یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا
دیالکتیک فلسفهها ؛ظهور اندیشههای خلاق

واژه فلسفه تطبیقی ترجمه واژه لاتینی Comparative Philosophy است. این واژه حتی در خود غرب هم از عمر طولانی برخوردار نیست. لذا شاید اولین كتابی كه با این عنوان منتشر شده مربوط به اوایل قرن بیستم و به قلم شخصی به نام مارسون اورسل است كه از واژه و اصطلاح فلسفه تطبیقی استفاده كرد. این نویسنده و یا كسانی كه بعدا از این اصطلاح استفاده كردند بر آن بودند كه چیزی به نام فلسفه تطبیقی عرضه كنند و در ذهنشان مقایسه ای میان نظامهای مختلف فكری و نحلههای مختلف فلسفی و آرای اندیشهها و دیدگاهها و ارزیابی و سنجش و قوت و ضعف اینها بود. این نگاه، یك تلقی عام از واژه فلسفه تطبیقی بود كه به ذهن متبادر میشد. البته زمانی كه مارسون اورسل این واژه را به كار میبرد در ذهنش مطالعه و تامل برخی از مكاتب فلسفی و عرفانی مشرق زمین در هند و چین بود. یعنی تصور میكرد كه برخی از این سنتهای عرفانی و فلسفی مشرق زمین میتوانند بالقوه مورد توجه یك مستشرق و یا یك محقق غربی قرار گیرند اما نكته مهمی كه در اینجا باید به آن اشاره كنیم این است كه اساسا فلسفه تطبیقی با هر روایتی كه به آن نگاه كنیم محصولی از جریان و یا دیدگاهی است كه ما از آن به نام شرقشناسی یاد میكنیم. خواسته یا ناخواسته فلسفه تطبیقی با دیدگاه شرق شناسی پیوند پیدا كرده است. چرا كه وقتی سنت شرقی اعم از سنتهای عرفانی و فلسفی در این میدان وارد شدهاند در واقع با همان مبادی و چارچوب نظریه شرقشناسی به آن نگاه شده است.
در میان برخی از متفكران و اندیشمندان فلسفه تطبیقی عبارت است از مقایسه دو نظام فلسفی و تشخیص وجوه اشتراك و افتراق آنها و بیان همجهتی و همسخنی این نظامهای فلسفی و عرفانی و كلامی با یكدیگر. اما عدهای دیگر از متفكران بر آنند كه فلسفه تطبیقی مقایسه میان نظامهای تطبیقی و استخراجی آنها نیست. این شیوه در فلسفه تطبیقی گنجانده نشده و این كار را مورخ فلسفه انجام میدهد. به طور مثال كتاب تاریخ فلسفه كاپلستون برای اینكه موضوع حركت پذیری و یا حدوث و قدم یا علیت را در یك دوره ای شرح كند از برخی از نظامها و دیدگاهها و قرائن موضوع در سنتهای شرقی و غربی استفاده میكند. به عبارت سادهتر یك تمهیدی برای ورود به بحث میكند. آیا میتوانیم بگوییم كه كتاب تاریخ فلسفه فردریك كاپلستون و یا كتابهای فلسفه مشابه نوعی فلسفه تطبیقی هستند و به نوعی به فلسفه تطبیقی روی آوردهاند.
برای كسی كه با این واژه و حدود و ثغور آن آشناست، قابل قبول نیست كه بگوییم تاریخنویسی فلسفه با فلسفه تطبیقی یكسان است. در فلسفه تطبیقی چیزی مندرج است كه در تاریخ فلسفه كاملا متمایز است. چه چیزی در فلسفه تطبیقی است كه با تاریخنویسی فلسفی متفاوت است. در اینجاست كه ما یك روایت و نگاه دیگری را باید طرح كنیم و آن چیزی است كه در نیمه قرن بیستم كسانی مانندهانری كربن و ایزوتسو مطرح كردند. وقتی كه اینها از فلسفه تطبیقی سخن میگویند صرف مقایسه آرای متفكران شرق و غرب مدنظرشان نیست. در نظر آنها توجه به مبادی فكری فلسفه تطبیقی نوعی هم داستانی و هم سخنی یا به تعبیر دقیقتر گفتوگو و دیالوگ میان آنهاست. در واقع با این اصطلاح نوعی امكان محاوره میان فیلسوفان و فلسفهها ولو در دو زمان و مكان متفاوت میاندیشند. اگر كربن میگفت محیالدین ابن عربی و مایستر اكهارت و بوهمه و دیگر عرفای شرق و غرب عالم میتوانند در یك میدان و یا محفل و در یك شرایط غیرتاریخی با یكدیگر گفتوگو كنند، منظورشان این بود كه ما با صرف نظر از موقعیتهای خاص تاریخی و جغرافیایی میتوانیم مبادی فلسفی و عرفانی اینها را با یكدیگر ربط دهیم و از مواجهه فلسفه و نظامهای فكری و عرفانی به یك افق جدیدی دست پیدا كنیم. در واقع برای این متفكران فلسفه تطبیقی كنار هم نهادن صرف آرا نبود. بلكه ایجاد امكان همسخنی میان فلسفهها بود.
برخی تصور میكنند فلسفه تطبیقی یعنی اینكه مقایسهای میان نظامها و دیدگاهها و نحلههای فلسفی در شرق و غرب عالم و سنجیدن آن با معیارهای عقلی و اولیات و بدیهیات عقلی و در نتیجه سنجش انتقادی مطابقت آن آرای فلسفی با موازین عقلی. به تعبیر سادهتر سنجش قوت و ضعف این نظامها در نسبت فهم منطقی فیلسوفان. یعنی كدام یك از فلاسفه از انسجام داخلی بیشتری برخوردارند و كدام یك احیانا در مدعیاتشان تعارضاتی وجود دارد. نتیجه چنین مقایسه ای برای معتقدان به این دیدگاه بسیار جذاب و شگفتانگیز است. یعنی میتوانیم بین فیلسوف الف و فیلسوف ب در شرق و غرب عالم پس از چنین مقایسه ای به چنین آرایی نائل شویم كه فیلسوف الف قویتر و منسجمتر و فلسفیتر از فیلسوف ب است.
امروزه متفكران و دانشجویان ما احساس كردهاند كه از كنار هم نهادن و مقایسه و مواجهه آرا و افكار متفكران شرق و غرب بینیاز نیستند. حتی سنت و تفكر اسلامی و آن چیزی كه در تاریخ معارف حكمی ما وجود دارد برای غنی شدن آن نیازمندیم كه ما آرا و اندیشههای دیگران را به مواجهه با یكدیگر ببریم. همه میدانیم یك اصل فلسفی تا زمانی كه در فلسفه مواجه با غیر، صورت ندهد رشد و بالندگی نخواهد داشت. به هر حال باید در دیالكتیك فلسفهها و افكار منتظر ظهور افكار نوع جدید و خلاق باشیم. در غیر این صورت ركود خواهیم داشت. این احساس و ضرورت بیش از گذشته حاصل شده است.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
ْ دكتر حسین كلباسی
ْ دكتر حسین كلباسی
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست