جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آموزش و پرورش و جامعه


آموزش و پرورش و جامعه
نقش و تاثیرات آموزش بر ثبات امنیت، عدالت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و استقلال و... و همچنین تکوین فرهنگ جامعه ی مدنی و احیاء اندیشه ها و بینش های مکتبی در جهت تقویت انساندوستی و اعتدال فرهنگی جامعه مدنی از لحاظ فردی و اجتماعی و نهادینه کردن استقلال ملی و مکتبی بر همگان آشکار است. لذا برنامه ریزی اهداف آموزش برای پاسخگویی به نیاز جامعه اولا متناسب با زمان و ثانیا ساختارهای آموزشی در جهت ارتقاء کمی و کیفی جامعه اعم از مادی و معنوی، علمی و فرهنگی با شرایط جغرافیایی خود مانوس شده و با آن همسو گردد. چرا که به نسبت گذشت زمان از قرابت رفتاری ساختارها کاسته گردیده و در صورت عدم درک و درایت مدیریت ایجاد بحران می نماید. چون بحث موضوعی ما جایگاه و تاثیرات آموزش و پرورش در جامعه پویاست تلاش می شود تا نقش آموزش و پرورش را جزو جدایی ناپذیر از جامعه و از سویی در خدمت به جامعه به عنوان پیشرو معرفی کرده تا بر توانمندی های اجرایی آن در جامعه افزوده گردد و از تئوری زدگی نیز خارج گشته و در جهت کاربردی سوق داده شود. و چگونگی رشد را در بتن و متن جامعه جستجو و با جذب در جامعه آن را در خود هضم نموده تا بر توانمندی های فرهنگی و اقتصادی خویش بیافزاید. و در پیکار با جامعه از ایجاد بسیج علمی و یا شورای علمی کار به ارتقاء علمی و عملی نیز دست یابد. یا شورای علمی کار به رشد فرهنگی جامعه با همایت مستقیم و قابل کنترل در عین حالیکه به روحیه جامعه در جهت سلامتی روحی و روانی آن توجه کرده و آنرا تکامل می بخشد .و باعث انقلاب علمی در انقلاب مکتبی نیز خواهد شد .که این زایش های انقلاب علمی موجبات تحرک فراگیر در پویایی آموزش و پرورش در جامعه و نظام را نیز فراهم خواهد آورد. و جامعه را بدنبال یدک خواهد کشید نه این که آموزش دنباله رو جامعه باشد. و ما نباید مشکل و معضل بحرانی این نهاد عظیم با ترکیب بزرگترین قشر اجتماعی حساس قابل تعلیم و تربیت را در برنامه ها و و مدیریت آموزشی آن خلاصه کنیم و در آن جستجو نمائیم. و باید به علت انطباق برنامه ها و اهداف و نا همگونی آن با جامعه اشاره کرد و مدیریت های گسسته فیزیکی و انسانی آن را نیز از یاد نبرد. وقتی برنامه ها و اهداف آموزش و پرورش با زمان قرین نگردد هر چند سالم باشند باز هم در متن اجرا محو و گم شده و پاسخ منفی خواهد داد. و روز به روز بر مشکلات و معضلات خواهد افزود و حتی آن را پیچیده و گنگ نیز خواهد ساخت.
پس برای جلوگیری از تحلیل این قشر عظیم در جامعه باید بیاندیشیم و بر اندیشه هایمان صیقل بزنیم تا از کاروان قافله تمدن و فرهنگ عقب نمائیم . و با پاسخگویی به نیاز های جامعه از اساس و بنیان فرهنگ ، استقلال، مکتب و هویت خویش نیز دفاع کرده و آموزش را با ارزشهای مکتب در هم آمیخته و از الگوهای تغییر ناپذیر اجتناب نمائیم و از طرفی با جذب و هضم متغیر ها در خود بر توانمندی هایمان بیفزائیم تا انسان سازی، تعهد، پیمان و اصلاح مفهوم پیدا کرده و اصولی از قوه به فعل در آیند . و با تمرکز مدیریت طولی تعریف جدیدی از روابط در این نهاد میبایست صورت گیرد ات به نقش این نهاد در جامعه افزوده و از سویی در تعاریف روابط آن با جامعه تجدید نظر گردد تا فاصله های ایجاد شده بین آنها رفع شود که به اصطلاحات کلی نیازمند است تا این بستر مبنی بر نیاز جامعه و پاسخگویی به آن در آید . در عین فراگیری آموزش های فعال علمی روز و تلفیق و ترکیب آن با خواسته های جامعه مراحل تکوین و تکامل شخصیت و انسانیت همراه با تعهد اجتماعی و اعتقادی در جهت نیل به باوری ، استقلال فردی ، اجتماعی ، مکتبی ، اقتصادی و ... را نیز داشته باشد .
آموزش و پرورش جامعه را دگرگون سازد نه اینکه جامعه آموزش و پرورش را و نقش این نهاد در پیش برد اهداف می باید پیشرو باشد نه پیرو . بنابر این پیش در آمد سلامت تحولات جامعه در گرو به خدمت در آوردن این نهاد در جامعه است . و شالوده تربیت مدیر ، متهد وانسان در این نهاد می باید صورت گیرد . وقتی ساختارهای جامعه پیشرو قرار گرفته و احساس بی نیازی به آن نمایند روابط بین این دو وجود نداشته باشد اینچنین جامعه ای از درون دچار بحران خواهد شد . و بایست روابط گروهای مختلف آموزش و پرورش با جامعه تغییر یابد و به شکل مدون و مبسوط جنبه قانونی به خود گیرد تا فرهنگ زایی در عین اقتصاد گرایی برای آموزش بار آوری مدنی و مادی ایجاد نماید . وقتی ساختارهای جامعه با آموزش همسویی و پیوند نداشته باشند ، ثروت بر علم برتری یافته و جایگاه علم تضعیف می گردد و برای فعال تر کردن نقش علم و نیاز جامعه به علم میبایستی از نفوذ ثروت به نفع علم استفاده بهینه برد تا جایگاه دانش تضعیف نگردد . و از سویی وقتی ثروت در خدمت علم و آموزش قرار گیرد ، جامعه برای همیشه روحیه ی کنجکاو و بشاش مبتنی بر فرهنگ و تمدن که بر اصول مکتبی و علمی استولر است خواهد داشت . که خدمتگذاری و تعهد را تضمین نماید . و در این شرایط این سوال پیش می آید که آیا آموزش و پرورش با این ساختارهای متفرق میتواند سخن از تعهد ، تربیت ، نظم ، برنامه و هدف را به میان آورد یا اینکه این مفاهیم را راهبردی کند ؟!
پس راحل توانمند کردن آموزش و پرورش در چیست ؟ آیا فکر میکنید که تک بعدی نگریستن و تنها به جنبه آموزشی آن اندیشیدن و از ابعاد انسانی و هویتی آن اعم از فراگیر و فراده غفلت کردن می تواند جامعه را ارضاء کرده و به تکامل برساند ؟! شاید اینچنین بنظر آید که تغییرات آموزشی و محتوایی از نظر کمی و کیفی صحیح باشد اما در حقیقت چند صباحی معضلات و مشکلات را به تاخیر انداخته و پنهان میسازد و با انبار کردن آن خود را در گرداب شناور میسازند ! و این روش راه حل و پاسخ به مشکل و جامعه نیست . در نظام گذشته که اساس آموزش مبتنی بر الگوی تغییر پذیر و تکامل از درون نبود به نسبت افزایش جمعیت بین آموزش و پرورش و جامعه روز به روز فاصله محسوس تر گشت و در نهایت جامعه را با بحران و مشکل مواجه ساخت . و در نظام جدید این فاصله چقدر مورد توجه قرار گرفت و کاسته گردید و این معامله ای است که می باید به نقش آن در جامعه نگریست و معضلات آن را در خود جامعه جستجو کرد و حل نمود . و برای جلوگیری از بحران و تفرق ساختار ها و انحصار گرایی اندیشه ها در جامعه آموزش و پرورش می باید با الگوی مناسب روابط ساختار ها را تعریف نماید و با ورود به زندگی های فردی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی مانع از ایجاد بحران و گسست ساختار ها گردد. با پاسخگویی به نیازهای فکری و فرهنگی از فرسودگی فراگیران در مسیر خانه تا مدرسه نیز مانع گردد .
در این شرایط نه تنها فراگیران جذب و هضم نمی شوند بلکه از بازار در جهت تقویت و توانایی های علمی خود نیز بهره برده و بجای فرهنگ وابستگی، چاپلوسی، تملق و ثروت قانونی بازار با تعاریف صحیحی از روابط آشنا گشته و سلامتی روحی و روانی جامعه را نیز تضمین خواهد نمود . و از سویی مانع رشد تنبلی ، کاهلی و تن پروری شده و به رشد روحیه تولیدی و علم آموزی در جامعه نیز کمک خواهد شد . امروزه مشکل و معضل هر اجتماعی بستگی به چگونگی آموزشی آن دارد . اگر این نهاد با برنامه های خاص و مورد نیاز و مطابق با جامعه پیشرو آن ها حرکت نماید نه تنها در جامعه مشکل و معضلی پیش نخواهد آمد بلکه همه امور جامعه متناسب با تعریف تعین شده خویش پیش خواهد رفت و کلیه ساختار های جامعه جایگاه میژه خویش را در جهت تعالی جامعه پیدا کرده و ظرفیتها گنجایش خویش را متناسب با فرهنگ تعریف شده خاص خود خواهند یافت و همه چیز بر اساس برنامه ، روش ، شیوه ، قانون ، نعهد ، تخصص و ... پیش خواهد رفت .
● جامعه و آموزش :
روی دیگر سکه آموزش و پرورش است که می باید مورد توجه قرار گیرد و چگونه از آموزش استقبال نماید تا با آموزش و پرورش هدفمند به رشد و توسعه اجتماعه ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی و ... نایل گشته و فرهنگ در آغوش جامعه و جامعه در بستر فرهنگ انتظام یافته و مفاهیم عدالت، مساوات، آزادی ، برابری، برنامه و قانون را تعریف نماید . و لازمه ی پیشبرد اهداف آموزش و پرورش. بسیج کلیه ساختار های جامعه برای رشد و تعالی این نهاد و انگیزشمند کردن آن نهاد میابشد . چون سخن از بسج آمد میباید تعریف جدیدی از بسیج متناسب با آموزش و پرورش ارائه داد و مفهوم بسیج در ابعاد نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و ... با هم متفاوت است . بسیج در ابعاد فرهنگی هر چند که از یک محتوی نشات می گیرند متفاوت است . بسیج نیروی صرف نیست بلکه بسیج محتوی و قالب صرف است که بایستی متناسب با نیاز و موقییت زمانی کاربرد و تعریف گردد . و هدف از بسیج در ابعاد فرهنگی هدفمند کردن ، تمرکز در خلاقیت، دقت ، زمانشناسی ، نظم ، تعهد و برنامه ریزی و ... است . جامعه برای ارتقاء این مفاهیم در این قشر عظیم مورد بهره برداری قرار گیرند تا آموزش و پرورش هدفدار که تامین کننده روش ها و شیوه های اجتماعی تحرک بشر بسوی امید است را فراهم آورد . نه آنکه در یکسو مورد بهره بردای خاص شود و انحصار ایجاد گردد . بیایید با ایجاد و اصلاح در روابط ساختارهای جامعه کاروان اندیشه را که شامل کل جامعه است بسوی تکامل و علم دوزی متناسب با شرایط و اسنعداد خاص خویش هدایت نمائیم .
● فقر فرهنگی:
فقر فرهنگی ناشی از عدم درک جامعه و همچنین تقسیم نا برابر امکانات برای عدهای در مقابل کثیر است که پیامد آن ایجاد طبقه است . برای ترمیم این چالش مگر جامعه جایگاه دیگری غیر از آموزش و پرورش را برای سرمایه گذاری در جهت مهار آن می تواند جستجو کند که پاسخ مثبت از آن با کمترین هزینه داشته باشد . رقابتهای نا سالم اجتماعی که جامعه را از درون تهی می سازد بستگی به صرف برنامه های آموزشی دارند که می باید مورد توجه خاص قرار گیرند . عدم استفاده بهینه از استعداد آموزش و پرورش در جامعه و جامعه در آموزش و پرورش منجر به ایجاد فاصله بین این دو شده و پیامد آن چیزی جز محو ارزش ها و هویتها و برهنگی فرهنگی نخواهد بود . این برهنگی از یک سو به عدم درک درست زمانی و از سوی دیگر شیوه و روش نا مناسب برنامه ریزی برنامه ریزان نسبت به این جامعه گسترده بر می گردد که از درون نسبت به اسلوب خویش مشکوک ستزد تا از راه و هدف اصلی خویش باز مانند و به مقصد نرسند . اگر امروزه در جهان شاهد قطب بندی ها و تقسیمات روابطی نا برابر هستیم همگی این تعاریف ناشی از کاربرد نا درست جایگاه آموزش و پرورش در جامعه و جامعه در آن بوده است . که بزرگترین معضل را برای جهان فراهم آورده است .
● آموزش و پرورش طولی و عرضی :
آموزش و پرورش هدفدار چیزی جز دیکته کردن و استثمار است چرا که آموزش و پرورش برای توسعه و تکامل جامعه می بایستی نقش انبیائی بازی کند و در طول حرکت قرار گیرد نه در عرض آنکه با استقلال فردی، اجتماعی، و ... در تضاد می باشد . اینجا است که آموزش و پرورش تعریف بهینه می گردد که در تضاد با الگوهای تغیر پذیر غربی یا شرقی است .
البته در مکتب جاذبه و پذیرش و انطباق آنها با خود جهت احیا ء خویشتن و جامعه نه تنها نهی نشدهاست بلکه سفارش نیز گردیده است . و از آثار سیاست عرضی عدم انطباق دگر گونی آموزش با روح و روان استعدادهای جامعه که منجر به گسست انگیزه های فعال تحرک می گردد . و رشد جامعه سالم مدیون چگونگی آموزش و پرورش طولی است که با تمرکز در اصول و برنامه ها او لا جامعه را به عدالت می رساند ثانیا سعادت و رفاه و تکامل اجتماعی را رهین اجتماع می گر داند . و هدایت آموزش عمومی و همراه کردن جامعه با آن نیازمند تغیرات در اصول و مدیریتهای فیزیکی ، انسانی و محتوای که نا برابری ها بزداید و نردبان آموزشی را برای همگان به اجرا ء در آورد و امکانات جامعه را در جهت رشد برابر و حقوق مساوی را از طریق دانش بستر سازی کند و این راهی که آموزش و پرورش می رود راهی است به نا کجا آباد و این شیوه کمر هر مدیری هر چند لایق را نیز خم می نماید . و آموزش و پرورش به عنوان بنیان گذار شالوده تکامل فردی و اجتماعی که پیش نیاز توسعه و ترقی محسوب می شود می باید برنامه های خاص خود را در کنار محتوای کلی هماهنگ با جغرافیای خاص بومی انطباق دهد و از آن در جهت رشد خود و جامعه در جهان استفاده نماید .
● مهاجرت:
عدم تبانی برنامه ها و رابطه ی انسان با محیط و جامعه منجر به دوری این دو از یکدیگر شده که انسان را برای یافتن مطلوب به حرکت وادار می سازد . آیا فکر نمی کنید این بحران جمعیت فعال بدنبال کار کار و فشار جمعیت در شهرهای بزرگ نتیجه نا درست و ضعف بر نامه های آموزشی بوده است ؟! اگر آموزش و پرورش تنها به بعد آموزشی و تئوری آن نمی پر داخت و به انطباق آموزش با خواسته ها و ساختار های خود و محیط در مناطق مختلف که شرایط خاص خود را دارا هستند می پرداخت و به جای ایجاد روحیه ی کاذب و توقع ی بیجا ، تئوری را با عمل قرین می کرد و درس جنبه حقیقی و واقعی پیدا می نمود آیا باز هم ما با این همه فشار مواجه بوده ایم !؟ و آموزش و پرورش چقدر توانسته است از امکانات بومی ، محلی و منطقه ای در تئوری های خویش استفاده نماید ؟ و اگر جامعه به دنبال آموزش و پرورش یدک کش شود تا مبتنی بر نیاز حرکت نماید چه تغییرات و تحولاتی می بایستی در آن صورت گیرد ؟ آیا شرایط حال مدیریت انسانی و فیزیکی و حتی آموزشی پاسخگوی نیاز فعلی جامعه است !؟ و می باستی آموزش پلی برای تحقق عینی خواسته های انسانی گشته و جامعه در متن و بتن خود این نهاد را بار آور نماید .و اگر در مدیریت انسانی و فیزیکی انسجام حاصل نگردد و تعریف جدیدی ارائه نشود تا از تمرکز امکانات در یک نقطه مانع شده و جنبه کار بردی و تساوی به آن صورت نگیرد تا از سو ء استفاده های نگرشی و فردی نیز بی بهره ساخت و در مسیر انتقادی و ترکیبی بافت های خود را وادار به جستجو کرده و آنرا بیابد و شرایط پذیرش را نیز ایجاد نماید در غیر اینصورت مورد امحاء متن قرار خواهد گرفت و در متن گم و به فراموشی سپرده خواهد شد
● بومی نگری :
با انطباق فعالیتها و آموزش با محیط و بافت های فرهنگی و استفاده بهینه از آن برای رشد فرهنگ عمومی موزون در ابعاد مختلف آموزش و پرورش پیشرو و بومی با آموزه های فراگیر عمومی براحتی می تواند به خواسته های جامع پاسخ گفته و حتی جامعه را برای نیل به اهداف متعالی توسعه و ترقی فکری، مادی، معنوی و ... رهنمون گرداند و با ایجاد هما هنگی بستری مناسب برای رشد موزون فکری و رفاه جامعه از چالش های تعریف نشده بین جامعه و از فاصله ی ایجاد شده بین نقاط شهری و روستایی که به فرهنگ بدل گشته است مانع می گردد و با اتحاد و بسیج فرهنگ عمومی بهره وری شکل گرفته و کمبود ها و نا برابری ها رفع شده و در درون برنامه ها هضم خواهند شد . و دیگر برتری یکی بر دیگری مفهومی نخواهد داشت و جاذبه های کاذب نیز پدیدار نخواهد گشت و محو خواهند شد و آموزش و پرورش به عنوان وظیفه تعالی بخش و تعدیل کننده ی بستر فرهنگی کشور با حفظ هویت ، استقلال و ارزش های مکتبی و اجتماعی و فرهنگی جامعه را به سوی برابری و عدالت سوق داده و از نا برابری ها و نا هنجاری ها خواهد کاست. و برای اینکه این بستر یعنی نقش آموزش پیشرو و فرهنگ پیشرو در جامعه القا ء گردد می بایستی در ابتدا آموزش و پرورش در کلیه ساختار هایش با حفظ شرایط و مو قعیت طبیعی . تمر کز گرایی را صورت دهد چرا که در شرایط جدید از لحاظ اقتصادی و فیزیکی نه تنها اگر کل بودجه یک مملکت را به آموزش و پرورش اختصاص دهند باز هم پاسخگو نخواهد بود و از طرفی در بعد فیزیکی نیز در چند دهه دیگر با این شرایط اگر کل فضای یک شهر را به آموزش اختصاص دهند باز هم فضای فیزیکی با کمبود مواجه خواهد شد. لذا در این شرایط برای ایجاد روحیه تلاش و هویت و حیثیت بخشیدن به فرهنگ و آموزش و ناقلان آن می باید در برنامه ها تجدید نظر شود تا آموزش و فر هنگ جنبه ارزشی و حیثیتی خود را از دست ندهند. و تا زمانی که دست اندر کاران فرهنگ به عنوان الگوی آموزشی جامعه تامین حیثیت اجتماعی نگردند آیا نباید از آینده چنین جامعه ای احساس خطر کرد !؟
ابولقاسم سبزی
آموزش و پرورش ناحیه ۲ مشهد مقدس ، استان خراسان
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید