شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سبیل چرب رئیس و زبان دراز طنزپرداز


سبیل چرب رئیس و زبان دراز طنزپرداز
طنزپرداز، خصایل ناپسند انسان را آماج خود قرار می دهد یعنی او با حرص و حسد و نیرنگ و خودبینی و تنگ نظری و بخل و ریا و فریب و بقیه بستگان این تبار بدنام، رویارو می شود و به آنها می خندد و خنده دار بودن آنها را به مردم نشان می دهد.طنزپرداز فاصله میان وضع موجود انسان را با وضع مطلوب یا لااقل با آنچه از انسان توقع می رود، یادآوری می کند و می گوید کسی که می خواهد با توجیه و زبان بازی و دروغ، کاستی های خود را انکار کند، یا وجدان اجتماعی را خرسند سازد، کار مضحکی انجام می دهد، زیرا او مانند بیماری است که نمی خواهد برای درمان بیماری اش تلاش کند، بلکه تمام تلاش او برای پنهان کردن نشانه های ظاهری بیماری است. به این ترتیب حتی دوستان نزدیک او هم متوجه بیماری اش نمی شوند تا برایش چاره یی بجویند. مانند آن مرد لافی که با دنبه سبیلش را چرب می کرد تا دیگران خیال کنند همواره غذاهای چرب و شیرین می خورد، ولی صدای قار و قور شکم گرسنه اش فریاد برمی آورد که به دادم برسید، و به آن دنبه نفرین می کرد که مانع فریاد گرسنگی است. تا آنکه گربه یی به داد آن مرد رسید و آن دنبه نیرنگ را ربود و فرزند آن مرد نیرنگ باز دوان دوان سر رسید و فریاد زد؛ گربه دنبه سبیل را برد پدر جان،طنزپرداز همان فرزندی است که بر سر مرد لافی فریاد می زند و طنز همان صدایی است که از شکم گرسنه برمی خیزد و سبیل چرب، همان رسانه های رسمی و آمارها و بیانیه ها و روابط عمومی ها و تکذیب ها و پاسخ های اداری است.مرد لافی حتماً فرزند بی ملاحظه اش را تنبیه خواهد کرد که چرا راز او را در میان جمع دوستانش فاش کرده است. اما چنان که در مثنوی معنوی آمده است همین افشاگری فرزند موجب می شود دوستان از حال مرد باخبر شوند و برای سیر کردن شکم او چاره جویی کنند.
□□□
اهل سیاست پس از کسب قدرت و اشغال مناصب، به کمال مطلوب خود دست می یابند و زندگی برایشان شیرین می شود، بنابراین با حیرت و انکار به منتقد و طنزپرداز نگاه می کنند. وقتی همه چیز مطلوب است طنزپرداز برای چه خود را به دردسر می اندازد؟ از نظر ایشان طنز خوب آن است که در لحظه های سرخوشی آنان موجب انبساط خاطرشان شود و در محافل قدرت نمایی و شادمانی آنها نمک پراکنی کند. یک نوع دیگر طنز هم البته خیلی مورد پسند اهل سیاست است. اگر طنزپرداز، قدرت طنز را در خدمت قدرت سیاسی قرار دهد و مخالفان و منتقدان را دست بیندازد و مسخره کند، قدر می بیند و بر صدر می نشیند. ولی طنزپرداز به دلیل نگاه نافذ و جست وجوگرش نمی تواند در محدوده بیانیه های رسمی و مصالح مصوب باقی بماند و ناگزیر هر جا که اسباب خنده فراهم است او بساط هنروری می گستراند و چندان که افتد و دانی اسباب خنده، بیش از همه در رفتار و گفتار صاحبان قدرت یافت می شود، از آن رو که به دلایل گوناگون و از جمله تایید مداوم از جانب اطرافیان خیالات برشان می دارد که لابد هر چه می گویند و هر چه می نمایند، خوب است و مطلوب است و کامل است و مو لای درزش نمی رود.
مداهنه و تملق، چاشنی مناصب است و از همان لحظه نخست آغاز می شود؛ از همان اطلاعیه های تبریک و سبدهای گل و پیام های رسمی که انتصاب شایسته و بجای جنابعالی را صمیمانه تبریک عرض می کنیم. در رقابت های سیاسی گاهی انتقادهای تند و صریح و گزنده مطرح می شود اما هیچ کدام به اندازه طنز
- با همه ملایمت و حلاوتش- حساسیت برانگیز نیست زیرا اهل سیاست با زبان یکدیگر آشنایند. آنها می دانند در آن سوی جملات رسمی چه معنایی نهفته است؛ «از دیدارتان خرسند شدیم»، «ما به وجود شما افتخار می کنیم»، «گسترش روابط دو کشور آرزوی دیرین ما بود» و «مدیریت بی نظیر جنابعالی مایه مباهات است». و از همین قبیل است جملات تند و آتشین انتقادی و افشاگرانه وقتی سیاستمداری فریاد می زند؛ شایسته سالاری فراموش شده، یعنی سهم ما از مناصب فراموش شده. وقتی می خروشد؛ منافع ملی به خطر افتاده است، یعنی دوستان ما را هم دریابید، وقتی خواهان مردمسالاری و دموکراسی است، یعنی سهم خود را از قدرت می خواهد و وقتی از حقوق بشر حرف می زند منظورش این است که ما را هم بازی بدهید. اهل سیاست وقتی با طنزپرداز مواجه می شوند نمی توانند حرف های او را به زبانی که خودشان می دانند، ترجمه کنند. طنزپرداز با دگرنمایی و خودخواهی و نهان روشی و تملق و ظاهرسازی و خالی بندی و بقیه اعضای این خاندان نامیمون شوخی می کند، در حالی که برخی از این ویژگی ها ابزار دست قدرت هستند و گاهی بدون یاری آنها هیچ کاری نمی توان کرد. این است که طنزپرداز در بازی قدرت مخل نظم عمومی می شود و در میان آن همه چهره جدی و مصمم و عبوس و در وسط سخنرانی و موضع گیری رسمی و پاسخ مبسوط روابط عمومی خنده اش می گیرد و دیگران را به خنده می اندازد و کاسه کوزه همه را به هم می ریزد.
□□□
کارمند از اداره حقوق می گیرد، فهرست انجام کار او را رئیس ها تایید می کنند، بنابراین کارمند باید افزون بر انجام وظایف اداری از رئیس ها سپاسگزاری کند که در این وانفسای اشتغال به او اجازه کار و ادامه حیات داده اند. کارمند نباید از رئیس انتقاد کند، نباید کاستی های رئیس را بر زبان بیاورد و علاوه بر این باید همه جا از فضایل و مناقب رئیس سخن بگوید و هنگامی که رئیس عوض شد چون تمام خرابی ها تقصیر رئیس پیشین بوده است باید با رئیس جدید همفکری کند و از رئیس قبلی بدگویی کند تا بتواند به کار و زندگی ادامه بدهد. رئیس ها خیال می کنند طنزپرداز هم کارمند آنهاست زیرا مگر نه این است که هزینه فعالیت های مطبوعاتی و فرهنگی با اجازه و امضای رئیس ها تصویب و پرداخت می شود؟ مگر او برای نشریه و کتابش نباید از رئیس ها مجوز بگیرد؟ پس چرا نمک نشناسی می کند و به جای قدردانی و تمجید از رئیس ها رفتار و گفتار آنها را زیر ذره بین طنز قرار می دهد و به آنها می خندد؟ پس رئیس ها هم حق دارند بودجه او را کم کنند، به او حقوق ندهند، مجوز نشریه اش را باطل کنند و حتی از او شکایت کنند و مشاور حقوقی شان را بفرستند که یک ادعانامه چندصفحه یی علیه طنزپرداز تنظیم کند و یک تلفن بزنند و سفارش طنزپرداز زبان دراز را به دوستان بکنند از هر نظر.
□□□
اما جامعه به این طنزپرداز شیرین زبان/ زبان دراز نیاز دارد که اگر او نباشد یا نتواند حرف بزند و بنویسد، آن وقت روزنامه ها بر سر هم فریاد می زنند، سخنران ها به یکدیگر فحاشی می کنند، طرفداران این حزب و آن رئیس یقه همدیگر را می گیرند و به جای خنده، عربده و دشنام و تهمت میدانداری می کند. البته خنده هم زیرزمینی و غیررسمی می شود، پیامک می شود، بلوتوث می شود، وبلاگ و سی دی و ترانه مبتذل می شود و آن وقت به جای آنکه مثل طنزپرداز به جنگ بیماری های اخلاقی و رفتاری انسان ها برود به جنگ انسان ها می رود، در کمین اخلاق و شرف و آبروی انسان ها می نشیند، به مسخره کردن فرهنگ و بنیان های اخلاقی و اعتقادی می پردازد و حتی با مسخره کردن شکل ظاهری و طرز لباس پوشیدن و اعضای خانواده رقیبان، خیال می کند طنز آفریده است.آن وقت همین رئیس های اخمو و رسمی و بداخلاق وقتی جمع شان خودمانی می شود از هم می پرسند از جوک های جدید چه خبر؟ راستی این بلوتوث را دیده یی؟ وقتی طنزپرداز ساکت شود جامعه عصبانیت و بی حوصلگی و تندخویی اش آشکار می شود و لبخند ملایمش تبدیل می شود به زهرخند، تمسخر و استهزا که اگرچه در رسانه های رسمی نمایان نیست اما در کوچه و خیابان و خانه و مدرسه و دانشگاه و اداره گسترده است.
اسماعیل امینی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید