شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا
شوچنکو ستاره دنبالهدار شرق
آندری شوچنکو روستازاده اوکراینی تا رسیدن به دروازههای افتخار معبد باشکوه سنسیرو، راهی طولانی پیمود. او امید بزرگ شرق اروپا است و برای مردم کشورش به مانند کورسوی نوری است که با تلألو آن به جنگ همتایان غربی خود میروند.
تولد: ۲۹ سپتامبر۱۹۷۶
محل تولد: روستای ویرکیویشنا در نزدیکی یاهوتین واقع در کیف
قد: ۱۸۳ سانتیمتر
وزن: ۷۲ کیلوگرم
ستارهبخت: لیبرا
لقب: شوا، آندری قاتل، شوچنتو
وضعیت تأهل: متأهل، دارای همسری بهنام کریستیانو پازیک و یک فرزند.
بازیگران مورد علاقه: براد پیت، الکساندر آبدولوو، جولیار ابرتز
فیلمهای مورد علاقه: «افسانه هبوط» و «دروازهبان» برنامه تلویزیونی مورد علاقه: «نشاط یک قسمتی»
کتابهای محبوب: کتاب مقدس، ستون زمین
خوانندگان مورد علاقه: فردی مرکوری، لیاما واکولی
اسطورههای فوتبالی: زیکو، پله، پلاتینی، روماریو
مدل ماشین: اُمگا
محل مورد علاقه برای سپری کردن تعطیلات: ساردینا و میامی
علایق: تنیس، اسکی، ماشینسواری (پدر وی طراحی ماشین بود)
غذای محبوب: ماهی و مرغ سوخاری
عدد شانس: ۷
نقطهضعف نظر شوچنکو: باید از دیگران پرسید!
نقطهقوت: قدرت تحمل بالا
شوا فوتبال حرفهای را نزد والری لوبانفسکی فقید آموزش دید اما تا قبل از آن، پایههای فوتبال خود را با هنرنمائی در کوچه و خیابانها قوی نمود. آندری در کودکی هرگز بهصورت ویژه تحت آموزش قرار نگرفت. پدر وی با آنکه یک نظامی وفادار اوکراین بود؛ اما در امور ساخت ماشین نیز تبحر داشت. درآمد وی به حدی بود که امکان یک زندگی خوب را برای خانوادهاش فراهم کند. شوا از صفحه تلویزیون شاهد هنرنمائی فوتبالیستهای بزرگ بود، هنوز جادوی مارادونا فراگیر نشده بود. قهرمان بزرگ دوران کودکی آندری، لیورپول و یان راش بودند. او تصور نمیکرد روزی این اسطوره بزرگ را از نزدیک ببیند...
پسوند دردسرساز
در کنار نام آندری، ”میخو لوویچ“ ثبت شده است. این بازیکن هرگز مایل نیست با این لقب شناخته شود، به همین دلیل تقریباً این پسوند از نامخانوادگیاش پاک شده است. گذر از دهه اول زندگی مصادف با بهوجود آمدن تغییراتی در ساختار خانواده وی شد. بهخاطر اوضاع خاص سیاسی، دولت شوروی سابق طرح ”جیرهبندی“ را به اجراء گذاشت. آندری کوچک سختترین اوقات را کنار خانوادهاش میگذراند. آنها از وضعیت متعادل گذشته به موقعیت خطرناک فعلی رسیده بودند. در همین شرایط، شوا در یک تورنمنت شرکت کرد. او در نهایت ناباوری عنوان بهترین بازیکن رقابتها را بهدست آورد و جایزه خود را از دست یانراش (افسانهاش) دریافت کرد. پس از این قضیه، زندگی حرفهای شوچنکو تغییر یافت. لوبانفسکی استعداد این پسر را کشف کرده و وی را با خود به تیم دیناموکیف برد. رؤیای بزرگ شوچنکو برآورده شد، او بهجائی رفت که زمانی جولانگاه بزرگ ”اولگ بولخین“ بزرگ بود. اولین حقوق او صرف رسیدگی به خانوادهاش شد. اولین مربی او در دیناموکیف ”الکساندر شپکوو“ بود. در آن زمان شوا تنها ۹ سال داشت. او در لیگ جوانان اوکراین به بازی پرداخت و طی حضور یک دههای خود همواره در صدر جدول گلزنان قرار داشت.
شوچنکو از یک نظر با سایر بازیکنان دنیا متفاوت است. حتی تصمیمات و اتفاقات سیاسی اوکراین در رشد وی بیتأثیر نبود!
