دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا


پایداری در سال‌های جنگ


پایداری در سال‌های جنگ
● گفت‌وگو با مهندس غلام‌علی شفیعی کرمانی - مدیرعامل شرکت خزرریس
اینکه در بحبوحه بمباران و جنگ به تولید و حضور در کارخانه ادامه داد و به این امر اعتقاد راسخ داشت که ما پشت سنگر به ایران خدمت می‌کنیم، مهم‌ترین و باید گفت چشم‌گیرترین نکته‌ای بود که مورد اشاره مهندس شفیعی قرار گرفت پس همین امر بهانه‌ای شد. برای آغاز یک اشاره و انتخاب یک تیتر متولد ۱۳۳۴ در تهران هستم. دوران تحصیل ابتدائی و متوسطه را در مدارس ارجمندی، روزبه، مروی و آذر تهران گذرانده و دیپلم ریاضی خود را در سال ۱۳۵۲ از دبیرستان آذر تهران گرفتم، در سال ۱۳۵۲ در کنکور ورودی دانشگاه شرکت نموده و به‌علت نداشتن تجربه آزمون کنکور در آن سال در رشته مهندسی و دلخواه خود قبول نشدم و مجدداً در سال ۱۳۵۳ در آزمون ورودی دانشگاه‌ها شرکت نموده و در رشته مهندسی نساجی‌پلی تکنیک تهران قبول شدم.
زمانی که وارد دانشگاه شدم به‌دنبال تغییر رشته بودم و سعی می‌کردم نمرات بالا کسب کنم که از نساجی به یکی از رشته‌های ساختمان، مکانیک و یا برق تغییر رشته دهم اما به‌تدریج که با نساجی آشنا شدم با وجود کسب شرایط لازم برای تغییر رشته از این‌کار منصرف شدم.
اساتید آن دوره دکتر سید اصفهانی، دکتر شیرسوار، دکتر نورپناه، دکتر بهزادان و... و هم دوره ایهای من مرحوم مهندس عالی دائی، مهندس شهرابی، مهندس معمار طلوعی، مهندس اشرفی و... بودند که هنوز ارتباط خود را با بسیاری از هم دوره‌ای‌ها حفظ کرده‌ام. البته تعدادی از آنها به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند و عده‌ای هم در صنعت نساجی فعالیت نمی‌کنند.
در حال حاضر به‌دلیل مشغله کاری زیاد با دانشگاه ارتباط چندانی ندارم. آن زمان محیط پلی‌تکنیک بیشتر مردانه بود اما در حال حاضر درصد پذیرفته شدگان دختر افزایش پیدا کرده و از آن حالت انحصار مردانه سال‌های گذشته بیرون آمده است.
● پس از تحصیل
دوران کار آموزیم را در شرکت الیاف تهران سپری کردم. مدتی نیز در شرکت پلی اکریل بخش خدمات فنی بودم. تقریباً اواخر دوران تحصیلم با وقوع انقلاب اسلامی و وقایع تبریز و قم در سال ۱۳۷۵ مصادف شد و به‌همین دلیل من هم مانند سایر دانشجویان به‌عنوان اعتراض به رژیم پهلوی در برخورد نامناسب با مردم آن دو شهر در امتحانات شرکت نکردم. شهریور ۱۳۵۷ هم که حادثه ۱۷ شهریور میدان شهدا رخ داد و وضعیت حادتر شد، سرانجام بعد از پیروزی انقلاب در بهمن ۵۷، دانشگاه‌ها مجدداً به‌فعالیت‌ خود ادامه داده و امتحانات در فروردین - اردیبهشت سال ۵۸ برگزار گردید و فارغ‌التحصیل شدم.
در ابتدای انقلاب، کارخانجات وضعیت نابسامانی داشتند، بسیاری از سرمایه‌گذاران از کشور مهاجرت کرده و تعدادی نیز در بلاتکلیفی به‌سر می‌بردند و اکثر کارخانه‌ها از بخش خصوصی در اختیار سازمان صنایع ملی قرار گرفتند و وضعیت کارخانجات در آن سال با خروج سرمایه‌گذاران و متخصصین از کشور مناسب نبوده و به‌علت نداشتن فعالیت مناسب و بی‌برنامگی به‌گونه‌ای نبود که به استخدام نیروی کار بپردازند، متخصصان نیز با دیدن شرایط وخیم و خاص انقلاب از ایران رفتند. اواخر سال ۵۸ به‌جز دوران کارآموزی، تجربه کاری نداشتم. مدتی بعد با معرفی یکی از دوستانم که در سازمان صنایع ملی ایران مشغول بود به‌عنوان مدیر کارخانه و عضو هیأت مدیره شرکت مالی تکس (نساجی پرتو) منصوب شده و به استخدام آن شرکت درآمدم. پس از گذشت ۳ ماه با پیشنهاد کار در شرکت نساجی غرب که در حال نصب و راه‌اندازی ماشین‌آلات ریسندگی فاز یک توسط کارشناسان لهستانی بود.
موافقت کرده و به استخدام آن شرکت درآمدم پس از مدتی تصمیم گرفتم از رده‌های پائین‌تر کار را شروع کنم تا بتوانم با کسب تجربه بیشتری به‌کار بپردازم بنابراین از سمت مدیریت کارخانه استعفا داده و به‌عنوان رئیس سالن و معاون مدیر تولید شرکت نساجی غرب در آن شرکت به کسب تجربه پرداختم. امروز هم که به‌آن روزها فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که تصمیم درستی اخذ کرده‌ام. هرچند حقوق و مزایای شغلی‌ام در ابتدا اندک بود اما باعث شد به‌طور دقیق بامسائل فنی ماشین‌آلات و نصب و راه‌اندازی، مسائل کارگری و مشکلات خاص آنان آشنا شوم که در آینده برایم بسیار مفید بود. شهریور ماه سال ۵۹ که جنگ تحمیلی آغاز شد کرمانشاه و اطراف کارخانه نساجی غرب دائماً مورد حمله هوائی دشمن قرار می‌گرفت و کارشناسان لهستانی که در کارخانه‌ها کار می‌کردند و حدود ۱۲ نفر بودند به تهران و یا کشورشان رفتند و ما ماندیم و تعدادی پرسنل که تا حدودی به‌کار با ماشین‌آلات آشنا بودند و ما با کمک چند نفر از تکنسین‌های با تجربه ایرانی وضعیت کارخانه را به‌حال عادی درآورده و تولید در آن کارخانه به‌حال معمولی ادامه پیدا کرد.
کارخانه نساجی غرب در منطقه جنگی قرار داشت و مرتباً مورد بمباران قرار می‌گرفتند زیرا با فرودگاه و هوا نیروز فاصله چندانی نداشت و یکبار هم کارخانه هدف قرار گرفته و بخشی از تأسیسات و انبار کارخانه از بین رفت ولی به‌سرعت بخش‌های آسیب دیده را ترمیم و به‌کار ادامه دادیم. در اواسط سال ۶۰ توسط مدیر وقت شرکت پاکریس که در آن مقطع در حال تکمیل تأسیسات ساختمانی و مکانیکی خود بود به‌عنوان مدیر نصب ماشین‌آلات به‌کار مشغول شدم و با تجربه‌ای که در نساجی غرب کسب کرده بودم توانستم تا سال ۶۳ کارهای ساختمانی و تأسیساتی و نصب ماشین‌آلات ریسندگی پاکریس اتمام و در آن سال ریسندگی پاکریس با ۵۰ هزار دوک راه‌اندازی گردید. در آن زمان بسیاری از کارشناسان صنایع ملی معتقد بودند کادر فنی پاکریس توانمندی ادامه حرکت و راه‌اندازی ماشین‌آلات را ندارد اما توانستیم به‌عنوان یکی از واحدهای موفق نساجی در آن سال‌ها شناخته شویم. مدت ۱۰ سال در شرکت پاکریس به‌ترتیب به‌عنوان مدیر نصب ماشین‌آلات، مدیر تولید و مدیر کارخانه مراتب شغلی را طی کردم. در این مدت سالن بافندگی پاکریس با ۱۰۰۰ دستگاه ماکوئی و ده دستگاه پروژکتایل سولرز راه‌آندازی شده و شرکت تحت پوشش بنیاد مستضعفان و جانبازان قرار گرفت.
در سال ۱۳۷۰ در سفری که مهندس رفیق دوست رئیس وقت بنیاد به کرمان داشت، ۵۱ درصد سهام شرکت نساجی بافته‌های کرمان را از شرکت تعاونی مجتمع صنعتی شهید باهنر برای بنیاد مستعضفان خریداری نمود. من هم به‌عنوان نماینده بنیاد و مدیرعامل به آنجا رفتم. در آن سال‌ها کارخانه نساجی بافته‌های کرمان در حال احداث سالن‌های تولید و جنبی بوده و این کارخانه با تغییر سهام‌داران و کسب بودجه جهت تکمیل تأسیسات و نصب‌ماشین‌آلات در سال ۱۳۷۲ با موفقیت راه‌اندازی و بخشی از محصولات‌مان را نیز به کشورهای ایتالیا، آلمان، ژاپن، پرتقال و... صادر می‌نمودیم.
در اوایل سال ۷۶، با ارتقاء شغلی مهندس صدرالفروس و مأموریت ایشان به شرکت الیاف من به‌عنوان جانشین نامبرده به سمت مدیرعامل شرکت پاکریس منصوب شدم. این کارخانه در آن زمان حدود ۲۲۰۰ نفر پرسنل داشت و طی مدت مدیریت من موفق شدیم که سالن رنگرزی و چاپ کارخانه پاکری را نیز احداث و نصب و راه‌اندازی کنیم. پس از افتتاح رسمی سالن رنگرزی و چاپ پارچه و در سال ۱۳۷۹ ترجیح دادم که در بخش خصوصی مشغول به‌فعالیت نمایم.
البته این نقل دلیل دیگری نیز داشت. در آن سال‌ها به این نتیجه رسیده بودم که دیگر کارخانجات دولتی به‌دلائل مختلف از قبیل بی‌انگیزگی مدیران و کارکنان آن، عدم تصمیم‌گیری به موقع و مشکلات تصمیم‌گیری در معاملات (خرید و فروش) و سرمایه‌گذاری و... در مقایسه با بخش خصوصی توان رقابتی نداشته و در آینده نزدیک همگی با مشکل روبه‌رو شده و ادامه حیات این‌گونه شرکت‌ها به‌خطر خواهد افتاد.
تصمیم‌گیری در بخش خصوصی به آسانی صورت می‌گیرد اما در بخش دولتی مدت‌ها به‌طول می‌انجامد از سال ۱۳۷۹ تاکنون در بخش خصوصی یعنی شرکت نساجی کویر سمنان و سپس در شرکت مهاباد ریس و شرکت خزرریس به ترتیب در سمت‌های عضو هیأت مدیره و مدیریت عامل مشغول به‌کار هستم و در این مدت نیز در بخش خصوصی تجربه جدید به‌دست آورده و به‌طور کلی از فعالیت‌هایم و سهامدار شرکت و نسبتاً راضی هستیم.
● چه چیزی باعث شد در بحبوحه جنگ و قرار گرفتن در منطقه جنگی که اشاره کردید، بمانید و به تولید ادامه دهید و مانند بسیاری صحنه را ترک نکردید؟
بله درست است بسیاری در آن سال‌ها از کارخانه رفتند اما من با بعضی از همکاران در کارخانه ماندیم و حتی شب‌ها نیز در آنجا می‌خوابیدیم. شاید تعصب ما کارخانه را سرپا نگه می‌داشت. در سال‌های جنگ این اعتقاد را داشتم که یک عده از هموطنان‌مان در جبهه مقابل دشمن می‌جنگند ما هم در پشت جبهه در آن شرایط سخت به تولید ادامه می‌دادیم و آن‌را رها نکردیم و ایستادگی ما در مقایسه با سربازان و بسیجیانی که در جنبه رو در روی دشمن و مستقیماً می‌جنگیدند حداقل کاری بود که ما می‌توانستیم جهت دفاع از کشور و انقلاب خود انجام دهید.
● مقایسه وضعیت صنعت نساجی پیش از انقلاب، دوران انقلاب و... امروز؟
پیش از انقلاب من مستقیماً در صنعت نساجی کار نمی‌کردم و اظهاراتی‌که در مقایسه بیان می‌نمایم با توجه به اظهارات دوستان با تجربه‌تر و دورانی است که درآن مطقع من به‌عنوان کار آموز در شرکت‌های الیاف و پلی‌اکریل کار نموده و از طرف شرکت پلی‌اکریل به‌عنوان کادر خدمات فنی پس از فروش به شرکت‌های مختلف از قبیل ایران نیتینگ سابق (پوشینه باف) و مدار و... مراجعه و فعالیت آنان را مشاهده می‌نمود. پیش از انقلاب که دوران کارآموزی خود را می‌شنیدم که کارخانجات وضعیت مطلوبی دارند و از پیشرفت مثبتی برخوردار هستند. اکثر کارگران کارخانه‌ها در آن زمان، کره‌ای بودند. جالب اینجاست که در آن زمان نیروی کار کم داشتیم و آن‌را از خارج تأمین می‌کردیم (یعنی کاملاً برعکس شرایط امروز!!!) کارگران کره‌ای ۱۲ ساعت به‌طور مداوم کار می‌کردند و به‌طور کلی صنعت نساجی رشد خوبی داشت. وقوع انقلاب و جنگ لطمات فراوان و گاهی جبران ناپذیری به صنعت نساجی وارد ساخت، کمبودها و کوپنی کردن اجناس باعث شد تولیدکنندگان و اصولاً مردم به فکر کیفیت نباشند و به این ترتیب مسأله کیفیت و توجه به آن پس از کمیت قرار گرفت.
در آن زمان هرچه تولید می‌شد به‌مصرف می‌رسید و صف انبوه خریداران کالاها بسیار طولانی‌تر از عرضه محصولات بود. مسأله بهره‌وری مانند کیفیت مورد اهمیت چندانی قرار نداشت. با توجه به یارانه‌هائی که دولت در آن مقطع به صنایع می‌داد اقتصادی بودن و یا عدم صرفه اقتصادی فعالیت شرکت‌ها مطرح نبود و شرکت‌ها با نیروی انسانی مازاد بر نیاز خود به‌کار ادامه می‌دادند.
پس از جنگ و حذف یارانه‌های دولت به صنعت، وضعیت به‌تدریج به حالت طبیعی خود برگشت. شرکت‌هائی که در این مدت توانستند ادامه حیات دهند که خود را با شرایط جدید منطبق کردند. در این مدت اکثر شرکت‌های ناتوان متوقف شده‌اند که بیشتر آنها دولتی و یا وابسته به دولت و نهادها بودند.
● پشیمان از انتخاب نساجی؟
از انتخاب، تحصیل و فعالیت در رشته نساجی پشیمان نیستم. طی سال‌ها فعالیت تجربه خوبی کسب کرده‌ام و از آن راضی هستم. تا امروز در نصب، راه اندازی و اجراء پروژه ۵ -۴ کارخانه و ایجاد شغل بسیار و جذب بیکاران موثر بوده و خوشحالم که عمرم را تلف نکرده‌ام و فعالیت کاری من منشأ خدمات بسیاری در کشور بوده است.
● وزنه و مهره ارزشمند صنعت نساجی کشور
تعداد این افراد کم نیست و نام بردن از شخص خاصی بی‌لطفی به خیلی‌هاست ولی از میان استادانم دکتر شیرسوار یکی از چهره‌های ارزشمند صنعت نساجی هستند.
● وپایان؟
صنعت نساجی بحران زده نیست، هرچند در این زمینه بسیاری از قوانین جاری کشور از قبیل قوانین کار، تأمین اجتماعی، قوانین گمرکی و... ایراداتی وارد است، اما به‌نظرم در این شرایط نیز می‌توان به‌فعالیت در صنعت نساجی ادامه داده و موفق هم بود. در وحله اول می‌بایست مشکلات مدیریت‌ها برطرف گردد. با همین شرایط بسیاری از شرکت‌ها بسیار خوب کار نموده و دائماً توسعه می‌یابند ولی بسیاری هم در حال تعطیلی هستند. پس تفاوت آنها در نحوه اداره کردن شرکت‌هاست نه قوانین.
منبع : ماهنامه نساجی امروز