یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

معین؛ معمار واژه‌ها


براساس رسم معهود روزنامه‌نگاری معمولا در ایام وفات و یا تولد چهر‌ه‌های تاریخی و ادبی، در وهله اول بخش‌هایی از زندگی‌نامه آن چهره‌ها را شرح می‌دهند و به ترتیب از كارها و فعالیتهای علمی و یا عملی آنها هم سخن می‌گویند؛ البته این شیوه برای شناخت چهره‌های تاریخی و فرهنگی در نوع خود واجب و ضروری است. ولی باید توجه داشت كه فقط بیوگرافی نوشتن و به شرح زندگی شخصی بسنده كردن در واقع گاه به نوعی توضیح مطالب غیرضرور است، ولی خود این امر باز در قالب‌های خاصی قرار می‌گیرد كه در برخی مواقع شرح زندگی خصوصی افراد شاید از زندگی علمی و یا هنری آنها خواندنی‌تر باشد، مثلا همه افراد نمی‌توانند وارد گستره‌ی اندیشگی و یا علمی یك ریاضی‌دان شوند، اما شاید خواندن زندگی‌نامه آنها خالی از لطف نباشد. با این وصف به نظر من زندگی‌نامه بزرگان تاریخ بشری در نوع خود حاوی مطالب و درسهای آموزنده‌ای است كه چه بسا باعث تهییج و انگیزش خوانندگان هم شود، شاید مهمترین چیز در این بین نوع پرداخت و بیان راوی است؛ هر چه كه روایت شیرین، واقعی و بی‌پیرایه باشد مانند یك اثر علمی و ادبی در خواننده تأثیر خواهد گذاشت، اما اگر نویسنده نتواند چنانكه باید و شایسته است زندگی‌نامه چهره مورد نظر را خوب پرورش دهد تردیدی نیست كه نتیجه عكس خواهد داد. علی‌ایحال پر بیراه نیست كه در این مقال اندك نگاهی كوتاه به زندگی شخصی و علمی اندیشمند برجسته ایرانی دكتر محمد معین داشته باشم.
زندگی و دستاوردهای علمی معین
دكتر محمد معین روز دوشنبه نهم اردیبهشت ۱۲۹۷ شمسی در شهر رشت در یك خانواده‌ی مذهبی چشم به جهان گشود. پدر او شیخ ابوالقاسم از طلاب علوم دینی بود و جد پدری‌اش كه محمدتقی معین‌العلما نام داشت از روحانیون نامی و بزرگ عهد و زمان خود محسوب می‌شد. محمد هنوز شش سال بیشتر نداشت كه مادر و پدرش را فقط با فاصله پنج روز از دست داد. اول مادرش(طلعت) دیده از جهان فرو بست و پنج روز بعد پدرش(ابوالقاسم) نیز روی در نقاب خاك كشید. بعد از فوت والدینش جد پدری محمد سرپرستی او را به عهده گرفت. پرورش در خانواده‌ای اهل علم یقینا از عوامل مهم در درك محمد كوچك از زندگی پیرامون و دانش علمی و ادبی روزگار بود. اگر چه دكتر معین نتوانست از محضر جد اندیشمند خود در زمان طولانی بهره ببرد، ولی همان ۷ سال زندگی در كنار پدربزرگ به نوعی توانست پایه‌های شخصیتی او را شكل دهد. هنگامی كه محمد كوچك ۱۳ سال بیشتر نداشت پدربزرگش نیز چشم از جهان فرو بست تا محمد را در كوران آزمایش جدیدی قرار دهد. محمد تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه شماره یك رشت(شاهپور) گذراند و بعد از پایان سال اول متوسطه برای ادامه تحصیل به تهران آمد و دوره دوم متوسطه را در دارالفنون پی گرفت. وی از شاگردان برجسته كلاس بود و نمرات بالای او سبب می‌شد كه مورد توجه معلمان خود قرار گیرد. آگاهی او در حوزه زبان فارسی و زبان عربی به گونه‌‌ای بود كه اساتید او از شاگردی به سن و سال او انتظار نداشتند و همین امر سبب شد كه بتواند دوره‌های تحصیلی را با سرعت و موفقیت طی كند. كسب مدرك لیسانس ادبیات فارسی در ۱۶ سالگی در حقیقت نشانگر نبوغ و پشتكار دكتر محمد معین بود و همین توانایی‌ها در واقع سبب شد كه با سن كم در سال ۱۳۱۴ در حین انجام خدمت نظام به ریاست دانشسرای مقدماتی اهواز منصوب شود. بعد از چندی ریاست دانشسراهای وزارت فرهنگ و آموزش وپرورش را نیز به عهده گرفت. و جالب است كه به علت تسلط به زبان عربی در سال ۱۳۱۶ كتاب«علم‌النفس و آثاره فی‌التربیه والتعلیم»(روانشناسی تربیتی) نوشته دو تن از استادان مصری به نامهای «علی‌الجارم» و «مصطفی امین» را ترجمه كرد و در اهواز منتشر ساخت. شكی نیست آن چیزی كه باعث پیشرفت افراد می‌شود در وهله اول پشتكار و علاقه است، اگر پشتكار نباشد نبوغ به تنهایی راه به جایی نخواهد برد. این مهم را تاریخ به صراحت و روشنی پیش پای همگان گذاشته است و یكی از این چهره‌ها شخص دكتر محمد معین است. معین به گواهی تاریخ در زندگی خود فضایی خالی و تهی كه آن را به بطالت بگذراند نداشت و در همه حال در پی علم‌آموزی و كسب دانش بود. چه زمانی كه در خدمت نظام بود و چه هنگامی كه ریاست برخی از نهادها را به عهده داشت یك لحظه از علم‌آموزی دست برنداشت و جالب این است كه وی دانش را برای فرهنگ و تاریخ این آب و خاك می‌خواست نه برای كسب شهرت و یا مال‌اندوزی و ثروت. وی سعی می‌كرد كه به علوم زمان خود آگاهی یابد و با ابزار نوین بتواند به فرهنگ و زبان كشورش خدمت كند. خدمات او به فرهنگ و ادب ایران زمین نه تنها فراموش نمی‌شود بلكه از ستون‌های قابل اعتنا و شایسته برای همه اهل تحقیق و تتبع است. زمانی كه معین ریاست دانشسراها را به عهده دارد در همین حال با دانشگاه روانشناسی بروكسل به صورت مكاتبه‌ای در ارتباط است و دوره‌های روانشناسی عملی (خط‌شناسی، قیافه‌شناسی و مغزشناسی) را گذرانده و از آن دانشگاه مدرك قبولی دریافت می‌كند. دكتر محمد معین به نظر من هنوز یك استثنا است. فردی كه با زبانهای اوستایی، سانسكریت، پارسی‌باستان، پهلوی، عربی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و لاتین آشنایی دارد و به برخی از این زبانها تكلم می‌كند نمی‌تواند یك فرد عادی باشد، آن هم زمانی كه وسایل ارتباط جمعی در ضعیف‌ترین شكل خود بودند و ابزارهای ارتباطی در ایران در حقیقت ابتدایی بود و فقط جان عاشق و شیدایی می‌خواست كه با وجود فقر امكانات به چنان توانایی و دانایی برسد و در عین حال نمی‌توان این همه پشتكار و جدیت او را نستود. كه ستایش اگر برای خداست ولی شكی نیست كه بهترین بندگان او را هم می‌توان ستود و دكتر محمد معین هم فردی ستودنی است. از اینكه در تاریخ دانشگاه ادبیات ایران نام دكتر محمد معین به عنوان اولین دكترای زبان و ادب فارسی درج است در واقع خود نشان‌دهنده بزرگی و مقام اوست.در میان نسل اول استادان زبان و ادب فارسی این افتخار یقینا به راحتی به دست نیامد، خاصه زمانی كه بزرگانی چون دهخدا و بهار در عرصه ادبیات زمان می‌درخشیدند. زنده یاد محمد معین در سن ۲۴ سالگی كتاب ارزشمند «مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات فارسی» را به عنوان رساله دكترای خود تدوین كرد كه استاد راهنمای او پورداود بود. وی در حضور پورداود، ملك‌الشعرای بهار و دكتر علی‌اكبر سیاسی كه وزیر فرهنگ آن زمان بود دفاعیه خود را قرائت كرد و با نمره بسیارخوب توانست به افتخار درجه دكترا در زبان وادب فارسی نایل آید. این كتاب هنوز از منابع ارزشمند زبان فارسی است. وی در همین سال با بانومهین امیرجاهد فرزند یكی از ترانه‌سرایان بنام عصر و مدیر سالنامه پارس (امیر جاهد) ازدواج كرد. معین پس از اخذ مدرك دكترا در سمت استاد كرسی «تحقیق در متون ادبی» در دانشكده ادبیات و دانشسرای عالی مشغول تدریس شد. وی از جمله اندیشمندانی بود كه به جهت آشنایی به زبانهای زنده دنیا و حتی برخی از زبانهای ایران باستان در محافل علمی و به كشورهایی چون آمریكا، آلمان، انگلیس، فرانسه، بلژیك، شوروی، تركیه، هند، پاكستان، هلند، سوئد، ایتالیا، فنلاند و كشورهای دیگر برای سخنرانی سفر كرد. دكتر معین در حقیقت سعی كرد به شكل اصولی با دانش تبارشناسی واژه‌ها، بسیاری از واژه‌های فارسی، پهلوی، سانسكریت، یونانی و... را معرفی كند و شاید از نادر استادانی بود كه شخصیت، جایگاه و ارزش واژه‌ها را می‌شناخت و به همین دلیل اولین كسی بود كه به طور جدی به بحث آوانگاری(فونتیك) در زبان و ادب فارسی پرداخت. از جمله مهمترین بخش از زندگی معین همكاری او با علی‌اكبر دهخدا بود. بسیاری وی را فرزند معنوی دهخدا می‌دانند، زیرا اگر معین نبود شكی نیست بسیاری از كارهای دهخدا ناتمام و ناقص می‌ماند. دهخدا به جهت توانایی‌های علمی معین در آخرین روزهای زندگی خود طی وصیتی كه در واقع تكه كاغذی بیش نبود و در حال حاضر در بخش اسناد تاریخی مجلس نگهداری می‌شود، نوشت كه كار تكمیل و چاپ لغتنامه عظیم دهخدا بر عهده دكتر معین باشد و وی نیز توانست با درایت و صبر و دقت فراوان ۹هزار صفحه از مطالبی را كه افراد دیگر آنها را تألیف كرده بودند تصحیح و بازبینی كند و ضمن آنكه بیش از ۷۰۰ صفحه از این كتاب ارزشمند تألیف اوست. معین مورد وثوق همه علما و ادبای عصر خود بود؛ از جمله نیما یوشیج شاعر بزرگ معاصر قبل از وفات خود كسی را چون دكتر معین شایسته ندید كه در چاپ و نشر كارهای او دخالت كند و حتی وصیت كرد كه معین كارهای او را چاپ كند، این در حالی بود كه نیما هرگز دكتر معین را ندیده بود و با هم دیداری نداشتند، این اعتماد در حقیقت برخاسته از دانش و سیطره و احاطه او بر علوم زمان بود كه فرد سختگیری چون دهخدا او را به عنوان وصی كارهای خود معرفی كند و شاعر برجسته‌ای چون نیما كه به راحتی به همه اعتماد نمی‌كرد بدون ملاقات با دكتر معین او را وصی خود بداند. دكتر معین البته با وجود تمامی مشغله‌ها و ضیق وقت كتاب«افسانه و رباعیات» و هچنین«ماخ اولا» را یك سال بعد از درگذشت نیما با همكاری جلال آل احمد و دكتر جنتی عطایی چاپ كرد. علاوه بر اینكه كار تكمیل لغتنامه دهخدا را دنبال می‌كرد ولی خود مبادرت به چاپ فرهنگ معین كرد كه كتابی ماندگار و از كتابهای مرجع محسوب می‌شود. این كتاب در میان دیگر فرهنگها جایگاهی رفیع دارد و هنوز از كتابهای مطمئن برای پژوهشگران و محققان است. وی علاوه بر این مقالات فراوانی در رشته‌های مختلف نگاشت، هر كدام از این مقاله‌ها با وجود گذشت زمان از تازگی و طراوت برخوردارند. وی كتابهای زیادی در حوزه‌های تحقیق، تصحیح و ترجمه به چاپ رساند كه بی شك هر كدام از این كتابها هنوز وزانت و ارزش خود را حفظ كرده‌اند. برخی از این كتابها در واقع استثنا هستند و جایگزین دیگری برای آنها نمی‌توان متصور شد، مانند برهان قاطع كه ایشان با توجه به توانایی‌های خود به این كتاب شخصیت جدیدی داد. در بخش تألیف تحلیل هفت پیكر نظامی، مزدیسنا و ادب پارسی(دوجلد)، یادنامه پورداود، ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد، حافظ شیرین‌سخن(دو جلد با همت مهدخت معین) و... ودر بخش تصحیحات چهار مقاله عروضی، دانشنامه علایی ابن سینا، عبهرالعاشقین روزبهان بقلی، حواشی بر اشعار خاقانی، جامع‌الحكمتین ناصر خسرو و ... همه از ماندگارترین كتابهای چند دهه اخیر محسوب می‌شوند.
وی برای كتاب عظیم فرهنگ معین، با جمع‌آوری نزدیك به ۱۵۰۰۰۰فیش از متون و مكالمات فارسی به كارها و تحقیقات خود شكلی عملی و علمی داد و سعی كرد با فرهنگ نویسان دیگر كشورها و همچنین با مطالعه و یادداشت برداری در مراكز مطالعاتی كشورهای مختلف سازمان فرهنگ فارسی را بنیان نهد و بیش از ۴۰۰ دانشجو و ۴۰ موسسه را به همكاری فرا خواند. معین از جمله اساتیدی بود كه با وسواس و دقت علمی كارهای خود را پیگیری می‌كرد و حساسیت او در سلامت كار به گونه‌ای بود كه حتی برخی از عوامل دست‌اندركار توان درك صبر و شكیبایی او را نداشتند و سعی می‌كردند كه به نوعی از كار او رهایی یابند، اما دكتر معین با حلم و بردباری آنها را به طرف خود می‌خواند و هم كاری می‌كرد كه آنان به ادامه كار با او تشویق شوند. اگر این جدیت و علاقه و وسواس علمی نبود كارهای او امروز به عنوان منابع و كتابهای ادبی و تاریخی جایگاهی نداشت. وی می‌دانست كه چه گوهر گرانبهایی را برای آیندگان پرورش می‌دهد و به همین دلیل سعی داشت كه این گوهرها به بهترین شكل جان بگیرند.
جلد اول فرهنگ معین سال ۴۲ و جلد دوم، سوم و پنجم در سال ۴۵ انتشار یافت. در همین سال و از طرف دولت وقت برای شركت در كنفرانسی در جهت معرفی و شناخت فرهنگ و سرزمین ایران به تركیه رفت و پس از ده روز(هشتم آذر) به كشور برگشت و بدون كمترین استراحتی روز بعد به دانشگاه رفت تا كارهای خود را ادامه دهد ولی دست روزگار صفحه جدیدی را برای زندگی او تدارك دیده بود. دكتر معین با توجه به كارهای فشرده و زیاد سرانجام روز نهم آذر ۱۳۴۵ در دانشگاه به سكته مغزی دچار شد و در واقع پرونده زندگی علمی و شخصی او در همین زمان بسته شد. شاید بخش غم‌انگیز زندگی او از این روز آغاز شد تا اینكه در روز ۱۳ تیر ۱۳۵۰ به نوعی پایان یافت. برای یك عالم و اندیشمند مرگ زمانی فرا می‌رسد كه او از اندیشیدن و نوشتن باز داشته شود. مرگ جسمی و فیزیكی از اولین ساعتی شكل می‌گیرد كه یك نویسنده توان نوشتن نداشته باشد، حتی اگر این نویسنده از جسم به ظاهر سالم و شاكله‌ای طبیعی برخوردار باشد. نویسنده و پژوهشگر با كارش زنده است و نفس می‌كشد، وقتی كه او نتواند بیندیشد وكار كند همان روز را باید سالمرگ و یا روزمرگ او نامید، دكتر معین به نظر من در تاریخ نهم آذر دارفانی را وداع گفت و بقیه عمر ظاهری او كه خود هیچ طرفی از آن نبست جز غم و اندوه چیزی دیگر نبود. اما این جان چون گرامی و عزیز بود به هر دری زدند تا او را دوباره به اندیشیدن و فكر كردن برگردانند ولی هیچ كاری میسر نشد و سرانجام جسم خسته او در ۱۳ تیر ۱۳۵۰ در مقبره خانوادگی در آستانه اشرفیه به خاك سپرده شد. با این وجود تاریخ ثابت كرده است كه آن چیزی كه از این جانهای گرامی به یاد می‌ماند حاصل اندیشه و تفكر آنهاست كه چراغی روشن و پرفروغ فرا راه آیندگان است.
روح او شاد و یاد او گرامی باد .

عادل جهان‌آرای