چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
اسطورهای برای نوازندگی
نیکولو پاگانینی (Niccolo Paganini) در ۲۷ اکتبر۱۷۸۲میلادی در شهر جنوا در کشور ایتالیا دیده به جهان گشود. پدرش آنتونیو، مردی بسیار سختگیر، خشن و خسیس بود. او شنیده بود که موتسارت از شش سالگی با درآمد موسیقی امرار معاش میکند؛ بنابراین درصدد برآمد تا برای کسب درآمد بیشتر فرزند خود را که علاقه فراوان به موسیقی نشان میداد، همانند موتسارت، کودکی نابغه تربیت کند. نیکولوی کوچک از کودکی چنان به موسیقی علاقه داشت که حتی از شنیدن زنگ کلیسا نیز از حالت عادی خارج میشد. نیکولو از ۵ سالگی یادگیری ساز ماندولین را نزد پدرش که نوازندهای آماتور بود، آغاز کرد. پس از دو سال نواختن ساز ماندولین، یادگیری ساز ویولن را شروع کرد. نیکولو مجبور بود هر روز ساعتها با ویولن کوچک خود تمرین کند بدون اینکه اجازه داشته باشد با همسالان خود بازی کند. پدرش حتی از فرستادن او به مدرسه نیز خودداری کرد و تنها تعلیم او در آشنایی با نتهای موسیقی و تبحر یافتن در نوازندگی خلاصه شد. پاگانینی درباره سختگیری پدرش میگفت: «به سختی میتوان پدری سختگیرتر از او تصور کرد وقتی به اندازه کافی در نظرش کوشا نبودم و برای آنکه تلاشم را دو برابر کنم با گرسنه نگه داشتنم، مرا تنبیه میکرد و این موجب ضعیف شدن بدن و سلامتیام شد». از آن پس به تنهایی تکنیک ویولن را فرا گرفت و با دقت و زحمت بسیار به تمرین سخت ویولن پرداخت و پس از چندی چنان در نوازندگی ویولن تبحر یافت که توانست آثار مشکل «کورلی»، «تارتینی»، «ویوالدی» و «ویوتی» را بنوازد.
هنگامی که نیکولو، نه سال بیشتر نداشت، پدرش او را برای اجرای یک کنسرت به کلیسا برد و او با چنان مهارتی ویولن نواخت که همه از استعداد غیرعادی او تعجب کردند. هیچ کس گمان نمیکرد این کودک لاغر اندام و زشت بدون معلم در نواختن ویولن به چنین قدرتی دست یافته باشد. رنجهایی که پاگانینی در این دوره از زندگی متحمل شده بود اثر عمیقی در قیافه او گذاشت. به طوریکه به تدریج صورتی استخوانی و تیره پیدا کرد و در اثر تمرین زیاد انگشتهایش باریک و بلند شد.
پاگانینی اولین کنسرت خود را در ۱۲ سالگی اجرا نمود و اولین اثر مهم خود یعنی la carmagnola را که عبارت است از یک تم و چند واریاسیون برای ویلن و گیتار در ۱۳ سالگی نوشت.
هنوز شانزده سال از عمرش نگذشته بود که به واسطه خشونت پدر، خانوادهاش را ترک کرد. اما در این زمان به درجه کمال رسیده و هیچ استادی نمیتوانست نکته تازهای به او بیاموزد. پاگانینی میتوانست پاساژهای بسیار سخت ویولن، که اجرای آن مهارت بسیاری لازم داشت را بدون هیچ تمرینی، در یک چشم بر هم زدن اجرا کند. هنگامی که پازینی (Pasini) آهنگساز ایتالیایی ویولن استرادیواریوس خود را برای اجرای کنسرتوی مشکلی به مسابقه گذاشت. پاگانینی نزد او رفت. تا آن وقت بسیاری از ویولنیستها برای به دست آوردن ویولن و آزمایش استعداد خود مدتها وقت خود را به تمرین کنسرتو در خانه پازینی گذرانده بودند، اما عقیده داشتند که کنسرتوی پازینی قابل اجرا برای ویولن نیست. آهنگساز سالخورده وقتی پاگانینی را دید مدتی به چهره او خیره شد و سپس گفت: «اگر بتوانید این کنسرتو را بدون هیچ مشکلی اجرا کنید ویولن استرادیواریوس به شما تعلق خواهد یافت». پاگانینی پاسخ داد: «در این صورت میتوانید با ویولن خود وداع کنید». آنگاه بدون تامل کنسرتویی را که تا آن وقت ندیده بود چنان با سهولت و زبردستی نواخت، که پازینی از فرط غلبه احساسات بیهوش شد!
به زودی نام پاگانینی به شهرت رسید و شاگردان بسیار به محضر او آمدند. در آن میان ویولن سلیست جوانی به نام چیاندلی که استعداد متوسط داشت برای استفاده از مکتب پاگانینی نزد او آمد. با آنکه پاگانینی با ویولنسل کار نکرده بود توانست چند نکته از رموز نوازندگی را به او بیاموزد و چیاندلی در مدت سه روز به حدی در نواختن این ساز مهارت یافت که ارکستر پادشاهی ناپل او را به سمت نوازنده اول ویولنسل استخدام کرد.
نخستین کنسرت معروف پاگانینی در تالار «اسکالای» میلان برگزار شد. اما هنرنمایی او در وین بیش از همه باعث شهرت او گشت. در آن شهر پاگانینی یک سونات ویولن را به طرز خارقالعادهای به مورد اجرا گذاشت. یکی از روزنامههای وین حادثه شب کنسرت را چنین شرح داد: «پاگانینی در هر قسمت از سونات یکی از سیمهای ویولن را از کار میانداخت: قسمت اول را روی چهار سیم، قسمت دوم را روی سه سیم، قسمت سوم را روی دو سیم و قسمت چهارم را روی یک سیم نواخت». این شیوه را پاگانینی به آن جهت به کار برده بود که یک بار واقعا یکی از سیمهای ویولنش پاره شد و او بدون آن که کنسرت را متوقف سازد با سه سیم سونات ویولن را به پایان رساند. او بعدها سوناتی برای سیم سل نوشت که اجرای آن نیازمند تکنیک بسیار قوی است. یکی از روزنامههای وین نوشت: «پاگانینی ویلن را از جایی آغاز میکند که دیگران در آنجا به انتها رسیدهاند».
در یکی از کنسرتها، تماشاگران که تا آن زمان چنین استادی ندیده بودند، به یاد شایعاتی که در مورد پاگانینی رایج شده بود، افتادند؛ زیرا معروف شده بود پاگانینی در کار خود از شیطان کمک میگیرد! این تصویر به خصوص وقتی قوت گرفت که پاگانینی یکی از قطعات معروف خود به نام «رقص شیطان» را شروع به اجرا کرد. یکی از حضار چنان متوحش شده بود که تصور میکرد واقعا شیطان را میبیند لذا ناگهان فریاد کشید: «آنجا پشت سر پاگانینی شیطان ایستاده که ویولن میزند. کافی است، تمام کنید!» پاگانینی ناچار آهنگ را قطع کرد و کنار رفت. مردم به جز پرده جنگل که در پشت صحنه آویخته بود، چیز دیگری ندیدند. با این همه مردم وحشت کردند و عدهای به زانو درآمده و صلیب رسم کردند تا از شر شیطان در امان بمانند.
مهارت افسونگر او باعث شد تا شایعه کنند وی در عوض آن همه مهارت و چیرهدستی روح خود را به ابلیس فروخته و این شیطان است که آرشه او را به حرکت درمیآورد! حتی عدهای از وی به عنوان یک موجود شیطانی و مرموز وحشت داشتند. شاید جز این انتظاری نمیبایست داشت چون درک واقعی هنر او برای کسانی که ظرفیت متوسط داشتند آسان نبود و آنها به شیوه خود او را رد میکردند. به علت اینگونه قضاوتهای سطحی پاگانینی مدت زیادی از مردم کناره گرفت ولی غیبت طولانی او بیش از پیش افکار عموم را منحرف ساخت. وی هنگامی که بار دیگر در پاریس کنسرت داد، بعضی از روزنامههای فرانسه نوشتند که او به خاطر معشوقهاش قتلی مرتکب شده و به این جهت سالها خود را از انظار مردم پنهان کرده بود. در سال ۱۸۳۱وقتی پاگانینی به لندن رفت سوءظن مردم بار دیگر متوجه او شد و به همین جهت یک شب که با کالسکه از میدان پیکادیلی عبور میکرد، وقتی مردم اسبهای سیاه کالسکه را دیدند و فهمیدند پاگانینی در کالسکه است، وحشت کرده و به طرف او هجوم بردند. پاگانینی به زحمت توانست خود را از میان آنها نجات دهد. این شایعات در تمام عمر مانند سایهای او را تعقیب میکرد مردم از درک نبوغ هنری پاگانینی عاجز بودند و به همین جهت قدرت بیمانند او را به شیطان نسبت میدادند.
پاگانینی بزرگترین ویرتوئوز و نوازنده زبردستی میباشد که تاکنون در جهان موسیقی ظهور کرده است؛ او با ابداع تکنیکی بدیع در نواختن ویلن، انقلاب عظیمی در نوازندگی این ساز برپا نمود. او نسبت به تکنیک زمان خود به طور فوقالعادهای پیشی جست.
درباره نوازندگی پاگانینی عقاید مختلف وجود داشت: هاینه با لحن تمسخرآمیزی از او سخن میگفت. گوته که در وایمار نوازندگی او را دیده بود، مینویسد: «آنچه حظ شنیدن نام دارد و برای من بین لذت جسم و عقل قرار دارد درک نکردم . . . مزه موزیک میداد اما مانند خرچنگی ساختگی بود که با فلفل و ترشی خوش طعم شده باشد». آریستو کراتهای فرانسه هم خود را برتر از آن میدانستند که رای مساعد درباره او بدهند. اما اهل موسیقی هنر او را درک کردند: شوبرت، شومان، شوپن و لیست در موسیقی پیانو تکنیک او را دنبال کردند. پاگانینی نه تنها نوازنده، بلکه آهنگساز هم بود. هنوز هم برای ویولنیستهای جهان اجرای آثار او افتخار شمرده میشود و هنوز هم در کنسرتها اجرای درست آثار او بسیار مشکل است. حتی در صفحات موسیقی که به وسیله نوازندگان بزرگ امروز از آثار او ضبط شده خدشه آرشه و خطای نت شنیده میشود و به وضوح نشان میدهد که هنوز تکنیک نوازندگی به پای تکنیک پاگانینی نرسیده است.
پاگانینی تکنیکهای تازهای از جمله دوبل کوردها، دوبل تریلها، فلاژوله، دوبل فلاژوله و پیتزیکاتوهای ماهرانه دست چپ را به ویلن افزود. بطور کلی شیوه موسیقی پاگانینی همان شیوهایست،که ویولنیستهای پیشین ایتالیا داشتند؛ به خصوص تارتینی و ویوتی مورد علاقه او بود. آثار موتسارت، کنسرتو ویولن بتهوون و رمانسهای او نیز در موسیقی پاگانینی اثر گذاشته است. در کار آهنگسازی لحن روسینی به خصوص شیوهای که در اورتورهایش به کار میبرد مورد توجه پاگانینی بود. نکته مهم آن است که ملودی در آثار پاگانینی ارزش بسیار دارد و او نغمههای بسیار جذاب و دلنشین در موسیقی خود به کار برده است. به همین جهت بسیاری از آهنگسازان مانند لیست و برامس و در قرن بیستم «راخمانینف» و «کازلا» از ملودیهای او به صورت واریاسیون و راپسودی در آثار خود استفاده کردهاند.
فرانس لهار، اپرتی به نام پاگانینی نوشته است. اگر چه لهار رابطه عاشقانهای بین پاگانینی و خواهر ناپلئون در اپرت به وجود آورده است اما از زندگی داخلی پاگانینی اطلاعی در دست نیست، جز آنکه از سال ۱۸۱۵ تا ۱۸۲۸ با «آنتونیا بیانکی» ـ خواننده ـ زندگی میکرد و از او صاحب پسری شد که میلیونها ثروت پدر را به ارث برد.
او در سال ۱۸۳۲ تعداد ۶۵ کنسرت را در ۳۰ شهر اروپایی در طی سه ماه رهبری کرد. این تلاش و کنکاش خارقالعاده در سالهای پایانی زندگی بر او فشار میآورد و سالهای واپسین عمر او را چون شرنگ بر کام وی تلخ میساخت. همین امر منجر به اختلال شدیدی در حنجره او شد. هکتور برلیوز آهنگساز شهیر در خاطرات خود در دیداری که با پاگانینی در دسامبر ۱۸۳۸ داشته است، چنین نقل قول میکند: «به علت این اختلال حنجره بود که صدای خود را به طور کامل از دست داد و تنها فرزندش قادر بود صدایش را بشنود یا گفتار او را حدس بزند و سپس تفسیر کند. آشیل تنها پسر مشروع و قانونی وی که در آن زمان سیزده سال داشت گوش خود را مقابل دهان پدرش میگرفت و نقش یک بازگوکننده را ایفا میکرد». این وضعیت نابسامان تا زمان مرگ آن هنرمند بزرگ ادامه داشت. به علت فقدان توانایی در بیان صوتی برای پاگانینی اعتراف پیش از مرگ میسر نبود. تفتیشکنندگان کلیسایی این واقعه را از نظر دور میدارند و بر شایعاتی تکیه میکنند که مجازی و دور از واقع بود.
پاگانینی در زمان حیات خود هیچگاه چنانکه شایسته هنر او بود مورد تحسین قرار نگرفت. طبیعی است که زندگی مرموز پاگانینی، چهره نامانوس او، قدرت غیرعادی و معاشرت او با مردم دست به دست هم داد و افسانه ابلیس نوازنده را به وجود آورد. در حقیقت خواه او را شیطان بنامند خواه فرشته فرقی نمیکند، موسیقی او بسیار انسانی است. نغمههای او گاه چنان ظریف و حساس هستند که کمتر آهنگسازی توانایی برابری با او را دارد و گاه چنان با قدرت و صلابت که شنونده را به هیجان میآورد. در همه حال نوای ویولن است که بر قلبها فرمانروایی میکند و در این ساز پاگانینی از تمام رموز و فنون نوازندگی استفاده کرده و شنونده تشنه را سیراب میکند.
پاگانینی در ۲۷ مه ۱۸۴۰ در نیس فرانسه درگذشت و ثروتی بالغ بر ۲ میلیون لیر برای تنها پسرش باقی گذاشت. شبهه شیطانی بودن حتی بعد از مرگ نیز دامنگیر او شد و کلیسای کاتولیک از تدفین این هنرمند عالیقدر در گورستان مسیحیان ممانعت کرد. جسد پاگانینی مدتها از محلی به محل دیگر انتقال مییافت تا آنکه سرانجام پنج سال پس از مرگ او اجازه دادند در گورستان «پارما» در ایتالیا به خاک سپرده شود و به این ترتیب سرگذشت نوازندهای که فقط یک بار در دنیای هنر ظهور کرد به پایان رسید.
مهمترین آثار پاگانینی عبارتند از «۲۴ کاپریس برای ویلون تنها»، «۶ کنسرتوی ویلون»، «تعداد زیادی سونات برای ویلون و ارکستر»، «۱۲ سونات ویلن و گیتار»، «۱۴ کوارتت ویلون»، «آلتو»، «ویلنسل» و «گیتار» و «یک کوارتت زهی». البته در سال ۱۹۳۶ یک کنسرتو (کنسرتوی چهارم) از آثار او کشف شد. این کنسرتو را پاگانینی به سال ۱۸۲۹ در فرانکفورت نوشته بود. پارتیتور ارکستر این کنسرتو در سال ۱۹۳۶پیدا شد و قسمت ویولن را در سال ۱۹۵۴ به دست آوردند.
▪ سوتیتر ۱: پاگانینی یکی از قطعات معروف خود به نام «رقص شیطان» را شروع به اجرا کرد. یکی از حضار چنان متوحش شده بود که تصور میکرد واقعا شیطان را میبیند لذا ناگهان فریاد کشید: «آنجا پشت سر پاگانینی شیطان ایستاده که ویولن میزند. کافی است، تمام کنید!» پاگانینی ناچار آهنگ را قطع کرد و کنار رفت.
▪ سوتیتر ۲: پاگانینی در زمان حیات خود هیچگاه چنان که شایسته هنر او بود مورد تحسین قرار نگرفت. طبیعی است که زندگی مرموز پاگانینی، چهره نامانوس او، قدرت غیرعادی و معاشرت او با مردم دست به دست هم داد و افسانه ابلیس نوازنده را به وجود آورد. در حقیقت خواه او را شیطان بنامند خواه فرشته فرقی نمیکند، موسیقی او بسیار انسانی است.
▪ سوتیتر ۳: شبهه شیطانی بودن حتی بعد از مرگ نیز دامنگیر او شد و کلیسای کاتولیک از تدفین این هنرمند عالیقدر در گورستان مسیحیان ممانعت کرد. جسد پاگانینی مدتها از محلی به محل دیگر انتقال مییافت تا آنکه سرانجام پنج سال پس از مرگ او اجازه دادند در گورستان «پارما» در ایتالیا به خاک سپرده شود.
زهرا آخوندی
منبع : سایت تخصصی موسیقی ریتم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست