شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


کشف پدری ناشناخته در آفریقا


کشف پدری ناشناخته در آفریقا
«آفریقا» سرزمین رازهای ناشناخته است که وقتی همین رازها برملا می‌شوند، به جای آن که از عظمت و شکوه راز برملا شده کاسته شود، برعکس بر ابهت و شیدایی آن افزوده می‌شود. _
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) علی الله سلیمی: آفریقا در کنار بقیه داشته‌ هایش، سرزمین قصه‌های باور نکردنی هم هست. جایی که آدمی را محسور شگفتی‌هایش می‌کند.
رمان «آفریقایی» نوشته «ژان مای لوکزیو» سرگذشت نامه‌ای به قلم یک رمان‌نویس برجسته فرانسوی است که در عین حفظ مستند گونه خود، شکل و شمایل یک رمان (رمان نو) را هم به خود گرفته است. نویسنده در مقام یک راوی شروع به نوشتن کرده است.
ظاهرا اعضای خانواده او (خود و پدر و مادرش) شخصیت‌های اصلی داستان او هستند، اما در کنار آن‌ها شخصیت دیگری وجود دارد که ماهیت انسانی ندارد، ولی در طول متن مجموعه ویژگی‌ها و رفتارهای به او نسبت داده می‌شود که در نهایت برخوردار از یک وجوه انسانی پیدا می‌کند. شخصیت مورد نظر کلمه «آفریقا» است که عنوان کتاب هم برگرفته از همین نام است. متنی که «ژان ماریلو کلزیو» نوشته است به بخش‌های مختلفی تقسیم‌بندی شده و در هر یک از بخش‌ها عضوی از پیکره آفریقا توصیف شده است.
«بدن» بخش اول کتاب است و در آن به ابعاد فیزیکی آدم‌ها در این قاره شگفت‌انگیز پرداخته شد. قلم نویسنده همان قلم یک داستان نویس است که سعی دارد شخصیت های نویسنده در مجموعه جایگاه، حالت‌ها و واکنش‌های اعضای خانواده‌ای را برای مخاطب روایت می‌کند که در اثر تصمیم پدر، تجاربی را پشت سر می‌گذارند که برای کمتر خانواده‌ای ممکن است اتفاق بیفتد. مورد نظرش برای مخاطبان آثار ملموس‌تر باشد: «... از آن زمان، تقریبا تجلی اندام‌ها، مدام آغاز شد. تن من، تن مادرم، تن برادرم، تن پسر بچه‌های همسایه که با آن‌ها بازی می‌کردم، تن زنان آفریقایی در جاده‌ها، در اطراف خانه، در بازار، یا نزدیک رودخانه، قامت‌شان، پوست براق پشت شان. با آن چهره‌هایی مصمم، اما همچون ماسک های چرمی، سفت، پر از جای زخم،و...»
ادامه متن با توصیف وجوه مختلف شخصیت پدر راوی دنبال می‌شود. او پزشکی است که از حس انسان دوستی راهی سرزمین آفریقا می‌شود، البته حس کنجکاوی او برای رویارویی با سرزمین‌های ناشناخته و افرادی که در آن قسمت‌ها زندگی می‌کنند در تصمیم او دخیل هستند. راوی مدام حالت‌های مختلف شخصیتی پدر را برای خوانندگان آثارش روایت می‌کند. پدر با آن که شخصیت غالب متن است، اما هیچ‌گاه در روند ماجراها حضور عینی ندارد. او همواره غایب صحنه‌هاست. بنابراین قضاوت درباره شخصیت او بستگی به صافی ذهن نویسنده دارد. علاوه بر شخصیت پدر، جایگاه مادر هم وضعیت مشابه دارد.
نویسنده در مجموعه جایگاه، حالت‌ها و واکنش‌های اعضای خانواده‌ای را برای مخاطب روایت می‌کند که در اثر تصمیم پدر، تجاربی را پشت سر می‌گذارند که برای کمتر خانواده‌ای ممکن است اتفاق بیفتد. سرگذشت خانواده‌ای با سرگذشت خانواده‌ای بزرگ‌تر (مجموعه کشورهای آفریقایی) گره می‌خورد. خط روایتی متن به گونه‌ای است که گویی سلسله حوادث کوچک خانواده راوی با مجموع حوادث کشورهای آفریقایی ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند. «ژان مای لوکلزیو» درباره انگیزه‌های نوشن داستان رمان «آفریقایی» نوشته «ژان مای لوکزیو» سرگذشت نامه‌ای به قلم یک رمان‌نویس برجسته فرانسوی است که در عین حفظ مستند گونه خود، شکل و شمایل یک رمان (رمان نو) را هم به خود گرفته است. نویسنده در مقام یک راوی شروع به نوشتن کرده است. «آفریقایی» گفته است: «به وجود آمدن انسان حاصل یک پدر و مادر است. می‌توان آن‌ها را نشناخت، دوستشان نداشت، به آن‌ها شک داشت. اما آن‌ها اینجا هستند، با چهره، منش، رفتار و شیدایی هاشان، پندارها، امیدها، شکل دست‌ها و انگشتان پایشان، رنگ چشم‌ها و موهایشان، روش گفتار، تفکرات و احتمالا سن فوت‌شان، تمامی این‌ها گذشته ماست. مدت‌ها در رویا می‌دیدم که مادرم سیاه پوست است.
داستانی برای خود خلق کردم. یک گذشته، داستانی برای گریز از واقعیت بازگشتم به آفریقا، به این کشور، به این شهر، جایی که کسی را نمی‌شناختم، جایی که دیگر با آن غریبه شده بودم. سپس هنگامی که پدرم در سن بازنشستگی به فرانسه برگشت تا با ما زندگی کند، متوجه شدم که در اصل، این پدرم بود که آفریقایی شده بود. پذیرفتن تمام این مسایل دشوار بود. باید به گذشته بر می‌گشتم و از نو شروع رسمی در فهمیدن آن می‌کردم و به یاد آن این کتاب کوچک را نوشتم.
«ژان مارکیلو کلزیو» گذری خیره کننده از یک کودکی آزاد و در عین حال پرتلاطم را در این کتاب به تصویر می‌کشد و تجاربی عمیق و آموزنده از آفریقا را با خواننده تقسیم می‌کند.
سال ۱۹۴۸ است. هشت سال سن دارد. همراه مادر و برادرش شهر نیس را به منظور پیوند با پدر ترک می‌کند. پدری که در نیجریه مشغول طبابت است و در دوران جنگ، همان‌جا، دور از زنی که دوستش دارد و دو فرزندش که بزرگ شدن‌شان را ندیده است، زندگی را سپری می‌کند.
توانایی و زیبایی این کتاب دقیقا در همزمانی و ادغام دو تعریف است، تعریف آفریقا و پدر آن‌ها را همچون دو سرزمین رویایی به تصویر می‌کشد.
ملاقات با آفریقا است که این کتاب را همچون یک اتوپرتره می‌گشاید: آفریقا بسیار خشن‌تر، «ژان مارکیلو کلزیو» گذری خیره کننده از یک کودکی آزاد و در عین حال پرتلاطم را در این کتاب به تصویر می‌کشد و تجاربی عمیق و آموزنده از آفریقا را با خواننده تقسیم می‌کند. تابناک‌تر و متاثرکننده‌تر از آن چیزی است که یک کودک در ذهن دارد. کودکی که برای اولین بار قدم برخاک این قاره می‌نهد. بنابراین جهان را با روشی بی‌سابقه، تند و صمیمی به تصویر می‌کشد: مواد جادویی قاره‌ای که همه چیز در آن بیش از حد معمول است، آفتاب، توفان، پوشش گیاهی، باران و حشرات.
قاره‌ای که برای همیشه مجاورت اندام‌ها با طبیعت را تعلیم می‌دهد.
در این کتاب تمامی این‌ها به گونه‌ای صریح به تماشا گذاشته شده است. برای موزون کردن ظهور این خاطره ملموس، عکس‌هایی همراه است. عکس‌هایی سیاه و سفید که پدر با دوربین قدیمی‌اش گرفته است، عکس‌هایی که حکم دفترچه خاطرات مردی را دارد که هرگز نتوانست واقعا پای صحبت فرزندانش بنشیند، مردی دلشکسته از حرفه‌اش، از دوری خانواده‌اش، از شرایط غربت.
ژان-‌ ماری لوکلزیو با روشن بینی و تسامح از چهره پدر، خشونت، خشکی و فقدان عشق و محبت‌اش پرده بر می‌دارد، اما هرگز به قضاوت پدر نمی‌نشیند. وی حتی دست به نگارش لحظات خوشبختی والدینش می‌گذارد، لحظات خوشبختی آغاز عشق، پیش از به دنیا آمدن فرزندانشان و به دنیا آمدنش را نه تنها در این لحظات خوشبختی، بلکه در رازی که آفریقا برایش فاش ساخته است نمایان می‌سازد، راز یادگیری به دنیا آمدن، نگریستن و کشف کردن زندگی، پیش از آن که چشم از این جهان فرو ببندد.
آفریقایی کتابی است که در آن هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد، اما هنر آن در این است که هیجان کشف آفریقا را از دیدگاه کودکی هشت ساله به خواننده منتقل می‌کند.
چاپ دوم رمان«افریقایی» سال۱۳۸۷ از سوی نشر روزگار منتشر شده است.
ترجمه: آناهیتا تدین
منبع : خبرگزاری کتاب


همچنین مشاهده کنید