پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
زیباترین ردیف درغزلهای حافظ
مقاله حاضرپژوهشی است در «ردیف» که ازدیرباز به عنوان یکی از مهمترین عوامل موسیقی ساز شعر مدنظر شاعران و شعرشناسان بوده است . وظیفه آفرینش موسیقی کناری شعربرعهده قافیه و ردیف است . ردیف علاوه بر کارکرد موسیقایی کارکردهای دیگری نیز دارد که ازآن جمله است کارکرد بلاغی یا زیبایی شناختی، یعنی نقش ردیف درآفرینش ایماژها و تصاویر شعری وهمچنین ساختیا افزایش بلاغت کلام ادبی . این پژوهش ازجنبهها وکارکردهای زیبایی شناختی ردیف صرفا کارکرد ردیفهای مرکب درحوزهعلم معانی را مورد تجزیه وتحلیل قرارداده و نگاهی بسیارمحدود وگذراستبر تبیین این نظر که ردیف میتواند سهم بسزایی درآفرینش عناصر زیبایی ساز کلام ادبی نیز داشته باشد .
ردیف به کلمه، عبارت یا جملاتی اطلاق میشود که بعد ازقافیه با مفهوم و معنایی واحد عینا تکرارمیگردد و شرط اساسی آوردن ردیف درپایان بیتها یا مصراعها آن است که آن بیتیا مصراع درمعنا به ردیف نیازداشته باشد وبه قول صاحب «المعجم فی معاییر اشعار عجم» «و چون کلمه ردیف دروضع خویش متمکن نیفتد یعنی شعر را ازروی معنی بدان احتیاج نبود، معیب باشد .» (۱)
ردیف درعین اینکه که درهمنشینی درزنجیره کلام مکمل معنی است، یک صنعت وترفند زینتی و زیبایی ساز درشعر نیزمحسوب میشود . منتقدان و صاحبنظران ادب فارسی بیشتر بر تاثیر موسیقایی ردیف توجه کردهاند و تقریبا کمتر به تاثیرات غیرموسیقایی ردیف التفاوت داشتهاند .
استاد دکترشفیعی کدکنی بر تاثیرات مختلف ومتعدد ردیف دردو کتاب ارزشمند خویش «صور خیال درشعرفارسی» و «موسیقی شعر» بدین نکته اشاره دارد که ردیف از اختراعات شاعران فارسی است و درشعرعرب بیسابقه است اما درشعر سانسکریت وهندی وجود دارد . ردیف را باید یکی از نعمتهای بزرگ شعر فارسی دانست درصورتی که بلای جان معانی و احساسات شاعر نباشد زیرا ازچند جهتبه شعرفارسی زیبایی و همیتخاص میبخشد: ازنظر موسیقایی ، ازنظر معانی و کمک به تداعیهای شاعر و ازنظر ایجاد ترکیبات و مجازهای بدیع درزبان . (۲)
برخی نیز ردیف را به مثابه خلخالی برای افکار معرفی میکنند و تنوع اقسام وزن شعر فارسی را نسبتبه اشعار غیرفارسی ازاین رهگذر میدانند . از آن باب که خلخال چون درصدا درمیآید، موسیقی ایجاد میکند . (۳)
هنگامی که غزلیات پرشور را مطالعه میکردم براین نکته وقوف یافتم که ردیف دربرخی از غزلیات خواجه مفهوم سست و معنا را سبک میکند و به عکس دربرخی ازغزلها بر بارمعنا و فخامت مفهوم به شدت میافزاید و همین تاثیر متفاوت ومتضاد ردیف برشعر اثبات این حقیقت میکند که ردیف مزایا و مضاری چند درشعر میتواند داشته باشد .
گاهی ردیف دست وپاگیر شاعر است وتنگنا و مانعی درجولان احساس وعاطفه شاعر ایجاد میکند وگاهی نیز به احساس وعاطفه و اندیشه اوسامان ونظم میبخشد . البته قصد این مقاله نقد مزایا و مضار ردیف درپهنه شعرنیست . بلکه مقصود آن است تا تاثیر بلاغی ردیف درشعر - که کمتر مدنظر پژوهندگان وصاحبنظران ادب بوده است - بررسی شود، لذا جهت محدود کردن دامنه بحث و دستیافتن به نتیجه نسبتا درخورصرفا ردیف و تاثیر بلاغی آن درعرصه علم معانی تجزیه و تحلیل شده است .
دراین مقاله نگارنده ردیف را به دو نوع تقسیم کرده است: یکی ردیفهای ساده که اسم یا صفتیا ... هستند و دیگری ردیفهای مرکب که عبارت، بند یا جملهاند .
چنان که میدانیم موضوع علم بیان - که ازانواع علوم بلاغی است - بررسی معانی ثانوی یا مجازی واژهها، کلمات یا عبارات است وبه همین جهت استعاره، تشبیه و کنایه را دربرمیگیرد . برهمین اساس بسیاری از ردیفهای اسمی که درآخر بیتها و مصراعها نشستهاند، شعر را به زیوری از زیورهای ادبی آراسته و پیکری زیبا و خوش نقش ازآن تراشیدهاند . برای نمونه غزل زیبا وخوش آهنگ زیر ازحافظ به یمن وجود ردیف زیبای «چشم» تصاویر و ایماژهای بینظیری دردل خویش جای داده است .
خیال روی توچون بگذرد به گلشن چشم
دل ازپی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمیبینم
منم زعالم واین گوشه معین چشم
بیاکه لعل و گهر درنثار مقدم تو
زگنجخانه دل میکشم به روزن چشم
سحر سرشک روانم سرخرابی داشت
گرم نه خون جگر میگرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل میگفت:
اگررسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحرشب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم (۴)
درغزل فوق هیچ بیتی خالی از آرایه یا ایماژی دلفریب نیست . (گلشن، روزن چشم، گوشه چشم، چراغ چشم) تشبیه بلیغ اند (دامن چشم) استعاره مصرحه ازمژگان است .
وهمه این تصویرها را ردیف زیبای «چشم» آفریده است . علاوه برآرایههای فوق، ردیف چشم انبوهی ازتصویر و آرایه ادبی را به واسطه همنشینی درزنجیر کلام پدید آورده است و به قولی تزاحم و درهم تنیدگی تصویر ایجاد کرده استبدین معنا که (خون به گردن کسی بودن، امن کسی را گرفتن، به راه بادنهادن چراغ) تمامی کنایه هستند . دقت و تامل درغزل مذکور تاثیر بلاغی ردیف را به خوبی نشان میدهد .
در بیت:
(واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم زعشق شکر و بادام دوست) (۵)
در بیت فوق فقط به خاطر وجود ردیف (دوست) است که شکر و بادام معنای مجازی یافتهاند و استعاره مصرحه از لب وچشم معشوق شدهاند .
در بیت:
(تا چه خواهد کرد باما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی) (۶)
ردیف انداختی در همنشینی با (نقش وآ ب) عبارت (نقش بر آب انداختن) را که استعماره مرکب از شگفت کاری کردن است . آفریده
یا در بیت: (شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامتبرخاست) (۷)
ردیف (برخاستن) که اسناد آن به شمع، اسناد مجازی یا مجاز عقلی است، آرایه استعاره تبعیه را در بیت پدید آورده است .
همچنین اگر در غزل بسیار زیبای زیر که آراسته به ردیف (فراق) است، توجه کنیم اوج تصویرسازی و بلاغت آفرینی را که عمدتا برعهده ردیف است، درمییابیم . به چند بیت زیر از غزل حافظ از این منظر مینگریم:
زبان خامه ندارد سربیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
سری که بر سر گردون به فخر میسودم
بر آستان که نهادم بر آستان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم زبادبان فراق
بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود
زموج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سیهباد و خان و مان فراق
زسوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر میخورم زخوان فراق
فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق
به پای شوق در این ره به سرشدی حافظ
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق (۸)
در این غزل با انبوهی از تصویرهای متنوع مواجهایم همچون (داستان فراق، آشیان فراق، بادبان فراق، بحر بیکران فراق، خوان فراق، ریسمان فراق) که تشبیه بلیغاند . ترکیباتی چون (آستان فراق، عنان فراق و خان و مان فراق) که استعاره مکنیه ساختهاند و مراعات النظیرها و تناسبهای بسیار زیبایی چون خامه، زبان، بیان، داستان/سروآستان/بال، هوا، مرغ، پر، آشیان/بحر، گرداب، زورق بادبان و انواع صنایع بدیعی در غزل فوق به خاطر همنشینی با فراق که سکان غزل را در دست دارد پدید آمده است .
اینک با زمینه چینی فوق بحث اصلی خود که کارهای ادبی ردیفهای مرکب است میرویم . یعنی جملات یا بندهایی که در جایگاه ردیف نشستهاند و در مفاهیم و معانی مجازی یا ثانوی به کار رفتهاند علم معانی از معانی ثانوی یا مجازی جملات بحث میکند یعنی کاربردهای ثانوی یا مجازی که جملههای پرسشی، خبری، امر یا نهی میتوانند ادا کنند .
در عالم ادب جملات و عبارات همیشه مودی مفاهیم و معانی حقیقی خود نیستند بلکه گاه در معانی و مفاهیم غیرحقیقی و ظاهری خود بکار میروند . مثلا وقتی خواجه شیراز میگوید:
(حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست) (۹)
جمله (این همه نیست) که ردیف بیت فوق را میسازد . ظاهرا یک جمله خبری است که از قلتحاصل کون و مکان و اسباب جهان خبر میدهد اما در دل این خبر، امری نهفته است، امر به مخاطب که دل به اسباب و تمتعات دنیایی مبند زیرا متاع دنیا حقیر و ناچیز است و شایسته غم خوردن نیست .
جملات خبری نیز گاهی مفهوم غیرحقیقی یا ثانوی دارند، مفاهیمی چون امر، نهی، تاثر، اندوه، تاسف، دریغ، و به طور کلی مفهومی انشایی و غیرخبری; جمله خبری (برفت) که ردیف غزل زیر را تشکیل میدهد در تمامی ابیات مفهوم تاثر، تاسف، اندوه و پشیمانی دارد، و بیتردید خبر (برفت) در هر جایی از غزل جز ردیف به کار میرفت، معنای تاثر، تاسف و اندوه را ادا نمیکرد . همچنین ردیف برفت ایجاز قصری پربار به مضمون هر بیتبخشیده است .
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت مانیک به تنگ آمده بود
باربر بست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وزپیاش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهد کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شدچمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت (۱۰)
یکی از علل تکرار مسند در جملات خبری تاکید است که گوینده برای جلب توجه مخاطب و ذکر اهمیت مضمون یا معنی آن را تکرار میکند . در غزل زیر از حافظ ردیف شعر که تکرار دوبار مسند است، ضمن ایجاد آهنگ و موسیقی دلنشین و روحنواز بر مسند تاکید دارد وموضوع را به مخاطب خبر میدهد و مهم اینکه ایجاز فوقالعادهای در مضمون ابیات آفریده است .
گر زدست زلف مشکینتخطایی رفت، رفت
ور زهندوی شما بر ما جفایی رفت، رفت
برق عشق ارخرمن پشمینه پوشی سوخت، سوخت
جور شاه کامران گر برگدایی رفت، رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت، رفت
گر دلی از غمزه دلدار باری برد، برد
ورمیان جان جانان ماجرایی رفت، رفت (۱۱)
یکی از ترفندهای ایجادآفرین در سخن ادبی حذف اجزا و ارکان کلام است که آن را میتوان هنریتر از ایجاد قصر دانست زیرا شاعر یا نویسنده با ذکر قراین لفظی و معنایی و مهارت خاصی اجزا و عناصری از جمله را حذف میکنند و ایجاز میآفریند . ردیف غزل زیر از حافظ به بهترین شیوه در آفرینش این ایجاز هنری دخیل است .
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر زحسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کاو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم ... (۱۲)
در علم ریاضی قاعدهای معروف و مشهور است که نفی در نفی نتیجه مثبت میدهد . در ادبیات نیز گوینده با ذکر افعال سلبی یا منفی نتیجه مثبتیا ایجابی اراده میکند . تکرار فعل نیست در غزل زیر از حافظ به گونهای حیرتانگیز نظر مخاطب را جلب میکند و در هالهای از ابهام او را به نتیجه مثبت راه مینماید:
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منتخاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحبنظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پردهدری نیست که نیست ... (۱۳)
یعنی هر نظری از پرتو روی تو روشن است و بر هر چشم و بصری بار منتخاک در تو قرار دارد و ...
اصولا در ادبیات جملات سؤالی بیپاسخند و به قولی سؤال بلاغیاند، یعنی شاعر قصدش از طرح سؤال گرفتن پاسخ مناسب از مخاطب نیست زیرا در عمده آثار ادبی سر سخن گوینده با مخاطبی خاص نیست; بدینجهتسؤالات ادبی در مفهوم غیرسؤالی نظیر خبر، امر، نهی، نفی و ... به کار میروند . ردیف غزل زیر را یک جمله سؤالی تشکیل میدهد اما سؤالی که مفهوم انکار و نفی دارد:
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هستبه صحرا چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توستبه یغما چه حاجت است
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
میداندت وظیفه تقاضا چه حاجت است (۱۴)
گاهی سؤال مفهوم استیناس دارد یعنی گوینده در قالب پرسش میخواهد با مخاطب مانوس شود و در صحبتبا او را باز کند . (۱۵) ردیف غزل زیر که ساختی پرسشی دارد در مفهوم فوق به کار رفته است:
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
آخر، ای خاتم جمشید همایون آثار!
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود (۱۶)
جملات امر مثبتیا منفی (نهی) نیز گاهی در معانی مجازی و ثانوی به کار میروند; مفاهیمی چون تمنا و آرزو، تعریض و تهدید، تعجب، استرحام، تشویق، توبیخ و ... ردیف غزل زیر از خواجه بزرگ شیراز را بند یا جمله وابسته (که مپرس) تشکیل میدهد . این بند وابسته با یک گشتار یا تاویل به صفتی برای یکی از گروههای اسمی جمله هسته تبدیل میشود . یعنی هر یک از (که مپرس) ها صفتی استبرای (درد عشق، زهر هجر، دلبر، رفتن آب دیده، لب لعل، رنجها و . .). در زبان امروز فارسی نیز فعل امر مثبتیا منفی با تکیه یا تغییر آهنگ بدل به صفت میشود مثل (سرمگو، راز مپرس) ردیف این غزل از حافظ مفهوم تشویق و تحذیر را تواما دارد . درست در یک بیت مفهوم تشویق و در بیتی دیگر مفهوم تحذیر دارد . ضمن اینکه این بند سؤالی مفاهیمی چون تعظیم، کثرت، فخامت را در قالب ایجاز قصری شگفت در دل دارد، در ضمیر هر مپرس دفتری از توصیف و تفصیل پنهان است و این نوع زیبایی از ایجاز استبالاخص ذکر این جمله در جایگاه ردیف معانی مذکور را پربارتر کرده است .
درد عشقی کشیدهام، که مپرس
زهر هجری چشیدهام، که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام، که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام، که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام، که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام، که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام، که مپرس (۱۷)
غزل دیگری از حافظ با ردیف (که مپرس) همین مفاهیم و قدرت بلاغی را دارد که با مطلع زیر آغاز میشود:
دارم از زلف سیاهش گله چندان، که مپرس
که چنان زو شدهام بی سر و سامان، که مپرس (۱۸)
ردیف به کلمه، عبارت یا جملاتی اطلاق میشود که بعد ازقافیه با مفهوم و معنایی واحد عینا تکرارمیگردد و شرط اساسی آوردن ردیف درپایان بیتها یا مصراعها آن است که آن بیتیا مصراع درمعنا به ردیف نیازداشته باشد وبه قول صاحب «المعجم فی معاییر اشعار عجم» «و چون کلمه ردیف دروضع خویش متمکن نیفتد یعنی شعر را ازروی معنی بدان احتیاج نبود، معیب باشد .» (۱)
ردیف درعین اینکه که درهمنشینی درزنجیره کلام مکمل معنی است، یک صنعت وترفند زینتی و زیبایی ساز درشعر نیزمحسوب میشود . منتقدان و صاحبنظران ادب فارسی بیشتر بر تاثیر موسیقایی ردیف توجه کردهاند و تقریبا کمتر به تاثیرات غیرموسیقایی ردیف التفاوت داشتهاند .
استاد دکترشفیعی کدکنی بر تاثیرات مختلف ومتعدد ردیف دردو کتاب ارزشمند خویش «صور خیال درشعرفارسی» و «موسیقی شعر» بدین نکته اشاره دارد که ردیف از اختراعات شاعران فارسی است و درشعرعرب بیسابقه است اما درشعر سانسکریت وهندی وجود دارد . ردیف را باید یکی از نعمتهای بزرگ شعر فارسی دانست درصورتی که بلای جان معانی و احساسات شاعر نباشد زیرا ازچند جهتبه شعرفارسی زیبایی و همیتخاص میبخشد: ازنظر موسیقایی ، ازنظر معانی و کمک به تداعیهای شاعر و ازنظر ایجاد ترکیبات و مجازهای بدیع درزبان . (۲)
برخی نیز ردیف را به مثابه خلخالی برای افکار معرفی میکنند و تنوع اقسام وزن شعر فارسی را نسبتبه اشعار غیرفارسی ازاین رهگذر میدانند . از آن باب که خلخال چون درصدا درمیآید، موسیقی ایجاد میکند . (۳)
هنگامی که غزلیات پرشور را مطالعه میکردم براین نکته وقوف یافتم که ردیف دربرخی از غزلیات خواجه مفهوم سست و معنا را سبک میکند و به عکس دربرخی ازغزلها بر بارمعنا و فخامت مفهوم به شدت میافزاید و همین تاثیر متفاوت ومتضاد ردیف برشعر اثبات این حقیقت میکند که ردیف مزایا و مضاری چند درشعر میتواند داشته باشد .
گاهی ردیف دست وپاگیر شاعر است وتنگنا و مانعی درجولان احساس وعاطفه شاعر ایجاد میکند وگاهی نیز به احساس وعاطفه و اندیشه اوسامان ونظم میبخشد . البته قصد این مقاله نقد مزایا و مضار ردیف درپهنه شعرنیست . بلکه مقصود آن است تا تاثیر بلاغی ردیف درشعر - که کمتر مدنظر پژوهندگان وصاحبنظران ادب بوده است - بررسی شود، لذا جهت محدود کردن دامنه بحث و دستیافتن به نتیجه نسبتا درخورصرفا ردیف و تاثیر بلاغی آن درعرصه علم معانی تجزیه و تحلیل شده است .
دراین مقاله نگارنده ردیف را به دو نوع تقسیم کرده است: یکی ردیفهای ساده که اسم یا صفتیا ... هستند و دیگری ردیفهای مرکب که عبارت، بند یا جملهاند .
چنان که میدانیم موضوع علم بیان - که ازانواع علوم بلاغی است - بررسی معانی ثانوی یا مجازی واژهها، کلمات یا عبارات است وبه همین جهت استعاره، تشبیه و کنایه را دربرمیگیرد . برهمین اساس بسیاری از ردیفهای اسمی که درآخر بیتها و مصراعها نشستهاند، شعر را به زیوری از زیورهای ادبی آراسته و پیکری زیبا و خوش نقش ازآن تراشیدهاند . برای نمونه غزل زیبا وخوش آهنگ زیر ازحافظ به یمن وجود ردیف زیبای «چشم» تصاویر و ایماژهای بینظیری دردل خویش جای داده است .
خیال روی توچون بگذرد به گلشن چشم
دل ازپی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمیبینم
منم زعالم واین گوشه معین چشم
بیاکه لعل و گهر درنثار مقدم تو
زگنجخانه دل میکشم به روزن چشم
سحر سرشک روانم سرخرابی داشت
گرم نه خون جگر میگرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل میگفت:
اگررسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحرشب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم (۴)
درغزل فوق هیچ بیتی خالی از آرایه یا ایماژی دلفریب نیست . (گلشن، روزن چشم، گوشه چشم، چراغ چشم) تشبیه بلیغ اند (دامن چشم) استعاره مصرحه ازمژگان است .
وهمه این تصویرها را ردیف زیبای «چشم» آفریده است . علاوه برآرایههای فوق، ردیف چشم انبوهی ازتصویر و آرایه ادبی را به واسطه همنشینی درزنجیر کلام پدید آورده است و به قولی تزاحم و درهم تنیدگی تصویر ایجاد کرده استبدین معنا که (خون به گردن کسی بودن، امن کسی را گرفتن، به راه بادنهادن چراغ) تمامی کنایه هستند . دقت و تامل درغزل مذکور تاثیر بلاغی ردیف را به خوبی نشان میدهد .
در بیت:
(واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم زعشق شکر و بادام دوست) (۵)
در بیت فوق فقط به خاطر وجود ردیف (دوست) است که شکر و بادام معنای مجازی یافتهاند و استعاره مصرحه از لب وچشم معشوق شدهاند .
در بیت:
(تا چه خواهد کرد باما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی) (۶)
ردیف انداختی در همنشینی با (نقش وآ ب) عبارت (نقش بر آب انداختن) را که استعماره مرکب از شگفت کاری کردن است . آفریده
یا در بیت: (شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامتبرخاست) (۷)
ردیف (برخاستن) که اسناد آن به شمع، اسناد مجازی یا مجاز عقلی است، آرایه استعاره تبعیه را در بیت پدید آورده است .
همچنین اگر در غزل بسیار زیبای زیر که آراسته به ردیف (فراق) است، توجه کنیم اوج تصویرسازی و بلاغت آفرینی را که عمدتا برعهده ردیف است، درمییابیم . به چند بیت زیر از غزل حافظ از این منظر مینگریم:
زبان خامه ندارد سربیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
سری که بر سر گردون به فخر میسودم
بر آستان که نهادم بر آستان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم زبادبان فراق
بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود
زموج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سیهباد و خان و مان فراق
زسوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر میخورم زخوان فراق
فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق
به پای شوق در این ره به سرشدی حافظ
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق (۸)
در این غزل با انبوهی از تصویرهای متنوع مواجهایم همچون (داستان فراق، آشیان فراق، بادبان فراق، بحر بیکران فراق، خوان فراق، ریسمان فراق) که تشبیه بلیغاند . ترکیباتی چون (آستان فراق، عنان فراق و خان و مان فراق) که استعاره مکنیه ساختهاند و مراعات النظیرها و تناسبهای بسیار زیبایی چون خامه، زبان، بیان، داستان/سروآستان/بال، هوا، مرغ، پر، آشیان/بحر، گرداب، زورق بادبان و انواع صنایع بدیعی در غزل فوق به خاطر همنشینی با فراق که سکان غزل را در دست دارد پدید آمده است .
اینک با زمینه چینی فوق بحث اصلی خود که کارهای ادبی ردیفهای مرکب است میرویم . یعنی جملات یا بندهایی که در جایگاه ردیف نشستهاند و در مفاهیم و معانی مجازی یا ثانوی به کار رفتهاند علم معانی از معانی ثانوی یا مجازی جملات بحث میکند یعنی کاربردهای ثانوی یا مجازی که جملههای پرسشی، خبری، امر یا نهی میتوانند ادا کنند .
در عالم ادب جملات و عبارات همیشه مودی مفاهیم و معانی حقیقی خود نیستند بلکه گاه در معانی و مفاهیم غیرحقیقی و ظاهری خود بکار میروند . مثلا وقتی خواجه شیراز میگوید:
(حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست) (۹)
جمله (این همه نیست) که ردیف بیت فوق را میسازد . ظاهرا یک جمله خبری است که از قلتحاصل کون و مکان و اسباب جهان خبر میدهد اما در دل این خبر، امری نهفته است، امر به مخاطب که دل به اسباب و تمتعات دنیایی مبند زیرا متاع دنیا حقیر و ناچیز است و شایسته غم خوردن نیست .
جملات خبری نیز گاهی مفهوم غیرحقیقی یا ثانوی دارند، مفاهیمی چون امر، نهی، تاثر، اندوه، تاسف، دریغ، و به طور کلی مفهومی انشایی و غیرخبری; جمله خبری (برفت) که ردیف غزل زیر را تشکیل میدهد در تمامی ابیات مفهوم تاثر، تاسف، اندوه و پشیمانی دارد، و بیتردید خبر (برفت) در هر جایی از غزل جز ردیف به کار میرفت، معنای تاثر، تاسف و اندوه را ادا نمیکرد . همچنین ردیف برفت ایجاز قصری پربار به مضمون هر بیتبخشیده است .
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت مانیک به تنگ آمده بود
باربر بست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وزپیاش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهد کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شدچمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت (۱۰)
یکی از علل تکرار مسند در جملات خبری تاکید است که گوینده برای جلب توجه مخاطب و ذکر اهمیت مضمون یا معنی آن را تکرار میکند . در غزل زیر از حافظ ردیف شعر که تکرار دوبار مسند است، ضمن ایجاد آهنگ و موسیقی دلنشین و روحنواز بر مسند تاکید دارد وموضوع را به مخاطب خبر میدهد و مهم اینکه ایجاز فوقالعادهای در مضمون ابیات آفریده است .
گر زدست زلف مشکینتخطایی رفت، رفت
ور زهندوی شما بر ما جفایی رفت، رفت
برق عشق ارخرمن پشمینه پوشی سوخت، سوخت
جور شاه کامران گر برگدایی رفت، رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت، رفت
گر دلی از غمزه دلدار باری برد، برد
ورمیان جان جانان ماجرایی رفت، رفت (۱۱)
یکی از ترفندهای ایجادآفرین در سخن ادبی حذف اجزا و ارکان کلام است که آن را میتوان هنریتر از ایجاد قصر دانست زیرا شاعر یا نویسنده با ذکر قراین لفظی و معنایی و مهارت خاصی اجزا و عناصری از جمله را حذف میکنند و ایجاز میآفریند . ردیف غزل زیر از حافظ به بهترین شیوه در آفرینش این ایجاز هنری دخیل است .
دردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر زحسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کاو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم ... (۱۲)
در علم ریاضی قاعدهای معروف و مشهور است که نفی در نفی نتیجه مثبت میدهد . در ادبیات نیز گوینده با ذکر افعال سلبی یا منفی نتیجه مثبتیا ایجابی اراده میکند . تکرار فعل نیست در غزل زیر از حافظ به گونهای حیرتانگیز نظر مخاطب را جلب میکند و در هالهای از ابهام او را به نتیجه مثبت راه مینماید:
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منتخاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحبنظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پردهدری نیست که نیست ... (۱۳)
یعنی هر نظری از پرتو روی تو روشن است و بر هر چشم و بصری بار منتخاک در تو قرار دارد و ...
اصولا در ادبیات جملات سؤالی بیپاسخند و به قولی سؤال بلاغیاند، یعنی شاعر قصدش از طرح سؤال گرفتن پاسخ مناسب از مخاطب نیست زیرا در عمده آثار ادبی سر سخن گوینده با مخاطبی خاص نیست; بدینجهتسؤالات ادبی در مفهوم غیرسؤالی نظیر خبر، امر، نهی، نفی و ... به کار میروند . ردیف غزل زیر را یک جمله سؤالی تشکیل میدهد اما سؤالی که مفهوم انکار و نفی دارد:
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هستبه صحرا چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توستبه یغما چه حاجت است
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
میداندت وظیفه تقاضا چه حاجت است (۱۴)
گاهی سؤال مفهوم استیناس دارد یعنی گوینده در قالب پرسش میخواهد با مخاطب مانوس شود و در صحبتبا او را باز کند . (۱۵) ردیف غزل زیر که ساختی پرسشی دارد در مفهوم فوق به کار رفته است:
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
آخر، ای خاتم جمشید همایون آثار!
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود (۱۶)
جملات امر مثبتیا منفی (نهی) نیز گاهی در معانی مجازی و ثانوی به کار میروند; مفاهیمی چون تمنا و آرزو، تعریض و تهدید، تعجب، استرحام، تشویق، توبیخ و ... ردیف غزل زیر از خواجه بزرگ شیراز را بند یا جمله وابسته (که مپرس) تشکیل میدهد . این بند وابسته با یک گشتار یا تاویل به صفتی برای یکی از گروههای اسمی جمله هسته تبدیل میشود . یعنی هر یک از (که مپرس) ها صفتی استبرای (درد عشق، زهر هجر، دلبر، رفتن آب دیده، لب لعل، رنجها و . .). در زبان امروز فارسی نیز فعل امر مثبتیا منفی با تکیه یا تغییر آهنگ بدل به صفت میشود مثل (سرمگو، راز مپرس) ردیف این غزل از حافظ مفهوم تشویق و تحذیر را تواما دارد . درست در یک بیت مفهوم تشویق و در بیتی دیگر مفهوم تحذیر دارد . ضمن اینکه این بند سؤالی مفاهیمی چون تعظیم، کثرت، فخامت را در قالب ایجاز قصری شگفت در دل دارد، در ضمیر هر مپرس دفتری از توصیف و تفصیل پنهان است و این نوع زیبایی از ایجاز استبالاخص ذکر این جمله در جایگاه ردیف معانی مذکور را پربارتر کرده است .
درد عشقی کشیدهام، که مپرس
زهر هجری چشیدهام، که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام، که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام، که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام، که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام، که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام، که مپرس (۱۷)
غزل دیگری از حافظ با ردیف (که مپرس) همین مفاهیم و قدرت بلاغی را دارد که با مطلع زیر آغاز میشود:
دارم از زلف سیاهش گله چندان، که مپرس
که چنان زو شدهام بی سر و سامان، که مپرس (۱۸)
دکترحمید طاهری
پینوشتها:
۱ - المعجم فی معاییر اشعار عجم، ص ۶۳۲ .
۲ - موسیقی شعر، صص ۱۳۱ و ۸۳۱ .
۳ - غصن البان به نقل از موسیقی شعر، ص ۰۳۱
۴ - دیوان اشعار حافظ، ص۲۳۳
۵ - همان، ص ۴۴ .
۶ - همان، ص ۱۰۳ .
۷ - همان، ص ۶۱ .
۸ - همان، ص ۱۰۲ .
۹ - همان، ص ۲۵ .
۱۰ - همان، ص ۹۵ .
۱۱ - همان، صص ۷۵ - ۸۵ .
۱۲ - همان، ص ۲۱ .
۱۳ - همان، ص ۱۵ .
۱۴ - همان، ص ۴۲ .
۱۵ - معالم البلاغه، ص ۴۴۱ .
۱۶ - دیوار اشعار حافظ، صص ۴۵۱ - ۵۵۱ .
۱۷ - همان، ص ۳۸۱ .
۱۸ - همان، صص ۳۸۱ - ۴۸۱ .
منابع:
۱ - خواجه شمسالدین محمد حافظ: دیوان اشعار، به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، انتشارات زوار .
۲ - رجایی، محمد خلیل: معالم البلاغه، چاپ پنجم، نشر دانشگاه شیراز، ۹۷۳۱ .
۳ - شفیعی کدکنی، محمد: موسیقی شعر، چاپ سوم، انتشارات آگاه، ۷۶۳۱ .
۴ - شفیعی کدکنی: صور خیال در شعر فارسی، چاپ سوم، انتشارات آگاه، ۶۶۳۱ .
۵ - شمسالدین محمد قیس رازی: المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش سیروس شمیسا، چاپ اول، انتشارات فردوس، ۳۷۳۱ .
۶ - شمیسا، سیروس: معانی، چاپ دوم، نشر میترا، ۳۷۳۱ .
پینوشتها:
۱ - المعجم فی معاییر اشعار عجم، ص ۶۳۲ .
۲ - موسیقی شعر، صص ۱۳۱ و ۸۳۱ .
۳ - غصن البان به نقل از موسیقی شعر، ص ۰۳۱
۴ - دیوان اشعار حافظ، ص۲۳۳
۵ - همان، ص ۴۴ .
۶ - همان، ص ۱۰۳ .
۷ - همان، ص ۶۱ .
۸ - همان، ص ۱۰۲ .
۹ - همان، ص ۲۵ .
۱۰ - همان، ص ۹۵ .
۱۱ - همان، صص ۷۵ - ۸۵ .
۱۲ - همان، ص ۲۱ .
۱۳ - همان، ص ۱۵ .
۱۴ - همان، ص ۴۲ .
۱۵ - معالم البلاغه، ص ۴۴۱ .
۱۶ - دیوار اشعار حافظ، صص ۴۵۱ - ۵۵۱ .
۱۷ - همان، ص ۳۸۱ .
۱۸ - همان، صص ۳۸۱ - ۴۸۱ .
منابع:
۱ - خواجه شمسالدین محمد حافظ: دیوان اشعار، به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، انتشارات زوار .
۲ - رجایی، محمد خلیل: معالم البلاغه، چاپ پنجم، نشر دانشگاه شیراز، ۹۷۳۱ .
۳ - شفیعی کدکنی، محمد: موسیقی شعر، چاپ سوم، انتشارات آگاه، ۷۶۳۱ .
۴ - شفیعی کدکنی: صور خیال در شعر فارسی، چاپ سوم، انتشارات آگاه، ۶۶۳۱ .
۵ - شمسالدین محمد قیس رازی: المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش سیروس شمیسا، چاپ اول، انتشارات فردوس، ۳۷۳۱ .
۶ - شمیسا، سیروس: معانی، چاپ دوم، نشر میترا، ۳۷۳۱ .
منبع : ماهنامه کیهان فرهنگی
دین و زندگی دوم، سوم و پیشدانشگاهی
◊ نویسنده : رضاییان، سلیمه,رضاییان، حسین,امیرکلایی، عسکر,علیزادصانع، پروین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست