چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
هجرت رسول خدا ( ص ) و سال دوم هجرت
نفوذ اسلام در شهر یثرب فرج و گشایش بزرگی برای رسول خدا ( ص ) و مسلمان بود . پیغمبر خدا ( ص ) به مسلمان دستور داد هر یک از شما که تحمّل آزار اینان را ندارد به نزد برادران خود که در شهر یثرب هستند ، برود . مسلمانان به طور انفرادی و دسته دسته مهاجرت به یثرب را آغاز کردند .
در مکه خانه ای بود به نام دارالندوه که بزرگان شهر برای مشورت در کارهای مهم خویش ، در آنجا اجتماع می کردند . قانونشان هم این بود که افراد پایین تر از چهل سال حق ورود به دارالندوه را نداشتند . قریش بزرگان خود را خبر کرده تا برای تصمیم قطعی دربارهٔ محمد ( ص ) به شور و گفتگو بپردازند . برای مشورت در این کار چهل نفر از بزرگان در دارالندوه جمع شدند .
قرار شد که از هر تیره و قبیله ای از قبایل و تیره های عرب حتی از بنی هاشم یک مرد را انتخاب کنند و هر کدام شمشیری به دست گیرند و یک مرتبه بر محمد بتازند و همگی بر او شمشیر بزنند و در قتل او شرکت جویند . بدین ترتیب خون او در میان قبایل عرب پراکنده خواهد شد و بنی هاشم نیز که خود در قتل او شرکت داشته اند ، نمی توانند مطالبهٔ خونش را بکنند .
ده نفر یا به نقلی پانزده نفر که هر یک یا دو نفر آنها از قبیله ای بودند شمشیرها و خنجرها را آماده کرده و به منظور کشتن پیامبر اسلام شبانه به پشت خانهٔ رسول خدا ( ص ) آمدند .
از آن سو جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و توطئهٔ مشرکین را به اطلاع آن حضرت رسانید . رسول خدا ( ص ) که به گفتهٔ جمعی از مورخین خود را برای مهاجرت به یثرب از پیش آماده کرده و مقدمات کار را فراهم نموده بود تصمیم گرفت همان شب از مکه خارج شود ، اما این کار خطرهایی را هم در پیش داشت که مقابلهٔ با آن ها نیز پیش بینی شده بود .
رسول خدا ( ص ) باید مردی را به جای خود در بستر بخواباند تا مشرکین نفهمند او در بستر مخصوص خود نیست و کار به تعویق بیفتد . پیغمبر به فرمان خدا ، علی ( ع ) را برای این کار انتخاب کرد و راستی هم کسی جز علی ( ع ) نمی توانست این مأموریت خطیر را انجام دهد . وقتی رسول خدا ( ص ) جریان را به علی ( ع ) گزارش داد و به او فرمود :
« تو امشب باید در بستر من بخوابی تا من از شهر مکه خارج شوم . »
تنها سؤالی که علی ( ع ) از رسول خدا ( ص ) کرد این بود که پرسید :
« اگر من این کار را بکنم جان شما سالم می ماند ؟ »
رسول خدا ( ص ) فرمود : « آری . »
علی ( ع ) سخنی دیگر نگفت و لبخندی زد .
شبی که از مکه خارج شد به جای آنکه راه معمولی یثرب را در پیش گیرد و اساساً به سمت شمال غربی مکه و ناحیهٔ یثرب برود ، راه جنوب غربی را در پیش گرفت و خود را به غار معروف به « غار ثور » رسانید و سه روز در آن غار ماند ، آن گاه به سوی مدینه حرکت کرد . در این میان ابوبکر نیز از ماجرا مطلّع شد و خود را به پیغمبر رساند و با آن حضرت وارد غار شد .
خدای تعالی برای گم شدن ردّ پای رسول خدا ( ص ) عنکبوتی را مأمور کرده بود تا بر در غار تار بتند ، و کبکهایی را فرستاد تا آنجا تخم بگذارند و به هر ترتیبی بود وقتی مشرکین به در غار رسیدند ، ابوکرز ، که در شناختن رد پای افراد مهارتی بسزا داشت ، نگاه کرد دید رد پاها قطع شده از این رو هما جا ایستاد و گفت :
« محمد و رفیقش از اینجا نگذشته و داخل این غار هم نشده اند ، زیرا اگر به درون آن رفته بودند این تارها پاره می شد و این تخم کبکها می شکست . »
یأس مشرکین از یافتن محمد ( ص ) سبب شد که راه ها أمن شود و پیغمبر خدا طبق طرح قبلی بتواند از غار بیرون آمده و به سوی مدینه حرکت کند .
سه روز از ورود رسول خدا ( ص ) به قباء گذشته بود که علی ( ع ) نیز از مکه آمد و بدان حضرت ملحق شد . پیغمبر ( ص ) روز دوشنبه وارد قباء شد و روز جمعه از آنجا به سوی مدینه حرکت کرد . علی ( ع ) دراین چند روزه طبق دستور رسول خدا ( ص ) امانتهای مردم را که نزد آن حضرت گذارده بودند به صاحبانشان بازگرداند و « فواطم » یعنی فاطمه دختر رسول خدا ( ص ) و فاطمهٔ بنت اسد مادر آن بزرگوار و فاطمه دختر زیبر را برداشته و به سوی مدینه حرکت کرد . (۱)
● ورود به مدینه
هنگامی که رسول خدا ( ص ) از قباء حرکت کرد رؤسای قبایلی که خانه هاشان سر راه آن حضرت بود همگی از خانه های خود بیرون آمده و چون پیغمبر اکرم به محلهٔ آنان وارد می شد تقاضا می کردند که در محلهٔ آنان فرود آید و منزل کند , ولی رسول خدا ( ص ) در پاسخ همه فرمود :
« جلوی شتر را باز کنید و او را رها کنید به حال خود بگذارید که او مأمور است . »
یعنی هر کجا او فرود آمد و زانو زد من همانجا فرود خواهم آمد . چون شتر به محلهٔ بنی مالک بن نجار و همان جایی که اکنون مسجد النبی قرار دارد رسید ، زانو زد و خوابید .
از جمله کارهایی که در سال اول هجرت در مدینه انجام شد ازدواج رسول خدا ( ص ) با عایشه دختر ابوبکر بود .(۱)
▪ جهاد
مورّخین غزوات رسول خدا ( ص ) را بیست و شش یا بیست و هفت غزوه ذکر کره اند که در نُه غزوه از آنها خود آن حضرت جنگ کرده ، و سرایا را سی و هفت و یا چهل سریه نقل کرده اند . منظور از غزوات سفرهایی است که رسول خدا ( ص ) خود به همراه سپاهیان از مدینه بیرون می رفت و سرایا آنهایی است که آن حضرت گروهی از مسلمانان اعم از مهاجر یا انصار را به سویی اعزام می کرد و خود در مدینه می ماند . (۱)
● سال دوم هجرت
از حوادث سال دوم هجرت ازدواج میمون امیرالمؤمین علی (ع) با فاطمه دختر رسول خدا (ص) بود که به امر پروردگار صورت گرفت . رسول خدا ( ص ) به کمک یکی از زنان وسایل ازدواج و زفاف زهرا (س) را فراهم کرد و پس از جنگ بدر مراسم زفاف و عروسی انجام شد .(۱)
▪ جنگ بدر
رسول خدا ( ص ) در ماه جمادی الاول با گروهی از مهاجرین از مدینه به جایی به نام عشیره رفت ، ولی با کاروان قریش برخورد نکرده و پس از چند روز که در آنجا ماندند به مدینه بازگشت . در آن وقت کاروان به سوی شام می رفت . در هنگام مراجعت کاروان نیز پیغمبر اسلام دو نفر از مهاجرین به نام سعید بن زید و طلحه را برای کسب اطلاع از آنها فرستاد و به دنبال آن نیز خود آن حضرت آمادهٔ حرکت شد .
ابوسفیان شنید محمد ( ص ) به منظور حملهٔ به کاروان از مدینه خارج شده است . بی درنگ ضمضم بن عمرو غفاری را مأمور ساخت تا بسرعت خود را به مکه برساند و به قریش اطلاع دهد که کاروان و اموالشان در خطر حملهٔ محمد و یارانش قرار گرفته و برای محافظت کاروان از مکه کوچ کنند .
ابوجهل که این خبر را شنید بی تابانه این طرف و آن طرف می رفت و مردم را برای حرکت به سوی کاروان تحریک می نمود . بدین ترتیب بزرگان قریش مانند امیه بن خلف ، ابوجهل عتبه ، شیبه و دیگران با ساز و برگ جنگ از مکه خارج شدند و هنگامی که در خارج شهر ، سان دیدند سپاهی عظیم و مسلّح که حدود هزار نفر می شدند حرکت کرده بود و همراه خود هفتصد شتر و دویست یا چهارصد اسب داشتند و همگی زره و اسلحه بر تن داشتند .
ابوسفیان وقتی به حدود بدر رسید و دانست مسلمانان در آن نزدیکیها هستند راه را کج کرده و نگذاشت کاروانیان به بدر نزدیک شوند و بسرعت آنها را از منطقه دور کرد و سرانجام توانست کاروانیان را از مناطق خطر بگذراند .
ابوسفیان برای لشکر قریش پیغام فرستاد که خروج شما برای محافظت کاروان بوده و اکنون کاروان از خطر گذشت و دیگر نیازی به آمدن شما نیست ، اما غرور و نخوت برخی چون ابوجهل که مغرور تجهیزات و کثرت لشکریان خود شده بودند مانع از بازگشت آنان شد و گفتند : ما باید تا «بدر » پیش برویم و چند روز در آنجا به عیش و نوش و رقص و پایکوبی بپردازیم و ابهّت و عظمت خود را به رخ عرب و مردم یثرب بکشیم ، تا برای همیشه رعب و ترس از ما در دلشان جای گیر شود و فکر جنگ و کارزار با ما را از سر دور سازند .
لشکر مسلمانان همچنان تا نزدیک بدر و چاه های آبی که در آنجا بود پیش رفت و در آن نزدیکی توقف نمود .
لشکر قریش برای اطلاع بیشتر از وضع مسلمانان عمیربن وهب جمحی را مأمور کردند به مسلمانان نزدیک شود و از وضع لشکر و نفرات و تجهیزات آنها اطلاعاتی به دست آورده به آنها گزارش دهد . عمیربن وهب بر اسب خود سوار شده یکی دوبار اطراف مسلمانان گردش کرد و به نزد قریش بازگشته و گفت : نفرات آنها سیصد نفر چیزی کمتر یا بیشتر است ، کمینی هم پشت سر ندارند ، اما ای گروه قریش این مردمی را که من مشاهده کردم شترانشان مرگ بر خود بار کرده و شتران آنها حامل مرگ نابوده کننده ای هستند .
افرادی را دیدم که پناهگاهی جز شمشیر ندارند و به خدا سوگند آن طور که من دیدم این گروه مردمی هستند که کشته نشوند تا حداقل به عدد نفرات خود از شما بکشند ، و بدین ترتیب من نمی دانم مصلحت در جنگ باشد یا نه شما خود دانید این شما و این میدان جنگ !
سخنان عمیربن وهب تزلزلی در قریش انداخت . از این رو جمعی از بزرگان قریش برخاسته به نزد عتبه بن ربیعه که ریاست لشکر را بر عهده داشت آمدند و به او پیشنهاد کردند مردم را به مکه بازگرداند . عتبه رأی آنها را پسندید و خونبهای عمروبن حضرمی را نیز به عهده گرفت ، اما چون آتش افروز این صحنه بیشتر ابوجهل بود ، آنها را پیش ابوجهل فرستاد تا او را نیز متقاعد سازند ، اما باز هم غرور و نخوت کار خود را کرد و ابوجهل متقاعد نشده پافشاری به جنگ داشت . (۱)
▪ حملهٔ عمومی و شکست قریش
پیغمبر با سخنانی آتشین و خواندن آیات جهاد چنان مسلمانان را به جوش آورد .
بدین ترتیب حملات سختی از مسلمانان به صورت فردی و دسته جمعی شروع شد و طولی نکشید که در اثر استقامت و شهامت سربازان اسلام آثار پیروزی مسلمانان و شکست مشرکین نمودار گردید و دنبالهٔ لشکر قریش رو به مکه شروع به فرار و عقب نشینی کرد و سران قریش یکی پس از دیگری به ضرب شمشیر مسلمانان از پای درمی آمدند .
بر طبق گفتهٔ مشهور در این جنگ هفتاد نفر از مشرکان کشته شدند و هفتاد نفر نیز اسیر گشتند و از مسلمانان نیز چهارده نفر به شهادت رسیدند ، که شش نفر آنها از مهاجر و هشت نفر از انصار بودند .
شکست قریش در جنگ بدر و کشته شدن و اسارت آن گروه زیاد از بزرگان ایشان ، آنها را در اندوه زیادی فرو برد و شهر مکه عزای عمومی گرفت و کمتر خانواده ای بود که یک یا چند نفرشان به دست مجاهدان اسلام به قتل نرسیده یا به اسارت آنها نرفته باشد ، اما پس از چند روز تصمیم گرفتند از گریه و نوحه بر کشتگان خودداری کنند .
قریش کم کم به فکر انتقام از کشتگان خویش افتادند .
حفصه دختر عمربن خطاب بود که رسول خدا ( ص ) در ماه شعبان سال دوم هجرت او را به عقد خویش درآورد و سبب آن نیز این شد که هفت ماه پیش از این ازدواج حفصه شوهر خود خنیس بن حذاقه را در مدینه از دست داد و خنیس از دنیا رفت .(۱)
پی نوشت :
(۱) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی
(۱) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی
منبع : به سوی نور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست