شنبه, ۱۴ مهر, ۱۴۰۳ / 5 October, 2024
مجله ویستا

اسامی کعبه در قرآن‏


اسامی کعبه در قرآن‏
● چرا كعبه را، كعبه نامیدند؟
در علت نامگذاری «كعبه» بدین اسم، دو وجه ذكر شده است:
۱) چون كعبه دارای ارتفاع و بلندی از سطح زمین می‏باشد، همچنانكه كعبه در لغت نیز به معنای ارتفاع آمده است.
۲) زیرا خانه خدا به شكل مربّع است و عرب این اسم را به هر خانه‏ای كه چهار گوش باشد اطلاق می‏كند. ولیكن با كثرت استعمال (وضع تعیّنی) برای خانه خدا عَلَم گردید. بنابراین هر گاه اسم كعبه برده می‏شود، به خانه خدا انصراف دارد. البته «واژه كعبه» در قرآن در بعضی موارد به تنهایی، و در بخشی از آیات، همراه با كلمه «البیت‏الحرام» آمده است. مانند: «یا ایهاالذین آمنوا لا تقتلوا الصید و انتم حرمٌ... هدیاً بالغ الكعبهٔ». «یعنی ای كسانی كه ایمان آورده‏اید، هرگاه در احرام باشید شكار را مكشید، هركه صید را به عمد بكشد، جزای او قربانی كردن حیوانی است همانند آنچه كشته است، بشرط آنكه دو عادل به آن گواهی دهند و قربانی را به كعبه رساند»
۱) و در آیه دیگر چنین می‏فرماید: «جعل‏اللَّه الكعبهٔالبیت‏الحرام قیاماً للناس...» «خدا، كعبه بیت‏الحرام را، با ماه حرام و قربانی بی‏قلاده و با قلاده، قوام كار مردم گردانید.»۲
۲) به كعبه، «بیت» هم گفته می‏شود: در بسیاری از آیات، اسم بیت بر كعبه اطلاق شده است: الف) «ما كان صلاتهم عندالبیت اِلّا مكاءً و تصدیهٔ.»۳ «و دعایشان در نزد خانه كعبه جز صفیر كشیدن و دست زدن، هیچ نبود».
ب) «فَلْیعبدوا ربّ هذاالبَیْت.»۴ «پس باید پروردگار این خانه را بپرستد».
ج) «اِنّ الصفا و المروهٔ من شعائراللَّه فَمن حج‏البیت...»۵ «صفا و مروه از شعائر خداست، پس كسانی كه حج خانه خدا بجای می‏آورند یا عمره می‏گذارند، اگر بر آن دو كوه طواف كنند مرتكب گناهی نشده‏اند». صفا و مروه اسم دو كوهی است كه بین آنها فاصله‏ای وجود دارد و سعی میان آن دو از اركان حج است. در عصر جاهلی بر كوه صفا بتی بنام «اساف»، و بر كوه مروه بت دیگری بنام «نائله» بود. مسلمانان از سعی میان آن دو كوه كه زیارتگاه مشركین بوده بیم داشتند ولیكن در این آیه سعی میان این دو كوه از شعائر خدای یكتا خوانده شده تا دیگر بیمی بر جای نماند.
د) «و اذ جعلنا البیت مثابهٔ للناس و امناً...»۶ «و كعبه را جایگاه اجتماع و مكان امن مردم ساختیم. مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید...»
ه) «و اذ بوّ أنا لابراهیم مكان‏البیت...»۷ «و مكان خانه را برای ابراهیم آشكار كردیم و گفتیم: هیچ چیز را شریك من مساز و خانه مرا برای طواف كنندگان و برپای ایستادگان و راكعان و ساجادان پاكیزه بدار». و - «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من‏البیت...»۸ «هنگامی كه ابراهیم و اسماعیل پایه‏های خانه را بالا بالا بردند. گفتند: ای پروردگار ما، از ما بپذیر كه تو شنوان و دانا هستی».
ز) «وللَّه علی الناس حج البیت مَن استطاع الیه سبیلاً...»۹ «و خدا راست بر مردم حج خانه، آن كس كه بتواند به سویش راهی بیابد و هر آن كس كه كفر ورزد، همانا خدا از جهانیان بی‏نیاز است».
ح) «اِنّ اوّل بیت وضع للناس...»۱۰ «نخستین خانه‏ای كه برای مردم (و عبادت خداوند) بنا شده است.»
ط) «... و عَهِدنا اِلی‏ ابراهیم واسماعیل اَنْ طهرّا بیتی.»۱۱ «... ما ابراهیم و اسماعیل را فرمان دادیم: خانه مرا برای طواف كنندگان و مقیمان و راكعان و ساجدان پاكیزه دارید.» و در جای دیگر چنین آمده است:
ی) «و اذبوّأنا لابراهیم مكان‏البیت اَنْ لا تشرك بی شیئاً و طهرّ بَیْتی للطائفین و القائمین و الرّكّع السجود...»۱۲ «و بیاد آور ای رسول كه ما ابراهیم را در آن بیت‏الحرام تمكین دادیم كه با من چیزی شریك نگیرد و بر او وحی كردیم كه خانه مرا برای طواف كنندگان و نمازگزاران و ركوع و سجود كنندگان پاكیزه نماید.»
۳) به كعبه، مسجدالحرام نیز گفته شده است:
الف) «و من حیث خَرجت فَوَلّ وجهك شَطرالمسجدالحرام...»۱۳ «و هرگاه (یا هرجا) بیرون شدی، روی خود را به جانب مسجدالحرام برگردان.»
ب) «ولا تقاتلوهم عندالمسجدالحرام...»۱۴ «و در مسجدالحرام با آنها (كافران) جنگ مكن، مگر آنكه با شما بجنگند و چون با شما جنگیدند بكشیدشان، كه این است پاداش كافران.»
ج) «ولا یجر منّكم شنئان قوم اَنْ صدّوكم عن‏المسجدالحرام.»۱۵ «و دشمنی با قومی كه می‏خواهند شما را از مسجدالحرام باز دارند، وادارتان نسازد كه از حدّ خویش تجاوز كنید.» د - «و كیف یكون للمشركین عهدٌ عنداللَّه و عند رسوله اِلّا الذین عاهدتم عندالمسجدالحرام...»۱۶ «چگونه مشركان را با خدا و پیامبر او پیمانی باشد؟ مگر آنانی كه نزد مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید.»
ه) «و مالهم اَلّا یعذّبهم اللَّه و هم یصدون عن‏المسجدالحرام...»۱۷ «و چرا خدا عذابشان نكند، حال آنكه مردم را از مسجدالحرام باز می‏دارند و صاحبان آن نیستند.» و - «سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من‏المسجدالحرام...»۱۸ «منزّه است آن خدایی كه بنده خود را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی‏، كه گرداگردش را بركت داده‏ایم، سیر داد.»
ز) «اِنّ الذین كفروا و یصدون عن سبیل‏اللَّه و المسجدالحرام الذی جعلناه‏للناس...»۱۹ «آنهایی كه كافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجدالحرام (كه برای مردم چه مقیم و چه غریب یكسان است) باز می‏دارند...»
ح) «هم الّذین كفروا و صدوكم عن‏المسجدالحرام...»۲۰ «ایشان همانهایی هستند كه كفر ورزیدند، و شما را از مسجدالحرام باز داشتند، و مانع شدند كه قربانی به قربانگاهش برسد.» و آیات دیگری كه در سورهای بقره و توبه وجود دارد، همین مطلب را اثبات می‏كند.
۴) توصیف بیت به اوصاف گوناگون.
الف) با وصف حرام:
«یا ایهاالذین آمنوا لا تحلّوا شعائرَاللَّه... ولا آمّین البیت‏الحرام.»۲۱ «ای كسانی كه ایمان آورده‏اید شعائر خدا و ماه حرام و قربانی را، چه بدون قلاده و چه با قلاده، حرمت مشكنید... و آزار آنان را كه به طلب روزی و خشنودی پروردگارشان آهنگ بیت‏الحرام كرده‏اند، روا مدارید...»
ب) با وصف عتیق: «لكم فیها منافع اِلی‏ اجلٍ مسمّی ثمّ محلها اِلیَ‏البیت العتیق.»۲۲ «از آن شتران قربانی تا زمانی معین سود ببرید، سپس (بدانید كه) جای قربانیشان در آن خانه كهنسال است.» و در آیه دیگر فرمود: «وَ لیْطوّفوا بالبَیْت‏العتیق.»۲۳
ج) با وصف معمور:
«والبیت‏المعمور.»۲۴ «قسم به بیت معمور.»
د) با وصف محرّم:
«ربّنا انّی اسكنت من ذریتی بوادٍ غیر ذی زرع عند بیتك‏المحرّم...»۲۵ «ای پروردگار ما! برخی از فرزندانم را به بیابانی بی‏هیچ كِشته‏ای، نزدیك خانه گرامی تو جای دادم.»
۵) علت نامگذاری مكّه بدین اسم چیست؟
لغت شناسان در وجه تسمیه مكّه به این اسم، نكاتی را ذكر كرده‏اند، كه به آنها اشاره می‏كنیم: «ابن منظور» در لسان‏العرب می‏گوید: از آنجا كه آبِ آن سرزمین، قلیل است و مردم برای رفع احتیاجات خود، آب را از زیر زمین استخراج می‏كردند، آن را مكّه نامیدند. (انّما سمیّت بذلك لِقلّه ماءِها حیث كانوا یمتكّون الماء فیها اَیْ یستخرجونها.) عبداللَّه بن زبیر می‏گوید: «انّما سمیّت بذلك لقّلهٔ مائها» و این اسم از ضرب‏المثل معروف عرب گرفته شده است كه می‏گویند: (مكّ الفصیل و امتكَّ) یعنی: «كودك هر آنچه شیر كه در پستان مادر بود، مكید.» و باز در همان كتاب آمده است: «مِن انّها كانت تُمكُّ مَن ظَلَم فیها و اَلْحدَ اَیْ تهلكُه» یعنی: «هر كس در آن مكان ظلم كند و یا الحاد و بی‏دینی را رواج دهد، هلاك می‏شود.» و یاقوت حموی در معجم‏البلدان، در علّت تسمیه مكّه به این نام چنین می‏گوید: چون اعراب جاهلی گمان می‏كردند، حجّشان باطل است، با این گمان به نزد كعبه می‏آمدند و در حین طواف فریاد می‏كشیدند و دستهای خود را به هم می‏زدند (كف می‏زدند) و بعید نیست كه آیه ۳۵ سوره انفال اشاره به همین داستان داشته باشد. «و ما كان صلوتهم عندالبیت اِلّا مكاء و تصدیهٔ...»۶) چرا مكّه را «بكّه» نامیدند؟
برای روشن شدن جواب، باید به اهل خبره رجوع كرد، و بر این اساس ناگزیریم نظر لغت شناسان را ملاحظه كنیم: «ابن منظور» در لسان‏العرب می‏گوید: «اینكه مكّه را بكّه نامیدند، چون هر ظالمی قصد تعدی و تجاوز به آن را داشته باشد، گردنش قطع خواهد شد «لانّها كانت تبكّ اعناق الجبارهٔ اذااَلحدوا فیها بظلمٍ.» و همین نظر را نیز اسماعیل بن حمّاد جوهری در كتاب صحاح اللغهٔ جلد ۴ صفحه ۱۵۷۶ ، ابراز كرده است. «عبداللَّه زبیر نیز به همین معنی‏ نظر داده است.» و از برخی علّت آن چنین نقل شده: چون مردم به هنگام طواف خانه خدا، مزاحم یكدیگر می‏شوند. ولی اسماعیل بن حماد جوهری در «صحاح اللغهٔ» و در همان جلد، نظریه دیگری مطرح كرده و می‏گوید: «مِنْ انّ بكّهٔ اسم بطن مكّه و انّما سمیت بذلك لازدحام الناس فیها.» یعنی بكّه اسمِ خودِ مكّه است، لیكن علتّ نامگذاری آن به این اسم آن است كه: مردم زیادی در آن مكان اجتماع و ازدحام می‏كنند. در جای دیگری آمده است: «اَنَّ مكّهٔ للبلد و بكّهٔ اسمٌ لارض البیت سمّی بذلك لانّ الناس یتباكوّن فیه ای یزاحمون فی‏الصلاهٔ و الذّهاب.» یعنی: «مكّه، اسم شهر مكه می‏باشد و بكّهٔ اسم است برای زمینی كه بیت‏اللَّه، در آن واقع شده، و علّت نامگذاری آن به این اسم آن است كه: مردم در رفت و آمد و به هنگام نماز مزاحم یكدیگر می‏شوند.» بهر حال با توجه به اینهمه تفصیلات، باید بدانیم كه اسم بكهٔ، در قرآن مجید نیز آمده است. آنجا كه می‏فرماید: «اِنّ اوّل بیت وضع للناس للذی ببكهٔ مباركاً و هدیً للعالمین.»۲۶
«همانا اولین خانه‏ای كه برای مردم بنا نهاده شد همان است كه در مكّه واقع شده، و برای عالمیان مایه بركت و هدایت است.» علت نامگذاری مكّه به «امّ‏القری»
الف) فخر رازی در تفسیر خود چنین می‏گوید: «انّما سمیّت بذلك اجلالاً لًها لانّ فیها البیت و مقام ابراهیم(ع) و العرب تسمیّ اصل كلّ شئ اُمُّه.» یعنی: «علت نامگذاری مكّه بدین اسم، در واقع نوعی تجلیل از مكّه مكرّمه است، زیرا خانه خدا و مقام ابراهیم(ع) در آن قرار دارد و عرب نیز ریشه هر چیزی را «امّ» می‏گوید.»
ب) ابن منظور در لسان‏العرب می‏نویسد: «انّما سمیّت بامّ‏القری‏ لانّها قبلهٔ جمیع‏الناس یؤموّنها.» یعنی: «از آنجا كه مكّه قبله همه مردم است و بدان سو نماز می‏گذارند، «امّ‏القری‏» نامیده شد. و خداوند متعال نیز از مكّه به امّ‏القری‏ تعبیر نموده است. «و كذلك اَوْحینا الیك قرآناً عربیّاً لِتنذرَ امّ‏القری‏ و من حولها...»۲۷ «و نیز قرآن را به زبان عربی بر تو نازل كردیم تا ام‏القری (مكّه) و ساكنان اطرافش را بیم دهی.» و در آیه دیگر: «...لتنذر ام‏القری‏ و من حولها...»۲۸ «... تا با آن مردم امّ‏القری و مردم اطرافش را بیم دهی...»
۷) در بعضی از آیات از مكّه به لفظ «بَلَد»، تعبیر شده است. «لا اقسم بهذاالبلد و انت حلّ بهذاالبلد»۲۹ «قسم به این شهر، و تو در این شهر سكونت گزیده‏ای.» «والتین و الزیتون و طور سینین و هذاالبلد الامین.»۳۰ «سوگند به انجیر و زیتون، سوگند به طور مبارك، سوگند به این شهر ایمن.» «در آیات ۱۲۶ بقره، ۳۵ ابراهیم نیز از مكّه به بَلَد تعبیر شده است.»
۸) در بخشی از آیات از مكّه به «بلدهٔ» تعبیر شده است‏
«انما امرت اَن اعبد ربّ هذه‏البلدهٔ الّذی حرّمها...»۳۱ «جز این نیست كه به من فرمان داده‏اند كه پروردگار این شهر را كه خدا حرمتش نهاده، و همه چیز از آن اوست پرستش كنم.»
۹) تعبیر از مكّه به «حرم امن» «اَوَلم نمكّن لهم حرماً آمناً یجبی‏ الیه ثمراتُ كلّ شئٍ رزقاً منْ لدُنّا.»۳۲ «آیا آنها را در حرمی امن جای نداده‏ایم كه هرگونه ثمرات در آن فراهم می‏شود و این رزقی است از جانب ما...» «اَوَلَمْ یَروْا انّا جعلنا حرماً آمناً...»۳۳ «آیا ندانسته‏اند كه حرم امن را جای مردم قرار دادیم، و حال آنكه مردم در اطرافشان، به اسارت ربوده می‏شوند.»
۱۰) چگونگی بوجود آمدن خانه كعبه‏
در صفحات قبل بطور فشرده اشاره كردیم كه ابراهیم(ع) بعد از ویران شدن خانه خدا، دوباره آن را ساخت. و همچنین اشاره كردیم: كه این خانه مقدّس قبل از ابراهیم(ع) و حتّی دو هزار سال قبل از آدم ابوالبشر، وجود داشته، و مردم گرداگرد آن طواف می‏كرده‏اند. و اكنون طبق وعده‏ای كه از قبل داده بودیم شرح بیشتری در این زمینه تقدیم می‏شود: كیفیت ساختمانی خانه خدا، همانطور كه حضرت ابراهیم(ع) ساخته بود، تا مدّت زمانی باقی ماند تا اینكه پس از گذشت زمان (طبق نقل كتاب‏الفقه علی‏المذاهب الخمسهٔ) قصّی بن كلاب جدّ پنجم پیامبر اسلام(ص) آن را تجدید بنا كرد. این بناء نیز همچنان ادامه داشت، تا عمر شریف پیامبر(ص) به ۳۵ سال رسید، كه ناگهان در همان سال سیل عظیمی مكّه مكرمه را محاصره كرد، بطوری كه دیوارهای بیت را فرا گرفت و ویرانی هایی نیز به وجود آورد. سپس قریش مكه، آن را تجدید بنا كردند، و آنگاه كه دیوار خانه تقریباً به اندازه قامت انسان رسید، و شرایط برای نصب حجرالاسود مهیّا شد، قبایل عرب برای نصب آن، دچار اختلاف شدیدی شدند، زیرا هر كدام، دوست داشتند این افتخار نصیب آنان شود. به هر حال آنقدر اختلافات بالا گرفت كه نزدیك بود هر لحظه آتش جنگ در میان آنان شعله‏ور شود ولیكن با داوری صحیح و عقل و درایت پیامبر اسلام(ص) این مشكل بخوبی حلّ شد. حل مشكل: حضرت لباس خود را روی زمین پهن كرد، و سنگ را با دست خویش روی آن قرار داد، و سپس فرمود: بزرگتر هر قبیله، قسمتی از این لباس را بگیرد، همگان دستور پیامبر را اطاعت نموده و سنگ را تا برابر مكان تعیین شده، برای نصب، حمل كردند، و آنگاه پیامبر(ص) با دست مبارك خود، سنگ را در مكان مخصوص قرار داد. این وضع همچنان باقی بود تا زمانی كه یزیدبن معاویه به حكومت رسید، یزید در زمان حكومتش با عبداللَّه بن زبیر درگیری شدیدی پیدا كرد، كه در نتیجه طبق دستور وی از روی كوههای مكّه، با منجنیق خانه خدا را سنگباران كردند. مورخین نوشته‏اند در این حمله ده هزار سنگ به خانه خدا اصابت، و آن را ویران كرد. ولی ابن زبیر پس از فرو نشستن آتش جنگ، خانه كعبه را به همان شكلی كه در سابق بود ساخت، و اطراف آن را به وسیله چوب‏هایی حصار كشی كرد. و باز به گواهی تاریخ: خانه خدا مدّت زمانی به همین شكل باقی بود تا زمانی كه حكومت به عبدالملك مروان رسید، در ایّام خلافت وی، حجاج بن یوسف ثقفی ابن زبیر را محاصره كرد و به قتل رساند. ولیكن قتل ابن زبیر به سادگی صورت نگرفت، زیرا حَجاج هم مانند یزید، خانه خدا را سنگباران و مقداری از آن را خراب كرد و نهایتاً ابن زبیر را كشت، و سپس خود حجاج، مقدار ویران شده از خانه كعبه را، دوباره درست كرد، ولیكن دیوار كعبه را تغییر داد و درب غربی را هم، كه یكی از ابواب بیت بود، مسدود كرده و سرانجام ساختمان خانه خدا، توسط حجاج همچنان تا سال ۱۰۴۰ هجری باقی بود، تا آنكه باران شدیدی، با دانه‏های درشت، باریدن گرفت و صدمه فراوانی به دیوارهای خانه خدا زد. در این هنگام مسلمین جهان از اقصی‏ نقاط دنیا، برای تعمیر خانه خدا، متفق شدند و خانه امن را بدین شكل كه الآن موجود است، تعمیر كردند.
۱۱) چگونگی به وجود آمدن مسجدالحرام و اهمیّت آن‏
تاریخ نویسان معتقدند: مسجدالحرام دارای سابقه طولانی تاریخی است، و همین مسأله موجب تأسیس شهر مكّه شده است. لذا در سال ۱۷ هجری به خاطر نیاز شدید، آن را توسعه دادند؛ یعنی از همه اطراف دیوارهای كوتاهی به دور آن كشیدند. ولی در سال ۹۷۹ هجری و در زمان حكومت سلطان سلیم دوّم، بناهای اطراف آن تجدید و در زمان فرزندش سلطان مراد، كامل شد. ولی این مساحت نیز هرگز جوابگوی جمعیّت زیادی كه برای زیارت، به خانه خدا می‏آمدند، نبود. و لذا در سال ۱۳۷۵ هجری یعنی در اوائل حكومت آل سعود، بار دیگر اطراف مسجد توسعه یافت و مساحت آن از ۲۹۱۲۷ متر به ۱۶۰۱۶۸ متر رسید. و اخیراً نیز مجدداً مسجد را توسعه داده‏اند. بهر حال هر چه در توسعه و ساختمان مجدّد بیت‏اللَّه، اتفاق افتاده باشد، تأثیری در واقعیّت این مهبط وحی ندارد، و در واقع مسجدالحرام همان جایی است كه اولین ندای توحید از حلقوم پاك پیامبر اسلام(ص) بلند شد كه: «یا ایّهاالناس قولوا لا الهَ اِلّا اللَّه تفلحوا.» آری این نقطه مقدس از سرزمین وحی، اثر شگرفی در بر انگیختن روح علم و معرفت و هدایت مردم به توحید و نابودی شرك و الحاد، دارد.
۱۲) فضیلت نماز در مسجدالحرام‏ روایاتی كه در این مورد از ائمّه معصومین - علیهم‏السلام - به دست ما رسیده، بسیار زیاد است، ولیكن از باب تبرّك به یك روایت اكتفاء می‏كنیم. «روی اَنّ الصلاهٔ فیالمسجدالحرام افضل مِن مائهٔ صلوهٔ فی غیره منَ‏المساجد.» یعنی: «یك نماز در مسجدالحرام، از یكصد نماز در غیر آن، بافضیلت‏تراست.»
پاورقی‏ها:
۱ - مائده: ۹۵ . ۱۸ - اسراء: ۱ .
۲ - همان: ۹۷ . ۱۹ - حج: ۲۵ .
۳ - انفال: ۳۵ . ۲۰ - فتح: ۲۵ .
۴ - قریش: ۳ . ۲۱ - مائده: ۲ .
۵ - بقره: ۱۵۸ . ۲۲ - حج: ۳۳ .
۶ - همان: ۱۲۵ . ۲۳ - همان: ۲۹ .
۷ - حج: ۲۶ . ۲۴ - طور: ۴ .
۸ - بقره: ۱۲۷ . ۲۵ - ابراهیم: ۳۷ .
۹ - آل عمران: ۹۷ . ۲۶ - آل عمران: ۹۶ .
۱۰ - همان: ۹۶ . ۲۷ - شوری‏: ۷ .
۱۱ - بقره: ۱۲۵ . ۲۸ - انعام: ۹۲ .
۱۲ - حج: ۲۵ . ۲۹ - بلد: ۳ - ۱ .
۱۳ - بقره: ۱۵۰ . ۳۰ - تین: ۱ .
۱۴ - همان: ۱۹۱ . ۳۱ - نمل: ۹۱ .
۱۵ - مائده: ۲ . ۳۲ - قصص: ۵۷ .
۱۶ - توبه: ۷ . ۳۳ - عنكبوت: ۶۷ .
۱۷ - انفال: ۳۴ .
منبع : فصلنامه الکترونیکی میقات حج