جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روش هایی برای کتابخوان بارآوردن کودکان


روش هایی برای کتابخوان بارآوردن کودکان
به نظرم گوشمالی بچه ها به خاطر خطاهایشان زیاد فایده ندارد. روزی من هم فرزندم را به سبب خطایی تنبیه كردم، ولی چه سود؛ یك ساعت از زمان خواب گذشته بود كه دیدم پسرم جلوی در آشپزخانه ایستاده و می خواهد سخنی بگوید. خشمگینانه پرسیدم:
- تو اینجا چه می كنی؟
هنوز حرفم تمام نشده بود كه پسرم مشتاقانه گفت:
- تمام شد!
دریافتم كتابی را كه ناچارش كرده بودم بخواند، به پایان رسانده است. لحظه ای بعد از این كه عصبانیتم فرونشست، من و وی سرگرم گفت وگو راجع به كتاب، نتیجه، موارد مهم و باارزش آن شدیم.
حالا پسرم نیز خشنود بود كه كتاب دستاویزی شده بود تا آزردگی خویش را از او فراموش كنم و به این نحو تا ساعتی صدای بلند و هیجان آلود من و پسرم كه پیرامون اثر یادشده بحث می كردیم، فضای منزل را آكنده كرده بود.
كتابی كه آن شب پسرم خوانده بود، افسانه ای درباره پسر اندوهگین و رنجیده خاطری به نام میلو بود. این پسر روزی بر آن می شود كه با خودروی اسباب بازی اش و به اتفاق چند شخصیت عجیب و خیالی داستان به سفر برود. همین مسافرت و تجربه هایی كه به دست می آورد، موجب تحولی ژرف در زندگی اش می شود...
خود من نخستین دفعه موقعی كه بچه ای ۱۰ساله بودم، آن كتاب را خواندم. سپس دیدگاه خویشتن را راجع به كتاب به شكل گزارش كوتاهی نگاشتم. هنوز هم گزارشی را كه در مورد آن اثر نوشتم، نگه داشته ام. در ابتدای آن آورده بودم:
- این بهترین كتاب جهان است.
ولی بعدها كه آثار دیگری مطالعه كردم، پی بردم كه كتاب های بسیار خوب دیگری هم هست. هر دفعه كه كتاب جدید و جالب دیگری می خواندم، شور و شوق فراوانی در درونم احساس كرده و با خود می اندیشیدم كه بهترین كتاب دنیا را مطالعه كرده ام... .
ما همگی، در مقام پدر و مادر، آرزوهای دور و دراز و همسانی برای فرزندان خویشتن داریم. قلباً مایلیم كه فرزندانمان به اندازه كافی تندرست باشند، بختیار شوند، پیشه خوب و توأم با كامیابی داشته و سرانجام اینكه در زندگی شان از ثبات مالی بهره مند باشند. لیكن شیوه دستیابی به این آرزوها در میان خانواده های گوناگون فرق می كند. هر فردی به طریقی متفاوت با سایران، خانواده اش را به سوی خوشبختی موردنظرش رهنمون می شود. موارد بسیار ظریفی در حیات آدمی هست كه در میان خانواده های مختلف بسیار متفاوت هستند. به طور مثال، پاره ای از افراد موقعی كه بچه شان راه رفتن یاد گرفته و یا برای نخستین بار توپی را در دست می گیرد، قند توی دلشان آب می شود و خیال می كنند كه شق القمر كرده اند! خوش ترین روز من، آن روز بود كه فرزندم توانست جمله ای را بخواند.
آنیتا بروكز، نویسنده انگلیسی، در كتابی نگاشته است: وقتی كه كسی رشد می كند و متمدن می شود، با توجه به شرایط محیط تربیت می شود. انسانی كه در محیطی متمدن رشد می كند، متمدن می شود؛ شخصی كه در بین جمعی آدمیان بدرفتار رشد می كند، رفتار آنان را فرامی گیرد و سعی دارد همرنگ جماعت شود. خودانگیختگی، محكوم به فناست.
در این حال، ما پدر و مادرها هی تقلا می كنیم بر پایه عقیده، درك و فهم خودمان هر چه كه از دستمان ساخته است برای بچه هایمان كوتاهی نكنیم. موقعی كه می بینیم فرزندمان برای اولین مرتبه پیانو می زند و یا توی آب شیرجه می رود، از خوشحالی پر درمی آوریم.
مطالعه، جزو خون من است. از این راه بود كه روزبه روز دنیا و تمام ناشناخته ها را شناخته ام. اگر پدر و مادر خوبی باشیم، همیشه فكر و ذكرمان باید این باشد كه آموخته ها و تجربیات خودمان از زندگی مان را به فرزندانمان هم یاد بدهیم. به نظر من، كتاب آسان ترین و مطمئن ترین راهی است كه زندگی آدمیزاده را نور و صفا می بخشد.
●در لذت مطالعه با فرزندتان شریك باشید
بچه ها در دوره های گوناگون زندگی، شیوه های متفاوتی را جهت كتابخوانی خودشان در نظر می گیرند. با این همه، پدر و مادر نقش ارزنده ای در ایجاد عشق و علاقه در فرزندانشان بر عهده دارند. كاربرد روش های زیر، دستیابی به این مهم را امكانپذیر می گرداند.
●مطالعه را با كتاب هایی آغاز كنید كه برایتان جالب باشد
ابتدا باید بدانید كه بچه شما چه جور كتاب هایی را دوست دارد، تا سر حد امكان به گذشته خویش یعنی موقعی كه همسن و سال او بودید، رجوع كنید. ببینید در آن زمان از خواندن چه آثاری لذت می بردید. به كتابخانه ملی سری بزنید و از كتابدار بخواهید اطلاعاتی درباره كتب و نویسندگان مورد علاقه بچه ها در اختیارتان بگذارد.
●مطالعه را به شكل یك عادت روزانه درآورید
یكی از بهترین راه هایی كه باعث می شود فرزندتان به خواندن كتاب رغبت پیدا كند، این است كه هر روز زمان معینی را به این منظور در نظر بگیرید و به اتفاق وی مطالعه كنید. اختصاص روزانه ۱۵تا ۳۰ دقیقه برای خواندن یك داستان كوتاه یا فصلی از كتاب مناسب است. اگر در این فاصله زمانی، بخشی از كتاب یا داستان كاملی خوانده شود، برای بچه لذتبخش است و سبب می شود كه او تمركز كرده و از این كار خوشش بیاید.
●از شیوه مناسب مطالعه پیروی كنید
موقعی كه كتابی را می خوانید، فرزندتان به شما می نگرد. در صورتی كه وی دریابد شما از مطالعه كتاب بخصوصی خوشتان نمی آید و از ظاهرتان هم معلوم شود كه به كتابخوانی علاقه ای ندارید، خیال می كند كه این كار خیلی جالب و فریبنده نیست. مهم نیست كه تا چه حد خسته اید؛ سعی كنید هرگاه برای كودكتان كتاب می خوانید، دست كم ظاهرتان را با نشاط، خشنود و مشتاق نشان دهید. تمام هوش و حواستان را به خواندن جمع كرده و بكوشید حالتی به وجود آورید كه نشان دهد مطالعه، كار بسیار دلكشی است. حتی چنانچه واقعاً هم خسته هستید یا اینكه تصور نمی كنید كتابی كه مشغول خواندنش هستید، خواندنی است، مانند هنرپیشه ای كه در نقش خود فرو می رود، ایفای نقش كنید؛ چنانچه موقع كتابخوانی، خسته و كم حوصله اید، توقع نداشته باشید كه فرزندتان در این حالت به مطالعه علاقه پیدا كند.
●نوبتی مطالعه كنید
به محض اینكه كودكتان در خواندن پیشرفت می كند، او را ترغیب كنید كه برایتان كتاب بخواند. می توانید به اتفاق هم مطالعه كنید. در ضمن «خواندن» به این مفهوم هم می تواند باشد كه فرزند خردسالتان داستانی را كه قبلاً خوانده اید، برایتان به طور شفاهی تعریف كند.
●در صورت امكان، كتاب بخرید و یا امانت بگیرید
عادت كنید كه فرزندتان را به كتابخانه ببرید. بكوشید قفسه های كتابخانه منزل خود را از كتاب انباشته سازید. به هر مناسبتی همچون سالگشت تولد و یا اعیاد، به فرزند خود كتاب هدیه دهید. دوستان و خویشاوندان را هم تشویق كنید كه از این عمل تبعیت كنند. هنگامی كه برای خرید از خانه درمی آیید و كودكتان اصرار می ورزد كه چیزی برایش بخرید، برایش كتاب خریداری كنید. معمولاً كتاب از اسباب بازی ارزان تر است و وانگهی سرمایه خوبی برای آینده فرزندتان خواهد بود.
اگر ببینم كه بچه هایم برای تزئین اتاق شان، قفسه های كتاب را به عنوان بهترین آرایش برگزیده اند و قفسه های مملو از كتاب در اتاق های شان دیده می شود، خیلی مسرور و خوشحال می شوم. هر كتاب برای خود دنیایی است. اتاق مملو از كتاب، نشانگر دنیاهای مختلف است كه می شود در آن به گشت و گذار پرداخت و نیز به جهان واقعی گام نهاد. پیوسته بین دنیای جدید و قدیم فاصله ای هست؛ كتاب قادر است این فاصله را پر كرده و ما را از دنیای گذشته به دنیای حال بپیوندد. عیناً همان گونه كه بیگانه ای در میان جمعی حضور می یابد و با سایران آشنا می شود، كتاب نیز می تواند همانند عاملی ما را با جهان الفت دهد.
خوب به یاد دارم كه هر سال تابستان برای مطالعه تابستانی خواهرم، صورتی از كتب گوناگون را تهیه می كردم. وی روزی در حالی كه كلی از كتاب های مرا به نام «غرور و تعصب» در كیف داشت، به منزلم آمد و با ناراحتی و دلواپسی به من گفت: «بگو ببینم، آیا در این اثر بالاخره آن دختر با آقای دارسی عروسی می كند یا نه؟ زیرا اگر دست به این كار نزند، من كتاب را به پایان نمی برم!»
من هم با تعصبی كه داشتم، به وی گفتم كه هیچ گاه پایان داستان را برایش بازگو نمی كنم و اضافه كردم كه خود باید كتاب را خوانده و نتیجه گیری كند، وگرنه خواندن كتاب بیهوده است.
در این حال در دلم فریادی برمی خاست كه: «آری، آری، او با آقای دارسی ازدواج خواهد كرد» .
تنها دلم می خواست صورت پسرم را در حالی كه می گفت: «كتاب را تمام كردم!» می دیدید. می خواستم دستگیرتان بشود كه كتاب و مطالعه چه اثر چشمگیری بر روحیه او نهاده و چقدر سیمایش را شادمان و سرخوش كرده است! آن شب، پسرم را به كتابخانه خود بردم و كتاب دیگری به دستش دادم، اثری كه همواره دوستش داشتم. كتاب درباره بچه هایی بود كه در دنیای زمان سفر می كردند و از فضا می گذشتند تا پدرشان را از كف شیطان برهانند. هر چند كتاب مخصوص بچه ها بود، مفهوم ژرف و فلسفی بی نهایتی داشت. خاطره شیرین مطالعه را هیچ وقت از یاد نمی برم.
حالا هر موقع كه شب ها به اتاق پسرم می روم، وی را می بینم كه در زیر نور چراغ خواب كوچك خود سرش را روی كتابی خم كرده و سفینه ذهنش به یاری قطب نمای من از میان امواج غول پیكر دریا می گذرد. وقتی كه می خواهم از اتاقش بیرون آمده و در را ببندم، به عنوان واپسین دیدار، نگاهی به وی می افكنم و خاطره دوران كودكی خویش را در ذهنم زنده می كنم و موقعی كه وی را در این وضع می بینم، خودم را خوشبخت ترین زن دنیا می انگارم.
مترجم: ابوالفضل امیردیوانی
منبع: Thinking out Loud
منبع : روزنامه همشهری