جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


رو به سال های طلایی


رو به سال های طلایی
تمام موجودات زنده در دوران كودكی زیبا و دوست داشتنی به نظر می رسند. كمتر كسی است كه با دیدن معصومیت، زیبایی و شادابی یك كودك ۵-۴ ماهه به سراغش نرود و مدتی را به بازی با او نگذراند. حتی بچه موجودات دیگر هم دوست داشتنی و قشنگ به نظر می رسند (فرقی ندارد بچه گرگ باشند یا گوسفند!) انسان با نیاز به عشق ورزیدن و مورد عشق و توجه دیگری واقع شدن خلق و آفریده شده است.
در زمان نوزادی و سالهای نخست كودكی این نیاز با مورد توجه مادر واقع شدن و متقابلاً عشق ورزیدن به او تأمین می شود. سالهای بعد حلقه این نیاز و تأمین آن وسیع تر می شود و سایر افراد خانواده، همكلاسی ها و معلمان نیز در آن جای می گیرند.
همه ما علاقه مند هستیم دیگران به ما توجه كنند ما را دوست داشته باشند و مورد پذیرش آنها قرار گیریم. این نیاز در تمام دوران زندگی وجود دارد، از زمانی كه مادر به تنهایی می تواند حرف اول و آخر را بزند تا زمانی كه جوان هستیم و آنگاه كه به پیری می رسیم و نیازهای خاص خود را داریم.
عشق، علاقه و دوستی در هر مقطع از زندگی دلایل و ویژگی های خاص خود را دارد.برای نمونه هر فرد تا زمانی كه دوران كودكی را می گذراند عشق ۲ طرفه بین او و والدینش، مهمتری و اصلی ترین و دلنشین ترین عشق است اما بعدها با رسیدن به دوران جوانی به دنبال نوعی دیگر از عشق است (گرچه همین عشق اول و تجربه و درك صحیحی كه در كانون خانواده از این نیاز ذاتی خود دریافت كرده است در سایر مسیرهای زندگی، سرمایه ارزشمند و بی نظیری به حساب می آید و روانشناسان معتقدند در ادامه همان دوستی، عشق و محبت بین پدر و مادر و فرزند است كه جوان فردا می تواند راه درست برای انتخاب شریك زندگی خود را طی كند.)
همه ما به خاطر داریم كه در پایان داستانهای كودكانه شاهزاده ها به دنبال شاهزاده خانم هستند و پس از چندین شب و روز جشن و پایكوبی، سرانجام زندگی خود را در خوشی و خرمی آغاز می كنند و تا پایان عمر برای همیشه در كنار هم شاد و راضی می مانند. ولی راستی چرا در دنیای امروزی از این خوشی و خرمی ها كمتر می توان پیدا كرد. چرا دختران و پسران جوان با الهام از داستانهای كودكانه ای كه شنیده اند به دنبال پسر یا دختر رویایی خود هستند، به آسانی به او دل می بندند خطاهایش را كوچك یا بی ارزش می بینند و خوبی هایش را با چشمان مسلح چندین برابر بزرگتر می بینند و زود از مسؤولیت هایی كه در زندگی مشترك بر دوش آنان است شانه خالی كرده و فرار می كنند و در یك سخن با عشق این موهبت الهی برخورد منطقی و صحیح ندارند؟! و آنگاه كه وارد زندگی مشترك می شوند خطاهای كوچك دیروز، مشكلات بزرگ امروز می شوند؟
●یك سؤال
راستی اگر شخصی به شما بگوید دوستتان دارم، چه معنایی دارد؟! و عشق دیگری را به خود چگونه می بینید؟ در زیر ۳ نوع مختلف از عشق مطرح شده است كه در ارزیابی ارتباطات دوران جوانی بسیار قابل توجه است:
۱) عشق های «اگر»:
شاید عنوان این نوع عشق كمی نامتعارف و ناآشنا باشد اما نمونه های آن بسیار به چشم می خورد.
«تو را دوست خواهم داشت اگر رفتار و كارهایت به میل من باشد.»
«تو را دوست دارم اگر از من خوب حمایت كنی، آن هدیه را برای من بخری، ارتباطت را با خانواده ات قطع كنی و ...»
این نوع عشق، عشق شرطی است. عشقی كه تنها در سایه تأمین نظرات و انتظارات طرف مقابل تأمین می شود و اگر این شرط انجام نشود، مانند یك قرارداد قانونی، طرف دوم معامله و قرارداد یعنی، «عشق» فرو می پاشد. این نوع عشق بسیار خودخواهانه است، چرا كه صرفاً بر مبنای چشمداشت و انتظار است و بیشتر ازدواج ها و آشنایی هایی كه فرو می پاشد براساس همین عشق و دوستی مشروط است.
كمی فكر كنید این عشق و دوستی شبیه، دوستی های دوران كودكی نیست؟!
«اگر اسباب بازی جدیدت را به من بدهی با تو دوست هستم در غیر این صورت دوستت ندارم و حتی از تو متنفر می شوم!!»
این عشق كودكانه بسیار بی ثبات و بی دوام است. عشقی مادی برمبنای آنچه در دوران كودكی هم مورد سرزنش قرار می گیرد. پس بهتر نیست با بلوغ جسمی این نوع عشق ورزیدن نیز ناپدید شود و به بلوغ فكری هم برسیم؟
۲- عشق «بخاطر اینكه»:
شاید عنوان این عشق عجیب تر از مورد قبل باشد!! اما به همان اندازه آشناست. «تو را دوست دارم چون جوان هستی. تو را دوست دارم به خاطر اینكه پولدار هستی. برای اینكه زیبا هستی، موقعیت اجتماعی داری...»
این نوع عشق براساس شرایط و وضعیت طرف مقابل ایجاد و تعریف می شود. عشقی كه باز هم زیربنای محكم و قابل قبولی برای تشكیل زندگی مشترك نیست.
از آنجایی كه زندگی در جریان است و هیچ چیز ثبات و دوامی ندارد، زیبایی، ثروت، جوانی، قدرت، اعتبار و ... همه و همه با چرخش روزگار تغییر می كنند و گاه آسمان زندگی روشن و روز دیگر تاریك می شود و باز هم در یك قرارداد امضا شده!! طرف دوم قرارداد شروط را نقض كرده است و برای مثال امروز وضعیت مالی سابق را ندارد و یا جوانی اش با گذر زمان، گذشته و رفته است. پس عشق نیز در این رابطه فرو می پاشد و قرارداد فسخ می شود!
متأسفانه بسیاری از عشق های دوران نوجوانی و جوانی از این نوع عشق است عشق هایی كه مسائل ظاهری و بی ثبات حرف اول را در تعیین سرنوشت می زنند.
۳- عشق با وجود اینكه،این هم یك نوع عشق است!
« تو را دوست دارم با وجود كاستی هایت!»
«تو را دوست دارم با وجود اینكه زیبایی لازم را نداری، مانند بسیاری از مردان ثروتمند نیستی!» موقعیت اجتماعی، تحصیلات و... هیچكدام در این عشق برخلاف مورد قبل تعیین كننده و سرنوشت ساز نیستند.
این عشق به هیچ عنوان مشروط نیست. قرارداد این عشق بسیار معتبرتر است. طرفین، انتخاب خود را بر مبنای نیازهای خود و برمبنای داشته های طرف مقابل انجام نمی دهند. در اینجا فرصت بیشتری برای واقع بینی وجود دارد. معیارهای ارزشمندتر و مناسب تری وجود داشته است كه بر مبنای آن پایه و اساس بنای زندگی گذاشته شده و با هر لرزه ای فرو نمی پاشد.
این عشق، عشقی است كه خداوند به انسان یاد داده است. ذره ای برگرفته از عشقی كه پروردگار به مخلوقات خود دارد. بدون هیچ نیازی!
در این عشق چوب خط و ماشین حساب و ... وجود ندارد. در این عشق فردا همچنان وجود دارد. بدن آنكه خطاها و مشكلات امروز بزرگ و غیرقابل حل به نظر رسند.
در سایه این عشق است كه می توان حتی به سختی های زندگی مشترك هم لبخند زد و احساس رضایت كرد و با افتخار سال پنجاهم زندگی مشترك را جشن گرفت و سال طلایی نامید!
مینو ضابطیان
منبع : روزنامه ایران