
مراد از «كتاب» در این آیه، قرآن است و نیز در روایات متعددی آمده است: مراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» حضرت علی(علیه السلام) می باشد; از جمله در روایت حسن از برید بن معاویه از امام صادق(علیه السلام)در بیان مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ اَمُّ الْكِتابِ» فرموده اند:
«خدا از مَنْ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ ما را قصد كرده و علی پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله)اول ما، افضل ما و بهتر ماست.آیه سوّم: به گواهی آیات قرآن، خداوند پیامبران خویش را به سلاح علم و دانش مجهّز می كرده است; از جمله:
«و علّم آدم الاسماءَ كُلَّها ثُمَّ عرضَهم علیَ الملائكهِٔ فقال اَنبئونی بأسماء هؤلاءِ اِن كُنتم صادقینَ...» (بقره: ۲۱ـ۳۲); و ]خدا[ همه ]معانی [نام ها را به آدم آموخت، پس آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید، از اسامی این ها به من خبر دهید.
در مورد این «اسماء»، كه علم به آن بزرگ ترین موهبت الهی برای حضرت آدم(علیه السلام) و منشأ فضیلت و افتخار او و شایستگی برای مقام «خَلیْفَهُٔ الْلهیِ» شد، مفسّران سخن بسیار گفته اند و پرونده این بحث همچنان گشوده است; چنان كه بسیاری از مفسّران گفته اند: منظور از «اسم» در این جا مسمّی است; یعنی خداوند جمیع علوم مربوط به آنچه در زمین و آسمان است و خواص و منافع آن ها، همه را به حضرت آدم(علیه السلام)تعلیم داد و بدین سان، آدم(علیه السلام)به تمام اسرار عالم آشنا شد. امام صادق(علیه السلام)در مورد اسمائی كه خدا به حضرت آدم(علیه السلام) آموخت، فرموده اند:
«منظور تمام زمین ها، كوه ها، درّه ها و بستر رودخانه است.»
سپس حضرت به فرشی كه زیر پایش گسترده بود، نظر افكند و فرمود:
«حتی این فرش هم از اموری بود كه خدا به آدم تعلیم داد.»
این تعبیر نشان می دهد كه حضرت آدم(علیه السلام) به تمام حقایق عالم آگاه بوده است. علّامه طباطبائی در تفسیر این آیات شریفه، بیان قابل توجهی دارد كه حاصلش چنین است:
اولاً، تعبیری كه در آیه به كار رفته، مشعر بر این است كه «اسماء» یا مسمّاهای اسمائی كه خدا به حضرت آدم(علیه السلام) تعلیم داد، یك سلسله موجودات زنده و صاحب شعور و از نظر پنهان بوده اند. البته آگاهی حضرت آدم(علیه السلام) بر اسماء مثل اطلاع ما از نام های اشیا نبوده است; زیرا در این صورت، فرشتگان هم می دانستند و اطلاع از آن ها فضیلتی به حساب نمی آید، بلكه آن علمی همراه با كشفِ حقیقت آن ها بوده است.
ثانیاً، این اسماء مفهوم عام و گسترده ای دارد كه «كلّها» به آن اشاره می كند.
ثالثاً، ذكر ضمیر جمع مذكر دلیل بر این است كه تمام آن ها دارای حیات و علم بوده اند و در عین حال، تحت حجاب عالم غیب قرار داشتند. بنابراین، نتیجه می گیریم این ها همان چیزی هستند كه در آیه ۲۱ سوره «حجر» آمده اند كه می فرماید:
«و اِن مِن شیء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزِّلَه اِلاّ بقدر معلوم»; خزائن همه چیز نزد ماست و ما جز به مقدار معلومی آن را فرو نمی فرستیم.
از این آیات استفاده می شود كه خداوند تمام حقایق جهان را به حضرت آدم(علیه السلام)تعلیم داد. بنابراین، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)، كه اشرف مخلوقات است و كتابش خاتم كتب الهی می باشد، باید به تمام این حقایق آگاهی كامل داشته باشد. از خود حضرت نقل شده است كه فرمود:
«خداوند بهتر از من و گرامی تر از من، نزد خویش خلق نكرده است.»
در حدیث صحیحی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است:
«خدای متعال چیزی به پیامبران عطا نكرده، مگر آن را به حضرت محمّد داده است.»
در مورد حضرات ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) نیز روایات اشاره دارند كه علم حضرت آدم(علیه السلام) را به ارث برده اند; از جمله فضیل بن یسار از امام صادق(علیه السلام) نقل می كند كه فرمود:
«علمی كه با حضرت آدم پایین آمد، نرفت، بلكه به ما ارث رسید و علی(علیه السلام)عالم این امّت است. عالمی از ما نمی میرد، مگر این كه كسی كه همانند او یا آنچه خدا بخواهد می داند، جانشین او می شود.»
و نیز ۱۸ روایت در بصائر الدرجات آمده به این مضمون كه ائمّه اطهار(علیهم السلام)علم تمام پیامبران و فرشتگان را می دانند; از جمله امام صادق(علیه السلام)فرموده است:
«خداوند دو علم دارد: علمی كه مخفی است و كسی غیر از خودش نمی داند، كه بداء از آن است، و علمی كه به پیامبران و فرشتگان آموخته است، و ما آن را می دانیم.»
و نیز خود پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) فرموده است:
«خداوند علم و فهم مرا به ذریه و اوصیای من داده است.»
آیه چهارم: «آتَیْناهُ حُكْمَاً وَ عِلْمَاً» (یوسف: ۲۲); به او حكم و علم دادیم.
با توجه به بیان فضل خداوند برای پیامبر خود و برتری او نسبت به دیگران و نكره بودن حكم و علم در آیه، كه دلالت بر بزرگی آن دو دارد، گستردگی دانش پیامبر استفاده می شود.
شبیه این تعبیر در مورد چندین پیامبر در آیات دیگر آمده است; از جمله: قصص: ۱۴ در مورد حضرت موسی(علیه السلام) و انبیاء: ۷۹ در مورد حضرت داود و سلیمان(علیهما السلام) و انبیاء: ۷۴ در مورد حضرت لوط(علیه السلام) و یوسف: ۲۲ در مورد حضرت یوسف(علیه السلام) و نیز در مورد بعضی از دیگر انبیای الهی با تعبیرهای گوناگون دیگر این حقیقت بیان شده است. طبق روایاتی كه قبلاً ذكر شد، حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)تمام علوم انبیای الهی را دارا هستند; آیاتی كه نوعی از علوم را برای انبیای الهی ثابت كرده اند، در مورد حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) نیز صدق می كنند.
ب) دلایل عقلی
دلیل اول: رسالت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اطهار(علیهم السلام)اقتضا دارد علوم گسترده ای داشته باشند. گرچه علم آن ها به برخی امور دنیوی به طور مستقیم مربوط به هدف رسالت و امامت نیست، ولی این هدف (رسالت و امامت) فقط با اعتماد مردم به نبی و امامو اعتقاد به حقّانیت هر آنچه می گویند، حاصل می شود; زیرا مشاهده هر نوع اشتباهی از پیامبر و امام موجب شك نسبت به اصل رسالت او می شود و چیزی باقی نمی ماند، مگر آن كه علامت سؤال روی آن می نشیند و برای مردم این سؤال ایجاد می شود: آیا این تكالیفی كه از سوی خداوند حكایت می كند، وظایف واقعی الهی ماست؟ اگر پیامبر در مجالی اشتباه كرد، به چه دلیل در مجال دیگر اشتباه نخواهد كرد؟ این شك و تردید موجب سلب اعتماد مردم به نبی و در نتیجه، نقض غرض بعثت می شود. و نقض غرض از حكیم قبیح است و محال است از خدای حكیم صورت بگیرد.
گرچه تفكیك مصونیت در امر وحی و حكومت با امور دیگر عقلاً ممكن است، ولی این امر فقط برای انسان های واقع بین و صاحب نظر آسان است و عامّه مردم، كه بیش تر مخاطبان انبیای الهی را تشكیل می دهند، نمی توانند این دو مجال را از هم جدا نگاه كرده و خطا در یكی را به دیگری سرایت ندهند. پس عقل حكم می كند برای این كه هدف بعثت انبیا حاصل شود، باید از پیامبر اشتباهی سر نزند. و این امر در صورتی ممكن است كه نبی و امام به نحوی با منبع علم الهی متصل باشند، تا اگر از اموری مورد سؤال واقع شدند، بتوانند جواب صحیح بدهند; چرا كه جواب ندادن و اظهار عدم آگاهی نسبت به جوابِ سؤال هایی كه از نبی و امام می شود، در پذیرش حرف های دیگر آن ها از سوی مردم مؤثر است. در برخی روایات به این مطلب اشاره شده است; مثلاً، از امام صادق(علیه السلام) در روایت صحیحی نقل شده كه پس از بیان وجوب اطاعت ائمّه اطهار(علیهم السلام)فرمودند:
«مپذیرید كه خدای تبارك و تعالی اطاعت اولیای خودش را بر بندگان واجب كند، سپس اخبار آسمان ها و زمین را از ایشان بپوشاند و اصول علم را نسبت به سؤالاتی كه از ایشان می شود و مایه قوام دین مردم است، از آن ها قطع كند.»
غالب محققان شیعه نیز معتقدند كه پیامبر علاوه بر عصمت از گناه، نباید در هیچ امری اشتباه كند. خواجه نصیر الدین طوسی معتقد است: برای این كه نسبت به نبی وثوق پیدا شود و غرض بعثت حاصل گردد، لازم است دارای مقام عصمت و هوش و ذكاوت و قوّت رأی بوده و ابداً سهو نكند، به ویژه حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) كه خاتم پیامبران و كتابش حاكم بر كتاب های دیگر الهی است.
دلیل دوم: اضافه بر همه آنچه گفته شد، كمال وجودی پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)كه انسان كامل هستند، شایسته است كه چیزی از ممكنات خارج از علم آن ها نباشد.
امام خمینی در این زمینه می نویسند: «درك نبی از حقایق ماورای عالم حسّی و مادی نامحدود و تابع شرایط ویژه است، و خداوند حقایق عالم را طبق آنچه هست، بر پیامبر خودش نشان داده است.»
قرآن منبع علم پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام): چنان كه برخی از مفسّران و علمای اسلامی گفته اند و از روایات نیز استفاده می شود، منبع اصلی احادیث پیامبراكرم و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)همان قرآن كریم است كه با استنطاق ویژه ای، احكام و معارف آن را استنباط كرده، بیان نموده اند. همان گونه كه در بررسی روایات جامعیت ذیل آیه ۸۹ سوره «نحل» گذشت، قسم سوم از اقسام سه گانه آن روایات، كه بیش ترین تعداد بود، دلالت داشت بر این كه ائمّه اطهار(علیهم السلام)اگر خبر آسمان ها و زمین را می دانند، آن را از قرآن می فهمند. علاوه بر آن ها، روایات دیگری دلالت دارند كه منبع انحصاری علم ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)قرآن است. امام باقر(علیه السلام)فرموده اند: «وقتی در مورد چیزی سخن گفتم، از من بخواهید كه از قرآن جواب دهم.»
و در روایت دیگری كه از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا نزد شما از رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)غیر از وحی چیزی وجود دارد یا نه، حضرت فرمودند:
«لا وَالذِی فَلَقَ الْحَبَّهَٔ وَ بَرَأَ اَلْنَسَمَهَٔ، اِلاَّ اِنْ یُعْطِی عَبْدَاً فَهْمَاً فِی كِتابِهِ»; نه، قسم به كسی كه دانه را شكافت و آدمی را آفرید، مگر این كه فهم كتابش به بنده ای داده شود.
علّامه طباطبائی پس از نقل حدیث اخیر می گوید: «این از غرر احادیث است و كم ترین دلالتش این است كه آنچه از معارف عجیب صادر از مقام علمی امام(علیه السلام)كه عقل ها را متحیّر می سازد، از قرآن می باشد.»
● باطنی بودن معارف جامع قرآن و اختصاص آن به پیامبر(صلی الله علیه وآله)و امام(علیه السلام)
چنان كه بیان شد، از ظاهر قرآن كریم با دلالت لفظی، تمام احكام و معارف دین قابل استفاده نیست، چه رسد به معارف جامع مورد نظر. بنابراین، جامعیت قرآن مربوط به باطن قرآن است. بدون شك، یكی از ویژگی های قرآن كریم این است كه دارای «ظهر» و «بطن» می باشد; یعنی افزون بر معانی كه از ظاهر واژگان و معانی لغوی آن استفاده می شود، معانی ژرف تر و پنهان تری نیز در عبارت وحی نهفته است:
حرف قرآن را بدان كه ظاهری است زیر ظاهر باطن بس قاهری است
زیر آن باطن یكی بطن سوم كه در او گردد خردها جمله گم
بطن چهارم جز نبی خود كس ندید جز خدای بی نظیر و بی ندید
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است كه نقوشش ظاهر و جانش خفی است.
در خود قرآن كریم واژه «بطن» یا «باطن» درباره قرآن كریم و مفاهیم آن به كار نرفته است و آیه ای به صراحت، از وجود باطن برای قرآن كریم خبر نمی دهد، ولی از برخی آیات با ضمیمه روایات یا مقدّماتی، می توان استفاده كرد كه احكام و معارف آن منحصر در آنچه از ظاهر استفاده می شود، نیست; زیرا استدلال به این آیات نیاز به بحث و بررسی تفصیلی دارد. در این جا، تنها به بحث روایی پرداخته می شود:
روایات متعددی در كتب روایی شیعی و اهل سنّت از پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده اند كه به خوبی دلالت دارد بر این كه آیات قرآن كریم علاوه بر ظاهر، دارای بطونی است. در ذیل به چند نمونه اشاره می شود: از حضرت علی(علیه السلام)نقل شده است كه حضرت فرمودند:
«از حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم، می فرماید: "آیه ای از قرآن نیست، مگر برای آن ظاهر و باطنی است".»
و نیز امام كاظم(علیه السلام) از آن حضرت نقل كرده اند كه درباره قرآن فرمودند: «لَهُ ظَهْرُ وَ بَطْنٌ»; برای قرآن، ظاهر و باطنی است.از بعضی روایات دیگر استفاده می شود قرآن كریم بطون متعددی دارد. برای نمونه، جابر جُعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: «اِنَّ لِلْقُرآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهْ ظَهْر وَ لِلظَّهرِ ظَهْرٌ»; برای قرآن باطنی است و برای باطن، باطنی دیگر، و قرآن ظاهری دارد و ظاهرش ظاهری دیگر.
گرچه در برخی تفاسیر از پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده است قرآن هفتاد بطن دارد، اما در كتب روایی معتبر، چنین روایتی یافت نشد.
وجود بطن برای قرآن كریم، مورد اتفاق همه مذاهب و اندیشمندان اسلامی است، گرچه در مراد و معنای آن اختلاف است و در روایات نیز معانی مختلفی برای آن ذكر شده. پس می توان اصل وجود بطن برای قرآن را از مسلّمات فرهنگ اسلامی شمرد. تعدد روایاتی كه در منابع روایی شیعه و اهل سنّت در این مورد نقل شده، به قدری است كه تواتر معنوی دارد و ما را از بررسی سندی روایات بی نیاز می كند.
. دسته ای از روایات فهم تمام ظاهر و باطن قرآن را منحصر به ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) می كنند; از جمله طبق نقل صحیح، امام صادق(علیه السلام)فرمودند:
«غیر از اوصیا كسی نمی تواند مدعی شود كه فهم تمام ظاهر و باطن قرآن را جمع كرده است.»
. از دسته ای روایات استفاده می شود كه قرآن كریم دارای مراتبی است كه بعضی از آن ها ویژه اوصیا و انبیاست; مثلاً، از امام حسین(علیه السلام)نقل شده است: «معارف كتاب خداوند به چهار گونه بیان شده است: عبارت و اشاره و لطایف و حقایق. عبارت آن برای مردم، و اشارتش برای خواص، و لطایف آن برای اولیا، و حقایق آن برای انبیاست.»
. در برخی روایت آمده است كه اهل بیت(علیهم السلام) سهم ویژه ای در قرآن دارند; از جمله، امام زین العابدین(علیه السلام)فرموده اند:
«نَحْنُ مَخْصُوصُونَ فِی كِتابِ اللّهِ»; ما ویژگان در مورد كتاب خدا هستیم.
نتیجه: با ضمیمه كردن دلایل دالّ بر جامعیت علم پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) به دلایل مربوط به منبع بودن قرآن برای علم و نیز روایات دالّ بر وجود بطن برای قرآن و اختصاص محتوای آن به پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)، نتیجه می گیریم كه جامعیت قرآن كریم كه در آیات و روایات به آن اشاره شده، مربوط به باطن قرآن بوده و به گستردگی علوم پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)و ویژه ایشان است. البته نحوه استفاده از این معارف از قرآن كریم توسط آن حضرات چنان اسرارآمیز است كه ما هیچ راهی برای فهم آن نداریم، بلكه تعبّداً آن ها را می پذیریم. البته ممكن است بعضی از این علوم بالفعل نباشند و هر وقت كه بخواهند، آن را دریابند;
چنان كه امام صادق فرمودند:
«اِنَّ الاْمِامَ اِذا شاءَ اِنْ یَعْلِمَ عَلِمَ»; امام هر وقت بخواهد بداند، می داند.
بنابراین، جامعیتی كه آیات مورد بحث و روایات برای قرآن ثابت می كنند، ویژه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)است.
پاورقیها:
ابوعلی فضل بن الحسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۷ـ۸، ص ۶۵
همان، ج۸۹، ص۹۱; ونیزابی نصرمحمّد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۱۲
ر.ك: محی الدین عربی، رحمهٔ من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، ج۲، ص ۷۷ـ ۷۸ / جلال الدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۴، نوع ۶۵، ص ۳۳
ابوحامد غزالی، جواهر القرآن، ص ۸; اما غزّالی در احیاء العلوم معتقد است كه درقرآن كریم به اصول و كلیات علوم اشاره شده است. ر.ك: همو،احیاءالعلوم،ج۱، ص ۲۸۹
سین طباطبائی، پیشین، ج ۱۲، ص ۳۳۴
ر.ك: عبدعلی جمعهٔ عروسی حویزی، پیشین، ج۳، ص۷۴ـ۷۴، كه ۱۹ روایت می باشد.
ابی علی فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج ۶ ـ ۵، ص ۴۱۶ و ص ۵۸۵
ر.ك: عبدعلی جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۷۴ ـ ۷۷
ر.ك: محمّد بن عبدالرحیم النهاوندی، تفسیر القرآن و تبیین الفرقان، ج ۱، ص ۲۸ / عبدالله جوادی آملی، كیهان اندیشه، ش ۳۹، سال ۷، ص ۳۲; در مورد سخنان حضرت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)ر. ك: جلال الدین السیوطی، معترك الاقران فی اعجاز القرآن، ص ۱۳ كه از قول شافعی آمده است: «جمیع آنچه امّت می گوید شرح سنّت و سنّت شرح قرآن است وتمام آنچه نبی به آن حكم كرده از قرآن كریم فهمیده است.»
برای حضرات معصوم(علیهم السلام) منابع علمی دیگری نیز ذكر شده است، ولی به نظر می رسد قرآن طرق رسیدن به آن منابع است. ر.ك: ناصر مكارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۷، مبحث منابع پیامبران/احمد مطهری و غلامرضا كاردان، علم پیامبر و امام در قرآن.
جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم
برای اطلاع از بررسی روایات بطن، ر.ك: علی اكبر بابائی، «باطن قرآن»، معرفت، سال هفتم، ش ۲۴، پاییز ۱۳۷۷ / محمدكاظم شاكر، روش های تأویل قرآن، ص ۸۷ـ۹۷ / سید حیدر علوی نژاد، «ظاهر و باطن قرآن در گسترده روایات»، فصلنامه پژوهش های قرآنی، ۵ـ۶، (بهار ۱۳۷۵)
محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ» باب «ان الائمه اذا شاؤوا ان یعلموا علموا»، ح ۱، ص ۳۸; احتمال دیگری در حدیث این است كه «علم» مجهول از باب تفعیل باشد. ر.ك: محمد باقر مجلسی، مرآهٔ العقول، ج ۳، ص ۱۱۸.
حسین بن روح الصفار القمی، بصائر الدرجات، ج ۱۱، ص ۶۳ / عبدعلی جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵
همان، ص۱۰۹،ح۲; تمام احادیث باب ۲۱ از جزء ۲ قریب به این مضمون هستند.
محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۳، ص ۷۳
حسین بن روح الصفار القمی، پیشین، ج ۴، ص ۱۲۰
ر.ك: محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج ۷، ص ۸۱ و ۱۲۹ / عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۶ / محمد بن محمد زمخشری، الكشاف فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۱ و ۳۱
ر.ك: ابی علی فضل بن الحسن الطبرسی، پیشین، ج۲، ص۳۵۳
محمدبن جریرطبری،جامع البیان فی تفسیرالقرآن،ج۱۴،ص ۹۰
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۳ ـ ۳۲۴
ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج ۱، ص ۷۶
محمد بن عبدالرحیم نهاوندی، نفحات الرحمن، ج ۱، ص ۲۸
محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۷
حسین بن روح الصفار قمی، پیشین، ص ۱۱۶
عبد علی جمعهٔ عروسی حویزی، پیشین، ج ۱، ص ۷۱۴، حدیث ۶۶
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۹۰
عبد علی جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۲ ح ۳۲۰
محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱ كتاب «الحجهٔ»، باب «ما جمع القرآن كله الاّ الائمه(علیه السلام)»، حدیث ۶ ص ۳۳۳
امام خمینی، مصباح الهدایهٔ، ص ۶۱ ـ ۷۱ / شبیه این سخن در كتب دیگری نیز آمده است; مانند: سیدحیدر آملی، تفسیر محیط الاعظم، ج ۱، ص ۳۲ / صدرالمتألّهین، تفسیر القرآن الكریم، ج ۲، ص ۳۴۲ / عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج ۷، ص ۲۴۵
محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «انه لم یجمع القرآن كلّه الا الاوصیاء»، ح ۲
ر.ك: محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج ۴، احادیث ۱۹۴۹۵ تا ۱۹۵۰۱
ر.ك: جعفرسبحانی، الالهیات، ج۳، ص۲۰ و۱۷۳/ همو، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۱۵۴
همان، ج ۳، ص ۷۴ـ ۷۷ / احادیث ۱۷۲ ـ ۱۹۰ از شماره ۱۷۶ ـ ۱۸۴ در اصول كافی، ج ۱ باب «الردّ الی الكتاب والسنهٔ...» ص ۵۹ ـ ۶۰ نیز آمده است.
احمد بن محمد بن علی المقری الفیوصی، المصباح المنیر، ج ۱، ص ۲۷۴
نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۱۴۴
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۱، ص ۴۲۶
ر.ك: ابوطاهر یعقوب فیروزآبادی، تنویر المقباس عن تفسیر ابن عباس، ص ۲۲۹; جلال الدین در مورد دروغ نبودن قرآن، ر.ك: هود: ۱۳، و به تصدیق بودن قرآن در بیش از۱۶آیه، اشاره شده است:ازجمله: بقره: ۴۱ و ۸۹ / احقاف: ۱۲.
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۳ ـ ۳۳۴
ر.ك: علامه حلّی، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص ۳۴۹
مانند «و ما یعلم تأویله الا اللّه والراسخون فی العلم» (آل عمران: ۷) با ضمیمه روایتی از امام صادق(علیه السلام) كه تأویل را به بطن تفسیر فرموده اند. ر. ك: حسین الصفار القمی، پیشین، ص ۱۹۶، ح ۷
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۱۷۳، روایت ۱۸، باب ۱; این روایت، از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.
مجموعه مقالات كنگره مبانی فقهی حضرت امام خمینی(قدس سره)، جامعیت شریعت، ج ۱۰، ص ۹۹ـ۲۲۱
محمدبن حسن الشیخ الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن / محمودبن محمد بن محمد زمخشری، پیشین، ج ۲، ص ۴۸۱ و ۵۱۶
محمدباقر مجلسی، مرآهٔ العقول، ج ۳، ص ۲۰، ح ۵
محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «انّ الراسخون فی العلم هم الائمه(علیه السلام)»، حدیث ۳
همان، ص ۴۸
سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۷۰، ح ۶
ر.ك: محمد بن حسین صفار قمی، پیشین، ص ۲۱۶ـ ۲۱۲ / ابی جعفر بن یعقوب كلینی، پیشین، ج۱، كتاب «الحجهٔ» باب «انه لم بجمع القرآن كلّه الّا الائمهٔ(علیهم السلام)و انّهم یعلمون علمه كلّه»، ح ۱ / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۸۹، كتاب القرآن باب «انّ للقرآن ظهراً و بطناً و ان علم كل شی فی القرآن و ان علم ذلك كلُّه عند الائمه علیهم السلام و لا یعلمه غیرهم الّا بتعلیمهم.»
ر.ك: عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج ۱، ص ۲۲۶ / محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنّهٔ، ج ۱۴ ص ۴۴۸ / محمود رجبی، معرفت، سال دوم، ش ۲، مسلسل ۶، ص ۱۰ / صادق لاریجانی، انتظار بشر از دین غیر مطبوع، ص ۱۵۷
محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «ان الائمه ورثوا علم النبی و جمیع الانبیاء و الاوصیاء» ح ۷، ص ۳۲۷
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۷
محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۴، ص ۲۷۷
محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج ۴، ص ۳۲۰۲ حدیث ۱۹۸۱۳
محمدبن یعقوب، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «إنّ الائمهٔ یعلمون علم ما هو كان و ما كائن و ما یكون»، ج ۴ / در بصائر الدرجات، جزء ۳، باب ۵ نیز چندین حدیث بر این مضمون آمده است.
محمد محمدی ری شهری، میزان الحكمهٔ، ج۴، ص ۳۲۰۲، حدیث ۱۹۸۹
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۸
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۴۹
ابوعلی فضل بن الحسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۷ـ۸، ص ۶۵
همان، ج۸۹، ص۹۱; ونیزابی نصرمحمّد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۱۲
ر.ك: محی الدین عربی، رحمهٔ من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، ج۲، ص ۷۷ـ ۷۸ / جلال الدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۴، نوع ۶۵، ص ۳۳
ابوحامد غزالی، جواهر القرآن، ص ۸; اما غزّالی در احیاء العلوم معتقد است كه درقرآن كریم به اصول و كلیات علوم اشاره شده است. ر.ك: همو،احیاءالعلوم،ج۱، ص ۲۸۹
سین طباطبائی، پیشین، ج ۱۲، ص ۳۳۴
ر.ك: عبدعلی جمعهٔ عروسی حویزی، پیشین، ج۳، ص۷۴ـ۷۴، كه ۱۹ روایت می باشد.
ابی علی فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج ۶ ـ ۵، ص ۴۱۶ و ص ۵۸۵
ر.ك: عبدعلی جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۷۴ ـ ۷۷
ر.ك: محمّد بن عبدالرحیم النهاوندی، تفسیر القرآن و تبیین الفرقان، ج ۱، ص ۲۸ / عبدالله جوادی آملی، كیهان اندیشه، ش ۳۹، سال ۷، ص ۳۲; در مورد سخنان حضرت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)ر. ك: جلال الدین السیوطی، معترك الاقران فی اعجاز القرآن، ص ۱۳ كه از قول شافعی آمده است: «جمیع آنچه امّت می گوید شرح سنّت و سنّت شرح قرآن است وتمام آنچه نبی به آن حكم كرده از قرآن كریم فهمیده است.»
برای حضرات معصوم(علیهم السلام) منابع علمی دیگری نیز ذكر شده است، ولی به نظر می رسد قرآن طرق رسیدن به آن منابع است. ر.ك: ناصر مكارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۷، مبحث منابع پیامبران/احمد مطهری و غلامرضا كاردان، علم پیامبر و امام در قرآن.
جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم
برای اطلاع از بررسی روایات بطن، ر.ك: علی اكبر بابائی، «باطن قرآن»، معرفت، سال هفتم، ش ۲۴، پاییز ۱۳۷۷ / محمدكاظم شاكر، روش های تأویل قرآن، ص ۸۷ـ۹۷ / سید حیدر علوی نژاد، «ظاهر و باطن قرآن در گسترده روایات»، فصلنامه پژوهش های قرآنی، ۵ـ۶، (بهار ۱۳۷۵)
محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ» باب «ان الائمه اذا شاؤوا ان یعلموا علموا»، ح ۱، ص ۳۸; احتمال دیگری در حدیث این است كه «علم» مجهول از باب تفعیل باشد. ر.ك: محمد باقر مجلسی، مرآهٔ العقول، ج ۳، ص ۱۱۸.
حسین بن روح الصفار القمی، بصائر الدرجات، ج ۱۱، ص ۶۳ / عبدعلی جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵
همان، ص۱۰۹،ح۲; تمام احادیث باب ۲۱ از جزء ۲ قریب به این مضمون هستند.
محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۳، ص ۷۳
حسین بن روح الصفار القمی، پیشین، ج ۴، ص ۱۲۰
ر.ك: محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج ۷، ص ۸۱ و ۱۲۹ / عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۶ / محمد بن محمد زمخشری، الكشاف فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۱ و ۳۱
ر.ك: ابی علی فضل بن الحسن الطبرسی، پیشین، ج۲، ص۳۵۳
محمدبن جریرطبری،جامع البیان فی تفسیرالقرآن،ج۱۴،ص ۹۰
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۳ ـ ۳۲۴
ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج ۱، ص ۷۶
محمد بن عبدالرحیم نهاوندی، نفحات الرحمن، ج ۱، ص ۲۸
محمد حسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۷
حسین بن روح الصفار قمی، پیشین، ص ۱۱۶
عبد علی جمعهٔ عروسی حویزی، پیشین، ج ۱، ص ۷۱۴، حدیث ۶۶
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۹۰
عبد علی جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۲ ح ۳۲۰
محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱ كتاب «الحجهٔ»، باب «ما جمع القرآن كله الاّ الائمه(علیه السلام)»، حدیث ۶ ص ۳۳۳
امام خمینی، مصباح الهدایهٔ، ص ۶۱ ـ ۷۱ / شبیه این سخن در كتب دیگری نیز آمده است; مانند: سیدحیدر آملی، تفسیر محیط الاعظم، ج ۱، ص ۳۲ / صدرالمتألّهین، تفسیر القرآن الكریم، ج ۲، ص ۳۴۲ / عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج ۷، ص ۲۴۵
محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «انه لم یجمع القرآن كلّه الا الاوصیاء»، ح ۲
ر.ك: محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج ۴، احادیث ۱۹۴۹۵ تا ۱۹۵۰۱
ر.ك: جعفرسبحانی، الالهیات، ج۳، ص۲۰ و۱۷۳/ همو، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۱۵۴
همان، ج ۳، ص ۷۴ـ ۷۷ / احادیث ۱۷۲ ـ ۱۹۰ از شماره ۱۷۶ ـ ۱۸۴ در اصول كافی، ج ۱ باب «الردّ الی الكتاب والسنهٔ...» ص ۵۹ ـ ۶۰ نیز آمده است.
احمد بن محمد بن علی المقری الفیوصی، المصباح المنیر، ج ۱، ص ۲۷۴
نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۱۴۴
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۱، ص ۴۲۶
ر.ك: ابوطاهر یعقوب فیروزآبادی، تنویر المقباس عن تفسیر ابن عباس، ص ۲۲۹; جلال الدین در مورد دروغ نبودن قرآن، ر.ك: هود: ۱۳، و به تصدیق بودن قرآن در بیش از۱۶آیه، اشاره شده است:ازجمله: بقره: ۴۱ و ۸۹ / احقاف: ۱۲.
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۳ ـ ۳۳۴
ر.ك: علامه حلّی، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص ۳۴۹
مانند «و ما یعلم تأویله الا اللّه والراسخون فی العلم» (آل عمران: ۷) با ضمیمه روایتی از امام صادق(علیه السلام) كه تأویل را به بطن تفسیر فرموده اند. ر. ك: حسین الصفار القمی، پیشین، ص ۱۹۶، ح ۷
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۱۷۳، روایت ۱۸، باب ۱; این روایت، از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.
مجموعه مقالات كنگره مبانی فقهی حضرت امام خمینی(قدس سره)، جامعیت شریعت، ج ۱۰، ص ۹۹ـ۲۲۱
محمدبن حسن الشیخ الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن / محمودبن محمد بن محمد زمخشری، پیشین، ج ۲، ص ۴۸۱ و ۵۱۶
محمدباقر مجلسی، مرآهٔ العقول، ج ۳، ص ۲۰، ح ۵
محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «انّ الراسخون فی العلم هم الائمه(علیه السلام)»، حدیث ۳
همان، ص ۴۸
سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۷۰، ح ۶
ر.ك: محمد بن حسین صفار قمی، پیشین، ص ۲۱۶ـ ۲۱۲ / ابی جعفر بن یعقوب كلینی، پیشین، ج۱، كتاب «الحجهٔ» باب «انه لم بجمع القرآن كلّه الّا الائمهٔ(علیهم السلام)و انّهم یعلمون علمه كلّه»، ح ۱ / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۸۹، كتاب القرآن باب «انّ للقرآن ظهراً و بطناً و ان علم كل شی فی القرآن و ان علم ذلك كلُّه عند الائمه علیهم السلام و لا یعلمه غیرهم الّا بتعلیمهم.»
ر.ك: عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج ۱، ص ۲۲۶ / محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنّهٔ، ج ۱۴ ص ۴۴۸ / محمود رجبی، معرفت، سال دوم، ش ۲، مسلسل ۶، ص ۱۰ / صادق لاریجانی، انتظار بشر از دین غیر مطبوع، ص ۱۵۷
محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «ان الائمه ورثوا علم النبی و جمیع الانبیاء و الاوصیاء» ح ۷، ص ۳۲۷
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱، ص ۷
محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۴، ص ۲۷۷
محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج ۴، ص ۳۲۰۲ حدیث ۱۹۸۱۳
محمدبن یعقوب، پیشین، ج ۱، كتاب «الحجهٔ»، باب «إنّ الائمهٔ یعلمون علم ما هو كان و ما كائن و ما یكون»، ج ۴ / در بصائر الدرجات، جزء ۳، باب ۵ نیز چندین حدیث بر این مضمون آمده است.
محمد محمدی ری شهری، میزان الحكمهٔ، ج۴، ص ۳۲۰۲، حدیث ۱۹۸۹
ر.ك: محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۸
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۴۹
منبع : سایت پیامبر اعظم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست