چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
توضیحاتی درباره واژه های اومانیسم، مدرنیته و بورژوازی
بی تردید هیچ کس ( حداقل در ظاهر ) مخالف حفظ کرامت وجودی و غیرت نفس انسانی و محبت ومودت و مهر میان آدمیان نیست . هر فرد با وجدان ومتعهدی نمی خواهد که دیگری را وسیله ای برای رسیدن به اهداف خود قرار دهد ، یا خود این گونه مورد سوء استفاده قرار گیرد . آدمی ؛ اصالت ، کرامت و حقیقتی دارد که باید فعالیت یافته و شکوفا گردد . بنابراین اگر اومانیسم را به معنای پذیرش کرامت وجودی و معنوی « انسان » فرض کنیم ، تقریباً هیچ کس حداقل در حرف ، مخالف این معنا نخواهد بود .
اما نکته اینجاست که آنچه در دوران جدید غربی پدید آمد و اساساً یک دوره تاریخی چهارصد ، پانصد ساله را در بر می گیرد و تحت عنوان اومانیسم مطرح می گردد ، معنی و ماهیت دیگری دارد . تفکر اومانیستی تفکری خود بنیاد است و مبتنی بر سوپژکتیویه است که لزوماً دیگران را به « ابژه هایی » جهت دخل و تصرف و استثمار و استخدام تبدیل می کند . در واقع در اومانیسم نوعی انکار آشکار مبدأ هستی وجود دارد و می کوشد تا انسان را مالک الرقاب هستی و منشأ و غایت همه چیز معرفی کند .
بی تردید هیچکس مخالف این نیست که در حوزه روابط انسانی ، وضع به گونه ای باشد که تکامل و شکوفایی فردیت متعالی آدمی تحقق یابد و هیچ انسانی ، ابزار یا آلت مقاصد دیگری قرار نگیرد ، اما مسئله اینجاست که انسان جز در نسبت قرب با « حق مطلق » و خداوند و یا به تعبیری « حقیقت وجود » به آزادی و فردیت متعالی دست پیدا نمی کند و اومانیسم چون مبتنی بر سوبژکتیویته است ، خواه ناخواه دیگر افراد انسانی و طبیعت و کل عالم را به « ابژه » ای برای دخل و تصرف تبدیل می کند . منتقدان اومانیسم قطع رابطه مابین انسان و حقیقت از طریق « خودبنیادی » (اومانیسم ) را عین دور شدن آدمی از خود و گرفتاری در سراب سرمایه سالاری و نفی و انکار فردیت حقیقتی و متعالی هریک از آدمیان می دانند .
در عرفان نظری در بحث از اسماء الهی این نظر وجود دارد که هر فرد انسانی مظهر اسمی از اسماء الهی و تحت تدبیر و تربیت آن قرار دارد و دقیقاً شکوفایی و تکامل فردی آدمی از طریق تحقق نسبت قرب و انس با اسمی که هر فرد آدمی مظهر آن است تحقق می یابد . باید توجه داشت که این فرد گرایی متعالی واینکه فردی مصداق یک اسم الهی قرار گیرد ؛ به طور ماهوی رودروی با اومانیسم و فرد گرایی بوژروائی قرار دارد .
در فردگرایی بورژوائی ، مبنا و محور و دایر مدار هستی انسان خود بنیاد است و این خود بنیادی با غیبت و حذف عالم غیب تلازم کامل دارد . فردگرایی بورژوا فقط در حیطه مقررات حقوقی و برخی وجوه سیاسی فردیت انسان ها را آن هم بر مبنای عالم خود بنیادی به رسمیت می شناسد و افق آرمان گرایانه آن در حد آرمان گرایی بورژوائی ( سودجویی ، مال دوستی ، سوداگری ) خلاصه می گردد ، حال آن که در قلمرو تفکر ترانس مدرن و حکمت معنوی فردیت آدمی به گونه ای متعالی رشد می یابد و به معنای واقعی کلمه ، ظرفیت ها وقابلیت های تکاملی آدمی از قوه به فعل در می آید .
تفکر اومانیستی به این دلیل که « فرد » را « سوبژه » و دیگران را « ابژه » می داند ، خواه ناخواه جوهر استثمار گرایانه و ابزاری نسبت به طبیعت و همچنین دیگر انسانها پیدا می کند . در چنین عالمی ، افرادی که از طریق خلوت گزینی یا تفکر جدی یا مبارزات آرمان خواهانه خواستار شکوفایی فردیت باطنی خود هستند ، یا به شدت تحت فشار قرار می گیرند و یا کاملاً منزوی می گردند . واقعیت این است که اومانیسم به عنوان مظهر اسم نفس اماره ذاتاً ماهیتی بورژوایی ، سوداگر و استثمارگرانه دارد و به دلیل حاکمیت سرمایه سالاری دقیقا مانع رشد و باروری فردیت متعالی آدمیان می گردد .
در پیش گفتیم که اومانیسم ، ماهیتی بورژوائی دارد . حالا به تعریف اصطلاح بورژوائی می پردازیم . بورژوائی در لغت کلمه « بورژ» به معنای « شهرنشین » گرفته شده و ریشه تاریخی آن به قرون ۱۱و ۱۲ به بعد در اروپای غربی برمی گردد که طبقه بازرگان متمول و صنعتگران و صاحبان مانوفاکتورها تدریجاً در شهرها مستقرشده و قدرت یافتند و درمقطعی در قرون ۱۶و۱۷ به ایجاد حکومت های مطلقه و محدودیت قدرت اشراف کمک بسیار نمودند . در « جامعه شناسی طبقات اجتماعی » بورژواها شامل کارخانه داران ، صاحبان صنایع عمده ، تجار بسیار متمول ، بانک داران بزرگ و اساساً طبقات استثمارگر جامعه می شوند . در این معنا ، تعریف بورژوائی در ماهیت طبقاتی آن خلاصه می گردد .
اما به نظر نگارنده ، « بورژوا » چیزی نیست مگر صورت مثالی انسان عصر جدید و در واقع فقط شامل یک طبقه اجتماعی نمی گردد؛ بلکه صورت مثالی انسان عهد مدرنیته است که همه طبقات اجتماعی از سرمایه داران ، کارگران ، طبقات میانی جامعه و حتی روستاییان ، تاحدی از جهاتی حامل روح کلی این صورت مثالی هستند ، کاراکتر تیپیک typic این « انسان بورژوا » را می توان باخصایصی چنین برشمرد : سودگرایی و سوداگری و حرص و آز مبتنی بر نفس اماره و خود بنیادی .
شاید بتوان گفت که با این تعریف انسان بورژوا درهمه دوره ها حضور داشته است زیرا که در هر دوره ای عده ای طماع ، سودجو و مال دوست و ....... وجود داشته اند ، البته این سخن درست است ،اما نکته اینجاست که تنها در دوره مدرنیته است که این صورت مثالی دایرمدار عالم قرار می گیرد و در هنر و ادبیات و سینما و علم جدید و فلسفه و ...... ظاهر می گردد . در واقع انسان بورژوا صورت مثالی همه انسانهای عهد مدرن است و صرفاً اختصاص به یک طبقه اجتماعی ندارد ، بلکه صورت مثالی انسان عصر جدید است . در اومانیسم ، همین انسان است که دایر مدار عالم قرار می گیرد و اومانیسم درواقع به معنای اصالت انسان بورژوا است . به عبارت دیگر انسان بورژوا صورت مثالی همه افراد انسانی است که در ذیل اسم نفس اماره زندگی می کنند .
برای صورت مثالی انسان بورژوا ( که باز هم تاکید می کنیم با مفهوم طبقاتی بورژوا در جامعه شناسی سیاسی فرق دارد ) چند خصیصه را می توان فهرست وار برشمرد:
۱-سود محوری
۲-کمّی اندیشی و محاسبه گری
۳- تکیه بر عقل به معنای راسیون
۴-داشتن جوهر استثمارگری و شیئی و ابزاری دیدن دیگران
۵-گرفتاری در از خودبیگانگی که ریشه در خودبنیادی و بُعد از حقیقت دارد .
۶-تلاش و تکاپوی بسیار در جهت کشف و اختراع امکانات و راههای جدید جهت سیطره برعالم و آدم
۷-بی اعتقادی به عالم غیب و یا کم اعتقادی در نسبت با حقایق غیبی
۸-سرمایه سالار بودن به این معنا که همه چیز را بر مبنای پول و سرمایه و سودجویی مورد محاسبه و ارزش گذاری قرار می دهد .
۹- ترکیبی از ولع انباشت سرمایه و حرص و آز مصرف بی حد و حصر
صورت مثالی انسان بورژوا در تک تک آدمیانی که در فضای عصر جدید نفس می کشند منتشر گردیده است و همه افراد یک جامعه اومانیستی اعم از کارگر و بازرگان و کارخانه دار و .... با نسبت های مختلف تجلی بخش این ماهیت بورژوای مثالی هستند .
این تمدن خود بنیاد ( اومانیستی ) را که انسان مثالی آن انسان بورژوا است ؛ « تمدن مدرن » نیز می نامند تمدن مدرن تعبیر دیگر برای « مدرنیته » و حاکمیت اسم نفس اماره آدمی است . عهد مدرنیته با فسخ عهد تئوسانتریک ( قرون وسطایی) و از حدود قرن شانزدهم و هفدهم میلادی به بعد ظهور و بسط پیدا می کند .
در واقع هرآنچه که در باره تمدن اومانیستی گفتیم برای تمدن مدرن نیز صدق می کند ، در واقع به اعتبار اسم حاکم بر این دوره آن را اومانیستی می نامیم ، به اعتبار صورت مثالی انسان که طرح می کند آن را بورژوایی می نامیم ، و به اعتبار اینکه از قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی پدید آمده آن را « مدرنیته » می نامیم .
از دل مدرنیته ، علم تجربی با ماهیت تکنیکی و تصرف گرانه اش پدید آمد . مدرنیته در لغت از « مدرنوس » لاتین گرفته شده است که به معنای پویایی و تغییر است . تاکید بر عالم محسوسات و وجه متغیر عالم از خصایص این رویکرد است . چند امر مهم شالوده نظری و عملی مدرنیته را تشکیل می دهند :
۱-راسیونالیسم دکارتی که مبنای فلسفی آن است ( البته در مقطعی نظیر عصر روشنگری و به طور خاص در آراء ژان ژاک روسو و اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این راسیونالیسم دچار بحران های جدی می گردد و گرایشی به سمت ایر راسیونالیسم در تفکر و تمدن مدرن ظاهر می گردد )
۲-آمپریسم به معنای مبنای روش شناختی تمدن مدرن .
۳-پیدایی علم جدید science با توجه به ماهیت تکنیکی آن
۴-دموکراسی در معنای دقیقاً کمیّت گرایانه آن که ریشه در مبادی و مبانی فلسفی و معرفت شناختی دارد ، مفروض بنیادین دموکراسی این است که حق و حقیقت همیشه با اکثریت است و عقل جمعی خطا نمی کند . به واقع دموکراسی از دل تفکر اومانیستی و کمیّت انگاری فلسفه های پوزیتیویستی پدید آمده است .
این امر واضح و بدیهی است که حقیقت امری نیست که بتوان با رای گیری و برمبنای قضاوت اکثریت بدان دست یافت ؛ البته گاه ممکن است که اکثریت در نسبت قرب با حق و حقیقت باشند و آراءشان تقرب به حقیقت داشته باشد ؛ اما این نسبت ، الزامی و ضروری نیست و تجربه تاریخی دو ، سه قرن اخیر به ما نشان داده است که توده ها و اکثریت مردم در بسیاری موارد در موضع اشتباه قرار داشته اند و این متفکران بوده اند که به دلیل ریاضت فلسفی و تهذیب وجودی و ادراک شهودی خود به حقیقت دست یافته اند ، هرچند که در اقلیت مطلق بوده اند .
در واقع اقبال عمومی مردم به امری یا فراگیری یک باور نزد توده ها ؛ به معنی صحت و حقانیت آن امر نیست .
۵-پنجمین ویژگی مدرنیته ، « سکولاریسم » است که به معنای عرفی کردن امور و تقدس زدایی از عالم است . روشن است که سکولاریسم با دین، جمع ناشدنی است و یک جامعه سکولار ، یک جامعه غیر دینی است . یکی از نتایج سکولاریزه کردن جوامع بشری، این است که دین از مرکز ثقل حیات اجتماعی و سیاسی خارج می گردد .
روح تمدن جدید ، بورژوایی است و بهترین بیان ممکن آن همانا صورت مثالی انسان بورژوا است . در واقع مدرنیته ، بورژوای و اومانیسم وجوه مختلف یک حقیقتند که از اعتبارهای مختلف لحاظ شده اند . همچنان که گفتیم درتمدن مدرن همه آدمیان به معنای فرهنگی – تاریخی کلمه ( و نه به معنای طبقاتی و جامعه شناختی آن ) به صورت مثالی بورژوازی تشبه می جویند و در مراتبی نیز آن را تحقق می بخشند ، هر چند که در این میان به نظر می رسد که طبقه بورژوا ( در معنای جامعه شناختی آن ) بیشتر از دیگر طبقات جامعه ، ماهیت بورژوایی را در خود تحقق بخشیده است .
بر این اساس و به دلیل سیطره فرهنگی – تاریخی بورژوازی ( که همانا تفکر اومانیستی است ) تمام طبقات در جوامع صنعتی آن چنان اسیر تقلید و تشبه به صورت مثالی انسان بورژوا هستند که هرگونه امیدواری جهت تحقق یک انقلاب بنیادین و نفی مدرنیته را از بین می برند و با توجه به اینکه تحولی که تمدن مدرن را دگرگون می کند ، باید کلیّت این تمدن را نفی و انکار کند ؛ بنابراین راه حل هایی که رهایی بشر را در انقلاب سیاسی و اجتماعی و دگرگونی های طبقاتی می جویند و خواستار حفظ کلیّت مدرنیته هستند ، هرگز ره به جایی نمی برند و در چهارچوب تمدن اومانیستی محبوس می مانند .
انقلاب حقیقی، انقلابی است که صورت مثالی انسان بورژوا را از بیخ و بن دگرگون می نماید و از مرزهای اومانیسم عبور کند و مظهر اسم تازه ای غیر از اسم نفس اماره باشد . این انقلاب لزوماً در مقیاس جهانی مطرح می گردد ( هر چند که ممکن است آغاز آن از یک نقطه یا کشور باشد ) و مبتنی بر نحوی تفکر فرا – اومانیستی و رویکردی معنوی است که منجر به ظهور تمدن ترانس – مدرن می گردد .
بی تردید این انقلاب در همه وجوه و جلوه های زندگی آدمی و نسبت آن با هستی رخ می دهد و از مرزهای کاپتالیسم و سوسیالیسم نیز در می گذرد ( زیرا که تمامی مدل های ارایه شده سوسیالیسم ازقرن نوزدهم تا امروز در ذیل روح بورژوایی تمدن مدرن مطرح شده اند و به لحاظ ماهوی فرقی با نظام های کاپیتالیستی ندارند ) . عبور از مرزهای مدرنیته به ساحت وجودی تمدن « ترانس مدرن » ازهم اکنون در نقاط مختلف دنیا درقالب اعتراض ها و بحران های اجتماعی – سیاسی ، تحول در جان و روح آدمیان ، به بن بست رسیدن اقتصاد سرمایه سالاری و دولت های دموکراتیک مدافع آنها ، و رویکرد گسترده بشر به سوی معنویات، ظاهر و متجلی گشته است .
- دکتر مدد پور ، محمد / خودآگاهی تاریخی / دفتر مطالعات دینی هنر
- بارنزویکو / تاریخ اندیشه اجتماعی / جوادی وسفیان / کتابهای جیبی
- کویره ، الکساندر / دکارت / امیر حسین جهانبگلو / قطره
- barracloughhistory in a changing world oxford
- پالمر ، روزل / تاریخ جهان نو / ابوالقاسم طاهری / امیر کبیر
- کاسیرر ، ارنست / فلسفه روشنگری / یداله موقن/ نیلوفر
- گلد من ، لوسین / فلسفه روشنگری / منصوره کاویانی / نقره
- دکتر داوری ، رضا / فلسفه چیست ؟/ انجمن اسلامی حکمت و فلسفه
- خورازمی ، تاجدالدین - شرح بر فصوص الحکم / نجیب مایل هروی / مولا
- بارنزویکو / تاریخ اندیشه اجتماعی / جوادی وسفیان / کتابهای جیبی
- کویره ، الکساندر / دکارت / امیر حسین جهانبگلو / قطره
- barracloughhistory in a changing world oxford
- پالمر ، روزل / تاریخ جهان نو / ابوالقاسم طاهری / امیر کبیر
- کاسیرر ، ارنست / فلسفه روشنگری / یداله موقن/ نیلوفر
- گلد من ، لوسین / فلسفه روشنگری / منصوره کاویانی / نقره
- دکتر داوری ، رضا / فلسفه چیست ؟/ انجمن اسلامی حکمت و فلسفه
- خورازمی ، تاجدالدین - شرح بر فصوص الحکم / نجیب مایل هروی / مولا
منبع : آموزش نیروی انسانی شهریار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست