دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا
اوضاع سیاسی عصر امام زین العابدین علیه السلام

●حاكمان عصر امام سجاد علیه السلام
الف) یزید بن معاویه
چهار سال نخست امامت امام سجاد علیه السلام همزمان با حكومت یزید بن معاویه است. چهره واقعی یزید بر كسی پوشیده نیست. او نخستین حاكم اسلامی است كه نزد همگان شراب میخورد و دربار خلافت را به عشرتكده تبدیل كرده بود. او آشكارا به كارهای زشت و خلاف عفت میپرداخت؛ در وصف شراب، شعر میسرود و حتی برای سرودههای در وصف شراب و هرزهگوییهای شهوتانگیز، انعام میداد.(۲)
او در اولین سال از حكومتش «امام حسین علیه السلام» فرزند پاك رسول خدا صلی الله علیه وآله را با بیرحمی تمام كشت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان اسیر در شهرها گرداند. یزید در سال آخر سلطنت چهار ساله خود، ساكنان «مدینه» را قتل عام نمود و دست به پستترین جنایات بشری آلود. او حتی در آخرین روزهای حكومتش به «مكه» هجوم بُرد و خانه خدا را در آتش سوزاند.(۳) مسعودی مینویسد:
یزید با مردم به گونه «فرعون» عمل مینمود و حتی رفتار فرعون از او بهتر بود.(۴)
حجّاج در ریختن خون شیعیان و منسوبان به آنان حرص بسیار داشت. او شیعیان زیادی از جمله: كمیل بن زیاد نخعی، میثم تمّار، غلام حضرت علی علیه السلام و رشید هجری را به شهادت رساند. زندانهای حجّاج پر بود از شیعیان و بی گناهان، كه گاه به جای طعام به آنان آب سرگین و آهك و نمك میخورانیدند.
ب) عبدالله بن زبیر
پس از یزید، عبدالله پسر زبیر، بر حجاز دست یافت. او مردی زاهدنما، تندخو، بیرحم، بخیل و بسیار ریاست خواه بود.(۵) حس ریاستطلبی او چنان بود كه برادر خود «عمرو بن زبیر» را كشت.(۶)
وی نسبت به بنیهاشم بسیار سختگیر بود و میگفت: چهل سال است كه كینه «بنی هاشم» را در دل پنهان داشتهام و امروز میخواهم انتقام بگیرم.
او «عبدالله بن عباس» را به طائف تبعید نمود و «محمد حنفیه»، عبدالله بن عباس و ۲۴ نفر از بنیهاشم را در حجره زمزم (درّهای در مكه) زندانی كرد، هیزم فراوان در اطراف آنان چید و قسم یاد كرد كه اگر بیعت نكنند، آنها را خواهد سوزاند. «محمد حنفیه» از «مختار بن ابوعبیده ثقفی» كمك خواست و مختار گروهی از سواران خود را به همراه چهار صد درهم به یاریشان فرستاد، و بدینسان نجات یافتند.(۷)
«عبدالله بن زبیر» نام «آل محمد صلی الله علیه و آله» را از صلوات برداشت و چون مورد اعتراض قرار گرفت، پاسخ داد: محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست، اما خاندان بدی دارد و چون در صلوات نام آنان برده میشود، به حالت غرور گردن بر میفرازند.(۸ )
«عبدالله» بسیاری از سنتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بین برد.
ج) عبدالملك بن مروان
بیشترین دوره امامت امام سجاد علیه السلام با دوران حكومت«عبدالملك بن مروان» همزمان بود. در دشمنی مروان و خاندان او نسبت به بنیهاشم، به ویژه فرزندان پاك «امیرالمؤمنین علیهالسلام» جای بحث و استدلال نیست. در زیارت عاشورا، كه از مهمترین سرمایههای معنوی شیعه در زمینه زیارت به شمار میآید، «آل مروان» در كنار «آل زیاد» لعن شدهاند. در بخشی دیگر از «زیارت عاشورا» میخوانیم:
«فَرِحَتْ بِهِ آلُ زیادٍ وَ آلُ مَروانَ بِقَتْلِهِمُ الحُسَین صَلواتُ اللهُ عَلیهِ؛ خاندان زیاد و خاندان مروان افرادی بودند كه از شهادت امام حسین علیه السلام مسرور و شادمان شدند.»
«عبدالملك» پسر مروان بود؛ او مانند پدرش نسبت به خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و پیروان آنان، كینه دیرینه داشت. از آنجا كه بیشتر شیعیان علی علیه السلام در«كوفه» میزیستند، وقتی «عبدالملك» بر عراق دست یافت، حكومت آنجا را به حَجّاج بن یوسف ثقفی - كه دشمنترین كارگزار وی نسبت به شیعیان بود - سپرد. حجّاج نیز در ریختن خون شیعیان و منسوبان به آنان حرص بسیار داشت. او شیعیان زیادی از جمله: كمیل بن زیاد نخعی، میثم تمّار، غلام حضرت علی علیه السلام و رشید هجری را به شهادت رساند. زندانهای حجّاج پر بود از شیعیان و بیگناهان، كه گاه به جای طعام به آنان آب سرگین و آهك و نمك میخورانیدند.(۹)
حجاج در مدت بیست سالی كه بر عراق حكومت كرد، یكصد و بیست هزار نفر را كشت و نزدیك به همین رقم در زندانهای بی سرپناه، از زن و مرد به صورت مخلوط زیر شكنجه داشت، كه یك سوم آنان بدون لباس و عریان بودند. بدین گونه میبینیم عصر امامت حضرت سجاد علیه السلام به لحاظ سختی و چیرگی دشمنان، نسبت به دورههای دیگر، منحصر به فرد بوده است.
حجّاج بنده سرسپرده خاندان اموی بود. او در این سرسپردگی تا بدانجا پیش رفت كه مقام عبدالملك مروان را، برتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله میشمرد.(۱۰) حجّاج پیش از عراق دو سال حاكم «مدینه» بود و با آن كه از سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله جز نامی نمانده بود، با بی رحمی به مبارزه با آنچه او «اثر محمد صلی الله علیه و آله» میخواند، پرداخت. وی ضمن توهین به قبر و منبر و مسجد آن حضرت، به منظور خوار كردن گروهی از صحابه چون «جابر بن عبدالله انصاری»، «سهل ساعدی» و «انس بن مالك» ، بر گردن آنها(۱۱) - و یا مانند اهل ذمّه بر دستشان - (۱۲) با آهن داغ، مُهر نهاد.
او روزی هم كه از مدینه بیرون میرفت، گفت: خدا را سپاس میگویم كه از این شهر بیرون میروم. این شهر از همه جا پلیدتر، و مردم آن از همه مردم بدبوتر و با امیرالمؤمنین دغل كارترند. در این شهر جز پاره چوبی نیست كه آن را منبر پیغمبر صلی الله علیه و آله میگویند، و استخوان پوسیدهای كه بدان پناه میبرند.(۱۳)
حجاج در مدت بیست سالی كه بر عراق حكومت كرد، یكصد و بیست هزار نفر را كشت و نزدیك به همین رقم در زندانهای بی سرپناه، از زن و مرد به صورت مخلوط زیر شكنجه داشت، كه یك سوم آنان بدون لباس و عریان بودند.(۱۴) بدین گونه میبینیم عصر امامت حضرت سجاد علیه السلام به لحاظ سختی و چیرگی دشمنان، نسبت به دورههای دیگر، منحصر به فرد بوده است. امام صادق علیه السلام میفرماید:
«پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام، مردم از دور خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله پراكنده شدند جز سه نفر: ابو خالد كابلی، یحیی بن امالطویل و جبیر بن مطعم؛ و سپس افرادی به آنها افزوده شدند.»(۱۵)
●عصر بی تفاوتی عمومی
شیخ طوسی به نقل از روایتی گفته است كه: حجّاج، دست و پای یحیی بن امّطویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند.(۱۶) به هر حال، دوران امام سجاد علیه السلام از چنان وضعیتی برخوردار است كه مسعودی مینویسد:
علی بن الحسینعلیه السلام امامت را به طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده دار شد.(۱۷)
در عصر امام سجاد علیه السلام علاوه بر شكنجه، كشتار و اختناق، ارزشهای اسلامی نیز به نازلترین حدّ خود رسیده بود. تنها نام اسلام باقی مانده بود، كه آن هم به جهت جلب قدرت و نان، نام برده میشد و كسی را رغبت بر دانستن دستورات آن نبود.
محمد بن مسلم بن شهاب زهری میگوید:
«در شام نزد انس بن مالك رفتم. او را گریان دیدم. وقتی علت را پرسیدم، گفت: از همه آنچه از اسلام فرا گرفتم، تنها نماز مانده بود كه به آن دل خوش بودم، و اكنون آن نیز از بین رفته است.»(۱۸)
مسائل اسلامی آنچنان به ورطه نابودی سپرده شده بود كه برخی میگویند:
در عصر امام سجاد علیه السلام مردم حتی نماز خواندن را نمیدانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی بی خبر بودند.(۱۹)
بدیهی است كه وقتی «بنی هاشم»؛ یعنی نزدیكان رسول خدا صلی الله علیه و آله، آن هم در شهر «مدینه» از انجام سادهترین دستورات دینی مثل نماز، بی اطلاع باشند، حال دیگران معلوم خواهد بود!
شیخ طوسی به نقل از روایتی گفته است كه: حجّاج، دست و پای یحیی بن امّطویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند. به هر حال، دوران امام سجاد علیه السلام از چنان وضعیتی برخوردار است كه مسعودی مینویسد:
علی بن الحسینعلیه السلام امامت را به طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده دار شد.
●عصر سقوط ارزشها
در چنین زمانی كه تبلیغات دستگاه قدرتمند بنیامیه بر ضدّ خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله ادامه داشت و از بروز فضایل آنان جلوگیری میشد، شخصیت امام سجاد در دانش و تقوا نزد همگان معروف بود و نیز حضرت سكینه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه السلام نیز در ادب و علوم منقول و معقول زبانزد، (۲۰) و در میان همگان به «عقیله قریش» معروف بود.(۲۱)
فضای فرهنگی جامعه به گونهای بود كه «حسن بصری» میگوید:
اگر پیغمبرصلی الله علیه و آله دوباره باز گردد، از میان آنچه تعلیم داده است، جز «قبله» را نخواهد شناخت.(۲۲)
صدای غنا و لهو و لعب در همه كوچههای مدینه شنیده میشد. عمر بن ابی ربیعه مخزومی، كه شاعری لهوگو و معروف بود، بر بالین زنان زیباروی عرب در مدینه حاضر میشد، با آنان به نَرد عشق میپرداخت. اشعاری در وصف اندام آنان میسرود و پس از چند روز، آن سرودهها نقل مجالس بود و وی از این راه ثروت عظیمی به دست آورد.(۲۳)
محیط مدینه به گونهای بود كه نه عالمان مفاسد را ناروا میشمردند و نه زاهدان از آن جلوگیری میكردند.(۲۴)
امام سجاد علیه السلام درباره وضع خود میفرماید:
روزگار ما در میان قوم خود، چون روزگار بنی اسرائیل در میان فرعونیان است كه پسران را میكشتند و دختران را زنده به گور میكردند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است كه مردم به سبب ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما، بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرّب میجویند.(۲۵)
●تلاش امام برای احیای اسلام
با آگاهی از این عصر است كه باید از «فعالیتهای فرهنگی امام سجاد علیه السلام» به عنوان هنری بزرگ و معجزهای شگرف یاد نمود. حضرت در چنین شرایط دشواری تلاش فرهنگی خود را بر روی دو موضوع متمركز مینماید
الف) بیان مسائل اسلامی
آن حضرت با زبان دعا و مناجات، كه بسیاری از آنان در قالب دعای «ابوحمزه ثمالی» و «صحیفه سجادیه» به جای مانده است، مسائل اسلامی را بیان میكرد.
ب) احیای سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله
امام از راه یك زندگی بیپیرایه و پاك، و نیز تربیت هزاران شاگرد آگاه و خودساخته، در قالب خرید و آزاد كردن غلامان و كنیزكان فراوان، سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در سطح جامعه زنده میكرد.
اسلام، منادی عدالت و برابری دینی است. هر انسانی از هر تیره، با هر شكل و رنگ كه باشد، نزد پروردگار از مقامی یكسان برخوردار است و گرامیترین انسانها در نزد خداوند، پرهیزكارترین آنان است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به یاران خود، با آن كه از قبایل و تیرههای گوناگون بودند، یكسان مینگریست و سلمان فارسی را با آن كه از سرزمین و نژادی دیگر بود، به خاطر زهد و دانش ویژهاش بر هم نژادان خویش ترجیح میداد.
امام سجاد علیه السلام درباره وضع خود میفرماید:
روزگار ما در میان قوم خود، چون روزگار بنی اسرائیل در میان فرعونیان است كه پسران را میكشتند و دختران را زنده به گور میكردند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است كه مردم به سبب ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما، بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرّب میجویند.
خلیفه دوم چون به خلافت دست یافت عرب را بر غیر عرب و برخی قبایل را بر دیگران برگزید. و این، به تدریج یك شكاف طبقاتی به وجود آورد، چنان كه در زمان بنیامیه «مَوالی»؛ - یعنی مسلمانان ایرانی تبارِ سرزمینهای عربی- نمیتوانستند به هیچ كار آبرومندی مشغول شوند. آنان حق نداشتند سلاح بسازند و بر اسب سوار شوند. در جنگ، آنان را در شمار سواران راه نمیدادند و از غنایم جنگ نیز بهرهای نداشتند و گمان میكردند كه آنها برای خدمت كردن به عرب آفریده شدهاند.(۲۶) حتی در همان دورانِ امام سجاد علیه السلام «ابراهیم بن هشام بن ابراهیم» حاكم مدینه، یكی از موالی را به خاطر ازدواج با زنی از عرب، دویست ضربه شلاق زد و سپس سر و ریش و ابروی او را تراشید و طلاق زن را نیز گرفت.(۲۷)
در چنین دورانی، امام سجاد علیه السلام به احیای سنت از دست رفته پیغمبر صلی الله علیه و آله پرداخت. ایشان با پشت پا زدن بر همه رسومات بنی امیه - كه در همه جا به صورت سنتهای پایدار درآمده بود - فرهنگ اسلام را از ورطه نابودی نجات بخشید. امام سجاد علیه السلام با موالی رفتاری ویژه داشت. این رفتار با بردگان نیز در نهایت دقت و بر اساس رأفت و مهرورزی پایهریزی شده بود. این رفتار امامعلیه السلام در تربیت جامعه اسلامی نقشی چشمگیر داشته است. روش آن حضرت چنین بود كه هر سال بردگان و كنیزان بسیاری میخرید و به خانه میبرد، اما بیش از یك سال نگه نمیداشت و به بهانههای گوناگون، آنان را آزاد میكرد.از آنجا كه امام علیه السلام نمیتوانست به تأسیس مكتب و تربیت علنی بپردازد، این راه را بهترین روش میشمرد. ایشان بردگان خود را فرزند مینامید و آنان را با تعبیر «یا بُنَی» صدا میزد. امام علیه السلام با این برخورد میفهماند كه نزد وی، مسلمانِ آزاد و برده برابر است. وی هیچ گاه بردگان خود را تنبیه نمیكرد، بلكه خطاهای آنها را مینوشت و در آخر ماه مبارك رمضان همه را در یك جا گرد میآورد و خطاهای هر یك را برایش میخواند و از وی بر ترك آن اقرار میگرفت. از آنان درخواست میكرد همان گونه كه او آنها را بخشیده است، آنان نیز برای امام علیه السلام از پروردگار طلب بخشش نمایند. سپس حضرت به آنان جایزه میداد و همه را در راه خدا آزاد میكرد. وی با این روش به آنها «اخلاق اسلامی» میآموخت. امام علاوه بر اینها، وسایل لازم را برای یك زندگی مستقل و آبرومندانه به ایشان میبخشید.(۲۸) حضرت این عمل را سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله میشمرد و با این روش آنان را دانش میآموخت، رفتار و فرهنگ اسلامی تعلیم میداد و از ارزش و شخصیت انسانی بهرهمند مینمود.(۲۹) سیره امام سجاد علیه السلام چنین بود كه در اعیاد، به ویژه عید فطر، بیست برده و كنیزِ تربیت شده در راه خدا، آزاد میكرد.بدین گونه، عمل امام علیه السلام یك مكتب انسان ساز بود و پایه مهمی برای گسترش اسلام ناب به شمار میرفت. امام سجاد علیه السلام این رفتار را در تمام ایام، در طول سال تكرار مینمود، چنان كه بردگان نیز از آن آگاه بودند و بدین جهت، هنگام خرید مشتریان، خود را در معرض دید آن حضرت قرار میدادند و تا ایشان را نمیدیدند خویشتن را از نگاه دیگران پنهان میداشتند.
با توجه با این كه بردگان از سرزمینهای دور آورده میشدند، معلوم میشود كه روش امام سجاد علیه السلام و برخورد ایشان با زیردستان، به ویژه بردگان، در نواحی دیگر نیز معروف بوده است.
برخی نوشتهاند: امام زینالعابدین علیه السلام در هر سال، ماه و روز، برای هر خطا و اشتباهی بردگان را آزاد میكرد، تا این كه سپاهی از مردان و زنانِ آزاد شده فراهم شدند كه همه در ولای امام سجاد علیه السلام بودند و تعدادشان به پنجاه هزار یا بیشتر میرسید. برخی نیز رقم بردگان آزاد شده به دست مبارك امام سجاد علیه السلام را تا یكصد هزار یاد كردهاند.
●مكتب تربیتی امام
برخی نوشتهاند: امام زینالعابدین علیه السلام در هر سال، ماه و روز، برای هر خطا و اشتباهی بردگان را آزاد میكرد، تا این كه سپاهی از مردان و زنانِ آزاد شده فراهم شدند كه همه در ولای امام سجاد علیه السلام بودند و تعدادشان به پنجاه هزار یا بیشتر میرسید.(۳۰) برخی نیز رقم بردگان آزاد شده به دست مبارك امام سجاد علیه السلام را تا یكصد هزار یاد كردهاند.(۳۱) بعضی از همین آزاد شدگان كه در مكتب پرورشی امام سجاد علیه السلام تربیت شده بودند، به محدثانی برجسته و پرتلاش تبدیل شدند، كه از آن جمله میتوان از شخصیتهای بزرگی چون: حسن بن سعید اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن حسین بن سعید و شعیب نامی یاد نمود كه همه از موالی و آزاد شدگان امام سجاد علیه السلام هستند.(۳۲) شیخ طوسی نیز راوی معروف، علی بن یحیی بن الحسن را از همین افراد شمرده است.(۳۳)
بردگان نزد امام سجاد علیه السلام همانند آزادگان بودند. آنان رفت و آمدهای معمولی داشتند و مانند سایر مردم میزیستند. آنان از محضر امام علیه السلام كسب فیض میكردند و به افرادی پاك و مهذّب تبدیل میشدند. «سعید بن مسیّب» میگوید:
یك سال قحطی شد، چنان كه همه چشم انتظار نزول باران بودند؛ اما دعای هیچ كس اجابت نمیشد. به ناگاه دیدیم غلام سیاهی از مردم كناره گرفت. آرام آرام رفت تا بر بالای تپهای رسید و دست به دعا برداشت. هنوز دعای او تمام نشده بود كه ابری در گوشه آسمان پیدا شد. ابر آهسته پیش آمد تا تمام آسمان را فرا گرفت. به ناگاه آسمان غرّشی كرد و بارش باران آغاز شد. غلام، خدا را شكر كرد و از تپه پایین آمد. من كه آن كرامت را دیدم، به همراه مردم دنبالش رفتم تا به خانه امام سجاد علیه السلام رسیدم. غلام، داخل خانه شد. من خدمت امام علیه السلام رسیدم و از ایشان خواستم تا او را به من ببخشد. حضرت چون مرا میشناخت و میدانست اهل اذیت و آزار نیستم، پذیرفت... چون غلام آگاه شد، از من پرسید: چه چیز تو را به این خواسته واداشت؟ پاسخ دادم: به خاطر آنچه از تو دیدم. غلام دست به دعا برداشت و گفت: «پروردگارا! این رازی بود نهفته بین من و تو؛ حال كه فاش گردید، مرا بمیران و نزد خود ببر.» هنوز در حال گریه و دعا بود كه مُرد.(۳۴)
امام سجاد علیه السلام در شدیدترین لحظه خشم كه هیچ كس را یارای خودداری نبود، خشم خود را فرو میبرد و بخششهای شگفتانگیز مینمود. گویند: یكی از غلامان چوبی بر دوش داشت و از پلهها بالا میرفت كه پایش لرزید و چوب بر سر یكی از فرزندان امام برخورد نمود و طفل از دنیا رفت. امام علیه السلام با اندوه فراوان بر بالین بچه حاضر شد. غلام از ایشان خواست كه به خاطر جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله از اشتباه او درگذرد. امام علیه السلام در همان هنگام به خاطر نام پیغمبر صلی الله علیه و آله از گناه او درگذشت و او را در راه خدا آزاد كرد.(۳۵) بیشك چنین گذشتی جز از معصوم سر نمیزند و حتی تصور آن نیز برای دیگران دشوار مینماید.
در روایت دیگری آمده است: آن حضرت غلامی داشت كه مستحق عقوبت بود؛ حضرت تصمیم به مجازات او گرفت. وقتی تازیانه به دست گرفت، فرمود:
«قل للذین آمنوا یغفروا للذین لایرجون ایّام الله» كنایه از این كه اگر طلب بخشش نمایی و قول دهی كه دیگر مرتكب عمل ناپسند نشوی، مجازات نخواهی شد! غلام كه دست پرورده آن حضرت بود و گویا درس «توحید افعالی» را از آن بزرگوار به نیكی آموخته بود، گفت: «من فردی نیستم كه از شما طلب بخشش كنم، من فقط امید به رحمت خدا دارم و از او میترسم!» امام سجاد علیه السلام وقتی دید غلام، معارف را به درستی یاد گرفته و استعداد خدانگری خود را به خوبی فعلیت داده، بیدرنگ او را آزاد كرد و پول زیادی نیز به او بخشید.(۳۶)
نقل شده كه حضرت غلامی را سه بار صدا زد و فقط سومین بار پاسخ شنید، در این حال به غلام فرمود:
مگر صدای مرا نشنیدی؟
غلام گفت: چرا شنیدم!
امام فرمود: پس چرا جواب ندادی؟
پاسخ داد: چون از جانب شما احساس امنیت مینمودم.
امام فرمود: خدایا! تو را سپاس میگویم كه غلام را از من آسوده خاطر قرار دادهای.(۳۷)
امام با بردگان بر سر یك سفره مینشست و با آنان غذا میخورد. همه آنان از اخلاق و رفتار ایشان بهره میبردند و اخلاق نیكوی امام را در خود تقویت میكردند و رفتار خویش را با اخلاق زیبای ایشان میآراستند. چنان كه بیشترشان منظور خود را با خواندن آیات قرآن كریم میفهماندند. یك روز كنیزی بر دستان امام علیه السلام آب میریخت و امام نیز دستان خود را میشست، آفتابه افتاد و پوست دست ایشان را مجروح نمود، كنیز گفت: «والكاظمین الغیظ و العافین عن النّاس» حضرت بلافاصله صله یك سال او را پرداخت و كنیز را در راه خدا آزاد كرد.(۳۸)
●بردباری امام، معجزهای جاوید
طبق دانش روان شناختی امروز، مشكلاتی مانند توهین، تحقیر، مصیبت و شكنجه به ویژه در كودكی و جوانی، موجب بروز عقدههای روانی میگردد و در نتیجه، انسان را در سالیان بعد، ناراحت و عصبی و نوعاً بزهكار و بیرحم مینماید. این، در رابطه با غالب انسانها یك قانون كلی و جاری به شمار میآید. حال اگر به رفتار و حالات اخلاقی امام علیه السلام به عنوان كسی كه تحت شدیدترین فشارها بوده و شاهد سختی و اسارت نزدیكان و كشتار بیرحمانه تمام نزدیكان و بستگان خود نیز بوده است، به دقّت نگریسته شود، روشن است كه برخورد آن بزرگوار با آن اخلاق نیكو و رفتار سنجیده، معجزهای است آشكار كه جز از ناحیه امام معصوم ساخته نیست.
مجلسی مینویسد:
امام سجاد علیه السلام باغستانی را به یكی از غلامان سپرد كه در آن ساختمانی بسازد. یك روز امام به باغ آمد، دید كه غلام آن را خراب ساخته و خودسر، كارهای بیهودهای كرده است. ناراحت شد و تازیانهای به او زد. بعد پشیمان شد، به خانه كه رسید، غلام را خواست. چون غلام وارد گردید، تازیانه را در دست امام علیه السلام دید، ترسید. امام علیه السلام فرمود: «نترس، این تازیانه را بگیر و یكی به من بزن و آن تازیانه را قصاص كن.» غلام گفت: «ای مولای من! جرم من بیشتر از یك شلاق بود. من گوشهای از باغستان شما را خراب كردم، پول شما را هدر دادم و فرمایشات شما را به كار نبردم. به خدا سوگند، گمان میكردم میخواهی بیشتر از این تنبیهام كنید!»حضرت چند بار سخن خود را تكرار كرد ولی هر بار غلام با شرمندگی طفره میرفت كه «حق من مجازات بزرگتر میباشد.»
امام علیه السلام كه دید غلام نمیپذیرد و اصرار هم بی فایده است، كاغذی خواست و آن باغ را به غلام بخشید و غلام را بر پذیرش باغ امر فرمود. غلام همچنان شرمنده بود. امام علیه السلام برای آن كه شرمندگی غلام را از بین ببرد، فرمود: «فرقی نمیكند، باغستان مال تو باشد، اما شرط كن كه اگر شیعه و یا مستمندی خواست از میوه آن بخورد، اجازه دهی.» غلام پذیرفت و باغ، مال او گردید.(۳۹) امام سجاد علیه السلام به بردگان كه خوارترین مردم شمرده میشدند و حتی اعراب به آنان با دیده انسان بودن نگاه نمیكردند، مانند انسانهای آزاد و دارای قبیله و بلكه بالاتر از آنان احترام میگذاشت.
ایشان كنیز فاضلهای داشت كه او را در راه خدا آزاد كرد و سپس در نهایت احترام از او خواستگاری نمود. آن كنیز نیز در نهایت آزادگی قبول كرد و به ازدواج امام علیه السلام در آمد. جاسوسان حكومت، جریان را برای «عبدالملك بن مروان» به شام گزارش كردند، وی كه اندیشه قبیلهای و تفكر ناسیونالیستی عرب جاهلی، تمام وجودش را به خود مشغول داشته بود، برآشفت و نامه تندی به امام سجاد علیه السلام نوشت:
«به من خبر دادهاند كه تو با كنیز آزاد شده خود ازدواج نمودهای! با آن كه شما به خوبی میدانستید در خاندان قریش زنانی وزین و با شخصیت وجود دارند كه ازدواج با آنها، مایه بزرگی و افتخار میگردد و فرزندان نجیب و شایسته میآورند. شما با این ازدواج، نه بزرگی خود را در نظر گرفتهاید و نه آبروی فرزندان خویش را مراعات كردهاید!»
امام علیه السلام در پاسخ نوشت: «نامه شما كه در آن مرا به خاطر ازدواج با كنیز آزاد شدهام نكوهش كرده بودی، رسید. نوشته بودی كه در زنان قریش كسانی هستند كه ازدواج با آنها سبب افتخار و مایه پدید آمدن فرزندان نجیب است. بدانید فوقِ مقام بلند رسول خدا صلی الله علیه و آله مقامی نیست و هیچ كس در شرافت و فضیلت برتر از آن حضرت نمیباشد. همه باید سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله را سرمشق خود قرار دهند، «لقد كان لكم فی رسول الله اُسوهٌٔ حسنهُٔ» پیامبر صلی الله علیه و آله با آن مقام ارجمندی كه داشت، دختر عمه خود را به «زید بن حارثه» داد.(۴۰) ای عبدالملك! ازدواج با نواده قریش، پایه بزرگی فرزند رسول خدا نخواهد شد و من نیز هرگز به چنین اعمالی افتخار نمیكنم. كنیزی داشتم و برای رضای خدا آزاد كردم، سپس او را طبق دستورات اسلام به همسری خود در آوردم. او زنی است شریف، با ایمان، متقی و پرهیزكار؛ او در دین خداوند به پاكی و نیكی زیسته؛ فقر و گمنامی، یا سابقه كنیزی، به شخصیت او ضرر نمیزند. اسلام اختلافات طبقاتی را نابود نموده است. اسلام پستیهای موهوم را از میان برده است. پستیها را با تعالیم بلند خویش جبران كرده است. اسلام ریشههای ملامت و سرزنشهای دوران جاهلی را از بُن برانداخته است. بر یك مرد مسلمان كه وظایف خود را به درستی انجام میدهد، ملامتی نیست. ملامت و سرزنش شایسته كسانی است كه اندیشههای نادرست در مغز خویش میپرورانند و همچنان مانند دوران جاهلیت فكر میكنند.»(۴۱)در واقعه «حَرّه» كه مردم مدینه به دست سپاه یزید بن معاویه قتل عام شدند، حدود چهار صد خانواده به منزل امام سجاد علیه السلام پناه بردند و آن حضرت آنان را در خانه نگه داشت تا سپاه یزید از مدینه رفت.(۴۲ )
حتی حیوانات نیز نزد آن حضرت احساس امنیت داشتند. روزی امام سجاد علیه السلام همراه چند نفر بر سر سفرهای نشسته و غذا میخوردند؛ ناگاه آهویی در آن نزدیكی پیدا شد، حضرت به او فرمود: «تو ایمن هستی، میتوانی بیایی و با ما غذا بخوری.» آهو آمد. مردی كه بر سر سفره بود، سنگی در پی او انداخت و آهو گریخت. امام به آن مرد فرمود: «تو ذمّه مرا شكستی و امنیت او را نادیده انگاشتی، از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت.»(۴۳)
پینوشتها:
۱. حسن، ابراهیم، حسن، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۳۵.
۲. سبط ابن جوزی، تذكرهٔ الخواص، ص ۲۸۷.
۳. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۴.
۴. مسعودی، مروج الذّهب، ج ۳، ص ۸۵.
۵. دكتر عبدالحسین زرّینكوب، بامداداسلام، ص۲۰۰.
۶. ابن اثیر، الكامل فیالتاریخ، ج ۵، ص ۱۹۸.
۷. یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۱؛ مروج الذّهب، ج۳، ص۸۶.
۸. مروج الذهب، ج ۳، ص ۸۴.
۹. تاریخ ابن خلّكان، ج ۱، ص ۳۴۷.
۱۰. همان، ص ۲۸۵.
۱۱. تاریخ یعقوبی، ج ۳، ص ۱۷.
۱۲. الكامل فی التاریخ، ج ۵، ص ۱۹۲.
۱۳.دكترسیّدجعفر شهیدی، تاریختحلیلیاسلام، ص۱۹۵.
۱۴. تاریخ طبری، ج ۵، ص ۹۳.
۱۵. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۴۴.
۱۶. شیخ طوسی، اختیار معرفهٔ الرّجال، ص ۱۲۳.
۱۷. مسعودی، اثبات الوصیّهٔ، ص ۱۹۴.
۱۸. جعفر مرتضی العاملی، دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۵۶.
۱۹. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۲۶۹.
۲۰. ناسخ التواریخ حالات سیدالشهداء، ج ۴.
۲۱. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۸، ۳۸۴.
۲۲. دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج۱، ص۵۷.
۲۳. الاغانی، ج ۹، ص ۵۴.
۲۴. همان، ج ۸، ص ۳۸۴.
۲۵. سیره پیشوایان، به نقل از ابن سعد، الطبقات الكبری، ج ۵، ص ۲۲۰.
۲۶. العقد الفرید، ج۳، ص ۴۱۴.
۲۷. تاریخ الاسلام، ج ۱، ص۱۴۹.
۲۸. علیبن عیسیاربلی، كشف الغمّهٔ فی معرفهٔ الائمّهٔ، ج ۳، ص ۸۵.
۲۹. دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج۱، ص۸۸.
۳۰. محسن رنجبر، نقش امام سجاد علیه السلام در رهبری شیعه، به نقل از سیّد الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی، ص ۴۹.
۳۱. رسول جعفریان، حیات امامان شیعه، ص ۳۸۷.
۳۲. اختیار معرفهٔ الرّجال، ج ۲، ص ۸۲۷.
۳۳. رجال الطوسی، ص۳۸۲.
۳۴. اثبات الوصیّهٔ، ص ۲۰۴.
۳۵. كشف الغمّه، ج ۲، ص ۲۹۲.
۳۶. همان، ص ۲۶۹.
۳۷. شیخ مفید، الارشاد، ص ۵۰۰.
۳۸. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۱۵۴.
۳۹. بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۶.
۴۰. طبقات الكبری، ج ۱، ص ۲۶.
۴۱. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۴۵.
۴۲. كشف الغمّه، ج ۲، ص ۴۰۴.
۴۳. همان، ص ۴۰۶.
۱. حسن، ابراهیم، حسن، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۳۵.
۲. سبط ابن جوزی، تذكرهٔ الخواص، ص ۲۸۷.
۳. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۴.
۴. مسعودی، مروج الذّهب، ج ۳، ص ۸۵.
۵. دكتر عبدالحسین زرّینكوب، بامداداسلام، ص۲۰۰.
۶. ابن اثیر، الكامل فیالتاریخ، ج ۵، ص ۱۹۸.
۷. یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۱؛ مروج الذّهب، ج۳، ص۸۶.
۸. مروج الذهب، ج ۳، ص ۸۴.
۹. تاریخ ابن خلّكان، ج ۱، ص ۳۴۷.
۱۰. همان، ص ۲۸۵.
۱۱. تاریخ یعقوبی، ج ۳، ص ۱۷.
۱۲. الكامل فی التاریخ، ج ۵، ص ۱۹۲.
۱۳.دكترسیّدجعفر شهیدی، تاریختحلیلیاسلام، ص۱۹۵.
۱۴. تاریخ طبری، ج ۵، ص ۹۳.
۱۵. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۴۴.
۱۶. شیخ طوسی، اختیار معرفهٔ الرّجال، ص ۱۲۳.
۱۷. مسعودی، اثبات الوصیّهٔ، ص ۱۹۴.
۱۸. جعفر مرتضی العاملی، دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۵۶.
۱۹. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۲۶۹.
۲۰. ناسخ التواریخ حالات سیدالشهداء، ج ۴.
۲۱. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج ۸، ۳۸۴.
۲۲. دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج۱، ص۵۷.
۲۳. الاغانی، ج ۹، ص ۵۴.
۲۴. همان، ج ۸، ص ۳۸۴.
۲۵. سیره پیشوایان، به نقل از ابن سعد، الطبقات الكبری، ج ۵، ص ۲۲۰.
۲۶. العقد الفرید، ج۳، ص ۴۱۴.
۲۷. تاریخ الاسلام، ج ۱، ص۱۴۹.
۲۸. علیبن عیسیاربلی، كشف الغمّهٔ فی معرفهٔ الائمّهٔ، ج ۳، ص ۸۵.
۲۹. دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج۱، ص۸۸.
۳۰. محسن رنجبر، نقش امام سجاد علیه السلام در رهبری شیعه، به نقل از سیّد الاهل، زین العابدین علی بن الحسین، ترجمه حسین وجدانی، ص ۴۹.
۳۱. رسول جعفریان، حیات امامان شیعه، ص ۳۸۷.
۳۲. اختیار معرفهٔ الرّجال، ج ۲، ص ۸۲۷.
۳۳. رجال الطوسی، ص۳۸۲.
۳۴. اثبات الوصیّهٔ، ص ۲۰۴.
۳۵. كشف الغمّه، ج ۲، ص ۲۹۲.
۳۶. همان، ص ۲۶۹.
۳۷. شیخ مفید، الارشاد، ص ۵۰۰.
۳۸. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۱۵۴.
۳۹. بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۶.
۴۰. طبقات الكبری، ج ۱، ص ۲۶.
۴۱. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۴۵.
۴۲. كشف الغمّه، ج ۲، ص ۴۰۴.
۴۳. همان، ص ۴۰۶.
منبع : تبیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست