|
|
مفهوم ناظر پنهان (hidden observer) ریشه در مشاهدات هیلگارد (۱۹۸۶) دارد. هیلگارد متوجه شد که در بسیاری از افراد هیپنوتیسمشده بخشی از ذهن که خارج از حیطهٔ آگاهی است ظاهراً نوعی نظارت کلی بر تجارب او دارد. یافتههای هیلگارد را در سطور زیر میخوانید:
|
|
هیلگارد در شرایطی بسیار شگفتانگیز موفق به کشف دو فرآیند موازی تفکر در هیپنوتیسم شد. او در کلاس برای نمایش عملی هیپنوتیسم، آزمودنی مجرب و تصادفاً نابینائی، انتخاب کرده بود. هیلگارد در آزمودنی ناشنوائی ایجاد کرد و به او گفت زمانی قادر به شنیدن خواهد شد که دستی بر شانهاش گذاشته شود. آزمودنی که تماس خود را با جهان خارج از دست داده بود، حوصلهاش سر رفت و شروع کرد به فکر کردن دربارهٔ چیزهای دیگر. هیلگارد به شاگردانش نشان داد که این آزمودنی از پاسخدهی در برابر صدا و صحبت بهکلی ناتوان است، اما بعد این سؤال پیش آمد که آیا آزمودنی واقعاً تا آن اندازه فاقد پاسخدهی است که ما گمان میکنیم؟ هیلگارد با صدای آرام از آزمودنی پرسید: 'با اینکه تو در حالت هیپنوتیسم ناشنوائی هستی، ممکن است چیزی در وجود تو هنوز قادر به شنیدن باشد؟ اگر چنین است، لطفاً انگشتسبابهات را بلند کن.' در برابر حیرت حاضرات و حتی خود آزمودنی هیپنوتیسمشده، انگشت او بلند شد.
|
|
در این موقع آزمودنی اظهار داشت میخواهد بداند قضیه چیست؟ هیلگارد دستی روی شانهٔ آزمودنی گذاشت تا بتواند بشنود و بهوی قول داد که بعداً ماجرا را توضیح خواهد داد. در عین حال از آزمودنی پرسید که چیزی بهخاطر میآورد یا نه. آزمودنی توضیح داد تنها چیزی که بهخاطر دارد این است که همهجا را سکوت فرا گرفت، بعد حوصلهاش سر رفت و شروع کرد به فکر کردن دربارهٔ مسئلهٔ در آمار، و آنگاه احساس کرد که انگشت سبابهاش بلند میشود و بنابراین، خواست علت آن را بداند.
|
|
هیلگارد به آزمودنی گفت: 'میخواهم از آن قسمت از وجود تو که قبلاً بهمن گوش داد و موجب شد انگشت تو حرکت کند، گزارشی بشنوم،' و اضافه کرد که خودآزمودنی قادر به شنیدن گفتههای خودش نخواهد بود. معلوم شد که این بخش دوم از آگاهی آزمودنی تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود شنیده و میتواند آن را گزارش کند. هیلگارد برای توصیف این شاهد مستقل، استعارهٔ مناسبی یافت: ناظر پنهان (هب - Hebb در ۱۹۸۲، صفحهٔ ۵۳).
|
|
ملاحظه میکنیم که استعارهٔ ناظر پنهان به یک ساختار ذهنی اشاره دارد که بر تمام رویدادها نظارت دارد - از جمله رویدادهائی که شخص هیپنوتیسمشده، هوشیارانه از ادراک آنها آگاه نیست.
|
|
وجود ناظر پنهان در بسیاری از آزمایشها تأیید شده است (کیلاستروم، ۱۹۸۵: زامانسکی - Zamansky و بارتیس - Bartis در ۱۹۸۵). در جریان بررسیهای مربوط به تسکین درد، درست در همان زمان که دستگاه هوشیاری آزمودنی، تلقین هیپنوتیسمکننده را در مورد رهائی از درد میپذیرد و بدان پاسخ میدهد، آزمودنی میتواند از راه ناهوشیارنویسی یا نوهشیارگوئی، احساس درد را توصیف کند. در پژوهشهای دیگری که در آنها از شیوهٔ ناهوشیارنویسی استفاده شده است، آزمودنیها توجه خود را بر تکالیفی مانند بلندخوانی یا نامبردن رنگهای یک صفحه متمرکز کردهاند و در همان حال بیآنکه آگاه باشند پیامهائی را نوشتهاند (ناکس - Knox، کراچفیلد - Crutchfield و هیلگارد، ۱۹۷۵). هیلگارد و همکارانش این پدیده را با تجاربی از زندگی روزمره مقایسه کردهاند که در آنها شخص دقت خود را میان دو تکلیف تقسیم میکند، مانند رانندگی و صحبت کردن بهطور همزمان یا ایراد سخنرانی و همزمان با آن ارزیابی کیفیت سخنرانی خود.
|
|
گرچه آزمایشهای مربوط به پدیدهٔ ناظر پنهان در بسیاری از آزمایشگاهها و درمانگاهها با موفقیت تکرار شدهاند، اما در عین حال از لحاظ روششناختی مورد انتقاد قرار گرفتهاند. شکاکان معتقد هستند این نتایج ممکن است ناشی از این باشد که آزماینده بهطور ضمنی از آزمودنی انتظار تمکین دارد (نگاه کنید به اسپانوس - Spanos در ۱۹۸۶؛ اسپانوس و هیوویت - Hewitt در ۱۹۸۰). در آزمایشی بهمنظور تعیین نقش تمکین، پژوهشگران نشان دادند که میتوان پاسخهای کسی را که واقعاً هیپنوتیسمشده است از پاسخهای کسی که تمکین نشان میدهد باز شناخت. از آزمودنیهائی که بهطور مشخص از هیپنوتیسمپذیری کمتری برخوردار بودند خواسته شد مانند افراد هیپنوتیسمشده رفتار کنند. به آزمودنیهای هیپنوتیسمپذیرتر چنین دستوری داده نشد. آزمایشگر اطلاع نداشت هریک از آزمودنیها به کدامیک از این دو گروه تعلق دارد. همانگونه که انتظار میرفت، وانمودکنندگان به هیپنوتیسم، درخواستهای ضمنی را بیشتر اجابت کردند، اما گزارش آنها از تجربههای درونی خود با گزارش افرادی که واقعاً هیپنوتیسم شده بودند، بسیار متفاوت بود (زامانسکی و بارتیس، ۱۹۸۵؛ هیلگارد و همکاران، ۱۹۷۸).
|
|
مسئلهای که هنوز حل نشده این است که چرا برخی از آزمودنیهای بسیار هیپنوتیسمپذیر، ناظر پنهان ندارند. یکی از تفاوتهائی که بین این دو گروه گزارش شده این است: آزمودنیهائی که ناظر پنهان ندارند تلقینات واپسروی سنی را بیشتر اجابت میکنند (احساس میکنند که به دورهٔ کودکی برگشتهاند)، در حالیکه کسانی که ناظر پنهان دارند بدون استثناء گزارش میکنند که بهطور مستمر آگاهی دوگانهای داشتهاند. اینان در طی واپسروی سنی در حالت هیپنوتیسم، بهطور همزمان خود را هم ناظر بزرگسال و هم کودک میبینند. این حالت تجزیهشدن فرد به شرکتکنندهٔ فعال و ناظر چیزی است خودانگیخته، نه آنکه بهوسیلهٔ هیپنوتیسمکننده تلقین شده باشد (لارنس - Laurence در ۱۹۸۰).
|
|
در اینجا از مسائل پیچیدهای سخن گفتهایم که نه بهسادگی تبیینپذیر هستند و نه میتوان آنها را نادیده گرفت. این مسائل نهتنها در زمینهٔ نظریههای هیپنوتیسم بلکه از لحاظ دیدگاه کلی ما دربارهٔ هوشیاری نیز تلویحاتی دارند. بحث بیشتر در این مورد در هیلگارد (۱۹۸۶) و فارزینگ (۱۹۹۲) آمده است.
|