(۲) . در 'مخزن الادويه' اندلسى نسخهٔن خطى آقاى 'دکترصحت' اين لغت پهلوى ضبط شده است. کفتر (کبوتر)
(۳) . در پهلوى واو بين دو حرف صدادار به ياء مىشود چون، گواوس، کوبکسر واو همان (کي) و (کوي) است و (اوس) هم اسم اين پادشاه بوده است و به پهلوى کايوس شد ـ کىکاوس غلط مشهورى است.
(۴) . دپيور مرکب است از دُپى به ضم دال و ور علامت صفت ـ دپُى در اصل سومرى است و دپ به ضم دال بوده و به بابلى دپ به کسر دال شد و به عيلامى دبى گرديد و در سنسکريت هم دپى است ـ و در پهلوى هم دوپى و دوپ آمده است و حمزه دبير را دفيره ضبط کرده و 'دپيوري' به معنى نوشتن با خط اوستائى است و نام خط دين دپيره است.
(۵) . تمام ياهاى مصدرى پهلوى بعدش ه بوده و حذف شده است.
(۶) . غالب ياهاى قديم بين کلمات ياء مجهول است و به الف مماله بدل مىشود.
در قسمت بالا تبديل منظمى که از اوستائى به پهلوى و از پهلوى به درى صورت گرفته است شرح داده شد. ولى بايد دانست که در زبان درى نيز به سبب اختلاط و امتزاج لهجهها حروف به يکديگر بدل مىشوند که نمونهٔ آن در فرهنگها ضبط است (۷) و مىتوان بدانجا رجوع کرد. در آتيه نيز اين عمل صورت مىبندد، سبب اين است که دائم لهجههاى شهرها در يکديگر آميخته و فعل و انفعال صورت گرفته و اين قبيل تبديلها روى داده و مىدهد، اما بايد دانست که تبدلات اساسى و علمى بيش از آن نيست که ياد کرديم مگر شواذ و نوادر.
(۷) . برهان قاطع گويد: در بيان تجويز تبديل هر يک از حروف بيست و چهارگانهٔ فارسى به حرف ديگر مانند تبديل الف به دال ابجد و ياى حطى چون: به آن و به اين بدان و بدين و اکدش و يکدش و ارمغان و يرمغان. و تبديل باى ابجد به ميم و واو همچو غژب و غژم و آب و آو.... و تبديل باى فارسى به فا: سپيد و سفيد ... و تاء قرشت به دال ابجد: تنبوره و دنبور و تبديل جيم به تاء فوقاني: تاراج و تارات بهزارى نقطهدار: رجه و روزه. و به زاى نقطهدار فارسى کج و کاج و کاژ. و به کاف عجمى چون: اخشيج و اخشيک و جيم فارسى به شين نقطهدار: لخچه و لخشه و کاچى و کاشى و به زاى فارسي: کاش و کاژ و تبديل خاى نقطهدار به هاء هوز: خجير و هجير و به غين نقطهدار: ستيغ و ستيخ و تبديل دال ابجد به تاء قرشت: دراج و تراج و زردشت و زرتشت و تبديل راى بىنقطه به لام: سور و سول و کاچار و کاچال. و تبديل زاى نقطهدار به جيم: سوز و سوج و پوزش و پوجش و آويز و آويج و به جيم فارسي: پزشک و بچشک و به غين نقطهدار: گريز و گريغ و تبديل سين بىنقطه با جيم فارسى همچو: خروس و خرج و با شين نقطهدار: پاوس و پاوش (؟) و به هاء هوز: آماس و آماده و تبديل شين نقطهدار به سين بىنقطه: شار و سارک و شارک و تبديل غين نقطهدار به کاف فارسي: لغام و لگام و غوجى و کوچى و تبديل فاء به واو: فام و وام و تبيدل کاف به خاى نقطهدار: شاماکچه و شاماخچه و به غين نقطهدار: کژگاو و غژغاو و تبديل کاف فارسى به غين نقطهدار: گاو و غاو و گلوله و غلوله و تبديل لام به راى قرشت: زلو وزرو و تبديل ميم به نون: بام و بان و تبديل واو به باء ابجد: نوشته و نبشته به باى فارسي: وام و پام و بفا همچو ياوه و بافه و تبديلهاى هوز به جاء خطي: هيز و حيز: ماه و ماج و ناکاه و ناکاج. (برهان قاطع طبع تهران ص ۶ ـ ديباجه)