شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


وقتی ایرانی‌ها به رومی‌ها نه گفتند


وقتی ایرانی‌ها به رومی‌ها نه گفتند
امپراتوری روم در سال ۳۹۵ میلا‌دی به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. پس از این تقسیم، كلیسای قسطنطنیه در روم شرقی از اهمیت زیادی برخوردار شد و اسقف آنجا در برابر پاپ كلیسای رم قرار گرفت. پس از مدتی رهبری كلیسای شرقی قسطنطنیه استقلا‌ل یافت.
اسقفان كلیسای كاتولیك زیاد با هم اختلا‌ف و مناقشه نداشتند و الهیات نخستین مسیحی را همچنان مورد قبول قرار دادند، ولی در كلیساهای شرقی (اسكندریه، انطاكیه، قسطنطنیه و آسیای صغیر) اسقفان و متكلمان مسیحی شروع كردند به توجیه و تفسیر آن مفاهیم و در نتیجه در اثر پدیدآمدن شیوه‌های مختلف كلا‌می در میان اسقف‌های كلیسای شرقی، اختلا‌فات و مناقشات عمیقی در میان آنها پیدا شد.
پاسخ و نظریات اسقف‌ها درباره این مسائل مورد اختلا‌ف، متفاوت بود و باعث ایجاد فرقه‌هایی چون پیروان یعقوب، اسقف اورفا كه به یعقوبیان یا مونوفیزیت‌ها معروف شدند و پیروان نسطوریوس، اسقف قسطنطنیه كه به نسطوریان معروف شدند، گشت. پیروان یعقوب (مونوفیزیت‌ها) برای عیسی فقط یك جنبه خدایی قائل شده و می‌گفتند جنبه بشریت او در جنبه خدایی‌اش محوشده است، اما نسطوریان عقیده داشتند كه در عیسی دوگونه طبیعت مشخص و متمایز بوده، ولی جنبه انسانی او از جنبه خدایی او قوی‌تر بوده است، یعنی عیسی بشری بیش نبوده كه به مقام خدایی رسیده است. اما پاپ و اسقفان روم و اسكندریه كه در آن زمان اهمیت قابل توجهی داشتند، با عقاید نسطوریوس مخالفت كردند و در سال ۴۳۰ میلا‌دی، اسقف بزرگ قسطنطنیه به نام سیریل به نسطوریوس اخطار نمود كه یا از عقیده خود توبه كند یا از مقام اسقفی كناره‌گیری كند.
تئودوز دوم هم برای خاتمه دادن به اختلا‌فات كشیشان در امپراتوری بیزانس دستور داد در سال ۴۳۱ میلا‌دی در شهر افه سوس، شورای مذهبی از اسقفان تشكیل شود كه در این شورا نسطوریوس محكوم شد و از مقام اسقفی كلیسای سنت صوفی قسطنطنیه عزل و به لیبی تبعید شد. پیروان او هم مورد آزار و اذیت مسیحیان دیگر قرار گرفتند و گروهی از آنها به ایران آمدند. مسیحیان آسیای صغیر و سوریه، محكومیت نسطوریوس را نمی‌پذیرند و از كلیسای اصلی جدا می‌شوند و در سال ۴۵۱ میلا‌دی شورایی تشكیل می‌دهند كه استقلا‌ل كلیسای نسطوری را اعلا‌م می‌كند.
رقابت‌های بین ایران و روم برای نفوذ و جلب اقوام وحشی و عشایر در جریان بود كه در این زمینه ساسانیان به دلیل برتری مالی خود كه در قرن ششم میلا‌دی بسیار چشمگیر هم بوده است، به موفقیت‌های بیشتری دست یافتند، اما در حوزه ایدئولوژیكی ساسانیان فاقد امكاناتی برای نفوذ و جلب این اقوام بودند، در حالی كه رومی‌ها از تبلیغات مذهبی بهره می‌بردند. ساسانیان با دین زرتشتی این امكان را نداشتند. دین زرتشتی، دین تبلیغی نبود و داعیه نجات و رستگاری كلیه ابناء بشر را نداشت، اما در داخل كشور مدعی تسلط تام و مطلق بود.
دربار ساسانی در برابر این نارسایی و پیشرفت‌هایی كه رومی‌ها با دین مسیحیت در میان اقوام مختلف از جمله اعراب داشتند، متوجه یهودیان شدند. یهودیان از مخالفان رومی‌ها و آیین مسیحیت بودند، اما به‌زودی معلوم شد كه یهودیان نمی‌توانند در این زمینه كمك شایانی به ساسانیان كنند. یهودیت دین تبلیغی نبود و خصوصا در مقابل مسیحیت نمی‌توانست مقابله كند. حادثه اصحاب اخدود كه در آن مسیحیان نجران توسط ذونواس، حاكم یهودی حمیریان قتل عام شدند و منجر به لشكركشی حبشیان به یمن شد، این امر را به خوبی نشان داد.
پس از شكست ذونواس در جنوب عربستان، روم شرقی از امكان تبلیغات مذهبی خود كمال استفاده را برد و در مناطق عربستان جنوبی و آفریقای شمال شرقی مبلغان مذهبی دست به كار شدند و هر جا كه می‌رفتند، لبه تیز تیغ خود را متوجه رقیب ایرانی و طرفداران آنها می‌كردند. ساسانیان هم چیزی نداشتند كه با این مساله مقابله كنند.
در این تبلیغات مونوفیزیت‌ها نقش مهمی داشتند و تیولداران روم شرقی در سوریه یعنی غسانیان هم از آنها حمایت می‌كردند. مهمتر از این مناطق، در شمال و شمال غرب ایران بود كه در زمان ژوستی نیان، مبلغان موفق شدند سرقبیله هون‌هاف گوردیوس و برادرش را به كیش خود جلب كنند و انجیل هم به زبان هون‌ها برگردانده شد. در قفقاز هم اهالی داغستان مسیحی شده بودند و ارمنستان هم كه از سال ۳۰۱ م، رسما اولین جایی بود كه مسیحیت را رسمی اعلا‌م كرده بود، اما تنها هون‌های قفقاز و همسایگان آنان آماج این تبلیغات قرار نگرفته بودند، فعالیت خستگی‌ناپذیر مبلغان مونوفیزیت‌در حال شروع‌شدن بین هون‌های سفید در فواصل بین سیر دریا و آمو دریا بود.
مبلغان ارتودوكس هم بیكار نبودند و موفقیت‌هایی از جمله در خوارزم به دست آورده بودند. سرانجام ساسانیان به وضع تهدیدآمیز خود در این زمینه پی بردند. آنها در حالی كه به اوضاع مالی خود تكیه داشتند، در مقابل تبلیغات مذهبی مسیحیان دست بسته بودند. گرچه هنوز در میان قبایل عشایری شمال شرق و آسیای مركزی و عراق، مناطق نفوذی داشتند، اما رومی‌ها با ابزار تبلیغات مذهبی پیشرفت‌های قابل توجهی را به دست آوردند. قابل انكار نبود كه تبلیغات مسیحی از شمال تا جنوب ایران را دربرمی‌گرفت و ساسانیان هم به هر جا نگاه می‌كردند، غافلگیر شده بودند.
با توجه به پیامد نابودی ذونواس برای نجران و یمن برای سراسر كرانه دریای سرخ و با ملا‌حظه گرایش حبشه به مسیحیت و پیشرفت تبلیغات دینی در میان قبایل عرب و نیز با در نظر گرفتن موفقیت‌های حاصل در قفقاز، سرزمین‌های جنوب دریای خزر، در خراسان، خوارزم و سیستان موفقیت سیاست روم شرقی در بهره‌برداری از تبلیغات دینی (یعنی سلا‌حی كه منحصرا آنها در اختیار داشتند) كاملا‌ مشهود بود در چنین موقعیتی ساسانیان از سویی كمك یافتند كه كمتر از هر جای دیگر روی آن حساب می‌كردند.
بعد از محاكمه نسطوریوس، هواداران او به سرزمین‌های كشورهای همسایه از جمله ایران پناه بردند. با تلا‌ش‌های برخی از نسطوری‌ها، این آیین مورد توجه شاهان ساسانی قرار گرفت. یكی از آنها بارصوما بود كه با وساطت خلیفه نسطوریان ایران به پادشاه ساسانی، فیروز (۴۸۳-۴۵۹ م) معرفی شد. دشمنان بارصوما می‌گفتند او برده بوده است. بارصوما در سال ۴۲۴ م یعنی همان سالی كه دادیشوع استقلا‌ل كلیسای ایران را اعلا‌م كرد، در نواحی شمال بین‌النهرین به دنیا آمد. او در قلمرو ایران بزرگ شد. سپس آزاد گردید و به ادسا رفته، وارد مدرسه آن شهر شد. بارصوما در آنجا زبان یونانی را فرا گرفت و با خرد یونانی آشنایی پیدا كرد. او از گروه جوانان ایرانی بود كه تحت تعلیم و آموزش ایبس از طرفداران بسیار شدید مكتب دیوفیزیسم بودند. در سال ۴۵۰ م زمانی كه گرایش منوفیزیسم توفیق پیدا كرد، وی مجبور شد شهر ادسا را ترك گوید و به ایران بیاید كه در آنجا به مقام اسقف اعظم نصبین منصوب شد. فیروز، پادشاه ساسانی نسبت به وی نظر بسیار مساعد داشت و حتی او را به سمت مرزبان نیز منصوب كرده بود. در سال‌های پس از مهاجرت بارصوما به ایران، وی هرچه در توان داشت، به كار برد تا مذهب نسطوری را بر دیگر مذاهب مسیحی در ایران برتری دهد و سعی در استقلا‌ل مسیحیان ایرانی داشت. او در سخنرانی‌اش در مقابل فیروز گفت: <مسیحیان سرزمین‌های تو فقط در صورتی از جان و دل هواخواه تو خواهند بود كه مذهبی غیر از مسیحیان سرزمین‌های رومی‌ها داشته باشند.>
بارصوما تردیدی به خود راه نداد كه برخلا‌ف واقعیت تاریخی نسطوریوس را مردی با اندیشه‌ها و روحیه ایرانی معرفی كند كه به همین علت هم در روم شرقی منفور بوده است. بارصوما می‌گفت چنان كه مسیحیان ساكن كشور ایران را به مذهب نسطوری گرایش دهند، آنها و مسیحیان روم شرقی در دشمنی همیشگی نسبت به یكدیگر به سر خواهند برد و متقابلا‌ به آزار و اذیت یكدیگر خواهند پرداخت. به بارصوما بنا بر پیشنهادش تعدادی سرباز داده شد و مسیحیان ساكن ایران را مجبور به پذیرش مذهب نسطوری كردند. این اقدام بی‌سابقه بود. برای نخستین بار در تاریخ ایران، ارتش در خدمت مذهبی قرار گرفت كه دین رسمی دولت نبود. تصفیه در ابتدا داخل مرزها آغاز شد. سپاه ساسانی در خدمت نسطوری‌ها، مسیحیانی را كه هنوز از اصول و شریعت غرب پیروی می‌كردند، قتل عام كردند. مورخان تعداد قربانیان را ۷۷۰۰ نفر ذكر كرده‌اند. در این هنگام، مذهب نسطوری مذهب رسمی مسیحیت ایران اعلا‌م شد.
در زمان بلا‌ش، جانشین فیروز، اصول نسطوری برای مسیحیان ایران تصویب شد. به همان نسبتی كه مسیحیان ایران به مذهب نسطوری گرایش می‌یافتند، پیگرد و آزار مسیحیان تخفیف می‌یافت. حتی تبعید و زندانی‌شدن مارآبا، خلیفه نسطوریان توسط خسرو اول (انوشیروان) و ویران‌شدن كلیسای سلوكیه، موقعیت آنان را متزلزل نكرد. در دربار ساسانی الزاما پذیرفته بودند كه صرف‌نظركردن از نسطوریان میسر نیست و آنها چنان كه خود می‌گفتند: <در خدمت شاه بودند.> تحت رهبری مارآبا، نسطوریان دست به كار تبلیغات مذهبی به نفع ساسانیان شدند و در سه جهت این كوشش اعمال می‌شد:
۱) به سوی شمال یعنی آذربایجان كه مارآبا هفت سال در آنجا تبعید بود و در عین حال فعالیت كرده بود.
۲) به سوی شمال و شمال شرق ایران كه نخستین گام‌ها زیر نظر او برای گرایش هیاطله برداشته شد.
۳) به سوی جنوب و مرز فرات كه برای گرایش اعراب ساكن آنجا سخت فعالیت می‌شد. به این ترتیب، تبلیغات وسیعی توسط نسطوریان در میان تركان آسیای مركزی در دوران آخرین پادشاهان ساسانی آغاز شده بود، اما ساسانیان در این زمان نتوانستند بهره‌برداری لا‌زم از این ابزار را ببرند و در سراشیبی زوال افتاده بودند و مدتی بعد با ظهور اسلام منقرض شدند.
حسین كاوشی
منبع : روزنامه اعتماد ملی