جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بحران زیست محیطی در هزاره سوم و توسعه پایدار


بحران زیست محیطی در هزاره سوم و توسعه پایدار
پست مدرنیسم به این نکته اشاره دارد که مشکلات امروزی به راه حل های جدید نیاز دارند. سؤالات امروز با به کارگیری روشهای گذشته جوابی ندارند.
از نظر کلگ (۱۹۹۲) پست مدرنیسم در جواب به این قضیه است که: امروزه پدیده های مختلف و متفاوت زیادی برای تجزیه و تحلیل وجود دارند. پدیده هایی که بر اساس روند خطی مسائل آشنای گذشته شکل نگرفته اند و به طور کلی بی ارتباط با گذشته اند. از نظر دانیل بل جامعه شناس آمریکایی، جامعه پسامدرنی، دوران حاکمیت با شکوه فن آوری و دانش و حکومت فن سالاران است.
پست مدرنیسم یا فرانوین گرایی، دگرگونی های بنیادین در تئوری های مدیریتی ایجاد کرده است که اهم آنها عبارتند از:
۱-گذر از جهان ساده و احتمالی به سمت پیچیده و چند گانه دیدن واقعیت
۲-عبور از جهان سلسله مراتبی به جهانی چند مرحله ای یا دیگر مراتبی
۳-گذر از تجسم جهان به عنوان جهانی بی روح و ماشینی به تجسم جهان به شکل تمام نما
۴-رها کردن اعتقاد به ثابت و شخصی بودن جهان و پذیرش جهان به عنوان جایی نامشخص و نامعین
۵-گذر از مرحله باور به وجود رابطه علت و معلولی مسقیم و یک طرفه رسیدن به مرحله وجود رابطه علت و معلولی چرخشی و متقابل
۶-گذر از استعاره مونتاژ یا نظام های پیچیده مجتمع از یک رشته با تعدادی عناصر ساده تر و پذیرش استعاره ریخت و شکل زایی است
۷-گذر از مرحله عینیت گرایی محض، موضعی که فکر می شد موضوع دانشمند و محقق باش، به مرحله ژرف اندیشی و بعد نگری.
پست مدرنیسم موجب پیشرفت تکنولوژی شده که خود بر محیط زیست اثرات تخریبی از قبیل:
تغییر در اشکال سطح زمین، تغییر در پوشش گیاهی، تغییر در ماهیت خاکها، انواع جانوران، استخراج معادن و سوراخ شدن لایه ازن و ... داشته است. دو دیدگاه برای رفع این بحران زیست محیطی ارائه شده، که اولی معتقد است می توان از طریق انتخاب و اتخاذهای بشری به راه حل رسید.
به طوری که هکاری های بین المللی یکی از اجزای مهم این طرز فکر می باشد. گروه دوم این گونه استدلال می کنند که باید با مساله تغییر جهان تنها از طریق کنار نهادن اشکال رایج توسعه اقتصادی، اجتماعی و متعادل نمودن منحنی رشد روبه رو شد.
●مقدمه
تأمل درباره موعیت پسامدرن و تفکر در باب بحران زیست محیطی، وجوه اشتراک زیادی دارند. هر دوی آنها کوشش هایی را در بر می گیرند که برای فهم فرهنگ تمدن مدرن و نحوه پیوند آن به موقعیت کنونی انجام می شود.
مؤلفه های پسامدرنیسم، کوشش های زیست محیطی گرایان را برای پیشبرد و تبیغ دیدگاهی جهانی درباره ویرانی زیست محیطی در معرض خطر قرار می دهد. بدیهی است که پسامدرنیسم و زیست محیط گرایی برای یکدیگر اهمیت زیادی دارند. اما کوشش های اندکی برای ارتباط گفتمان بحران زیست محیطی انجام شده است. ناتوانی در مرتبط ساختن این دو گفتمان، انفصال میان دو فرهنگ، یعنی ادبیات و علم را نشان می دهد. برای اتخاذ رویکردی مناسب به موقعیت پسامدرن یا بحران زیست محیطی، این انفصال باید از بین برود.
هنگامی که تحلیل پسامدرنیسم با تحلیل ریشه های بحران جهانی زیست محیطی همراه شود، آنگاه معلوم می شود که ما با رویداد تاریخی بی همتایی رو به رو هستیم. کارل مارکس در میانه قرن نوزدهم ابراز داشت که: « تنها به ندرت و در شرایط بسیار ویژه ای است که جامعه ای می تواند رویکرد انتقادی نسبت به خود را پذیرا باشد » (۱).
موقعیتی که در آن به سر می بریم یکی از آن شرایط منحصر به فردی است که نه تنها یک جامعه بلکه کل تمدن مدرن ناگزیر از پذیرش رویکرد انتقادی نسبت به خود می شود.
پست مدرن در رشته های گوناگون علمی مثل فلسفه، ادبیات، سیاست، هنر، اقتصاد و علوم اجتماعی مطرح می باشد و طرح آن به این علت است که نظریه های گذشته دارای کمال نبوده ه اند. با توجه به ایکه سازمان و مدیریت، علمی است که از یافته های علوم مختلف مثل علوم انسانی و علوم تجربی استفاده می کند، این تعابیر وارد عرصه سازمان و مدیریت شده است و آن را تحت تأثیر قرار داده است. (۲)
به نظر چارلز جنکس که یکی از بنیانگذاران پس مدرنیسم است زمینه به وجود آمدن فرانوین گرایی را می توان ایجاد بحران در مدرنیم در اواسط قرن بیستم به علت از بین رفتن عمق فرهنگ مدرن و خمودگی عاطفی در این دوره دانست. ماشینی شدن و مادی شدن به این نکته کمک کرده است. (۳)
پسانویس گرایی یا فرانوین گرایی در تعامل با مدرنیسم یا نوین گرایی شکل گرفته است. از نوین گرایان به دلیل ارزش بی چون و چرایی که برای عقلانیت قائل هستند و کوششی که برای ارائه نظریه های جامع و فراگیر بر مبنای اصول و روش های علمی مبذول داشته اند، انتقاد می شود. نکته جالب توجه اینکه در حوزه مطالعات سازمانی نیز نظریه پردازان نوگرا در ارائه نظریه هایی نظیر نظریه عمومی سیتم ها، به همین ترتیب در صدد ارایه نظریه های جهان شمول و فراگیرند. (۴)
پست مدرنیزم به این نکته اشاره دارد که مشکلات امروزی به راه حل های جدید نیاز دارد، سؤالات امروزی با به کارگیری روش های گذشته جوابی ندارند. از نظر کلک (۱۹۹۲) پست مدرنیسم در جواب به این قضهی است که « امروزه پدیده های مختلف و متفاوت زیادی برای تجزیه تحلیل وجود دارند. پدیده هایی که بر اساس روند خطی مسائل آشنای گذشته شکل نگرفته اند و به کلی بی ارتباط با گذشته اند ». از نظر دانیل بل، جامعه شناس معروف آمریکایی، جامعه پسامدرنی، دوران حاکیمت با شکوه فن آوری و دانش و حکومت فن سالاران است. ارزش های حاکم بر جامعه همانا ارزش های حرفه ای و تخصصی خواهد بود و در حیطه های بنیادین متفاوت یعنی سیاست، اقتصاد و فرهنگ سازماندهی در چارچوب معیارهای فن سالارانه انجام خواهد شد.
ساختار اجتماعی جامعه حول دانش نظری سازماندهی خواهد شد. به گونه ای که عرصه تحلیلی سیستم ها، عرضه خود را توجه به محوری شدن سازماندهی بر مبنای دانش نظری، وجه تمایز و تباین خود را از دست خواهند داد و مبنای ارزیابی واحد پیدا خواهند کرد. در چنین محیطی انسان به گونه ای اجتناب ناپذیر و به طور جدایی ناپذیر وابسته به تکنولوژی است. (۵)
هفت دگرگونی بنیادی در استفاده از تئوری های موجودمدیریت در پست مدرنیسم یا فرانوین گرایی عبارتند از: (۶)
۱-گذر از جهان ساه و احتمالی به سمت جهان پیچیده و چند گانه دیدن واقعیت
۲-عبور از جهان سلسله مراتبی به جهانی چند مرحله ای یا دیگر مراتبی
۳-گذر از تجسم جهان به عنوان جهانی بی روح و ماشینی به تجسم جهان به شکل تمام نما
۴-رها کردن اعتقاد به ثابت و شخصی بودن جهان و پذیرش جهان به عنوان جایی نامشخص و نامعین
۵-گذر از مرحله باور به وجود رابطه علت و معلولی مسقیم و یک طرفه رسیدن به مرحله وجود رابطه علت و معلولی چرخشی و متقابل
۶-گذر از استعاره مونتاژ یا نظام های پیچیده مجتمع از یک رشته با تعدادی عناصر ساده تر و پذیرش استعاره ریخت و شکل زایی است
۷-گذر از مرحله عینیت گرایی محض، موضعی که فکر می شد موضوع دانشمند و محقق باش، به مرحله ژرف اندیشی و بعد نگری.
●تأثیر پیشرفت تکنولوژی بر محیط زیست
انسان در مقام نخست نیازمند محیط سالم و ایمنی است که بتواند در آن محیط زندگی کند. حال آنکه رشد صنعت جمعیت عملا به تخریب محیط زیست منجر شده و همین امر می تواند نزاع برانگیز باشد. افزون بر این، فرآیندهای طبیعی که بعضا به بروز حوادثی چون خشکسالی ، شیوع بیماری و ... منجر می شود، می تواند احتمال وقوع این تنش ها را چندان کند. طرح مسأله «جنگ بر سر آب» از جمله پیامدهای امنیتی است که در همین حوزه باید مورد توجه قرار گیرد. (۷)
در حالی که بحران زیست محیطی سرمنشا پریشانی تمام امور است، این پریشانی با جهانی شدن فرآیندهای اقتصادی و فرهنگی تقویت شده است و آنها را منعکس می سازد.
اندیشه پیشرفت، به گروه خاصی از مردم محدود بود که خود را برتر از دیگران و در اوج تکامل انسانیت می پنداشتند. این اندیشه بر نظام پایگانی مللی و نژادها استوار بود، اروپایی ها در رأس و بدوی هایی مثل بومیان استرالیایی در پایین ترین رده بودند. این نظام پایگانی حاکم بر مردم با جهانی شدن به مخاطره افتاد. (۸)
●بحران زیست محیطی
امروزه یکی از مهمترین مشکلاتی که انسان با آن رو به رو است، بحران محیط زیست و افزایش نیازهای وی از محیط و توقعات وی از آن است. این توقعات در حال حاضر از تعامل چهار عامل عمده در حال شکل گیری است. (۹):
۱-افزایش جمعیت
۲-افزایش توقعات انسان
۳-پیشرفت تکنولوژی و فن آوری و تأثیر آن بر محیط
۴-رفتار انسان در ارتباط با محیط خود
تأثیر انسان بر محیط
تأثیر انسان بر محیط از سال ۱۷۵۰ به بعد با پیشرفت صنعتی، با سرعت زیاد به جریان افتاده اتس. این تغییرات از قبیل: تغییر در اشکال زمین، تغییر پوشش گیاهی، تغییر در ماهیت خاک ها، آبها، انواع جانوران، استخراج معادن و ... می باشند. (۱۰)
●پیشینه
در استکهلم به سال ۱۹۷۲، سازمان ملل متحد اولین گردهمایی برای بحث درباره خطرات محیط زیست اناسن را با عنوان کنفرانس ملل متحد در مورد زیست بوم انسانی برگزار کرد. در آن اصولی به منظور حل مسائلی از قبیل تمایل به اقدامات گروهی برای حفظ بوم شناسی (اکولوژی) زمین، مسئولیت کشورها در مورد آلودگی فرامرز ی، استقلال و حاکمیت کشورها بر منابع ملی و حق و حقوقشان در توسعه مطرح شد.
دومین کنفرانس بزرگ زیست بوم سازمان ملل متحد (در مورد محیط و توسعه مشعور به اجلاس سران زمین) که در ریو در اوایل ۱۹۹۲برگزار شد، به گونه ای به مطلب پرداخت که فقط تعداد کمی از فرآیند های فیزیکی مورد بحث، به درستی در مقیاس جهانی اتفاق می افتند. مشهورترین موارد، تخریب لایه ازن استراتسفر و موضوع اصلی برنامه ریو- یعنی تغییر آب و هوا بود. لایه ازن استراتسفر در ارتفاع ۱۵ تا ۵۰ کیلومتری، از حیات در مقابل آثار خطرناک اشعه ماورای بنفش محافظت می کند. تخریب این لایه باعث سرطان پوست و افزایش ابتلا به آب مروارید چشم در اسنان و حتی خطر آسیب دیدن سیستم های دفاعی بدن می شود. همچنین نقص عضو و بدشکلی در زندگی گیاهی هم رخ می دهد.تخریب لایه ازن از طریق مواد شیمیایی هالوژن دار ساخته دست بشر در سال ۱۹۷۴ مطرح شد که افزایش اثر گلخانه ای و بالا رفتن درجه حرارت کره زمین را حادث می شود و خود به افزایش دمای اقیانوس ها و ذوب شدن یخ ها منتج می شود، سطح دریا تا سال ۲۰۳۰ تا ۲۰ سانتیمتر و تا سال ۲۰۰۱ تا ۶۵ سانتی متر افزایش خواهد یافت. افزایش سطح دریا با این عظمت، باعث طغیان آب از مناطق ساحلی سطح پایین، از هلند تا بنگلادش شده و موجب ناپدید شدن بسیاری از جزایر مرجانی اقیانوس آرام می شود.
البته باید اذعان داشت که بسیاری از مشکلات زیست محیطی همانند آلودگی آب، فرسایش حاصل از باران های اسیدی، گسترش بیابان و جنگل زدایی ممکن است در مقیاس جهانی رخ ندهند. با این وجود این امور، اجرای مرتبط یک سیستم جهانی واحد در نظر گرفته می شوند.
دو دیدگاه برای رفع این بحران زیست محیطی وجود دارد: اولی معتقد است می توان از طریق انتخاب و اتخاذ نهادهای بشری به راه حل رسید. به طوری که همکاری های بین المللی یکی از اجزای مهم این طرز فکر می باشد. گروه دوم این گونه استدلال می کنند که باید با مساله تغییر جهانی تنها از طریق کنار نهادن اشکال رایج توسعه اقتصادی- اجتماعی و متعادل کردن منحنی رشد روبه رو شد. (۱۱)
جهانی شدن
موارد مهم در جهان امروز که دلیلی برای جهانی شدن محسوب می شوند را می توان به صورت زیر بیان نمود:
•از بین بردن نژاد پرستی: نژاد پرستی به عنوان سد محکمی در راه وحدت به شمار می رود. به طوری که اصالت انسان را زیر پا گذاشته و ظهور استعدادها و پیشرفتهای بشری را متوقف می کند.
•از بین بردن اختلافات طبقاتی بین فقیر و غنی
•جایگزین نمودن جهان دوستی به جای وطن دوستی
•آزادی زنان و وصول به تساوی میان زن و مرد
•تعلیم و تربیت عمومی: زیرا جهل علت اصلی سقوط و عقب ماندگی مردم و پایداری تعصبات است. (۱۲)
اساسا حصول امنیت اجتماعی فقط برای پیمان های سیاسی، خیالی باطل است. زیرا جوهرذ صلح و وحدت، چکیده یک امر درونی است که با مفاهیم روحانی و معتقدات معنوی تقویت می شود. برای حل هر مشکل اجتماعی می توان بر اصول روحانی یا به قول دیگر بر ارزش های انسانی اتکا کرد، زیرا هر شخص خیراندیشی برای مشکلات راه حلی پیشنهاد می نماید. ولی خیر اندیشی و داشتن دانش عملی معمولا کافی و وافی برا حل مشکل نیست.
اینجاست که اهمیت و ضرورت اصولی انسانی و روحانی بیشتر معلوم می شود، زیرا محیط مساعدی را می آفریند که به موجب آن راه های عملی برای حل مشکل، مکشوف تر و اجرای آن آسان تر می شود.
نظم جهانی را فقط بر اساس اعتقاد به وحدت جهانی می توان استوار ساخت. نوع انسان یکی است. هر چند که جنبه های ثانوی تفاوت های بی شماری داشته باشد. اذعان به این حقیقت مستلزم ترک تمام تعصبات است. تعصب قومی، طبقاتی، نژادی، مذهبی، جنسی و وطنی، تعصب حاصل از تقدم علمی به هر سبب که باشد باید فراموش شود.
لازمه قبول وحد جهان تجدید بنا و خلع سلاح جهان است. باید جهانی ایجاد شود که در همه شؤون حیاتش یعنی در آرمان سیاسی اش و در آمال روحانی اش و در تجارت، اقتصاد و خط و زبانش کاملا متحد و یگانه باشد. در عین حال در خواص ملی هر یک از کشورهای متحدش بی نهایت متنوع باشد. به عبارت دیگر « وحدت در کثرت » مقصود ما را بر می آورد. زمان به سرعت می گذرد و هر روز جهان به مصائب تازه ای مبتلا می شود. (۱۳)
رولاند رابرتسون اصطلاح « جهانی شدن » را برای توصیف یکپارچگی جهان وضع کرد. (۱۴)
شرایط لازم برای حصول این منظور عبارت است از: گسترش نظام سرمایه داری، امپریالیزم غربی و پیشبرد یک نظام ارتباط جهانی، ولی این وحدت عبارت است از وحدت جهانی. این امر با صور جدید رسانه های ارتباط جمعی، تکنولوژی و مدیریتی همراه است که روابط فضا- زمانی نظام سرمایه داری را دگرگون کرده است. (۱۵) زمان بر فضا غالب شده، سرعت و سهولتی که در برقراری ارتباط میان مردم نواحی دور از هم پدید آمده، سرعتی که در مسافرت مردم و حمل و نقل کالاها دست یافتنی شده، سراسر جهان را به تماسی نزدیک تر واداشته است.
ولی در عین حال میان افرادی که در همسایگی جغرافیایی یکدیگر به سر می برند، مسافت های عاطفی بیشتری ایجاد شده است. تجارت بین المللی به عنوان بخشی ازدآمدهای ملی اکثریت قریب به اتفاق ملل، افزایش روز افزونی داشته است. الگوهای نو ارتباط میان سرمایه گذاری های تجاری فراملی و سازمان های اقتصادی و خودگردانی شعب محلی آنها را کاهش داده است. سرمایه می تواند با سرعت اعجاب آوری به داخل یا خارج کشورها انتقال یابد. (۱۶)
« در زمینه چندگانگی اجتماعات ... اندیشمندان علوم اجتماعی سنتی، نظام جهانی را از دید مفهوم ساختن دگرگونی های اجتماعی- یعنی دگرگونی ها را در هر یک از جوامع یا کشورها که شمارش آن از دویست می گذرد- بررسی می کنند. علوم سیاسی سنتی این روش را نادرست انگاشته و با تکیه بر گسترش سریع ارتباطات و آگاهی ها در جهان و از میان رفتن فاصله های زمانی و ارتباط میان مکان ها، جهان سیاسی را در واقعیت قرار دهد... این مفهوم در دهه ۹۸۰ عمومیت فراوانی پیدا کرد... » (۱۷)
بر این اساس چنین نتیجه گرفته می شود که گویی همگرایی و نزدیکی واحد های سیاسی به یکدیگر در چارچوب تئوری «جهانی شدن» می تواند عامل امنیتی مثبتی برای جهان معاصر به شمار رود.
طرفداران جهانی شدن- که در مقابل اقلیتی قرار دارند- در عرصه های مختلف به تبیین محاسن این فرآیند و ضرورت های گردن نهادن به آن پرداخته اند.
در این میان رویکردهای آسیب شناسانه هر چند انک هستند. اما در خور تأمل بسیار می باشند. در آنها اگر چه آرمان « دنیای کوچک و به هم پیوسته » همچنان در کانون تحلیل ها حضور دارد، اما نوعی واقع بینی نیز در میان هست که اندیشه گران را از آرمان گرایی « ناکجا آبادی « باز می دارد. مدعای واقع بینانه این رویکرد آن است که: جهانی شدن همچنان که فرصت های امنیتی تازه ای برای انسان به ارمغان می آورد، تهدیدهای نوینی نیز تولید می کند که هستی بسیاری از جوامع سیاسی را هدف قرار می دهند. به عبارت دیگر « جهانی شدن » فقط مفهوم « امنیت جهانی » را به ما نمی دهد، بلکه « ناامنی جهانی» نیز از درون آن زاده می شود.
از این منظور برای داشتن جهانی امن، لازم است تا برنامه، مدیریت و توان مناسب برای مقابله با مشکلات جهانی نیز طراحی شود، چرا که فقط در این حالت است که می توان امیدوار بود جهانی شدن بتواند با بسیج توانمندی های پراکنده ملی به توفیق جهانی در حل و فصل مشکلات فراگیر حیات بشر، نایل آید.
گزارش کمیسیون اداره مسائل جهانی در حل و فصل مشکلات فراگیر حیات بشر، نایل آید. گزاش کمیسیون اداره مسائل جهانی در واقع محصول تأمل جهانی در حل و فصل مشکلات فراگیر حیات بشر، نایل آید. گزارش کمیسیون اداره مسائل جهانی در واقع محصول تأمل گروهی از اندیشه گران در مورد « جهانی شدن » با رویکرد آسیب شناسانه می باشد، از این رو با مراجعه به متن این گزارش مشخص می شود که ایشان اگر چه واقعیت کوچک شدن جهان را منکر نیستند اما در هر بعدی از حیات این گزارش مشخص می شود که ایشان اگرچه واقعیت کوچک شدن جهان را منکر نیستند.
اما در هر بعدی از حیات انسان به ژرف نگری و دقت نظر پرداخته، سعی در استخراج و بیان مقدماتی داشته اند که رعایت آن برای ایمن سازی فرآیند جهانی شدن ضروری است. به عبارت دگیر، این گزارش شکل پنهان « جهانی شدن » را ترسیم نموده و بیان می کند که عدم التزمام به مقامات پیشنهادی این کمیسیون، می تواند مشکلات عمده ای را از محل جهانی شدن برای انسان معاصر پدید آورد، معضلات بنیادینی که هر یک به تنهایی قادرند تا نظام بین المللی را تضعیف و حتی دچار بحران سازند. یکی از این موارد مسأله امنیت است. (۱۸)●امنیت جهانی
الگوی بدیلی که در پیش روی ما قرار دارد، امنیت مشترک می باشد. هیچ گونه امیدی برای نیل پیروزی در جنگ وجود ندارد، طرفین چنین جنگی هر دو بازنده اند. استمرار حیات نو در جنگل بلکه در همکار است. امنیت نه در مقابله با دشمن بلکه در همکاری با آن است. امنیت بین المللی باید بر زندگی با یکدیگر و نه تهدید نمودن یکدیگر – که به از بین رتن همگان منتهی می شود- مبتنی باشد. (۱۹)
ادعای اولاف پامه چنان که در گزارش کمیسیون مستقل ویژه بررسی مسائل مربوط به خلع سلاح و امنیت مشترک و دسته جمعی که برای تحصیل امنیت کلیه مردم و کره زمین است، در دستور کار خود قرار بدهد و از الگوی خرد و منفعت محورانه پیشین، دوری جوید. (۲۰)
بحث از الگوی مناسبی که بتواند امنیت را در ردون و در بین دولت ها حاکم سازد موضوع دیرینه ای است که از زمان تأسیس واحد های ملی تا به امروز دغدغه خاطر بسیاری از سیاستگذاران و اندیشه گران بوده است. مسلم آن است که نگراش جهانی ماهیتی نوین از امنیت را فرا روی ما قرار داده که با تجربه پیشین بشر یکسان نیست.
مفهوم امنیت جهانی باید چنان توسعه یابد که روز افزون بر ملاحظات سنتی امنیت که ناظر بر امنیت دولت هاست، امنیت مردم و زمین را نیز در بر می گیرد.
●امنیت مردم
امنیت جهانی تنها متوجه پاسداری از مرزها، حاکمان و مافع ملی نیست، بلکه تک تک شهروندان این جهان را در نظر دارد. به عبارت دیگر امنیت مردم هم سنگ امنیت دولت به حساب آمده و به همان اندازه خطیر و شایان توجه و سرمایه گذاری می باشد.
●امنیت کره زمین
وجه دیگر امنیت جهانی بر خلاف مورد پیشین، بسیار کلان و ناظر بر وضعیت کره ای است که ما بر روی آن زندگی می کنیم. معظل های عمده ای که امنیت جهانی از این ناحیه با آنها موجه هست، عمدتا زیست محیطی بوده و دلالت بر این دارند که امکانات و شرایط یک زندگی ایمن و اطمینان بخش بر روی کره زمین در حال از بین رفتن است و انسان به وضعیتی نزدیک می شود که در ان زندگی با تهدیدات زیادی همراه خواهد بود. تهدیدهایی چون اشعه های خطرناک خورشید، مواد سمی، کمبود آب، گرمای زمین و کمبود انرژی که هر یک می توانند باعث نابوده حیات انسان شوند. این معنا از امنیت جهانی، به شدت آسیب پذیر است و چنین به نظر می رسد که نبود یک سازمان واحد مقتدر برای اداره امور جهانی، تصمیم گیری اجرا در این خصوص را با مشکل جدی مواجه ساخته است.
●مبانی امنیت در عصر حاضر
مفهوم تازه ای از امنیت که در جهان معاصر در نظر است. در برگیرنده اصول و مبانی متفاوت از معانی پیشین می باشد که مهم ترین آنها عبارتند از:
-همه مردم و نه فقط همه ملت ها، حق بهره برداری از یک زندگی امن دارند، دولت ها نیز موظف هستند تا از حقوق ایشان صیانت نمایند.
-هدف اولیه از سیاست امنیت جهانی باید این باشد که اولاف از بروز منازعه و درگیری چه در عرصه داخلی و چه در گستره بین المللی از طریق جلوگیری به عمل آورد و ثانیا با هدایت نمودن فعالیت ها در حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، محل سکونتشان- یعنی کره زمین- را از آسیب به دور داشته و بدین ترتیب مسکنی امن برای انسان پدید آورد.
-ابزارهای نظامی به طور قطع وسایل مشروعی برای نیل به اهداف سیاسی نیستند، مگر در مقام دفاع یا تحت امر سازمان ملل متحد از آنها استفاده شود.
-تقویت بیش از اندازه توان نظامی به معنای ایجاد تهدید بالقوه ای برای کلیه شهروندان می باشد.
-سلاح های کشتار جمعی به هیچ وجه- حتی در مقام دفاع از خویشتن، ابزار مشروعی به حساب نمی آید.
تولید و تجارت اسلحه باید تحت نظارت جامعه بین المللی انجام شود. (۲۱)
●استفاده بی رویه از طبیعت
مسأله دوم، استفاده بی رویه از طبیعت است.
از جمله شاخص های قابل توجهی که انسان معاصر را از پیشینیانش متمایز می سازد، افزایش آگهی او از اهمیت و حساسیت جایگاه محیط زیست در امنیت جهانی می باشد و این که غفلت از این به عبد به معنای ایجاد تهدیداتی است که اکل هستی انسان را به مبارزه فرا می خواند. محیط زیست از جمله مقولاتی است که کلیه کشورها را به همکاری می طلبد و بدین ترتیب امنیت جهانی را در گرو همکاری زیست محیطی جهانی می داند. « کنفرانس استکهلم » (۱۹۷۲) و « نشست سران در خصوص کره زمین » و « ریو » از جمله گام های آغازین در این زمینه می باشند. چنین به نظر می رسد که با همه بداهت تهدید حاصل از این محل، اما عزم جهانی برای مقابله با آن به راحتی حاصل نخواهد شد.
تلاش فزاینده کشورهای پیشرفته برای بهبود جایگاه اقتصادی شان و برنامه بسیاری از کشورها برای نیل به وضعیت توسعه یافتگی، تماما به معنای آسیب دیدن هر چه بیشتر کره زمین می باشد. افزون بر این که پدیده فقر نیز انسان ها را در مقابل طبیعت قرار داده، بدین ترتیب وضعیت زندگی در کره زمین روز به روز، سخت و ناگوارتر می شود، بدین روی می توان پیش بینی کرد که، معضلات محیطی به خاطر نبود یک عزم جهانی، از جمله مشکلاتی هستند که در تبدیل شدن به معضلی برای امنیت جهانی قابلیتی جدی دارند و انسان معاصر دیر یا زود خود را در برابر چهره ای خشن از طبیعت می یابد که محصول تلاش چندین دهه خود او در آسیب زدن بی رویه به طبیعت و نابود سازی آن می باشد.
به عبارت دیگر رشد اقتصادی، وجود فرهنگی است که بتواند توسعه پایدار کنترل شده را طراحی کرده و به اجرا بگذارد، چیزی که انسان معاصر بنا به علل مختلف از داشتن آن محروم است.
با توجه به مطالب فوق می توان گفت اقتصاد که مهم ترین بحث انسان معاصر به شمار می رود، فقط امنیت زا نبوده و برخلاف آنچه گمان زده می شود امنیت جهانی در گرو توسعه اقتصادی نیست، بلکه باید گفت که امنیت جهانی به واسطه کاستی هایی که در منطق توسعه فعلی وجود دارد، امکان تهدید شدگی دارد. حلقه واسط بین این دو مقوله را باید فرهنگ دانست که میزان رشد و ترقی در این بعد نسبت به سایر ابعاد، کمتر بوده است. (۲۲)
طی بیست سال اخیر در درک علمی فرایندهای جهانی زیست بوم، انقلابی پدید آمده که خطرات واقعی و پنهانی تخریب محیط زیست را تا حد زیادی از لحاظ سیاسی و عمومی مورد توجه قرار داده است. پرسش های زیست محیطی که در حوزه و زمینه کاری بسیاری از متخصصان قرار دارد، قسمتی از موضوعات سیاست های بین المللی شده است.
جدی شدن روز افزون مشکلات زیست محیطی یکی از عمده ترین دلایل طرح این موضوع است که دولت ها، ملت ها و نظام دولتی دچار بحران شده است. مسائل زیست محیطی، دولت ها و نظام دولت محور را با چالش های جدیدی مواجه کرده است. قبلا این گونه مسائل نه وجود داشته و نه تا این حد پیچیده بودند. دولت برای مواجهه با این چالش ها بسیار بزرگ و نیز بسیار کوچک است. یعنی برای طراحی استراتژی های توسعه پایدار که تنها از پایین به بالا ممکن است، بسیار بزرگ می باشد و از طرف دیگر برای مدیریت کارایی مسائل جهانی نظیر مبارزه با تغییر آب و هوایی و حفظ تنوع زیستی، مبارزه با بیماری های مهلک و مواد مخدر ( که به همکاری وسیع بین المللی نیاز دارد ) بسیار کوچک است. (۲۳)
دلایل مواجه شدن دولت ها با بحران به علت مسائل زیست محیطی
در مورد این که مسائل زیست محیطی، دولت ها را با بحران مواجه می کنند، سه ادعا وجود دارد:
نخست اینکه سیستم دولتی به عنوان کی کل مورد توجه می باشد از این منظر دولت قادر به ارائه یک چارچوب معتبر برای مدیریت مسائل زیست محیطی جهانی نیست. زیرا میان اکوسیستم دارای وابستگی متقابل عمیق و فوق العاده پیچیده و همگرا و سازمان سیاسی جهانی موجود یک تناقض وجود دارد. نظامی پراکنده از دولت های حاکم در نظامی آنارشک فعالیت می کنند که در آن همکاری محدود است و جنگ و درگیری یکی از خصایص اصلی آن است.
مسأله دوم افزایش تعداد دولت های ضعیف و کوچکی است که حتی قادر به حل مشکلات زیست محیطی داخلی خود نیستند. این ناتوانی تا حد زیادی معلول سیاست های خاصی است که این دولت ها در پیش دارند.
مسأله سوم به ظرفیت علمی دولت ها برای رویارویی مؤثر با این گونه چالش های جدید مربوط است که این خود مشروعیت دولت- ملت را زیر سؤال برده است. در این روند دولت ها در حل مسائل مبزبور و به جود آمدن هویت فرا مرزی برای پیگیری آنها از طریق بازیگران غیر حکومتی، ابعاد تازه ای به این موضوع می دهند. (۲۴)
●پست مدرنیته و آلودگی محیط زیست
فعالیت های زیست محیطی از آغاز آن جزو نادرترین حوزه هایی بوده است که در آن مخالفان از قدرت چندانی برخوردار نبوده اند. دلایل مختلفی برای این امر می توان ذکر کرد. ولی از همه مهمتر غینی بودن مسائل زیست محیطی در شمال و جنوب است. زیرا شمال و جنوب در برابر فجایع زست محیطی به صورت خیلی ملموس آسیب پذیرند. در این شرایط هر روز هوای شهرهای بزرگ آلوده تر از دیروز می شود. بسیاری از سواحل به واسطه مواد شیمیایی سرازیر شده از سوی کارخانه ها کثیف تر می شوند، و بالاخره از همه مهمتر موضوع دفن و از بین بردن زباله های اتمی همچنان به صورت یک مسأله لاینحل باقی مانده است. در چنین وضعیتی بشر دجار مخمصه ای شده است. بدین صورت که از یک طرف مجبود است از فرآورده های تکنولوژیکی استفاده کند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد و از سوی دیگر استفاده از این مواد محیط زندگی او روز به روز آلوده تر می کند.
بدون شک میان پیشرفت های تکنولوژیک مدرنیته و آلوده شدن محیط زیست ارتباط نزدیکی وجود دارد. پست مدرن ها بیش از همه این رابطه را به نقد می کشند. آنان معتقدند که فراگفتمان مدرنیته یک دو انگاری متضاد میان بشر و محیط زیست به وجود آورده و راه حل آن را به تبعیت از روشنگری در غلبه انسان بر محیط می داند به این دلیل برخی از نویسندگان از دورانی سخن می گویند که در آن میان انسان و طبیعت جدایی وجود نداشت، اینکه طبیعت علیه ماست نه یک واقعیت که یک مخلوق ذهنی است. در غرب افلاطون این ایده را برای اولین بار مطرح کرد که حقیقتی فراسوی طبیعت وجود دارد. مسیحیت نیز متذکر شد که طبیعت مخلوق خداوند و از او جداست.
انقلاب صنعتی و عصر خرد فاصله میان انسان و طبیعت را بیشتر کرد و از آن به بعد طبیعت به معنی چیزی بود که انسانی نباشد. بر این اساس در فراگفتمان مدرنیته طبیعت نیز به مثابه انسان تبدیل به یک سوژه دانش شد. به همین دلیل پست مدرن ها از ساخت اجتماعی طبیعت سخن به میان می آورند. بدین معنی که خود طبیعت نیز محصول گفتمان مدرنیته است و نه پدیده ای فیزیکی. مطالعه محیط زیست سال ها در سیطره دانشمندان علوم فیزیکی و تحلیل گران سیاستگذار قرار داشته و فرض بر این بوده است که طبیعت عینی است و نه مخلوق اجتماعی. چشم انداز پست مدرن این مفروض را که طبیعت یک کل فیزیکی است و می باید تنها به وسیله دانمشندان علوم طبیعی مطالعه و درک شود، به چالش می کشد. (۲۵)●نتیجه
بنابراین رابطه میان انسان و طبیعت نه یک واقعیت عینی بلکه واقعیتی گفتمانی است. فراگفتمان مدرنیته برای پیشبرد اهداف خود یک واقعیت عینی بلکه واقعیتی گفتمانی است. فراگفتمان مدرنیته برای پیشبرد اهداف خود با این جدایی تصنعی میان انسان و طبیعت درصدد بود تا شعارهای خود را تحقق بخشد.
حال آنکه در عصر پست مدرنیته گروه های افراطی طرفدار محیط زیست با زیر سؤال بردن شعارهای عصر روشنگری در تلاش هستند تا محیط زیست را نیز از قید سلسه مراتب مدرنیته برهانند. بسیاری از اکولوژیست ها را می توان اکولوژیست های اجتماعی تلقی کرده زیرا آنها میان مسائل اکولوژیکی و ساختارهای اجتماعی نظامی گرایانه، اقتدارطلبانه، پدرسالارانه و سلسله مراتبی پیوند نزدیک مشاهده می نمایند. با تأکید بر این ارتباط است که جنبش ها و نیز احزاب سبز، جنبش های صلح طلبانه، عدالت اجتماعی و اکولوژی را گرد هم می آورند.
جنبش صلح نه تنها علیه سلاح های هسته ای و اختراعاتی که برای محیط زیست خیلی خطرناک هستند، فعالیت می کند بلکه علیه ایدئولوژی میلیتاریسم یا جنگ طلبی نیز که رابطه نزدیکی با ناسیونالیسم دارد مبارزه می کند. میلیتاریسم نه تنها به جنگ منجر می شود بلکه کنترل دولتی و مخفی کاری را نیز به وجود می آورد، اقتصاد را از مسیر اصلی خود منحرف نموده و باعث آلودگی های وسیع می شود. همچنین منابع انسان ها را به غارت می برد. (۲۶)
به همین دلیل است که فعالیت گروه های مختلف طرفدار محیط زیست جنبه ای کاملا سیاسی به خود گرفته است. این گروه ها تخریب محیط زیست را یک مسأله فقط فنی و وجه تاریک پیشرفت تکنولوژی در عصر مدرن نمی دانند، بلکه آن را در امتداد قتل عامی می دانند که مدرنیته مبادرت به آن کرده و هرگز هم در مورد آن چیزی نگفته است.
این قتل عام نه تنها گونه های گیاهی، بلکه گونه های جانوری را نیز شامل می شود. از طرف دیگر بسیاری از گروه های طرفدار محیط زیست متشکل از دانشمندانی هستند که با انجام مطالعات میدانی و علمی، مردم را نسبت به خطرات ناشی از به هم خوردن توازن محیط زیست آگاه می کنند.
از چند جهت علم و اجتماعات برای مدیریت مسائل محیط زیست اهمیتی روز افزون پیدا کرده است. نخست به این لحاظ که دانشمندان و خود دانش همواره به حکومت ها کمک نموده اند تا با مسائل زیست محیطی به طور جدی برخورد کنند. دوم اینکه در بسیاری از مسائل زیست محیطی سیاست گذاران، به تخصص علمی احتیاج داند تا اینکه به برآورد توافق های زیست محیطی بپردازند و سوم اینکه ارزیابی دوباره استانداردها و اهدف تحقیقات علمی نقش مهمی در میزان پایبندی دولت ها به تعهدات دارد. به همین دلیل دانشمندان در سازمان های دولتی و غیر دولتی نقش مهمی در تثبیت رژیم های بین المللی ایفا کرده اند. (۲۷)
●نقش سازمان های غیر دولتی در بحران زیست محیطی
کنفرانس ۱۹۷۲ استکهلم را شاید بتوان اولین جرقه تشکیل سازمان های غیر دولتی (NGO= Nom Governmental Organizations) زیست محیطی در شکل کنونی آن دانست. این جنبش در ۱۹۹۲ در کنفرانس ریو به اوج خود رسید. در کنفرانس استکهلم مسأله این بود که چگونه می توان محیط زیست بشری را حفظ کرد. در حالی که در اجلاس رو هیأت های شرکت کننده موضوعی را که در اولویت قرار دادند این بود که چگونه میل انسان به پیشرفت اقتصادی با حفاظت از محیط زیست می تواند در هم آمیخته شود.؟ (۲۸)
مسأله کنترل بین المللی مسائل جوی جزو مشکل ترین مسائل در مذاکرات بوده و هست. حاکمیت از اصلی ترین موانع این مذاکرات به شما رفته و در اغلب موارد داده های علمی بسیار گیج کننده، بحث انگیز و اختلاف زا بوده اند. اصولا کشورهای توسعه یافته و نیز در حال توسعه در مورد ایجاد تعادل میان توسعه اقتصادی و کم نمودن آلودگی توافق ندارند. زیرا تکنولوژی محیط زیست فوق العاده گران است. در سطح ملی بسیاری از کشورهای صنعتی و قدرت های تجاری مانع از تلاش های قانونی برای کنترل آلودگی شده اند. (۲۹)
در اینجاست که سازمان های دولتی بین المللی و نیز سازمان های غیر دولتی با ایجاد فشار موجب می شوند تا دولت ها و همچنین شرکت های چند ملیتی، حاضر به قبول موافقت نامه های زیست محیطی شده و سهمی از سود خود را به حفاظت از محیط زیست اختصاص دهند.
مورد دیگری که در مورد مسائل زیست محیطی دارای اهمیت است، ارتباط میان امنیت ملی و محیط زیست می باشد. در واقع طرح توسعه پایدار توسط کشورهای شمال که در آن بر حفاظت از محیط زیست تأکید می شود بیشتر به ضرر کشورهای در حال توسعه می باشد. زیرا در این صورت رفاه اقتصادی آنها به شدت افت کرده و همچنین باعث کاهش قدرت آنها در عرصه نظام بین الملل می شود.
اصولا مذکرات مربوط به محیط زیست به نحوی باعث تهدید حاکمیت کشورهای شرکت کننده می شود. به همین دلیل اکثر دولت ها در مقابل انجام این گونه مذاکرات مقاومت نشان می دهند. در حقیقت تخریب اکوسیستم، فشارهای ناشی از آلودگی و تخلیه منابع طبیعی می تواد باعث بی ثباتی سیاسی در کشورهای در حال توسعه شده و حتی آشوب ها و یا درگیری های سیاسی یا نظامی منطقه ای را به همراه داشته باشد. همچنین تشدید آلودگی های زیست محیطی و به هم خوردن توازن محیط زندگی می تواند موجب مهاجرت های جمعی شده و تهدیدهای جدی علیه امنیت ملی را از جانب مهاجران و مردم آواره به وجود آورد. (۳۰)
مسائل زیست محیطی به واسطه اهمیت فوق العاده ای که در سالهای اخیر پیدا کرده اند نیز زمینه مساعدی را برای فعالیت سازمان های غیر دولتی فراهم نموده اند. به همین دلیل دولت ها و سازمان های بین المللی حکومتی در مسائل محیط زیست فعالیت زیادی کرده که این خود به نحوی باعث تنگ شدن عرصه فعالیت برای سازمان های بین المللی غیر دولتی زیست محیطی می شود. به واسطه آنکه سازمان های بین المللی حکومتی و دولت ها بیشتر درصدد حفظ منابع خویش می باشند تا محیط زیست، به همین مناسبت بسیاری از کشورهای جنوب معاهدات مربوط به حفظ محیط زیست را مانعی در برابر توسعه اقتصادی خود می پندارند. بدین ترتیب در اثر تحولات ناشی از جهانی شدن مسأله محیط زیست با امنیت کشورها نیز ارتباط پیدا کرده و این خود زمینه را در جهت پویایی فعالیت های زیست محیطی از طرف کلیه بازیگران در آینده مهیا کرده است. (۳۱)

دکتر علی بدرقه
عضو هیات علمی دانشگاه
badragheh@iranfisheries.net
منابع و مآخذ
۱- Karl Marx, A Contribution to the Critique of Political Economy Moscow, Progress Publishers ۱۹۷۰, P۲۱۱
۲- حیدری تفرشی و دوستان، نگرشی نوین به نظریات سازمان و مدیریت درجهان امروز، تهران، انتشارات فراشناختی اندیشه، ۱۳۸۱، صفحه ۷۶
۳- همان منبع، صفحه ۷۷
۴- رضائیان، علی- مبانی سازمان و مدیریت، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۸۰ صفحه ۸۱
۵- منبع شماره ۲، صفحه ۸۱
۶- همان منبع، صفحه ۱۰۱
۷- بدری فر، منصور- مبانی جغرافیای انسانی سیستم انسان- محیط ، صفحه ۴۶
۸- آرن. ای. گیر پست مدرنیسم و بحران زیست محیطی، ترجمه عرفان ثابتی تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۰، صفحه ۲۰
۹- منبع شماره ۷، صفحه ۴۷
۱۰- همان منبع شماره ۷، صفحه ۴۸
۱۱- تهارنیان- مجید، جهانی شدن، انتشارات پژوهشکده مطالعاتی راهبردی، تهران ۱۳۸۰ صفحه ۲۷۰
۱۲- همان منبع، صفحه ۴۷
۱۳- منبع شماره ۸، صفحه ۱۰ و ۱۱
۱۴- منبع شماره ۸، صفحه ۲۰
۱۵- Divid Harvey, T, me-Space compression and the powtmodem condition, the condition of post modernity, Oxford, Blackwell, ۱۹۸۹, ch.۱۷.
۱۶- منبع شماره ۸، صفحه ۲۱
۱۷- مجتهد زاده- پیروز، ایده های ژئوپولیتیک و واقعیت های ایرانی، مطالعه روابط اجتماعی جغرافیا و سیاست در جهان دگرگون شونده، تهران نشر نی، ۱۳۷۹ صفحه ۳۵.
۱۸- منبع شماره ۱۱، صفحه ۱۹
۱۹- OlfPlam, Commomn Securty: A Programme For Disarmament, Report of the Independent Commision On Disarmament and Secunity Issues.
۲۰- منبع شماره ۱۱، صفحه ۵۸
۲۱- همان منبع، صفحه ۶۰ الی ۶۲
۲۲- همان منبع، صفحه ۷۱ و ۷۲
۲۳- Andrew Hurrell: " A Crisis of Ecological Viability? Global Environmental chng and the nation State", in contemporary of the nation state? Edited by John Dunn, (Oxford USA and Cambridge USA: Blackwell, ۱۹۹۵) P: ۱۴۶
۲۴- همان منبع، صفحه ۱۴۷ و ۱۴۶
۲۵- Lisa M, Benton and John Rennie short: "Environmental discorurse and Practice" .(Oxford: Berkrely: University of California Press, ۱۹۹۴) P: ۱۵۰
۲۶- قوام- سید عبدالعلی، جهانی شدن و جهان سوم، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۸۲، صفحه ۱۷۱
۲۷- Michal E. Zimmerman: "Contesting Earth&#۰۳۹;s Future: Redical Ecology and Postmodernty" , (Berkly: University of California Press, ۱۹۹۴) P: ۱۵۰.
۲۸- Adam Rogers: "The Earth Summi: Aplanetary Reckoning" , (Los Angeles: Global view press, ۱۹۹۳) PP: ۳۰- ۳۱.
۲۹- Susan J. Buck: "Global Commons An Introduction" , ( London: Earthscan Pubication Ltd, ۱۹۹۸) P: ۱۲۵.
۳۰- Barbara Gray: The Development of Globl Enviromental Regimes: Organization in the Absence of Authority, In organizational Dimensions of Global Change: No Limits to Cooperration, (Lodon: SAGA Pubkications, ۱۹۹۹) P: ۱۹۰
۳۱- منبع شماره ۲۶- صفحه ۱۷۷
منبع : سایر منابع