پروستریکا و نجات شوچنکو
در واپسین روزهای سالهای ابتدائی دهه ۹۰ اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و اوکراین به کشوری مستقل تبدیل شد. هر چند در ابتدا هموطنان شوا حتی در امور زنانه خود نیز دچار مشکل بودند؛ اما طعم شیرین استقلال به زودی تبعات مثبتی به ارمغان آورد. یکی از آنها اعطای فرصت حضور در خارج از کشور بود. شوچنکو توانست همراه با دیناموکیف به اردوی بهترین تیمهای اروپای غربی رفته و از تمرینات آنها نکاتی بیاموزد. حالا شوچنکو از ۲ جهت به خود میبالید.
از طرفی میتوانست اسطورههائی را که قبلاً فقط از صفحه تلویزیون دیده بود، از نزدیک ملاقات کند و از سوئی دیگر، با پول نسبتاً خوبی که بهدست میآورد، میتوانست افسر بازنشسته ارتش و حسابدار زحمتکش را تأمین کند. او ۹ سال تمام بهترین گلها را برای تیم جوانان دیناموکیف به ثمر رساند. عاقبت طی فصل ۱۹۹۵ شانس بزرگ به وی روی آورد.
گلی فراموش نشدنی
او که برای اولین بار لذت حضور در تیم بزرگسالان را میچشید، سراسر فصل تنها یک گل به ثمر رساند؛ اما بعدها اعلام کرد، همان یک گل برای همیشه در خاطر وی باقی مانده است. ماجرای گل اینگونه بود که شوا روی ضربه کرنر تیمش وقتی تعلل مدافع حریف را دید، توپ را مهار کرده و با ضربهای محکم توپ را به تور چسباند. وی پس از پایان بازی اعلام کرد، این گل را برای همیشه در خاطرش نگه میدارد. پس از زدن اولین گل دوران حرفهای، شوا هرگز به پشت سرش نگاه نکرد.
او ۵ سال پیاپی دیناموکیف را به مقام قهرمانی لیگ اوکراین رساند و خود نیز ۴ مرتبه بهعنوان مرد سال فوتبال کشورش انتخاب شد. تیم او در اروپا نیز رقیب بزرگی بود. بزرگترین دستاورد اروپائی شوچنکو و یارانش در آخرین فصل حضور این پدیده رقم خورد. طی فصل ۱۹۹۹ دیناموکیف با حذف رئالمادرید (مدافع عنوان قهرمانی) به جمع ۴ تیم برتر اروپا رسید. آنها با بدشانسی پیروزی بازی خانگی مقابل بایرن را با تساوی عوض کردند. دینامو در بازی برگشت با گل ۱۵ دقیقه پایانی بایرنمونیخ با جام وداع آبرومندانهای داشت. زوج طلائی خط حمله، شوچنکو و روبروف (مرد لحظهها) بودند.
آرسنال و دیوید سیمن به یاد میآورند که چگونه در لحظات پایانی دیدار ویمبلی با نبوغ شوا و تمامکنندگی روبروف، پیروزی را از دست دادند...
شیطان سرخ و سیاه
وقت کوچ فرارسیده بود. پیرمرد دینامو علاقهای نداشت جواهری را که خود صیقل داده بود، در کلکسیون تیمهای معتبر ببیند؛ اما پیشنهاد ۲۶ میلیون دلاری میلان قابل چشمپوشی نبود. خیلی زود مقدمات انتقال فراهم شد. برلوسکونی انقلاب دوم خود در میلان را با خرید جوان اوکراینی آغاز کرد. میلان قهرمان سری A بود و پرچم اسکودتو روی سینه یک اوکراینی ”توذوق“ میزد. هواداران روسونری به سنتی بودن معروف هستند. آنها ترجیح میدادند اسطورههائی چون مالدینی، کاستا کورتا یا آلبرتینی را تشویق کنند تا تازهواردی چون شوچنکو؛ اما شوا با گلهای پیاپی خود حداقل توانست میلان را به لیگ قهرمانان هدایت کند. دستاورد بزرگتر از آن خودش بود، او بهعنوان اولین بازیکن خارجی تاریخ سری A در نخستین فصل حضورش در سری A عنوان آقای گلی را بهدست آورد. در همان سال یک اتفاق ویژه سبب گرم شدن روابط برلوسکونی و شوا شد.
برلوسکونی ناجی خانواده شوا!
پدر شوا دچار بیماری قلبی شد. وضعیت وی وخیم بود و شوا با نگرانی زیاد بهدنبال پیدا کردن راهی برای درمان وی بود. در همین شرایط برلوسکونی بیمارستان مجهز میلان را برای پدر شوا آماده کرد. مراحل درمان بدون هیچ خطری طی شد. پدر زنده مانده و شوا اعلام کرد به پاس این خدمت بزرگ برلوسکونی، تا مدتها خود را ملزم میکند با پیراهن میلان به گلزنی پرداخته و باشگاه را به افتخارات گذشته بازگرداند. شوا به مانند سایر اوکراینیها خوشقول بود. یکی از بزرگترین روزهای فصل ۲۰۰۱ دربی دور برگشت مقابل اینتر بود. او ۲ گل از ۶ گل تیمش را روانه تور دروازه اینتر نگون بخت نمود تا کمکم لقب ”سلطان گل دربی میلان“ را از آن خود کند.
دکتر جکیل و مسترهاید!
آفتاب شوا خیلی زود غروب کرد. یک مصدومیت شدید، فصل ۲۰۰۲ را به کام او تلخ کرد. با این حال باز هم به اینتر گل زد.
شوچنکو در آخرین بازی فصل، روی خط دروازه حریف به هنرنمائی پرداخت و توپ را وارد دروازه نمود!
آقای گل فصل ۲۰۰۰ و نایب آقای گل فصل ۲۰۰۱، در این فصل به اندازه انگشتان یک دست هم گلزنی نکرد. سال بعد به نقطه عطفی در زندگی وی تبدیل شد. تیم مقتدر میلان در غیاب شوا با گلزنی بیوقفه پیپو تا نیمهنهائی لیگ قهرمانان بالا آمد؛ اما از آنجا به بعد خالق داستان موفقیت، کسی جز شوچنکو نبود. او با زدن یازدهمین گل خود به اینتر، میلان را به فینال رساند. او در فینال نیز به یووه گل زد؛ اما پرچم کمکداور مانع شادی او شد. ضربات پنالتی رقمزننده سرنوشت بود. قبل از پنالتی پنجم، میلان ۲ بر یک پیش بود. دلپیهرو ضربه خود را تبدیل به گل کرد تا همه نگاهها به زننده ضربه میلان باشد. شوا پشت توپ ایستاد، به اطراف نگاه کرد و زیر نور فلاش دوربینها، توپ را به تور چسباند. شوا در کنار سرجینیو اشک شوق میریخت. او وطن خود را فراموش نکرد. پرچم اوکراین در دستش بود؛ اما کاری که چند روز بعد انجام داد، حیرتانگیزتر بود. او از برلوسکونی در خواست کرد تا با اجازه او جام را به اوکراین ببرد و در کمال شگفتی، با این خواسته او موافقت شد. پسر طلائی اوکراین جام اروپا را بر فراز آرامگاه لوبانفسکی قرار داد تا به این وسیله از حمایتهای این مرد افسانهای تشکر کند.
حالا شوچنکو به مرد اول هواداران تبدیل شده بود. قصه شیرین تازه آغاز شده بود. او در تابستان سال بعد سرانجام با نامزد خود که یک مدل ایتالیائی بهنام ”کریستین پازیک“ بود ازدواج کرد.
شوا در فصل ۲۰۰۴ با گلهای پیاپی خود به میلان کمک کرد تا با فراموش کردن تراژدی لاکرونیا برای هفدهمین بار اسکودتو را فتح کند، او این افتخار را داشت تا در فاصله ۲ هفته مانده به پایان رقابتها، با گلزنی در دقایق ابتدائی بازی مقام رم (رقیب مستقیم برای کسب قهرمانی) قهرمانی را برای ۸۰ هزار هوادار مشتاق به ارمغان بیاورد.
درخشش وی از نظر کارشناسان دور نماند. مجله فرانس فوتبال، شوا را بهعنوان برنده توپ طلای اروپا معرفی کرد تا پس از ندود برای دومین سال پیاپی، این عنوان را از آن اروپای شرقیها بکند. شوچنکو در انتخابات فیفا پس از رونالدینیو در جایگاه دوم قرار گرفت؛ هر چند مردم اوکراین اعتقاد دارند، این پسر طلائی مقداری برتر از رونالدینیو است؛ اما رأی آنها در انتخاب نهائی فیفا هیچ جایگاهی نداشت.
جمله شوا پس از دریافت جایزه توپ طلائی جالب توجه بود. او گفت: ”اگر من موفق شدم به این جایگاه برسم، به آن معنا خواهد بود که هیچ کودکی نباید در مواجهه با سختیها ناامید شود. آنها نیز میتوانند روزی بلندترین قلهها را زیر پا بگذارند“.
فصل قبل برای شوچنکو به منزله پایان دوران طلائی بود. ابتدا یک مصدومیت به سراغ او آمد و سپس تراژدی استانبول رقم خورد. تاریخ به بدترین نحو تکرار شد: شوا در حالی مأمور نواختن ضربه نهائی میلان شد که حتی در صورت گل شدن توپ نیز میلان نمیتوانست به پیروزی امیدوار باشد. آندری پنالتی خود را به دستان دودک کوبید تا همه چیز تمام شود. پیراهن سفید نگاههای عجیب و حتی گل دیگری که او به ثمر رساند و داور مردود اعلام کرد، تصاویری بود که شب رؤیائی اولدترافورد را با کابوس استانبول پیوند میداد. در این میان شوا آن روی سکه را نیز دید. آن چیز که زندگی این اعجوبه را ساخته است: ترکیبی از لبخندها و اشکها، فراز و فرود و البته بردباری فراوان.
درباره پسر طلائی شرق
لوبانفسکی (هنگام قعطی شدن ترک دیناموکیف از سوی شوا): شوجنکو هر آنچه را که یک مهاجم لازم دارد، در درون خود میبیند. استعداد درخشان، قدرت فیزیکی بالا، شخصیت مناسب و از همه مهمتر شم بالای گلزنی. از وقتی وی به اینجا آمد، همکاری مناسبی با یکدیگر داشتیم. او در تمرینات، بیشتر و بیشتر درباره، بازی تاکتیک میآموخت.سرکیس (رئیس باشگاه دیناموکیف): او یک جوان فوقالعاده بود. شوا شخصیت قدرتمندی داشت و میتوانست تا حدامکان مشکلات را از سر راه بردارد.
روبروف: بازی کردن در کنار آندری افتخار بزرگی بود. از سال ۱۹۹۵ چیزهای زیادی از وی آموختم. شوا طی سالیان اخیر به خوبی سطح بازیاش را ارتقا داده و هماکنون یک مهاجم باکلاس جهانی است.
دیمترولین (همتیمی شوا در دیناموکیف): هنگامی که در تیم مقابل او حضور داشتم دچار دردسر میشدم. مطمئن بودم که نمیتوانم در مقابل قدرت وی دوام بیاورم. رویاروئی با او مشکل بود.
شوچنکو (در مورد علایقش): به غذای ژاپنی علاقهمندم؛ اما عشق اصلی من کیکهای مادرم است. به مد علاقهمندم؛ ولی چندان از آن پیروی نمیکنم. کتابهای تاریخی مرا مجذوب میکند، هیچ چیز به مانند گلزنی باعث خشنودی من نمیشود.
ویامارینی پلاک ۸
شوچنکو به کتاب شعر علاقه زیادی دارد. بهطور دقیق وضعیت خانوادگی او اینگونه است: پدرش میکولا افسر بازنشسته ارتش است و مادرش ”لیو بوو“ شغل حسابداری را برعهده دارد.
یکی از عادتهای دیرینه شوا صرف شام در رستوران به همراه دوستانش است. بهترین خاطره ورزشی او اولین قرارداد حرفهای با دیناموکیف بود. شوچنکو دارای یک خانه مجلل و یک ماشین بوده و در نیمه ثروتمند شهر میلان سکونت دارد.جاذبههای توریستی میلان به حدی وی را مشغول ساخته که حاضر نیست اوقات فراغت خود را در جائی غیر از این اماکن سپری کند!شوا خود اعتقاد دارد هنگامی که یک نوجوان بود، فرشتهای وی را از کارهای ناپسند دور نگه میداشت. آندری در آن سن و سال در حال تبدیل شدن به یک شرطبند حرفهای بود.آشپزی مصبت برزگ او است. دوستان وی در آرزوی روزی هستند که دستپخت شوا را بخورند! او تنها ۳ زن را قابل ستایش میداند؛ مادر، خواهر و همسرش. شوا اعتقاد دارد این ۳ نفر در واقع سازنده هر مقطع از زندگی وی بودهاند. شوا هرگز قصد نداشت در اوکراین ازدواج کند و به این منظور همه پیشنهادها را رد میکرد.شوچنکو مرد پرمشغلهای است. بنابر ادعای خودش، تعطیلات سال جدید تنها زمان استراحت او است.آبپرتقال و آبسیب نوشیدنیهای محبوب او هستند. شوچنکو به سگ علاقه دارد. وی صاحب چند سگ است و علاقهمند است آنها صاحب چند فرزند شوند تا تعداد سگهای خانه بیشتر شود.نام آندری شباهت زیادی با نام همسر خواهرش دارد. اسم این شخص ”آندرژی“ است.بهترین دوست اوکراینی شوا ”ناتالیا“ ستاره پاپ است. شوچنکو حضور در کنسرت وی را تجربه کرده است.
عطر مورد علاق
منبع : روزنامه ابرار ورزشی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست