پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا


تساوی زن و مرد در حق آموزش و فرهنگ


تساوی زن و مرد در حق آموزش و فرهنگ
از منظر اسلامی، انسان دارای كرامت ذاتیِ الهی است. احترام به كرامتِ انسانیِ انسان‏ها نخستین اصلی بود كه شعله‏های هدایت و ایمان را در دل‏های آحاد مردم برافروخت و سبب گردید انسان‏ها، اعم از زن و مرد، فوج فوج به دامان پر مهر اسلام، پناه آورند.
این نگاه، هرگز جنس یا گروهی را استثنا نمی‏كرد، بلكه همه آحاد انسانی، اعم از سیاه و سفید، زن و مرد، عرب و عجم را در نزد پروردگار برابر می‏دانست و هیچ اختلافی جز در پرتو پروای الهی و نزدیكی به آسمان معنا نمی‏شد. هرچند برخی در تفسیر این برابری، راه مغالطه را پیمودند و این تصور را القا نمودند كه انسان‏ها همچنان كه ذات و ماهیت بشری واحدی دارند، حقوق و تكالیف‏شان نیز ـ هرچند امور مربوط به فیزیك‏شان باشد ـ كاملاً مساوی و برابر است!
بطلان این قول آن‏چنان روشن است كه نیازی به اثبات و برهان نیست، زیرا آنجا كه بحث از برابری می‏شود، امور مربوط به ذات و طبیعت واحد بشری مراد است، نه مسائل عارض بر جسم و جنس.
نویسنده در این مقاله كوشیده است تا با استناد به شواهد قرآنی، روایی و تاریخی، نگاه اسلام را به برابری زن و مرد در آموزش و فرهنگ اثبات كند و با دید منفی و غیر انسانی ِ برخی دیگر از نظام‏ها در طول تاریخ، نسبت به زن مقایسه نماید، تا معلوم شود آنچه كه بعداً در خصوص ركود زنان مسلمان در آموزش و فرهنگ رخ داده، چیزی جز انحراف ایشان از محور دین نبوده است و اگر اخیراً نیز دادِ دفاع از آموزش و فرهنگ زنان در برخی از محافل حقوق زنان سرداده می‏شود، چیز جدید نیست، بلكه صرفاً تلاشی در جهت نزدیك شدن به برخی از خواسته‏های اسلام است.
● مقدمه:
از منظر اسلام، زن و مرد، در ذات و طبیعت بشری مساویند؛ به این معنا كه هیچ یك را بر دیگری از حیث عناصر سازنده ماهیت انسانی و خلقت بشری، رجحانی نیست؛ بلكه هر آنچه كه موجب برتری هر مرد یا زنی بر دیگری می‏شود، اموری خارج از ماهیت و حقیقت مشترك میان آن دو است؛ اموری كه آن را باید در توانمندی، علم، اخلاق و غیره جست‏وجو كرد.
● احترام به ارزش‏های انسانی و كرامتِ انسانیِ انسان‏ها
اسلام معتقد به برابری ارزش‏های انسانی در عالی‏ترین چهره آن در میان همه انسان‏هاست. توجه اسلام به این امر تا حدی است كه آن را یكی از عقاید اساسی تمام مسلمانان قرار داده است و وجه تمایز ایشان را نه در ماهیت انسانی، بلكه در بروز شایستگی‏ها و سطوح مختلف رفتارها و كردارها و تمام چیزهایی می‏داند كه برای پروردگار، خویشتن، جامعه انسانی و انسانیت، به منصه ظهور می‏رسانند. از این رو در قرآن كریم آمده است:
«یا أیَّها الناس انّا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلنا كم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنَّ اكرمكم عنداللَّه اتقاكم إن اللَّه علیم خبیر؛[۱] حجرات(۴۹) آیه ۱۳ هان ای مردم! همانا ما شما را از یك مرد و یك زن آفریده‏ایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آورده‏ایم تا با یكدیگر انس و آشنایی یابید. بی‏گمان گرامی‏ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست. همانا خداوند دانای آگاه است.»
مفهوم این آیه آن است كه شما همگی از یك پدر و مادر خلق شده‏اید، بنابراین هیچ كدامتان از حیث تیره و نژاد، بر دیگری برتری ندارید. اگر پروردگار، شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آورده است برای رجحان بخشی قومی بر قوم دیگر یا قبیله‏ای بر قبیله دیگر نبوده، بلكه فقط به سبب انس و آشنایی و شناسایی و نام‏گذاری یك یگر بوده است، چرا كه شأن افراد و اشخاص در جامعه انسانی، ایجاب می‏كند كه با نام‏های‏مختلف از هم شناخته شوند.
تفاضل میان انسان‏ها از دید پروردگار متعال، بر اساس كردارها و محافظت از حدود دین‏شان است، لذا گرامی‏ترین انسان‏ها را با تقواترین شان معرفی می‏كند.
همچنین در آیه دیگری آمده است:
«و لقد كرَّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البّر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضَّلناهم علی كثیر ممَّن خلقنا تفضیلاً؛[۲] اسراء(۱۷) آیه ۷۰ و به راستی كه فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشكی و دریا [بر مركب مراد] روانه داشتیم. و به ایشان از پاكیزه‏ها روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‏ایم ـ چنان‏كه باید و شاید ـ برتری بخشیدیم.»
خداوند متعال همه فرزندان آدم را كرامتِ انسانی بخشید و ایشان را بر بسیاری از آفریدگان خویش برتری داد و این برتری را به جنس مردان یا زنان اختصاص نداد، چرا كه هر دو در نظر او، ماهیت انسانی واحدی دارند كه در مقوّمات انسانیت، هیچ‏یك را بر دیگری رجحانی نیست. از این رو خداوند در آیه‏ای دیگر می‏فرماید:
«یا ایَّها الناس اتَّقوا ربّكم الذی خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثَّ منهما رجلاً كثیراً و نساءً؛[۳] نساء(۴) آیه ۱ ای مردم! از پروردگارتان پروا كنید، همو كه شما را از یك تنِ یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراكند»؛یعنی زن و مرد هر دو از یك عنصر آفریده شده‏اند و هر دو جنس از اصل واحدی سرچشمه می‏گیرند و بسیاری نیز از آنان به‏وجود می‏آیند.
در جای دیگر می‏فرماید:
«فاستجاب لهم ربُّهم أنی لا اُضیع عمل عامل منكم من ذكر أو اُنثی بعضكم من بعض؛[۴] آل عمران (۳) آیه ۱۹۵ آن‏گاه پروردگارشان دعای آنان را اجابت كرد كه من عمل هیچ صاحب عملی را از شما، چه مرد باشد و چه زن ـ كه همه همانند یكدیگرید ـ ضایع [و بی‏پاداش‏] نمی‏گذارم.»
● تساوی زن و مرد در حق آموزش و فرهنگ
الف) نگاه اسلام:
عالی‏ترین و كامل‏ترین جلوه این مساوات، در اسلام تجلی یافته است. اسلام هر واحد انسانی را در حدود توانمندی‏ها و استعدادها و امكانات، برخوردار از حقّ آموزش و فرهنگ می‏داند. تأكید بر استیفای این حق تا حدّی است كه در مواردی كه پای یادگیری واجباتِ دینی و یا حتّی پاره‏ای نیازمندی‏های دنیوی به میان می‏آید، این «حقّ»، به «تكلیف» بدل می‏شود. از این رو پیامبر (ص) فرموده‏اند: «تعلّم العلم فریضه علی كل مسلم؛ فراگیری علم بر هر مسلمانی[۵] برخی در فهم و ترجمه این روایات، دقت كافی و وافی مبذول نمی‏كنند، لذا در گفته‏ها و نوشته‏های خود، علم آموزی را ویژه مردانِ مسلمان می‏دانند. برخی دیگر برای اثبات مدعای علم آموزی برای زنان، به دنبال روایاتی می‏گردند كه در آن بر كلمه «مسلمه » نیز تصریح شده باشد؛ در حالی كه «مسلم»، صفت هر «فرد انسانی» است و هیچ ربطی به مذكر یا مؤنث بودن او ندارد.(مترجم) واجب است.»
پروردگار متعال نیز با تأكید بر مقام علم و عالم می‏فرماید:
«هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؛[۶] زمر(۳۹) آیه ۹ آیا كسانی كه می‏دانند با كسانی كه نمی‏دانند، برابرند؟» و نیز می‏فرماید: «انَّما یخشی اللَّه من عباده العلماء؛[۷] فاطر(۳۵) آیه ۲۸ از میان بندگان خداوند، فقط دانشوران از او خوف و خشیت دارند.»
نخستین آیاتی كه بر پیامبر اكرم(ص) نازل شد، حاوی كلماتی در بزرگ‏داشتِ علم و گرامی داشت آن به‏عنوان یكی از بزرگ‏ترین و نخستین نعمت‏های الهی بر انسان بود.
«إقرء و ربّك الأكرم * الذی علَّم بالقلم * علَّم الانسان ما لم یعلم؛[۸] علق(۹۶) آیات ۵ ـ ۳ بخوان و پروردگار تو بس گرامی است. همان كه با قلم [و كتابت‏] انسان را آموزش داد. به انسان چیزی را كه نمی‏دانست، آموخت.»
هر چند اسلام تأكید خاصی بر یادگیری علوم اسلامی و مسائل مرتبط با آن دارد، ولی به آموزش سایر انواع علوم و فنون نیز، تشویق نموده است. از این رو در رأس رشته‏های مختلف علمی و هنری، جمع كثیری از علمای اسلامی قرار دارند و هیچ شاخه‏ای از رشته‏های مختلف علمی نیست جز آنكه به زیور كتاب‏های ارزشمند دانشمندان اسلام، زینت یافته است. امروزه بسیاری از این كتاب‏ها، هنوز هم از مهم‏ترین منابعِ مرجع به شمار می‏روند.
از این رو اسلام، زن و مرد را در حقّ آموزش و فرهنگ، مساوی می‏داند و برای زن در این زمینه همان حقّی را قائل است كه برای مرد. بنابراین او می‏تواند به میزان خواست و توانمندی‏هایش در جهت كسب علم و ادب و فرهنگ، پیش رو دو حتی این فراگیری در اموری كه مربوط به دین و حُسن انجام وظایف دنیوی است، بر وی واجب می‏باشد.
اسلام، برای حقّ آموزش و فرهنگ، حتی میان زنِ آزاد و كنیز نیز فرقی قائل نیست. تا جایی كه می‏بینیم پیامبر اكرم(ص) در مورد آموزش و تعلیم كنیزان، تأكید ویژه‏ای داشته‏اند؛ چنان‏كه در روایتی در صحیح بخاری[۹] بخاری، محمد بن اسماعیل جعفی(۱۹۴ ـ ۲۵۶ ه.ق)، محدث و فقیه مشهور اهل سنت، در بخارا متولد شد و در سمرقند در گذشت. كتاب معروف وی «الجامع الصحیح» است كه ابن حجر عقلانی، قسطلانی و ابو زید آن را شرح كرده‏اند.(مترجم) از «ابی برده» نقل شده است كه پیامبر(ص) فرمودند: «أیما رجل كانت عنده ولیده (ای جاریه ) فعلَّمها فأحسن تعلیمها و أدبها فأحسن تأدیبها، ثمَّ اعتقها و تزوجها فله أجران؛ هر مرد [مسلمانی ]كه كنیزی در اختیار داشته باشد و او را به خوبی آموزش دهد و ادب نماید، سپس آزادش كند و با او ازدواج نماید، از دو پاداش برخوردار خواهد بود.»
شواهد تاریخی و روایی بسیاری در دست است كه نشان می‏دهد زنان عرب از آغاز دوران تمدن اسلامی از فضای خوبی برای فراگیری علوم مواجه بوده‏اند و لذا در رشته‏های مختلف همانند: علوم قرآن، حدیث، فقه، لغت و بسیاری دیگر از معارف و دانش‏ها، درخشیدند و حتی بسیاری از شخصیت‏های مرد و زن در محضر ایشان آموزش دیدند.
«ابن خلكان»[۱۰] ابن خلكان، احمد البرمكی(۱۲۱۱ ـ ۱۲۸۲ ه.ق) مورخ مشهور، در اربیل متولد شد و در حلب، دمشق و قاهره تحصیل كرد. دائره المعارفِ مشهور تاریخی او، «وفیات الاعیان و أنباء ابناء الزمان» نام دارد.(مترجم) نقل كرده است كه «سیده نفیسه»،[۱۱] سیده نفیسه(۱۴۵ ـ ۲۰۸ ه.ق). وی در مكه زاده شد و در قاهره وفات یافت. با اسحاق بن جعفر الصادق ازدواج كرد كه ثمره ازدواجشان، قاسم و ام‏كلثوم بود دختر حسن انور، فرزند «زید الابلج»، فرزند حسن بن علی بن ابی طالب(ع) بانویی صاحب نام و مقام در مصر بود و جلسه درسی و علمی باشكوهی داشت كه امام شافعی نیز در مجلس او شركت می‏جست و از او حدیث می‏آموخت.
«ابو حیّان»[۱۲] ابوحیّان توحیدی، علی بن محمد(فوت ۴۰۰ ه.ق) حكیم و دانشمند شافعی، در شیراز یا نیشابور متولد شد و در بغداد و ری زیست. از وی كتاب‏های بسیاری از جمله: «الحج العقلی اذاضاق الفضاء عن الحج الشرعی»، «الصداقه و الصدیق»، «المقابسات»، «البصائر و الذخائر» و غیره به جای مانده است.(مترجم) نیز از میان اساتید خود، به نام سه زن اشاره كرده است: مونسه ایوبیه، برادرزاده صلاح الدین ایوبی؛ شامیه تیمیه، و زینب، دختر عبداللطیف بغدادی، صاحب كتاب «الافاده و الاعتبار».
همچنین به گواهی تاریخ، زنان مسلمان ـ اعم از آزاد و كنیز ـ در طول عصرهای متمادی پیشتازان رشته‏های مختلف علوم اعم از: قرآن، حدیث، فقه، ادبیات و بسیاری دیگر از معارف و فنون بوده‏اند.
«مقّری»[۱۳] مقّری، احمد بن محمد، ابو العباس التلمسانی(فوت ۱۰۴۱ ه.ق)، مورّخ، ادیب، متكلم و محدّث معروف، در تلمسان زاده شد و در مصر درگذشت. كتاب معروف «نفح الطیب فی غصن الاندلس الرطیب» از جمله كتاب‏های اوست.(مترجم) در كتاب معروف خود، «نفح الطیب» نام تعدادی از این زنان را ذكر نموده است. یكی از این زنان كه كنیز «ابن مطرف لغوی» بوده است، «عروضیه» نام درد. وی نحو و لغت را از ارباب خود آموخت و در ادبیات و به ویژه «عروض و قافیه» سرآمد شد. او حافظِ دو كتاب: «الكامل» نوشته «مبرّد»[۱۴] مبرّد، ابو العباس محمد(۷۲۶ ـ ۸۹۳ ه)، ادیب مشهور، شاگرد مازنی و سجستانی و پیرو مذهب بصری بود. كتاب «الكامل» از نوشته‏های مهم اوست.(مترجم) و «امالی» نوشته «ابو علی قالی»[۱۵] قالی، ابو علی اسماعیل بن قاسم(۸۹۳ ـ ۹۶۷ ه)، ادیب معروف، در دیار بكر متولد شد، در بغداد زندگی كرد و سپس به اندلس هجرت نمود. «الامالی» و «كتاب البارع فی اللغه » از كتاب‏های معروف اوست.(مترجم)، و استاد عروض بسیاری از علمای ادبیات بود.
همچنین «ابن خلكان» در دائره المعارف[۱۶] وفیات الاعیان و أنباء ابناء الزمان» مشهور تاریخی خود از زنانِ اندیشمندِ فراوانی یاد كرده است كه یكی از آنان، «شهده الكاتبه» نام دارد. وی در ادبیات و خط، بنام بود و بسیاری از اندیشمندان از دانش‏آموختگان محضر درس اویند.
و نیز «ابن حزم»[۱۷] ابن حزم، علی بن احمد(۱۰۶۳ ـ ۹۹۴ ه.ق)، فقیه، شاعر، فیلسوف، مورّخ و متكلم اندلسی، در سال ۱۰۲۳(ه.ق) وزیر بود، ولی بعدها به عللی از كار سیاست كناره گرفت و به تألیف روی آورد. كتاب «طوق الحمامه» و «الفصل فی الملل و الاهواء و النحل» كه نخستین تارخ تطبیقی ادیان است، از جمله تألیفات اوست كه از علمای مشهور عصر خود و وزیرزاده و دارای مال و ثروت فراوان خانوادگی بود، در مورد زنان استاد خویش چنین می‏نگارد: «ربیت فی حجور هنّ، و نشأت بین ایدیهنَّ و هنَّ علَّمننی القرآن و رویننی كثیراً من الاشعار و رویننی علی الخطّ؛ من در دامان بانوان اساتید خود پرورش یافتم و درمحضر ایشان به رشد رسیدم. آنان به من قرآن آموختند و اشعار زیادی را به من تعلیم نمودند و خوشنویسی را به من آموزش دادند.»ب) نگاه نظام‏های دیگر:
حال نگاهی می‏افكنیم به تاریخ آتن كه غربی‏ها آن را خاستگاه اصیل‏ترین قوانین دموكراسی در قلب تاریخ می‏دانند. قوانین این تمدنِ اصیل غرب، جز به مردان آزاد یونان، اجازه آموزش نمی‏داد و زنان را به شدت از ورود در صحنه تعلیم و تعلم منع می‏كرد. این منع به حدّی بود كه به صورت تئوری‏های علمی درآمده و اندیشمندان نیز در دفاع از آن قلم فرسایی می‏كردند، به‏طوری كه «ارسطو»[۱۸] ارسطو» یا «ارسطاطالیس» «Aristote»(۳۲۲ ـ ۳۸۴ قبل از میلاد)، فیلسوف یونانی و معلم اسكندر مقدونی. وی مؤسس «فلسفه مشّاء» است و تألیفات فراوانی در منطق، الهیّات، طبیعیات و اخلاق دارد. «سیاست»، «النفس»، «ما بعد الطبیعه »، «جدل» و «خطابه» از جمله كتاب‏های اوست آن را به صورت نظریه علمی بزرگی ارائه كرد و در كتاب «سیاست» اظهار داشت كه طبیعت زن به‏گونه‏ای است كه امكان هیچ‏گونه توانمندی فكریِ قابل ملاحظه‏ای را به وی نمی‏دهد! از این رو تعلیم وی نیز باید به اداره منزل و وظایف مادری محدود شود.
البته ارسطو در این نظریه، صرفاً دیدگاه خود را منعكس نمی‏كرد، بلكه نظریه او تأمین كننده خواستِ نظامی بود كه خود را عالی‏ترین چهره دموكراسی در میان دولت‏های پیش از اسلام می‏دید.
از رو هنگامی كه افلاطون، در شهر خیالی خود، «جمهوری» مبنای مساواتِ میان زن و مرد در حقّ آموزشی و فرهنگ را عنوان كرد، مورد تمسخر بسیاری از متفكران و شعرای آتن واقع شد تا جایی كه «ارستوفان»،[۱۹] ارستوفان(Arstophanes)(۳۸۶ ـ ۴۴۵ قبل از میلاد). بزرگ‏ترین شاعر یونان در قبل از میلاد. نمایشنامه‏های طنزی از وی به جای مانده است. او دولتمردان، فلاسفه و حتی خدایان را هجو می‏كرد، لذا حكومت وقت مانع از به روی پرده رفتن نمایشنامه هایش می‏شد شاعر طنز پرداز معروف یونان، دو فكاهی «پارلمان زنان» و «پلوتوس» را در تمسخر آرای وی ساخت.
كشورهای غربی، حتی در قرون اخیر و تا قرن نوزدهم میلادی، حقّ آموزش و فرهنگِ زنان را منكر می‏شدند. صادقانه‏ترین تعبیر را در این‏باره شاعر فرانسوی، «مولیر»[۲۰] مولیر «Moliere»(۱۶۲۲ ـ ۱۶۷۳ م) نمایشنامه نویس فرانسوی، فرزند فرشبافی بود كه پس از تحصیل حقوق به تئاتر روی آورد. از آثارش می‏توان «زنان دانشمند»، «مریض خیالی» «خسیس»، «زنان فضل فروش» و «تارتوف» را نام برد.(مترجم) در نمایشنامه «زنان دانشمند» از زبان یكی از قهرمانان قصه چنین بیان می‏كند:
«به دلایل عدیده‏ای شایسته نیست كه زن وقت خود را در راه آموزش و فرهنگ تلف كند، چرا كه وظایف اساسی او چیزی بیشتر از تربیت فرزندان، خانه‏داری، تأمین نیازهای افراد خانواده و میانه روی در هزینه‏های زندگی نیست.»[۲۱] Les femmes Savantes
در اواخر قرن هفدهم میلادی، ترنّم صداهای ضعیفی در مورد آموزش زنان، در سطح بسیار كم و محدودی شنیده شد. در رأس منادیان تعلیم زنان، اندیشمندان فرانسوی، «فینلون»[۲۲] (Feielon(۱۶۵۱ ـ ۱۷۵۱ قرار داشت. وی در كتاب خود، «تربیت دختران»[۲۳] L&#۰۳۹;Education des Filles كه در سال ۱۶۸۰ میلادی انتشار یافت، از آموزش زنان و دختران، داد سخن سر داد و دفاع كرد؛ ولی این نداها، با پاسخ قابل ملاحظه‏ای از سوی كشورهای اروپایی در آن دوره، مواجه نشد؛ بلكه روند مقابله با آموزش زنان از سوی گروه‏های مخالف این امر تا اواخر قرن نوزدهم ادامه یافت؛ به‏عنوان مثال شاهزاده روسی، «بیسمارك»،[۲۴] (Bismark(۱۸۱۵ ـ ۱۸۸۹ سه زمینه را برای گستره فعالیت‏های زنان عنوان كرد: تربیت فرزندان، آشپزی و ادای فرایض دینی در كلیسا. آلمانی‏ها این سه وظیفه را با عنوان «Kهای سه گانه»[۲۵] drei K: Kinder, Kuch, Kirch می‏شناسند، چرا كه هر سه وظیفه در زبان آلمانی با حرف «K» آغاز می‏شود.
● نتیجه تاریخی نگاه اسلام به مساوات زن و مرد در آموزش‏
شواهد قرآنی، روایی و واقعیت‏های عینی در طول تاریخ اسلام حاكی از آن است كه اسلام، هماره خواهان ایجاد فرصت‏های مناسب برای همه زنان، اعم از آزاده و برده برای رشد و توسعه و عالی‏ترین حدّ تعلیم و تربیت بوده است و بسیاری از زنان نیز با توجه به همین تأكید و با استفاده از فرصت‏های پیش آمده، توانستند به مراتب بالایی از رشد علمی دست یابند و رقیب جدّی مردان در میدان علم و معرفت شوند.
بنابراین، شیوع جهل و بی‏سوادی در میان زنان برخی از ملل اسلامی در دوره‏هایی از حیات تاریخ اسلام، ناشی از نظام تربیتی اسلام نبوده است، بلكه به سبب انحرافِ مسلمانان از قواعد اصیلی بوده است كه اسلام در شئون تعلیم و تربیت بنیان نهاد. از سوی دیگر اگر در عصر حاضر امت اسلامی در تلاش است تا در مورد آموزش و تعلیم زنان و دختران گام‏های اساسی بردارد، طرح نویی ابداع نكرده است؛ بلكه به همان سنتی نزدیك می‏شود كه پیامبر اكرم(ص) پایه گذار آن بود.
عبدالواحد وافی
ترجمه‏ی مهدی بهزادیان
منبع : نشریه حورا